Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
مبنای اختلاف حوزهٔ هنری و وزارت ارشاد در دههٔ ۶۰ چه بود؟

🔷 مخملباف گفت مرگ بر حاتمی؛ نه مرگ بر خاتمی!

🎙️ محسن مؤمنی شریف در گفتگو با رادیو مضمون:

🔺محسن مؤمنی شریف در گفتگویی که با رادیو مضمون داشت، خاطره‌ای از قول محمد کاسبی (بازیگر سینما و تلویزیون) برایمان نقل کرد. کاسبی گفته بود:« قرار بود در سینمای شهر قشنگ، فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را برای عده‌ای اکران کنند. من و محسن مخملباف هم از حوزهٔ هنری به این مراسم رفتیم. قرار بود پیش از اکران عمومی، فیلم برای عدهٔ کوچکی که ببینند و احیانا نظر بدهند اکران کنند.

🔺 فیلم هنوز تمام نشده بود که مخملباف یکهو داد زد: مرگ بر حاتمی؛ منظورش علی حاتمی بود! این حرف دهان به دهان چرخیده بود و شده بود مرگ بر خاتمی! آقای خاتمی عصبانی شده بود و زنگ زده بود به آیت‌الله جنتی که رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بود. آقای جنتی هم موضوع را به آقای زم انتقال داده بود و آقای زم ما را برای حل اختلاف به وزارت ارشاد فرستاد.

🔺 ما رفتیم ولی این موضوع حل‌نشده باقی ماند. در واقع این مسئله سرآغازی شده بود بر اختلافاتی که حوزهٔ هنری و وزارت ارشاد در دههٔ ۶۰ داشتند!

@radiomazmoon
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سازمان تبلیغات اسلامی ناپدری حوزهٔ هنری!

🎙️ محسن مؤمنی شریف در گفتگو با رادیو مضمون:

🔻حوزهٔ هنری در آستانهٔ انقلاب اسلامی تأسیس شد؛ اما سازمان تبلیغات در سال ۶۰؛ در واقع می‌شود گفت سازمان تبلیغات ناپدری حوزهٔ هنری است!

@radiomazmoon

🎧 برای شنیدن گفتگوی کامل رادیو مضمون با محسن مؤمنی شریف، با فیلترشکن روشن روی پیوند پایین بزنید 👇

https://castbox.fm/vb/695278298
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگوی رادیو مضمون با علی دهباشی؛

🕛 امشب شنبه ۱۵ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳؛ ساعت ۲۱ از کست‌باکس رادیو مضمون

🎙️ نامش بیشتر به دلیل سردبیری مجلات ادبی بخارا و سمرقند بر سر زبان‌ها افتاده است؛ از دوران نوجوانی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و در طول سال‌های پس از انقلاب همواره کوشش زیادی در معرفی فرهنگ و ادب ایرانی به مردم دنیا کرده است.

با همکاری شمس، برادر جلال آل احمد، برخی آثار او را به چاپ رسانده است. «شب‌های بخارا» شاید مهم‌ترین تلاش او برای حراست از فرهنگ ملی و ادبیات کهن فارسی است.

@radiomazmoon

🎧 رادیو مضمون در کست‌باکس
نمرهٔ نخست گفت‌وگوی رادیو مضمون با علی دهباشی را [با فیلترشکن روشن] از پیوند زیر بشنوید: 👇

https://castbox.fm/vb/698702550
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«هبوط» شریعتی مرا دگرگون کرد

🎙️رضا امیرخانی در گفتگو با رادیو مضمون:

🔹از بچگی و از دوران دبستان به خاطر دارم که کتابخانهٔ پدری در آب آثتر دکتر شریعتی بود؛ ما کتاب‌هایی از شریعتی داشتیم که بدون نام بودند. من از همان دوران سعی می‌کردم مثل شریعتی بنویسم و این واقعاً شگفت‌آور بود.

🔹هبوط، کویر و نیایش، کتاب‌هایی بودند که برای من خیلی جذاب بودند؛ کویر را خیلی دوست داشتم؛ اما این «هبوط» بود که اثر عمیقی روی من گذاشت و مرا دگرگون کرد.

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی رادیو مضمون با رضا امیرخانی را با فیلترشکن روشن از پیوند پایین بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/683218539
نمرهٔ دوم گفت‌وگوی رادیو مضمون با علی دهباشی را [با فیلترشکن روشن] از پیوند زیر بشنوید: 👇

https://castbox.fm/vb/698727199
بین زندان اوین و گرین‌کارت آمریکا، اوین را انتخاب می‌کنم

🎙️ علی دهباشی در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 من هم هرچه بیشتر نا‌امید می‌شوم، بیشتر برای ایران کار می‌کنم. یعنی برعکس بعضی‌ها که در این شرایط از ایران می‌روند؛ یعنی اگر الان از این در بیایند داخل و بگویند این حکم اوین و این گرین کارت آمریکا، درجا اوین را انتخاب می‌کنم! هرگز و هیچ وقت از زندگی در ایران پشیمان نمی‌شوم.

📌 وقتی که ما را در دادگاه فرهنگ و رسانه بردند، همین آقای منصوری (قاضی) که در یوگسلاوی کشته شد، از ما بازجویی می‌کرد. مدام به من می‌گفت اعتراف کن اين کار را انجام دادی ولی پشیمان هستی. پیاده از میدان ارگ تا پارک شهر می‌رفتم. بعد جوراب هایم را درمی‌آوردم و پایم را در جوی آب روان می‌گذاشتم و با خودم فکر می‌کردم که کجا بروم و چه کار کنم؟

📌 آن زمان هنوز طالبان به افغانستان نیامده بود. تصمیم گرفتم به افغانستان یا تاجیکستان بروم. یعنی اگر فشار زیادی بیاورند، به آنجا بروم. خارج از حوزهٔ تمدنی نمی‌توانم باشم. غرب هیچ جذابیت شغلی و مالی و کاری برای من ندارد. هرکسی هر کجا که هست، باید برای ایران کار کند و سر بر این خاک بگذارد و برود.

@radiomazmoon
تبعیدگاه فرهنگ، حوزهٔ نشر است

🎙️ محمدصادق علیزاده در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 مدیر دولتی با خود اینگونه بررسی می‌کند که بالاخره دوسال اینجا مدیر هستم، دوسال آنجا و چندسال جای دیگری مدیر هستم. همهٔ آفاتی که شما در بدنهٔ لَخت و فشَل دیوان‌سالاری دولتی مشاهده می‌کنید، در نشر هم وجود دارد؛ بلکه شدید تر هم است. به چه علت؟ برای مثال اگر اقتصاد و سیاست خارجه برای دولت و مسئولین دولتی و حاکمیتی مهم است، فرهنگ مهم نیست و دیده نمی‌شود.

📌 اصلاً جایی است که وقتی بخواهند کسی در دست و پایشان نباشد، او را به این بخش می‌فرستند و مدیر فلان انتشارات می‌کنند. در فرهنگ نیز تبعیدگاه‌ترین جا، نشر است. حساسیتی که روی سینما و موسیقی هست، روی نشر نیست. برای برنامه‌ریزی در کار فرهنگی به طور اعم و کار در حوزهٔ نشر به طور اخص، باید دارای برنامه‌ریزی‌های ده‌ساله باشد. اگر بخواهیم خیلی خوش‌بینانه نگاه کنیم و از منطق فعلی فضای نشر خارج شویم، حداقل به برنامه‌ای پنج ساله نیاز است.

@radiomazmoon
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وطنم جامه‌دانی است...

❤️ محمود درویش اگر هنوز بود، اگر هنوز میان ما حضور داشت، اگر هنوز دست و دلش به شعر می رفت، احتمالاً با دیدن این ویدئو، سیگار به دندانِ خشم می‌زد و شعر می‌گفت. شعر برای سکته نکردن... شعر برای نمردن... برای زنده نگه داشتن این قاب... برای زنده نگه داشتن این لحظه... برای رساندن پیام این لحظه به آینده...

❤️ اگر بود، خودش را می رساند به وطن... و قومش را با چمدانی در دست، به سمت دیگری هدایت می‌کرد. به سمت آینده‌ای نامشخص... به سمت فردایی دیگر... از خانه‌ای به خانه‌ای... از چمدانی به چمدانی دیگر... اگر بود احتمالاً شعرش را بلند می خواند:

✒️ ‏جنگ پایان خواهد یافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى می‌ماند آن مادر پیرى
که چشم به راه فرزندش است
و آن دختر جوانى که منتظر معشوق خویش است
و فرزندانى که به انتظار پدر قهرمان‌شان نشسته‌اند...
نمی‌دانم چه کسى وطن را فروخت
اما دیدم چه کسى بهاى آن را پرداخت...

@radiomazmoon

🎧 پروندهٔ گجستگان رادیو مضمون که تاریخ سرزمین فلسطین را روایت می‌کند را با فیلترشکن روشن از پیوند زیر بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/489272498
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عشق یک سوءتفاهم است

🎙️ هوشنگ گلمکانی در گفتگو با رادیو مضمون:

📘 کتابی هست به نام سر کلاس با عباس کیارستمی؛ کتاب فوق‌العاده‌ای است. کتاب در واقع جزوه‌ای است از آن‌چه عباس کیارستمی در کلاس‌هایش راجع به حرفهٔ خود یعنی کارگردانی و نویسندگی گفته؛ اما محتوای کتاب بسیار فراتر از اینهاست.

📘 این کتاب به شما درس زندگی می‌دهد. نباید با آن همانند کتاب‌های عادی برخورد کرد. مثلاً آن‌ جایی که کیارستمی راجع به عشق و سوءتفاهم بودن آن صحبت می‌کند، حقیقتا خیلی جذاب است.

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی کامل رادیو مضمون با هوشنگ گلمکانی را با فیلترشکن روشن از پیوند پایین بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/686274631
بزرگ علوی دلش می‌خواست در ایران بمیرد

🎙️علی دهباشی در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 بزرگ علوی در حومهٔ شهر جای کوچکی را داشت که اسم آن را «شمرون» گذاشته بود. اتاقک کوچکی برای نشستن و باغچهٔ کنار آن که شاید به اندازهٔ همین جا بود. به ما می‌گفت که آقا برویم شمرون و عشقش این بود که به شمرون برویم. خیلی دلش می‌خواست که در ایران بمیرد و دفن شود.

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی کامل رادیو مضمون با علی دهباشی را از لینک زیر (با کمک فیلترشکن) بشنوید 👇

https://castbox.fm/va/4920209
مشکل برخی مدیران ما در حل جدول ضرب است!

🎙️ رضا امیرخانی در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 پدرم در کارهای اقتصادی آدمی بود که می‌شد به مشورت‌هایش عمل کرد. یادم هست که کتاب «ارمیا» را می‌نوشتم و ایشان به اتاق آمد و گفت: داری چه کار می‌کنی؟ من در حال نوشتن با کامپیوتر بودم. کامپیوتر در آن زمان گران بود و به قیمت خودرو نزدیک بود.

📌 پدرم گفت: کار تو نوشتن است؛ شما هر کاری که می‌کنی لازم نیست که سود بدهی. من نمی‌گویم که چرا کار تو سود نمی‌دهد؛ ولی مطمئن هستم که ابزار کار باید استهلاک را جواب بدهد. پرسید کامپیوتر را شما خریده‌ ای؟ گفتم نه؛ شما گرفتید. در جواب گفتند اگر از راه نوشتن توانستی کامپیوتر بخری، آن وقت بگو کار من این است! شما الآن داری تفریح می‌کنی!

📌 این حرف برای من خیلی برخورنده بود. فکر کردم باید از زیر بار این حرف دربیایم که بتوانم کامپیوتری بخرم. این صحبت پدرم باعث شد که من زودتر به بازار کتاب راه پیدا کنم.

📌 در عرصهٔ فرهنگی، تربیت ما این تربیت نبوده است. ما مدیر کارخانه می‌شدیم هم همین وضعیت بود؛ در یک دوره که کار صنفی داشتم، چند بار دیدم که مشکل مدیر ما در حد بلد نبودن جدول ضرب بود!

@radiomazmoon
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خاطرهٔ جالب علی دهباشی از کتابخانه‌ای که روبروی یک مدرسهٔ دخترانه بود

🎙️علی دهباشی در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 وارد هر مدرسه‌ای می‌شدم، به کتابخانهٔ آنجا هم سر می‌زدم. رئیس مدرسه فردی ساواکی بود به اسم آقای اورعی که بالأخره یک روزی فهمید که ما در مدرسه چکار می‌کنیم. توی گوش ما زد. هنوز درد آن سیلی که خوردم را فراموش نکرده ام. ما را اخراج کردند.

📌 هرجا برای ثبت نام می‌رفتم، رشتهٔ ادبی نداشت. به دبیرستان فردوسی رفتم و به من گفتند ما رشتهٔ ریاضی داریم. من هم گفتم باشد اشکالی ندارد؛ من که نمی‌خواهم درس بخوانم، دردهمان ریاضی اسمم را بنویسید و بعد وارد چهارم ریاضی شدم. اینجا معلم ادبی‌مان، شمس آل احمد بود و آقای شهرستانی. اینجا هم کتابخانه درست کردیم.

📌 کتابخانه‌ای بود که رفت و آمد پسرها در آن زیاد بود. چون کتابخانه در اتاقی بود که مشرف به دبیرستان دخترانه بود. وقتی پسرها برای دید زدن می‌آمدند، من برای کتابخانه از آنها پول می‌گرفتم. به آنها می‌گفتم مثلا پنج هزار بدهید و بعد برای دخترها سوت می‌زدند. کتابخانهٔ خیلی خوبی شده بود!

@radiomazmoon
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی شریعتی باید شاعر می‌شد

🎙️ علی دهباشی در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 من به یاد ‌دارم در روز عاشورا کتاب «حسین وارث آدم» را می‌خواندم و عمیقاً حس می‌کردم. بعد وقتی بیرون می‌آمدم انگار صدای شریعتی را در کوچه می‌شنیدم. یا کتاب «پیامبر رهنما» فوق العاده بود.

📌 یعنی به نظر من زین‌العابدین رهنما یکی از رمان‌نویس‌های مهم ناشناختهٔ ما است. چون او سناتور بود خیلی به این دو کتاب توجه نشد. از نظر من جذاب‌ترین کتاب ها دربارهٔ زندگی امام حسین و پیامبر، کتاب های رهنما است. حالا کتاب هایی با محتوای سیاسی‌تر، کتاب های شریعتی است.

📌 به نظر من شریعتی باید شاعر می‌شد. او شاعر بود؛ چون احساسات در او خیلی قوی بود. آری این چنین برادر یک شعر خیلی بلند است.

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی کامل رادیو مضمون با علی دهباشی را با فیلترشکن روشن از پیوند زیر بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/698727199
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفت نگاه کارمندی به «کتاب» هم رسیده

🎙️ محمدصادق علیزاده در گفتگو با رادیو مضمون:

📌 همین فروشگاه‌های کریم‌خان که بخش عمده‌شان ناشرانی هستند که وزارت ارشاد دولت‌های اصولگرا با آنها مشکل دارند، هر تک نفری که وارد فروشگاهش می‌شود، برایشان مهم است؛ ولو اینکه اگر جنسی را هم که مشتری می‌خواهد را نداشته باشند؛ اما نگه داشتن آن آدم برایشان مهم است؛ چون به چشم یک مشتری و عابر بانک به آن نگاه می‌کنند. ایرادی هم ندارد.

📌 ولی این مسائل برای یک فروشگاه دولتی مهم نیست. با فرض اینکه در بهترین حالت کارمندی نباشد که ۹۹ درصد کارمندی است، عموم این فروشگاه‌ها با رویهٔ کارمندی اداره می‌شوند. مشتری وارد این فروشگاه‌ها می‌شود و می‌پرسد: آقا این کتاب را دارید؟ بله دارم. این کتاب را چطور؟ نه ندارم؛ خداحافظ!

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی کامل رادیو مضمون با محمدصادق علیزاده را با فیلترشکن روشن از پیوند پایین بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/697243280
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدا گفت جمال‌زاده فضولی موقوف!

🎙️ خاطرهٔ طنز علی دهباشی از محمدعلی جمال‌زاده:

📌 یادم هست زمانی جمال‌زاده تعریف می‌کرد که خواب زیاد می بیند و اخیراً خدا را در خواب دیده است! از او پرسیدیم خوابت چگونه بود و چه در خوابت دیدی؟ گفت موجودی نورانی دیدم و فهمیدم خداست! به دست و پای او افتادم و گفتم مرا ببخش؛ خدا هم در جواب گفته بود آن قدرها هم گناه نکرده‌ای!

📌 بعد خدا به او گفته بود که چه از من می‌خواهی؟ او هم پرسیده بود که می‌خواهم بدانم قبل از اینکه زمان به وجود بیاید، تو (یعنی خدا) کجا بودی؟ خدا هم در جوابش گفته بود: جمال‌زاده فضولی موقوف! 😁

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی شنیدنی رادیو مضمون با علی دهباشی را با فیلترشکن روشن از کست‌باکس بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/698727199
تصویب و لغو کاپیتولاسیون در ایران چطور رقم خورد؟

[انتشار به مناسبت ۲۳ اردیبهشت‌ماه؛ سالروز لغو کاپیتولاسیون در ایران]

📌 مجلس سنا در ۲۵ مردادماه سال ۱۳۴۳ الحاق ایران به قرارداد جهانی وین را تصویب کرد؛ ولی ضمیمهٔ پرچالش این قرارداد که به کاپیتولاسیون معروف بود، مسکوت ماند. همه می‌ترسیدند درباره‌اش حرفی بزنند. ایرانی‌ها اولین بار با معنی چنین چیزی در قرارداد ترکمانچای آشنا شده بودند و جزئی از تلخ‌ترین و تحقیرآمیزترین خاطرات جمعی‌شان بود.

📌 حسنعلی منصور، نخست‌وزیری بود که با حمایت آمریکا سرکار آمده بود تا لایحهٔ پرچالش را در مجلس شورای کلی و سنا، از تصویب بگذراند.‌ منصور با مجلس‌گردانی ماهرانه، این ضمیمه را از تصویب سنا گذراند. ساعت ۱۲ شب وقتی مذاکره‌ها تمام شد و هیچ‌کس نایی برای صحبت نداشت، نخست‌وزیر گفت برای این ضمیمه هم رأی‌گیری کنیم.

📌 بعد از سنا نوبت مجلس شورا بود. منصور باز هم از اصل غافلگیری استفاده کرد. وقتی وکلای مجلس خسته شده بودند، منصور پشت تریبون مجلس رفت و خواست که بمانند و لایحه‌ای را جلوتر از بقیه بررسی کنند. با وجود همهٔ مقدمه‌چینی‌های قبلی و دانه‌پاشی‌های چند ماههٔ نخست‌وزیر، باز هم یک‌سوم‌شان به این لایحه رأی منفی دادند.

📌 مدتی طول کشید تا خبر تصویب این لایحه به بیرون درز کند. سند فوراً به دست آیت‌الله خمینی رسید.

[بخشی از سخنرانی آیت‌الله خمینی در ۴ آبان ۱۳۴۳]:

قانونی به مجلس بردند که در آن اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به آن که تمام مستشاران نظامی آمریکا با هرکس که به آنها بستگی دارد، از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. دادگاه‌های ایران حق محاکمه و بازپرسی ندارند. باید پرونده به آمریکا برود و در آنجا ارباب‌ها تکلیف را معین کنند!

📌 دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگ‌های آمریکایی پست‌تر کردند. اگر کسی یک سگ آمریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد، او را بازخواست می‌کنند. ما این قانون را که به اصطلاح خودشان از تصویب گذرانیده‌اند، قانون نمی‌دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی‌دانیم. ما این دولت را دولت نمی‌دانیم. این ها خائنند؛ خائن به کشورند.

📌 در بهمن ۱۳۵۷ مردم اصفهان برای اولین مرتبه گام عملی در جهت نقض قانون مصوب مجلس شورای ملی برداشتند. در این شهر یکی از اتباع آمریکا راننده‌ای را مضروب کرد و مردم هم دستگیرش کردند و توسط محکمه‌ای که توسط اهالی منطقه‌ برگزار شد، تبعهٔ آمریکایی پس از پرداخت دیه آزاد شد. این اقدام نخستین گام اساسی در جهت محو کاپیتولاسیون بود. در نهایت کاپیتولاسیون، در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ به پیشنهاد هیئت وزیران و با تصویب شورای انقلاب اسلامی، لغو شد.

@radiomazmoon

🎧 برای شنیدن داستان کامل تصویب کاپیتولاسیون در ایران، با فیلترشکن روشن روی پیوند پایین بزنید و پروندهٔ پهلوی رادیو مضمون را بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/580647611
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خاطرهٔ ما از سینما، رنجِ سینما رفتن بود

🎙️هوشنگ گلمکانی در گفتگو با رادیو مضمون:

🎬 یادم هست زمانی بود که از ترسمان، ویدیوها را توی پتو می‌پیچیدیم یا نوار vhs را توی شلوارمان قایم می‌کردیم! فیلم دیدن نسل ما با نسل فعلی واقعا خیلی متفاوت بود.

🎬 الآن به نوعی وفور نعمت وجود دارد و کسانی که علاقمند به فیلم هستند، نمی‌دانند می‌خواهند با این‌ها چکار کنند؛ نسل ما اما درک متفاوتی از این قضیه داشت. ما به فیلم به دید خوراکی خوشمزه و کمیابی نگاه می‌کردیم که وقتی آن را می‌خورید، دوست ندارید تمام شود!

@radiomazmoon

🎧 برای شنیدن گفتگوی جذاب رادیو مضمون با هوشنگ گلمکانی، با فیلترشکن روشن روی پیوند پایین بزنید 👇

https://castbox.fm/vb/686274631
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
راز جذابیت سفرنامه‌های منصور ضابطیان از زبان خودش: طوری بنویسید که مثل سرم جذب بدن مخاطب شود

🎙️ منصور ضابطیان در گفتگو با رادیو مضمون:

✒️ نویسندهٔ ماهر کسی است که آدم پردانشی باشد؛ یعنی باید دایرهٔ واژگان گسترده‌ای داشته باشد؛ بتواند موضوع یا داستان را طوری روایت کند که مخاطب را به دنبال بکشد. این نویسنده باید حواسش باشد که پرگویی نکند؛ چون صرفا مخاطبش را خسته می‌کند.

✒️ بعضی‌ها موقع روایت کردن طوری عمل می‌کنند که انگار دارند به بدن مخاطب سرم تزریق می‌کنند. این‌قدر که این روایت جذاب و پرکشش و زیباست. این راز موفقیت در نویسندگی است.

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی کامل رادیو مضمون با منصور ضابطیان را با فیلترشکن روشن از پیوند زیر بشنوید 👇

https://castbox.fm/vb/683985983
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حال اقتصاد حوزهٔ نشر خوب نیست؛ کتاب‌ها فروش نمی‌روند!

🎙️ محمدصادق علیزاده در گفتگو با رادیو مضمون:

📘 کتاب پاییز ۳۲ رضا جولایی را می‌خواندم. چاپ ششم آن بود. تمام آن را خواندم. متوجه شدم که تیراژ آن ۵۰۰ نسخه است. ۵۰۰ نسخه در ۶ چاپ یعنی ۳۰۰۰ نسخه؛ البته با فرض آنکه آن تیراژی که پشت کتاب زده است، درست باشد. (چون می‌دانید که الآن ناشرها، هم از نوع دولتی و هم از نوع غیردولتی از این کلک ها می‌زنند و تیراژ را بالاتر می‌زنند!

📘 ما تا ۱۰ سال پیش در چاپ اول ۵ هزار نسخه تیراژ داشتیم و همهٔ آن فروش می‌رفت. تازه این کتاب رضا جولایی است؛ یعنی فردی که برای خودش کسی است و چیزی دارد. بقیه شان که جای خود دارند!

@radiomazmoon

🎧 گفتگوی کامل رادیو مضمون با محمدصادق علیزاده را با فیلترشکن روشن از پیوند پایین بشنوید 👇

https://castbox.fm/va/4920209
2024/10/07 00:17:15
Back to Top
HTML Embed Code: