وقتی عزیزمون فوت میکنه یه چیزی که گاهوبیگاه تجربه میکنیم احساس گناهه.
احساس گناه زمانی که درگیر زندگی شدید و از چیزی لذت میبرید و اون نیست.
لذت از باریدن بارون، نوشیدن آب گوارا، خوردن غذای لذیذ.
قدم زدن در غروب خنک
تماشای یه فیلم و کتاب خوندن
رفتن به مهمانی
یا خواب بعد از ظهر.
یه دفعه بهمون احساس گناه دست میده که همه اینها از دسترس اون خارج شده.
حتی گاهی از تصور چیزی مطلوب در آینده احساس گناه میکنیم ؛ اون نیست و هیچ آیندهای نداره و تو داری برای آینده برنامهریزی میکنی؟
بالاخره یه روزی فرد میتونه با فقدان عزیزش و بدون احساس گناه زندگی کنه ولی نیاز به زمان داره.
نیاز به زمان تا بتونه بدون احساس گناه درگیر و مشتاق زندگی بشه.
احساس گناه زمانی که درگیر زندگی شدید و از چیزی لذت میبرید و اون نیست.
لذت از باریدن بارون، نوشیدن آب گوارا، خوردن غذای لذیذ.
قدم زدن در غروب خنک
تماشای یه فیلم و کتاب خوندن
رفتن به مهمانی
یا خواب بعد از ظهر.
یه دفعه بهمون احساس گناه دست میده که همه اینها از دسترس اون خارج شده.
حتی گاهی از تصور چیزی مطلوب در آینده احساس گناه میکنیم ؛ اون نیست و هیچ آیندهای نداره و تو داری برای آینده برنامهریزی میکنی؟
بالاخره یه روزی فرد میتونه با فقدان عزیزش و بدون احساس گناه زندگی کنه ولی نیاز به زمان داره.
نیاز به زمان تا بتونه بدون احساس گناه درگیر و مشتاق زندگی بشه.
کیک محبوب من
کیک شیرینی گرد خوشمزه ای که در شادی ها و به خصوص جشن تولد ها استفاده می شود.
شیرینی نماد لذت زود گذر و یا همان عشق زودگذر
و شکل گرد نشان دهنده بازگشت به حالت اولیه ( چرخه ی تکرار)
کیک شیرینی گرد خوشمزه ای که در شادی ها و به خصوص جشن تولد ها استفاده می شود.
شیرینی نماد لذت زود گذر و یا همان عشق زودگذر
و شکل گرد نشان دهنده بازگشت به حالت اولیه ( چرخه ی تکرار)
قــدرت تــغــیــیــرر...
کیک محبوب من کیک شیرینی گرد خوشمزه ای که در شادی ها و به خصوص جشن تولد ها استفاده می شود. شیرینی نماد لذت زود گذر و یا همان عشق زودگذر و شکل گرد نشان دهنده بازگشت به حالت اولیه ( چرخه ی تکرار)
حسرتها ، آمال و ارزوها و زندگی زیست نشده را در هر دوره زندگی نمی توان زیست
ارزشهای نیمه اول زندگی با نیمه ی دوم زندگی متفاوت می باشد.
اگر افراد میانسال و سالمند ارزش های دوره ی قبل را حفظ کنند، وقتی احساس کنند ارزش هایشان در حال تغییر است، ناامیدانه برای حفظ سبک زندگی جوانی تلاش می نمایند و در این صورت فقط عقده های خود را زندگی خواهند کرد.
#یونگ در این باره می گوید نمى توانيم شبانگاه زندگى مان را بر اساس همان برنامه اى كه صبح گاه داشتيم زيست كنيم .
چرا ؟
🔅چون آن چه صبحگاه به چشممان با شكوه و بهجت آفرين مى نمود شامگاهان اندك و ناچيز مى نمايد.
🔅و آن چه صبحگاه برايمان حقيقت داشت در شامگاهان ديگر دروغى بيش نيست .
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
ارزشهای نیمه اول زندگی با نیمه ی دوم زندگی متفاوت می باشد.
اگر افراد میانسال و سالمند ارزش های دوره ی قبل را حفظ کنند، وقتی احساس کنند ارزش هایشان در حال تغییر است، ناامیدانه برای حفظ سبک زندگی جوانی تلاش می نمایند و در این صورت فقط عقده های خود را زندگی خواهند کرد.
#یونگ در این باره می گوید نمى توانيم شبانگاه زندگى مان را بر اساس همان برنامه اى كه صبح گاه داشتيم زيست كنيم .
چرا ؟
🔅چون آن چه صبحگاه به چشممان با شكوه و بهجت آفرين مى نمود شامگاهان اندك و ناچيز مى نمايد.
🔅و آن چه صبحگاه برايمان حقيقت داشت در شامگاهان ديگر دروغى بيش نيست .
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
❗️آیا شما شایسته دوستی هستید؟
🔝نگاه ظریف و تیزبین ارسطو در نوع معاشرتهای دوستانه نیز جالب توجه است. او افراد را در چنین معاشرتهایی به چند گروه تقسیم میکند:
🔸 گروه اول افرادی هستند که برای محبوب شدن خلاف عقیده هیچکس سخن نمیگویند و مراقبند تا هیچکس را نیازارند. ارسطو چنین افرادی را مزاجگو مینامد.
🔹 گروه دوم کسانی هستند که با هر سخنی مخالفت میورزند و هیچ اهمیتی نمیدهند که دیگران آزرده شوند. چنین افرادی مناقشهگر خوانده میشوند.
🔸 گروه سوم افرادی هستند که آنچه را که درست است میپذیرند و خلاف آن را رد میکنند. از نظر ارسطو رفتار این گروه بیش از هرکسی به دوستی و رفتار دوستانه شبیه است.
✔️ چنین فردی برای دوستی قابل اعتماد است، چون رفتار او از روی مهر یا کینه نیست؛ بلکه او با قدرت تفکر و تحلیل خود سخن و رفتار حق را شناسایی میکند و مستقل از نیازها و وابستگیهایش به دیگران مطابق با حق رفتار میکند. به همین دلیل حقطلبی چنین فردی در برابر آشنا و بیگانه به یک نحو است.
البته که او در برابر هر فرد چنان که شایسته است رفتار میکند، زیرا صحیح نیست رفتار ما ( اعم از رفتار خوب یا آزاردهنده) و میزان صمیمیت ما در برابر دوست و بیگانه به یک نوع باشد.
✔️ چنین فردی براساس شرافت رفتار میکند و این را در نظر دارد که رفتار او چه هزینهها و نتایجی را به دنبال دارد. اگر سهیم شدن در شادی دیگران در نظر او خلاف شرافت و مضر باشد از چنین سهیم شدنی خودداری میورزد و اگر موافقت با عمل دیگران زیانآور است از موافقت سر باز خواهد زد. آنجا که میبیند سهیم شدن در شادی دیگران بهتر است و نتایج خوبی به همراه دارد در آن سهیم خواهد شد.
💡 ارسطو این رفتار را حدوسط معاشرتهای دوستانه میداند اما به گفته خودش نام خاصی برای آن وجود ندارد.
چنین فردی در دوستی شایستهتر از فرد مزاجگو و فرد مناقشهگر است، البته اگر به آن احساس قلبی و محبت را بیافزاییم دوست واقعی را رقم خواهیم زد.
📚 برگرفته از کتاب "اخلاق نیکوماخوس"
🖋 ارسطو
@qodrattaqeer
🔝نگاه ظریف و تیزبین ارسطو در نوع معاشرتهای دوستانه نیز جالب توجه است. او افراد را در چنین معاشرتهایی به چند گروه تقسیم میکند:
🔸 گروه اول افرادی هستند که برای محبوب شدن خلاف عقیده هیچکس سخن نمیگویند و مراقبند تا هیچکس را نیازارند. ارسطو چنین افرادی را مزاجگو مینامد.
🔹 گروه دوم کسانی هستند که با هر سخنی مخالفت میورزند و هیچ اهمیتی نمیدهند که دیگران آزرده شوند. چنین افرادی مناقشهگر خوانده میشوند.
🔸 گروه سوم افرادی هستند که آنچه را که درست است میپذیرند و خلاف آن را رد میکنند. از نظر ارسطو رفتار این گروه بیش از هرکسی به دوستی و رفتار دوستانه شبیه است.
✔️ چنین فردی برای دوستی قابل اعتماد است، چون رفتار او از روی مهر یا کینه نیست؛ بلکه او با قدرت تفکر و تحلیل خود سخن و رفتار حق را شناسایی میکند و مستقل از نیازها و وابستگیهایش به دیگران مطابق با حق رفتار میکند. به همین دلیل حقطلبی چنین فردی در برابر آشنا و بیگانه به یک نحو است.
البته که او در برابر هر فرد چنان که شایسته است رفتار میکند، زیرا صحیح نیست رفتار ما ( اعم از رفتار خوب یا آزاردهنده) و میزان صمیمیت ما در برابر دوست و بیگانه به یک نوع باشد.
✔️ چنین فردی براساس شرافت رفتار میکند و این را در نظر دارد که رفتار او چه هزینهها و نتایجی را به دنبال دارد. اگر سهیم شدن در شادی دیگران در نظر او خلاف شرافت و مضر باشد از چنین سهیم شدنی خودداری میورزد و اگر موافقت با عمل دیگران زیانآور است از موافقت سر باز خواهد زد. آنجا که میبیند سهیم شدن در شادی دیگران بهتر است و نتایج خوبی به همراه دارد در آن سهیم خواهد شد.
💡 ارسطو این رفتار را حدوسط معاشرتهای دوستانه میداند اما به گفته خودش نام خاصی برای آن وجود ندارد.
چنین فردی در دوستی شایستهتر از فرد مزاجگو و فرد مناقشهگر است، البته اگر به آن احساس قلبی و محبت را بیافزاییم دوست واقعی را رقم خواهیم زد.
📚 برگرفته از کتاب "اخلاق نیکوماخوس"
🖋 ارسطو
@qodrattaqeer
Forwarded from Great decision
لاک:
"سرانجام هنگامی که تنبیه موثر واقع شود معمولا بیش از حد موثر خواهد بود."
"سرانجام هنگامی که تنبیه موثر واقع شود معمولا بیش از حد موثر خواهد بود."
👥برای اینکه از لحاظ روانی و عاطفی با شخص دیگری صمیمی شوید، دو چیز لازم است:
١- باید با او روراست باشید و خود واقعیتان را نشان دهید. او را به خود نزدیک کنید، افکار و احساسات حقیقی خود را با او در میان بگذارید، نه اینکه آنها را از او مخفی کنید.
۲- باید فضایی ایجاد کنید که فرد مقابل بتواند با شما گرم و صمیمی شود و حس واقعی بودن این رابطه را لمس کند تا بتواند از افکار و احساسات خودش بی پروا با شما صحبت کند.
📘سيلي واقعيت
#راس_هريس
@qodrattaqeer
١- باید با او روراست باشید و خود واقعیتان را نشان دهید. او را به خود نزدیک کنید، افکار و احساسات حقیقی خود را با او در میان بگذارید، نه اینکه آنها را از او مخفی کنید.
۲- باید فضایی ایجاد کنید که فرد مقابل بتواند با شما گرم و صمیمی شود و حس واقعی بودن این رابطه را لمس کند تا بتواند از افکار و احساسات خودش بی پروا با شما صحبت کند.
📘سيلي واقعيت
#راس_هريس
@qodrattaqeer
با عرض سلام
خواب دیدم یک اقا در غار ی هست که قصد خروج از ان غار را دارد در حالیکه دو زن او را همراهی می کنند یکی سمت چپ و دیگری در سمت راست
ان مرد نابیناست . کلاه کپ بر سر دارد و روی پیراهنش جلیقه پوشیده است وقتی به دهانه ی غار رسیدند ان دو زن به عقب برگشتند و مرد به تنهایی از دروازه عبور کرد او وارد دنیای بزرگتر و روشن تر و به نظر دنیای حقیقی شد درست شبیه همین جهان خودمون .
پیشاپیش از شما ممنونم 🙏
خواب دیدم یک اقا در غار ی هست که قصد خروج از ان غار را دارد در حالیکه دو زن او را همراهی می کنند یکی سمت چپ و دیگری در سمت راست
ان مرد نابیناست . کلاه کپ بر سر دارد و روی پیراهنش جلیقه پوشیده است وقتی به دهانه ی غار رسیدند ان دو زن به عقب برگشتند و مرد به تنهایی از دروازه عبور کرد او وارد دنیای بزرگتر و روشن تر و به نظر دنیای حقیقی شد درست شبیه همین جهان خودمون .
پیشاپیش از شما ممنونم 🙏
Forwarded from Great decision
روسو:
ما عادت کرده ایم در مورد یک"مرد رشد کرده" فکر کنیم ولی توجه به یک "کودک رشد کرده"
چندان مورد توجه ما نیست.
دکتر #شهرام
ما عادت کرده ایم در مورد یک"مرد رشد کرده" فکر کنیم ولی توجه به یک "کودک رشد کرده"
چندان مورد توجه ما نیست.
دکتر #شهرام
اريك برن مى گويد ما سه نوع گرسنگى داريم:
گرسنگى غذا
گرسنگى نوازش
گرسنگى ساختار
ما نياز داريم در ساختار زندگي كنيم
بدون ساختار بودن انسان را سر در گم و گیج می کنه
مثل اتاق خالى كه يك چهار ديوارى دارد .
انسان هم نیاز داره سا ختار بسازه
بنابراین این جهان پیچیده را می خواهیم راحت و قابل فهم و ساده سازی کنیم و بتونیم کنترلش کنیم .
پس میاییم طبقه بندی می کنیم
شمالی ها ، جنوبی ها
ترکها ، فارسها ، کردها
شرقی ها ، غربی ها
مردا ، زنها
بی دین ها اینطورن
نمازخون ها اون طورن
و …
و دیگه عادت گونه زندگی می کنیم با یک سری قالب های ذهنی
و این موجب می شه عدم شناخت درست از جهان را با واقعیت اشتباه بگیریم
خودشناسی زمانی شروع می شه که به این چهارچوب بندی ها پایان بدیم .
#ختائيلر_فرناز
https://www.tgoop.com/qodrattaqeer
گرسنگى غذا
گرسنگى نوازش
گرسنگى ساختار
ما نياز داريم در ساختار زندگي كنيم
بدون ساختار بودن انسان را سر در گم و گیج می کنه
مثل اتاق خالى كه يك چهار ديوارى دارد .
انسان هم نیاز داره سا ختار بسازه
بنابراین این جهان پیچیده را می خواهیم راحت و قابل فهم و ساده سازی کنیم و بتونیم کنترلش کنیم .
پس میاییم طبقه بندی می کنیم
شمالی ها ، جنوبی ها
ترکها ، فارسها ، کردها
شرقی ها ، غربی ها
مردا ، زنها
بی دین ها اینطورن
نمازخون ها اون طورن
و …
و دیگه عادت گونه زندگی می کنیم با یک سری قالب های ذهنی
و این موجب می شه عدم شناخت درست از جهان را با واقعیت اشتباه بگیریم
خودشناسی زمانی شروع می شه که به این چهارچوب بندی ها پایان بدیم .
#ختائيلر_فرناز
https://www.tgoop.com/qodrattaqeer
Telegram
قــدرت تــغــیــیــرر...
@Kh_f_z فــرنــاز خــتــائیــلــر
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
Iki Melek
Bengu
اتفاقی این اهنگ و گوش می دادم یک جمله ی خیلی جالبی می گه :
عشق بدون هدف و تلاش
یکی خاکستره ، یکی گل و لای ( باتلاق)
عشق بدون هدف و تلاش
یکی خاکستره ، یکی گل و لای ( باتلاق)
اخبارِ حوادث، تراژدی و پالایشِ اخلاقی
🔝 همه ما هر لحظه در آستانه وقوع یک فاجعهایم.
🔝 آیا ممکن است در نتیجه خشمی آنی دست به قتل بزنیم؟
🔝 آیا ممکن است دست به اغوای کسی بزنیم؟
🔝 آیا ممکن است برای گرفتن انتقام فرزندان خود را بکشیم؟
تراژدیهای یونان باستان نمایش بختبرگشتی قهرمانانی بود که ناگاه اسیر دست بازی سرنوشت میشدند و از اوج سعادت به حضیض شقاوت سقوط میکردند. تراژدی زندگی یک نجیبزاده را از سعادتمندی او تا ذلتش دنبال میکرد. سرنوشت به دنبال کار خطایی که قهرمان انجام داده با او سر ناسازگاری میگذارد. کار خطایی که خود حاصل یک نقطه ضعف است. غرور و اعتماد به نفس بیش از حد از رایجترین نقاط ضعف در تراژدیهای یونان باستان است که قهرمان را از توجه به نداها، اخطارها و علایم متعددی که انحراف از قوانین اخلاقی را نشان میدهند، باز میدارد. نقطه ضعفی که قهرمان را به لغزش و در نتیجه خلق یک فاجعه وا میدارد.
ارسطو در کتاب فن شعرش هدف تراژدی را برانگیختن احساس ترس و شفقت در مخاطب و در نتیجه آن کاتارسیس یا تزکیه نفس او بیان میکند. به این معنا که ببینده پس از دیدن تراژدی از این که به چنین سرنوشتی مبتلا نشده، احساس آسودگی میکند.
امروزه حوادث هولناکی که توسط انسانها رقم میخورد، میتواند کارکرد تراژدی را در جامعه ایفا کند. قهرمانان تراژیک معاصر کسانی درست مثل من و شما هستند با یک زندگی عادی و آرام و یک روز صبح که از خواب برمیخیزند تا پیش از غروب آفتاب به یک قاتل تبدیل شدهاند. اگر موافق نیستید اخبار حوادث را مرور کنید و ببینید چه تعداد زن و مرد در اثر خشمی آنی دستشان به خون کسی آلوده شده و یا در اثر یک لحظه عدم خویشتنداری نتوانستهاند قوه شهوتشان را سرکوب کنند و به عنف به کسی تجاوز کردهاند. همین خبرها دستمایه آلن دو باتن شده است تا او اخبار فجایع اخلاقی را با تراژدی مقایسه کند.
آلن دو باتن در کتاب خبر خود با رویکردی انتقادی خاطرنشان میکند بنگاههای خبری در انعکاس اخبار حوادث باید به نوعی عمل کنند که مخاطب به تزکیه اخلاقی دست یابد. به اعتقاد او خبرِ فجایع اخلاقی به شکلی به دست مخاطب میرسد که قتل، خیانت، دزدی، تجاوز و اغوای کودکان را عملی منحصر به فردی خاص قلمداد میکند و اجازه نمیدهد مصرفکنندگان خبر در مواجهه با آن، یک لحظه در محکوم کردن مجرمان تردید کنند و خود را در موقعیت آنها تصور کرده و اقرار کنند چه آسان به تباهی کشیده میشوند. آلن دو باتن خاطرنشان میکند همه ما قدر یک تار مو از فاجعه فاصله داریم.
کیست که به نقطه ضعفی مبتلا نباشد. نقطه ضعفی مانند خشم و غرور یا شهوت و آزمندی که میتواند در چشم بر هم زدنی مصدر وقوع یک فاجعه شود.
آلن دو باتن به درستی میگوید اگر این واقعیت درک شود ما را به غمی بالغانه و فکورانه دچار میکند و این هشیاری را به ما ارزانی میدارد که ما نیز درگیر رفتارهای نادرست گونه بشری هستیم و اگر تا کنون سابقه ما از رفتاری مجرمانه پاک مانده است، به خاطر ذات فسادناپذیر ما نیست بلکه ما باید سپاسگزار شانس یا شرایط خوب خود باشیم.
به نظر آلن دو باتن هر چند ما هر روز اخبار تراژیک را دریافت میکنیم اما به ندرت پیامی اخلاقی از آنها به ما منتقل میشود. این اخبار به ما کمک نمیکند بپذیریم فجایع اخلاقی حاصل رها شدن هیولایی است که درون تمام انسانها وجود دارد و از همین رو مصرفکننده خبر نمیتواند تمایلات مجرمانه خود را در کنشهای جنونآمیز انسانهایی که فطرتاً جانی و قاتل و دزد نبودند، مشاهده کند.
در پایان اینکه آلن دو باتن هدیه تراژدی را به ما در دلسوزی برای قهرمان و ترس برای خود بر پایه همزادپنداری با او بیان میکند. تراژدی به ما میآموزد که نباید با خودبرتربینی سقوط را منحصر به قهرمان نگونبخت تراژدی بدانیم. بلکه باید از طریق تراژدی با این حقیقت تحملناپذیر مواجه شویم که «حماقتها و کوتهنظریهایی که هر انسانی در طول تاریخ به آن متهم شده ممکن است از یک نظر به طبیعت مشترک ما برگردد و از آنجا که همه ما شرایط مشترک انسانی را با بهترین و بدترین وجههایش در خود داریم، هر کدام از ما در شرایط درست یا در وحشتناکترین شرایط، ممکن است هر کاری بکنیم یا هیچ کاری نکنیم.»
📚 خبر، راهنمای کاربران، آلن دو باتن
📚 اضطراب منزلت، آلن دو باتن
🔝 همه ما هر لحظه در آستانه وقوع یک فاجعهایم.
🔝 آیا ممکن است در نتیجه خشمی آنی دست به قتل بزنیم؟
🔝 آیا ممکن است دست به اغوای کسی بزنیم؟
🔝 آیا ممکن است برای گرفتن انتقام فرزندان خود را بکشیم؟
تراژدیهای یونان باستان نمایش بختبرگشتی قهرمانانی بود که ناگاه اسیر دست بازی سرنوشت میشدند و از اوج سعادت به حضیض شقاوت سقوط میکردند. تراژدی زندگی یک نجیبزاده را از سعادتمندی او تا ذلتش دنبال میکرد. سرنوشت به دنبال کار خطایی که قهرمان انجام داده با او سر ناسازگاری میگذارد. کار خطایی که خود حاصل یک نقطه ضعف است. غرور و اعتماد به نفس بیش از حد از رایجترین نقاط ضعف در تراژدیهای یونان باستان است که قهرمان را از توجه به نداها، اخطارها و علایم متعددی که انحراف از قوانین اخلاقی را نشان میدهند، باز میدارد. نقطه ضعفی که قهرمان را به لغزش و در نتیجه خلق یک فاجعه وا میدارد.
ارسطو در کتاب فن شعرش هدف تراژدی را برانگیختن احساس ترس و شفقت در مخاطب و در نتیجه آن کاتارسیس یا تزکیه نفس او بیان میکند. به این معنا که ببینده پس از دیدن تراژدی از این که به چنین سرنوشتی مبتلا نشده، احساس آسودگی میکند.
امروزه حوادث هولناکی که توسط انسانها رقم میخورد، میتواند کارکرد تراژدی را در جامعه ایفا کند. قهرمانان تراژیک معاصر کسانی درست مثل من و شما هستند با یک زندگی عادی و آرام و یک روز صبح که از خواب برمیخیزند تا پیش از غروب آفتاب به یک قاتل تبدیل شدهاند. اگر موافق نیستید اخبار حوادث را مرور کنید و ببینید چه تعداد زن و مرد در اثر خشمی آنی دستشان به خون کسی آلوده شده و یا در اثر یک لحظه عدم خویشتنداری نتوانستهاند قوه شهوتشان را سرکوب کنند و به عنف به کسی تجاوز کردهاند. همین خبرها دستمایه آلن دو باتن شده است تا او اخبار فجایع اخلاقی را با تراژدی مقایسه کند.
آلن دو باتن در کتاب خبر خود با رویکردی انتقادی خاطرنشان میکند بنگاههای خبری در انعکاس اخبار حوادث باید به نوعی عمل کنند که مخاطب به تزکیه اخلاقی دست یابد. به اعتقاد او خبرِ فجایع اخلاقی به شکلی به دست مخاطب میرسد که قتل، خیانت، دزدی، تجاوز و اغوای کودکان را عملی منحصر به فردی خاص قلمداد میکند و اجازه نمیدهد مصرفکنندگان خبر در مواجهه با آن، یک لحظه در محکوم کردن مجرمان تردید کنند و خود را در موقعیت آنها تصور کرده و اقرار کنند چه آسان به تباهی کشیده میشوند. آلن دو باتن خاطرنشان میکند همه ما قدر یک تار مو از فاجعه فاصله داریم.
کیست که به نقطه ضعفی مبتلا نباشد. نقطه ضعفی مانند خشم و غرور یا شهوت و آزمندی که میتواند در چشم بر هم زدنی مصدر وقوع یک فاجعه شود.
آلن دو باتن به درستی میگوید اگر این واقعیت درک شود ما را به غمی بالغانه و فکورانه دچار میکند و این هشیاری را به ما ارزانی میدارد که ما نیز درگیر رفتارهای نادرست گونه بشری هستیم و اگر تا کنون سابقه ما از رفتاری مجرمانه پاک مانده است، به خاطر ذات فسادناپذیر ما نیست بلکه ما باید سپاسگزار شانس یا شرایط خوب خود باشیم.
به نظر آلن دو باتن هر چند ما هر روز اخبار تراژیک را دریافت میکنیم اما به ندرت پیامی اخلاقی از آنها به ما منتقل میشود. این اخبار به ما کمک نمیکند بپذیریم فجایع اخلاقی حاصل رها شدن هیولایی است که درون تمام انسانها وجود دارد و از همین رو مصرفکننده خبر نمیتواند تمایلات مجرمانه خود را در کنشهای جنونآمیز انسانهایی که فطرتاً جانی و قاتل و دزد نبودند، مشاهده کند.
در پایان اینکه آلن دو باتن هدیه تراژدی را به ما در دلسوزی برای قهرمان و ترس برای خود بر پایه همزادپنداری با او بیان میکند. تراژدی به ما میآموزد که نباید با خودبرتربینی سقوط را منحصر به قهرمان نگونبخت تراژدی بدانیم. بلکه باید از طریق تراژدی با این حقیقت تحملناپذیر مواجه شویم که «حماقتها و کوتهنظریهایی که هر انسانی در طول تاریخ به آن متهم شده ممکن است از یک نظر به طبیعت مشترک ما برگردد و از آنجا که همه ما شرایط مشترک انسانی را با بهترین و بدترین وجههایش در خود داریم، هر کدام از ما در شرایط درست یا در وحشتناکترین شرایط، ممکن است هر کاری بکنیم یا هیچ کاری نکنیم.»
📚 خبر، راهنمای کاربران، آلن دو باتن
📚 اضطراب منزلت، آلن دو باتن
#ناخودآگاه_جمعى
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر برخورد، هر احساس و هر قضاوت، میتواند بازتابی از زوایای پنهان درون ما باشد. آنچه در دیگران میبینیم، تصویری از خودمان است؛ تصویری از بخشهایی که شاید کامل نشناختیم. با دقت در این آینههای بیرونی، میتوانیم سفری به عمق روان خود آغاز کنیم و به نسخهای کاملتر از خود تبدیل شویم.
@qodrattaqeer
@qodrattaqeer
شاید اغراق نباشه بگم خیلی وقتها ما خیلی از کارهایی رو که انجام میدیم بابت اینه تا یکی ما رو ببینه و ما "واقعیت" پیدا کنیم.
معنای تلویحی کارهایی که "مادر به قدر کافی شایستهای" که وینیکات توصیفش میکنه، اینه که بچهاش رو میبینه.
اگر ما در کودکی دیده نشیم بعدها ممکنه هر کاری بکنیم تا یکی ما رو ببینه و ما واقعیت پیدا کنیم.
معنای تلویحی کارهایی که "مادر به قدر کافی شایستهای" که وینیکات توصیفش میکنه، اینه که بچهاش رو میبینه.
اگر ما در کودکی دیده نشیم بعدها ممکنه هر کاری بکنیم تا یکی ما رو ببینه و ما واقعیت پیدا کنیم.