tgoop.com/scrapsofthought/884
Last Update:
✍ الکسی یورچاک انسانشناس در مورد پارادوکس فروپاشی شوروی نوشت که آن فروپاشی هم غافلگیرکننده و هم پیشبینی شده بود. او استدلال میکند که اگرچه به نظر میرسید ارزشها، نهادها و گفتمان نظام شوروی عادی و باثبات است، اما این نظام فضاهایی را به وجود آورده بود (مانند گفتمان برابری، عدالت اجتماع یا از خودگذشتگی) که در آن شهروندان شوروی با ایجاد واقعیت خودشان، که متفاوت از واقعیتی بود که گفتمان رسمی یا نظام اداری تصور میکردند معناها را به کار میگرفتند، تفسیر، دگرگون و واژگون میکردند. این نظام هم شهروندان را وابسته میکرد هم سبب از خودبیگانگی آنها میشد؛ پایدار و بادوام به چشم میآمد اما در واقع تکهتکه و شکننده باقی ماند. از این رو شهروندان شوروی طوری وانمود میکردند که گویی با مقامات رسمی موافق هستند ولی در واقع در عرصه خصوصی نسبت به همان مقامات اظهار تنفر میکردند. آنها درگیر کنشهای «اجراگرانه» رأی دادن، راهپیمایی کردن، سرود خواندن یا پیوستن به سازمانها بودند؛ اما این
تشريفات سیاسی آمرانه در نظر آنها معنای متفاوتی داشت.
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۴۲
BY پارههای اندیشه
Share with your friend now:
tgoop.com/scrapsofthought/884