tgoop.com/roman_hote/2817
Last Update:
عشقی‌به‌طعم‌‌‌اجبار‌و‌لذت‌و‌سنتی‌کهن‌اما‌جالب..❕
- ارسلان ازم فاصله بگیر الان خستم ...
_ خوش ندارم از زنم فاصله داشته باشم!
- همینطورکه‌عقب‌عقب‌میرفتم‌گفتم :
منکه دیگه زنتم بزار یکم نفس بکشم
چندین بار به اجبار رو‌ی این تخت لعنتی باهات رابطه برقرار کردم..! یکم راحتم بزار .... فقط یکمممم
_ آخه چرا ❗️
چی اذیتت میکنه که بخای مقاومت کنی؟
- #تروخدا بس کن
من دیگه نمیتونم ، دیگه نمیکشم
قطره اشکی از چشمم بارید و نالیدم : زیر بار این همه عذاب نمیتونم دووم بیارم!
_ بسه !
میدونی از جز زدن و ناله و اشک خوشم نمیاد!
به توی سرکش و لجباز و سرخود این مظلوم‌نمایی ها نمیاد!
رو منم هیچ تاثیری نداره .... پاشو خودتو آماده کن تا خودم امادت نکردم..
- توی این تخت هر شب توانمو ازم ستیدییییی.....یکم راحتم بزار...
نگاه عصبی و چشای‌قرمز شده عصبیشو بهم تحمیل کرد که دست و پام شل شد و زبونم بند اومد ..
ناخواسته قدمی عقب رفتم
کمربندشو از کمرش کند و گفت:
_ عاقبت سلیطه‌بازی و نافرمانی تو بهت نشون میدم...🚫😈
Link VIP : https://www.tgoop.com/+7dj-5cReOKknvduYTQ0 https://www.tgoop.com/+7dj-5cRkbdyjw3YTQ0
https://www.tgoop.com/+iK5EaYps9Fo0OTE0
👺💦
BY [ 🔥عطشـــ دآغـــٰ🔥 ]
Share with your friend now:
tgoop.com/roman_hote/2817