PANDHAYESHANAMEH Telegram 1685
شهریور یشت
گزارش و سرایش هیربد سوشیانت مزدیسنا
برپایه ی اوستا و دفترهای پهلوی
.
ستایش شهریور
.
ستایش به شهریور، امشاسپند / که خشنودی اش شش نشانه به پند
یکی چونکه بی شه بُود تاج ُ تخت / نه نام ُ نه زین ُ نه افزار ُ رخت
خزانه تهی از همه مال ُ باج / نه لشگر به کار ُ نه دین در رواج
به دوم اگر دین نباشد میان / نباشند به فرمان شاه ُ کیان
به آسیب گردد چو افزار جنگ / سپاهی نه اندر شنید ُ درنگ
نه بخشایشی هم به شایستگان / که گنجینه کاهد ز وابستگان
به سوم به مردم نباشد به یار / به آمرزش ُ رامش، آن شهریار
زِ هر گوشه دشمن، نکوهش به دین / ز گنجش نباشد به کار ُ به زین
سپاهش بگردد ز رزم ُ ز راه / گسسته ز شاه ُ بخواهد به چاه
چهارم نباشد چو افزار جنگ / به شاهی ز دشمن بگردد به رنگ
هراسان ُ ترسان ز تازندگان / به آشوب ُ سستی همه زندگان
به لشگر نباشد همی ساز ُ برگ / که لرزنده کیش است ُ کشور به مرگ
به پنجم چو باشد خزانه تَهی / به شاهی نباشد کیان را مَهی
شکسته به بازار ُ ابزار ُ مال / به دینش به تنگی ُ خواریُ همال
سپاهی به سستی ُ دریوزگی / دهش بهر ِ زور است ُ بدکارگی
ششم چون سپاهی نباشد به کار / چه سودش ز افزار آن کارزار
که خسرو به تنها چه خواهد همی / به کیش ُ به کشور نه هست همدمی
چنین است آیین شهریوران / به شاه ُ کیان ُ جهان-خسروان
دو دیگر به کیش ُ به آیین ُ دین / سه دیگر که بخشندگی بر زمین
چهارم به تیغ ُ به افزار رزم / به پنجم به گنج ُ به مال ُ به بزم
ششم را سپاهی ُ جنگاوران / همایش ز هر شش به هم یاوران
اهورا بدادش به شهریوری / که شاهی به کام ُ به پاسُخوَری
که پوش ُ پناهش به درویش باد / پدافند مرگ ُ تب ُ درد ُ باد
ز بیماری ُ هم ز پوسیدگی / که اهرمن آورده پتیارگی
به گند ُ گزند در تن مردمان / که ناخوش شوند ُ نه درمان همان
بیامد «ثریتا» به شهریوری / به دارو ُ درمان کند یاوری
تو او را «فریدون» فرخ بخوان / پزشکی به برتر به گیتی بِدان
همانا کشاورز ُ هم پیشه‌ور / به خوبی به خشنودی شهرور
خداوند پولاد و آهنگران / چه ارزیز ُ مس را چه تیغ گران
ببایست که ابزار جنگ ُ شکار / به پاکی ُ نیکی بدارند به کار
مبادا به دزدان ُ هم رهزنان / که مردم کـُشند ُ بَبُرّند زِ نان
نه باشد به خشنودی اش شهرور / که افزار ُ آهن به هر کینه‌ور
نگهبان آهن، وَ هَم گوهران / کزیشان بسازند گرز گران
کُلَه‌خود ُ جوشن، دگر نیزه را / همان تیغ ُ خنجر، هر آویزه را
چو خویشان بباید به دارندگی / ز شهریوران است همه زندگی
از آن گوهرند ُ به افزار ُ چهر / چنانند خدایان خورشید ُ مهر
نبرد خدایان نگر با دروغ / که خواهد زداید زمین را فروغ
چو کیهان همانا بلندآسمان / «اَنَغ‌ران» بخوانند مغانه زبان
ز شایسته شهریورست پادشاه / که دل را به داد ُ دهش، شاهراه
که دیرنده، دارنده است دادگر / همان تاج ُ تختش بمانَد مگر
دگر زرّ ُ‌ گوهر ز نیروی اوست / به شاه ُ به درویش باشد چو دوست
خورش بهر درویش در این جهان / گواهش به نیکیست در آن جهان
هماورد اویست چو «ساوول» دیو / که وارونه سازد به مردم، خدیو
بخواهد به بیداد، فرمانروا / شود آز ُ دزدی، در دل روا
که مردم به شاید که افتد به چاه / همان مردمی را چو گم کرده راه
ز شهرور است هم به خویشی ُ رای / که هرآن، به خود آی ُ خود شو خدای
همان آفرین‌اش به هر کار راست / که ارج‌اش به شایستگی اش رواست
هم‌آواز ِ امشاسِپندان، فراز / بخوانَد همه مردمان را به راز
بزرگ ُ گرامی، همه روشنی / به دین ُ به فرّه، نه اهریمنی
خدایی روایست به «پیمان ِ راست» / که دین را، ز شاهی نه باید بکاست
به کیش است ُ کشور، دو یاری‌گران / به مردم یکی ویژه در ویژگان
بخواهند خدایان ُ‌خوب-خسروان / که کشور هماره به پاکی، جوان
که آیین ِشاهی چو آیینه است / که تابنده ی دین به هر سینه است
خوش ُ خرم از تخت ِآن خسروان / به پیوند مزدا چو دانشوران
سرانجام ِ هستی به آن رستخیز / که دیوان به ژرف زمین، جست ُ خیز
بنالد زمین همچو میشی ز گرگ / به یاری بیاید خدیو بزرگ
بریزد گدازه به آن گود ُ چاه / نگردد به دیوان، گریزنده راه
چو سنگی شتابان به ژرفای آب / به دوزخ بگردند به سوز ُ به تاب
بپوشد گزرگاه اهرمنان / که شهرورست افسر خسروان
{سراینده: امید عطایی فرد}



tgoop.com/pandhayeshanameh/1685
Create:
Last Update:

شهریور یشت
گزارش و سرایش هیربد سوشیانت مزدیسنا
برپایه ی اوستا و دفترهای پهلوی
.
ستایش شهریور
.
ستایش به شهریور، امشاسپند / که خشنودی اش شش نشانه به پند
یکی چونکه بی شه بُود تاج ُ تخت / نه نام ُ نه زین ُ نه افزار ُ رخت
خزانه تهی از همه مال ُ باج / نه لشگر به کار ُ نه دین در رواج
به دوم اگر دین نباشد میان / نباشند به فرمان شاه ُ کیان
به آسیب گردد چو افزار جنگ / سپاهی نه اندر شنید ُ درنگ
نه بخشایشی هم به شایستگان / که گنجینه کاهد ز وابستگان
به سوم به مردم نباشد به یار / به آمرزش ُ رامش، آن شهریار
زِ هر گوشه دشمن، نکوهش به دین / ز گنجش نباشد به کار ُ به زین
سپاهش بگردد ز رزم ُ ز راه / گسسته ز شاه ُ بخواهد به چاه
چهارم نباشد چو افزار جنگ / به شاهی ز دشمن بگردد به رنگ
هراسان ُ ترسان ز تازندگان / به آشوب ُ سستی همه زندگان
به لشگر نباشد همی ساز ُ برگ / که لرزنده کیش است ُ کشور به مرگ
به پنجم چو باشد خزانه تَهی / به شاهی نباشد کیان را مَهی
شکسته به بازار ُ ابزار ُ مال / به دینش به تنگی ُ خواریُ همال
سپاهی به سستی ُ دریوزگی / دهش بهر ِ زور است ُ بدکارگی
ششم چون سپاهی نباشد به کار / چه سودش ز افزار آن کارزار
که خسرو به تنها چه خواهد همی / به کیش ُ به کشور نه هست همدمی
چنین است آیین شهریوران / به شاه ُ کیان ُ جهان-خسروان
دو دیگر به کیش ُ به آیین ُ دین / سه دیگر که بخشندگی بر زمین
چهارم به تیغ ُ به افزار رزم / به پنجم به گنج ُ به مال ُ به بزم
ششم را سپاهی ُ جنگاوران / همایش ز هر شش به هم یاوران
اهورا بدادش به شهریوری / که شاهی به کام ُ به پاسُخوَری
که پوش ُ پناهش به درویش باد / پدافند مرگ ُ تب ُ درد ُ باد
ز بیماری ُ هم ز پوسیدگی / که اهرمن آورده پتیارگی
به گند ُ گزند در تن مردمان / که ناخوش شوند ُ نه درمان همان
بیامد «ثریتا» به شهریوری / به دارو ُ درمان کند یاوری
تو او را «فریدون» فرخ بخوان / پزشکی به برتر به گیتی بِدان
همانا کشاورز ُ هم پیشه‌ور / به خوبی به خشنودی شهرور
خداوند پولاد و آهنگران / چه ارزیز ُ مس را چه تیغ گران
ببایست که ابزار جنگ ُ شکار / به پاکی ُ نیکی بدارند به کار
مبادا به دزدان ُ هم رهزنان / که مردم کـُشند ُ بَبُرّند زِ نان
نه باشد به خشنودی اش شهرور / که افزار ُ آهن به هر کینه‌ور
نگهبان آهن، وَ هَم گوهران / کزیشان بسازند گرز گران
کُلَه‌خود ُ جوشن، دگر نیزه را / همان تیغ ُ خنجر، هر آویزه را
چو خویشان بباید به دارندگی / ز شهریوران است همه زندگی
از آن گوهرند ُ به افزار ُ چهر / چنانند خدایان خورشید ُ مهر
نبرد خدایان نگر با دروغ / که خواهد زداید زمین را فروغ
چو کیهان همانا بلندآسمان / «اَنَغ‌ران» بخوانند مغانه زبان
ز شایسته شهریورست پادشاه / که دل را به داد ُ دهش، شاهراه
که دیرنده، دارنده است دادگر / همان تاج ُ تختش بمانَد مگر
دگر زرّ ُ‌ گوهر ز نیروی اوست / به شاه ُ به درویش باشد چو دوست
خورش بهر درویش در این جهان / گواهش به نیکیست در آن جهان
هماورد اویست چو «ساوول» دیو / که وارونه سازد به مردم، خدیو
بخواهد به بیداد، فرمانروا / شود آز ُ دزدی، در دل روا
که مردم به شاید که افتد به چاه / همان مردمی را چو گم کرده راه
ز شهرور است هم به خویشی ُ رای / که هرآن، به خود آی ُ خود شو خدای
همان آفرین‌اش به هر کار راست / که ارج‌اش به شایستگی اش رواست
هم‌آواز ِ امشاسِپندان، فراز / بخوانَد همه مردمان را به راز
بزرگ ُ گرامی، همه روشنی / به دین ُ به فرّه، نه اهریمنی
خدایی روایست به «پیمان ِ راست» / که دین را، ز شاهی نه باید بکاست
به کیش است ُ کشور، دو یاری‌گران / به مردم یکی ویژه در ویژگان
بخواهند خدایان ُ‌خوب-خسروان / که کشور هماره به پاکی، جوان
که آیین ِشاهی چو آیینه است / که تابنده ی دین به هر سینه است
خوش ُ خرم از تخت ِآن خسروان / به پیوند مزدا چو دانشوران
سرانجام ِ هستی به آن رستخیز / که دیوان به ژرف زمین، جست ُ خیز
بنالد زمین همچو میشی ز گرگ / به یاری بیاید خدیو بزرگ
بریزد گدازه به آن گود ُ چاه / نگردد به دیوان، گریزنده راه
چو سنگی شتابان به ژرفای آب / به دوزخ بگردند به سوز ُ به تاب
بپوشد گزرگاه اهرمنان / که شهرورست افسر خسروان
{سراینده: امید عطایی فرد}

BY 🔥پندهای شاهنامه🔥


Share with your friend now:
tgoop.com/pandhayeshanameh/1685

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With the “Bear Market Screaming Therapy Group,” we’ve now transcended language. Read now The court said the defendant had also incited people to commit public nuisance, with messages calling on them to take part in rallies and demonstrations including at Hong Kong International Airport, to block roads and to paralyse the public transportation system. Various forms of protest promoted on the messaging platform included general strikes, lunchtime protests and silent sit-ins. In 2018, Telegram’s audience reached 200 million people, with 500,000 new users joining the messenger every day. It was launched for iOS on 14 August 2013 and Android on 20 October 2013. Administrators
from us


Telegram 🔥پندهای شاهنامه🔥
FROM American