زمان و وقت– ۱۲
ریشهء پرهزینه بودن روشن کردن موتور علم و اقتصاد
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
• از اقتصاد چیزینمیگویم که در تخصصام نیست. اما بدیهی است که میتوانم هشدار بدهم هر حرفی مبتنی بر کتابهای درسی همانقدر ناکارامد است که علم و سیاستعلمی به کتابهای درسی فروکاهیده شود. این یعنی غفلت از اصول بدیهی هر کار جدی مبتنی بر خِرَد و غفلت از پرسشهایی جدی از مبانیِ همهء علوم از جمله اقتصاد.
• اما بازهم چند کلمه در باب علم که در کتابهایم بهتفصیل و با جزییات و مصداقهای فراوان نوشتهام. مصداقها را در دو جلد کتاب سندرم دوره نقل مییابید و مبانی را در سه کتاب دیگرم در باب علم. حالا میخواهم عبارتی دیگر نقل کنم که ریشهء جزمیت ذهن ما ایرانیان و مسلمانان را در درک مبانی علم مدرن نشان میدهد و نیز مشکل و پرهزینه بودن رفع آنرا.
• این عربی علم را دو گونه میداند: علم وَهَبی (منسوب به هرچیز بخشیده شده از جانب خدا) و علم کَسبی (علم موهوب است یا مکتسب)(محییالدین ابنعربی، فصوصالحکم، ص ۹۲.). البته او جداگانه از دانشِ اسرار هم صحبت میکند (همان ص ۱۰۸.). قبلا هم که نوشتم ابن عریی عالَم انسانی را به مخروطی شبیه میداند که انسان کامل در رأس آن قراردارد و قاعدهء مخروط انسانهای حیوانی …اند. انسان کامل که در بالا است سایهء خدا و نایب حق و سخنگوی اوست» (همان ص ۱۰۸).
• آنچه ابن عربی علم میداند، همان طور که بهتفصیل در نوشتههایم تفکیک کردهام این روزها شاید بشود آنرا نوعی معرفت ذهنی نامید ولی نه نه علم و نه دانشِ علمی. آنچه در سیاستگذاری علم و نیز در بحث پیرامون علم در ایران باید توجه داشتهباشیم این است که ذهن ما ایرانیان آمیخته به این مفهوم است و حتی اگر متخصص در علوم و مهندسی نوین هم باشیم باز هم در ذهن خودمان ترکیب واژگانی مرتبط با علم را به این نوع علم ابنعربیایی فرو میکاهیم و در جاه طبیعت درمیغلطیم. این را از روی تجربهء پنجاه ساله در سطوح مختلف علمی و سیاستگذاری و کارهای اجرایی با قاطعیت میگویم. واقعیتی که متخصصان بومی خودمان بزحمت میتوانند خود را از آن بربکنند. علت نقّالی ما در دانشِ علمی نیز همین درغلطیدگی است که هنوز فشارهای ناشی از جهل بسیار لازم است تا توان تفکیک فراهم شود.
• بحرانها همواره بهترین فرصت برای بهثمر رساندن رخدادهای نوآورانه است. از جمله، همانطور که سال گدشته نوشتم، در این وضعیت آشفتهای که وزارت عتف و آموزش پزشکی در بحران بیعملی یا بدعملی هستند، فرصت خوبی فراهم شده برای کنشی نوآورانه در علم کشور اگر عزم کاقی داشته باشیم. متاسفانه، بهنظر میرسد دانشگاهها آنچنان در لختی ناشی از نقّالی دانشِ علمی گرفتار اند که امید استفاده از بحران برای تبدیل آن به فرصت نمیرود.
ریشهء پرهزینه بودن روشن کردن موتور علم و اقتصاد
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
• از اقتصاد چیزینمیگویم که در تخصصام نیست. اما بدیهی است که میتوانم هشدار بدهم هر حرفی مبتنی بر کتابهای درسی همانقدر ناکارامد است که علم و سیاستعلمی به کتابهای درسی فروکاهیده شود. این یعنی غفلت از اصول بدیهی هر کار جدی مبتنی بر خِرَد و غفلت از پرسشهایی جدی از مبانیِ همهء علوم از جمله اقتصاد.
• اما بازهم چند کلمه در باب علم که در کتابهایم بهتفصیل و با جزییات و مصداقهای فراوان نوشتهام. مصداقها را در دو جلد کتاب سندرم دوره نقل مییابید و مبانی را در سه کتاب دیگرم در باب علم. حالا میخواهم عبارتی دیگر نقل کنم که ریشهء جزمیت ذهن ما ایرانیان و مسلمانان را در درک مبانی علم مدرن نشان میدهد و نیز مشکل و پرهزینه بودن رفع آنرا.
• این عربی علم را دو گونه میداند: علم وَهَبی (منسوب به هرچیز بخشیده شده از جانب خدا) و علم کَسبی (علم موهوب است یا مکتسب)(محییالدین ابنعربی، فصوصالحکم، ص ۹۲.). البته او جداگانه از دانشِ اسرار هم صحبت میکند (همان ص ۱۰۸.). قبلا هم که نوشتم ابن عریی عالَم انسانی را به مخروطی شبیه میداند که انسان کامل در رأس آن قراردارد و قاعدهء مخروط انسانهای حیوانی …اند. انسان کامل که در بالا است سایهء خدا و نایب حق و سخنگوی اوست» (همان ص ۱۰۸).
• آنچه ابن عربی علم میداند، همان طور که بهتفصیل در نوشتههایم تفکیک کردهام این روزها شاید بشود آنرا نوعی معرفت ذهنی نامید ولی نه نه علم و نه دانشِ علمی. آنچه در سیاستگذاری علم و نیز در بحث پیرامون علم در ایران باید توجه داشتهباشیم این است که ذهن ما ایرانیان آمیخته به این مفهوم است و حتی اگر متخصص در علوم و مهندسی نوین هم باشیم باز هم در ذهن خودمان ترکیب واژگانی مرتبط با علم را به این نوع علم ابنعربیایی فرو میکاهیم و در جاه طبیعت درمیغلطیم. این را از روی تجربهء پنجاه ساله در سطوح مختلف علمی و سیاستگذاری و کارهای اجرایی با قاطعیت میگویم. واقعیتی که متخصصان بومی خودمان بزحمت میتوانند خود را از آن بربکنند. علت نقّالی ما در دانشِ علمی نیز همین درغلطیدگی است که هنوز فشارهای ناشی از جهل بسیار لازم است تا توان تفکیک فراهم شود.
• بحرانها همواره بهترین فرصت برای بهثمر رساندن رخدادهای نوآورانه است. از جمله، همانطور که سال گدشته نوشتم، در این وضعیت آشفتهای که وزارت عتف و آموزش پزشکی در بحران بیعملی یا بدعملی هستند، فرصت خوبی فراهم شده برای کنشی نوآورانه در علم کشور اگر عزم کاقی داشته باشیم. متاسفانه، بهنظر میرسد دانشگاهها آنچنان در لختی ناشی از نقّالی دانشِ علمی گرفتار اند که امید استفاده از بحران برای تبدیل آن به فرصت نمیرود.
زمان و وقت– ۱۳
حرف آخر: تلنگر برای چرخش بینش انسان ایرانی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
• حرف آخر: تلنگری تاریخساز لازم است تا ما ایرانیان دست از غلبهء سیاست بر رفتارها و کنشهامان برداریم. زندگی غُر و نق و مخالفخوانی نیست؛ به خودمان و علاقهمان و شکوفاییمان به بهترین شکل ممکن توجه کنیم. به معنای نوین حرفهای باشیم. هر کاری را خوب و بیشلختگی انجام دهیم؛ آنگونه که با طبیعت ما سازگار باشد، شکوفا شویم.
• دوران مدرن ایران- از عباس میرزا بگیرید تاکنون، متجددین ما، بهویژه روشنفکرلقبان ما و هر آن کس که با مظاهر نوین جامعه بشری آشنا شده [نک عشق غریبهها: سرنوشت شش محصل ایرانی در انگلستانِ جین أستین، نایل گرین، نشر چشمه، تهران، ۱۳۹۹. جزییات چگونگی آشنایی ایرانیان با منش و طرز فکر در غرب.]، همه عیب را از حکمرانان دیده و خود را بیتقصیر دانستهاند؛ منتظر قهرمانی بودهاند که همه چیز را راست وریس کند. روشنفکرلقب از هر کنش سیاسی و از هر تصمیم سیاسی ایراد گرفته اگر منطبق بر ذهنیت طریقتمدارش نبوده. حکمرانان جمهوری اسلامی کنونی ما هم در بهترین شرایط مصداق همین کنشگران سیاسی اند؛ مطلقا طریقتمدار. حوزوین هم نشان دادند جز طریقتمداری حرفی برای مهارتهای زندگی و شهروندی ندارند. تلنگری لازم است تا بهخود آییم و بدانیم سربلندی جامعه، رفاه مردم، و البته آرامش خود ما در توجه به توانایی خودمان و شکوفایی خودمان است. در بدترین شرایط اقتدارگرایی سیاسی، همواره روزنههایی برای شکوفایی فردی هست اگر بخواهیم آنرا دریابیم. انداختن تقصیر به گردن حکمرانان بهانهای است که ما را از اصل انسانیتِ انسان دور میکند؛ باعث میشود جوهرهء خود و تواناییهامان را فراموش کنیم. نظر داشتن در هر مورد در طبیعت انسانی است، اما کنشگری در همه موردهای اجتماعی ناشی از شلختگی فکری است که باید یاد بگیریم از آن برحذر باشیم؛ این ویژگی بهوفور در میان متخصصان و دانشگاهیان و روشنفکرلقبان ما رایج است.
• معنی این تلنگر این استکه عقل سلیمِ رایجمان را ترابدیسیم به خردمندی نوعی دیگر. تنها در وضعیتهای بسیار سخت اجتماعی یا تاریخی است که چنین ترادیسی محقق میشود. مگر ما در چنین شرایطی نیستیم؟ مگر ایران را با تاریخ چند هزارسالهاش در خطر نمیبینیم؟ مگر فقر و فساد و بیاخلاقی رایج نشده، مگر خطر شکننده بودن قدرت سخت موجود را با پوست و استخوان حس نمیکنیم، و مگر گرگهای جهانیِ سابقهدار یا تازهبهدورانرسیده در اطراف خود نمیبینیم؟ بحران و فشار بیش از این؟ وقت ترادیسی خردمندی ما به سوی عقل سلیم دیگری است؛ به سوی بهنجاری دیگر. اخلاق و قدرت و علم و اقتصاد را باید از نو تعریف کنیم.
• از اقتصاد چیزی نمیگویم که در تخصصام نیست. اما بدیهی است که هم تجربهء تاریخی خود ما در دوران پیشامدرن وهم تجربه جهانی نشان داده اقتصاد و سرمایهگرایی و سرمایهداران در شرایط بحران چه نقش مثبتی میتوانند بازی کنند. این تلنگر در آنها هم لازم است.
• اما علم. برخلاف نظر بیشتر همکارانم شرایط کنونی ایران را بهترین فرصت برای کنشگری خردمندانه دانشگاهی برای علم در ایران و زندگی علمی میدانم. دانشگاهی اگر مدعی تفکر و فرهیختگی است نمی تواند به صرف مشکلات معیشتی یا بی توجهی حکمرانان به علم و خردمندی از خود شلختگی و بیمنطقی نشان دهد. بر دانشگاهی و متخصص است که بهجد الگو شود در خردمندی و حرفهگرایی و دوری از آماتوری در هرچیز از جمله تخصصاش. برحذر باد!
• پس بهخود تلنگری بزنیم، بهدرآییم از این رفتار سنتی عرفانی با پیچیده شدن در ذهنیتی بیگانه با واقعیت. عشق به انسانیت را در زمان فعال کنیم و در وقت متصلب نگهش نداریم. قدر زمان را بدانیم و از هر لحظهء آن در درک انسانیت و رفتن به سوی مشترکات و دوری از پافشاری بر اختلافها استفاده کنیم. رشد را در بیرون خود و در جامعه ببینیم نه در ذهن و ذهنیت بیگانه از واقعیتِ خود.
• پس، با تلنگری برخود بهخودآییم و در تلاش باشیم برای کمک به رشد هر مهارتی در زندگی، بر رفتار حرفهای و دوری از شلختگی، و پافشاری برشکوفایی هرفرد متناسب با توانش.
حرف آخر: تلنگر برای چرخش بینش انسان ایرانی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
• حرف آخر: تلنگری تاریخساز لازم است تا ما ایرانیان دست از غلبهء سیاست بر رفتارها و کنشهامان برداریم. زندگی غُر و نق و مخالفخوانی نیست؛ به خودمان و علاقهمان و شکوفاییمان به بهترین شکل ممکن توجه کنیم. به معنای نوین حرفهای باشیم. هر کاری را خوب و بیشلختگی انجام دهیم؛ آنگونه که با طبیعت ما سازگار باشد، شکوفا شویم.
• دوران مدرن ایران- از عباس میرزا بگیرید تاکنون، متجددین ما، بهویژه روشنفکرلقبان ما و هر آن کس که با مظاهر نوین جامعه بشری آشنا شده [نک عشق غریبهها: سرنوشت شش محصل ایرانی در انگلستانِ جین أستین، نایل گرین، نشر چشمه، تهران، ۱۳۹۹. جزییات چگونگی آشنایی ایرانیان با منش و طرز فکر در غرب.]، همه عیب را از حکمرانان دیده و خود را بیتقصیر دانستهاند؛ منتظر قهرمانی بودهاند که همه چیز را راست وریس کند. روشنفکرلقب از هر کنش سیاسی و از هر تصمیم سیاسی ایراد گرفته اگر منطبق بر ذهنیت طریقتمدارش نبوده. حکمرانان جمهوری اسلامی کنونی ما هم در بهترین شرایط مصداق همین کنشگران سیاسی اند؛ مطلقا طریقتمدار. حوزوین هم نشان دادند جز طریقتمداری حرفی برای مهارتهای زندگی و شهروندی ندارند. تلنگری لازم است تا بهخود آییم و بدانیم سربلندی جامعه، رفاه مردم، و البته آرامش خود ما در توجه به توانایی خودمان و شکوفایی خودمان است. در بدترین شرایط اقتدارگرایی سیاسی، همواره روزنههایی برای شکوفایی فردی هست اگر بخواهیم آنرا دریابیم. انداختن تقصیر به گردن حکمرانان بهانهای است که ما را از اصل انسانیتِ انسان دور میکند؛ باعث میشود جوهرهء خود و تواناییهامان را فراموش کنیم. نظر داشتن در هر مورد در طبیعت انسانی است، اما کنشگری در همه موردهای اجتماعی ناشی از شلختگی فکری است که باید یاد بگیریم از آن برحذر باشیم؛ این ویژگی بهوفور در میان متخصصان و دانشگاهیان و روشنفکرلقبان ما رایج است.
• معنی این تلنگر این استکه عقل سلیمِ رایجمان را ترابدیسیم به خردمندی نوعی دیگر. تنها در وضعیتهای بسیار سخت اجتماعی یا تاریخی است که چنین ترادیسی محقق میشود. مگر ما در چنین شرایطی نیستیم؟ مگر ایران را با تاریخ چند هزارسالهاش در خطر نمیبینیم؟ مگر فقر و فساد و بیاخلاقی رایج نشده، مگر خطر شکننده بودن قدرت سخت موجود را با پوست و استخوان حس نمیکنیم، و مگر گرگهای جهانیِ سابقهدار یا تازهبهدورانرسیده در اطراف خود نمیبینیم؟ بحران و فشار بیش از این؟ وقت ترادیسی خردمندی ما به سوی عقل سلیم دیگری است؛ به سوی بهنجاری دیگر. اخلاق و قدرت و علم و اقتصاد را باید از نو تعریف کنیم.
• از اقتصاد چیزی نمیگویم که در تخصصام نیست. اما بدیهی است که هم تجربهء تاریخی خود ما در دوران پیشامدرن وهم تجربه جهانی نشان داده اقتصاد و سرمایهگرایی و سرمایهداران در شرایط بحران چه نقش مثبتی میتوانند بازی کنند. این تلنگر در آنها هم لازم است.
• اما علم. برخلاف نظر بیشتر همکارانم شرایط کنونی ایران را بهترین فرصت برای کنشگری خردمندانه دانشگاهی برای علم در ایران و زندگی علمی میدانم. دانشگاهی اگر مدعی تفکر و فرهیختگی است نمی تواند به صرف مشکلات معیشتی یا بی توجهی حکمرانان به علم و خردمندی از خود شلختگی و بیمنطقی نشان دهد. بر دانشگاهی و متخصص است که بهجد الگو شود در خردمندی و حرفهگرایی و دوری از آماتوری در هرچیز از جمله تخصصاش. برحذر باد!
• پس بهخود تلنگری بزنیم، بهدرآییم از این رفتار سنتی عرفانی با پیچیده شدن در ذهنیتی بیگانه با واقعیت. عشق به انسانیت را در زمان فعال کنیم و در وقت متصلب نگهش نداریم. قدر زمان را بدانیم و از هر لحظهء آن در درک انسانیت و رفتن به سوی مشترکات و دوری از پافشاری بر اختلافها استفاده کنیم. رشد را در بیرون خود و در جامعه ببینیم نه در ذهن و ذهنیت بیگانه از واقعیتِ خود.
• پس، با تلنگری برخود بهخودآییم و در تلاش باشیم برای کمک به رشد هر مهارتی در زندگی، بر رفتار حرفهای و دوری از شلختگی، و پافشاری برشکوفایی هرفرد متناسب با توانش.
syndrom-chap09.pdf
158.4 KB
عبور از سندرم
۹. زمان و وقت: مشکل ذهنی ما برای عبور از سندرم
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳
چه کنیم که اقتصاد در وضعیتی که قیدهای حکمرانی مانع است رشد کند؟ چه کنیم که علم و سیاستهای علمی شکوفا شود در وضعیتی که نهادهای حکمرانی درصدد خورد کردن ساختارهای نوپروردهء آناست؟ یافتن پاسخِ این پرسشها با خودمان است و وظیفهء متخصصان باتجربهای که توانا باشند در تفکر خلاق و نه نقّال.
۹. زمان و وقت: مشکل ذهنی ما برای عبور از سندرم
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳
چه کنیم که اقتصاد در وضعیتی که قیدهای حکمرانی مانع است رشد کند؟ چه کنیم که علم و سیاستهای علمی شکوفا شود در وضعیتی که نهادهای حکمرانی درصدد خورد کردن ساختارهای نوپروردهء آناست؟ یافتن پاسخِ این پرسشها با خودمان است و وظیفهء متخصصان باتجربهای که توانا باشند در تفکر خلاق و نه نقّال.
تاریخ علم و غفلت از جهش نقش مدل در علم
✍️ رضا منصوری
جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳
این نوشته بخشی است از کتاب مبانی تفکر در علوم فیزیکی
https://telegra.ph/۶-۳-۱۱-تاریخ-علم-و-غفلت-از-جهش-نقش-مدل-در-علم-06-28
✍️ رضا منصوری
جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳
این نوشته بخشی است از کتاب مبانی تفکر در علوم فیزیکی
https://telegra.ph/۶-۳-۱۱-تاریخ-علم-و-غفلت-از-جهش-نقش-مدل-در-علم-06-28
Telegraph
۶-۳-۱۱ تاریخ علم و غفلت از جهش نقش مدل در علم
تاریخ علم، همراه با فلسفه علم، قرار است کمکی باشد برای درک تحول در معرفت بشری و چگونگی دینامیک آن. پاسخ به توالی رویدادها یا ذکر و توصیف رویدادها نیز از جمله پرسشهایی است که دانشگران به آن علاقهمندند و متخصص تاریخ علم نیز خود را در مقامی میبیند که به آن…
رأی به آیندهء ایران- در دادن رأی است یا ندادن؟
✍️ رضا منصوری
یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳
سختشمار است تعداد تحلیل و نظرهایی که من در این باب دیدهام؛ که لابد درصد کمی است از کل. اما ندیدم تحلیلی درخور تأمل از رفتار رأینادهندگان. گیریم در بهترین شرایط ۸۰ درصد واجدین شرایط رأی میدادند یعنی حدود ۴۸ میلیون نفر. ولی ۵۰ درصد از این ۴۸ میلیون نفر رأی دادند؛ ۵۰ درصد هم رأینادهندگاناند، یعنی کسانی که بهاحتمال زیاد با استدلال و بهعمد رأی ندادهاند. پس اگر ۲۵ درصد اصلاحطلبان را هم که رأی دادهاند بهحساب بیاوریم باید گفت ۷۵ درصد جمعیت از حکمرانان ناراضیاند. امری «واقع» از سیاست واقع. اما بیان علتی که تاکنون در باب رأینادهندگان شنیدهام پذیرفتنی نیست.
https://telegra.ph/رأی-به-آیندهء-ایران--در-دادن-رأی-است-یا-رأی-ندادن-06-30
✍️ رضا منصوری
یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳
سختشمار است تعداد تحلیل و نظرهایی که من در این باب دیدهام؛ که لابد درصد کمی است از کل. اما ندیدم تحلیلی درخور تأمل از رفتار رأینادهندگان. گیریم در بهترین شرایط ۸۰ درصد واجدین شرایط رأی میدادند یعنی حدود ۴۸ میلیون نفر. ولی ۵۰ درصد از این ۴۸ میلیون نفر رأی دادند؛ ۵۰ درصد هم رأینادهندگاناند، یعنی کسانی که بهاحتمال زیاد با استدلال و بهعمد رأی ندادهاند. پس اگر ۲۵ درصد اصلاحطلبان را هم که رأی دادهاند بهحساب بیاوریم باید گفت ۷۵ درصد جمعیت از حکمرانان ناراضیاند. امری «واقع» از سیاست واقع. اما بیان علتی که تاکنون در باب رأینادهندگان شنیدهام پذیرفتنی نیست.
https://telegra.ph/رأی-به-آیندهء-ایران--در-دادن-رأی-است-یا-رأی-ندادن-06-30
Telegraph
رأی به آیندهء ایران- در دادن رأی است یا ندادن؟
سختشمار است تعداد تحلیل و نظرهایی که من در این باب دیدهام؛ که لابد درصد کمی است از کل. اما ندیدم تحلیلی درخور تأمل از رفتار رأینادهندگان. گیریم در بهترین شرایط ۸۰ درصد واجدین شرایط رأی میدادند یعنی حدود ۴۸ میلیون نفر. ولی ۵۰ درصد از این ۴۸ میلیون نفر…
علم، آموزش عالی، و دولت جدید
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۲ تیر ۱۴۰۳
در چند سال گذشته شاهد لطمهای سخت به این هر دو مقولهء مهم در امنیت و رفاه و رضایت مردم در جامعه بودیم. برشمردن مصداقهایش سند جداگانه میطلبد. اینجا به چند مورد زیربنایی میپردازم. هیچ دولتی، که مایل به چشماندازی مطلوب برای آیندهء ایران باشد، نمیتواند از این چند مورد غفلت کند:
۱. تفکیک آموزش عالی از علم (و پژوهش و فناوری) در مدیریت اجرایی کشور این دو مقوله باید در عرف مدیریت دولتی از هم تفکیک شود. از جمله سازمان برنامه و بودجه باید موظف شود مفاهیم و موافقتنامههای این دو مقوله را از هم تفکیک کند.
۲. استقلال دانشگاه مفهومی که پیرامواش سوء تفاهم بسیار است. دانشگاه، یعنی جایی که به حل مسئلههای جامعه میپردازد، لازم نیست در انتخاب مسئله استقلال داشته باشد بلکه بهتر است ابتکار عمل در دست دولت بهنمایندگی از جامعه باشد؛ بخش خصوصی نیز در این امر ترغیب شود. اما در روش حل مسئله و نیز بهکارگیری افراد توانا در یافتن راحل باید استقلال کامل داشته باشد. هرگونه مداخله در این بخش از سوی دولت و جامعه بهوضوح به تخریب داشگاه میانجامد- نمونهء واضح این تخریب را چند سال گذشته دیدیم. دانشگاهیان هم دست از مداخله در کار دولت بردارند، به نقش واقعی خودبپردازند.
۳. استقلال مدرسهعالی مدرسهعالیها چه مستقل چه بخشی از دانشگاه در تعیین نیاز جامعه به کارشناس استقلال رأی ندارند بلکه دولت آن را با مشورت دانشگاه تعیین میکند. اما پس از آن در نوع آموزشی که قرار است منجر بهتقاضای جامعه شود باید استقلال داشته باشند.
۴. مدیریت اجرایی پژوهش میدانم تقاضای افزایش بودجه پژوهشی واجب است اما واجبتر و عملیتر این را میدانم که دولت پس از ۲۰ سال تلاش بالاخره سازمان مدیریت را مجبور کند مفاهیم مدرن مدیریت دولتی در تعریف پژوهش و توسعه را وارد موافقتنامهها بکند تا شفاف شود ایران در این زمینه در چه وضعیتی است و دولت توان برنامهریزی داشته باشد. امکان ندارد ایران به جمع سی کشور فعال در دنیا بپیوندد مگر اینکار را شروع کرده باشد.
۵. جذب هیئت علمی بنابر تفکیکی که در بالا از دانشگاه و مدرسهعالی کردم، جذب هیئت علمی باید در چارچوب نیازی که دولت تعیین میکند کاملا در اختیار دانشگاه باشد. دولت و وزارت عتف و وزارت بهداشت بهنمایندگی از دولت تنها زمانی مجاز به مداخلهاند که دانشگاه یا مدرسهعالی به وظیفهاش در حل مسئله یا آموزش کوتاهی کرده باشد. فقط همین.
۶. دولت دست از دفاع از شبهعلم بردارد در چند سال گذشته هم در زمینهء سلامت و هم در زمینهء علوم انسانی شاهد حمایت ابلهانهء دولت از شبهعلم بودهایم. این تجربهء خفتآور باید کافی باشد.
در سه مورد اول خود دانشگاه/مدرسهعالی باید ابتکار عمل را بهدست گیرند و منتظر دولت نباشند. برای این منظور، دست کم در شروع احتیاج به هیچ مجوز قانونی ندارند. تنها بلوغ و توجه دانشگاه لازم است. اگر دانشگاه شروع نکند نباید انتظار بیشتری از دولت داشت. در موردهای ۴-۶ هم، گرچه انتظار میرود دولت شروع کننده باشد، دانشگاه نباید نقش ابتکاری و مسئولیت خود را دست کم بگیرد.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۲ تیر ۱۴۰۳
در چند سال گذشته شاهد لطمهای سخت به این هر دو مقولهء مهم در امنیت و رفاه و رضایت مردم در جامعه بودیم. برشمردن مصداقهایش سند جداگانه میطلبد. اینجا به چند مورد زیربنایی میپردازم. هیچ دولتی، که مایل به چشماندازی مطلوب برای آیندهء ایران باشد، نمیتواند از این چند مورد غفلت کند:
۱. تفکیک آموزش عالی از علم (و پژوهش و فناوری) در مدیریت اجرایی کشور این دو مقوله باید در عرف مدیریت دولتی از هم تفکیک شود. از جمله سازمان برنامه و بودجه باید موظف شود مفاهیم و موافقتنامههای این دو مقوله را از هم تفکیک کند.
۲. استقلال دانشگاه مفهومی که پیرامواش سوء تفاهم بسیار است. دانشگاه، یعنی جایی که به حل مسئلههای جامعه میپردازد، لازم نیست در انتخاب مسئله استقلال داشته باشد بلکه بهتر است ابتکار عمل در دست دولت بهنمایندگی از جامعه باشد؛ بخش خصوصی نیز در این امر ترغیب شود. اما در روش حل مسئله و نیز بهکارگیری افراد توانا در یافتن راحل باید استقلال کامل داشته باشد. هرگونه مداخله در این بخش از سوی دولت و جامعه بهوضوح به تخریب داشگاه میانجامد- نمونهء واضح این تخریب را چند سال گذشته دیدیم. دانشگاهیان هم دست از مداخله در کار دولت بردارند، به نقش واقعی خودبپردازند.
۳. استقلال مدرسهعالی مدرسهعالیها چه مستقل چه بخشی از دانشگاه در تعیین نیاز جامعه به کارشناس استقلال رأی ندارند بلکه دولت آن را با مشورت دانشگاه تعیین میکند. اما پس از آن در نوع آموزشی که قرار است منجر بهتقاضای جامعه شود باید استقلال داشته باشند.
۴. مدیریت اجرایی پژوهش میدانم تقاضای افزایش بودجه پژوهشی واجب است اما واجبتر و عملیتر این را میدانم که دولت پس از ۲۰ سال تلاش بالاخره سازمان مدیریت را مجبور کند مفاهیم مدرن مدیریت دولتی در تعریف پژوهش و توسعه را وارد موافقتنامهها بکند تا شفاف شود ایران در این زمینه در چه وضعیتی است و دولت توان برنامهریزی داشته باشد. امکان ندارد ایران به جمع سی کشور فعال در دنیا بپیوندد مگر اینکار را شروع کرده باشد.
۵. جذب هیئت علمی بنابر تفکیکی که در بالا از دانشگاه و مدرسهعالی کردم، جذب هیئت علمی باید در چارچوب نیازی که دولت تعیین میکند کاملا در اختیار دانشگاه باشد. دولت و وزارت عتف و وزارت بهداشت بهنمایندگی از دولت تنها زمانی مجاز به مداخلهاند که دانشگاه یا مدرسهعالی به وظیفهاش در حل مسئله یا آموزش کوتاهی کرده باشد. فقط همین.
۶. دولت دست از دفاع از شبهعلم بردارد در چند سال گذشته هم در زمینهء سلامت و هم در زمینهء علوم انسانی شاهد حمایت ابلهانهء دولت از شبهعلم بودهایم. این تجربهء خفتآور باید کافی باشد.
در سه مورد اول خود دانشگاه/مدرسهعالی باید ابتکار عمل را بهدست گیرند و منتظر دولت نباشند. برای این منظور، دست کم در شروع احتیاج به هیچ مجوز قانونی ندارند. تنها بلوغ و توجه دانشگاه لازم است. اگر دانشگاه شروع نکند نباید انتظار بیشتری از دولت داشت. در موردهای ۴-۶ هم، گرچه انتظار میرود دولت شروع کننده باشد، دانشگاه نباید نقش ابتکاری و مسئولیت خود را دست کم بگیرد.
طرح سؤال: قدرت نهادی یا مردمی- تجلّی قدرت سیاسی و انتخابات اخیر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۹ تیر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
دو مفهوم اجتماعی (social) و اجتماعیاتی (societal) را مجبور شدم بهنیاز در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه تفکیک کنم. در متون جامعهشناسی فارسی تفکیکی ندیدهبودم. در نوشتارهای انگلیسی زبان هم تفکیک این دو اصطلاح چندان روشن بیان نشده. بهویژه که اصطلاح اجتماعیاتی تازه عملا در نیمهء دوم قرن بیستم باب شده و هنوز در مقابل اصطلاح اجتماعی بسیار کم کاربرد است: مرتبهء بزرگی کابرد «اجتماعی» در اِنگْرَم ۵۰۰ میلیون و «اجتماعیاتی» تنها ۷ میلیون اعلام شده. اما تفکیکی که من لازم دیدم، و با بعضی تعریفها در علوم انسانی همپوشانی دارد، بر مبنای درکی است که این روزها از سامانههای پیجیده در علوم فیزیکی داریم.
https://telegra.ph/طرح-سؤال-قدرت-نهادی-یا-مردمی--تجلی-قدرت-سیاسی-و-انتخابات-اخیر-07-19
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۹ تیر ۱۴۰۳
rmansouri.ir
دو مفهوم اجتماعی (social) و اجتماعیاتی (societal) را مجبور شدم بهنیاز در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه تفکیک کنم. در متون جامعهشناسی فارسی تفکیکی ندیدهبودم. در نوشتارهای انگلیسی زبان هم تفکیک این دو اصطلاح چندان روشن بیان نشده. بهویژه که اصطلاح اجتماعیاتی تازه عملا در نیمهء دوم قرن بیستم باب شده و هنوز در مقابل اصطلاح اجتماعی بسیار کم کاربرد است: مرتبهء بزرگی کابرد «اجتماعی» در اِنگْرَم ۵۰۰ میلیون و «اجتماعیاتی» تنها ۷ میلیون اعلام شده. اما تفکیکی که من لازم دیدم، و با بعضی تعریفها در علوم انسانی همپوشانی دارد، بر مبنای درکی است که این روزها از سامانههای پیجیده در علوم فیزیکی داریم.
https://telegra.ph/طرح-سؤال-قدرت-نهادی-یا-مردمی--تجلی-قدرت-سیاسی-و-انتخابات-اخیر-07-19
Telegraph
طرح سؤال: قدرت نهادی یا مردمی- تجلّی قدرت سیاسی و انتخابات اخیر
درامد دو مفهوم اجتماعی (social) و اجتماعیاتی (societal) را مجبور شدم بهنیاز در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه تفکیک کنم. در متون جامعهشناسی فارسی تفکیکی ندیدهبودم. در نوشتارهای انگلیسی زبان هم تفکیک این دو اصطلاح چندان روشن بیان نشده. بهویژه…
رسالهء صناعیه از میرزا ابوالقاسم استرابادی میرفندرسکی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
میرفندرسکی از حکمای امامیهء عصر صفوی است و زادهء استراباد (۹۴۲- ۱۰۱۹/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰). کتاب او با نام رسالهء صناعیه در تعریف و امور پیشهها منحصر به فرد است. این کتاب در باب صنایع است اما نه به معنی امروزی کلمهء صنعت بلکه، همانطور که خودش بهصراحت بیان میکند (ص ۷۷ در همان سطر دوم از باب اول)، منظورش پیشه است به همین معنی امروزیاش در فارسی- گرچه آن را وسیعتر میگیرد. از دید من اهمیت کتاب بیشتر در همین است تا در موضوع صنعت در معنی امروزیناش که آن موقع نبود. خوب است همین جا یاداوری کنم- به نقل از مقالهء آقای شهرام پازوکی- که واژهء تکنولوژی در اروپا در سال ۹۹۴/ ۱۶۱۵ ابداع شد و بهکار رفت؛ یعنی همان سالهای فعالیت علمی میرفندرسکی. معادل فارسی آن فنّاوری را مرحوم احمد آرام در دههء ۳۰ ساخت اما کاربرد جدی آن به بعد از انقلاب برمیگردد. ابداع کلمهء industry و کاربردش در معنای امروزی را هنوز نمیدانم!
https://telegra.ph/رسالهء-صناعیه-از-میرزا-ابوالقاسم-استرابادی-میرفندرسکی-07-26
✍️ رضا منصوری
جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
میرفندرسکی از حکمای امامیهء عصر صفوی است و زادهء استراباد (۹۴۲- ۱۰۱۹/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰). کتاب او با نام رسالهء صناعیه در تعریف و امور پیشهها منحصر به فرد است. این کتاب در باب صنایع است اما نه به معنی امروزی کلمهء صنعت بلکه، همانطور که خودش بهصراحت بیان میکند (ص ۷۷ در همان سطر دوم از باب اول)، منظورش پیشه است به همین معنی امروزیاش در فارسی- گرچه آن را وسیعتر میگیرد. از دید من اهمیت کتاب بیشتر در همین است تا در موضوع صنعت در معنی امروزیناش که آن موقع نبود. خوب است همین جا یاداوری کنم- به نقل از مقالهء آقای شهرام پازوکی- که واژهء تکنولوژی در اروپا در سال ۹۹۴/ ۱۶۱۵ ابداع شد و بهکار رفت؛ یعنی همان سالهای فعالیت علمی میرفندرسکی. معادل فارسی آن فنّاوری را مرحوم احمد آرام در دههء ۳۰ ساخت اما کاربرد جدی آن به بعد از انقلاب برمیگردد. ابداع کلمهء industry و کاربردش در معنای امروزی را هنوز نمیدانم!
https://telegra.ph/رسالهء-صناعیه-از-میرزا-ابوالقاسم-استرابادی-میرفندرسکی-07-26
Telegraph
رسالهء صناعیه از میرزا ابوالقاسم استرابادی میرفندرسکی
۵ مرداد ۱۴۰۳ میرفندرسکی از حکمای امامیهء عصر صفوی است و زادهء استراباد (۹۴۲- ۱۰۱۹/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰). کتاب1 او با نام رسالهء صناعیه در تعریف و امور پیشهها منحصر به فرد است2. این کتاب در باب صنایع است اما نه به معنی امروزی کلمهء3 صنعت بلکه، همانطور که خودش بهصراحت…
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
مگر ایرانیان متفاوتاند؟ چرا ایرانیان متفاوتاند؟ گزارههایی مناقشهآمیز. اما گاهی شاخصها یا رفتارهایی دیده شده که متفاوت بودن را برجسته میکند.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران-08-02
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
مگر ایرانیان متفاوتاند؟ چرا ایرانیان متفاوتاند؟ گزارههایی مناقشهآمیز. اما گاهی شاخصها یا رفتارهایی دیده شده که متفاوت بودن را برجسته میکند.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران-08-02
Telegraph
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران
مگر ایرانیان متفاوتاند؟ چرا ایرانیان متفاوتاند؟ گزارههایی مناقشهآمیز. اما گاهی شاخصها یا رفتارهایی دیده شده که متفاوت بودن را برجسته میکند. اول بار بیستوچند سال پیش که آمار سالانهء چاپ عنوان کتاب را در ایران با کشورهای دیگر مقایسه کردم بسیار تعجب کردم؛…
بخش از کتابم «عبور از سندرم دوره نقل- عصر آگاهی»
فصل ۶: اَزَمانیت و امر قدسی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
۳-۶. پیامدهای منتظر اما نامنظور اَزَمانیت در امر قدسی
مخالفت با نوآوری یکی از پیامدهای نامنظور امر قدسی است- منظور پیامبران و دین بهخودی خود نیست- که باید انتظار داشت- منتظر است!
راه-رسیدن-به-خدا هدف غایی شریعت در امر قدسی است. گرچه گفته شده بهتعداد انسانها راه برای رسیدن به خدا هست اما این تعداد پرشمار سه گونهء کلی دارد: راه ابرار، اخیار، و شطار [رک بخش ۵-۱۱ از کتاب مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، همینجا، پاورقی ۵.]. زهد مشخصهء ابرار است و فرشتهگونه بودنْ کمال مطلوب آن. فرشتهها اما اَزَماناند. این تفکر قدسی مایل است انسانها را به مانند فرشتهها به بهشت ببرد- به قول فروغی بسطامی که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی [تشکر از توفیق حیدرزاده!]. از این جهت ازمانیت را میپسندد. همین است که برای نخبگان سیاسی و فرهنگی امروز ما که ریشه در این سنت دارند زمان بیمعنی است. همینطور هم ازمانیت ویژگی مفهوم انسان کامل اسلامی در این دیدگاه است.
اخیار اما به دنبال جهاداند و نیز مایل بهخشونت در صورت لازم برای بهشتی کردن انسانها. جهاد هم البته وقتی معنی دارد که دشمن باشد؛ این جهاد و تحرک ناشی از آن هم تبعی است، یعنی تابع وجود دشمن است که اگر نباشد جهادی در کار نخواهد بود. تا زمانی هم که دشمن خلاق است- بدعت-گذار است و نوآور- اخیار خود را مجبور میدانند بهتقلید هم شده همپای آنها قدرت کسب کنند. این کلنجار و تقلای جهادی تابع وجود غیر است و واداشته نه اصولی. اخیار دوستاش دارند چون با روحیهء جهادی سازگار است پس دشمن و وجودش انگیزش برای حرکت است؛ از این حیث این حرکت تبعی است و ثانویه، پس اصالت ندارد و پیرو غیر است؛ هر وقت دشمن نباشد اخیار از حرکت میایستد و کمال مطلوبش لابد میشود همان بهشتی کردن انسانها حتی بهزور و خشونت [تناظر جالبی دیده میشود میان منش اخیار و تفکر ژرژ سورل که در کتابش «تفکراتی در بارهء خشونت» نوشته و به همین دلیل شوروی کمونیستی و ایتالیای فاشیست هر دو از او تقدیر کردند. رک کتاب آگاهی و جامعه، هنری استیوارت هیوز، ترجمه عزت الله فولادوند، فصل پنجم «ژرژ سورل در جستجوی واقعیت»، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱.]. در نظر هم داشته باشیم که، همواره کسانی کافر به یک امر قدسی یافت میشود؛ پس اخیار با انگشت گذاشتن روی آنها دشمن را تعریف میکنند. تکیه بر حدیث «السیف مُحلّلالذنوب» راه را در جمهوری اسلامی برای یافتن دشمن به هر قیمت- حتی خودکشی- بهمنظور نجات از گناهان باز کردهاست [رک کتاب نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، بهکوشش محمد دبیر سیاقی، کتابخانه طهوری، تهران، ۱۳۳۶، ص بیست و یک از مقدمه.]؛ آنجا که یکی از اجداد مستوفی بهجهت گناهانش از شیخ نورالدین گیلی علاج دفع گناهانش را خواست که شیخ ازو خواست غزا کند مگر شهید شود. او هم مغول را بهبهانهء نشان دادن مالی پنهان در شهر بهخانه خود آورد تا با مغولان غزا کند! نتیجه هم روشن است. نباید گذاشت این نوع خودکشی به نابودی ایران منجر شود!
شطار اما راه خداگونگی و عشق به انسان و طبیعت را در نظر دارد. این منش اما مطلوب شریعت نیست. همین است که ازمانیت را در امر قدسی پیامدی منتظر- بهمعنی انتظارپذیر- میکند گرچه منظور واضعان امر قدسی الزاماً این ایستایی و مانایی نیست.
منش پیکارجوی اخیار نتیجهء منتظر دیگری هم دارد. این گروه با تکیه بر قاعدهء نفی سبیل در فقه و تعمیم آن به هر فعالیت یا پدیدهء اجتماعی مجبور است عقب ماندگی تاریخی و ضعف فکری خود را با عدد و رقمهای ساختگی جبران کند [رک بخش ۳ از فصل ۶ همین مجموعه.]. علاوه بر این، میکوشد افتخار و برجستگی جهانی هر ایرانی را، که رفتارش خارج از عرف تعریف شدهء اخیار است، نادیده بگیرد و اگر شد مخدوش و نابود کند. این را در پدیدهء میرزاخانی و شجریان دیدیم.
فصل ۶: اَزَمانیت و امر قدسی
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳
rmansouri.ir
۳-۶. پیامدهای منتظر اما نامنظور اَزَمانیت در امر قدسی
مخالفت با نوآوری یکی از پیامدهای نامنظور امر قدسی است- منظور پیامبران و دین بهخودی خود نیست- که باید انتظار داشت- منتظر است!
راه-رسیدن-به-خدا هدف غایی شریعت در امر قدسی است. گرچه گفته شده بهتعداد انسانها راه برای رسیدن به خدا هست اما این تعداد پرشمار سه گونهء کلی دارد: راه ابرار، اخیار، و شطار [رک بخش ۵-۱۱ از کتاب مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، همینجا، پاورقی ۵.]. زهد مشخصهء ابرار است و فرشتهگونه بودنْ کمال مطلوب آن. فرشتهها اما اَزَماناند. این تفکر قدسی مایل است انسانها را به مانند فرشتهها به بهشت ببرد- به قول فروغی بسطامی که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی [تشکر از توفیق حیدرزاده!]. از این جهت ازمانیت را میپسندد. همین است که برای نخبگان سیاسی و فرهنگی امروز ما که ریشه در این سنت دارند زمان بیمعنی است. همینطور هم ازمانیت ویژگی مفهوم انسان کامل اسلامی در این دیدگاه است.
اخیار اما به دنبال جهاداند و نیز مایل بهخشونت در صورت لازم برای بهشتی کردن انسانها. جهاد هم البته وقتی معنی دارد که دشمن باشد؛ این جهاد و تحرک ناشی از آن هم تبعی است، یعنی تابع وجود دشمن است که اگر نباشد جهادی در کار نخواهد بود. تا زمانی هم که دشمن خلاق است- بدعت-گذار است و نوآور- اخیار خود را مجبور میدانند بهتقلید هم شده همپای آنها قدرت کسب کنند. این کلنجار و تقلای جهادی تابع وجود غیر است و واداشته نه اصولی. اخیار دوستاش دارند چون با روحیهء جهادی سازگار است پس دشمن و وجودش انگیزش برای حرکت است؛ از این حیث این حرکت تبعی است و ثانویه، پس اصالت ندارد و پیرو غیر است؛ هر وقت دشمن نباشد اخیار از حرکت میایستد و کمال مطلوبش لابد میشود همان بهشتی کردن انسانها حتی بهزور و خشونت [تناظر جالبی دیده میشود میان منش اخیار و تفکر ژرژ سورل که در کتابش «تفکراتی در بارهء خشونت» نوشته و به همین دلیل شوروی کمونیستی و ایتالیای فاشیست هر دو از او تقدیر کردند. رک کتاب آگاهی و جامعه، هنری استیوارت هیوز، ترجمه عزت الله فولادوند، فصل پنجم «ژرژ سورل در جستجوی واقعیت»، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱.]. در نظر هم داشته باشیم که، همواره کسانی کافر به یک امر قدسی یافت میشود؛ پس اخیار با انگشت گذاشتن روی آنها دشمن را تعریف میکنند. تکیه بر حدیث «السیف مُحلّلالذنوب» راه را در جمهوری اسلامی برای یافتن دشمن به هر قیمت- حتی خودکشی- بهمنظور نجات از گناهان باز کردهاست [رک کتاب نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، بهکوشش محمد دبیر سیاقی، کتابخانه طهوری، تهران، ۱۳۳۶، ص بیست و یک از مقدمه.]؛ آنجا که یکی از اجداد مستوفی بهجهت گناهانش از شیخ نورالدین گیلی علاج دفع گناهانش را خواست که شیخ ازو خواست غزا کند مگر شهید شود. او هم مغول را بهبهانهء نشان دادن مالی پنهان در شهر بهخانه خود آورد تا با مغولان غزا کند! نتیجه هم روشن است. نباید گذاشت این نوع خودکشی به نابودی ایران منجر شود!
شطار اما راه خداگونگی و عشق به انسان و طبیعت را در نظر دارد. این منش اما مطلوب شریعت نیست. همین است که ازمانیت را در امر قدسی پیامدی منتظر- بهمعنی انتظارپذیر- میکند گرچه منظور واضعان امر قدسی الزاماً این ایستایی و مانایی نیست.
منش پیکارجوی اخیار نتیجهء منتظر دیگری هم دارد. این گروه با تکیه بر قاعدهء نفی سبیل در فقه و تعمیم آن به هر فعالیت یا پدیدهء اجتماعی مجبور است عقب ماندگی تاریخی و ضعف فکری خود را با عدد و رقمهای ساختگی جبران کند [رک بخش ۳ از فصل ۶ همین مجموعه.]. علاوه بر این، میکوشد افتخار و برجستگی جهانی هر ایرانی را، که رفتارش خارج از عرف تعریف شدهء اخیار است، نادیده بگیرد و اگر شد مخدوش و نابود کند. این را در پدیدهء میرزاخانی و شجریان دیدیم.
وزیر و وزارت عتف- ۱۴۰۳
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
(مضمون مصاحبهای با خبرگزاری مهر دوشنبه- ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ که چاپ نشد)
rmansouri.ir
• شناخت مستقیمی از وزیر پیشنهادی علوم ندارم و از طریق رسانهها با پیشینهء او آشنا شدم ولی اینکه یک حوزوی که صابون دانشگاه به تنش خورده وارد مدیریت وزارت عتف میشود پدیدهء درخور تأملی است. دیدهام افرادی که سالها در دانشگاه بودند و بعد به حوزه رفتند پشیمان شدند؛ ولی ندیدم حوزویانی به دانشگاه بیایند (که نمونه آن نامزد پیشنهادی وزارت علوم است) جذب دانشگاه شوند اما پشیمان شوند.
• مدیریت وزارت عتف به تحصیلات فرد مرتبط نیست. اینکه وزیر علوم تحصیلات علوم انسانی، علوم پایه، مهندسی یا پزشکی داشته باشد نقشی در توان مدیریتاش بر این وزارت ندارد؛ گرچه در بعضی محافل دانشگاهی برله یا علیه این ادعا نظر میدهند. مثلاً عنوان میشود «تا به حال مهندسان یا علومیها مدیریت کردند، چه گلی به سر جامعه زدند؟» ولی این بحث بیربطی است. مرحوم شریعتمداری وزیر علوم اوایل انقلاب تحصیلات علوم انسانی داشت و شخص محترم و شریفی بود و یا مرحوم دکتر حسن حبیبی که دوست قدیمی بودیم، چه گلی به سری دانشگاه زدند که دیگران نزدند؟ بنابراین این بحث بیجاست. آینده وزارت علوم به مسائل دیگری بستگی دارد.
• فردی که وزیر علوم میشود باید چند ویژگی داشته باشد: علم را بشناسد، تفکیک علم از آموزش عالی را بداند، و جسارت انجام کار درست را داشته باشد. نمیدانم این ویژگیها در ایشان هست یا نه، ولی تقریباً مطمئنم که وزیر پیشنهادی علم را نمیشناسد و برای علم در ایران کاری نخواهد کرد، و نخواهد توانست کرد بهویژه در شرایط کنونی. بنابراین هیچ انتظاری در این زمینه از او ندارم. تنها انتظارم این است در علم خرابکاری نکند؛ اما ممکن است برای آموزش عالی بتواند کار مثبتی انجام دهد. باید توجه داشته باشیم که علم و آموزش عالی در عرف مدیریت دولتی دو مفهوم متفاوتاند. دانشگاه در چند سال گذشته بهویژه در سه سال گذشته، ضررهای زیادی دیده و دچار مشکل شده. خسران بر علم بیشتر هم بوده. امیدوارم وزیر جدید توان جلوگیری از تخریب بیشتر را داشته باشد. برای این کار لازم است شجاعت کافی در برابر حلقههای قدرت فاسد داشته باشد. و این ربطی به رشته فرد ندارد.
• امیدوارم وزیر پیشنهادی این جسارت را داشته باشد که آنچه که درست میداند انجام دهد تا دانشگاهیان راضی باشند. اگر این ویژگی را داشته باشد، حداقل برای تحرکهای آینده در علم ایران مجال تنفس ایجاد میکند. اما هیچ انتظاری ندارم تحولی در علم، حتی گامی کوچک، انجام شود. برای برداشتن گامی در توسعهء علمی باید شناختی از پدیده در سطح جهان داشت که وزیر پیشنهادی چنین تجربهای ندارد. ولی باید توجه داشت که بسیاری از دانشگاهیان دیگر کشور نیز در این زمینه بی- یا کم-تجربهاند. ما ۸۰ هزار هیات علمی داریم، چه درصدی این تجربه را دارند؟ وزیر علوم کنونی که این تجربه را داشت بسیار کمجسارت بود و از بیرون مدیریت شد. نتیجه اینکه هم علم و هم آموزش عالی تخریب شد. بنابراین داشتن جسارت در انجام کارِ خوب وجه غالبی است که امیدوارم باشیم حاصل شود.
خلاصه اینکه علم در ایران باز هم بیمتولی خواهند ماند. بازهم این بهعهدهء دانشگرانی است که تصویر کلان از علم و آیندهء آن دارند، ایران را میشناسند، همراه با دغدغهء شخصی برای آینده. امیدوار باشیم کمی جلوی تخریب گرفته شود و از سرعت بازمانی ما از تحولات علمی جهان بکاهد.
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
(مضمون مصاحبهای با خبرگزاری مهر دوشنبه- ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ که چاپ نشد)
rmansouri.ir
• شناخت مستقیمی از وزیر پیشنهادی علوم ندارم و از طریق رسانهها با پیشینهء او آشنا شدم ولی اینکه یک حوزوی که صابون دانشگاه به تنش خورده وارد مدیریت وزارت عتف میشود پدیدهء درخور تأملی است. دیدهام افرادی که سالها در دانشگاه بودند و بعد به حوزه رفتند پشیمان شدند؛ ولی ندیدم حوزویانی به دانشگاه بیایند (که نمونه آن نامزد پیشنهادی وزارت علوم است) جذب دانشگاه شوند اما پشیمان شوند.
• مدیریت وزارت عتف به تحصیلات فرد مرتبط نیست. اینکه وزیر علوم تحصیلات علوم انسانی، علوم پایه، مهندسی یا پزشکی داشته باشد نقشی در توان مدیریتاش بر این وزارت ندارد؛ گرچه در بعضی محافل دانشگاهی برله یا علیه این ادعا نظر میدهند. مثلاً عنوان میشود «تا به حال مهندسان یا علومیها مدیریت کردند، چه گلی به سر جامعه زدند؟» ولی این بحث بیربطی است. مرحوم شریعتمداری وزیر علوم اوایل انقلاب تحصیلات علوم انسانی داشت و شخص محترم و شریفی بود و یا مرحوم دکتر حسن حبیبی که دوست قدیمی بودیم، چه گلی به سری دانشگاه زدند که دیگران نزدند؟ بنابراین این بحث بیجاست. آینده وزارت علوم به مسائل دیگری بستگی دارد.
• فردی که وزیر علوم میشود باید چند ویژگی داشته باشد: علم را بشناسد، تفکیک علم از آموزش عالی را بداند، و جسارت انجام کار درست را داشته باشد. نمیدانم این ویژگیها در ایشان هست یا نه، ولی تقریباً مطمئنم که وزیر پیشنهادی علم را نمیشناسد و برای علم در ایران کاری نخواهد کرد، و نخواهد توانست کرد بهویژه در شرایط کنونی. بنابراین هیچ انتظاری در این زمینه از او ندارم. تنها انتظارم این است در علم خرابکاری نکند؛ اما ممکن است برای آموزش عالی بتواند کار مثبتی انجام دهد. باید توجه داشته باشیم که علم و آموزش عالی در عرف مدیریت دولتی دو مفهوم متفاوتاند. دانشگاه در چند سال گذشته بهویژه در سه سال گذشته، ضررهای زیادی دیده و دچار مشکل شده. خسران بر علم بیشتر هم بوده. امیدوارم وزیر جدید توان جلوگیری از تخریب بیشتر را داشته باشد. برای این کار لازم است شجاعت کافی در برابر حلقههای قدرت فاسد داشته باشد. و این ربطی به رشته فرد ندارد.
• امیدوارم وزیر پیشنهادی این جسارت را داشته باشد که آنچه که درست میداند انجام دهد تا دانشگاهیان راضی باشند. اگر این ویژگی را داشته باشد، حداقل برای تحرکهای آینده در علم ایران مجال تنفس ایجاد میکند. اما هیچ انتظاری ندارم تحولی در علم، حتی گامی کوچک، انجام شود. برای برداشتن گامی در توسعهء علمی باید شناختی از پدیده در سطح جهان داشت که وزیر پیشنهادی چنین تجربهای ندارد. ولی باید توجه داشت که بسیاری از دانشگاهیان دیگر کشور نیز در این زمینه بی- یا کم-تجربهاند. ما ۸۰ هزار هیات علمی داریم، چه درصدی این تجربه را دارند؟ وزیر علوم کنونی که این تجربه را داشت بسیار کمجسارت بود و از بیرون مدیریت شد. نتیجه اینکه هم علم و هم آموزش عالی تخریب شد. بنابراین داشتن جسارت در انجام کارِ خوب وجه غالبی است که امیدوارم باشیم حاصل شود.
خلاصه اینکه علم در ایران باز هم بیمتولی خواهند ماند. بازهم این بهعهدهء دانشگرانی است که تصویر کلان از علم و آیندهء آن دارند، ایران را میشناسند، همراه با دغدغهء شخصی برای آینده. امیدوار باشیم کمی جلوی تخریب گرفته شود و از سرعت بازمانی ما از تحولات علمی جهان بکاهد.
نیاز انسان ایرانی به چند تلنگر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
rmansouri.ir
اول بار در سال ۱۴۰۰ از مفهوم تلنگر در کتابم عبور از سندرم، بخشهای ۵.۶ و ۳.۷، استفاده کردم. نوشتم که امر قدسی اَزَمان است، دینامیک ندارد، بی توجه است به مهارتهای زندگی، از نوآوری بهدور است و بدعت را حرام میدارد؛ نوشتم تلنگری لازم است تا بهویژگیهای ایرانی بودن خود مانند «درافزایی» توجه کنیم تا نسل جدید برای زندگی با عزت و رفاه در دنیای جدید آماده شود. حالا از چند تلنگر عمده صحبتمیکنم که لازم است تا از چنگ انحطاط مزمن شده بهدرآییم.
تلنگر اول از حق به اجماع گذشتن از پافشاری بر حق- حق مبتنی بر ذهنیت انسانها- تا برسیم به درکِ اهمیت اجماع در زندگی مدنی. اگر بخواهیم به اهلیت ایرانی تنها یک معنی بدهیم همین است؛ که البته در این اواخر تمایلهای طریقتی آن را کنار زده.
تلنگر دوم از ذهنیت به عینیت درامدن از چاه طبیعت، درامدن از گیروگور ذهنیت و توجه به عینیت، خروج از تمنای صرفِ ذهن به سمتِ خواستِ دیگران. ایجاد توان برای «وررفتن» و «گفتگو با طبیعت و با جامعه» وهرآنچه بیرون از ذهنیت ما است.
در این تلنگر دوم ضرافتهایی است که به آن اشاره میکنم:
• دوری از پذیرش سلسله مراتب در اجتماع: اینکه اصلاح همیشه از بالا است؛ پایین رعیت است و پیرو بالا. در این منش فکری توسعه و علم بیمعنی میشود
• دو دیگر اینکه مفهوم آزادگی برامده از ذهنیت است، بر خلاف مفهوم آزادی که مرتبط با عینیت و پذیرش جامعه است
• سهدیگر اینکه در غلبهء ذهنیتْ بر رفتارمانْ جامعهء انسانی و پیچیدگیهایش بیمعنی و از آن غفلت میشود؛ فردْ محور همه چیز است. در نتیجه از مدنیت، و از شناخت نوین ما از قوانین سامانههای گوریدهء اجتماعی، غفلت میشود.
شرح این ماجرا را در صحبتهایم و در بحث پس از آن در یوتیوب ببینید و بشنوید.
https://www.youtube.com/watch?v=hbnIED2Ko24
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
rmansouri.ir
اول بار در سال ۱۴۰۰ از مفهوم تلنگر در کتابم عبور از سندرم، بخشهای ۵.۶ و ۳.۷، استفاده کردم. نوشتم که امر قدسی اَزَمان است، دینامیک ندارد، بی توجه است به مهارتهای زندگی، از نوآوری بهدور است و بدعت را حرام میدارد؛ نوشتم تلنگری لازم است تا بهویژگیهای ایرانی بودن خود مانند «درافزایی» توجه کنیم تا نسل جدید برای زندگی با عزت و رفاه در دنیای جدید آماده شود. حالا از چند تلنگر عمده صحبتمیکنم که لازم است تا از چنگ انحطاط مزمن شده بهدرآییم.
تلنگر اول از حق به اجماع گذشتن از پافشاری بر حق- حق مبتنی بر ذهنیت انسانها- تا برسیم به درکِ اهمیت اجماع در زندگی مدنی. اگر بخواهیم به اهلیت ایرانی تنها یک معنی بدهیم همین است؛ که البته در این اواخر تمایلهای طریقتی آن را کنار زده.
تلنگر دوم از ذهنیت به عینیت درامدن از چاه طبیعت، درامدن از گیروگور ذهنیت و توجه به عینیت، خروج از تمنای صرفِ ذهن به سمتِ خواستِ دیگران. ایجاد توان برای «وررفتن» و «گفتگو با طبیعت و با جامعه» وهرآنچه بیرون از ذهنیت ما است.
در این تلنگر دوم ضرافتهایی است که به آن اشاره میکنم:
• دوری از پذیرش سلسله مراتب در اجتماع: اینکه اصلاح همیشه از بالا است؛ پایین رعیت است و پیرو بالا. در این منش فکری توسعه و علم بیمعنی میشود
• دو دیگر اینکه مفهوم آزادگی برامده از ذهنیت است، بر خلاف مفهوم آزادی که مرتبط با عینیت و پذیرش جامعه است
• سهدیگر اینکه در غلبهء ذهنیتْ بر رفتارمانْ جامعهء انسانی و پیچیدگیهایش بیمعنی و از آن غفلت میشود؛ فردْ محور همه چیز است. در نتیجه از مدنیت، و از شناخت نوین ما از قوانین سامانههای گوریدهء اجتماعی، غفلت میشود.
شرح این ماجرا را در صحبتهایم و در بحث پس از آن در یوتیوب ببینید و بشنوید.
https://www.youtube.com/watch?v=hbnIED2Ko24
YouTube
Talangor 07/25/2024 Dr Reza Mansouri دکتر رضا منصوری : نیاز انسان ایرانی به تلنگر
دکتر رضا منصوری
(استاد دانشگاه، پژوهشگر و تحلیلگر اجتماعی - سیاسی)
نیاز انسان ایرانی به تلنگر
(استاد دانشگاه، پژوهشگر و تحلیلگر اجتماعی - سیاسی)
نیاز انسان ایرانی به تلنگر
رضا منصوری
نیاز انسان ایرانی به چند تلنگر ✍️ رضا منصوری جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳ (مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳) rmansouri.ir اول بار در سال ۱۴۰۰ از مفهوم تلنگر در کتابم عبور از سندرم، بخشهای ۵.۶ و ۳.۷، استفاده کردم. نوشتم که امر قدسی اَزَمان است، دینامیک…
Audio
نیاز انسان ایرانی به چند تلنگر
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
فایل صوتی
rmansouri.ir
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳
(مضمون ارائهء من در گروه تلنگر، ۵ مرداد ۱۴۰۳)
فایل صوتی
rmansouri.ir
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران- ویراست دوم
✍️ رضا منصوری
جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
یادداشتی سه هفته پیش نوشتم در باب اهمیت شمار تعداد عنوان کتاب که سالانه در ایران منتشر میشود و مقایسهء آن با کشورهای صنعتی جهان؛ و نتیجهگیری کردم که ایران جزو سرامدان چاپ سالانهء عنوان کتاب در دنیا است. با توجه به شرایط اقتصادی، بهویژه فقیر شدن ایران در چند سال گذشته بنابر آمار بانک مرکزی خودمان و نیز احساس همگانی، از این رشد فرهنگی درخور ستایش تعجب کردم.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران--ویراست-دوم-08-30
✍️ رضا منصوری
جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
یادداشتی سه هفته پیش نوشتم در باب اهمیت شمار تعداد عنوان کتاب که سالانه در ایران منتشر میشود و مقایسهء آن با کشورهای صنعتی جهان؛ و نتیجهگیری کردم که ایران جزو سرامدان چاپ سالانهء عنوان کتاب در دنیا است. با توجه به شرایط اقتصادی، بهویژه فقیر شدن ایران در چند سال گذشته بنابر آمار بانک مرکزی خودمان و نیز احساس همگانی، از این رشد فرهنگی درخور ستایش تعجب کردم.
https://telegra.ph/کتاب-و-وضعیت-منحصر-بهفرد-ایران--ویراست-دوم-08-30
Telegraph
کتاب و وضعیت منحصر بهفرد ایران- ویراست دوم
۱.درامد یادداشتی سه هفته پیش نوشتم در باب اهمیت شمار تعداد عنوان کتاب که سالانه در ایران منتشر میشود و مقایسهء آن با کشورهای صنعتی جهان؛ و نتیجهگیری کردم که ایران جزو سرامدان چاپ سالانهء عنوان کتاب در دنیا است. با توجه به شرایط اقتصادی، بهویژه فقیر شدن…
ایران را بهجا آوریم:
تا ضعفاش نشناسیم به جا آورده نمیشود!
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
ایران را نمیشود «بهجا آورد» و برای آیندهاش روشی مبتنی بر دانایی ارائه داد مگر مؤلفهء سرمایه در گسترهء وسیعتری بررسی شود (نه تنها ثروت) و ما مسلح شویم به داناییِ ناشی از این گسترش معنا و نیز در همتنیدگی آن با دو مؤلفهء بسیار مهم قدرت و علم.
https://telegra.ph/ایران-را-بهجا-آوریم-تا-ضعفاش-نشناسیم-به-جا-آورده-نمیشود-09-06
تا ضعفاش نشناسیم به جا آورده نمیشود!
✍️ رضا منصوری
جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
ایران را نمیشود «بهجا آورد» و برای آیندهاش روشی مبتنی بر دانایی ارائه داد مگر مؤلفهء سرمایه در گسترهء وسیعتری بررسی شود (نه تنها ثروت) و ما مسلح شویم به داناییِ ناشی از این گسترش معنا و نیز در همتنیدگی آن با دو مؤلفهء بسیار مهم قدرت و علم.
https://telegra.ph/ایران-را-بهجا-آوریم-تا-ضعفاش-نشناسیم-به-جا-آورده-نمیشود-09-06
Telegraph
ایران را بهجا آوریم: تا ضعفاش نشناسیم به جا آورده نمیشود!
۱.درامد سید محمد بهشتی در باب ایران و ایرانی «نظر» دارد؛ نظری بسیار بدیع، بسیار درخور تأمل، یکتا، و اصیل نه از روی استیصال. میگوید تا ایران را بهجا نیاوریم قدرش شناخته نمیشود و تنها عیباش میبینیم. مفاهیمی بدیع به کار میبَرَد که بسیار بهدرد درک ایران…
سلطان محمود مر ابوريحان (بيرونی) را گفت كه يا بوريحان اگر خواهی كه از من برخوردار باشی سخن بر مراد (سلطنت) من گوی نه بر سلطنت علم خويش!
«چهار مقاله عروضی سمرقندی»
وقتْ وقتِ بیانِ
مصداقهای
سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سالها است در باب سیاستگذاری علم نوشتهام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشتهای دوران دانشجویی را هم بهحساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکتهای است که اشارهای نکرده باشم. اما در باب علاقهام بهزبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژهگزینی در ایران و جهان. اکنون میبینم وقتاست در باب زبان و بهویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشتههایم دیدهام؛ اما ندیدهام معترض دلیلی بر اعتراضاش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کمابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند میشوم. این نکتهها هم بیشتر مانند مصداقهای سندرم دورهء نقل در علم و سیاستگذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بیادبی ها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشتهام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. بهوضوح دیدهام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد میکند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایراندوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم میدانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش میدهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیمسال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابهپای تفکر پیش میرود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بیشک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم میتوانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتابها که خریدهام، یا هدیه گرفتهام، و بعد از چند صفحه دورانداختهام یا بخشیدهام، یا با اکراه خواندهام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بیتأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیدهام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بودهاست. اما نمیتوانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتابها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقهام افراطی شده اما نه، میبینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا میشود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس میکوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگیها باشد که بهتر است پرهیز شود.
«چهار مقاله عروضی سمرقندی»
وقتْ وقتِ بیانِ
مصداقهای
سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
✍️ رضا منصوری
جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سالها است در باب سیاستگذاری علم نوشتهام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشتهای دوران دانشجویی را هم بهحساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکتهای است که اشارهای نکرده باشم. اما در باب علاقهام بهزبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژهگزینی در ایران و جهان. اکنون میبینم وقتاست در باب زبان و بهویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشتههایم دیدهام؛ اما ندیدهام معترض دلیلی بر اعتراضاش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کمابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند میشوم. این نکتهها هم بیشتر مانند مصداقهای سندرم دورهء نقل در علم و سیاستگذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بیادبی ها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشتهام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. بهوضوح دیدهام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد میکند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایراندوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم میدانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش میدهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیمسال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابهپای تفکر پیش میرود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بیشک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم میتوانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتابها که خریدهام، یا هدیه گرفتهام، و بعد از چند صفحه دورانداختهام یا بخشیدهام، یا با اکراه خواندهام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بیتأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیدهام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بودهاست. اما نمیتوانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتابها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقهام افراطی شده اما نه، میبینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا میشود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس میکوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگیها باشد که بهتر است پرهیز شود.
Audio
دانشگاه در ایران
✍️ رضا منصوری
جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳
برگزارشده در حلقه دیدگاه نو، محیط کلاب هاوس، بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳، یازدهم آپریل ۲۰۲۴
«دانشگاه ایرانی» مفهومی مبهم و نابهجا است. شرح و نظر من در باب نهاد علم در ایران را بشنوید!
https://www.youtube.com/watch?v=Bs2sHAsBtXg
✍️ رضا منصوری
جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳
برگزارشده در حلقه دیدگاه نو، محیط کلاب هاوس، بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳، یازدهم آپریل ۲۰۲۴
«دانشگاه ایرانی» مفهومی مبهم و نابهجا است. شرح و نظر من در باب نهاد علم در ایران را بشنوید!
https://www.youtube.com/watch?v=Bs2sHAsBtXg