tgoop.com »
United States »
📚کانال فصلنامه مطالعات نقد زبانی و ادبی& انتشارات رخسار صبح(مدیر مسئول: مرتضی پرویزی، نویسنده و پژوهشگر ادبی) » Telegram Web
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱ بهمن سالروز درگذشت عارف قزوینی
(زاده سال ۱۲۵۹ قزوین -- درگذشته ۱ بهمن ۱۳۱۲ همدان) شاعر و آهنگساز
او صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت و خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت و موسیقی را نزد صادق خرازی فراگرفت.
در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانمبالا» علاقهمند شد و با او پنهانی ازدواج کرد. "تصنیف دیدم صنمی را در وصف وی سرود" فشارهای خانواده دختر، پس از اطلاع زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
وی در سال ۱۲۷۷ به تهران رفت و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدینشاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد، اما عارف به قزوین بازگشت.
در سال ۱۲۸۴ که زمزمه مشروطیت بلند شده بود، عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد و در سال ۱۲۹۹ به تهران بازگشت و کنسرت باشکوهی ترتیب داد.
او در سال ۱۳۰۵ به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دوره آزادیخواهی را بنویسد. اما از بروجرد بر اثر حادثهای ناخوشایند "مسموم کردن یکی از سگهایش و شایعاتی مبنی بر دفن جسد سگ در یک امامزاده" به اراک پناه برد، اما آنجا هم او را راحت نگذاشتند.
در آنزمان بیماریاش شدت یافت و حنجرهاش گرفت، از خواندن بازماند و از معالجه ناتوان بود
"او میگفت: آیا به که میشود گفت که سینه من گرفت و من استطاعت معالجه آن را نداشتم تا اینکه به کلی صدایم از بین رفت."
وی سرانجام در سال ۱۳۰۷ برای معالجه نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. در همدان بیمار و رنجدیده و مأیوس بود و از همه بهجز اندک دوستانی یک دل و صمیمی کناره گرفت و انسانها را شیطان و دروغگو مینامید.
عارف باقی مانده زندگی را در خانهای اجارهای در یک قلعه کوچک در دره مراد بیک با یک کلفت به صورت تبعیدی و خودخواسته سکونت گزید، در حالی که دارایی او سه سگ و دو دست لباس کهنه بود. او در سالهای پایانی با فقر دست به گریبان بود و اگرچه دوستانی دور و نزدیک به او کمک میکردند، این امر به روح آزاده شاعر لطمه میزد و او را شرمنده میساخت.
عارف در سال ۱۳۰۸ سر مکاتبه با زرتشتیان هند را باز کرد و برخی پژوهشهایش را برای «سردین شاه پارسی» به هند فرستاد. زرتشتیان او را به هند دعوت کردند، اما جواب رد داد و دیری نگذشت که از کرده خود پشیمان شد.
جیران، کلفتش که او را به عقد خویش درآورده بود، حکایت کرده که عارف در آخرین دم از او خواست که وی را نزدیک پنجره ببرد تا آفتاب و آسمان میهن را ببیند و او پس از دیدن آفتاب چنین خواند:
ستایش مر آن ایزد تابناک، که پاک آمدم پاک رفتم به خاک
سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد.
آرامگاه وی در کنار آرامگاه بوعلی سینا در همدان است.
🆔
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#عارف_قزوینی
۱ بهمن سالروز درگذشت عارف قزوینی
(زاده سال ۱۲۵۹ قزوین -- درگذشته ۱ بهمن ۱۳۱۲ همدان) شاعر و آهنگساز
او صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت و خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت و موسیقی را نزد صادق خرازی فراگرفت.
در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانمبالا» علاقهمند شد و با او پنهانی ازدواج کرد. "تصنیف دیدم صنمی را در وصف وی سرود" فشارهای خانواده دختر، پس از اطلاع زیاد شد و عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد.
وی در سال ۱۲۷۷ به تهران رفت و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدینشاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد، اما عارف به قزوین بازگشت.
در سال ۱۲۸۴ که زمزمه مشروطیت بلند شده بود، عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد و در سال ۱۲۹۹ به تهران بازگشت و کنسرت باشکوهی ترتیب داد.
او در سال ۱۳۰۵ به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دوره آزادیخواهی را بنویسد. اما از بروجرد بر اثر حادثهای ناخوشایند "مسموم کردن یکی از سگهایش و شایعاتی مبنی بر دفن جسد سگ در یک امامزاده" به اراک پناه برد، اما آنجا هم او را راحت نگذاشتند.
در آنزمان بیماریاش شدت یافت و حنجرهاش گرفت، از خواندن بازماند و از معالجه ناتوان بود
"او میگفت: آیا به که میشود گفت که سینه من گرفت و من استطاعت معالجه آن را نداشتم تا اینکه به کلی صدایم از بین رفت."
وی سرانجام در سال ۱۳۰۷ برای معالجه نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. در همدان بیمار و رنجدیده و مأیوس بود و از همه بهجز اندک دوستانی یک دل و صمیمی کناره گرفت و انسانها را شیطان و دروغگو مینامید.
عارف باقی مانده زندگی را در خانهای اجارهای در یک قلعه کوچک در دره مراد بیک با یک کلفت به صورت تبعیدی و خودخواسته سکونت گزید، در حالی که دارایی او سه سگ و دو دست لباس کهنه بود. او در سالهای پایانی با فقر دست به گریبان بود و اگرچه دوستانی دور و نزدیک به او کمک میکردند، این امر به روح آزاده شاعر لطمه میزد و او را شرمنده میساخت.
عارف در سال ۱۳۰۸ سر مکاتبه با زرتشتیان هند را باز کرد و برخی پژوهشهایش را برای «سردین شاه پارسی» به هند فرستاد. زرتشتیان او را به هند دعوت کردند، اما جواب رد داد و دیری نگذشت که از کرده خود پشیمان شد.
جیران، کلفتش که او را به عقد خویش درآورده بود، حکایت کرده که عارف در آخرین دم از او خواست که وی را نزدیک پنجره ببرد تا آفتاب و آسمان میهن را ببیند و او پس از دیدن آفتاب چنین خواند:
ستایش مر آن ایزد تابناک، که پاک آمدم پاک رفتم به خاک
سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد.
آرامگاه وی در کنار آرامگاه بوعلی سینا در همدان است.
🆔
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#عارف_قزوینی
Forwarded from شـ؏ــر ســـریــــرا
▫️
از سرم تا نگذرد می، کم نگردد رعشهام
همچو ماهی در میان آب خوابم میبرد
در مقام فیض، غفلت زور میآرد به من
بیشتر در گوشه محراب خوابم میبرد
#صائب_تبریزی
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
از سرم تا نگذرد می، کم نگردد رعشهام
همچو ماهی در میان آب خوابم میبرد
در مقام فیض، غفلت زور میآرد به من
بیشتر در گوشه محراب خوابم میبرد
#صائب_تبریزی
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
🔸سامانه انتشارات:
www.rokhsarpub.com
🔸سامانه نشریه:
www.rokhsarezaban.ir
🔸️پست الکترونیکی:
[email protected]
🔸️کانال تلگرامی:
@rokhsaresobh
🔸گروه تلگرامی:
https://www.tgoop.com/rokhsarezaban
🔸️اینستاگرام: @rokhsaresobh
🔸یوتیوب:
https://www.youtube.com/@rokhsaresobh
https://www.instagram.com/reel/DCSFKWlvNm8/?igsh=YXExM3F5a3ZxMTFy
www.rokhsarpub.com
🔸سامانه نشریه:
www.rokhsarezaban.ir
🔸️پست الکترونیکی:
[email protected]
🔸️کانال تلگرامی:
@rokhsaresobh
🔸گروه تلگرامی:
https://www.tgoop.com/rokhsarezaban
🔸️اینستاگرام: @rokhsaresobh
🔸یوتیوب:
https://www.youtube.com/@rokhsaresobh
https://www.instagram.com/reel/DCSFKWlvNm8/?igsh=YXExM3F5a3ZxMTFy
Forwarded from مدرسهی عالی مطالعات زبانی
دریدا و پارادوکس_های زبانی.pdf
1.1 MB
دریدا و پارادوکسهای زبانی
امیرعلی نجومیان
امیرعلی نجومیان
Forwarded from شعر و نوشته ادبی معاصر ✨ (dr.ghahramanpour)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲ بهمن سالروز درگذشت محسن سلیمانی
(زاده سال ۱۳۳۸ تهران – درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۶ بلگراد) داستاننویس، مترجم، پژوهشگر ادبیات داستانی و طنز
او فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی بود و در حوزه ترجمه و نقد ادبیات داستانی و داستاننویسی فعالیت داشت، کار نویسندگی را در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» از سال ۱۳۵۹ آغاز کرد و در آنجا چند سالی مسئول واحد ادبیات داستانی بود و سردبیری جُنگهای سوره از شماره ۱ تا ۹ را برعهده داشت. او در سال ۱۳۶۶ همراه با ۱۶ تن از نویسندگان و هنرمندان، ازجمله محسن مخملباف، حسن حسینی، قیصر امینپور و فریدون عموزاده خلیلی در اعتراض به گرایشهای راستِ سیاسی مدیریت وقتِ حوزه هنری، از این حوزه جدا شد و به مجله کیهان فرهنگی رفت و مسئول بخش ترجمه ادبی و ادبیات داستانی کیهان فرهنگی شد. وی پس از سه سال نیز از آنجا به معاونت امور بینالملل وزارت ارشاد رفت و چند سالی نیز در لندن و نیویورک مسئول بخش فرهنگی ایران بود. او درضمن دبیر سرویس ادبی روزنامه همشهری (۱۳۷۰) روزنامه صبح امروز (۱۳۷۹) و روزنامه بهار (۱۳۷۹) نیز بود. سلیمانی در زمینه نقد ادبی، اصول داستاننویسی و نیز داستان، در حدود ۷۰ کتاب ترجمه و تألیف کرد. وی مقالات زیادی در زمینه ادبیات نگاشته که در نشریههای معتبر داخلی بهچاپ رسیده است. بهعلاوه، چند سالی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران داستاننویسی تدریس کردهاست.
وزارت ارشاد در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۴ به سلیمانی نشان درجهیک هنری در زمینه ادبیات داستانی اعطا کرد.
گزیده آثار:
سالیان دور (مجموعه داستان)
آشنای پنهان (مجموعه داستان)
چشم در چشم آینه (مجموعهی نقد و یک گفتار)
تأملی دیگر در باب داستان (ترجمه)
رمان چیست؟ (ترجمه و نگارش)
درسهایی درباره داستاننویسی (ترجمه)
فن داستاننویسی (ترجمه)
از روی دست رماننویس (ترجمه)
شاهکارهای ادبیات جهان (۶ جلد)
۲۸ اشتباه نویسندگان (ترجمه)
واژگان ادبیات داستانی (انگلیسی - فارسی و فارسی -انگلیسی)
چگونه زندگینامه بنویسیم؟
اسرار و ابزار طنزنویسی (نگارش و ترجمه)
شوخیهای دختران حوا
شوخیهای پسران آدم
جادوی زاویه دید (ترجمه )
طرح و ساختار رمان (ترجمه)
آموزش داستاننویسی به دانشآموزان ابتدایی ۲ جلد (ترجمه)
رماننویسی در وقت اضافه
طنزپردازی به زبان ساده
ترجمهٔ رمان:
فرانکنشتاین، اثر مری شلی
تصویر دوریان گری، اثر اُسکار وایلد
اوژنی گرانده، اثر اونوره دو بالزاک
دکتر جکیل و آقای هاید، اثر رابرت لویی استیونسن
بابا لنگدراز، اثر جین وبستر
پینوکیو، اثر کارلو کُلودی
بینوایان، اثر ویکتور هوگو
رابینسون کروزوئه ، اثر دنیل دفو.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#محسن_سلیمانی
۲ بهمن سالروز درگذشت محسن سلیمانی
(زاده سال ۱۳۳۸ تهران – درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۶ بلگراد) داستاننویس، مترجم، پژوهشگر ادبیات داستانی و طنز
او فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی بود و در حوزه ترجمه و نقد ادبیات داستانی و داستاننویسی فعالیت داشت، کار نویسندگی را در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» از سال ۱۳۵۹ آغاز کرد و در آنجا چند سالی مسئول واحد ادبیات داستانی بود و سردبیری جُنگهای سوره از شماره ۱ تا ۹ را برعهده داشت. او در سال ۱۳۶۶ همراه با ۱۶ تن از نویسندگان و هنرمندان، ازجمله محسن مخملباف، حسن حسینی، قیصر امینپور و فریدون عموزاده خلیلی در اعتراض به گرایشهای راستِ سیاسی مدیریت وقتِ حوزه هنری، از این حوزه جدا شد و به مجله کیهان فرهنگی رفت و مسئول بخش ترجمه ادبی و ادبیات داستانی کیهان فرهنگی شد. وی پس از سه سال نیز از آنجا به معاونت امور بینالملل وزارت ارشاد رفت و چند سالی نیز در لندن و نیویورک مسئول بخش فرهنگی ایران بود. او درضمن دبیر سرویس ادبی روزنامه همشهری (۱۳۷۰) روزنامه صبح امروز (۱۳۷۹) و روزنامه بهار (۱۳۷۹) نیز بود. سلیمانی در زمینه نقد ادبی، اصول داستاننویسی و نیز داستان، در حدود ۷۰ کتاب ترجمه و تألیف کرد. وی مقالات زیادی در زمینه ادبیات نگاشته که در نشریههای معتبر داخلی بهچاپ رسیده است. بهعلاوه، چند سالی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران داستاننویسی تدریس کردهاست.
وزارت ارشاد در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۴ به سلیمانی نشان درجهیک هنری در زمینه ادبیات داستانی اعطا کرد.
گزیده آثار:
سالیان دور (مجموعه داستان)
آشنای پنهان (مجموعه داستان)
چشم در چشم آینه (مجموعهی نقد و یک گفتار)
تأملی دیگر در باب داستان (ترجمه)
رمان چیست؟ (ترجمه و نگارش)
درسهایی درباره داستاننویسی (ترجمه)
فن داستاننویسی (ترجمه)
از روی دست رماننویس (ترجمه)
شاهکارهای ادبیات جهان (۶ جلد)
۲۸ اشتباه نویسندگان (ترجمه)
واژگان ادبیات داستانی (انگلیسی - فارسی و فارسی -انگلیسی)
چگونه زندگینامه بنویسیم؟
اسرار و ابزار طنزنویسی (نگارش و ترجمه)
شوخیهای دختران حوا
شوخیهای پسران آدم
جادوی زاویه دید (ترجمه )
طرح و ساختار رمان (ترجمه)
آموزش داستاننویسی به دانشآموزان ابتدایی ۲ جلد (ترجمه)
رماننویسی در وقت اضافه
طنزپردازی به زبان ساده
ترجمهٔ رمان:
فرانکنشتاین، اثر مری شلی
تصویر دوریان گری، اثر اُسکار وایلد
اوژنی گرانده، اثر اونوره دو بالزاک
دکتر جکیل و آقای هاید، اثر رابرت لویی استیونسن
بابا لنگدراز، اثر جین وبستر
پینوکیو، اثر کارلو کُلودی
بینوایان، اثر ویکتور هوگو
رابینسون کروزوئه ، اثر دنیل دفو.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#محسن_سلیمانی
Forwarded from شـ؏ــر ســـریــــرا
▫️
یاران به سماع نای و نی جامهدران
ما، دیده به جایی متحیر نگران
عشق آن منست و لهو از آن دگران
من چشم برین کنم شما گوش بر آن
#سعدی
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
یاران به سماع نای و نی جامهدران
ما، دیده به جایی متحیر نگران
عشق آن منست و لهو از آن دگران
من چشم برین کنم شما گوش بر آن
#سعدی
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
Forwarded from انجمن علمی ویراستاری ایران
🍁 مخاطرات پیش روی زبان فارسی در افغانستان
💬 سید ابوطالب مظفری:
اولین مشکل پیش روی زبان در افغانستان این است که هر زبان وقتی مرجع یا مراجع قدرت را در جایی از دست بدهد، استمرار زیادی نخواهد داشت. درست یا نادرست، رشد زبان با قدرت سیاسی در ارتباط است. وقتی در تاریخ زبان فارسی هم نگاه بکنیم، میبینیم این زبان توسط قدرت به شبهقاره رفت و با زوال آن قدرت نیز رو به افول نهاد. زبان فارسی در افغانستان، ایران، تاجیکستان و ماوراءالنهر، در طول سالیان رواج داشت و غزنویان یا سامانیان در غزنه و هرات از آن زبان حمایت میکردند. هر جا زبانی مرجع سیاسی و قدرتش را از دست داده است، باید انتظار مشکلات و مخاطرات را داشته باشم.
در افغانستان به یک معنا نزدیک به ۱۳۰ سال است، از زمان امیر شیرعلیخان به این طرف، قدرت سیاسی با زبان فارسی سر ناسازگاری گذاشت. [...] کسی در کشور ما به نام محمود طرزی بود که به زبان فارسی شعر میگفت. پدر و برادرش هم به زبان فارسی شعر میگفتند. طرزی به صورت خزنده موضوعی را مطرح کرد. در سلسله مقالاتی در سراجالاخبار گفت درست است که زبان فارسی زبان غنی است و دارای پشتوانه است و به آن افتخار میکنیم، ولی چون زبان عام است و ایران، تاجیکستان و برخی از ممالک دیگر نیز با این زبان حرف میزند، زبان قومی و ملیِ ما نمیتواند باشد و بهتر است ما برای خود مطابق نامی که داریم زبان ملی دستوپا کنم.
عامل دوم [...] افتادن بحث زبان از ساحت فرهنگی به ساحت سیاسی بود؛ یعنی مسئلهٔ زبان فارسی در افغانستان تبدیل به یک جریان سیاسی شد، در حالیکه زبان فارسی در افغانستان زبان عمومی و، به عبارتی، بینالاقوامی است؛ هم پشتونها و هم تاجیکها و هم هزارهها و هم ازبکها، با اینکه از نظر تباری متفاوت هستند، با دستاوردهای این زبان زندگی میکردند و تعلم و تربیتشان براساس این زبان سامان میگرفت و، در مجموع، زبان فارسی را متعلق به خودشان میدانستند و از تولیدات این زبان استفاده میکردند. اما کمکم قضیه اینگونه مطرح شده است که این زبان فقط مربوط به هزارهها و تاجیکها است و یک زبان قومی است و در تقابل هویتی با اقوام دیگر مطرح شد. [...]
زبان فارسی را نباید در حد دعواهای سیاسی تنزل بدهیم. دانشجویان و اساتید روی این نکته کار بکنند که وقتی زبان فارسی در افغانستان از بین برود، زبان پشتو و ازبکی و بسیار زبانها که در افغانستان هستند و اتکایشان به زبان فارسی است از بین میروند. این بحث در افغانستان بد طرح شده است. امروزه طالبان بهعنوان قدرتِ غالب در افغانستان از این منظر به قضایا نگاه میکند.
مخاطره سوم [...] این است که در افغانستان تحت عنوان هویتیابیِ قومی مخالفت با سرمایههای جمعی را در دستور کار قرار دادند. [...] در جامعهٔ ما این ادعای نسبتاً موجه که هر جامعه حق دارد با لهجه و زبان قومی خودش صحبت بکند به این شکل مطرح شد که پس زبان فارسی هم زبان یک قوم است. بنابراین چرا این زبان بر زبان پشتو و ازبکی و پشهای سیطره بکند و این با هویتیابی قوم منافات دارد. بحث پیچیدهای است. نمیشود انکار کرد. آن زبانها هم امکان رشد دارند، ولی زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، دستاورد همهٔ اقوام است. زبان یک تمدن است و حق دارد که سایر زبانها از آن تغذیه کنند؛ در طول تاریخ تغذیه کردند. اگر این زبان را کنار بگذاریم، در حقِ زبان پشتو و پشهای جفا کردیم، چون آنها را از میراث زبان فارسی محروم میکنیم.
عامل چهارمی که به نظرم خیلی خطرناک است و باید رویش تأمل کرد، البته خاص افغانستان نیست، ولی به شکلی در افغانستان مطرح است، بیانگیزهشدن نسل جوان نسبت به میراثهای فرهنگی است. امروزه به مدد دنیای مجازی، جوانان و شاعران و نویسندگان ما کمکم به متون کلاسیک زبان فارسی بیانگیزه شدهاند. هیچکدام از اینها شاهنامه نمیخواند. تاریخ بیهقی نمیخواند. با آنها آشنا نیست و خواندنشان را لازم نمیبیند. شاعران و داستاننویسان ما هم مطالعه ندارند در این عوالم.
نکتهٔ آخر و عامل تهدیدگر که زبان فارسی را در افغانستان تهدید میکند موج مهاجرت ادیبان و شاعران از افغانستان است. تعداد زیادی از شاعران ما به بهانههای مختلف به اروپا، امریکا و استرالیا رفتند. تعدادی هم به ایران آمدند. این روند در دو سال اخیر با آمدنِ طالبان تشدید شده است؛ یعنی همان تعداد که در این مدت تربیت شده بودند افغانستان را به صورت گروهی ترک کردند. در افغانستان امروز هیچ شاعر مطرح که حرف بزند و تولید ادبی بکند نداریم. امیدی به بازگشت آنهایی که از این مرزها بیرون رفتند هم نیست.
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: فصلنامهٔ بلخ (۱۴۰۳: ۳۵ ــ ۳۸)
#️⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی
💬 سید ابوطالب مظفری:
اولین مشکل پیش روی زبان در افغانستان این است که هر زبان وقتی مرجع یا مراجع قدرت را در جایی از دست بدهد، استمرار زیادی نخواهد داشت. درست یا نادرست، رشد زبان با قدرت سیاسی در ارتباط است. وقتی در تاریخ زبان فارسی هم نگاه بکنیم، میبینیم این زبان توسط قدرت به شبهقاره رفت و با زوال آن قدرت نیز رو به افول نهاد. زبان فارسی در افغانستان، ایران، تاجیکستان و ماوراءالنهر، در طول سالیان رواج داشت و غزنویان یا سامانیان در غزنه و هرات از آن زبان حمایت میکردند. هر جا زبانی مرجع سیاسی و قدرتش را از دست داده است، باید انتظار مشکلات و مخاطرات را داشته باشم.
در افغانستان به یک معنا نزدیک به ۱۳۰ سال است، از زمان امیر شیرعلیخان به این طرف، قدرت سیاسی با زبان فارسی سر ناسازگاری گذاشت. [...] کسی در کشور ما به نام محمود طرزی بود که به زبان فارسی شعر میگفت. پدر و برادرش هم به زبان فارسی شعر میگفتند. طرزی به صورت خزنده موضوعی را مطرح کرد. در سلسله مقالاتی در سراجالاخبار گفت درست است که زبان فارسی زبان غنی است و دارای پشتوانه است و به آن افتخار میکنیم، ولی چون زبان عام است و ایران، تاجیکستان و برخی از ممالک دیگر نیز با این زبان حرف میزند، زبان قومی و ملیِ ما نمیتواند باشد و بهتر است ما برای خود مطابق نامی که داریم زبان ملی دستوپا کنم.
عامل دوم [...] افتادن بحث زبان از ساحت فرهنگی به ساحت سیاسی بود؛ یعنی مسئلهٔ زبان فارسی در افغانستان تبدیل به یک جریان سیاسی شد، در حالیکه زبان فارسی در افغانستان زبان عمومی و، به عبارتی، بینالاقوامی است؛ هم پشتونها و هم تاجیکها و هم هزارهها و هم ازبکها، با اینکه از نظر تباری متفاوت هستند، با دستاوردهای این زبان زندگی میکردند و تعلم و تربیتشان براساس این زبان سامان میگرفت و، در مجموع، زبان فارسی را متعلق به خودشان میدانستند و از تولیدات این زبان استفاده میکردند. اما کمکم قضیه اینگونه مطرح شده است که این زبان فقط مربوط به هزارهها و تاجیکها است و یک زبان قومی است و در تقابل هویتی با اقوام دیگر مطرح شد. [...]
زبان فارسی را نباید در حد دعواهای سیاسی تنزل بدهیم. دانشجویان و اساتید روی این نکته کار بکنند که وقتی زبان فارسی در افغانستان از بین برود، زبان پشتو و ازبکی و بسیار زبانها که در افغانستان هستند و اتکایشان به زبان فارسی است از بین میروند. این بحث در افغانستان بد طرح شده است. امروزه طالبان بهعنوان قدرتِ غالب در افغانستان از این منظر به قضایا نگاه میکند.
مخاطره سوم [...] این است که در افغانستان تحت عنوان هویتیابیِ قومی مخالفت با سرمایههای جمعی را در دستور کار قرار دادند. [...] در جامعهٔ ما این ادعای نسبتاً موجه که هر جامعه حق دارد با لهجه و زبان قومی خودش صحبت بکند به این شکل مطرح شد که پس زبان فارسی هم زبان یک قوم است. بنابراین چرا این زبان بر زبان پشتو و ازبکی و پشهای سیطره بکند و این با هویتیابی قوم منافات دارد. بحث پیچیدهای است. نمیشود انکار کرد. آن زبانها هم امکان رشد دارند، ولی زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، دستاورد همهٔ اقوام است. زبان یک تمدن است و حق دارد که سایر زبانها از آن تغذیه کنند؛ در طول تاریخ تغذیه کردند. اگر این زبان را کنار بگذاریم، در حقِ زبان پشتو و پشهای جفا کردیم، چون آنها را از میراث زبان فارسی محروم میکنیم.
عامل چهارمی که به نظرم خیلی خطرناک است و باید رویش تأمل کرد، البته خاص افغانستان نیست، ولی به شکلی در افغانستان مطرح است، بیانگیزهشدن نسل جوان نسبت به میراثهای فرهنگی است. امروزه به مدد دنیای مجازی، جوانان و شاعران و نویسندگان ما کمکم به متون کلاسیک زبان فارسی بیانگیزه شدهاند. هیچکدام از اینها شاهنامه نمیخواند. تاریخ بیهقی نمیخواند. با آنها آشنا نیست و خواندنشان را لازم نمیبیند. شاعران و داستاننویسان ما هم مطالعه ندارند در این عوالم.
نکتهٔ آخر و عامل تهدیدگر که زبان فارسی را در افغانستان تهدید میکند موج مهاجرت ادیبان و شاعران از افغانستان است. تعداد زیادی از شاعران ما به بهانههای مختلف به اروپا، امریکا و استرالیا رفتند. تعدادی هم به ایران آمدند. این روند در دو سال اخیر با آمدنِ طالبان تشدید شده است؛ یعنی همان تعداد که در این مدت تربیت شده بودند افغانستان را به صورت گروهی ترک کردند. در افغانستان امروز هیچ شاعر مطرح که حرف بزند و تولید ادبی بکند نداریم. امیدی به بازگشت آنهایی که از این مرزها بیرون رفتند هم نیست.
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: فصلنامهٔ بلخ (۱۴۰۳: ۳۵ ــ ۳۸)
#️⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی
Telegraph
مخاطرات پیش روی زبان فارسی در افغانستان
موضوع صحبتم مخاطرات فراروی زبان فارسی در افغانستان معاصر است. صحبتم را با استمداد از مقالهٔ دکتر علیمحمد حقشناس در کتاب «مجموعه مقالات» شروع میکنم. ایشان در مقالهای با عنوان «شعر، زاد و مرگ زبان» میگوید تولد و مرگ زبانها در یک فرهنگ، امری پیچیده است…
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۳ بهمن سالروز درگذشت مرتضی شیخ
(زاده سال ۱۲۸۶ تهران -- درگذشته ۳ بهمن ۱۳۵۵ مشهد) پزشک خدمتگزار و مردمدار
او که از مدرسه عالی طب تهران درجه دکترای پزشکی گرفته بود، چون خانوادهاش دچار تنگدستی شده بودند، با مشکلات محرومان آشنا بود و گویی با خود عهد بسته بود تا توان خود را صرف محرومان کند.
وی پس از گرفتن مدرک دکترا به شهرهای ماکو و مراغه و سپس به سیستان و بلوچستان رفت و در آنجا بیمارستانی دولتی تاسیس کرد تا مردم محروم آن دیار از خدمات رایگان بهرهمند شوند.
پس از آن به مشهد رفت و از انساندوستی خاطراتی در یاد مردم گذاشت که هنوز پس از سالها از درگذشت او، نام و یادش را در خاطر دارند.
چند خاطره از این پزشک انساندوست:
دکتر شیخ از مردم پول نمیگرفت و هر کس هرچه میخواست در صندوقی که کنار میزش بود میانداخت و چون مبلغ ویزیت دکتر ۵ ریال تعیین شده بود (بسیار کمتر از حق ویزیت دیگر پزشکان آن زمان) بیشتر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی به صندوق میانداختند و صدایی مانند انداختن پول شنیده میشد.
دختر دکتر شیخ گفته بود: که روزی متوجه شد پدرش مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابههای فلزی است. دخترش با شگفتی میگوید: «پدر بازی میکنی؟ چرا سر نوشابهها را میشویی؟» پدر پاسخ داد: «دخترم، بیمارانی که نزد من میآیند، بهتر است از سر نوشابههای تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند. این سر نوشابههای تمیز را آخر شب در اطراف مطب میریزم تا بیمارانی که پول ندارند و خجالت میکشند که در صندوق چیزی نیندازند، از اینها که تمیز است استفاده کنند.»
یک سبزی فروش میگوید: هر روز پیش از رفتن به مطب نزد من میآمد و قیمت سبزیها را میپرسید و یادداشت میکرد؛ ولی نمیخرید. یک روز علتش را پرسیدم: گفت: قیمت سبزیها را میپرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران تجویز کنم.
روزی مردی از دکتر میپرسد: «شما چرا با این سن و خستگی ناشی از کار، از موتورسیکلت استفاده میکنید؟» دکتر پاسخ میگوید: «خانه بیمارانی که من به دیدن آنها میروم آن قدر پیچ در پیچ است و کوچههای تنگ دارد که هیچ ماشینی از آن نمیتواند عبور کند.»
دکتر مرتضی شیخ ۶۹ سال با عزت تمام در میان مردم زیست و با مردم خندید و با آنها بیشتر از آنها گریست. در رنجها التیامی به دردها بود و دست پرعطوفتش همیشه یاری بخش افتادگان بود.
وی روحی عظیم و متواضع داشت. در مقابل بیمارانش با فروتنی رفتار میکرد، گویی چون یکی از آنهاست. به حق عاشق مردم بود و به تمامی آنان که عاشق مردم بودند عشق میورزید و در مقابل آنان که وابستگی شدیدی به مسایل مادی داشتند شدیدا جبهه میگرفت و اعتقاد راسخ داشت که مفهوم زندگی واقعی خدمت به مردم محروم است.
در سال ۱۳۵۲ که دکتر بیمار و بستری شده بود، مردم به طور خودجوش برای وی مراسم دعا بر پا کردند و پس از درگذشت وی آنچنان مراسم تشییع باشکوهی برگزار کردند که شهر مشهد، مانندش را ندیده بود.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#مرتضی_شیخ
۳ بهمن سالروز درگذشت مرتضی شیخ
(زاده سال ۱۲۸۶ تهران -- درگذشته ۳ بهمن ۱۳۵۵ مشهد) پزشک خدمتگزار و مردمدار
او که از مدرسه عالی طب تهران درجه دکترای پزشکی گرفته بود، چون خانوادهاش دچار تنگدستی شده بودند، با مشکلات محرومان آشنا بود و گویی با خود عهد بسته بود تا توان خود را صرف محرومان کند.
وی پس از گرفتن مدرک دکترا به شهرهای ماکو و مراغه و سپس به سیستان و بلوچستان رفت و در آنجا بیمارستانی دولتی تاسیس کرد تا مردم محروم آن دیار از خدمات رایگان بهرهمند شوند.
پس از آن به مشهد رفت و از انساندوستی خاطراتی در یاد مردم گذاشت که هنوز پس از سالها از درگذشت او، نام و یادش را در خاطر دارند.
چند خاطره از این پزشک انساندوست:
دکتر شیخ از مردم پول نمیگرفت و هر کس هرچه میخواست در صندوقی که کنار میزش بود میانداخت و چون مبلغ ویزیت دکتر ۵ ریال تعیین شده بود (بسیار کمتر از حق ویزیت دیگر پزشکان آن زمان) بیشتر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی به صندوق میانداختند و صدایی مانند انداختن پول شنیده میشد.
دختر دکتر شیخ گفته بود: که روزی متوجه شد پدرش مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابههای فلزی است. دخترش با شگفتی میگوید: «پدر بازی میکنی؟ چرا سر نوشابهها را میشویی؟» پدر پاسخ داد: «دخترم، بیمارانی که نزد من میآیند، بهتر است از سر نوشابههای تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند. این سر نوشابههای تمیز را آخر شب در اطراف مطب میریزم تا بیمارانی که پول ندارند و خجالت میکشند که در صندوق چیزی نیندازند، از اینها که تمیز است استفاده کنند.»
یک سبزی فروش میگوید: هر روز پیش از رفتن به مطب نزد من میآمد و قیمت سبزیها را میپرسید و یادداشت میکرد؛ ولی نمیخرید. یک روز علتش را پرسیدم: گفت: قیمت سبزیها را میپرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران تجویز کنم.
روزی مردی از دکتر میپرسد: «شما چرا با این سن و خستگی ناشی از کار، از موتورسیکلت استفاده میکنید؟» دکتر پاسخ میگوید: «خانه بیمارانی که من به دیدن آنها میروم آن قدر پیچ در پیچ است و کوچههای تنگ دارد که هیچ ماشینی از آن نمیتواند عبور کند.»
دکتر مرتضی شیخ ۶۹ سال با عزت تمام در میان مردم زیست و با مردم خندید و با آنها بیشتر از آنها گریست. در رنجها التیامی به دردها بود و دست پرعطوفتش همیشه یاری بخش افتادگان بود.
وی روحی عظیم و متواضع داشت. در مقابل بیمارانش با فروتنی رفتار میکرد، گویی چون یکی از آنهاست. به حق عاشق مردم بود و به تمامی آنان که عاشق مردم بودند عشق میورزید و در مقابل آنان که وابستگی شدیدی به مسایل مادی داشتند شدیدا جبهه میگرفت و اعتقاد راسخ داشت که مفهوم زندگی واقعی خدمت به مردم محروم است.
در سال ۱۳۵۲ که دکتر بیمار و بستری شده بود، مردم به طور خودجوش برای وی مراسم دعا بر پا کردند و پس از درگذشت وی آنچنان مراسم تشییع باشکوهی برگزار کردند که شهر مشهد، مانندش را ندیده بود.
🆔 https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#مرتضی_شیخ
Forwarded from زبان و فرهنگ (سامان سامنی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from شـ؏ــر ســـریــــرا
▫️
ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم
در دفتر جهان ورق باد برده ایم
چون سرو تازه روی درین بوستانسرا
در راه گرم و سرد جهان پا فشرده ایم
#صائب_تبریزی
#صبح_بخیر 👌❄️
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم
در دفتر جهان ورق باد برده ایم
چون سرو تازه روی درین بوستانسرا
در راه گرم و سرد جهان پا فشرده ایم
#صائب_تبریزی
#صبح_بخیر 👌❄️
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
Forwarded from زبان و فرهنگ (سامان سامنی)
@Langture.pdf
669.6 KB
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
✅انواع زبان از نظر ارزش ادبی
💠تعریف زبان:
زبان وسیلهی بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار میرود. این انتقال ممکن است به وسیلهی گفتن، نوشتن، اشاره و یا لمس انجام شود.
💠انواع زبان
زبان از لحاظ ارزش ادبی به سه قسمت می شود:
١_ زبان ادبی: که زبان شاعران و نویسندگان است و در آن هنرنماییهای ادبی بسیار به کار میرود. نظم و نثر قدیم فارسی نمونهی درخشانی از زبان ادبی است.
٢_ زبان گفتگو: که زبان صحبت افراد تحصیل کرده است و اگر چه فاقد هنرنماییهای ادبی است، ولی باید در حال سادگی بیغلط باشد. در زبان گفتگو همیشه صرفه جویی به کار میرود. نویسندگان معمولاً در نوشتن زبان ادبی به کار میبرند و در صحبت زبان گفتگو.
٣_ زبان عامیانه: که زبان مردم تحصیل نکرده و عامی است و شامل لغتهای غلط یا نیمه غلطی است که در دو زبان دیگر نباید دیده شود، علاوه بر این دارای غلطهای صرفی و نحوی نیز هست. گاه در زبان عامیانه لغات بسیار اصیل نیز یافت میشود که باید آنها را با به کار بردن ادبی زنده کرد.
✅طبقهبندی زبانهای جهان
زبانشناسان زبانهای جهان را به سه دستهی زیر تقسیم کردهاند:
۱- زبانهای یک هجائی (تک هجایی)
در این زبانها کلمات فقط از یک هجای تغییرناپذیر درست شدهاند. یعنی نه ریشهی کلمه تغییر میکند و نه بدان پیشوند یا پسوندی متصل میشود. این زبانها در حالت ابتدایی باقی ماندهاند، مثل: زبانهای چینی، تبتی و سیامی.
۲- زبانهای التصاقی (پیوندی)
در این زبانها کلمات از یک یا چند هجای تغییرناپذیر درست شدهاند، ولی میتواند به هم بچسبند یا پیشوند و پسوندی بگیرند تا معنی نوی به دست آید، مثل: زبانهای فنلاندی، ترکی، مغولی، تاتاری، ژاپنی و کرهای.
۳- زبانهای منصرف (صرفی)
در این زبانها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده اند. یعنی ریشهی کلمهها برعکس زبانهای بالا تغییر می کند و به صورت های مختلف در میآید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمهها در این زبانها فراوان است. زبانهای مهم دنیا از این نوعند، مثل زبانهای هندی، ایرانی، یونانی، لاتین، ژرمنی، اسلاوی، ارمنی و سامی.
💠زبان فارسی
١_فارسی دری زبانی است که در ایران، افغانستان، تاجیکستان، قسمتی از هندوستان، ترکستان، قفقاز و عراق بدان صحبت می.کنند. زبان فارسی دری به جا ماندهی زبانهای قدیمی آریانا زمین است.
٢_فارسی باستان
فارسی باستان (پارسی کهن) زبانی است که در زمان هخامنشیان بدان صحبت کرده اند و سنگ نبشتههای بیستون، الوند و تخت جمشید بدان زبان است. خط این زبان را میخی نامند، زیرا شبیه به میخ است و از چپ به راست نوشته میشده است.
٣_فارسی میانه
فارسی میانه که آن را پهلوی هم میخوانند، بخصوص در زمان اشکانیان معمول بوده است و به دو قسمت میشود، یکی پهلوی اشکانی (پارتی) و دیگری پهلوی ساسانی. خط این زبان را نیز پهلوی نامند. پهلوی در شمال شرق ایران معمول بوده است و از راست به چپ نوشته میشده است.
۴_فارسی دری
فارسی دری در زمان ساسانیان در مشرق و جنوب ایران به خصوص در پایتخت آنان مدائن معمول بوده است و پس از ورود اسلام به ایران به تدریج تغییراتی در آن داده شده است و به صورت زبان بعد از اسلام ایران در آمده و از نیمه دوم قرن سوم هجری تا به حال ادامه دارد.
چندی پس از ورود اسلام به ایران کم کم لغتهای عربی به مقدار کم وارد زبان فارسی شدند، چنان که در قدیمیترین کتابهای فارسی تعداد لغتهای عربی از پنج درصد تجاوز نمیکند. ولی در دورههای بعد نویسندگان فارسی لغتهای عربی فراوانی وارد زبان فارسی کردند، به حدی که در دورههای بعد در بعضی از کتابهای قدیمی تعداد آنها به بیش از شصد درصد رسید.
فارسی دری با اختلافات کمی همان زبان فرس قدیم و میانه است ولی خط به عللی که مهمتر از همه ارتباط با مذهب میباشد هنوز عربی است. به عبارت دیگر همان خصوصیاتی که در نوشتن یک آیه از قرآن کریم یا یک جمله عربی به کار میرود ما در نوشتن یک شعر یا یک جمله فارسی نیز بکار میبریم:
1- از راست به چپ مینویسیم.
2- متصل و منفصل است.
3- هر حرف نماینده چند صدا است.
4- حروف آن بعضی نقطهدار و بعضی بینقطه است.
📕آیین نگارش زبان فارسی
👤مهناز ملکیریزی
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
💠تعریف زبان:
زبان وسیلهی بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار میرود. این انتقال ممکن است به وسیلهی گفتن، نوشتن، اشاره و یا لمس انجام شود.
💠انواع زبان
زبان از لحاظ ارزش ادبی به سه قسمت می شود:
١_ زبان ادبی: که زبان شاعران و نویسندگان است و در آن هنرنماییهای ادبی بسیار به کار میرود. نظم و نثر قدیم فارسی نمونهی درخشانی از زبان ادبی است.
٢_ زبان گفتگو: که زبان صحبت افراد تحصیل کرده است و اگر چه فاقد هنرنماییهای ادبی است، ولی باید در حال سادگی بیغلط باشد. در زبان گفتگو همیشه صرفه جویی به کار میرود. نویسندگان معمولاً در نوشتن زبان ادبی به کار میبرند و در صحبت زبان گفتگو.
٣_ زبان عامیانه: که زبان مردم تحصیل نکرده و عامی است و شامل لغتهای غلط یا نیمه غلطی است که در دو زبان دیگر نباید دیده شود، علاوه بر این دارای غلطهای صرفی و نحوی نیز هست. گاه در زبان عامیانه لغات بسیار اصیل نیز یافت میشود که باید آنها را با به کار بردن ادبی زنده کرد.
✅طبقهبندی زبانهای جهان
زبانشناسان زبانهای جهان را به سه دستهی زیر تقسیم کردهاند:
۱- زبانهای یک هجائی (تک هجایی)
در این زبانها کلمات فقط از یک هجای تغییرناپذیر درست شدهاند. یعنی نه ریشهی کلمه تغییر میکند و نه بدان پیشوند یا پسوندی متصل میشود. این زبانها در حالت ابتدایی باقی ماندهاند، مثل: زبانهای چینی، تبتی و سیامی.
۲- زبانهای التصاقی (پیوندی)
در این زبانها کلمات از یک یا چند هجای تغییرناپذیر درست شدهاند، ولی میتواند به هم بچسبند یا پیشوند و پسوندی بگیرند تا معنی نوی به دست آید، مثل: زبانهای فنلاندی، ترکی، مغولی، تاتاری، ژاپنی و کرهای.
۳- زبانهای منصرف (صرفی)
در این زبانها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده اند. یعنی ریشهی کلمهها برعکس زبانهای بالا تغییر می کند و به صورت های مختلف در میآید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمهها در این زبانها فراوان است. زبانهای مهم دنیا از این نوعند، مثل زبانهای هندی، ایرانی، یونانی، لاتین، ژرمنی، اسلاوی، ارمنی و سامی.
💠زبان فارسی
١_فارسی دری زبانی است که در ایران، افغانستان، تاجیکستان، قسمتی از هندوستان، ترکستان، قفقاز و عراق بدان صحبت می.کنند. زبان فارسی دری به جا ماندهی زبانهای قدیمی آریانا زمین است.
٢_فارسی باستان
فارسی باستان (پارسی کهن) زبانی است که در زمان هخامنشیان بدان صحبت کرده اند و سنگ نبشتههای بیستون، الوند و تخت جمشید بدان زبان است. خط این زبان را میخی نامند، زیرا شبیه به میخ است و از چپ به راست نوشته میشده است.
٣_فارسی میانه
فارسی میانه که آن را پهلوی هم میخوانند، بخصوص در زمان اشکانیان معمول بوده است و به دو قسمت میشود، یکی پهلوی اشکانی (پارتی) و دیگری پهلوی ساسانی. خط این زبان را نیز پهلوی نامند. پهلوی در شمال شرق ایران معمول بوده است و از راست به چپ نوشته میشده است.
۴_فارسی دری
فارسی دری در زمان ساسانیان در مشرق و جنوب ایران به خصوص در پایتخت آنان مدائن معمول بوده است و پس از ورود اسلام به ایران به تدریج تغییراتی در آن داده شده است و به صورت زبان بعد از اسلام ایران در آمده و از نیمه دوم قرن سوم هجری تا به حال ادامه دارد.
چندی پس از ورود اسلام به ایران کم کم لغتهای عربی به مقدار کم وارد زبان فارسی شدند، چنان که در قدیمیترین کتابهای فارسی تعداد لغتهای عربی از پنج درصد تجاوز نمیکند. ولی در دورههای بعد نویسندگان فارسی لغتهای عربی فراوانی وارد زبان فارسی کردند، به حدی که در دورههای بعد در بعضی از کتابهای قدیمی تعداد آنها به بیش از شصد درصد رسید.
فارسی دری با اختلافات کمی همان زبان فرس قدیم و میانه است ولی خط به عللی که مهمتر از همه ارتباط با مذهب میباشد هنوز عربی است. به عبارت دیگر همان خصوصیاتی که در نوشتن یک آیه از قرآن کریم یا یک جمله عربی به کار میرود ما در نوشتن یک شعر یا یک جمله فارسی نیز بکار میبریم:
1- از راست به چپ مینویسیم.
2- متصل و منفصل است.
3- هر حرف نماینده چند صدا است.
4- حروف آن بعضی نقطهدار و بعضی بینقطه است.
📕آیین نگارش زبان فارسی
👤مهناز ملکیریزی
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Forwarded from شـ؏ــر ســـریــــرا
▫️
عاشق چو منی باید میسوزد و میسازد
ور نی مثل کودک تا کعب همیبازد
مه رو چو توی باید ای ماه غلام تو
تا بر همه مه رویان میچربد و مینازد
#مـولانـا
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
عاشق چو منی باید میسوزد و میسازد
ور نی مثل کودک تا کعب همیبازد
مه رو چو توی باید ای ماه غلام تو
تا بر همه مه رویان میچربد و مینازد
#مـولانـا
─═┅✰ 📓 ✰┅═─
Forwarded from زبان و فرهنگ (سامان سامنی)
#دانشگاه
دانشگاه کاتولیک لوون در بلژیک دانشجوی فوقلیسانس در رشته «ادبیات غربی» جذب میکند. فارغالتحصیلان دانشگاههای ایران تا 1 آوریل 2025 باید مدرک IELTS با نمره 7.50 یا TOEFL ibt با نمره 102، انگیزهنامه، طرح پژوهشی و ریز نمرات لیسانس در یکی از رشتههای مرتبط با مطالعات زبان انگلیسی یا زبانشناسی با معدل 14 را به این دانشگاه ارسال کنند. طول مدت تحصیل یکسال و شهریه دانشجویان خارجی 7771 یورو اعلام شده است.
اطلاعات بیشتر در مورد دانشگاه کاتولیک لوون در بلژیک را از سایت این دانشگاه به نشانی زیر دریافت نمایید
https://www.kuleuven.be/programmes/master-western-literature
@Langture
دانشگاه کاتولیک لوون در بلژیک دانشجوی فوقلیسانس در رشته «ادبیات غربی» جذب میکند. فارغالتحصیلان دانشگاههای ایران تا 1 آوریل 2025 باید مدرک IELTS با نمره 7.50 یا TOEFL ibt با نمره 102، انگیزهنامه، طرح پژوهشی و ریز نمرات لیسانس در یکی از رشتههای مرتبط با مطالعات زبان انگلیسی یا زبانشناسی با معدل 14 را به این دانشگاه ارسال کنند. طول مدت تحصیل یکسال و شهریه دانشجویان خارجی 7771 یورو اعلام شده است.
اطلاعات بیشتر در مورد دانشگاه کاتولیک لوون در بلژیک را از سایت این دانشگاه به نشانی زیر دریافت نمایید
https://www.kuleuven.be/programmes/master-western-literature
@Langture
Forwarded from مدرسهی عالی مطالعات زبانی
جامعه در آينه زبان.pdf
447.3 KB
جامعه در آینهی زبان؛ بررسی سیر خشونت، ادب، غم و شادی در جامعهی فارسیزبان
۱۴۰۱
فریبا صبوری
محمد راسخمهند
الهام ایزدی
دوفصلنامهی علمی-پژوهشی زبان و زبانشناسی
۱۴۰۱
فریبا صبوری
محمد راسخمهند
الهام ایزدی
دوفصلنامهی علمی-پژوهشی زبان و زبانشناسی
Forwarded from علوم وفنون ادبی (normohamadi-1976)
دربارۀ دوران
واژۀ «دوران»، به معنیِ دوره یا روزگار، تلفظِ فارسیشدۀ واژۀ عربیِ «دَوَران» (بر وزنِ فَعَلان) است.
این واژه مفرد است و جمعش میشود «دورانها».
بعضیها به غلط میپندارند که «دوران» جمعِ «دوره» است. جمعِ «دوره» میشود «دورهها».
«-ان» پایانِ این واژه هیچ ربطی به پسوندِ جمعِ فارسیِ «-ان» ندارد.
دوران را با واژههایی مثلِ جریان، جولان، حیوان، غلیان، فوران، نوسان، هذیان، و هیجان بسنجید.
سعدی «دورانها» را به کار بردهاست:
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش/
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
بنا بر این بنویسیم:
این یکی از درخشانترین دورانهای تاریخِ ماست.
ننویسیم:
این یکی از درخشانترین دورانِ تاریخِ ماست.
#واژهشناسی
#دکتربهروزصفرزاده
🍁🍂
C᭄❁࿇༅══════┅─
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
واژۀ «دوران»، به معنیِ دوره یا روزگار، تلفظِ فارسیشدۀ واژۀ عربیِ «دَوَران» (بر وزنِ فَعَلان) است.
این واژه مفرد است و جمعش میشود «دورانها».
بعضیها به غلط میپندارند که «دوران» جمعِ «دوره» است. جمعِ «دوره» میشود «دورهها».
«-ان» پایانِ این واژه هیچ ربطی به پسوندِ جمعِ فارسیِ «-ان» ندارد.
دوران را با واژههایی مثلِ جریان، جولان، حیوان، غلیان، فوران، نوسان، هذیان، و هیجان بسنجید.
سعدی «دورانها» را به کار بردهاست:
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش/
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
بنا بر این بنویسیم:
این یکی از درخشانترین دورانهای تاریخِ ماست.
ننویسیم:
این یکی از درخشانترین دورانِ تاریخِ ماست.
#واژهشناسی
#دکتربهروزصفرزاده
🍁🍂
C᭄❁࿇༅══════┅─
https://www.tgoop.com/amirnormohamadi1976
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)