tgoop.com/psychoanalysis_religion_culture/77
Last Update:
پروفسور تومالانارا، روانکاو و سوپروایزر روانکاوی هندیالاصل و ساکن آمریکا، میگوید در نظر گرفتن تاثیر مفروضههای فرهنگی بر روانکاوی بههیچوجه اغراقآمیز نیست. این مفروضهها به صورت خودآگاه و ناخودآگاه توسط افراد جذب میشوند، اگرچه ممکن است با کلیت سیستم روانی آنها یکپارچه نشده باشند. او در ادامه تجربهای را نقل میکند که این وضعیت را به خوبی نشان میدهد:
"یکی از روانپزشکان هندی که در بریتانیا دورههای مورد نیاز را برای درمانگر شدن طی کرده بود، فعالیت خودش را به عنوان درمانگر با رویکرد روانکاوی زیر نظر من شروع کرد. او کارش را در یکی از شهرهای بزرگ و شلوغ هند آغاز کرد و یکی از اولین بیمارانی که درباره آن با من مشورت میکرد، دختری حدودا بیست ساله بود. بیمار مورد نظر بیش از سه سال بود که درگیر نوعی رفتار اجباری دستشستن بود و اضطراب شدیدش را از طریق دعا کردن کنترل میکرد. روانپزشک مورد اشاره برای بیمار تشخیص اختلال وسواس اجبار گذاشت و برای کنترل رفتار اجباری دستشستن، به وی دارو داد. او به من گفت که برایش سخت است با این بیمار کار رواندرمانی را شروع کند چون نمیتواند مذهبی بودن او را درک کند. روانپزشک در ادامه اشاره کرد که بیمار محصول جامعه "عقبمانده" و "به شدت مذهبی" هند است. او همچنین گفت که چطور والدین بیمار ذهن او را با "مزخرفات دینی" مسموم کرده بودند و به او القا کرده بودند که اگر به اندازه کافی دعا کند، همسر خوبی نصیباش خواهد شد. وقتی از روانپزشک خواستم که بیشتر درباره خانواده مریض بگوید آنها را اینطور توصیف کرد: افرادی از طبقات پایین با درآمد کم. درست در همان روز و طی مکالمه دیگری که داشتیم، این روانپزشک برایم گفت که وقتی در بریتانیا زندگی میکرده است، چقدر دلش برای زندگی در هند تنگ شده بود. دلش برای چشماندازهای طبیعی و آبوهوای هند، برای لباسهای رنگ و وارنگ و چشمنواز هندی، و حتی برای سروصدا و شلوغی شهرهای هند تنگ شده بود".
او در ادامه به تناقضی اشاره میکند که روانشناسان و روانکاوان غیر اروپایی-آمریکایی تحصیلکرده در غرب به شکلی ناخودآگاه به آن دچار میشوند و در آنها احساس یأس و ناامیدی ایجاد میکند. فرهنگ اروپایی-آمریکایی در ذهن آنها نقش غالب را پیدا میکند. به طور مشخص، بسیاری از مردمانی که قربانی چنین غلبهگرایی شدهاند، به رغم اینکه پیوندهای عاطفیشان با خانواده، جمعهای فرهنگی و مذهبی که داشتهاند، و میراث فرهنگی خودشان عمیقا برایشان ارزشمند است، اما نوعی تردید را درباره همه اینها تجربه میکنند. در واقع روایتهای کاملا درست و قدرتمندی که درباره زندگی دارند و با آنها بزرگ شدهاند، برای خود ایشان زیر سوال میرود. نکته دارای اهمیت در این دوسوگرایی این است که کدام روایت از زندگی درست و قابل پذیرش است، روایت غالب یا روایت مغلوب؟ و اینکه چقدر این تردید در رابطه درمانی نقش ایفا میکند؟ شاید از همه اینها مهمتر این باشد که در مقیاس جهانی، کدام روایت دست بالا را در تدوین و گسترش مفاهیم نظری در زمینه رشد و تحول، سلامت، و آسیبشناسی روانی دارد؟
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/psychoanalysis_religion_culture
BY تاملاتی در روانکاوی، دین، و فرهنگ
Share with your friend now:
tgoop.com/psychoanalysis_religion_culture/77