Telegram Web
🏴 ضربت خوردن امير المؤمنين عليه السّلام

▪️در ۱۹ ماه رمضان سال ۴۰ هجری در نماز صبح در مسجد كوفه با شمشيرى مسموم به دست ناپاك ابن ملجم بر فرق مبارك أمير المؤمنين عليه السّلام ضربت وارد شد.

▪️در ۱۳ ماه رمضان سال ۴۰ ه’ حضرت مولى الموحدين على بن ابى طالب أمير المؤمنين عليه السّلام بعد از فارغ شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند. [١]

▪️در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بيان كلماتى درر بار در حقايق اسلام، در آخر بيانات شريف خود، به فرزندشان امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمودند: تا امروز چند روز از ماه مبارك رمضان مى گذرد؟ امام مجتبى عليه السّلام فرمودند: ۱۳ روز گذشته است.
از امام حسين عليه السّلام پرسيدند: چند روز باقى مانده است؟
امام حسين عليه السّلام فرمود: ۱۷ روز باقى مانده است.
در اين هنگام أمير المؤمنين عليه السّلام دست به محاسن مبارك گرفتند و فرمودند: نزديك است اين موى من به خون سرم خضاب شود.

▪️در شب ۱۶ ماه رمضان سال ۴۰ ه’ أمير المؤمنين عليه السّلام در خواب پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را ديدند، و آن حضرت به نزديك شدن ملاقاتشان
در بهشت به أمير المؤمنين عليه السّلام بشارت دادند، و أمير المؤمنين عليه السّلام به دخترشان امّ كلثوم سلام اللَّه عليها خبر دادند [٢]

▪️در شب نوزدهم، أمير المؤمنين عليه السّلام روزه را در منزل حضرت امّ كلثوم سلام اللَّه عليها افطار نمودند [٣]

▪️در شب ۱۹ ماه رمضان سال ۴۰ ه’ وردان و شبيب كه با ابن ملجم در شهادت أمير المؤمنين عليه السّلام همراه بودند، در حين درگيرى كشته شدند [۴]

▪️در سال چهلم گروهى از خوارج در مكه جمع شدند و بر كشتگان نهروان گريستند. سه نفر از آنان با هم پيمان بستند كه در يك شب أمير المؤمنين عليه السّلام، و عمروعاص و معاويه را بكشند.
ابن ملجم كشتن أمير المؤمنين عليه السّلام را بر عهده گرفت و وارد كوفه شد و با كمك قطام بنت اخضر كه ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت، و با همدستى شبيب بن بجره و وردان بن مجاله تصميم خود را عملى كرد.

▪️در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح، أمير المؤمنين عليه السّلام وارد مسجد شد و صداى نازنين ايشان به «يا ايها الناس، الصلاة» بلند شد.
سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامى كه در ركعت اول سر از سجده برداشت شبيب بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا كرد. بلافاصله ابن ملجم لعنة اللَّه حمله كرد و شمشير او فرق مبارك آن حضرت را شكافت و محاسن شريفش به خون فرق مباركش خضاب شد، صداى مباركش بلند شد: «بسم اللَّه و باللَّه و على ملة رسول اللَّه، فزت و رب الكعبة».
صداى جبرئيل بلند شد:
«تهدمت و اللَّه اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى، قتل ابن عم المصطفى، قتل الوصى المجتبى، قتل على المرتضى، قتله اشقى الاشقياء».

-----------------------------------------
📚 منابع :

[١] الوقايع و الحوادث: ج ۱، ص ۱۳۹
مستدرك سفينة البحار: ج ۵، ص ۲۱۳

[٢] ارشاد: ج ۲، ص ۱۵
الوقايع و الحوادث: ج ۱، ص ۱۹۰

[٣] الوقايع و الحوادث: ج ۱، ص ۲۴۲

[۴] نفائح العلام: ص ۴١

-------------------
@ostadhasheminasab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِیَاء

-----------------
@ostadhasheminasab
آجرک الله یا صاحب الزمان

🏴 شهادت مظلومانه مولی الکونین امام المتقین ابو الأئمة یعسوب الدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را محضر قطب عالم امکان حضرت حجة بن الحسن علیه السلام و عموم مؤمنین تسلیت می گوییم.

@ostadhasheminasab
🏴 شهادت اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب عليه السّلام

▪️امام المتقين أمير المؤمنين عليه السّلام در شب بيست و يكم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسيد، در حالى كه از سن مبارك حضرتش ۶۳ سال گذشته بود [١]

▪️در بيستم ماه رمضان اثرات سم در پاهاى مبارك أمير المؤمنين عليه السّلام ظاهر شد و پاهاى مبارك ورم كرد. [٢]

▪️در شب بيست و يكم اثر زهر بر بدن مبارك أمير المؤمنين عليه السّلام بسيار شد. حضرت فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد و با آنها وداع نمود و وصيت هاى خود را فرمود.
در آن شب هر چه خوردنى و آشاميدنى آوردند تناول نفرمود، و لبهاى مباركش به ذكر خدا حركت مى كرد، و مانند مرواريد عرق از پيشانى نازنيش مى ريخت و با دست مبارك خود آن را بر طرف مى كرد.

▪️به امام مجتبى عليه السّلام فرمود: تو را به برادرت حسين عليه السّلام وصيت مى كنم. به فرزندان ديگر كه از فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها نبودند، فرمود: شما را وصيت مى كنم به اطاعت از حسن و حسين.
سپس فرمودند: «خداوند شما را بر صبر نيكو كرامت فرمايد. امشب از ميان شما مى روم و به حبيب خود محمّد مصطفى صلّى اللَّه عليه و آله ملحق مى شوم چنانچه مرا وعده داده است».

▪️صداى گريه از اهل بيت بلند شد. آنگاه دستوراتى در مورد غسل، كفن، نماز و محل دفن به امام مجتبى عليه السّلام فرمودند و با امام حسين عليه السّلام و حضرت زينب سلام اللَّه عليها كلماتى از كربلاء فرمودند.

▪️بعد از وداع :
با همگان دست و پاى مبارك را به طرف قبله كشيدند و فرمودند: «اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله»، و چشمان مبارك را بستند و بهشت را به قدوم خويش مبارك فرمودند.

▪️صداى شيون و گريه از خانه آن حضرت بلند شد. اهل كوفه كه با خبر شدند، صداى شيون و ناله از تمامى شهر بر خواست، مانند روزى كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله از دنيا رفتند.
در آن شب آفاق آسمان متغير گشت و زمين لرزيد و صداى تسبيح و تقديس فرشتگان از هوا شنيده شد.
سپس مشغول غسل آن حضرت شدند.

▪️بعد از غسل و كفن، امام حسن و امام حسين عليهماالسّلام پشت سر تابوت را همانطور كه حضرت فرموده بودند برداشته، جلو تابوت خودش حركت مى كرد، تا در مكانى فرود آمد.
بعد از نماز بر آن حضرت توسط امام مجتبى عليه السّلام، مقدارى از زير تابوت را كندند و قبرى آماده يافتند كه داخل آن لوحى مسى يا سفالى بود و بر آن نوشته شده بود:
«بسم اللَّه الرحمن الرحيم، اين قبرى است كه نوح پيامبر براى بنده صالح خدا على بن ابى طالب حفر نموده است».
بدن مطهر آن حضرت را دفن نمودند و حسب وصيّت آن حضرت، قبر مطهرش را مخفى نمودند تا در زمان هارون بر همگان معلوم شد.

▪️فرزندان آن حضرت از همسران مختلف ۲۸ دختر و پسرند. [٣]
۵ نفر آنها اولاد حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها هستند كه
عبارتند از: امام حسن و امام حسين و زينب كبرى و امّ كلثوم و حضرت محسن عليهم السّلام كه در دوران حمل در شش ماهگى توسط منافقين در ماجراى هجوم به خانه أمير المؤمنين عليه السّلام به شهادت رسيد.
حضرت عباس عليه السّلام و جعفر و عثمان و عبداللَّه در كربلا به شهادت رسيدند، كه مادرشان امّ البنين است. بقيه اولاد حضرت از همسران ديگر هستند.

▪️وقتى خبر شهادت أمير المؤمنين عليه السّلام به عايشه رسيد چنان خوشحال شد كه بى اختيار شعرى خواند و سپس گفت:
چه كسى على را كشت؟ جواب دادند: ابن ملجم. گفت: خاك بر دهانش مباد (كنايه از اينكه خوب كارى كرد) [۴]

▪️در شب ۲۱ ماه رمضان حضرت عيسى بن مريم عليه السّلام به آسمان برده شد [۵]
و در همين شب حضرت موسى بن عمران و يوشع بن نون عليهماالسّلام رحلت نمودند. [٧]

---------------------------------------
📚 منابع :

[١] كافى: ج ۲، ص ۴۶۵
منتهى الامال: ج ۱، ص ۱۸۳
ارشاد: ج ۱، ص ۱۹
اعلام الورى: ج ۱، ص ۳۰۹
كشف الغمة: ج ۱، ص ۴۳۶
مناقب خوارزمى: ص ۲۸۴
العدد القوية: ص ۲۳۵
ذخائر العقبى: ص ۱۱۵
مسار الشيعة: ص ۱۰
توضيح المقاصد: ص ۲۴
مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۵۹۹
تاريخ الخلفاء: ص ۱۶۶ - ۱۷۵

[٢] الوقايع و الحوادث: ج ۱، ص ۲۶۵، ۲۷۱، ۲۹۴

[٣‌] ارشاد مفيد: ج ۱، ص ۳۵۴ - ۳۵۴
اعلام الورى: ج ۱، ص ۳۹۵

[۴] تذكرة الخواص ابن جوزى: ص ۱۶۵

[۵] بحار الانوار: ج ۱۳، ص ۳۷۶
مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۵۹۹

[٧] بحار الانوار: ج ۱۳، ص ۳۷۶
مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۵۹۹

--------------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی

💠 اعتراف به تعارض با ظواهرشرع

اشاره
♦️استاد حسن زاده آملی در موردی صریحاً تعارض ظواهر شرع با عقائد فلاسفه و عرفا را بیان می‌کند:
«در اثنای تدرّس و تعلّم علوم عقلی و صحف عرفانی دچار وسوسه ای سخت سهمگین و دخیم و بدکنشت و بدسرشت در راه تحصیل اصول عقاید حقه به برهان و عرفان شده ام، و آزرده خاطری شگفت از حکمت و میزان که از هرسوی شبهات گوناگون به من روی می‌آورد. ریشه این شبهات و وسوسه‌ها از ناحیت انطباق ظواهر شرع انور علی صادعه الصلوة والسلام با مسائل عقلی و عرفانی بوده است که در وفق آنها با یکدیگر عاجز مانده بودم، و از کثرت فکرت به خستگی و فرسودگی موحش و مدهش مبتلا گشته ام، و از بسیاری سؤال از محضر مشایخم: آن عالمان دین به حقّ در سمای علم سیاره و ثوابت والا گهر مرا بیم جسارت و ترس اسائه ادب و خوف ایذاء خاطر و احتمال بدگمانی می‌رفت. این وسوسه چنانکه گفته ایم موجب بدبینی به علوم عقلی، و بیزاری از منطق و حکمت و عرفان شده است. ولكن به رجاء این که لَعَلَّ الله يحدِثُ بَعدَ ذلِكَ أمراً، در درسها حاضر می‌شدم، و راز خویش را ابراز نمی کردم،... تنها چیزی که مرا از این ورطه هولناك هلاك، رهایی بخشید لطف الهی بود که خویشتن را تلقین می‌کردم به این که: اگر امردایر شود بین نفهمیدن و نرسیدن مثل تویی، و بين نفهمیدن و نرسیدن مثل معلم ثانی ابونصر فارابی و شیخ رئيس ابوعلی سینا و شیخ اکبر محيي الدين عربی و استاد بشر خواجه نصیرالدین طوسی و.. ومعلم ثالث میرداماد و صدرالمتالهین محمد شیرازی، آیا شخص مثل تو به نفهمیدن و نرسیدن أولی است با آن همه اسطوانه‌های معارف؟ و همچنین خودم را به يك سو قرار می‌دادم، و اکابر دیگر علم را که از شاگردان بنام آن بزرگان بودند و نظاير آنان را به سوی دیگر، و سپس همان مقایسه را پیش می‌کشیدم و به خودم تلقين می‌کردم، تا منتهی می‌شدم به اساتیدم که بحق وارثان انبیاء و خازنان خزاین معارف بوده اند رفع الله تعالی درجاتهم که باز خودم را به يك جانب و آن حاملان و دايع علم و دین را به جانبی، و همان مقایسه و تلقين را اعمال می‌کردم که تو أولایی به نفهمیدن یا این مفاخر دهر؟... از این مقایسه قدری آرام می‌گرفتم» [۱]

♦️آقای محمد حسین طهرانی:
«اگر چه در میان کلمات محيى الدين این گونه شطحیات نیست ولی کلمات دیگری که با ظواهرشریعت مخالف است بسیار است» [۲]

«کسی که بر فتوحات مکیه محيي الدين وارد باشد... می‌بیند که حاوی بعضی از مکاشفات او نیز هست که با متن واقع و معتقد شیعه تطبیق ندارد» [۳]

✍️ موارد تعارض آراء فلسفی و عرفانی با عقل و شرع بسیار است.
ما در کتاب « تأملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود» دوازده ثمره فاسد معارض با عقل و نقل برای نظریه تشکیک در وجود - مبنای فلاسفه صدرایی - و چهل ثمره فاسد منافی با عقل و نقل برای نظریه وحدت شخصی وجود – مبنای صوفیه - برشمردیم.
اکنون بخشی از آراء فلاسفه و عرفا که با آیات و احادیث تنافی دارد را ذکر می‌نمائیم ...

------------------------------------
📚 منابع :

[۱]: قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند ص۱۹

[۲]: روح مجرد ص ۴۶۸

[۳]: همان ص۳۵۳



📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

----------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 تعارض توحيد عرفا با توحيد قرآن و سنت

♦️توحید در عرفان را سید حیدر آملی این چنین بیان کرده است:
«التوحيد الذاتي الجمعي هو الذي يكون خالصا من الشركين - أي الجلى و الخفي - عن مشاهدة الغير في الوجود مطلقا ظاهرا كان أو باطنا ذهنا كان أو
خارجا بحيث لا يشاهد معه غيره أي لا يشاهد مع الحقّ غير الحقّ» [۱]

♦️استاد جوادی آملی:
«آنچه در عرفان طرح می‌شود توحید موجود است؛ یعنی وجود منحصراً در يك چیز حاصل است و موجود دوم مستحيل است. » [۲]

✍️ اما در کتاب و سنت، توحید به معنای این است که حق تعالی یگانه و یکتا است و هیچ شبیه و نظیر و عدیلی ندارد کما اینکه در ممکنات شبیه و همسانی ندارد همچنین واجب دیگری که صفات حق تعالی را دارا باشد ممتنع است.

❇️«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ». [۳]

❇️عن أمير المؤمنين (علیه السّلام):
فَقَوْلُ اَلْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَيْسَ لَهُ فِي اَلْأَشْيَاءِ شِبْهٌ كَذَلِكَ
رَبُّنَا وَ قَوْلُ اَلْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدِيُّ اَلْمَعْنَى يَعْنِي بِهِ أَنَّهُ لاَ يَنْقَسِمُ فِي وُجُودٍ وَ لاَ عَقْلٍ وَ لاَ وَهْمٍ كَذَلِكَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ. » [۴]

امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمودند: گفتار قائلی که می‌گوید او واحد است یعنی شباهتی در اشیاء برای او نیست و همچنین گفتار قائل که می‌گوید او أحدى المعنی است یعنی در وجود و عقل و وهم منقسم نمی شود این چنین است پروردگار ما عزوجلّ»

❇️قَالَ اَلْبَاقِرُ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): «اَلْأَحَدُ: اَلْفَرْدُ اَلْمُتَفَرِّدُ. » [۵]

❇️عن أمير المؤمنين (علیه السّلام): « اَلْمُتَعَالِي عَنِ اَلْأَشْيَاءِ وَ اَلضُّرُوبِ اَلْوَتْرُ عَلاَّمُ اَلْغُيُوبِ فَمَعَانِي اَلْخَلْقِ عَنْهُ مَنْفِيَّةٌ » [۶]

«خداوند حقیقتی برتر از اشیاء و مثال و یگانه است نسبت به امور پنهان بسیار داناست بنابراین صفات مخلوقات را ندارد. »

نا گفته نماند احادیث در این باب بسیار است [٧]

✍️ پس توحید در آیات و روایات به معنای انتفاء شبيه مطلقا برای ذات حق تعالی است نه به معنای «توحید موجود و انحصار وجوددر یك چیز» چنانکه عرفا و صوفیه بیان کرده اند.

🔹استاد محمد تقی جعفری می‌گوید:
«مکتب وحدت وجود با روش انبیاء و
سفرای حقیقی مبدأ أعلى تقریبا دو جادّه مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند زیرا انبياء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیراز عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند» [٨]

✍️ خدای تعریف شده در کتاب و سنت یگانه، یکتا، بی همتاست
«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ » [٩]
«شیئ لا کالاشیاء» [١٠] است و حقیقتی ماوراء مخلوقات و مغایر و مباین با ممکنات است [١١] و هیچ یک از صفات مخلوقات را دارا نیست. [١٢]

ولی خدایی که عرفا و صوفیه معرّفی می‌کنند:
عین همه اشیاء است. [١٣]
هویت همه ممکنات می‌باشد [١۴]
و درون همه اشياء عالی ودانی حاضر است. [١۵]

------------------------------------------

📚 منابع :

[۱]: جامع الاسرار ص ۱۳۱

[۲]: همان ج۳ ص۲۹۲

[۳]: شوری: ۱۱

[۴]: التوحيد ص ۸۳

[۵]: همان ص۹۰

[۶]: التوحید، ص: ۷۹

[٧]: مراجعه نمایید به کتاب «تاملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود» ده طائفه روایت درباره تباين بين خالق و مخلوق ذکر شده است.

[٨]: مبدأ أعلى ص ۷۴

[٩]: شوری ۱۱

[١٠]: بحار ج ۳ ص ۲۶۳

[١١]: هو واحد و أحدى الذات بائن من خلقه. کافی ج۱ ص ۱۲۷، فآيات الله غير الله. کافی ج ۱ ص ۹۶

[١٢]: مبائن لجميع ما احدث في الصفات. التوحيد ص ۶۹

[١٣]: ابن عربی می‌گوید: سبحان من أظهر الأشياء و هو عينها. فتوحات ج ۲ ص ۴۵۹

[١۴]: قد أخبر الحقّ تعالی أنّه هوية كلّ عضو. فصوص الحکم ص۳۵۱

[١۵]: رأي (العارف) سريان الحقّ في الصور الطبيعية و العنصرية، و ما بقيت له صورة الّآ ویری و عین الحقّ فيها. فصوص الحکم. ص۱۸۱


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

-----------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۲-تعارض خدای فلاسفه با خدای قرآن

♦️استاد مطهری می‌گوید:
«قرآن خدا را از جنبه عظمت و جلال، باز به نحوی توصیف کرده است که مافوق ندارد و در این جهت اگر قرآن را با همه مکتبهای مثبت دنیا درباره خدا مقایسه کنیم، قرآن را مافوق همه آنها می‌بینیم و می‌دانیم.
در این جهت ما می‌توانیم قرآن را مقایسه کنیم با مکتبهای فلسفی جهان، آنها که معتقد به خدا بوده اند.
آنها هرگز خدا را به این عظمت و جلالی که قرآن شناسانده است [ معرفی نکرده اند] که البته بعدها علم و فلسفه روی همین خط قرآن سیر کرده است اما هیچ مکتب فلسفی به اندازه قرآن خدا را عظیم توصیف نکرده است...
قرآن خدا را به زیباترین وجهی توصیف کرده است... آنهایی که معتقد به خدا بوده اند، در قدیم و اکنون هم همین طور، دو تیپ و دو دسته اند: یکی دسته فیلسوفان الهی و دیگر دسته انبیاء. ما وقتی که سراغ آن فیلسوفان الهی می‌رویم، فرض کنید در رأس آنها در قديم افلاطون و ارسطو را در نظر می‌گیریم، می‌بینیم آنها هم از خدا یاد می‌کنند و با دلایلی که دارند وجود خدا را اثبات می‌کنند.
اما می‌بینیم که خدایی که آنها به ما نشان می‌دهند حدّاکثر آنچه بتوانند نشان بدهند يك موجود خشك بی روحی است.
خدایی که آنها معرفی می‌کنند مثل این است که يك ستاره ای را يك ستاره شناس به ما بشناساند.
فرض کنید يك ستاره شناس می‌آید مدعی می‌شود که غیر از این سیاراتی که ما می‌شناسیم به دور خورشید می‌چرخند و آنها را می‌بینیم، سیاره دیگری هم وجود دارد که اسمش را مثلا می‌گذارند «نپتون» یا «ارانوس».
بسیار خوب، يك ارانوسی هم در دنیا وجود دارد.
آن فلاسفه وقتی که خدا را معرفی می‌کنند، مثلا [می گویند] علة العلل، از این بیشتر دیگر حرفی ندارند.
می‌خواهند با دلایل فلسفی ثابت کنند که همه علتها در يك نقطه متمرکز می‌شود. البته حرف درستی است.
[می گویند] آیا تمام علتهای عالم در يك علت نهایی متمرکز می‌شود و آن علت نهایی منبع تمام علتها و اسباب دیگر است و یا اینکه در يك نقطه ودريك علت نهایی متمرکز نمی شود؟
بسیار خوب، ما با دلیل فهمیدیم که در يك نقطه نهایی متمرکز می‌شود. این درست مثل این است که یک کسی بیاید قانون جاذبه عمومی را کشف کند که يك قانونی در دنیا هست به نام جاذبه عمومی. چنین چیزی برای روح بشر جاذبه ندارد، یعنی روح بشر را به سوی خودش نمی کشد، در روح بشر عشق و طلب به سوی خودش ایجاد نمی کند، پرواز ایجاد نمی کند.
ولی خدا به آن شکل که انبیاء عموما [بیان کرده اند، ] آن خدایی که قرآن به بشر معرفی می‌کند جاذبه دارد، جمیل است، زیباست، شایسته است که محبوب و مطلوب بشر قرار بگیرد، بلکه تنها چیزی که شایسته است به تمام معنا مطلوب و محبوب بشر قرار بگیرد اوست.
به گونه ای خدا را به انسان می‌شناسانند که در انسان نوعی اشتعال ایجاد می‌شود یعنی انسان برافروخته می‌شود، در او عشق و حرکت به سوی آن خدا به وجود می‌آید، شب زنده داری‌ها به وجود می‌آورد، تشنگی در روزها به وجود می‌آورد که برای این خدا تشنگی‌ها می‌کشد، گرسنگی‌ها می‌کشد، شب زنده داری‌ها پیدا می‌کند،
«تُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ » [۱] می‌شود
جان در راه این خدا فدا می‌کند، مال در راه این خدا فدا می‌کند.
اصلا ارسطو قادر نیست که خدا را به این شکل به بشر بشناساند.
[می گوید] علة العلل. همه علتهای دنیا در يك نقطه متمرکز می‌شود.
بسیار خوب در يك نقطه متمرکز بشود، آخرش چی؟ » [۲]

♦️استاد مطهری:
«خدای فلاسفه که او را صرفاً به نام «محرّک» اول یا «واجب الوجود» می‌شناسند و بس، موجودی است بیگانه با بشر و فقط او را آفریده است و به این جهان آورده است؛
اما خدای قرآن یك «مطلوب» است، مایه دلبستگی بشر است، بشر را مشتعل و آماده فداکاری می‌کند، احياناً خواب شب و آرامش روز او را می‌گیرد زیرا به صورت يك «ایده» فوق العاده مقدس درمی آید. » [٣]

ادامه 👇
♦️استاد مطهری:
«میان خدا به مفهومی که فلاسفه به طور کلی می‌شناسانند و خدایی که پیامبران به بشر معرفی کرده اند و مخصوصا خدایی که قرآن معرفی کرده است که این خدا- یعنی خدای پیامبران - چقدر زیبا و شایسته دوست داشتن است و به چه صفات جمیلی ستایش شده است و خدای فیلسوفان چقدر خشك و چقدر جامد و بی روح است! و این خدا می‌تواند موضوع ایمان واقع بشود و آن خدا نمی تواند موضوع ایمان واقع بشود. » [۴]

✍️ خدایی که قرآن و احادیث معرفی می‌کنند هیچ گونه مسانخت و مناسبتی با مخلوق ندارد و کاملا مباین با ممکنات می‌باشد.

❇️ عن أبي عبد الله (علیه السّلام):
«لَكِنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ» [۵]

❇️ عن الامام الرضا (علیه السّلام):
«أَنَّ اَلْأَشْيَاءَ بَائِنَةٌ مِنْهُ وَ أَنَّهُ بَائِنٌ مِنَ اَلْأَشْيَاءِ » [۶]

❇️ عن أمير المؤمنين (علیه السّلام):
« اَلَّذِي بَانَ مِنَ اَلْخَلْقِ فَلاَ شَيْءَ كَمِثْلِهِ» [٧]

امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: او جدای از خلق خویش است. »

امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: همانا اشياء مباین و جدای از اویند و او بی شباهت به اشیاء است. »

امیر المؤمنين (علیه السّلام) فرمودند: خداوند آن حقیقتی است که جدا و مباین از خلق است پس چیزی همانند او نمی باشد»

👈 ولی خدایی که فلاسفه معرفی می‌کنند کاملا با مخلوق مسانخت و مناسبت دارد و در حقیقت و ذات با یکدیگر اشتراک دارند.

♦️ملاصدرا می‌گوید:
«هكذا حكم عالم الوجود جميعا في كونها أشعة وأنوارا وأضواءاً للذات الأحدية الواجبية إذ الوجود كلّه من شروق نوره ولمعان ظهوره كما هو مشاهد من الشمس المحسوس الذي هو المثل الأعلى له في السماوات والأرض. » [٨]
«همینطور حکم تمام عالم وجود چنین است که همه آنها شعاع‌ها و نورهای ذات احدیت هستند زیرا که وجود تماماً از اشراق نور او و درخشش ظهورش می‌باشد مانند آنچه در مورد خورشید محسوس می‌بینیم که مَثَل اعلای اوست در آسمانها و زمین»

«سائر الموجودات خلقت وكانت من أمره... بل عالم أمره سبحانه ينشأ من ذاته نشؤ الضوء من الشمس والنداوة من البحر» [٩]
«تمام موجودات از امراو خلق شده اند بلکه عالم امر از ذات او نشأت گرفته همانند نشأت نور از خورشید و رطوبت از دریا»

«کالباری جل اسمه يبدع الأشياء من نفسه لا من قابل لأنّه الذي يخلق القابل والمقبول والمادة والصورة جمیعا و إذا كان كذلك فكلّ ما يوجد منه حيث يوجد من أصل حقیقته» [١٠]
«همانند ذات باری که ایجاد می‌کند اشیاء را از خود نه چیزی که قابل باشد چون اوست که قابل و مقبول و ماده و صورت را تماما می‌آفریند و وقتی چنین باشد پس تمام آنچه از جانب او ایجاد می‌شود از اصل حقیقت اوست که ایجاد می‌شود»

-------------------------------
📚 منابع :

[۱]: صف / ۱۱

[۲]: مجموعه آثار ج ۴ ص ۵۱۳ - ۵۱۵

[٣]: مجموعه آثارج ۲ ص ۲۲۴

[۴]: مجموعه آثارج ۴، ص: ۵۰۸

[۵]: التوحيد ص ۱۳۳

[۶]: بحار ج۳ ص۳۰۵

[٧]: التوحید ص ۳۲

[٨]: اسفار ج۲ ص۴۵

[٩]: المشاعر ص ۶۱

[١٠]: اسفار ج ۷ ص ۱۰۶


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

-----------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۳-گفتار متعارض در تشبيه خالق تعالی به مخلوقات

✍️ در آیات و روایات فراوانی تشبیه خداوند به مخلوق مردود شمرده شده است:

❇️ قال تعالى: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ». [١]
«هیچ شیئی مثل و مانند او نیست»

❇️ ۱- عَنْ أَبِي عبدالله (علیه السَّلَامُ): مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَهُوَ مشرک. [٢]
امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: هر کس خدا را به خلق او تشبیه کند مشرک است»

❇️ ۲- عَنْ الامام الرِّضَا (علیه السَّلَامُ): فَلَيْسَ اللَّهِ عَرَفَ، مَنْ عَرَفَ بِالتَّشْبِيهِ ذَاتِهِ... وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ. [٣]
امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: خدا را نشناخته هر کس ذات او را از راه تشبیه بشناسد و نه به حقیقت او رسیده هرکس برای او مثل قرار دهد. »

❇️ ۳- عَنْ امیرالمومنين (علیه السَّلَامُ): قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): قَالَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ: مَا آمَنَ بِي مَنْ فسّربرأيه کلامی وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بخلقی. [۴]
«امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) نقل می‌فرمایند: خدای جلّ جلاله فرمود: ایمان به من نیاورده هرکس کلام مرا به رأی خود تفسیر نماید و هر کس که مرا به خلقم تشبیه کند من را نشناخته است»

❇️ ۴- عَنْ الامام الرِّضَا (علیه السَّلَامُ): مَا عُرِفَ اللَّهُ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ وَ لَا عَدْلِهِ مَنْ نَسَبَ اليه ذُنُوبَ عِبَادِهِ. [۵]
«حضرت رضا (علیه السّلام) فرمودند: خدا را نشناخته هرکس او را به خلق او تشبیه کند و او را عادل ندانسته هرکس که گناهان بندگانش را به او نسبت دهد. »

❇️ ۵- عَنْ امیرالمومنين (علیه السَّلَامُ): اتَّقُوا أَنْ تُمَثِّلُوا بِالرَّبِّ الَّذِي لَا مُثِّلَ لَهُ أَوْ تشبّهوه مِنْ خَلْقِهِ..... أَوْ تنعتوه بنعوت الْمَخْلُوقِينَ، فَإِنْ لِمَنْ فَعَلَ ذلک نَاراً. [۶]
بپرهیزید از اینکه برای خداوندی که مانند ندارد مثال بزنید یا او را به مخلوقش تشبیه کنید یا او را به صفات مخلوقات توصیف نمایید هر کس این کار را بکند اهل آتش است.

❇️ ۶- عَنْ الامام الرِّضَا (علیه السَّلَامُ): مَنْ يَصِفُ رَبِّهِ بِالْقِيَاسِ لَا يَزَالُ الدَّهْرَ فِي الالتباس مَائِلًا عَنِ الْمِنْهَاجِ ظَاعِناً فِي الِاعْوِجَاجِ ضَالًا عَنِ السَّبِيلِ قَائِلًا غَيْرَ جَمِيلٍ. [٧]
«حضرت رضا (علیه السّلام) فرمودند: هر کس پروردگار خویش را با مقایسه و مشابهت به مخلوقین بشناسد همیشه روزگار در اشتباه به سر می‌برد و از راه منحرف شده و در کجی و گمراهی به سر برده گفتار غیر نیکو گفته است. »

♦️آقای محمد حسین طهرانی می‌نویسد:
«روایتی بس جلیل و پر محتوی... هشام روایت می‌کند که وی گفت من در محضر امام صادق (علیه السّلام) بودم که معاویه بن وهب و عبدالملک بن اعین وارد شدند در این حال معاویه بن وهب به حضرت عرض کرد: ای پسر رسول خدا نظرت چیست درباره خبری که از رسول اكرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) روایت شده است که رسول خدا پروردگارش را برهر صورتی که دیده مشاهده کرده است؟ و درباره خبری که روایت کرده اند که مومنین در بهشت پروردگارشان را به هر صورتی که می‌بینند مشاهده می‌کنند؟
حضرت لبخندی زد، پس از آن فرمود: ای پسر معاویه! چقدر زشت است برای مردمی که هفتاد و یا هشتاد سال در ملک و حکومت خدا زندگی کند و از نعمتهای وی بخورد آنگاه به خداوند آنطور که باید و شاید معرفت نداشته باشد.
امام صادق (علیه السّلام) : هر کس بگوید خداوند با چشم سر دیده می‌شود کافر است» سپس حضرت (علیه السّلام) فرمود: ای معاویه! تحقيقا محمّد (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پروردگار تبارک و تعالی را ندیده است با مشاهده چشمهای عیانا. ودیدن بر دو قسم است: رؤیت دل و رؤیت چشم. بنابراین کسیکه مراد از رویت را دیدار دل بداند او درست گفته و مصیب بوده است و کسیکه مراد از رویت را دیدار دیدگان بداند او به خداوند و به آیات او کفرآورده است به جهت قول رسول اکرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): کسیکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه نماید حقّاً كافر شده است» [٨] - [٩]

✍️ این روایت شریف مورد قبول و تایید آقای محمد حسین طهرانی است چنانکه در صدر روایت نوشته اند: «روایتی است بس جليل و پر محتوی»

دو نکته مهمّ در روایت مذکور بیان شده است:
۱- امتناع رویت خداوند با چشم سر
۲ - تشبیه خداوند به مخلوق موجب کفر است.

ادامه 👇
ولی مشایخ صوفيه قائل به رویت خداوند با چشم سر هستند:

♦️ابن عربی می‌نویسد:
فَرَأَيْتُ الْحَقِّ فِي النَّوْمِ فَقَالَ لِى عزّوجلّ: [١٠] ...
«حق را در خواب دیدم پس خدای عزوجل به من گفت:.... »

رایت الْحَقِّ فِي النَّوْمِ مَرَّتَيْنِ وَ هُوَ يَقُولُ لِي: انْصَحْ عبادی [١١] ...
«حق را در خواب دو مرتبه دیدم در حالی که به من می‌گفت بندگانم را نصیحت کن.... »

❇️ عَنْ ابراهيم الكرخى، قَالَ: قیلَ: لِلصَّادِقِ (علیه السَّلَامُ):
انَّ رَجُلًا رای رَبِّهِ عزوجل فِي مَنَامِهِ فَمَا يَكُونُ ذلک. فَقَالَ: ذلک رَجُلُ لَا دِينَ لَهُ، إِنَّ اللَّهَ تبارک وَ تَعَالَى لَا يَرَى فِي اليقظه وَ لَا فِي الْمَنَامِ وَ لَا فِي الدُّنْيَا وَ لَا فِي الْآخِرَةِ. [١٢]
«ابراهیم کرخی می‌گوید به حضرت صادق (علیه السّلام) گفتم همانا مردی پروردگار خود را در خواب دید حضرت فرمودند: او مردی است که دین ندارد خداوند تبارک و تعالی نه در بیداری دیده می‌شود و نه در خواب و نه در دنیا و نه در آخرت. »

❇️ عن أبي عبد الله (علیه السّلام):
يَا يُونُسُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَجْهاً كَالْوُجُوهِ فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ جَوَارِحَ كَجَوَارِحِ اَلْمَخْلُوقِينَ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ وَ لاَ تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لاَ تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ تَعَالَى اَللَّهُ عَمَّا يَصِفُهُ اَلْمُشَبِّهُونَ بِصِفَةِ اَلْمَخْلُوقِينَ. [١٣]
«امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: ای يونس هرکس عقیده داشته باشد که برای خدا صورتی است مانند صورتهای دیگر پس مشرک شده و هر کس گمان کند که برای خدا جوارحی است همانند جوارح مخلوقين به خدا کفر ورزیده، شهادت او را نپذیرید و ذبیحه او را نخورید خداوند برتر است از آنچه تشبیه کنندگان او را به صفات مخلوقین توصیف می‌نمایند»

✍️ لازم به ذکر است عبارتی را صوفيه حديث می‌پندارند در حالی که در منابع روایی یافت نمی شود و آن کلام را دلیل بر رؤیت خداوند به حساب آورده اند:

♦️قیصری می‌گوید:
« كَمَا جَاءَ فِي الْحَدِيثِ « إِنَّ الْحَقَّ يَتَجَلَّى يَوْمَ القيامه لِلْخَلْقِ فِي صُورَةِ مُنْكِرَةً فَيَقُولُ: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى فَيَقُولُونَ: نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْكَ فيتجلى فِي صُورَةِ عقائدهم فيسجدون لَهُ » وَ الصُّوَرِ كُلِّهَا مَحْدُودَةُ فاذا كَانَ الْحَقُّ يَظْهَرُ بِالصُّوَرِ الْمَحْدُودَةِ.. حَصَلَ الْعِلْمُ للعارف أَنَّ الظَّاهِرَ بِهَذِهِ الصُّورِ أَيْضاً لَيْسَ إِلَّا هُوَ » [١۴]
«در حدیث آمده که حق تعالی در روز قیامت به شکلی نا آشنا برای مردم جلوه می‌کند و می‌گوید من پروردگار شمایم مردم می‌گویند از توبه خدا پناه می‌بریم پس بار دیگر تجلی می‌کند به صورتی که آنان باور داشته اند و آنان به سجده می‌افتند. و تمام صورت‌ها محدود هستند و هنگامی که خدا به صورت‌های محدود ظاهر می‌شود... برای عارف علم حاصل می‌شود که آنکه به این صورت‌ها ظاهر شده است جز خدا نیست. »

وامّا امردم که در روایت ذکر شده یعنی- بطلان تشبیه خداوند به مخلوق - نیز در آثار صوفيه فراوان یافت می‌شود. اصلا قوام نظریه وحدت شخصی وجود بر تشبيه خالق تعالی به مخلوق است.

♦️ابن عربی می‌گوید:
ونزّهه و شبهه*** وقم في مقعد الصدق [١۵]
تنزیه کن و تشبیه کن و در جایگاه صدق قرار بگیر.

♦️آقای محمد حسین طهرانی می‌نویسد:
«سید و سرورموحدین، کسی است که
خداوند را در عین تنزيه، تشبیه کند.
فان قلت بالتشبيه کنت محدّدا*** وان قلت بالتنزيه كنت مقيدا
وان قلت بالامرين کنت مسدّدا *** وكنت اماماً في المعارف سيدا» [١۶]
««اگر قائل به تشبیه شوی خدا را محدود کرده ای و اگر قائل به تنزیه گردی او را مقید نموده ای»
«و اگر به هر دو امر قائل شدی کلامی به جا و محکم گفته ای و در معارف پیشوا و بزرگ خواهی بود»

♦️و نیز می‌نویسد:
«امثله ای را که عرفاء، برای وحدت موجود آورده اندبسیار است: عرفاء در تقریب این نظریه به اذهان، به اطوار مختلف تفنّن نموده اند و در دریائی طولانی در این مقال کشتی رانده و شنا کرده اند گاهی او را تصویر به دریا کرده اند و این عوالم و کائنات را همچون امواج دریا شمرده اند زیرا امواج بحر چیزی غیر از خود بحرو تطوّرات آن نمی باشد موج آب چیزی غیر از خود آب نیست چون دریا به حرکت آید امواج ظاهر می‌گردند و چون ساکن شود امواج نیست و نابود می‌شوند» [١٧]

ادامه 👇
♦️گفتنی است که استاد جوادی آملی در کتاب «توحید در قرآن» در بحثی به عنوان «جمع بين تشبیه و تنزیه» که مبنای ابن عربی است مذهب امامیه را در شناخت خدا جمع بين تشبیه و تنزیه معرفی می‌کنند و سپس روایت امام رضا (علیه السّلام) - که دلالت بر نفی تشبیه می‌کند - را دلیل این امر قرار می‌دهند. می‌نویسند:
«جمع بين تشبیه و تنزیه: پس از شناخت اجمالی مسلك افراطی تشبیه و منهج تفریطی تنزیه صرف و ابطال هردو منهج، نوبت می‌رسد به بررسی مذهب وسط بين افراط و تفریط و جمع بین تشبیه و تنزیه، توحید در قرآن که مذهب اماميه است. علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) فرمود: «للنّاس في التوحيد ثلاثة مذاهب؛ نفی و تشبيه وإثبات بغیر تشبيهٍ فمذهب النفي لايجوز، و مذهب التشبيه لايجوز، لأنّ الله تبارك و تعالى لا يشبهه شيءٌ و السَبيل في الطّريقة الثالثة إثبات بلاتشبیه» ؛ مردم در توحید دارای سه مذهب اند: نفي (تعطيل)، تشبيه واثبات صفات بدون تشبیه. مذهب نفی و تشبیه هردو باطل است؛ چون هیچ چیزی شبیه خدا نیست و راه حق، همان طريقه سوم است که اثبات صفات بدون تشبیه باشد. توحید تام در صفات خدا، همان جمع بین تشبیه و نفی است. » [١٨]

✍️ شگفت آنکه روایت مذکور به وضوح دلالت بر نفی تشبیه می‌کند و در ترجمه روایت نفی تشبیه را بیان کرده اند ولی در پایان نتیجه می‌گیرند که توحید تام در صفات همان جمع بین تشبیه و نفی (تعطیل) که مبنای ابن عربی است، می‌باشد.
ایشان در صفحه ۲۸۷ روایات متعددی بر نفی تشبیه ذکر می‌کنند ولی نتیجه می‌گیرند که باید قائل به تشبیه در عین تنزيه شد. این بیان در حقیقت حمل کردن نفی بر اثبات است که از عجائب علمی است!!

------------------------------------
📚 منابع :

[١]: شوری: ۱۱

[٢]: بحار ج۳ ص۲۹۴

[٣]: التوحید ص۳۵

[۴]: همان ص ۶۸

[۵]: بحار ج ۴ ص ۳۰۳

[۶]: همان ج ۳ ص ۲۹۸

[٧]: همان ج۳ ص ۲۹۷

[٨]: الله شناسی ج۲ ص ۱۴۳ - ۱۴۴

[٩]: قَالَ (علیه السَّلَامُ): يا معاويه انَّ مُحَمَّداً (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) لَمْ يَرَ الرَّبَّ تبارک وَ تعالی بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَانِ الرُّؤْيَةِ عَلَى وَجْهَيْنِ: رَوَيْتُ الْقَلْبِ وَ رُؤْيَةَ الْبَصَرِ فَمَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ الْقَلْبِ فَهُوَ مُصِيبُ وَ مَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ الْبَصَرِ فَقَدْ كَفَرَ بِاللَّهِ وَ بِآيَاتِهِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَقَدْ كَفَرَ. بِحَارِ ج ۴ ص ۵۴

[١٠]: فتوحات ج۱ ص۶۰۳

[١١]: همان ج ۱ ص ۳۳۴

[١٢]: بحار ج ۴ ص ۳۲

[١٣]: بحار ج ۳ ص ۲۸۷

[١۴]: شرح فصوص (قیصری) ص ۷۴۱

[١۵]: فصوص الحکم ص ۹۳

[١۶]: الله شناسی ج۳ ص ۲۴۲

[١٧]: همان ج۳ ص۲۰۵

[١٨]: توحید در قرآن ص ۲۸۰-۲۸۱


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

----------------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۴- تعارض در انقطاع نبوت

👈 آیات و روایات فراوانی دلالت بر انقطاع نبوت مطلقا می‌نماید:

❇️ ««مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ » [۱]
پیامبر اکرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پدر هیچ کدام از مردان شما نیست بلکه او رسول خدا و آخرین پیامبران است. »

❇️ عن أمير المؤمنين (علیه السّلام) « أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِو َ تَنَازُعٍ مِنَ اَلْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ اَلرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ اَلْوَحْيَ» [۲]
«حضرت امیر فرمودند: خداوند پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) را پس از دورانی که از پیامبران خالی بود فرستاد زمانی که میان طرفداران مذاهب گوناگون نزاع در گرفته بود پس او را در پی پیامبران فرستاد و وحی را با فرستادن پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) ختم فرمود»

❇️ وعنه (علیه السّلام): « أَمَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) خَاتَمُ النبیين وَ لَيْسَ بَعْدَهُ نَبِيٍّ وَ لَا رَسُولُ، خَتَمَ بِرَسُولِ اللَّهُ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) الأنبیاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» [۳]
«آن حضرت فرمودند: اما رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پس ختم دهنده پیامبران است و بعد از او پیامبر و رسولی نیست خداوند به واسطه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) پیامبران را تا روز قیامت خاتمه داد و مسأله رسالت ختم شد)

❇️ روایات متواتر بین فریقین از پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) نقل شده که به امیرمؤمنان على (علیه السّلام)
فرمودند:
« أَنْتَ مِنًى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي. » [۴]
«تو نسبت به من همانند هارون به موسی (علیه السّلام) هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست. »

♦️استاد مطهری:
«قرآن کریم با صراحت، پایان یافتن نبوّت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است. در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر، مانند انکار یگانگی خدایا انکار قیامت، با ایمانبه اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است. » [۵]

👈 ولی عرفا و صوفیه مدعی هستند که مقام نبوت تشریعی ختم شده و نبوت عامه منقطع نگردیده است

♦️ابن عربی می‌گوید:
« إِنْ كَانَ سُؤْلَهُ عَنْ مَقَامِ الْأَنْبِيَاءِ مِنَ الْأَوْلِيَاءِ أَيُّ أَنْبِيَاءِ الْأَوْلِيَاءِ وَ هِيَ النُّبُوَّةِ الَّتِي قُلْنَا إِنَّهَا لَمْ تَنْقَطِعْ فَإِنَّهَا لَيْسَتْ نُبُوَّةِ الشَّرَائِعِ » [۶]
«اگر سئوال او از مقام پیامبران از اولیاء است یعنی انبیاء اولیاء که همان نبوتی است که گفتیم آن نبوت قطع نشده و آن نبوت شرايع نیست. »

و نیز می‌گوید:
« فَإِنْ كَلَامِ اللَّهِ لا يَزَالُ يَنْزِلُ عَلَى قُلُوبِ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ تِلَاوَةِ فَيَنْظُرُ الْوَلِيِّ مَا تُلِىَ عَلَيْهِ مِثْلُ مَا يَنْظُرُ النَّبِيِّ فِيمَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ فَيُعْلَمُ مَا أُرِيدَ بِهِ فِي تِلْكَ التِّلَاوَةِ كَمَا يُعَلِّمُ النَّبِيِّ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ فَيَحْكُمُ بِحَسَبِ مَا يَقْتَضِيهِ الْأَمْرِ» [٧]
«پس همانا کلام خدا همیشه بر قلوب اولیاء خدا نازل می‌شود و ولی نظر می‌کند به آنچه بر او نازل شده همانگونه که پیامبر نگاه می‌کند بر آنچه بر او نازل گشته و دریافت می‌کند آنچه از او خواسته شده و سپس بر طبق آن حکم می‌کند. »

♦️ابو العلاء عفیفی در ذیل این کلام می‌گوید:
« وَ هَذَا هُوَ الْمَعْنَى الَّذِي أَشَارَ إِلَيْهِ فِيمَا سَبَقَ عِنْدَ مَا ذَكَرَ النُّبُوَّةِ الْعَامَّةِ - لا نُبُوَّةِ التشريع - وَ قَالَ إِنَّهَا لَمْ تَنْقَضِ بِمَوْتِ النَّبِيِّ. » [٨]
«این همان معنایی است که قبلا بهآن اشاره شده بود در جایی که صحبت از نبوت عامه بود نه نبوت تشریعی و ابن عربی گفت: نبوت عامه با وفات پیامبر به پایان نمی رسد»

♦️ملاصدرا می‌گوید:
« فَالنُّبُوَّةُ وَ الرِّسَالَةُ مِنْ حَيْثُ ماهيتهما مَا انْقَطَعَتْ، فللأولياء الْكَامِلِينَ فِيهَا مَشْرَبٍ عَظِيمُ» [٩]
«نبوت و رسالت از حیث ماهیت منقطع نشده بلکه برای اولیاء کاملین در این باب مشرب عظیمی است. »

در موضعی دیگر می‌گوید:
« فَأَقُولُ وَ رُوحَ الْقُدُسِ نَفَثَ فِي رُوعِي. » [١٠] . [١١]

و مرادش از روح القدس، جبرئیل (علیه السّلام) است.
می‌گوید: «روح القدس المسمّى جبرئیل» [١٢]

ادامه 👇
❇️ عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلاً مِنَ اَلطَّيَّارَةِ يُحَدِّثُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ فِي بَعْضِ اَللَّيَالِي وَ أَنَا فِي اَلطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِي يَا يُونُسُ إِنِّي أَنَا اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ اَلصَّلاٰةَ لِذِكْرِي فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا ج [١٣] فَغَضِبَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ غَضَباً لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اُخْرُجْ عَنِّي لَعَنَكَ اَللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَكَ وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ كُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلاَّ شَيْطَانٌ أَمَا إِنَّ يُونُسَ مَعَ أَبِي اَلْخَطَّابِ فِي أَشَدِّ اَلْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِكَ اَلشَّيْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدِّ اَلْعَذَابِ. ». [١۴]
يونس می‌گوید شنیدم مردی از طیاره (اهل غلّو) با حضرت رضا (علیه السّلام) سخن می‌گفت در باره یونس بن ظبيان که او گفته است که در بعضی از شبها در طواف بودم که یکباره صدایی از بالای سر خود شنیدم که می‌گفت: ای یونس همانا من خدایی هستم که معبودی جزمن نیست پس مرا پرستش کن و نماز را برای من به پا دار، پس سر خود را بلند نمودم دیدم جبرئیل است. حضرت رضا (علیه السّلام) که این سخن را شنیدند) بسیار غضبناک شدند و به آن مرد فرمودند: از نزد من بیرون برو خدا تو را لعنت کد و لعنت کند آن کسی که این را برای تونقل کرد و لعنت کند يونس بن ظبيان را هزار لعنت به طوری که به دنبال آن هزار لعنت باشد و هر لعنتی تو را به قعر جهنم برساند شهادت می‌دهم که ندانداد او را مگر شیطان بدان که یونس با ابی الخطاب در بدترین عذاب با یکدیگرند و اصحاب آن دو..... با فرعون و آل فرعون در بدترین عذاب‌ها خواهند بود. »

-----------------------------------
📚 منابع :

[۱]: الاحزاب: ۴۰

[۲]: نهج البلاغه خطبه ۱۳۳

[۳]: بحار ج ۳۱ ص۴۲۰

[۴]: اصول کافی ج ۸ ص ۱۰۷

[۵]: مجموعه آثارج ۳ ص ۱۵۳

[۶]: الفتوحات ج۲ ص۵۳

[٧]: همان ج۲ ص۵۰۶

[٨]: فصوص الحكم [التعليقه] ج۲ ص ۲۱۷

[٩]: مفاتیح الغیب، ص ۴۲

[١٠]: المبدأ و المعاد ص۱۲۰

[١١]: این کلام را از روایت پیامبر اکرم ص اقتباس کرده است: «إنّ روح الأمين نفث في روعي» «همانا روح الامین در قلب من دمید. » الكافی ج۲ ص۸۰

[١٢]: مفاتيح الغيب ص۳۴۰

[١٣]: «ج» کنایه از جبرئیل است.

[١۴]: بحار ج۲۵، ص: ۲۶۴


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

---------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۵- مقام ولایت در عرفان

✍️ مقام نبوت عامه یا ولایت در نزد عرفا و صوفیه مقامی برتر و والاتراز نبوت تشریعیه است زیرا که آنان مقام ولایت را باطن نبوت می‌دانند.


♦️قیصری می‌گوید:
« فَإِنَّ الرِّسَالَةِ وَ النُّبُوَّةِ، أَعْنِي نُبُوَّةِ التشريع وَ رِسالَتَهُ، تنقطعان وَ الْوَلَايَةُ لَا تَنْقَطِعُ أَبَداً وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الرِّسَالَةِ وَ النُّبُوَّةِ مِنَ الصِّفَاتِ الكونية الزمانية فينقطع بِانْقِطَاعِ زَمَانُ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ، وَ الْوَلَايَةِ صِفَةِ إلهية، لِذَلِكَ سَمَّى نَفْسَهُ بِ « الْوَلِيَّ » الْحَمِيدُ وَ قَالٍ: « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا... » فَهِيَ غَيْرِ مُنْقَطِعَةٍ أرلا وَ أَبَداً. وَ لَا يُمْكِنُ الْوُصُولِ لِأَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ، وَ غَيْرِهِمْ، إِلَى الْحَضْرَةِ الإلهية إِلَّا بِالْوَلَايَةِ الَّتِي هِيَ بَاطِنِ النُّبُوَّةِ. وَ هَذِهِ الْمُرَتَّبَةِ مِنْ حَيْثُ جامعية الِاسْمِ الْأَعْظَمِ الْخَاتَمَ الْأَنْبِيَاءُ وَ مِنْ حَيْثُ ظُهُورِهَا فِي الشَّهَادَةِ بتمامها لَخَاتَمَ الْأَوْلِيَاءِ، فَصَاحِبُهَا وَاسِطَةٍ بَيْنَ الْحَقِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْلِيَاءِ. وَ مَنْ أَمْعَنَ النَّظَرِ فِي جَوَازِ کون الْمَلِكِ وَاسِطَةٍ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْأَنْبِيَاءِ، لا يَصْعُبُ عَلَيْهِ قَبُولِ كَوْنِ خَاتَمِ الْوَلَايَةِ الَّذِي مَظْهَرٍ بَاطِنِ الِاسْمُ الْجَامِعِ وَ أَعْلَى مَرْتَبَةِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَاسِطَةٍ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْحَقِّ. » [۱]

«رسالت و نبوت یعنی نبوت تشریع و رسالت آن منقطع می‌شوند ولی ولایت ابدا قطع نمی شود و جهت این مساله آن است که رسالت و نبوت از صفات کونیه زمانیه است لذا با انقطاع زمان نبوت و رسالت قطع می‌شود ولی ولایت صفت الهيه است به همین جهت خداوند خودش را ولی حمید نامید و فرموده خدا ولی کسانی است که ایمان آورده اند پس هیچ گاه منقطع نمی شود ازلا و ابدا و هیچ پیامبری و یا غیر ایشان نمی تواند به حضرت الهيه واصل شود مگر بواسطه ولایت که باطن نبوت است و این مرتبه از حیث جامعیت اسم اعظم برای خاتم الانبياء است، و تمام آن مرتبه از حیث ظهور در شهادت برای خاتم الأولياء است، صاحب آن واسطه است بین خدا و جمیع انبیاء و أولياء، و هر کس در این نکته دقت نماید که ممکن است ملکی بین خدا و انبیاء واسطه شود برای او قبول این مطلب سخت نیست که خاتم الولایه که (مظهر باطن اسم جامع و بالاتر از ملائکه است) واسطه باشد بین انبیاء و اولیاء با خدا. »

✍️ تا به اندازه ای مقام نبوت عامه - ولایت – را بلند و رفیع می‌شمارند که مدعی هستند تمام آنچه را انبیاء و رسل از حق تعالی دریافت کرده اند تنها به واسطه مقام ولایت است.

♦️قیصری می‌گوید:
« وَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّ الظَّاهِرُ لَا تَأْخُذِ التَّأْيِيدِ وَ الْقُوَّةَ وَ الْقُدْرَةِ وَ التَّصَرُّفِ وَ الْعُلُومِ وَ
جَمِيعُ مَا يُفِيضَ مِنَ الْحَقِّ تَعَالَى عَلَيْهِ إِلَّا بالباطن وَ هُوَ مَقَامَ الْوَلَايَةِ الْمَأْخُوذَةِ مِنِ الْوَلِىُّ وَ هُوَ الْقُرَبِ. » [٢]

«دانستی که ظاهر نمی گیرد تایید و قوه و قدرت و تصرف و علوم و جميع آنچه از ناحیه حق تعالی افاضه می‌شود مگر بواسطه باطن و آن همان مقام ولایتی است که از ولی گرفته شده و آن همان مقام قرب است»

✍️ کسانی که با ادله عقلی و نقلی امامت و ولایت آشنایند می‌دانند مطالب مذکور ناشی از ذوقيات صوفیانه است و هیچ دلیل و مستند معتبری ندارد چنانکه مقام ولایتی که قیصری برای اقطاب صوفیه ادعا می‌کند با حصر مستفاد از آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » [٣] متعارض است
آیه شریفه مقام ولایت را فقط به خداوند و پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) واهل بيت (علیهم السّلام) اختصاص داده است. [۴]

------------------------------------
📚منابع :

[۱]: شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص: ۴۳۸

[٢]: همان ص: ۱۴۶

[٣]: مائده ۵۵

[۴]: آیه ولایت به طور مفصل در کتاب «الإمامة على ضوء الثقلین ص ۲۴۶» مورد بحث قرار گرفته است.


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

----------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۶-گفتار متعارض در باب امامت


✍️ امامت مقامی انتصابی است نه اکتسابی چنانکه احادیث متعدد بر این امر گواه است:

❇️ ۱- عن امیرالمومنین (علیه السّلام): لا تُسَمُّونَا أَرْباباً وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فائكم لَنْ تَبْلُغُوا مِنْ فَضْلِنَا كُنْهَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ لَا مِعْشارَ الْعُشْرِ. [۱]
امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودند: ما را ربّ و پروردگار ننامید و در فضل ما هر چه خواهید بگوئید شما به کنه فضل آنچه خدا برایمان قرار داده و حتی یک دهم از یک دهم آن نخواهید رسید. »

❇️ ۲- عنه (علیه السّلام): نَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ لَا يُقَاسُ بِنَا نَاسٍ. [۲]
«حضرت فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که هیچ کدام از مردم به ما قابل قیاس نیستند. »

❇️ ۳- عَنْهُ (علیه السَّلَامُ): جَلَّ مَقَامَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) عَنْ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ وَ نَعْتِ النَّاعِتِينَ وَ أَنْ يُقَاسَ بِهِمْ أَحَدُ مِنَ الْعالَمِينَ. [۳]
«و فرمودند: مقام آل محمد (علیهم السَّلَامُ) از توصیف وصف کنندگان برتر است و از اینکه احدی به آنان مقایسه شود. »

❇️ ۴- عَنْ الامام الْهَادِي (علیه السَّلَامُ): آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ. طأطأكل شَرَفُ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ متکبر لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ. [۴]
(امام هادی (علیه السّلام) فرمودند: خداوند به شما (اهل بیت (علیهم السّلام) فضائلی داده که به أحدی از عالميان نداده. »

❇️ ۵- عَنْ الامام الرِّضَا (علیه السَّلَامُ): إِنَّ الامامة أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أعلامكانا وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا أَمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ انَّ الامامة خَصَّ اللَّهُ عزوجل بِهَا ابراهيم الْخَلِيلِ بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا انَّ الامامة... أُسُّ الاسلام النامی وَ فَرْعُهُ السَّامِي... الامام كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ المجلة بِنُورِهَا الْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ. [۵]
«حضرت رضا (علیه السّلام) فرمودند: همانا امامت قدرش والاتروشأنش بزرگتر و منزلتش عالی ترو مکانش منیع ترو رفیع تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا به آراء شان آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامی منصوب کنند همانا امامت مقامی است که خدای عزو جل بعد از رتبه نبوت و خُلّت در مرتبه سوم ابراهيم خليل (علیه السّلام) را به آن اختصاص داده و به آن فضیلت مشرّف ساخته و نامش را بلند و استوار نمود... همانا امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است امام مانند خورشید طلوع کننده است که نورش عالم را فرا گرفته و خودش در افق است به طوری که دست‌ها و دیده‌ها به آن نمی رسد... »

❇️ ۶- عن الامام الباقر (علیه السّلام): مِنْ ادّعی مُقَامِنَا يَعْنِي الامامة فَهُوَ كَافِرُ أَوْ قَالَ مشرک. [۶]
«حضرت باقر (علیه السّلام) فرمودند: هر کس ادعای مقام مایعنی امامت را بنماید پس او کافر است یا فرمودند مشرک است. »

♦️آقای محمد حسین طهرانی در موضعی به مضمون احادیث اعتراف می‌کند و درباره روایت معروفی که از امام رضا (علیه السّلام) در باب امامت وارد شده می‌نویسد:
«اتم واكمل روایاتی که درباره ولایت امام (علیه السّلام) آمده است همان روایتی است که کلینی از حضرت رضا (علیه السّلام) روایت می‌کند، سپس در ترجمه روایت می‌نویسد: «مقام امام جائی است که فکر کسی به او دسترسی نداشته و نمی رسد چگونه انسان به اختیار خود کسی را به امامت نصب کند پس امام انتخابی نیست انتصابی است و از طرف پروردگار ورسول خدا معین می‌شود» [٧]

ادامه 👇
♦️ولی آقای محمد حسین طهرانی در موضع دیگر مقام امامت را برای افراد بشر قابل وصول می‌داند.
می نویسد:

«چه دلیلی قائم است بر آنکه معرفت خدا اختصاص به ائمه معصومین دارد؟ چون آنها بشرند و سایر افراد بشر نیز بشرند، بنابراین عقلا هرچه برای آنها ممکن باشد برای غیرشان نیز امکان دارد و شرعا چون آنها امام هستند مأموم باید بتواند در عمل و وصول بدانها برسد والّآ معنی امامت متحقق نخواهد شد» [٨]

♦️جالب آنکه فرزند ایشان از قول پدر نقل می‌کند که ایشان می‌گفتند:
«عقول مردم خیلی کوچک است و با نزدیک کردن سرانگشتان خود به هم کوچکی آن را نشان دادند ولی عقل امام (علیه السّلام) بر همه تسلّط دارد، و در هنگام گفتن این جمله هر دو دست خود را بالا برده و به حالت سیطره و تسلّط آن اشاره کردند و سپس فرمودند: تسلّط من بر نفوس مثل تسلّط امیرالمومنین است و از خیرو شر نفوس مطلّع و آگاهم... من در خودم صفات امیرالمؤمنین را می‌بینم» [٩]

♦️جالب تر آنکه در موضعی دیگر می‌نویسد:
سالک می‌تواند با سیر و سلوک از مقام ائمه (علیهم السّلام) عبور نماید: «سالک طریق پس از عبور از مراحل مثالی و ملکوت اسفل و تحقق به معانی کلیه عقليه، اسماء و صفات کلیه ذات حقّ تعالی برای وی تجلّی می‌نماید یعنی علم محیط و قدرت محیط و حیات محیط بر عوالم را بالعيان مشاهده می‌نماید که در حقیقت همان وجود باطنی و حقیقی ائمه (علیهم السّلام) می‌باشند، و حتما برای کمال و وصول به منبع الحقائق و ذات حضرت احدیت باید از این مرحله عبور کند و الّا الى الابد درهمین جا خواهد ماند» [١٠]

---------------------------------
📚 منابع :

[۱]: بحار ج ۲۶ ص۶

[۲]: بحار ج ۳۵ ص ۳۴۷

[۳]: همان ج۲۵ ص۱۷۱

[۴]: همان ج۹۹ ص ۱۵۴

[۵]: الکافی ج ۱ ص ۱۹۹ - ۲۰۰

[۶]: بحار ج۲۵ ص ۱۱۴

[٧]: ولایت فقیه در حکومت اسلام ج۱ ص۹۲

[٨]: روح مجرد ص۴۲۶

[٩]: نور مجرد ص۳۲۹ طبع اول

[١٠]: روح مجرد ص ۴۲۸


📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی

--------------------
@ostadhasheminasab
🏴 شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را محضر قطب عالم امکان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و عموم مؤمنین تسلیت می گوییم.

▪️امام صادق عليه السّلام در سال ۱۴۸ هجری در چنين روزى وفات يافت

▪️در شهادت حضرت نيمه رجب و نيمه شوال را هم گفته اند.

▪️شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودى بود كه منصور به آن حضرت خورانيد

▪️مدت امامت آن حضرت ۳۴ سال و عمر شريفشان ۶۵ سال بود.

▪️دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود كه عبارتند از: هشام بن عبد الملك، وليد بن يزيد بن عبد الملك، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد و مروان حمار از بنى اميّه و سفّاح و منصور دوانيقى از بنى عباس.

▪️فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند: حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام، اسماعيل، عبداللَّه، محمّد ديباج، اسحاق، على عريضى (على بن جعفر مدفون در قم)، عباس، امّ فروه، اسماء، فاطمه

@ostadhasheminasab
◼️ چرا امام صادق علیه السلام را صادق نامیدند؟

ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند که از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام پرسیدند که: امام بعد از تو کیست؟
گفت: محمّد باقر که علم را می‌شکافد شکافتنی

پرسیدند که: بعد از او امام که خواهد بود؟ گفت: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها صادق است.

گفتند: چرا بخصوص او را صادق می‌نامند و حال آن که همه شما صادق و راست گوئید؟
فرمود که: خبر داد مرا پدرم از پدرش از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که آن حضرت فرمود که: چون متولّد شود فرزند من جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین علیه السّلام او را صادق نامید، زیرا که پنجم از فرزندان او جعفر نام خواهد داشت و دعوی امامت خواهد کرد به دروغ از روی افترا بر خدا، و نزد خدا جعفر کذّاب افتراکننده بر خداست، پس حضرت امام زین العابدین علیه السّلام گریست و فرمود که: گویا می‌بینم جعفر کذّاب را که بر انگیخته است خلیفه جور زمان خود را بر تفتیش و تفحّص امام پنهان، یعنی: حضرت صاحب الزّمان علیه صلوات اللَّه الرحمن

📚 جلاء العیون

@ostadhasheminasab
🔸وقتی که شیطان هم انسان را نمی پذیرد!

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:

مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ اَلنَّاسِ أَخْرَجَهُ اَللَّهُ مِنْ وَلاَيَتِهِ إِلَى وَلاَيَةِ اَلشَّيْطَانِ فَلاَ يَقْبَلُهُ اَلشَّيْطَانُ.

مفضل گوید: امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: کسی که بر ضرر مؤمن مطلبی بگوید و قصدش عیب‌گیری از او و ریختن آبرویش باشد تا از چشم مردم بیفتد، خداوند او را از ولایت خود به ولایت ابلیس خارج می کند، و شیطان هم او را نمی پذیرد!

📚 کلینی، الکافی، ج۲ ص۳۵۸

@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_با_نصوص_وظواهر_شرعی

💠 ۷-ادّعای عصمت عرفا و فلاسفه!

✍️ ادله عقلی و نقلی متعددی دلالت بر عصمت انبیاء عظام و ائمہ کرام (علیهم السّلام) یافت می‌شود که در کتب کلامی ذکر شده است و هیچ دلیل عقلی یا نقلی بر عصمت غیر آن بزرگواران موجود نیست.

👈 ولی ابن عربی و ملاصدرا ادّعای عصمت عرفا و صوفیه و فلاسفه را نموده اند بدون آنکه برهانی بر این مدعی اقامه نمایند.

♦️ابن عربی می‌گوید:
« وَ مَدَارِ هَذِهِ الطَّرِيقَةُ عَلَى هَذِهِ السَّجْدَةَ القلبية إِذَا حَصَلَتْ لِلْإِنْسَانِ حَالَةٍ مُشَاهَدَةُ عَيْنٍ فَقُلْ كَمَلَ وَ كَمَلَتْ مَعْرِفَتِهِ وَ عِصْمَتِهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّيْطَانِ عَلَيْهِ مِنْ سبیل وَ تُسَمَّى هَذِهِ الْعِصْمَةَ فِي حَقِّ الْوَلِىُّ حِفْظاً كَمَا تُسَمَّى فِي حَقِّ النَّبِيِّ وَ الرَّسُولِ عِصْمَةُ لِيَقَعَ الْفَرْقُ بَيْنَ الْوَلِىُّ وَ النَّبِيُّ أَدَباً مِنْهُمْ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسْلِ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ ليختصوا بِاسْمِ الْعِصْمَةِ » [۱]
«مدار این طریق و مسلک بر همین سجده قلبيه است زمانی که برای انسان حالت شهود پیدا شد بگو کامل شد و معرفت و عصمت او به کمال رسید شیطان راهی به سوی او ندارد و این عصمت در مورد ولی؛ حفظ نامیده می‌شود اما در مورد نبی یا رسول همان عصمت گفته می‌شود تا بدین وسیله فرقی بین ولی و نبی گذاشته باشیم آن هم بخاطر رعایت أدب تا این اسم عصمت مختصّ آنان باشد»

♦️ملاصدرا در مورد خطر تفسیر به رأی می‌گوید:
«أكثر المفسرين غير العرفاء منهم في هذا الخطر و أما العارف الربانی فمأمون من الغلط معصوم من معاصی القلب إذ كل ما يقوله حق و صدق حدثه قلبه عن ربّه. » [۲]
«اکثر مفسرین غیر از عرفاء دراین خطر تفسیر به رای قرار دارند ولی عارف ربانی مامون از غلط و معصوم از معاصی و گناهان قلب است زیرا تمام آنچه می‌گوید حق و صدق است زیرا که قلب او از ناحیه پروردگارش خبر می‌دهد. »

✍️ادّعای عصمت مشایخ صوفيه حتّی در نزد بزرگان عرفان و تصوف مردود است تا جایی که آنها خطا و لغزش یکدیگر را متذکّر شده اند.

♦️سید حیدر آملی در اعتراض به ابن عربی و قیصری این گونه می‌گوید: «و العجب كلّ العجب أن أمثال هؤلاء يدّعون الكشف والعرفان ويحصل منهم مثل هذا الكلام! امّا القيصري فقد عرفت خبطه ومهملاته... » [٣]
«بسیار عجیب و شگفت آور است که امثال اینان ادّعای کشف و عرفان می‌نمایند و از طرفی چنین سخنانی می‌گویند اما قیصری پس شناختی خبط و اشتباه و مهملات او را.... »

♦️استاد آشتیانی در باره ابن عربی می‌گوید:
«أنت تعلم أن في كتاب الفصوص مواضع نقض وإشكال، لا يمكن توجيهها وتصحيحها. والقول بأن الشيخ مأمور معذور، ليس إلّا استناد الخبط والاشتباه إلى الله أو إلى الرسول! لأن المؤلّف قد صرّح في أوائل كتابه أنّ الملقى على خياله أو قلبه هو الرسول أو الله » [۴]
«تو می‌دانی که در کتاب فصوص مواردی از نقض و اشکال وجود دارد که قابل توجیه و تصحیح نیست و اما اینکه بگوئیم شیخ مامور معذور بوده این نیست مگر نسبت دادن اشتباه به خدا و یا به رسول چرا که مولف در اوائل کتابش تصریح می‌کند که آن کس که بر خيال يا قلب او مطالب را القاء می‌نماید پیامبریا خداست. »

♦️استاد مصباح یزدی:
«باید دانست که اهل تصوّف و عرفان نیز از آن جا که معصوم نیستند، مرتکب اشتباهات زیادی شده اند؛ مثل محي الدين بن عربی که از عرفای بزرگ است و امام در نامه اش به گورباچف از ایشان نام برد؛ ولی همین امام بر سخنان محى الدين تعليقه می‌زند و بعضی از تعابیرش را در کتاب‌های عرفانی خطا می‌داند. بنابراین، تجلیل از این مرد بدان معنا نیست که تمام
کلماتش تام و صحیح و غیرقابل خدشه است. » [۵]

♦️ملاصدرا در باره فلاسفه می‌گوید:
«حكاية أقوال وقعت لنا في مقام عقلّى مع أرواح رهط من الحكماء العارفين و قدشاهدناهم و خاطبناهم بهذا الخطاب فقلنا لهم: ما أنطق برهانكم يا أهل الحكمة و أوضح بيانكم يا أولياء العلم و المعرفة ما سمعت شيئا منكم إلّا مجدتكم وعظمتكم به... وبهذا الميزان وزنتم أجزاء العالم وزنا عقليا و وصفتموه وصفا عجيبا روحانیا و بینتم أحوال الموجودات على التفصیل بیانا حكمیا برهانیا..... ولله درّقوة سرت فیکم و عصمتكم من الخطاء و الزلل و صانتكم و أزاحت عنكم الآفة و الخلل والأسقام والعلل ما أعلى قُمتها و أشمخ قُلتها وأشرف علّتها وأجلّ غايتها جزاكم الله عنّا خير الجزاء» [۶]

ادامه 👇
2024/06/25 23:56:15
Back to Top
HTML Embed Code: