tgoop.com/paad_ir/137
Last Update:
🔻بخش چهارم | علم در مقام حرفه، یعنی دانشگاه
گزیدههایی از سخنرانی حسین شهرستانی، معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی درباره ایده دانشگاه در اندیشه ماکس وبر
🔹ماکس وبر نماد انسان دانشگاهی در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در اروپاست و یک منزلت معلمی یا الهامبخش برای دانشگاه اروپایی و بهطور خاص دانشگاه آلمانی دارد. ماکس وبر مرز دانشگاهی است که در چارچوب حصارهای تخصصی گرفتار شده و نشده است. مرز انسان علمیای است که تا قرن نوزدهم تلاش میشده همچنان از یک حکمتی یا معنای اصیلی فراتر از تخصصها حرف بزند و از این پس قرار است در دپارتمانهای تخصصی بنشیند و بهمثابه یک متخصص صرف کار خودش را انجام دهد. ماکس وبر کسی است که تخصصیشدن علم یا ورود به علوم تخصصی را اعلام میکند.
🔸وبر مقالهای دارد با نام «علم در مقام حرفه» که البته یک سخنرانی و گفتار است. این اثر تقریبا سال پایانی عمر وبر ایراد شده و یکجور وصیتنامه فکری یا حاصل عمر فکری وبر در دانشگاه آلمانی است. محور بحث من همین مقاله مشهور، کلاسیک و اثرگذار است. علم در مقام حرفه یعنی دانشگاه، چون کسی که شغلش را علم قرار داده و در مقام حرفه علم را دنبال میکند، در دانشگاه حضور دارد.
🔹برای افلاطون علم راهی برای رسیدن به حقیقت نهایی یا غایی عالم است. در عصر رنسانس علم افلاطونی نیست و راهی به سوی حقیقت عالم نیست، بلکه راهی برای فهم راز طبیعت است. ایده دیگر این است که علم سبب شناخت خدا و قدرتش میشود. آیا واقعا مردم که به دانشگاه میآیند، به خدا نزدیکتر میشوند؟ به طور کلی این علم خدا را از جهان بیرون میکند. یکی دیگر از ایدههای عصر روشنگری این بود که علم میتواند بشر را نجات دهد و راه درست زندگیکردن را نشان دهد. آنها میگفتند بشر تا امروز در تاریکی بوده و با عقل راه سعادت را پیدا میکند و وبر هم توضیح میدهد که این ایده بعد از نیچه به طور کلی نفسهای آخرش را کشید و پشت سر گذاشته شد.
🔸در این مقاله، وبر به دانشگاه و دانشجویان آلمانی خبر میدهد که در آمریکا دارد یک اتفاقی میافتد و یک دانشگاه جدیدی ظهور میکند که منطق آن دانشگاه، منطق کشف حقیقت نیست و بلکه منطق بازار و اقتصاد است. این دانشگاه تقریبا شبیه یک کمپانی میشود و آن هاله تقدس علم و معرفت از روی چهره اساتید دانشگاهی برداشته میشود و استاد دیگر احترامی ندارد. به تعبیر وبر، دانشجو احساس میکند که استاد در برابر پولی که ما به او میدهیم، علمش را به من میدهد.
🔹وبر در این مقاله بحث می کند ما در این وضعیت علم باید چه کنیم و آیا باید برگردیم و معنای اصیل، قدسی، روشنگرانه و پیامبرانه از علم را احیا کنیم یا این تقدیر را بپذیریم و بعد این سوال پیش می آید که به چه نحو بپذیریم.
🔸طرح وبر از علم، پذیرش تراتژیک وضع بیمعنایی در عصر حاضر است. این پذیرش تراتژیک غیر از آن وضع علم آمریکایی است که خوشامدگویانه این وضع را میپذیرد و بحرانش را درک نمیکند. دانشمند آمریکایی مسئلهای ندارد اما وبر میفهمد چیزی از دست رفته و علم تهی شده است اما در برابر این تهیشدن به ما امید نمیدهد به چیزی که این جای خالی را پر کند. تقدیر ما پذیرش این وضع است و از اینجا کار ما شروع می شود و پذیرش این وضع، مسئولیت بزرگی است.
🔹وبر نمیگوید چه کار میخواهید بکنید یا نمیگوید زندگی بیمعناست، چون این یک قضاوت ارزشی است؛ او میگوید شما هر کسی که هستید، این وضعیت علم است، پس تکلیف خود را با آن معین کنید.
ℹ️ @Paad_ir
BY | پاد |
Share with your friend now:
tgoop.com/paad_ir/137