Telegram Web
عکس‌هایی از خاکسپاری ابراهیم نبوی در جمع چند نفره دوستان و بستگان
چرا حکومت پهلوی فروریخت؟
با نگاهی به خاطرات علینقی عالیخانی

در چرایی فروپاشی حکومت پهلوی معمولا با مجموعه‌ای از ساده‌سازی‌ها مواجهیم. ساز و کار ساده‌سازی‌ معمولا با فروکاستن مجموعه‌ی درهم تنیده‌ای از عوامل به یک عامل پیش می‌رود. در روایت‌های ساده‌سازانه به تناسب از عامل خارجی |تصمیم قدرت‌های جهانی (کنفرانس گوادلوپ)، نقش انگلیسی‌ها در برکشیدن آخوندها و گاه حتی تصمیم یا خیانت شخص کارتر|، | قدرنشناسی و گول خوردن مردم |، |دل‌رحم بودن شاه و انتخاب رفتن از وطن به جای سرکوب مردم|، |نقش روشنفکران چپ| و به ندرت | خیانت برخی از عوامل رژیم| به عنوان دلایل فروپاشی یاد کرده‌اند.

درباره‌ی همه‌ی این عوامل و دلایل می‌توان با داده‌های مستند تاریخی بحث کرد، اما به نظرم یکی از بهترین راه‌ها برای یافتن پاسخ پرسش نخست مراجعه به داوری سران و کارگزاران رژیم پهلوی پس از سقوط و ارزیابی انتقادی دیدگاه‌های آنان است. بیش‌تر آن‌ها پس از سقوط رژیم، در خارج از ایران فرصتی برای بازنگری در کارنامه‌ی حکومت و خود داشتند. بدیهی است که اندکی از آنان توانسته باشند، درباره‌ی نقش خود قضاوت درستی کرده باشند و حتی اگر قضاوتی باشد، باید به دیده‌ی تردید در آن نگریست، اما داوری با فاصله‌ی آنان درباره‌ی کارنامه‌ی حکومت قابل تامل است.

دو پروژه‌ی تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد و تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران مجموعه‌ی بی‌نظیری از این داوری‌ها و دیدگاه‌هاست که در آن کارگزاران رژیم پهلوی در این نکته تامل کرده‌اند که چرا همه چیز به این سادگی فروپاشید؟
دریغا که هنوز کسی برای پژوهشی نظام‌مند از این داده‌های خام درباره‌ی این موضوع همت نکرده است.

به هر حال اخیرا فایل صوتی گفت‌وگو با علینقی عالیخانی از مجموعه‌ی تاریخ شفاهی هاروارد منتشر شده است. او در درخشان‌ترین دوره‌ی اقتصادی حکومت پهلوی مدیریت اقتصاد کشور را در دست داشته و بسیاری از پروژه‌های بزرگ صنعتی دولتی و هم‌چنین شکل‌گیری بخش خصوصی توانمند محصول یا حاصل این دوره است. عالیخانی پیش از این‌که زمام امور اقتصاد کشور را در دست بگیرد، در بخش اطلاعات سازمان امنیت یا همان ساواک در زمینه‌ی بررسی‌های اقتصادی کار کرده و به اسناد مختلف دسترسی کامل داشته و در همان کسوت با مقامات اقتصادی کشورهای مختلف مراوده داشته.
گفت‌وگوی او نشان می‌دهد که حکومت چگونه رفته رفته از اوجی که در آن دوره گرفته بود، افول کرده است.

در گفت‌وگوی او ۱۵ خرداد نقطه‌ی مهمی در این ماجراست. او از جلسه‌ای می‌گوید که گروهی از کارگزاران دلسوز حکومت برگزار می‌کنند تا راه حلی بیابند و پیامد این جلسه برکناری تقریبا تمام اعضای آن جلسه و پیشرفت دو نفری است که به خاطر بی‌خبری شاه از چنین نشستی این جلسه را ترک می‌کنند و گزارش آن را «به عرض اعلیحضرت» می‌رسانند. او این جلسه را نقطه عطفی در مواجهه شاه با متخصصان و کارگزاران می‌داند و معتقد است که پس از این جلسه شخصیت‌های مستقل و چارچوب‌دار رفته رفته در دستگاه گوشه‌نشین شدند و افراد بله قربان‌گو جای آنان را گرفتند. نمونه‌ی مثالی او جایگزینی امیرعباس هویدا به جای اسدالله علم است. او تا آن‌جا پیش می‌رود که معتقد است اگر اسدالله علم در سال‌های منتهی به انقلاب بود، ماجرا شکل دیگری به خود می‌گرفت.
با این حال بخش مهم خاطرات او در حوزه‌ی اقتصاد و صنعت است و توضیح می‌دهد که چگونه رفته رفته با دخالت دربار و شخص شاه سامان امور اقتصادی از هم می‌پاشد و امتیازهای انحصاری نصیب نزدیکان می‌شود. تا آنجا که ناچار می‌شود از وزارت اقتصاد کنار برود و به دستور شاه رییس دانشگاه تهران شود.
چنان که پیداست او در دانشگاه کارنامه‌ی چندان درخشانی ندارد. او همزمانی ریاستش با اعتراضات دانشجویی و تاثیر مستقیم آن در فعالیت‌هایش را به عنوان بخشی از دلایل ناکامی‌اش شرح می‌دهد، اما زمینه‌های اجتماعی را به کلی نادیده می‌گیرد. هم چنان که شرح کارنامه‌اش در دوران وزارت اقتصادش فاقد زمینه‌های اجتماعی و خوش‌بینی جمعی است و همه را به حساب مدیریت خود می‌زند.
گفت‌وگوی علینقی عالیخانی شرح فراز و فرود یک حکومت است، بدون این که خود چنین قصدی داشته باشد. شرح نسبتا منصفانه واقعیت‌ها،  صراحت در قضاوت کارنامه‌ی دیگران و شرح جزئیاتی مانند مصادره تلویزیون خصوصی ثابت، دیدار و گفت‌وگوی شاه و علم پس از ۱۵ خرداد و .... چنین فراز و فرودی را ترسیم کرده است و همین جزییات است که آن را از روایت‌های ساده‌انگارانه هواداران و دوگانه‌سازی‌های رقیبان متفاوت می‌کند. 


لینک گفت‌وگو با علینقی عالیخانی:

https://www.tgoop.com/tarikh_shafahi_iran_project/3375
Forwarded from نشر اگر
❇️ از شنبه سیزدهم تا بیستم بهمن ماه
عرضه‌ی کتاب‌های چاپ قدیم نشر اگر با قیمت قدیم
حضوری و آنلاین

در روزگاری که هر روز شاهد افزایش قیمت‌ها هستیم، ما در نشر اگر تصمیم گرفته‌ایم تا کتاب‌های چاپ قدیمی‌مان را با همان قیمت گذشته عرضه کنیم.
این تصمیم از باور ما به دسترسی آسان‌تر مخاطبان به کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه نشأت می‌گیرد. معتقدیم کتاب باید برای همه قابل دسترس بماند و نباید به‌دلیل گرانی از سبد فرهنگی خانوارها حذف شود.
اگر شما هم به دنبال فرصتی برای تکمیل کتابخانه‌ی خود هستید یا می‌خواهید دوباره به آثار ارزشمند گذشته سر بزنید، حالا بهترین زمان برای خرید است.

🌐 www.agarpub.ir

@agarpub
Forwarded from میراث‌ باشی
🔺نامه‌های انجمن علمی باستان‌شناسی خطاب به رییس شورای شهر تهران، معاون استاندار و فرماندار ری درباره پروژه «بام ری» و دخل و تصرف غیرقانونی در عرصه تاریخی ری

🔸انجمن علمی باستان‌شناسی ایران در نامه‌هایی به رییس شورای شهر تهران و معاون استاندار و فرماندار ری، درباره عواقب و پیامدهای جبران‌ناپذیر پروژه «بام ری» در آثار ثبت ملّی ری از جمله کوه نقاره‌خانه و گورستان تاریخی زیرین ری هشدار داد.

🔸شوربختانه از حدود یکصد سال گذشته به این سو، به ویژه با ساخت کارخانه سیمان در مجاورت این کهن‌شهر، نامهربانی فراوانی به این شهر تاریخی وارد آمده و تصمیم­‌های نادرست باعث شده تا موج بزرگی از تخریب­‌ها بر این شهر باستانی تحمیل شود! و خوشبختانه اخیراً مردم و مسئولان فرهنگ‌دوست این شهر در کنار پایگاه میراث ملّی ری، دست همت برآورده و اقدامات ارزنده­‌ای در احیاء عظمت و شکوه ری معمول داشته‌­اند که آخرین آنها می­‌تواند تلاش محسوس و تحسین‌برانگیز در راه تحقق ثبت جهانی آن باشد…

🔸با این توضیحات، انجمن علمی باستان‌شناسی ایران پس از رصد خبرهای مربوط به اقدامات نسنجیده و نابخردانه اخیر در مجموعه ارزشمند اثر ملّی «کوه نقاره‌­خانه و گورستان تاریخی زیرین ری»، نسبت به تخریب و دخل و تصرف گسترده غیرقانونی و غیرمجاز در این اثر ثبت ملّی به شماره «۲۰۳» در پروژه موسوم به «پارک گردشگری بام ری» که پیش از این با شکایت وزارت میراث فرهنگی کشور متوقف شده بود، نگرانی عمیق خود را اعلام می‌نماید و از مسئولین، نمایندگان، اعضاء شورای اسلامی شهر، شهردار و دیگر بزرگان فرهنگی دلسوز کشور درخواست می‌کند تا با همدلی و وفاق ملّی و در کنار وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شکوه فرهنگی و تمدّنی ری به آن بازگردانده شود و زمینه بهره‌­مندی مردمان فرهنگ‌دوست ری و ایران از این حوزه فرهنگی و تمدّنی ایرانی را نه تنها برای ایرانیان بلکه همه مردمان فرهنگ‌دوست جهان فراهم نموده و زمینه ثبت جهانی آن به سرعت فراهم گردد.
https://tinyurl.com/299jjrtc

http://instagram.com/miras_bashi
@mirasbashi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جشن سده: غیریت‌سازی و انسجام

جشن سده را زرتشتیان ایران به مثابه آیینی مذهبی جشن می‌گیرند، اما در روستاها و شهرهای دیگری نیز آن را به مثابه جشنی ملی مانند شب یلدا و چهارشنبه سوری جشن می‌گیرند.
جشن سده هم به عنوان میراث ملی ایران ثبت شده است و هم در سال ۱۴۰۲ به عنوان میراث مشترک دو کشور ایران و تاجیکستان در یونسکو ثبت شد.
به گفته‌ی منسوب به خیام در نوروزنامه سده مختص ایرانیان نبوده و در توران نیز جشن گرفته می‌شده.

امسال استقبال از این جشن بسیار افزایش یافته است و بر اساس تصویرهایی که از مناطق مختلف بویژه خراسان و یزد و کرمان و اصفهان در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود، بسیاری از مردم ایران در این جشن شرکت کرده‌اند.

استقبال از جشن‌های ملی را در سال‌های اخیر هم می‌توان در چارچوب میل به همبستگی اجتماعی ایرانیان توضیح داد و هم اشتیاق آنان به شادی و پایکوبی.

این آیین‌ها می‌توانند نقش مهمی در انسجام اجتماعی ایفا کنند، به شرطی که مراقبت کنیم، خود به عناصر غیریت سازی برخی دیگر از اقوام ایرانی تبدیل نشوند.

* تصویر از آرش هاشمی به نقل از شبکه‌های اجتماعی: جشن سده در شهر بردسکن خراسان رضوی
Forwarded from نشر اگر
❇️ چهار کتاب

در شهر خشمگین و دیوانه‌ی ما
گای گاناراتنی در اولین اثرش بازتاب درخشانی از زبان مردم ساکن حاشیه‌ی لندن ساخته است. او که به واسطه‌ی حرفه‌ی روزنامه‌نگاری و ساخت مستند تجربه‌ی نزدیکی از درگیری‌های اجتماعی دارد، به‌خوبی توانسته موج خشونت را در یکی از شهرک‌های حاشیه‌ی لندن روایت کند.

تغییر: چرا به دگرگونی ریشه‌ای نیاز داریم؟
اهمیت واقعی کتاب تغییر در تبیین علمی خطری قریب‌‎الوقوع است که شاید عادت داریم سراغش را از فیلم‌ها و رمان‌ها بگیریم، نه در محاسبات نسبتاً ساده و روشن علمی. تغییراتی که شاید با آگاهی بیشتر بتوان از آن‌ها جلوگیری کرد و تا حد امکان به تأخیرشان انداخت.

حس کردن فرهنگ
کتاب حس کردن فرهنگ اگرچه کاری پژوهشی است، آن‌قدر شیرین و جذاب نوشته‌شده است که همه‌ی ما می‌توانیم خواننده‌اش باشیم. اصغر ایزدی جیران، استاد دانشگاه و نویسنده‌ی این کتاب، نتایج پژوهش‌های میدانی خود را با شما و ما در میان گذاشته است؛ مجموعه‌ای از نُه پژوهش میدانی مردم‌نگارانه در اجتماعات عشایری قره‌داغ آذربایجان و جوامع شهری تبریز و تهران.

وقتی مجاهد خنديد، چهل روز در افغانستان
وقتی مجاهد خندید تصویری کامل و به‌دور از کلیشه‌های رایج از فضای داخل افغانستان ارائه می‌دهد و با زبانی شیرین و روایی خواننده را در این سفر خطرناک، اما دلچسب همراه خود می‌کند و با عکس‌های پایانی کتاب، او را به تماشای گوشه‌هایی از افغانستان می‌برد.

@agarpub
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from javad kashi
پاسخ‌های بی‌پرسش
----
دوباره به دوران پاسخ‌های مشخص برای سوالات نامشخص رسیده‌ایم. این وضعیت را در آستانه انقلاب تجربه کرده بودیم.
جامعه ایران با حجم گسترده‌ای از معضلات عظیم مواجه است. از اقلیم و آب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست گرفته تا تک تک سلول‌های حیات تاریخی و اجتماعی ما دست به گریبان مشکلات عدیده‌اند. هر کدام از این معضلات، نیازمند پرسش‌های سترگ و بحث و گفتگوهای عمیق‌اند. اهل نظر باید تشنه بحث برای پاسخ گرفتن برای پرسش‌های عمیق باشند.
دو گروه شده‌ایم و در دو اردوگاه لشکر آراسته‌ایم: طرفداران نظام و براندازان نظام. در این میان اصلاح‌طلبان نیز هستند. خوب که نظر کنی، همانها هم دو شاخه‌اند: شاخه‌ای نزدیک به طرفداران نظام و شاخه‌ای نزدیک به براندازان. برای این هر دو گروه، همه چیز روشن است. لازم نیست در باره چیزی پرسش جدی کنند. دیگر وقت تامل و اندیشیدن نیست. قلب‌ها می‌تپد تا زمانی که یکی بر آن دیگری غلبه کند و کار خاتمه یابد.
بحث و گفتگو فراوان است. همه جا میزهای گفتگو چیده‌اند. از تلویزیون جمهوری اسلامی تا بسترهای پرطرفدار در کلاب هاوس و یوتیوب، تا بی بی سی و ایران اینترنشنال. اما طرفین گفتگو نمی‌کنند، به سولات مشخص پاسخ نمی‌دهند. از ابتدا تا انتهای یک بحث چند ساعته می‌نشینی جز رجز خوانی و تحقیر یکدیگر نمی‌شنوی. بک نمونه هم نمی‌بینید حریف اظهار کند که فلان گزاره را پذیرفته و از فلان مدعای خود عقب می‌نشیند. یک مورد نیز نمی‌بینی که در انتهای بحث هر دو از جایی که ایستاده بودند حرکتی کرده باشند.
کسی گفتگو می‌کند که خود را در یک معضل و کاستی دیده اینک نیازمند دیگری است تا گرهی را در ذهن خود یا در ذهن جامعه بگشاید. این طرف‌ها که این روزها با هم گفتگو می‌کنند، بیشتر نمایندگان لشکریان حریف‌اند که هر کدام به تحقیر دیگری آمده‌اند. منازعات سیاسی هنگامی که به ابتذال تحریک عوام‌الناس می‌رسد، به تحمیق نیازمند است. لاجرم همه چیز را به گرداب تحمیق می‌کشاند منجمله گفتگو را.
پرسش‌های بی‌پاسخ محرک فکر است و پاسخ‌های بی پرسش محرک بلاهت و جهل.
@javadkashi
Forwarded from نشر اگر
کیرکگارد در مقاله‌ی «عصر حاضر» مدعی شد که عصر وی با دو مشخصه‌ی رویت و تأمل و کنجکاوی مشخص می‌شود. مردم به همه‌چیز علاقه نشان می‌دهند، اما خود را به هیچ‌چیز متعهد و پایبند نمی‌سازند. او ازدیاد کنجکاوی مردم و عدم تمیز میان امور مهم از امور پیش‌پا‌افتاده را ناشی از نقش مطبوعات می‌داند. به اعتقاد کیرکگارد، ازدیاد حجم عظیم اطلاعاتی که جایگاه آنها به‌درستی مشخص نیست، افراد را به نظاره‌گران بی‌نام و نشان بدل ساخته است که تعهدی به چیزی ندارند. به اعتقاد کیرکگارد، مطبوعات سبب شده‌اند مردم توان تمیز میان امور ارزشمند و غیرارزشمند را از دست بدهند. به گفته‌ی دریفوس این استدلال را می‌توان عیناً در مورد اینترنت نیز مطرح کرد. در شبکه‌ی اینترنت همه‌ی ممیزه‌های کیفی در یک ترازو قرار گرفته و دو ملاک ربط و اهمیت ناپدید شده‌اند. هیچ موضوعی آن قدر بی‌اهمیت نیست که در اینترنت جای داده نشود و درعین‌حال هیچ موضوعی آن‌قدر حائز اهمیت نیست که برای آن جایگاه خاصی در نظر گرفته شود.

توئیتری‌شدن سیاست | محمد رهبری | چاپ اول ۱۴۰۳، رقعی، شمیز، ۳۷۹ صفحه، ۳۷۰۰۰۰ تومان، #باکتاب.

@agarpub
Forwarded from نشر اگر
به‌زودی منتشر خواهد شد...

من چریک نبودم
بهروز گرانپایه

هیچ‌کس تولد خود را به یاد ندارد. اگر امکان‌پذیر بود. شاید خیلی‌ها از آمدن پشیمان می‌شدند و ترجیح می‌دادند به رحم برگردند. نه، خیال نکنید من هم از این سنخ آدم‌ها هستم که از زاده شدن پشیمان باشم. من به بارها زاده شدن هم راضی‌ام، چون به نظرم هر دفعه می‌توانی چیزهای تازه و تازه‌تری بیاموزی. چی بهتر از عشق‌ورزی با یک هستی زیبا و رازآمیز؟ و فکر می‌کنم تحمل رنجی در حد ایوب هم برای رسیدن به این عشق‌ورزی، معامله‌ی منصفانه‌ای است. این تولد نیست که مهم است، بلکه آنچه مولود از خود می‌سازد اهمیت دارد. من طبق شناسنامه، اول اردیبهشت سال ۱۳۳۵، در اتاقی که سقف و دیوارهایش آینه‌کاری شده بود زاده شدم، در خانه‌ای متعلق به حاج میزعبدالله در محله‌ی سردزک که علت نامگذاری آن وجود دزدان بی‌شمار در این محل بود و شهرت آن به این دلیل است که محل قُرُق داش آکل، قهرمان قصه‌ی صادق هدایت بوده است.

@agarpub
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن‌حسام مظاهری)
🔸امامی متفاوت با امام‌ها🔸
به‌بهانه‌ی درگذشت کریم آقاخان رهبر اسماعیلیان نزاری


✍️ محسن‌حسام مظاهری


[قسمت ۱]


۱
شاه کریم الحسینی (۱۹۳۶ –۲۰۲۵م) مشهور به «کریم آقاخان» یا «آقاخان چهارم» چهل‌ونهمین امام شیعیان اسماعیلی‌ نزاری امروز در ۸۸ سالگی درگذشت.
او در تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۳۶ ـ وقتی بیست‌ساله بود ـ‌ با درگذشت پدربزرگش آقاخان محلاتی (آقاخان سوم) به امامت رسید و رهبری فرقه‌ی نزاریه را برعهده گرفت.

۲
«نزاریه» یکی از فرق مهم شیعه و از حیث جمیعت پیروان، دومین فرقه پس از امامیه است. تخمین زده می‌شود که پیروان این فرقه حدود ۱۵ میلیون نفر باشند که با این حساب حدود ۱۰ درصد شیعیان جهان را تشکیل می‌دهند.
چنان‌که می‌دانیم اسماعیلیان، به جای موسی بن جعفر که امام هفتمِ شیعیان اثناعشری است، به امامت اسماعیل فرزند بزرگترِ امام جعفر صادق باور داشتند. این را می‌توان مهمترین انشعاب در تشیع نخستین به شمار آورد.
بسیاری از اسماعیلیان، ۹ خلیفه‌ی نخست فاطمیان را به امامت پذیرفتند. اما بر سر انتخاب امام دهم میان ایشان اختلاف افتاد و یک شاخه به امامت احمد بن مستنصر (مستعلی) و یک شاخه به امامت نزار بن مستنصر ایمان آوردند. (روایتی البته قصه‌گونه و نه‌لزوماً تاریخی اما جذاب از این جدایی در سریال «حشاشین» تصویر شده است.) به‌همین‌مناسبت، شاخه‌ی نخست، «اسماعیلیان مستعلی» و شاخه‌ی دوم «اسماعیلیان نزاری» نام گرفتند. حمایت حسن صباح و حشاشین از نزاریه، آنها را قوت و برتری بخشید و زمینه‌ساز توسعه‌ی آنان در ایران و هند و مناطق دیگر شد.

۳
اما حکایت اسماعیلیه در تاریخ میانی با دوره‌ی معاصر اساساً متفاوت است. بررسی این تفاوت و سیر تغییر نیازمند بحث مفصل و مستقلی است. اجمالاً آن‌که در یکی دو قرن اخیر، اسماعیلیه از تصویر شیعیان شورشی و سیاسی در قرون میانی فرسنگ‌ها فاصله گرفته و به فرقه‌ای فرهنگی، صلح‌گرا و تکثرپذیر مبدل شده است. این تغییر محصول امامت «آقاخان‌»ها بود و مشخصاً از دوره‌ی آقاخان سوم آغاز شد و توسط نوه‌اش آقاخان چهارم ادامه و توسعه یافت.

۴
«آقاخان» لقبی است که فتحعلی‌شاه قاجار به داماد خود حسنعلی شاه محلاتی که از امامان اسماعیلیان بود، اعطا کرد. آقاخان یکم مدتی والی کرمان بود، اما پس از چند سال عزل شد و سر به شورش و تقابل با حکومت گذاشت. همین امر سبب خروج او از ایران و سکونتش در افغانستان نهایتاً در هند شد. پس وی، فرزندش جانشین او شد. آقاخان دوم کمتر از پدر و اجدادش سودای قدرت داشت. توجه ویژه به آموزش عمومی و سرمایه‌گذاری در این حوزه میراثی است که او برای امامان بعد از خود برجا نهاد. اما فرزندش آقاخان سوم، که از هشت‌سالگی به امامت رسید و به‌مدت ۷۲ سال امام بود، تعریفی تازه از اسماعیلیه را بنیان نهاد. شخصیتی مدرن داشت با ارتباطات گسترده و فعال در عرصه‌ی بین‌الملل. از بنیانگذاران حزب مسلم‌لیگ هند و از فعالان جنبش استقلال‌طلبی هند بود. نخستین مسلمانی بود که بر کرسی ریاست «جامعه‌ی ملل» (که بعدتر «سازمان ملل متحد» شد) نشست و یکی دو سالی آن را اداره کرد. و در زمان خود یکی از رهبران بانفوذ جهان اسلام به‌شمار می‌رفت و نهادهای متعددی برای تقویت اقتصادی ـ اجتماعی اسماعیلیان بنا نهاد.

۵
مسیر آقاخان سوم را نوه‌اش آقاخان چهارم با قوت ادامه داد. گرچه او شخصیت و شمایلی متفاوت از پدربزرگ خود داشت. این شاهزاده‌ی ایرانی، دانش‌آموخته‌ی دانشگاه هاروارد بود و در رشته‌های تاریخ اسلام و هنر تحصیل کرده بود. مردی بسیار ثروتمند بود و املاک و مؤسسات فراوانی در سراسر جهان داشت. ارتباطات گسترده و نزدیکی با رهبران سیاسی جهان برقرار کرده بود و در مجامع و محافل بین‌المللی حاضر می‌شد. به کشورهای مختلف سفر می‌کرد و با پیروان خود ارتباطات مستمری داشت. در ادامه‌ی سیاست پدربزرگ خود، با تأسیس نهادهای مختلف عام‌المنفعه، فرهنگی و خدماتی و توسعه‌ی «شبکه‌ی آقاخان» و سرمایه‌گذاری در کشورهای مختلف ازجمله آفریقا توانست چهره‌ای اعتدالی و فرهنگ‌دوست از خود و فرقه‌ی خود ارایه دهد. «مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی» (که مجموعه‌ای پرآوازه و فعال در مطالعات اسلامی است)، «مرکز جهانی کثرت‌گرایی»، «دانشگاه آسیای میانه» و «دانشگاه آقاخان» بخشی از نهادهایی است که توسط آقاخان تأسیس شدند. «جایزهٔ معماری آقاخان»، «جایزهٔ موسیقی آقاخان» و «جایزهٔ محیط زیست آقاخان» نیز مهمترین جوایزی است که وی پایه‌گذاری کرد و به ویژه جایزه نخست (معماری) اعتبار بالایی دارد.


ادامه👇

https://www.tgoop.com/mohsenhesammazaheri/5264
@mohsenhesammazaheri
ما ایوب نبودیم

یادداشت دکتر هادی خانیکی در شماره۵٩٧۶ روزنامه اعتماد | ١٨ بهمن ١۴٠٣


زان يار دلنوازم شكری است با شكايت
گر نكته‌دان عشقی بشنو تو اين حكايت
حافظ


1- همسرم كه هفته پيش خبر ابتلايش را به بيماري سرطان سينه اعلام كردم، ديروز در معرض جراحی قرار گرفت و به سرطانيان تحت درمان پيوست. خندان و شكيبا و بي‌هراس به اتاق عمل رفت و چهار ساعت بعد صبور و آرام و بی‌ناله به ميان ما برگشت. بيماری‌های سخت برای انسان به مثابه يادند و يادآور كه می‌آيند تا ببينيم و بدانيم. كه نه. خود در خانه‌ای امن ساكنيم و نه ديگران در دنيايی بي‌رنج مقيم‌اند. «مای امن» و آنهای بي‌رنج در جامعه افسانه‌اند و بايد با وقوف به اين حقيقت امروز به رنج‌های بی‌شمار مردمی انديشيد كه به گفته قيصر امين‌پور « درد نام ديگر آنهاست.»

2- من از امروز در برابر كسی كه زندگی پرتلاطم مرا از سال‌هاي دور و حيات طوفانی و سرطانی مرا در اين سال‌های نزديک به نيكويی محافظت كرده است، بيشتر عهده‌دار مراقبت شده‌ام. مراقبت نه به معنای مقابله به مثل و جبران خدمات بی‌چشمداشت، بلكه به معنای خلق دنيای بين‌الاذهانی و بين‌العينی ديگری ميان واقعيت درد و بيماری و حقيقت اميد و تاب‌آوری سرطان در جان و تن انسان‌های متفاوت به گونه‌های متفاوت عمل می‌كند و گاه موهبتی می‌شود برای طلب جهانی متفاوت و آميخته به شفقت و مراقبت. خانم نفيسه مرشد‌زاده در مقدمه كتاب خواندنی «ما ايوب نبوديم» كه به همت خانم فاطمه ستوده، سيزده گزارش مستند را از مواجهه با مراقبت از ديگری به زيبایی روايت كرده است، اين وجه از مراقبت را به خوبی ترسيم می‌كند: در مراقبت، چيزهاي ظريفی از دست می‌روند، مثل همين سكوت يا كلمه‌های تازه و چيزهای ظريفی به دست می‌آيند كه گاهی حتی اسم هم ندارند. به دست‌آمده‌ها و از دست‌رفته‌ها مراقبت بيشترشان نامریی و ديرياب هستند. شبيه كانی‌های زيرزمينی كند و ناملموس، در بستر ساليان شكل می‌گيرند… گفتن قصه‌های پنهان راحت نيست… رنگ باختن هويت مستقل مراقبت فقط يکی از پيچيدگی‌های ماجراست. شبيه هر وضعيت ديگری كه به انسان در حياتش مربوط می‌شود، مراقبت هم هزار روی تاريک و روشن دارد… مراقب ميانجی دو جهان است. جهان مردمان رنج ديده و جهان عافيت‌انديشان فراموشكار.

3- خانم سوزان سانتاگ نويسنده هنرمند و كنشگر منتقد سياسی كه زيست سرطانی را با تجربه سرطان سينه آغاز كرد و پس از آن دو بار ديگر نيز به انواع سخت‌تر آن مبتلا شد، بيماری را نيمه تاریک زندگی می‌داند و بيماری سرطان را گرفتار در دام استعاره و رازوارگی. به تعبير او بسيار دشوار بتوان در قلمرو بيماران اقامت گزيد و اسير پيشداوری‌هایی از جنس استعاره‌های فاحش نبود كه مناظر اين سرزمين را پوشانده‌اند. سرطان سينه در زنان بيشتر به دام اين دست استعاره‌ها و كليشه‌ها و انگ‌ها می‌افتد و در فرهنگ مذكر زنان مظلوم را مظلوم‌تر می‌كند. روزهای سختی كه در سال پيش در زيرزمين بخش شيمی‌درمانی بيمارستان پارس همنشين سرطان بودم، با ديدن زنان جوانی، سخت‌تر می‌گذراندم كه مدام در انديشه پنهان كردن بيماری سرطان سينه خويش از همسران‌شان بودند تا مبادا گرفتار طلاق آنان يا زخم‌زبان ديگران نشوند. سانتاگ در چنين مواقع و مواردی از دلسوزی بيزار است و ترحم را حسی سست و نابجا می‌داند كه تنها زمانی به درد می‌خورد كه تبديل به حركت شود. ما نمی‌توانيم در تماشای رنج ديگران متوقف شويم و بی‌تفاوت بمانيم. سرطان پستان امروز شايع‌ترين سرطان در ميان زنان ايرانی است كه حدود 25 تا 30 درصد از كل ابتلائات را به خود اختصاص داده است. وضعيت معيشتی و غذایی مردم و فقر و نابرابری آنان و آلودگی‌‌های فزاينده زيست‌محيطی در ايران، زنان ايرانی را در برابر اين بيماری آسيب‌پذيرتر كرده است. در باب درد و رنجی كه به سراغ زنان ما آمده است و می‌آيد در سطوح حكمرانی و كنشگری مدنی همدرد و هم‌مساله و همراه شويم.

متن کامل

🆔 @HadiKhaniki
اسماعیلیه: از جنگجویان کوهستانی تا صلح‌طلبان جهانی

هنوز بازمانده‌ی قلعه‌های اسماعیلی را در کوهستان‌های سراسر شرق و شمال و مرکز ایران می‌توان دید.

در متون بسیاری از جمله در سه متن مهم تاریخ ادبیات فارسی، تاریخ بیهقی و سیاست‌نامه‌ی خواجه‌نظام‌الملک و تاریخ جهانگشای جوینی ذکر این مردم رفته است .

تصویر ما را از گذشته‌ی این مردم، قلم دشمنان آنان ساخته است و این روایت‌ها در جنگجویی و ترس‌آفرینی آنان مشترکند.

ابوالفضل بیهقی از دیدار حسنک وزیر با خلیفه‌ی فاطمی مصر به دستور سلطان محمود غزنوی گفته است که همین در دوران سلطان مسعود بهانه بر دار کردنش شد:
«امیر، رضی‌الله عنه، مرا بخواند و گفت: خواجه احمد را بگوی که حال حسنک بر تو پوشیده نیست که به روزگار پدرم چند درد در دل ما آورده است و چون پدرم گذشته شد، چه قصدها کرد بزرگ در روزگار برادرم، ولکن نرفت‌. و چون خدای عزوجل بدان آسانی تخت ملک بما داد، اختیار آن است که عذر گناهکاران بپذیریم و به گذشته مشغول نشویم. اما در اعتقاد این مرد سخن می‌گویند، بدانکه خلعت مصریان بستد برغم خلیفه و امیرالمؤمنین بیازرد، و مکاتبت از پدرم بگسست. و می‌گویند رسول را که به نشابور آمده بود و عهد و لوا و خلعت آورده، پیغام داده بود که حسنک قرمطی است، وی را بر دار باید کرد. و ما این بنشابور شنیده بودیم.»
(تاریخ بیهقی، تصحیح علی‌اکبر فیاض، ص ۵۴۹۵۵۰)

دوره‌ای را که تاریخ بیهقی روایت می‌کند، اسماعیلیه هنوز در ایران چندان قدرتی نداشتند و در مصر خلافت برپا کرده بودند، اما کم‌کم داعیان( دعوت کنندگان) راهی ایران می‌شدند و در دوره سلجوقیان چنان قدرت گرفته بودند و قلعه‌های استوار در کوه‌ها بنا کرده بودند که ترس و وحشت در دل حاکمان انداخته بودند.
خواجه نظام الملک وزیر مقتدر سلجوقیان یکی از سرسخت‌ترین دشمنان آنان بود. او در فصل‌های پایانی کتابش چنان جانب انصاف فرونهاده و چیزها درباره‌ی آنان گفته است که برخی گمان می‌کنند که احوال شخصی‌اش پس از حاشیه‌نشین شدن در آن موثر بوده و حتی برخی بر این گمانند که این بخش بر سیاست‌نامه الحاق شده است. او در فصل چهل‌وششم با عنوان «اندر بیرون آمدن قرمطیان و باطنیان در کوهستان»، به تفصیل دربارهٔ ظهور و فعالیت‌های اسماعیلیان شرح می‌دهد و به ملکشاه سلجوقی توصیه‌ی برانداختن آنان را می‌کند: این قدر بدان یاد کرده شد تا خداوند عالم خلد الله بل ملکه بداند که مذهب ایشان چگونه و چیست و بر قول و سوگند ایشان اعتماد نیست و به هر وقتی این که دست یافته‌اند بر مسلمانان و در بلاد اسلام چه فسادها و کارهای زشت کرده‌اند و چه شوم قومی‌اند و چه دشمنی‌اند، اسلام و ملک را.
(سیاست نامه خواجه نظام‌الملک، تصحیح هیوبرت داگ، ص ۳۱۱)
خواجه نظام سرانجام جان در این دشمنی نهاد و به دست یکی از فداییان اسماعیلی به قتل رسید.
هم‌چنان که خلیفه‌ی عباسی و برخی دیگر به چنین سرنوشتی دچار شده بودند.
سرانجام « در سنه أربع و خمسین و ستمائه، قضا چون بر هدم بنیان این طایفه تعلق گرفت و دولت ایشان را انقراض واجب آمد، لشکر مغول قصد قلاع ایشان کردند و اموال و ذخایر ضبط نمودند و نزاریان را که در آن بودند، به تیغ هلاک رسانیدند.»
(تاریخ جهانگشای جوینی، تصحیح محمد قزوینی، جلد ۳، ص ۱۶۸)
«و رکن‌الدین خورشاه [آخرین رهبر الموت]که تدبیر مقاومت نداشت، از قلعه فرود آمد و خویشتن را به درگاه هلاکوخان سپرد، مگر که از اهل و اتباع او کسی را رهایی باشد. اما چنانکه تقدیر الهی بود، جمله را هلاک کردند و قلاع یکایک به قهر بستدند.»
(همان، ص ۱۷۰)
اسماعیلیان نزاری افزون بر جنگجویی و نوآوری در آن، در قلعه‌ها کتابخانه‌هایی بزرگ فراهم آورده بودند و این کتابخانه‌ها نیز به دست مغولان افتاد و با تاسف این شرح پیروزمندانه جوینی از آن است:
«و در آن قلعه خزائن و دفاین یافته شد که خرد از شمار آن عاجز است. و هر چه کتب ضلال و مصحف مکر و اباطیل داشتند، جمله را به آتش سوختند.»
(همان، ص ۱۷۲)
دانش از آغاز در میان اسماعیلیه و قلعه‌هایشان رونق داشت و چه بسا همین سنت در گردش آنان از جنگجویی به وضعیت امروزشان موثر بود. در هرحال سقوط قلعه‌ی تسخیرناپذیر الموت نقطه‌ی تحول مهمی است.
پس از آن بازماندگان اسماعیلیان پراکنده شدند و گروهی از آنان هم به هندوستان رفتند و دوره‌ای نهان‌زیستی آغاز شد.
اوایل دوره قاجار رابطه اسماعیلیان و حکومت دوره‌ای پرفراز و نشیب را از سرگذراند که سرانجامش کوچ آقاخان اول به هند بود که امامت اسماعیلی در آن سرزمین ادامه یافت و متحول شد.
اسماعیلیان در هند فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی گسترده‌ای داشتند و در استقلال هند و کسب حقوق مسلمانان فعال و هم چنین فعالیت‌های بین‌المللی بودند تا جایی که آقاخان سوم به عنوان ریاست جامعه ملل انتخاب شد. هم او بود که تشکیلات اسماعیلی را از هند به اروپا برد و بعدها شبکه گسترده‌ی آقاخان در اروپا شکل گرفت.
روزی ۱۲ ساعت برق موتور آبشان قطع می‌شود. معنایش این است که اگر هر ۱۵ روز یک بار نوبت آب بهشان می‌رسید، حالا هر ۳۰ روز یک بار نوبت می‌رسد. پیامدش چند ماه دیگر در فصل برداشت محصول خود را نشان می‌دهد. اگر گیاهانی داشته باشند که تاب ۳۰ روز بی‌آبی را داشته باشد، محصولشان یک سوم خواهد شد و درآمدشان هم.
الان از بی‌برقی ناراضی‌اند و چند ماه بعد از بی‌پولی و فقر و زیان خشمگین خواهند بود.
برق ما در تهران بک ماهی می‌شود که قطع نشده است. نقشه‌ی وزارت نیرو چیست؟
به نظر همولایتی ما - که از قضا به پزشکیان رای داده بود- نقشه‌ی آگاهانه‌ای برای ناراضی کردن طبقات فرودست و روستاییان از پزشکیان و دولتش در کار است.
به نظر من قطع برق کشاورزان و کارخانه‌ها و بی‌خیال شدن کاهش مصرف برق در دستگاه‌های حاکمیتی بی‌عدالتی محض است و پیامدهایش سخت ناگوار.
شاید هم حق با همولایتی ما باشد و برخی از کاهش محبوبیت پزشکیان در نظرسنجی‌ها خشنود شوند!
رابطه با آمریکا یکی از موضوع‌های مناقشه‌برانگیز در سیاست نیم قرن اخیر ایران است. اواخر دهه‌ی ۷۰ یا اوایل دهه‌ی ۸۰ انتشار نتایج نظرسنجی‌ای درباره‌ی رابطه با آمریکا منجر به بازداشت پژوهشگران شد، اما در دو دهه‌ی اخیر نتایج نظرسنجی‌هایی در فضایی متفاوت منتشر شده است.

بر اساس پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌ها در دوره ابراهیم رییسی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ، بهترین کشورها از نظر نسل جوان برای برقراری ارتباط به ترتیب عبارتند از:آمریکا، چین، روسیه، انگلستان و عربستان سعودی
۶۰ درصد از نسل جوان ( بدون واگذاری توان هسته‌ای) موافق یا کاملا موافق رابطه با آمریکا هستند، اما به شرط واگذاری تعداد موافقان و کاملا موافقان به ۳۳.۸ درصد کاهش می‌یابد.
یکی از شعارهای پزشکیان و احتمالا یکی از دلایل پیروزی او در انتخابات «حل موضوع ارتباط با جهان از جمله آمریکا» بود، بویژه که رقیبش در مخالفت با مذاکره نشان‌دار بود.
مخالفت با مذاکره را باید در چنین بستری خواند و شنید. نه می‌توان در برابر خواست مردم ایستاد و نه باید چنان اشتیاق نشان داد که طرف مذاکره را به طمع انداخت. با این خال در سیاست هیچ موضعی همیشگی و پایدار نیست.
Forwarded from نشر اگر
اولین باری بود که بعد از تصادف خودم را در آینه می‌دیدم. «گورت را گم کن. ازت متنفرم!» این را به مرد میان‌سالی گفتم که از توی آینه به من خیره شده بود. سرش را تراشیده بودند. مرد میان‌سال یک جمجمه بود با گونه‌های برجسته. چشم‌ها حوضچه‌ای آبی در زمینه‌ی مهتابی صورت. بریدگی روی گونه و لب. ابروهای نقره‌ای. سال! تو کجایی؟ زیبایی‌ای که نیست و نابود شد. تو یکی دیگر بودی؟ به چه زبانی حرف می‌زنی؟ تو پسر کسی هستی؟ یا برادر یا پدر کسی؟ کسی تو را به دست آورده و مالکت شده؟ با خانم‌های همکارت خوب کنار می‌آیی؟ به نظر تو همکارانت به چه دردی می‌خورند؟ تو به چه دردی می‌خوری... به نظر همکارانت؟ تو آن جایی تا برای آن‌ها کاری کنی یا آن‌ها آن‌جایند تا برای تو کاری کنند؟ آن‌ها خواسته‌ها و هدف‌های تو را خوب جلوه می‌دهند یا تو خواسته‌های آن‌ها را توجیه می‌کنی؟ چطور و از چه طریقی راه هم را می‌بندید، جلوی هم در می‌آیید، کار هم را خراب می‌کنید و یا از هم پشتیبانی می‌کنید؟ به کدام حزب رأی می‌دهی؟ تاریخ‌دان خوبی هستی؟ تا حالا فوتبال بازی کرده‌ای؟ کریکت؟ پینگ‌پونگ؟ به مردم توجه می‌کنی و مشتاق شناختن‌شان هستی؟ یا روی خط مرزی زندگی گام برمی‌داری، بی‌اعتنا و دور، و مهر و محبتی که ظاهراً آدم‌ها به هم دارند، عذابت می‌دهد؟ مردهای دیگر بهت حسودی می‌کنند؟ آدم مهربانی هستی؟ تا حالا کسی به تو مهر ورزیده؟ بله، مهر دیده‌ام و آدم مهربانی هستم ...

مردی که همه‌چیز را می‌دید | دبورا لوی | ترجمه‌ی نيلوفر صادقي | چاپ اول ۱۴۰۱، شمیز، رقعی، ۳۱۸ صفحه، ۱۷۰۰۰۰ تومان، #باکتاب.

@agarpub
«بچه‌هایتان را از برق بکشید» منتشر شد

بچه‌های امروز آنقدر در بیشتر وقت‌ها به برق وصل شده‌اند که سخت می‌شود حساب وقتی را که با این رسانه‌ها در تماس هستند نگه داشت. اما شما مطمئنید که زیاد است؛ آن‌ها زمان بسیار بسیار زیادی را با رسانه.ها می‌گذارنند در کتاب بچه.هایتان را از برق بکشید دکتر دیوید داتوین پژوهشگر که خودش نیز پدر است به شما نشان می.دهد که چگونه تعادل را حفظ کنید که نه بچه هایتان را از فناوری محروم کنید و نه آن‌ها را تنبل و خوره‌ی تلویزیون بار بیاوردید.

کتاب بچه‌هایتان را از برق بکشید شما را با ترفندها و راهکارهایی مجهز می‌کند تا مطمئناً فرزندانی شاد، سالم پویا و آگاه داشته باشید و هرچقدر هم که دنیا به سمت دیجیتالی شدن پیش برود، بچه‌هایتان می‌توانند از کودکی‌ای پویا و متعادل لذت ببرند.

نویسنده: دیوید داتون
مترجم: فاطمه (ندا) فرنیا
نشر فراهم
چاپ اول ۱۴۰۳
۳۲۲ صفحه
قیمت: ۳۷۰.۰۰۰

سفارش از
@Farahampub_admin

farahampub.ir



@farahampub
2025/03/13 05:01:53
Back to Top
HTML Embed Code: