tgoop.com/ragsekalamat/1987
Last Update:
بخشی از مصاحبهی بنده با زندهیاد «فریدون شهبازیان»
س: آشناييتان با بابك بيات به چه سالي برميگردد و به چه شكلي بود؟
ج: اواسط دههي چهل، زماني كه به عنوان نوازندهی حرفهای در راديو و در اركسـتر (گلها) فعاليت مـيكردم، بـا شـادروان «ايـرج گلسـرخي»، گـروه «كُر» و «اركستر سمفونيك» راديو را تاسيس كرديم که رهبري آن را من بر عهده داشتم، سالهای 45- 44 بود. آن زمان اُپراي تهران فعاليت خود را شروع كرده بود و گروه كُر هم داشتند كه زيرنظر « ئولين باغچهبان» كه در واقع رهبر گروه كُر بود، كارش را ادامه ميداد و بابك بيات در همان گروه خوانندگي ميكرد و صداي تنور ميخواند. (صداي تنور صداي مرد است در گروه كُر و در موسيقي اُپرا). اين گروه كُري كه تأسيس كرديم 24 نفر عضو داشت، 12 نفر آن دختر بودند و 12 نفر ديگر پسر كه پس از آزمون وارد اين گروه ميشدند. بابك هم به خاطر علاقهمندياش به آواز و به خاطر اين كه دوست داشت در راديو بخواند، امتحان داد و پس از قبولي يكي از اعضاي گروه كُر و سمفونيك راديو شد و دوستي ما از آن جا شروع شد، منتها با وقفههاي فراوان. مثلاً چند سال بعد وقتي اين گروه منحل شد و راديو و تلويزيون ادغام شدند، مدتي بابك را نديدم، ولي با هم تماس داشتيم و دوستيمان تا لحظات پاياني عمرش ادامه داشت. وقتي هم كه مريض بود، يكي دو بار تلفني با هم حرف زديم. چند بار هم در انجمن آهنگسازان سينماي ايران كه وابسته به خانهی سينما است و ما هر دو در آن عضو بوديم، در روزهاي جلسه ديدمش. بعد كه بابك بستري شد، دورادور از احوالش جويا ميشدم. تا اين كه آن روز ناراحت كننده پيش آمد و يكي از دوستان تماس گرفت با من و خبر تأسفبار را داد. بسيار متأثر شدم و همان دم رفتم به بيمارستان ايران مهر. تعدادي از اهالي موسيقي هم آمده بودند. راستش يكي دو روزي باورش برايم بسيار سخت بود و غمانگيز...
س: بيات موسيقي را اساساً به صورت تجربي ياد گرفته بود و دورههاي آكادميك به صورت رسمي نگذرانده بود و در واقع آدم خودساختهاي بوده و...
ج: خودش اين طور گفته؟
س: نه! اما معلوم است. البته خودش هم بارها به اين مسئله اشاره كرده...
ج: خب! بابك اگرچه دانشگاه نرفته بود؛ اما يك دوره آموزش موسيقي را در هنرستان گذرانده بود. زير نظر خانم «ئولين باغچهبان». اما بايد عرض كنم خدمت شما كه نوع موسيقياي كه بيات و امثال او كار ميكردند، موسيقي اركسترال كمپوزيسيون شده بود. يعني موسيقياي كه نياز به تحصيلات آكادميك دارد كه بابك بيآنكه به دانشگاه برود به خوبي از عهدهي اين كار برميآمد. البته بابك آن زمانها پيش معلمين و اساتيد بزرگی هارموني و اركستراسيون را آموزش ديده بود، اگرچه غيررسمي و غيرآكادميك، بهخصوص با «محمد اوشال» خيلي كار كرده بود كه اين آموزشها كم از دانشگاه ندارد. اما با همهي اين تفاسير نميتوان گفت كه اگر کسی برود دانشگاه ميشود يك آهنگساز. نه! آهنگسازي يك مقولهي ديگري است. نياز به ذوق و قريحهي وافري دارد، تا آهنگساز بتواند ملوديهاي زيبا و تأثيرگذار بسازد... الان خيليها هستند كه دانشگاه رفتهاند، چهار پنج تا ليسانس و دكترا هم دارند، اما متأسفانه آهنگساز نيستند و نشدهاند، يا كارهايشان به دل نمينشيند و كسي اصلاً به آنها گوش نميكند و اين فرق ميكند با كسي كه احساسهاي عميق و لطيف و ذوق سرشار دارد و به صورت حرفهاي موسيقي كار ميكند و ملوديهايش هم جذاب و شنيدني است. بابك و خيليهاي ديگر به قول شما آدمهاي خود ساختهاي بودند و موفق...
س: و حرف آخر؟
ج: حرف آخر اين كه موسيقي مظلوم اين مملكت كارش به جايي رسيده كه همه ازش بهرهبرداري ميكنند الاّ خود اهالي موسيقي. كار موسيقي اين مملكت به جايي رسيده كه هر كسي از هر جايي كه وا ميماند، آويزان موسيقي ميشود. كساني كه اصلاً محلي از اعراب ندارند و نميدانند موسيقي چه هست. نه حساب و كتابي هست و نه ضوابطي! براي اين كه تكليف موسيقي در اين مملكت روشـن نيست. ای كاش روشـن ميشد، جايگاهش معلوم بود. ارزشگذاري ميشد. آدمها ميفهميدند كجاي موسيقي قرار دارند؟ تا حق كسي ضايع نميشد. آرزو ميكنم روزي برسد كه واقعاً به هر كسي، به يك هنرپيشهي دسته چندم تلويزيون اين اجازه را ندهند كه بيايد وارد حيطهی موسيقي شود، آواز بخواند و به حريم مقدس موسيقي توهين كند و آخر سر این که خدا رحمت کند بابک بیات را که رفت و از این چیزها راحت شد. امروز بابك رفت، فردا پس فردا هم ما ميرويم و... ای كاش جايگاه هر كس و هر هنرمندي معلوم و مشخص ميشد و قدر آدمها را قبل از مرگشان بدانيم و به آنها ارزش نهيم و... خسته نباشيد...
#یوسف_یزدانی
نویسنده، بازیگر و کارگردان
از کانال: رقص کلمات در دیگ جوشان-یوسف یزدانی
آدرس اینستاگرام یوسف یزدانی
https://www.instagram.com/yousefyazdani53
BY رقص کلمات در دیگ جوشان - یوسف یزدانی
Share with your friend now:
tgoop.com/ragsekalamat/1987