Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
✍🏻یک رویداد مهیج، به مناسبت روز کتاب‌خوانی:

مسابقه‌ی کتاب‌خوانی

🔸سنجشی از کتاب سیاسی-اجتماعی «1984»، نوشته‌ی جرج اورول


💠برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
🆔 @khosrow_avz



@political14hsu
1984_AVAYeBUF_Com.pdf
4.7 MB
✍🏻 نسخه کامل کتاب 1984

💠ترجمه روان‌تر، استاد صالح حسینی

🔸انتشارات نیلوفر


@political14hsu
انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه حکیم سبزواری
1984_AVAYeBUF_Com.pdf
✍🏻در راستای درک بهتر فضای کتاب 1984 اثر جورج اورول (سینما _سیاست) تحلیلی راجع به فیلم 1984فیلمی در ژانر علمی–تخیلی و تریلر سیاسی به کارگردانی مایکل ردفورد اکه در سال ۱۹۸۴ ساخته شده است منتشر خواهیم کرد.

💠فردا با #سینما_سیاست

🔸همراه ما باشید در:

@political14hsu
زینب همان علیست؛ ملقب به زینب است...💚

ولادت با سعادت حضرت زینب (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک
باد

@political14hsu
انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه حکیم سبزواری
✍🏻در راستای درک بهتر فضای کتاب 1984 اثر جورج اورول (سینما _سیاست) تحلیلی راجع به فیلم 1984فیلمی در ژانر علمی–تخیلی و تریلر سیاسی به کارگردانی مایکل ردفورد اکه در سال ۱۹۸۴ ساخته شده است منتشر خواهیم کرد. 💠فردا با #سینما_سیاست 🔸همراه ما باشید در: @political14hsu…
💠معرفی فیلم این هفته:

اثر جورج اورول روایت یک دولت شهر با انگیزه های افراطی میلیتاریستی و توتالیتاریستی است. زمانی که این کتاب انتشار یافت، خیلی ها صحنه های اعجاب آور آن را تصور می کردند. آنها وجود برادر بزرگ را که حتی تا اذهان آنها نفوذ کرده بود را حس می کردند. جامعه ای که تفریحات محدودی دارد و از آزادی بسیار کمی برخورد دار است. همه این موارد برای انسانی که در قرن بیستم زیسته بود، واقعی و قابل لمس بود اما زمانی که مایکل ردفورد دقیقا در همان سال یعنی ۱۹۸۴ فیلمی در ژانر علمی تخیلی و تریلر سیاسی را روانه سینماها کرد، تصورها از آن چیزی که فکرش را می کردیم ترسناک تر شد. آنها کتاب را صفحه به صفحه زیست کرده بودند. حال تمام تصورات خود را بر روی پرده سینما و در اشخاص واقعی می‌دیدند. جامعه ای بسته که همه لباس ها شبیه به هم هستند و همه افراد، یک نوع غذا را مصرف می کنند و مدام برای چیزهایی شعار می‌دهند که اصلا نمی‌دانند آیا وجود خارجی دارد یا تنها ساخته و پرداخته اذهان زمامداران است. همه چیز به رنگ خاکستری است و هیچ نوری نمی تابد. البته این به معنای نبود نور نیست. شخصی پیدا می شود و تمام این سیستم بردگی را دور می زند. او در جامعه ای عشق ممنوع است، عاشق می شود. در جایی که جمع آوری اشیا و خاطرات گذشته، حکمش اعدام است. به دنبال گذشته می گردد. او برای رهایی از چشمان تیز بین برادر بزرگ و مزدورانش به محلات ناشناس پا می گذارد و به دنبال گذشته زیبای انسان می گردد. البته ناگفته نماند که چه نویسنده و چه کارگردان در این امر، افراط کرده اند و کاملا مشخص است که تمام این جریانات بر اساس یک خط مشی مشخص و سفارشی دارد به نمایش در می آید. اما با تمام این تفاسیر این زندگی ترسناک است. انسان در این جامعه بسته و مدام فعال تنها و بی روح بار می آید و دیگر خبری از تفریحات نیست. او خودش را میان این همه نظم که حاصل آشفتگی است، گم می کند. برادر بزرگ، همواره آنها را زیر نظر دارد و کارگردان توانسته است به درستی و با وسواسی خاص تفکرات اورول را در پرده سینما نمایش دهد. دوربین به ما می فهماند که در اینجا دیگر کلمات معنای عادی خود را ندارند و همه آنها دگرگون شده اند. در جایی که اداره مجازات را با نام موسسه رفاه و تندرستی خطاب کنند و وزارت جنگ را اداره صلح بنامد، دیگر معانی کلمات تاثیر زیادی نخواهد داشت. در اینجا همه چیز دگرگون می شود. اما باز هم یک انسان خودش را از این منجلاب بیرون می کشد. او به دشت های وسیع پا می گذارد و مستقل فکر می کند. او برای چند روزی هم که شده معنای آزادی را حس می کند اما سرنخ این معما کیست؟ در این بلبشوی سیاسی یک زن او را نجات میدهد. زنی که به او عشق می ورزد و در نهایت هر دو فدای این تفکر آزاد می شوند. برادر بزرگ همه جا حضور دارد. همه انسان ها در این جامعه حکم جاسوس را دارند. قهرمان ما آنقدر شکنجه می شود که دیگر روحش پژمرده می شود و دیگر علاقه ای به آزادی و تجربه مستقل بودن در او یافت نمی شود. حکایت ما حکایت تراژدی انسان زیسته در قرن بیستم است؛ انسانی که از جنگ های بزرگ جان سالم بدر برده است و حال حکومت های تمامیت خواه را تجربه می کند. او از گودالی وارد چاله شده است و راه فراری ندارد. باید قدم به قدم با قهرمان مان همراه شویم. شاید او به ما معنای آزادی درست را بفهماند! باید یادآور شویم زمانی که کتابی تبدیل به فیلم می شود، عملا باید خواننده و تماشا کننده با دو دیدگاه متفاوت پا به این میدان مین بگذارند. آنها باید هر دو فرم و محتوا را با پوست و خون حس کنند. آنها باید خودشان را به جای انسان، تحت استثمار بگذارند و به دنبال آزادی بگردند. آقایان و خانم ها شما برای درک درست باید نه تنها با قهرمان همراه باشید، بلکه باید خود قهرمان باشید و با سیطره برادر بزرگ مبارزه کنید. شاید آزادی منتظر شما باشد؛ شاید هم در پس این پرده سیاه تنها شکنجه و شیوه های نوین بروکراتیک را تجربه کنید. هیچ چیز مشخص نیست. همه ما محکوم به زیستن هستیم پس باید زمانه و شیوه های آن را بپذیریم. در غیر این صورت باید به مبارزه با آن برخیزیم انتخاب با شماست ...


✍️علی اسدیان کارشناسی ارشد علوم سیاسی


@political14hsu
#سیاست_خوانی
✍🏻کتاب این هفته:

🔸نام کتاب : نود و سه

نویسنده : ویکتور هوگو

سال انتشار : ۱۸۷۴

مترجم: محمدرضا پارسایار

مکتب ادبی : رمانتیسم سیاسی. تاریخ نگاری ترور.

@political14hsu
انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه حکیم سبزواری
#سیاست_خوانی ✍🏻کتاب این هفته: 🔸نام کتاب : نود و سه نویسنده : ویکتور هوگو سال انتشار : ۱۸۷۴ مترجم: محمدرضا پارسایار مکتب ادبی : رمانتیسم سیاسی. تاریخ نگاری ترور. @political14hsu
۱۷۸۹ را به یادآورید؛ سالی مهم و نمادین که تاریخ را به دو بخش تقسیم کرد. انقلاب بزرگی که اروپا را لرزاند و ارکان دولت های سلطنتی را متزلزل کرد. سرمایه داران خودشان را در تنگنا یافتند؛ تنگنایی که تنها با گیوتین می توانستند از آن رهایی پیدا کنند. در آن زمان و در بحبوحه این جریانات چه کسی فکرش را می کرد که یک الاهیدان و حقوق دان شهرستانی، این چنین انقلاب را با تفکرات خود تفسیر کند. باید چندین سال تاریخ را به جلو حرکت داد. آن سال دهشتناک ماه هایی از ۱۷۹۳ که وحشت، سرتاسر فرانسه را فرا گرفته بود و ماکسیمیلیان روبسپیر و ژاکوپن ها، کوچک ترین انحراف از مسیر انقلاب را بزرگ ترین خیانت قلمداد می کردند و گناهکاران را به دستان با کفایت جلاد می سپردند. ویکتور هوگو نویسنده پرآوازه فرانسوی و بنیان گذار رمانتیسیسم، ترجیح داد آخرین کار و پرآوازه ترین و در عین حال پخته ترین اثر خود را به انقلاب فرانسه و آن سال فراموش نشدنی اختصاص دهد. رمانی که به گفته منتقدین تابلویی دقیق و شاهکار و البته خیره کننده از انقلاب فرانسه و سال های وحشت در این سرزمین بود؛ رمانی که تمام کلماتش با خون، ترور، مجازات، و خیانت و شجاعت نوشته شده است. او اعدام لوئی شانزدهم را در مقابل چشمانمان بازسازی می کند. در اینجا ما رشد میرابو و روبسپیر را خواهیم دید؛ روبسپیری که ذره ای از مسیر انقلاب منحرف نشد و با اخلاق مداری افراطی خود، خیل عظیمی از انسان ها را به دامان گیوتین هدایت کرد. در اینجا سه قهرمان اصلی در راستای هدایت درست مسیر انقلاب تلاش می کنند؛ آنها خواهان حقوق مساوی و آگاهی طبقاتی درست میان مردمان فرانسه هستند. در اینجا هدف، وسیله را توجیح می کند. آنها به بزرگ و کوچک رحم نخواهند کرد، زیرا انقلاب برای آنها همه چیز است. این بزرگواران در راه نجات و حفظ جمهوری تلاش می کنند. زندان های فرانسه را سرشار از زندانیان سیاسی و غیر سیاسی می کنند؛ مبادا کسی مروج ضدانقلاب باشد. در آن سال حتی راه رفتن به شیوه ای غیر از تفکرات ژاکوپن ها جرم محسوب می شد. دیگر کسی به فکر مادری داغدار که فرزندانش را گم کرده بود نیست. آنها موظف هستند هر کسی را که به رنگ آبی تمایل داشته باشند را بکشند و آبی ها هم دقیقا همین وظیفه را نسبت به قرمز ها داشتند. در اینجا دست همه به خون آلوده است! چرا که انقلاب سفره میهمانی نیست و قطع به یقین نمی شود با دستکش سفید یک انقلاب را هدایت کرد. ماری آنتوانت، این بانوی زیبا با پوستی بلورین باید به دلیل کم کاری و خیانت به وطن اعدام شود. البته ناگفته نماند که اعدام کمترین مجازاتی است که او لایق آن است. فساد و تباهی که لویی شانزدهم و ماری آنتوانت بر سر این سر زمین آوار کرده بودند، مثال زدنی است. قهرمانان انقلاب و جمهوری خواهان باید دیدگاه خود را به تمام اروپا قالب کنند. آنها بیزار از پادشاه و سلطنت هستند؛ دیگر مردم گرسنه پاریس تحمل رنج را ندارند و نمی توانند با عذاب های حاصل از آن رو در رو شوند. شاید تنها چیزی که از دید روبسپیر و ژاکوپن ها محوریت اصلی قلمداد می شد، مسئله اخلاق بود. اخلاقی که انقلابیون پر شور همواره آن را زیر پا می گذاشتند و به طور خودکار، خودشان را روانه گیوتین می کردند و چه غم انگیز است پایان این حرکت پرشور که در تاریخ ثبت شد. زمانی که مرد اخلاق مدار، ما را به دستان جلاد می سپردند با صدایی آرام او را خطاب قرار داد و گفت لحظه ای صبر کن و ناگهان با صدای بلند گفت (زنده باد جمهوری )و لحظه ای بعد، آن تیغ آغشته به خون فرزند خود را بلعید و پایان کار انقلاب را به ارمغان آورد.۱۷۹۳ روایت دردها و دشمنی هاست؛ ویکتور هوگو تمام صفحات آن را با خون نوشته است. او تابلویی بی نظیر و واقع گرایانه از این انقلاب کبیر را به ما نشان می دهد. باید خودمان را برای بدترین خشونت ها و بزرگ ترین فداکاری ها آماده کنیم. در اینجا هیچ اخلاقی مطرح نیست؛ تنها مصلحت است که کاربرد دارد. در اینجا ترمیدور، ژرمینال ‌و فروکتیدر دیگر معنای خودشان را از دست می دهند. هر بهاری مساوی است با شروع دیگری از اعدام ها و هر پاییزی نشان دهنده تداوم این اعدام ها و انقلابی گری های افراطی است...

✍️علی اسدیان کارشناسی ارشد علوم سیاسی

@political14hsu
انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه حکیم سبزواری pinned «📌توجه! به درخواست عزیزان شرکت کننده برای زمان بیشتر مطالعه، برنامه به تعویق افتاده و زمان برگزاری دگربار اطلاع رسانی خواهد شد. @political14hsu »
✍🏻#سینما_سیاست

این هفته:


📽فیلم: ترور(انگلیسی: Assassination کره‌ای암살)

کشور سازنده : کره جنوبی

سال انتشار:۲۰۱۵

کارگردان :چوی دونگ_هون

ژانر : اکشن جاسوسی _تریلر سیاسی

@political14hsu
روایت عمیق و دهشتناک از حاکمیت ژاپن بر شبهه جزیره کره در هیاهوی منتهی به جنگ جهانی اول ، مبارزان استقلال طلب کره در پی رهایی از خشونت های بی بدیل امپراطوری ژاپن در شرق آسیا هستند (چوی دونگ هو) در این فیلم تمرکز خود را در راستای کلمه اعتماد سیاسی بنا می کند. شاکله ای که تمام روایت فیلم را در برمی‌گیرد تاجران و نظامیان ژاپنی فساد را در مناطق تحت استعمار خود به حد اعلا می رسانند. زد و بندهای سیاسی ژاپنی ها را به قدرتی تبدیل کرده است که دیگر کسی توان رویارویی با آنها را ندارد. استقلال طلبان در هیاهوی گسترش امپراطوری چین در منچوری تلاش می کنند، تا در ارتش و نظام سلسله مراتبی سلطنتی نفوذ کنند آنها تنها چیزی که دارند اعتماد و همدلی است اعتمادی که بیشترین ضربه را از آن می خورند کارگردان می‌خواهد به مخاطب القا کند که سیاست سرتاسر دروغ و دروغ پردازی است در اینجا هر شخصی ،بنا به نفع شخصی دست به فعالیت می زند و معنای با ارزشی همچون ملی گرایی دیگر رنگ و روی خود را از دست می دهد دوربین ها نماهای کلی را به ما نشان می دهد که ترکیب سنت و مدرنیته را به بهترین شکل ممکن به شخص نشان می دهد. این دو مفهوم همواره در رقابت به سر می برند اما در اینجا در راستای هم و به کمک یکدیگر جاسوسان را هدایت می کنند تا بلکه به اهداف خود دست پیدا کنند نکته اساسی فیلم در اینجاست که این روایت تنها در باب ترور شخص و شخصیت نیست بلکه بیشتر نمایانگر ترور روحیه یک ملت و بعضا نابودی روحیه یک بخشی از قاره کهن است. آنها همگی با فرهنگ هایی نزدیک به هم به زیستن ادامه می‌دهند اما استعمارگران ذهن آنها را پریشان کرده است فاشیسم این توده سرطانی زاییده تمدن غرب آنها را از هم دور کرده است و تفکرات آنها را مدام زیر و رو می کند. وطن دوست ترین اشخاص ناچار دست به خیانت و کشتن یاران وفادار خود می کنند ؛اما در نهایت شکست منتظر استعمارگران است نکته اینجاست که نه کارگردان و نه مخاطب از شکست استعمار گر خوشحال نمی شود زیرا آنها بخشی از این تمدن هستند آنها ریشه در این سرزمین ها دارند. و تنها مفاهیم نو ورود اذهان آنها را آشفته ساخته است این آشفتگی نمایانگر تمام این کشت و کشتار ها و خیانت هاست در پایان مخاطب شاید حس کند مقصر به سزای اعمالش نرسیده است و در عین حال از این مهم، خوشحال است اما ورق بر می گردد مردگان بر می‌خیزند و انتقام رفقای خود را می گیرند این دشمنی ها تنها با پایان یافتن جنگ های جهانی پایان نمی یابد این دشمنی سر درازی دارد همه نقاط شرق آسیای کهن در آتش تفکرات پوشالی غربی می سوزد دوربین ها به وضوح این مهم را به ما نشان می دهند و ژاپن که سردمدار این تفکرات است چین و کره را مدام می بلعد اما این لقمه برای سامورایی ها و فرزندان آفتاب و شخص امپراطور هیروهیتو به شدت سنگین است. در نهایت باید از تلاش مبارزین تقدیر شود ؛البته دیگر شخص قابل تقدیری زنده نمانده است .آنها به همرزمان خود پیوستند همه به دستان عدالت سپرده شده اند دیگر کسی نمی تواند از سکوت شب برای شبیخون زدن به فرزندان شرق آسیا استفاده کند و تاجرین و نظامیان رده بالای ژاپنی همگی در زیر خاک دفن شده اند در پایان می بینیم که این چرخه همچنان در حال تکرار شدن است ..چرخه ای که این ملت ها در آفرینشش کمترین نقش را داشته اند و حال محکوم به زیستن آن هستند تاریخ در اینجا به شیوه ای بی رحم روایت می شود باید خود را آماده شروع یک سفر به قلب سیاست های برخواسته از انقلاب میجی و حاکمیت فاشیست در سرزمین های متمدن شرق آسیا گردانیم. در اینجا مخاطب نقش یک قاضی را دارد قاضی که باید قضاوت کند اما قطعا قضاوتش تاثیری در تاریخ نخواهد داشت، قهرمان داستان ما باید در اوج آرامش فکری در کوچه ای خلوت به دست یاران خود ترور شود. یارانی که روزی او را منجی خود می دانستند و حال تنها خیامتکاری بالفطره در جلوی آنها ایستاده است او در اوج آزادی کشته می شود. و یارانش به زیستن شجاعانه خود ادامه می‌دهند نقطه عطف داستان ما این است که در اینجا همه هم قهرمان هستند و هم خیانتکار به وطن ، اینجا همه چیز در بلاتکلیفی به سر می‌برد هیچ مبنا و مبدایی مشخص نیست باید خودمان را آماده روایت تاریخ کنیم....

✍️علی اسدیان کارشناسی ارشد علوم سیاسی

@political14hsu
مادری‌هرشب‌جمعه‌به‌حرم‌می‌آمد
امشب‌اما‌به‌نظر‌پشت‌دری‌افتا‌ده‌است...


شهادت بانوی دو عالم، امّ ابیها حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها بر عموم مسلمانان تسلیت باد.🖤

@political14hsu
2024/11/16 05:16:22
Back to Top
HTML Embed Code: