Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/rezamousavitabari/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
رضا موسوی طبری@rezamousavitabari P.424
REZAMOUSAVITABARI Telegram 424
🔸سه دیدار
خاطراتی از شعر و شور جوانی در محفلی رمضانی

اگرچه پیشتر در همین کانال به تفاریق از سه دیدارم با رهبری در ۱۵ رمضان یاد کردم با خود گفتم یک بار هم که شده به اجمال این هر سه دیدار را نه با ادعای مضحک ثبت در تاریخ که برای دل خودم و تنی چند از دوستان گزارش کنم. تفصیلش بماند برای بعد.

🔸دیدار اوّل، سال ۸۰:
جوانی بیست و دو ساله بودم. برحسب اتفاق به آن مجلس راه یافتم و قصیده‌ای در هشتاد بیت خواندم. با این سرآغاز:

رسید ماه صیام از پی تجلّی یار
شتاب کن که تجلّی نمی‌شود تکرار

جمال حضرت سبحان چنان نمودار است
که بی‌محل شده خود فانظروا الی الآثار

تنها چند بیتی از ابیات اصلی آن نقل می‌کنم:

ايا عزيز اميرا، سپهر منزلتا
مرا ببخش كه تصديع می‌دهم بسيار

قصيده كارِ هوس‌پيشگان بود، آری
ولی نه زان كه رساند حقی به استحضار

من از قبيلۀ عشقم، وظيفه‌ام غزل است
مرا به مشغلۀ بوالهوس نباشد كار

ولی چه چاره كنم روزگار جور و جفاست
غزل نيارد تابِ حديثِ شِكوه‌مدار

به حقّ ماه مبارك ببخش بر من اگر
مكرّرات عزيزان نمی‌كنم تكرار

نمی‌توانم با حضرتت سخن گفتن
از اعتدال بهار و شكنج طرّة يار

مرا دلی‌ست بس آزرده، پر ز خون، افگار
مرا دلی‌ست بس آزرده از صغار و كبار

مرا دلی‌ست همه خون ز دين‌فروشی شيخ
مرا دلی‌ست همه خون ز فسق سبحه‌شمار

مرا دلی‌ست همه كينه از جناح يمين
مرا دلی‌ست همه نفرت از جناح يسار

ز بی‌مروّتی شحنگان رشوه‌ستان
ز بی‌عدالتی قاضيان دعوی‌دار

ز كبر مفتی پرمدّعای كوته‌فكر
ز خبط محتسب بدسگال كج‌رفتار

ز بی‌حسابی اهل فساد در خلوت
ز بی‌شماری اهل صلاح در انظار

ز بی‌حيايی ارباب وعده‌های دروغ
ز بی‌لياقتی عاملان كارگزار

هزار دعوی امّا نه يك جو انديشه
هزار حرف و‌ليكن نه يك قدم رفتار

سخن هميشه از او دل ولی پر از من و ما
سخن مدام ز دين ليك بندۀ دينار

نمی‌رود به فلك زين حوادث الّا آه
نمی‌رسد به كسان زين قبيله جز آزار

اگر حقيقت دين است اين نباشد دور
كه خلق جمله ببندند بر كمر زنّار...الی آخر

آقای خامنه‌ای در پایان شعرخوانی من در حضور شاعران و گویا خلاف انتظار جمع تفقد بسیار کرد و بعد از جلسه هم در خصوص نگارنده به "فامیل نزدیک" سفارش‌ها فرمود. به طوری که چند روز بعد فامیل نزدیک تماس گرفت و دعوت کرد و جلسۀ گزینش نامحسوسی ترتیب داد (با حضور همسرش) و از سیگارکشیدن و ورزش‌کردن و دوستان من پرسید... باری، حکایت آن جلسه را روزی به تفصیل خواهم نوشت.

🔸دیدار دوم، سال ۸۲:
دو سال بعد البته دعوت شدم اما تا پایان مجلس نامم برای شعرخوانی اعلام نشد. ناچار در انتهای جلسه از جای برخاستم و از آقای خامنه‌ای خواستم حضور داشته باشند. ایشان لطف کرده نشستند و بالتبع دیگران هم. پس قصیده‌ای را که برخلاف قصیدۀ قبل مخاطبش "ساقی" بود، خواندم:

ساقيا وقفه روا نيست بگردان ساغر
كه بياراست فلك بهر دل از غم لشكر

آن‌چنان فوج مهيبی به دل آورده هجوم
كه به جز می نتواند كه بر او يافت ظفر

باده‌ام ده كه در اين معركۀ كفر و ريا
جرعه‌ای می ز دوصد كوثر و زمزم خوش‌تر

عالَم از اوست منافق نتوان زيست در آن
عمر از اوست مزوّر نتوان برد به سر

باده‌ام ده كه به مستی‌ست اگر راستی است
صبح صادق از شب نيست سيه‌مست مگر؟

باده‌ام ده كه دوام شب تار آن‌قدر است
كه دگر نيست مرا بيم خماریّ سحر

باده‌ام ده كه به مستيش دماغی سازم
همچو دامانِ اميرانِ قدر‌قدرت، ‌تر

سال‌ها پيش فرستاد حكيمی شاعر
نامه‌ای سوی پسر‌خواندۀ سلطان‌ سنجر

كای فلان بن فلانی كه چنينی و چنان
«تويی امروز جهان را بدلِ اسكندر

قصۀ اهل خراسان بشنو از سر لطف
چون شنيدی ز سر رحم به ايشان بنگر

بر بزرگان زمانه شده خُردان سالار
بر كريمان جهان گشته لئيمان مهتر

بر درِ دونان احرار حزين و حيران
در كف رندان ابرار اسير و مضطر»

نيستم من گيرم سايۀ آن شاعر فحل
نيستی ليك تو ساقی ز سلاطين كمتر

به كرامات تو آزاد شود صد بنده
به خرابات تو آباد شود صد كشور

من ولی از تو نه سامان خراسان خواهم
كه نه تنهاست بدان‌جا دمِ احرار هدر

در همه ايران احراركشی محمود است
در همه عالم ابرار‌ستيزی‌ست هنر

نه فقط اهل زمين دشمن اين طايفه‌اند
كه فلك نيز همی گردد بر اين محور

قول خاقانی در معذرت از شروانشاه
با چنو از خط ترساست فلك كژروتر

هم از اين كژ‌رَفتاری‌ست كه حافظ در فارس
گاه و بيگاه فغان می‌كند از سوز جگر

«معرفت نيست در اين قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خريدار دگر»

اف بر این مردم آزاده‌کش سفله‌پرست
تف بر این زاویۀ زانیۀ دون‌پرور

معرفت را نه كسی فاتحه خواند به مزار
مهر را كس به عيادت نرود بر بستر

ادامه👇



tgoop.com/rezamousavitabari/424
Create:
Last Update:

🔸سه دیدار
خاطراتی از شعر و شور جوانی در محفلی رمضانی

اگرچه پیشتر در همین کانال به تفاریق از سه دیدارم با رهبری در ۱۵ رمضان یاد کردم با خود گفتم یک بار هم که شده به اجمال این هر سه دیدار را نه با ادعای مضحک ثبت در تاریخ که برای دل خودم و تنی چند از دوستان گزارش کنم. تفصیلش بماند برای بعد.

🔸دیدار اوّل، سال ۸۰:
جوانی بیست و دو ساله بودم. برحسب اتفاق به آن مجلس راه یافتم و قصیده‌ای در هشتاد بیت خواندم. با این سرآغاز:

رسید ماه صیام از پی تجلّی یار
شتاب کن که تجلّی نمی‌شود تکرار

جمال حضرت سبحان چنان نمودار است
که بی‌محل شده خود فانظروا الی الآثار

تنها چند بیتی از ابیات اصلی آن نقل می‌کنم:

ايا عزيز اميرا، سپهر منزلتا
مرا ببخش كه تصديع می‌دهم بسيار

قصيده كارِ هوس‌پيشگان بود، آری
ولی نه زان كه رساند حقی به استحضار

من از قبيلۀ عشقم، وظيفه‌ام غزل است
مرا به مشغلۀ بوالهوس نباشد كار

ولی چه چاره كنم روزگار جور و جفاست
غزل نيارد تابِ حديثِ شِكوه‌مدار

به حقّ ماه مبارك ببخش بر من اگر
مكرّرات عزيزان نمی‌كنم تكرار

نمی‌توانم با حضرتت سخن گفتن
از اعتدال بهار و شكنج طرّة يار

مرا دلی‌ست بس آزرده، پر ز خون، افگار
مرا دلی‌ست بس آزرده از صغار و كبار

مرا دلی‌ست همه خون ز دين‌فروشی شيخ
مرا دلی‌ست همه خون ز فسق سبحه‌شمار

مرا دلی‌ست همه كينه از جناح يمين
مرا دلی‌ست همه نفرت از جناح يسار

ز بی‌مروّتی شحنگان رشوه‌ستان
ز بی‌عدالتی قاضيان دعوی‌دار

ز كبر مفتی پرمدّعای كوته‌فكر
ز خبط محتسب بدسگال كج‌رفتار

ز بی‌حسابی اهل فساد در خلوت
ز بی‌شماری اهل صلاح در انظار

ز بی‌حيايی ارباب وعده‌های دروغ
ز بی‌لياقتی عاملان كارگزار

هزار دعوی امّا نه يك جو انديشه
هزار حرف و‌ليكن نه يك قدم رفتار

سخن هميشه از او دل ولی پر از من و ما
سخن مدام ز دين ليك بندۀ دينار

نمی‌رود به فلك زين حوادث الّا آه
نمی‌رسد به كسان زين قبيله جز آزار

اگر حقيقت دين است اين نباشد دور
كه خلق جمله ببندند بر كمر زنّار...الی آخر

آقای خامنه‌ای در پایان شعرخوانی من در حضور شاعران و گویا خلاف انتظار جمع تفقد بسیار کرد و بعد از جلسه هم در خصوص نگارنده به "فامیل نزدیک" سفارش‌ها فرمود. به طوری که چند روز بعد فامیل نزدیک تماس گرفت و دعوت کرد و جلسۀ گزینش نامحسوسی ترتیب داد (با حضور همسرش) و از سیگارکشیدن و ورزش‌کردن و دوستان من پرسید... باری، حکایت آن جلسه را روزی به تفصیل خواهم نوشت.

🔸دیدار دوم، سال ۸۲:
دو سال بعد البته دعوت شدم اما تا پایان مجلس نامم برای شعرخوانی اعلام نشد. ناچار در انتهای جلسه از جای برخاستم و از آقای خامنه‌ای خواستم حضور داشته باشند. ایشان لطف کرده نشستند و بالتبع دیگران هم. پس قصیده‌ای را که برخلاف قصیدۀ قبل مخاطبش "ساقی" بود، خواندم:

ساقيا وقفه روا نيست بگردان ساغر
كه بياراست فلك بهر دل از غم لشكر

آن‌چنان فوج مهيبی به دل آورده هجوم
كه به جز می نتواند كه بر او يافت ظفر

باده‌ام ده كه در اين معركۀ كفر و ريا
جرعه‌ای می ز دوصد كوثر و زمزم خوش‌تر

عالَم از اوست منافق نتوان زيست در آن
عمر از اوست مزوّر نتوان برد به سر

باده‌ام ده كه به مستی‌ست اگر راستی است
صبح صادق از شب نيست سيه‌مست مگر؟

باده‌ام ده كه دوام شب تار آن‌قدر است
كه دگر نيست مرا بيم خماریّ سحر

باده‌ام ده كه به مستيش دماغی سازم
همچو دامانِ اميرانِ قدر‌قدرت، ‌تر

سال‌ها پيش فرستاد حكيمی شاعر
نامه‌ای سوی پسر‌خواندۀ سلطان‌ سنجر

كای فلان بن فلانی كه چنينی و چنان
«تويی امروز جهان را بدلِ اسكندر

قصۀ اهل خراسان بشنو از سر لطف
چون شنيدی ز سر رحم به ايشان بنگر

بر بزرگان زمانه شده خُردان سالار
بر كريمان جهان گشته لئيمان مهتر

بر درِ دونان احرار حزين و حيران
در كف رندان ابرار اسير و مضطر»

نيستم من گيرم سايۀ آن شاعر فحل
نيستی ليك تو ساقی ز سلاطين كمتر

به كرامات تو آزاد شود صد بنده
به خرابات تو آباد شود صد كشور

من ولی از تو نه سامان خراسان خواهم
كه نه تنهاست بدان‌جا دمِ احرار هدر

در همه ايران احراركشی محمود است
در همه عالم ابرار‌ستيزی‌ست هنر

نه فقط اهل زمين دشمن اين طايفه‌اند
كه فلك نيز همی گردد بر اين محور

قول خاقانی در معذرت از شروانشاه
با چنو از خط ترساست فلك كژروتر

هم از اين كژ‌رَفتاری‌ست كه حافظ در فارس
گاه و بيگاه فغان می‌كند از سوز جگر

«معرفت نيست در اين قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خريدار دگر»

اف بر این مردم آزاده‌کش سفله‌پرست
تف بر این زاویۀ زانیۀ دون‌پرور

معرفت را نه كسی فاتحه خواند به مزار
مهر را كس به عيادت نرود بر بستر

ادامه👇

BY رضا موسوی طبری


Share with your friend now:
tgoop.com/rezamousavitabari/424

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

So far, more than a dozen different members have contributed to the group, posting voice notes of themselves screaming, yelling, groaning, and wailing in various pitches and rhythms. The Standard Channel Ng was convicted in April for conspiracy to incite a riot, public nuisance, arson, criminal damage, manufacturing of explosives, administering poison and wounding with intent to do grievous bodily harm between October 2019 and June 2020. It’s yet another bloodbath on Satoshi Street. As of press time, Bitcoin (BTC) and the broader cryptocurrency market have corrected another 10 percent amid a massive sell-off. Ethereum (EHT) is down a staggering 15 percent moving close to $1,000, down more than 42 percent on the weekly chart. Some Telegram Channels content management tips
from us


Telegram رضا موسوی طبری
FROM American