Telegram Web
حمایت بی‌قید و شرط دولت‌های غربی از اسرائیل به بروز بحران‌های انسانی در غزه و لبنان منجر شده، قوانین بین‌المللی را تضعیف کرده، نهادهای بین‌المللی را ناتوان ساخته، اعتبار اروپا در موضوع حقوق بشر را نابود کرده، شکاف‌های داخلی در جوامع غربی را تشدید کرده، آزادی بیان در غرب را محدود کرده و احساسات ضدغربی در سراسر جهان را تقویت کرده است— که این خود برای آن‌ها خطرات امنیتی بلندمدتی را در پی خواهد داشت.

امروز نیز - که اسرائیل در حال تدارک یک عمل متجاوزنه دیگر به ایران است - همین رویکرد غرب کل منطقه را در آستانه یک جنگ فاجعه‌بار قرار داده است. جنگی که پیامدهای مخربی برای اقتصاد جهانی، امنیت انرژی، آزادی کشتیرانی و رژیم عدم گسترش خواهد داشت.

آیا حمایت از یک رژیم آپارتاید و نسل‌کش با وجود این هزینه‌های هنگفت - و در مواردی غیرقابل جبران - واقعاً ارزشش را دارد؟
آقای دکتر عراقچی در نامه‌اش به رئیس شورای امنیت سازمان ملل متحد، در ابتکاری بی سابقه و معنادار، به اسم از افسرانی که در حمله اخیر رژیم اسرائیل شهید شدند یاد کرده است. این ابتکار حاوی یک پیام صریح و قوی به متجاوز، حامیان آن و جامعه بین‌المللی است.

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1850751254219067467?t=wjBhOH0hcpjFHsSvm3VK9g&s=19
‏در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد:
رضا نصری

ابتدا باید تأکید کرد که ایران حق دارد – طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد – به تجاوز نظامی رژیم اسرائیل پاسخ دهد. در این صورت، پاسخ ایران «تلافی‌جویانه» نیست، بلکه در چارچوب و قاموس حقوق بین‌الملل «دفاع مشروع» تلقی می‌شود. ضمن اینکه حمله تجاوزگرانه اسرائیل – فارغ از اینکه نقض حاکمیت ایران بوده – منجر به شهادت چند افسر نظامی ایران شده و این موضوعی نیست که تهران به سادگی از آن چشم‌پوشی کند. بنابراین، باید اصل را بر این قرار داد که ایران مجاز است از حق دفاع مشروع خود استفاده کند. حال، اگر هدف ایالات متحده آمریکا و سایر حامیان اسرائیل این است که مانع پاسخ ایران شوند، باید بتوانند ایران را قانع کنند که از حق خود صرف‌نظر کند. این هدف نیز با تهدید زورگویی محقق نخواهد شد. ایران تنها زمانی از این حق خود صرف‌نظر خواهد کرد که امنیت و منافع آن از راهی غیر از پاسخ نظامی تأمین شود.

بی تردید، ایران پیش از آنکه به حق دفاع مشروع خود متوسل شود، تمامی جوانب را به دقت مدنظر خواهد گرفت. اما تقابل نظامی اخیر میان ایران و رژیم اسرائیل باید یک حقیقت را نیز برای اسرائیل و حامیانش روشن کرده باشد؛ و آن اینکه ایران نه تنها از نظر نظامی توانایی دفاع از خود را دارد، بلکه قدرت هدف‌گیری و ضربه زدن به اسرائیل را نیز داراست و در صورت نیاز، اراده لازم برای استفاده از نیروی نظامی خود را نیز خواهد داشت.

ایران امروز نه ایران دوران قاجار است که نسبت به حاکمیت و تمامیت ارضی خود بی‌تفاوت باشد و نه ایران دوران پهلوی که عزت و جایگاه خود را در تأمین منافع آمریکا در منطقه تعریف کند.

ایران امروز کشوری است که برای دفاع از شأن و جایگاه خود، هم هشت سال با قدرتمندترین ارتش منطقه جنگیده و یک وجب از خاک خود را از دست نداده است، هم با گروه‌های مسلح تروریستی مانند داعش جنگیده و از تعرض آن‌ها به خاک خود جلوگیری کرده، هم تنها کشوری است که در نیم قرن اخیر به یک پایگاه نظامی آمریکا حمله کرده، و هم سامانه گنبد آهنین اسرائیل را - با وجود حمایت‌های گسترده آمریکا و کشورهای غربی و مجهر بودن رژیم اسرائيل به سلاح هسته‌ای - خنثی کرده و صدها موشک به خاک آن شلیک کرده است. در نتیجه، جدا از اینکه چه کسی رئيس‌جمهور آمریکا شود، یک ماجراجویی دیگر از سوی اسرائيل تنها به مثابه نادیده گرفتن تغییر ماهیت و توان ایران و به تبع، یک خطای محاسباتی خواهد بود.

آمریکا، دولت‌های غربی و کشورهای عرب منطقه باید به این درک برسند که ایران پس از چهل سال تلاش به بلوغ رسیده، از نظر امنیتی احساس اطمینان می‌کند و به دنبال ثبات در منطقه است تا بتواند به رشد و توسعه اقتصادی خود بپردازد. رسیدن به چنین درکی، از اشتباهات محاسباتی آن‌ها جلوگیری خواهد کرد.

برقراری یک آتش‌بس دائمی در غزه و لبنان می‌تواند عاملی باشد که ایران را از پاسخ نظامی به اسرائیل منصرف کند. منتها، این آتش‌بس باید با درک این واقعیت همراه باشد که دیگر نمی‌توان ملاحظات امنیتی، جایگاه ایران در نظم جدید منطقه و منافع ملی آن را نادیده گرفت.

اسرائیل – برخلاف ادعاهای تبلیغاتی خود – در دستیابی به اهدافش در غزه و لبنان ناکام بوده است. در یک سال گذشته، نه موفق شده حماس را از میان بردارد و نه توانسته حزب‌الله لبنان را به‌طور موثر و جبران‌ناپذیر تضعیف کند. آنچه اسرائیل طی این یک سال به دست آورده، انزوای بین‌المللی، توقف روند عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی، و از بین رفتن روایت و تصویری است که تلاش کرده طی چند دهه گذشته در افکار عمومی جهان – به‌ویژه در غرب – برای خود ایجاد کند. علاوه بر این، روند مهاجرت به اسرائیل در این مدت متوقف شده، اقتصاد آن آسیب دیده و با مشکلات داخلی فراوانی روبرو شده است. به همین دلیل، دیر یا زود مجبور به پذیرش آتش‌بس خواهد شد.

هرچقدر آتش‌بس دیرتر برقرار شود، دامنه و عمق مشکلاتی که به آن‌ها اشاره شده بیشتر خواهد شد. در حقیقت، نتانیاهو اسرائیل را در شرایطی قرار داده که از آن هیچ پیروزی واقعی و پایداری به دست نخواهد آمد. به همین دلیل، حتی در میان دیگر سیاستمداران اسرائیلی و در جامعه نیز با انتقادات شدیدی مواجه شده است. سرمایه سیاسی او برای تداوم جنگ نیز در حال اتمام است.

آمریکا در فصل انتخابات قرار دارد و عملاً در وضعیت «بی‌دولتی» به سر می‌برد. آقای بایدن به پایان عمر سیاسی خود نزدیک شده و نفوذ و اعتبار لازم برای تاثیرگذاری بر تصمیمات اسرائیل را ندارد. از این رو، لابی‌های اسرائیلی و شخص نتانیاهو عملاً هدایت سیاست خارجی آمریکا را تا حدود زیادی در دست گرفته‌اند. این شرایط با روی کار آمدن دولت جدید در واشنگتن تغییر خواهد کرد.

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1851003974339490176?t=S1XWv4jiDqF92CXpYD29xw&s=19
مردم آلمان ۵۰ سال زحمت تا نام «آلمان» را از نسل‌کشی‌ای که هیتلر مرتکب شد جدا کنند. اما در عرض تنها یک سال، آنالنا بربوک دوباره آن را با نسل‌کشی‌ای که نتانیاهو انجام داد مرتبط کرد.

عجب وزیر خارجه‌ای!
ادعای آقای رسایی مبنی بر اینکه ‌در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» و «تابعیت‌ قهری من درآوردی است» و اگر والدین درخواست کنند به فرزندی که در آمریکا به دنیا آمده تابعیت می‌دهند، کاملا خلاف واقع است.

در آمریکا، مطابق اصل تابعیت سرزمینی (Jus soli) - که در متمم چهاردهم قانون اساسی این کشور آمده - هر انسان به صرف تولد در خاک آمریکا به صورت خودکار تابعیت آمریکایی کسب می‌کند. این موضوع را دیوان عالی آمریکا در سال ۱۸۹۸ تایید کرده و از آن به بعد هم هیچ تردیدی بر آن وارد نشده است.

اینکه تابعیت متولدین آمریکا «سرزمینی» و «قهری» است - و نیاز به درخواست از سوی والدین ندارد - در قضیه Hamdi Vs Rumsfled در سال ۲۰۰۴ به بارزترین شکل نشان داده شد.

یاسر عصام حمدی در سال ۱۹۸۰ در ایالت لوئیزیانای آمریکا از والدینی سعودی که به‌طور موقت در ایالات متحده زندگی می‌کردند، متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولد، پدر و مادرش به عربستان سعودی بازگشتند و او در آنجا بزرگ شد. حمدی در نوجوانی با القاعده ارتباط گرفت و در سال ۲۰۰۱، در جریان حمله آمریکا به افغانستان، توسط نیروهای ائتلاف شمال دستگیر شد و به ارتش آمریکا تحویل داده شد.

با وجود اینکه حمدی هرگز در آمریکا سکونت نداشت، هرگز والدینش برای او درخواست تابعیت نکرده بودند و با وجود اینکه همراه با القاعده و طالبان‌ علیه آمریکا جنگیده بود، در روند دادرسی - بر اساس متمم ۱۴ قانون اساسی آمریکا - تبعه ایالات متحده تشخیص داده شد؛ و همین موضوع مباحث حقوقی فراوانی پیرامون موضوع تابعیت قهری در آمریکا به جریان انداخت.

اگر آقای رسایی حداقل این مباحث را دنبال کرده بود، هرگز مدعی نمی‌شد بحث تابعیت قهری در آمریکا یک بحث «من درآوردی» است!

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1851708589762588915?t=SREwFz7pHYDHTov-SLvTng&s=19
کانال اختصاصی رضا نصری
ادعای آقای رسایی مبنی بر اینکه ‌در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» و «تابعیت‌ قهری من درآوردی است» و اگر والدین درخواست کنند به فرزندی که در آمریکا به دنیا آمده تابعیت می‌دهند، کاملا خلاف واقع است. در آمریکا، مطابق اصل تابعیت سرزمینی (Jus soli) …
دوستان می‌گویند فرزندان دکتر ظریف می‌توانستند با پُر کردن یک فرم تابعیت قهری خود را باطل کنند.

ترک تابعیت به این آسانی نیست. شخص متقاضی ابتدا باید در یکی از سفارتخانه‌های آمریکا‌حضور پیدا کند و - ضمن پرداخت مبلغی حدوداً معادل ۱۵۰ میلیون تومان - رسماً تقاضای سلب تابعیت کند. در مرحله بعد‌ باید در تاریخی که برای او تعیین می‌شود برای مصاحبه مجدداً حاضر شود و دلایل خود را برای تقاضای سلب تابعیت بیان کند. در مرحله بعد دلایل او بررسی می‌شود و اگر تازه تشخیص داده شد که از نظر قانون تمام شرایط و معیارها برای پذیرش تقاضای او برآورده شده، کنسول، سفیر - یا مقامات بالاتر دولت آمریکا - اختیار دارد مطابق اصل «علم قاضی» درخواست متقاضی را رد کند!

جدا از اینکه فرزندان بزرگسال و مستقل مقامات کشور به هیچ عنوان مکلف به طی کردن چنین فرایندی برای حفظ شغل پدر یا مادر نیستند، از خود بپرسید این چه قانونی است که حضور یا عدم حضور یک مقام عالیرتبه سیاسی در یک پُست حساس در دولت جمهوری اسلامی را منوط به تصمیم‌ یک سفیر یا یک کنسول آمریکایی می‌کند؟

یعنی حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند این مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا آنوقت به مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت حقوقی تعیین تکلیف کند؟

اگر آن سفیر یا مقام آمریکایی تصمیم گرفت برای آزار دکتر ظریف - یا هر فرد دیگری در شرایط مشابه - تقاضای سلب تابعیت فرزند او را بپذیرد، همین حضرات که این قانون معیوب را تصویب کرده‌اند نخواهند گفت ظریف با حمایت سفیر آمریکا در معاونت رییس‌جمهور ابقا شد؟

اصلاح قانونی چنین معیوب و غیر اصولی که عملاً به مقامات آمریکایی چنین اختیاری برای مداخله در امور داخلی کشور می‌دهد، قطعا باید اصلاح شود.
Forwarded from جماران
🔴 نصری، حقوقدان بین الملل: ادعای رسایی مبنی بر اینکه ‌در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» کاملا خلاف واقع است

🔴 ترک تابعیت به این آسانی نیست/ حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت تعیین تکلیف کند؟

✍️به گزارش جماران؛ رضا نصری، حقوقدان بین الملل در خصوص اظهارات حمید رسایی نماینده مجلس در رابطه با دوتابعیتی بودن فرزندان محمدجواد ظریف و تلاش برای برکناری وی از معاونت راهبردی رییس جمهور نوشت:


👈 ادعای آقای رسایی مبنی بر اینکه ‌در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» و «تابعیت‌ قهری من درآوردی است» و اگر والدین درخواست کنند به فرزندی که در آمریکا به دنیا آمده تابعیت می‌دهند، کاملا خلاف واقع است.

👈در آمریکا، مطابق اصل تابعیت سرزمینی (Jus soli) - که در متمم چهاردهم قانون اساسی این کشور آمده - هر انسان به صرف تولد در خاک آمریکا به صورت خودکار تابعیت آمریکایی کسب می‌کند. این موضوع را دیوان عالی آمریکا در سال ۱۸۹۸ تایید کرده و از آن به بعد هم هیچ تردیدی بر آن وارد نشده است.

👈اینکه تابعیت متولدین آمریکا «سرزمینی» و «قهری» است - و نیاز به درخواست از سوی والدین ندارد - در قضیه Hamdi Vs Rumsfled در سال ۲۰۰۴ به بارزترین شکل نشان داده شد.

🔹یاسر عصام حمدی در سال ۱۹۸۰ در ایالت لوئیزیانای آمریکا از والدینی سعودی که به‌طور موقت در ایالات متحده زندگی می‌کردند، متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولد، پدر و مادرش به عربستان سعودی بازگشتند و او در آنجا بزرگ شد. حمدی در نوجوانی با القاعده ارتباط گرفت و در سال ۲۰۰۱، در جریان حمله آمریکا به افغانستان، توسط نیروهای ائتلاف شمال دستگیر شد و به ارتش آمریکا تحویل داده شد.

🔹با وجود اینکه حمدی هرگز در آمریکا سکونت نداشت، هرگز والدینش برای او درخواست تابعیت نکرده بودند و با وجود اینکه همراه با القاعده و طالبان‌ علیه آمریکا جنگیده بود، در روند دادرسی - بر اساس متمم ۱۴ قانون اساسی آمریکا - تبعه ایالات متحده تشخیص داده شد؛ و همین موضوع مباحث حقوقی فراوانی پیرامون موضوع تابعیت قهری در آمریکا به جریان انداخت.

👈 اگر آقای رسایی حداقل این مباحث را دنبال کرده بود، هرگز مدعی نمی‌شد بحث تابعیت قهری در آمریکا یک بحث «من درآوردی» است!

❗️دوستان می‌گویند فرزندان دکتر ظریف می‌توانستند با پُر کردن یک فرم تابعیت قهری خود را باطل کنند.

☑️ ترک تابعیت به این آسانی نیست. شخص متقاضی ابتدا باید در یکی از سفارتخانه‌های آمریکا‌حضور پیدا کند و - ضمن پرداخت مبلغی حدوداً معادل ۱۵۰ میلیون تومان - رسماً تقاضای سلب تابعیت کند. در مرحله بعد‌ باید در تاریخی که برای او تعیین می‌شود برای مصاحبه مجدداً حاضر شود و دلایل خود را برای تقاضای سلب تابعیت بیان کند. در مرحله بعد دلایل او بررسی می‌شود و اگر تازه تشخیص داده شد که از نظر قانون تمام شرایط و معیارها برای پذیرش تقاضای او برآورده شده، کنسول، سفیر - یا مقامات بالاتر دولت آمریکا - اختیار دارد مطابق اصل «علم قاضی» درخواست متقاضی را رد کند!

☑️ جدا از اینکه فرزندان بزرگسال و مستقل مقامات کشور به هیچ عنوان مکلف به طی کردن چنین فرایندی برای حفظ شغل پدر یا مادر نیستند، از خود بپرسید این چه قانونی است که حضور یا عدم حضور یک مقام عالیرتبه سیاسی در یک پُست حساس در دولت جمهوری اسلامی را منوط به تصمیم‌ یک سفیر یا یک کنسول آمریکایی می‌کند؟

☑️ یعنی حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند این مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا آنوقت به مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت راهبردی ریاست جمهوری تعیین تکلیف کند؟

☑️ اگر آن سفیر یا مقام آمریکایی تصمیم گرفت برای آزار دکتر ظریف - یا هر فرد دیگری در شرایط مشابه - تقاضای سلب تابعیت فرزند او را بپذیرد، همین حضرات که این قانون معیوب را تصویب کرده‌اند نخواهند گفت ظریف با حمایت سفیر آمریکا در معاونت رییس‌جمهور ابقا شد؟

اصلاح قانونی چنین معیوب و غیر اصولی که عملاً به مقامات آمریکایی چنین اختیاری برای مداخله در امور داخلی کشور می‌دهد، قطعا باید اصلاح شود.

🕌 @jamarannews
ترجمه توییت:

اتحادیه اروپا در پی یافتن راه‌های قانونی است تا سپاه پاسداران را به‌عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کند. این بدان معناست که به جای اتکا به شواهد روشن یا معیارهای عینی، در جست‌وجوی خلاء‌های قانونی است تا به نیروهای مسلح رسمی یک کشور مستقل برچسب تروریستی بزنند.

آلمان این تلاش را رهبری می‌کند، نه به دلیل این که واقعاً سپاه را یک سازمان تروریستی می‌داند، بلکه برای اینکه به حمایت خود از اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل علیه ایران «جامه قانون» بپوشاند و آن را توجیه کند.

آلمان پس از حمایت از نسل‌کشی و جنایات جنگی اسرائیل در غزه و لبنان، تأمین تسلیحات برای آن، محکوم کردن ایران برای دفاع مشروع از خود و حمایت از عملیات تروریستی گسترده در ایران با توسل به "حمایت دیپلماتیک" از عامل آن، اکنون در تلاش است برای حمله احتمالی اسرائیل به ایران مشروعیت ایجاد کند.

آلمان، تحت رهبری شولز و بربوک، هر ذره اعتباری را که پس از جنگ جهانی دوم به زحمت به دست آورده بود، از دست داده است.

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1852290653545177566?t=dA5SuW2M6x4_eQ6ucNPbqg&s=19
جهت تحقق پیشنهاد خانم فرانچسکا آلبانیزه - گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در سرزمین‌های اشغالی فلسطین - مبنی بر خلع کُرسی اسرائیل در سازمان ملل متحد، باید یک قطعنامه توسط کشورهای عضو پیشنهاد شود که خواستار عدم پذیرش اعتبار هیئت نمایندگی اسرائیل به دلیل عدم رعایت نظر مشورتی دیوان بین‌المللی دادگستری در ۱۹ ژوئیه ۲۰۲۴، نقض‌های مداوم قطعنامه‌های سازمان ملل متحد، زیر پا گذاشتن مستمر اصول آمره بین‌المللی و اعمال تهاجم نظامی علیه کارکنان و مقرهای سازمان ملل متحد باشد. این قطعنامه تنها به اکثریت ساده آراء در مجمع عمومی نیاز دارد. اقدامات مشابهی در دوران آپارتاید علیه آفریقای جنوبی اجرا شد، زمانی که مجمع عمومی عتبارنامه نمایندگان آن را رد کرد. این اقدام، حداقل کاری است که جامعه بین‌المللی می‌تواند برای حفظ جایگاه سازمان ملل متحد و حمایت از حقوق بین‌الملل و منشور در برابر یک رژیم ذاتا متخلف که تحت حمایت وتوهای مکرر ایالات متحده قرار دارد، انجام دهد.

https://x.com/RezaNasri1/status/1852418629402591444?s=19
در پاسخ به دنیس راس:

تمام گزارش‌ها مبنی بر اینکه توانایی‌های بازدارندگی ایران بواسطه حمله اسرائیل کاهش یافته است منحصراً از اسرائیل می‌آید - یعنی منبعی که شهره به صدافتش نیست! این تصور که اسرائیل موفق شده بیست سال آمادگی نظامی ایران را در یک حمله سه ساعته از بین ببرد مضحک است. دست کم گرفتن ایران بر اساس اطلاعات گمراه‌کننده‌ای که اسرائیل به عمد منتشر می‌کند، راهی مطمئنی برای اشتباهات محاسباتی است.
در مواجهه با ترامپ اتخاذ این رویکرد هفتگانه به نظر ضروری است:

۱- تقویت وفاق با مردم و افزایش رضایتمندی جهت تحکیم رابطه دولت-ملت؛

۲- پرهیز از هر سیاست اقتصادی که منجر به شوک و تضعیف قشر آسیب‌پذیر خواهد شد؛

۳- هم‌افزایی میان جناح‌های سیاسی و نهادهای حاکمیتی حول محور امنیت و منافع ملی؛

۴- ایجاد انضباط در موضع‌گیری‌ها در حوزه سیاست خارجی و ایجاد تک‌صدایی با محوریت دستگاه دیپلماسی؛

۵- استفاده هوشمندانه از همه ابزارها - از قدرت نظامی گرفته تا دیپلماسی عمومی تا مذاکرات شرافتمندانه - برای تامین امنیت کشور؛

۶- تقویت دیپلماسی منطقه‌ای برای مشارکت هر چه موثرتر ایران در فرآیند شکل‌دهی به نظم جدید منطقه؛

۷- تقویت روابط با چین و روسیه و بریکس؛

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1854177826288644512?t=-A1ndYnOB0etiqONneZRsQ&s=19
الان بهترین زمان برای ارائه پیش‌نویس قطعنامه‌ای تحت فصل ۷ منشور به شورای امنیت در خصوص غزه و لبنان است که اسرائیل را ملزم به پذیرش آتش‌بس کند. با توجه به افشاگری‌های اخیر مبنی بر تلاش نتانیاهو برای خراب کردن توافق آتش‌بس و تبادل زندانیان، بایدن هیچ بهانه‌ای برای وتو کردن چنین قطعنامه‌ای نخواهد داشت. به عنوان رئیس‌جمهوری در آستانه خروج، او انعطاف سیاسی لازم را نیز دارد که حداقل دستور دهد هیئت نمایندگی آمریکا در صورت ارائه قطعنامه،‌ رای ممتنع دهد. الجزایر یا روسیه می‌توانند او را به آزمون بگذارند و سپس مسئول بدارند.
After his term as Secretary of State, Mike Pompeo attended several MEK rallies in Europe, delivering paid speeches where he openly endorsed the formerly designated terrorist organization pushing for "regime change" in Iran.

His support for the MEK sharply contrasts with Trump’s claim that he is not seeking regime change.

If @realDonaldTrump is genuinely interested in negotiating with Iran, Pompeo shouldn't be found anywhere near his administration.

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1854742043475521619?t=EU5dwNfvDad91qTcWJdpVw&s=19
در پاسخ به مکرون که می‌گوید دنیا از گوشتخواران و علف‌خواران تشکیل شده و من قصد ندارم اروپا را در معرض خطر گوشتخواران قرار دهم:

نکته خوبی است آقای مکرون! ایران با شما موافق است. به همین خاطر هرگز به زیاده‌خواهی‌های شما تن نخواهد داد و برنامه موشکی‌اش را رها نخواهد کرد تا در برابر گوشتخواران آسیب‌پذیر شود!
اسرائیل و موساد بر این باورند که می‌توانند ترامپ را از طریق تحریک احساساتش به انجام سیاست‌هایی که می‌خواهند سوق دهند. با ساختن دروغ‌هایی درباره قصد ایران برای ترور او، عملاً در حال پیش بردن یک عملیات روانی برای تاثیر بر تصمیمات سیاستی‌اش در مورد ایران هستند.
With @realDonaldTrump election, neocons, Israel-firsters, and Iranian opposition groups pushing for "regime change" will tirelessly spread false information and fake news to block any chances of U.S.-Iran negotiations. They will try to:

- Convince Americans that “diplomacy" - which is by definition the only peaceful way to resolve conflicts - will somehow lead to war!

- Promote the idea that Iran should remain under permanent economic sanctions and that "indefinitely antagonizing the most influential country in the region" is a sound policy!

- Push the false notion that Iran only responds to "credible threats" and pressure, conveniently ignoring four decades of failed policies based on pressuring Iran!

- Claim that Iran poses an existential threat to the U.S. and Europe, while casting Israel as the defender of “human civilization” against it!

- Claim that a sustainable new regional order can be achieved by isolating Iran - a county of 90 million - while disregarding its vital and security concerns.

- Spread false claims that Iran promotes anti-Semitism or fuels social tensions in Western societies, deflecting attention from Israel’s genocidal policies, which are the root-cause of these tensions.

- Fabricate stories about Iran trying to assassinate @realDonaldTrump!

https://twitter.com/RezaNasri1/status/1855513401901879608?t=jwb_7SgTJ_UPToOR8fHjSA&s=19
کانال اختصاصی رضا نصری
With @realDonaldTrump election, neocons, Israel-firsters, and Iranian opposition groups pushing for "regime change" will tirelessly spread false information and fake news to block any chances of U.S.-Iran negotiations. They will try to: - Convince Americans…
ترجمه:

قابل توجه روزنامه‌نگاران و کارگزاران دیپلماسی عمومی:

با انتخاب ترامپ، نئوکان‌ها، حامیان اسرائیل و اپوزیسیون طرفدار «رژیم چنج»، از الان بی‌وقفه اطلاعات مغرضانه و اخبار جعلی منتشر خواهند کرد تا از هرگونه فرصت برای مذاکره و کاهش تنش میان دو کشور جلوگیری کنند. آن‌ها سعی خواهند کرد:

- به آمریکایی‌ها القا کنند که «دیپلماسی» - که در واقع تنها راه مسالمت‌آمیز برای حل اختلافات است - به نحوی باعث «جنگ» خواهد شد!

- ترویج کنند که ایران باید تحت تحریم‌های اقتصادی دائمی باقی بماند؛ و «تعرض بی‌پایان به تأثیرگذارترین کشور منطقه» سیاستی معقول است!

- با نادیده گرفتن چهار دهه سیاست‌های ناموفق مبتنی بر فشار به ایران، این پیش‌فرض غلط را تقویت کنند که ایران فقط به «تهدیدات معتبر» و فشار واکنش مثبت نشان خواهد داد!

- از یک سو ادعا کنند که ایران تهدیدی وجودی برای ایالات متحده و اروپاست، و از سوی دیگر اسرائیل را به عنوان مدافع «تمدن بشری» در برابر آن معرفی می‌کنند

- القا کنند که در فرایند ایجاد یک نظم جدید و پایدار منطقه‌ای، می‌توان ایران را - کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت - حذف کرد و منافع حیاتی و امنیتی آن را نادیده گرفت.

- ادعاها کنند ایران مروج یهودستیزی است و باعث تنش‌های اجتماعی در جوامع غربی شده است؛ و از این طریق توجه افکار عمومی را از سیاست‌های نسل‌کشی اسرائیل - که ریشه اصلی این تنش‌هاست - به سمت ایران منحرف کنند.

- داستان‌های جعلی در مورد تلاش ایران برای ترور ترامپ منتشر کنند.
لازم است مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای را با اقدامات تنبیهی جدی علیه اسرائیل تصویب کند، که در صورت عملی شدن قانون کنست علیه آنروا (UNRWA) در ماه ژانویه، به‌طور خودکار به اجرا درآید.
آقای رسایی در کانال تلگرامی خود به مطلبی که در مورد تابعیت قهری در آمریکا نوشته بودم پاسخ داده‌اند. ایشان ضمن پذیرش اینکه متولدین خاک آمریکا مطابق متمم چهاردهم قانون اساسی ایالات متحده به صورت خودکار (و بی نیاز از درخواست والدین)، تابعیت آمریکایی دریافت می‌کنند، این بار استدلال آورده‌اند که:

«براساس همان متمم چهاردهم قانون اساسی ایالات متحده، فرزندان هیات‌های دیپلماتیک از این امر مستثنی هستند. چون تحت صلاحیت قضائی دولت آمریکا نیستند»؛ و سپس نتیجه گرفته‌اند که «بنابر این اگر آقای ظریف در سال‌های اقامتش در آمریکا از ایالات متحده درخواست تابعیت نمی‌کرد، فرزندان وی، مثل بسیاری از دیپلمات‌های دیگر که فرزندانشان در آن کشور به دنیا آمدند، تابعیت مضاعف آمریکا را نمی‌گرفتند.»

آقای رسایی در مورد مستثنی بودن دیپلمات‌ها در متمم چهاردهم قانون اساسی آمریکا درست می‌گویند، اما دو نکته را فراموش کرده‌اند:

اول اینکه فرزندان دکتر ظریف در زمان «دانشجویی» ایشان - یعنی زمانی که با ویزای تحصیلی در آمریکا اقامت داشتند - در آنجا متولد شدند و نه در زمان مأموریت او در کسوت «دیپلمات»! به عبارت دیگر، مانند صدها هزار ایرانی دیگر که در آمریکا با ویزای تحصیلی در آنجا درس خوانده‌اند، فرزندان ایشان هم به صورت قهری تابعیت آمریکایی دریافت کرده‌اند.

دوم اینکه آقای رسایی این نکته مهم را هم نادیده می‌گیرند که اصولاً دیپلمات‌ها نمی‌توانند برای فرزندان خود درخواست تابعیت کنند! یعنی حتی اگر دکتر ظریف - طبق ادعای آقای رسایی - در زمان مأموریت به عنوان «دیپلمات» برای فرزندان خود تقاضای تابعیت می‌کرد - به دلیل همان استثنایی که در متمم چهاردهم قانون اساسی این کشور آماده - درخواست ایشان مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت.

نکته آخر اینکه آقای رسایی توجه داشته باشند که بیش از ۳۲ کشور جهان در حوزه تابعیت سرزمینی (قهری) قوانینی مشابه قانون آمریکا دارند. به عبارت دیگر، از آنجا که قانون فقط شامل حال یک نفر نمی‌شود، تفسیر ایشان از «قانون مشاغل حساس» موجب خواهد شد که صدها هزار ایرانی جوانی که برای تحصیل در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا به این کشورها رفته‌اند و در آنجا صاحب فرزند شده‌اند، هرگز نتوانند در سطوح کلان مدیریتی به کشور خدمت کنند!

یعنی دانشجویی که امروز در یکی از این کشورها در حال اخذ مدرک دکترای اقتصاد است و در محل تحصیل صاحب فرزند شده، از الان باید بداند که هرگز در ایران امکان تاثیرگذاری موثری در مناصب مدیریتی نخواهد یافت!

حال پرسش اینجاست که تفسیر و خوانش آقای رسایی از «قانون مشاغل حساس» چقدر با سیاست جذب حداکثری و بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های کشور سازگار است؟

آیا تفسیری از قانون که عملا دانشجویان ایرانی مقیم در ۳۲ کشور جهان را میان فرزندآوری و بازگشت برای خدمت به وطن مقید به انتخاب می‌کند، می‌تواند تفسیر درستی باشد؟ آیا قانونگذار واقعا چنین نیتی داشته؟

چقدر چنین تفسیری با اصول حقوق شهروندی مندرج در قانون اساسی کشور همخوانی دارد؟
2025/02/03 07:39:26
Back to Top
HTML Embed Code: