tgoop.com/rouyesh_iust/1407
Last Update:
کودتای ٢٨ مرداد و تاثیر آن بر انقلاب اسلامی
در سالگرد کودتای ٢٨ مرداد و در میان پرسش ها و بحث های گوناگون حول این موضوع میخواهیم با بررسی پرسشی تاریخی به این واقعه بپردازیم
تا چه اندازه ارتباط میان وقایع سال ۵٧ و سال ٣٢ وجود دارد؟
همانند دیگر مباحث در اینجا نیز بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد. وقوع کودتا و ایجاد ذهنیتی ضد آمریکایی و غربی در جامعه از طرفی و استبدادی تر شدن و نزدیکی به امریکا از طرفی دیگر موجب آن شد که مخالفان شاه او را فردی ضد مردمی خطاب کنند.
مارک گازیوروسکی استاد علوم سیاسی دانشگاه تولین آمریکا پس از حضورش در ایران میگوید: «اگر شما امروز به تهران بروید و با مردم حرف بزنید – همانطور که من رفتم – و از مردم عادی بپرسید که چرا اینقدر احساسات ضدآمریکایی وجود دارد؟ خیلیها به کودتای ضد مصدق اشاره میکنند.»
اما شاه معتقد بود "حضور خیابانی مردم" او را به یک شاه متنخب مردم و دموکراتیک تبدیل کرده است.
تاثیرات ٢٨ مرداد بر عملکرد شاه، حذف و فاصله گرفتن سیاستمداران ملی از دولت طبق نظر ایرج امینی از دلایل بروز سلسله تظاهراتی شده است که منجر به انقلاب اسلامی میشود.
«به عقیده من، نطفه انقلاب اسلامی در همان زمان [۲۸ مرداد] بسته شد. چرا که تمام گروههایی که میتوانستند در پیشرفت کشور موثر باشند، کنار کشیدند و تنها گروههایی که تابع حکومت بودند میتوانستند فعال باشند.»
مواجهه با موج عظیم ملی گرایی در قرن بیستم و از دست دادن چهره ملی شاه در پی این کودتا نیز از دیگر دلایل مهم سقوط سلنطت پهلوی در دیدگاه آبراهامیان است.
یرواند آبراهامیان درباره نظریه خود میگوید: «کودتا تنها دلیل انقلاب سال ۵۷ نبود، ولی یکی از دلایل اصلی بود. ببینید قرن بیستم زمانی است که کشورهای جهان سوم به دنبال تمامیت ارضی و استقلال از قدرتهای استعمارگرند. در ایران هم نهضت ملی کردن نفت، بخشی از این جنبش سراسری برای استقلال ملی است. برای همین است که مصدق فقط یک سیاستمدار دولتی نیست، بلکه یک قهرمان ملی برای ملیگرایی ایران است. وقتی شاه مصدق را کنار گذاشت و ملیکردن نفت را زیرپا گذاشت، به شکل اجتنابناپذیری به ابزار دست غرب تبدیل شد. از این زمان به بعد شاه توانایی تبدیل شدن به یک رهبر ملی را از دست داد. در آن عصر ملیگرایی، این پاشنه آشیل شاه شد و دیگر نمیتوانست یک پادشاه معتبر به نظر بیاید و خود را به یک جنبش ملی پیوند بزند. همه پادشاهانی که ابزار دست غربیهای استعمارگر به نظر میآمدند، در عصر ملیگرایی، از بین رفتند.»
اما نقش وقایع مهمی که در سال های بعد از سرنگونی مصدق تا سال ۵٧ صورت گرفت را نمیتوان نادیده گرفت. افزایش ناگهانی قیمت نفت و ثروتمند شدن دولت ایران در دهه ۵۰ خورشیدی تا تلاش روزافزون محمدرضا شاه برای قبضه قدرت و حتی تک حزبی اعلام کردن نظام سیاسی و نادیده گرفتن بیش از پیش قانون اساسی و ترس سلطنت از کمونیست و جنگ سرد
با در نظر گرفتن این عوامل بررسی موضوع سخت میشود نظر گازیوروسکی این است که ارتباطی بین این دو واقعه وجود ندارد.
گازیوروسکی: «من فکر نمیکنم که میشود ارتباط مستقیمی بین این دو واقعه پیدا کرد، چرا که فاصله زمانی بین آنها زیاد است و در این فاصله هم اتفاقات بسیاری بر ایران تاثیر گذاشتند، به ویژه پول نفت. کودتا تنها یک رخداد بود و با انقلاب ۲۶ سال فاصله داشت. میتوان گفت که سرنگونی مصدق، ضامن و دلیل اصلی دیکتاتوری ۲۶ ساله شاه که به انقلاب منجر شد، نبوده. اما آنچه روشن است این است که کودتا دولتی را سرنگون کرد که یک دولت مردمی بود، (هر چند که تماما دموکراتیک نبود). همچنین زمینه را برای دیکتاتوری شاه فراهم کرد. عوامل دیگری کمکی کردند تا این دیکتاتوری تداوم یابد. اما اینکه اگر مصدق سرنگون نمیشد، چه اتفاقی میافتاد، سئوالی است که پاسخ دادن به آن غیرممکن است. شاید دیگران مصدق را سرنگون میکردند. شاید راستگراها یا حزب توده سرنگونش میکردند. هیچ کس نمیتواند بگوید.»
گازیوروسکی به درستی اشاره میکند که هیچکس نمیتواند بگوید اگر کودتا رخ نمیداد چه بر سر نظام سیاسی ایران می آمد همین اما نشان دهنده تاثیر سرنگونی مصدق بر آینده ایران است.
@Rouyesh_IUST
#کودتا #یادداشت_اعضا
BY انجمن اسلامی رویش دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران
Share with your friend now:
tgoop.com/rouyesh_iust/1407