tgoop.com/paad_ir/135
Last Update:
🔻بخش سوم | دانشگاه در خدمت تحقق دانش مطلق
گزیدههایی از سخنرانی رضا ماحوزی دانشیار فلسفه موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم پیرامون ایده الکساندر فون هومبلت
🔸بعد از اینکه ناپلئون به پروس میرسد و بیش از نیمی از دانشگاههای پروس تعطیل میشود، این مسئله مطرح میشود که چه باید کرد؟ وزیر فرهنگ وقت فراخوان میدهد که اندیشمندان بگویند ما چه کار کنیم و اگر قرار باشد یک سیستم آموزشی متفاوت داشته باشیم، سیستمی که به ما برای جبران این اتفاقات بد کمک کند، چه ویژگیهایی باید داشته باشد. هومبلت جایگزین وزیر میشود و سال 1810 جوابها را جمعبندی میکند و دانشگاهی را براساس نظریاتی که داده شده، میسازد.
🔹این نظریات نقاط مشترک و اختلافی دارند. اولین نقطه اشتراک آنها این است که حتما در سیستم آموزشی باید ناسیونالیسم ترویج شود. اشتراک دوم این بود که حتما فلسفه باید بالا بیاید و روی طرح کانتی مبنی بر اینکه فلسفه نقشآفرینی تاریخی کند، اشتراک نظر داشتند. سوم اینکه تحقیق باید جایگاه پیدا کند، چون ما قبل از این، مراکز پژوهشی محدودی به نام آکادمی داشتیم که زیر نظر دولت بودند و قرار شد که اینها منضم به دانشگاه شوند.
🔸ضمنا یک برنامه ملی میخواستند که بتواند تمامیت سرزمین پروس را مورد تعلیم اخلاقی قرار دهد، یعنی مسئله تربیت اخلاقی به مسئله ناسیونالیسم گره بخورد و سیستم آموزشی جدید باید بتواند روحهای جدیدی را تربیت کند که تجسم اینها پرچم میشود. منتها این چندگانهای که ذکر کردم به یک روح احتیاج داشت که آن هم «دانش مطلق» است و قرار است دانشکده فلسفه و فیلسوفان بزرگ، نقش آن را ایفا کنند. «دانش مطلق» یک معادلی تحتعنوان science دارد.
🔹فلسفه به لحاظ تاریخی باید جای دانشها را تعیین کند، چون مثل پازل شما نمیتوانید هر تکه را هر جایی قرار دهید و اندازه را باید با شکل هماهنگ کرد. تصویری کلی که به دست میآید «دانش مطلق» یا science است. فرض بر این بود که یک دانش اولیه یا نخستین یا علم الهی وجود دارد که در آفرینش تجلی پیدا کرده و کار دانشمند این است که این دانش پراکنده و منتشرشده را یکبار دیگر جمع کرده و دانش را در دانشگاه یا گاهِ دانش مطلق محقق کند. این طرح کلی را بهعنوان نقطهی مشترک در نظر داشته باشید.
🔸کانت میگوید دانشگاه باید توسط دانشگاهیان اداره شود و امور دانشگاه ربطی به دولت ندارد. فقط دولت باید پول بدهد و استقلال دانشگاهیان را تضمین کند و مطلقا به سمت آنها نیاید. اینجا دارد یک مفهوم شکل میگیرد که بعدا در دانشگاه برلین رعایت میشود؛ مفهوم «منطق دانشگاه».
🔹دانشگاه نسبت به منطق کلیسا، ارتش، سیاست، اقتصاد و حتی منطقهایی که در عرصه اجتماعی با قرارداد اجتماعی سروکار دارند، منطق رفتاری متفاوتی دارد. دانشگاهیان طبق ایدهای که هومبلت اجرایی کرد، به دو دسته تقسیم میشوند؛ استادهایی که در دانشکدهها فعال هستند و استادانی که در آکادمی فعالیت دارند. اگر استادان دانشکدهها توسط دولت استخدام میشوند، استادانی که در آکادمی فعالیت دارند، مطلقا توسط دولت استخدام نمیشوند. بزرگان و روسا و مدیران آکادمی یعنی مرکز پژوهش تصمیم میگیرند که فلان کس صلاحیت عضویت آکادمی را دارد یا خیر. براساس قابلیتهایی که در افراد شناسایی میکنند باید استخدام صورت گیرد، یعنی قلمرو پژوهش مطلقا قلمرو دولت نیست؛ اما مگر میشود ما جزیرهای درست کنیم که این جزیره هیچ ربطی به نیازهای دولت، کلیسا و جامعه نداشته باشد؟
🔸وجه دوم نقش دانشکده فلسفه است. این دانشکده باید رئیس دانشگاه را مشخص کند. از این به بعد در دانشگاه برلین ریاست دانشگاه دست برجستهترین فیلسوفان است؛ چنانچه فیشته یا هگل یا این اواخر هایدگر رئیس دانشگاه میشوند. کار رئیس دانشگاه و دانشکده فلسفه این است که تمام این دیگ جوشان را مدیریت کند. ارتباط بین آموزش و پژوهش، ارتباط رشتهها با هم، برگزاری جلسات، سمینارها، کنفرانسها، همایشها و میزگردها و ارتباط آموزشگر و پژوهشگر و رفتوآمد و نشستهای مکرر اینها با هم را طوری مدیریت کند که ایده اصلی یعنی ایده دانش مطلق محقق شود. سیستم دانشگاه باید در خدمت ایده دانشگاه باشد.
🔹همه اینها مقدمات هستند تا دانشگاه شکل گیرد و دانشگاه زمانی شکل میگیرد که محقق شود. اگر ما نیاییم روایت متاخر را با روایت اولیه یکی بگیریم، درک بنیانگذاران دانشگاه برلین راحت تر میشود.
ℹ️ @Paad_ir
BY | پاد |

Share with your friend now:
tgoop.com/paad_ir/135