SEPEHRPLASTICPADIDE Telegram 10
«دریا شود آن رود»
زندگی‌نامه شادروان #استاد_حاج_محمدکریم_فضلی؛
بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ

برگرفته از کتاب «دریا شود آن رود» به همت گروه صنعتی گلرنگ
تهیه و تلخیص: جناب آقای مهندس رضا صحرایی

قسمت اول

من در روز هفتم اردیبهشت ماه 1311 هجری شمسی در سرکان از توابع شهر تویسرکان به دنیا آمدم. آن زمان در سرکان  تنها تا کلاس چهارم ابتدایی می‌شد درس خواند. من در مدرسه تا سال چهارم ابتدایی روزهای خوشی را پشت سر گذاشتم. به سال پنجم که رسیدم پدرم برای تجارت و کار همدان را انتخاب کرد و ما یک سال در همدان ساکن بودیم. بنابراین من کلاس پنجم را در همدان خواندم، ولی برای کلاس ششم به سرکان بازگشتم و باید از سرکان به تویسرکان می‌رفتم. من و چند نفر از دوستانم از سرکان پیاده می‌رفتیم تویسرکان، چرا که آن موقع هیچ‌گونه امکان ارتباطی جز پیاده‌روی و راه‌های مالرو وجود نداشت. آن زمان ماشینی در مسیر تویسرکان به سرکان و بالعکس رفت‌وآمد نمی‌کرد. حتی راه‌های همدان به تویسرکان یا ملایر، خاکی و خطرناک بود و تنها گه‌گاه ماشینی از همدان به تویسرکان می‌آمد. گاهی یک اتوبوس درب و داغان می‌آمد تویسرکان و مسافر می‌برد همدان. از تویسرکان هیچ راه ارتباطی مناسبی با اطراف نبود، حتی با سرکان  که بخشی از تویسرکان  است. ما پیاده می‌رفتیم تویسرکان  و پیاده برمی‌گشتیم. اول هفت نفر بودیم تا این که فصل زمستان سر رسید و برف‌ها باریدن گرفت. یک بار در برف‌ که پیش می‌رفتیم نزدیک جایی به نام امامزاده عبدالله گرگ به ما حمله کرد. یک بار هم نزدیک آرتیمان بود که گرگ‌ها به ما حمله کردند. دوبار هم یک گراز، پایین دريارود (دینارود) به ما حمله کرد. سختی رفت و آمد کاری کرد که کم‌کم گروه هفت نفری ما پنج نفر شد، بعد هم شدیم سه نفر.
زمستان سختی بود. به‌ قدری سخت که اغلب رفت‌وآمد غیر ممکن بود. پدرانمان اتاقکی برای ما در تویسرکان  اجاره کردند و ما یکی دو ماهی را آن‌جا ماندیم. با وجود این در یکی از رفت‌وآمدهای گاه به گاه ما از تویسرکان  به سرکان  انگشت‌ پا و دستم را سرما زد، به طوری که انگشت شست من تا بالا چرک کرد و شب‌ها از درد دست خوابم نمی‌برد. آن زمان پنی‌سیلین نبود. در سرکان   دکتری بود به نام دکتر کیجانی که آن موقع برای من دارویی را تجویز کرد که مؤثر بود و بعد از مدتی دستم خوب شد.

این داستان ادامه دارد...

#کتاب_دریا_شود_آن_رود



tgoop.com/sepehrplasticpadide/10
Create:
Last Update:

«دریا شود آن رود»
زندگی‌نامه شادروان #استاد_حاج_محمدکریم_فضلی؛
بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ

برگرفته از کتاب «دریا شود آن رود» به همت گروه صنعتی گلرنگ
تهیه و تلخیص: جناب آقای مهندس رضا صحرایی

قسمت اول

من در روز هفتم اردیبهشت ماه 1311 هجری شمسی در سرکان از توابع شهر تویسرکان به دنیا آمدم. آن زمان در سرکان  تنها تا کلاس چهارم ابتدایی می‌شد درس خواند. من در مدرسه تا سال چهارم ابتدایی روزهای خوشی را پشت سر گذاشتم. به سال پنجم که رسیدم پدرم برای تجارت و کار همدان را انتخاب کرد و ما یک سال در همدان ساکن بودیم. بنابراین من کلاس پنجم را در همدان خواندم، ولی برای کلاس ششم به سرکان بازگشتم و باید از سرکان به تویسرکان می‌رفتم. من و چند نفر از دوستانم از سرکان پیاده می‌رفتیم تویسرکان، چرا که آن موقع هیچ‌گونه امکان ارتباطی جز پیاده‌روی و راه‌های مالرو وجود نداشت. آن زمان ماشینی در مسیر تویسرکان به سرکان و بالعکس رفت‌وآمد نمی‌کرد. حتی راه‌های همدان به تویسرکان یا ملایر، خاکی و خطرناک بود و تنها گه‌گاه ماشینی از همدان به تویسرکان می‌آمد. گاهی یک اتوبوس درب و داغان می‌آمد تویسرکان و مسافر می‌برد همدان. از تویسرکان هیچ راه ارتباطی مناسبی با اطراف نبود، حتی با سرکان  که بخشی از تویسرکان  است. ما پیاده می‌رفتیم تویسرکان  و پیاده برمی‌گشتیم. اول هفت نفر بودیم تا این که فصل زمستان سر رسید و برف‌ها باریدن گرفت. یک بار در برف‌ که پیش می‌رفتیم نزدیک جایی به نام امامزاده عبدالله گرگ به ما حمله کرد. یک بار هم نزدیک آرتیمان بود که گرگ‌ها به ما حمله کردند. دوبار هم یک گراز، پایین دريارود (دینارود) به ما حمله کرد. سختی رفت و آمد کاری کرد که کم‌کم گروه هفت نفری ما پنج نفر شد، بعد هم شدیم سه نفر.
زمستان سختی بود. به‌ قدری سخت که اغلب رفت‌وآمد غیر ممکن بود. پدرانمان اتاقکی برای ما در تویسرکان  اجاره کردند و ما یکی دو ماهی را آن‌جا ماندیم. با وجود این در یکی از رفت‌وآمدهای گاه به گاه ما از تویسرکان  به سرکان  انگشت‌ پا و دستم را سرما زد، به طوری که انگشت شست من تا بالا چرک کرد و شب‌ها از درد دست خوابم نمی‌برد. آن زمان پنی‌سیلین نبود. در سرکان   دکتری بود به نام دکتر کیجانی که آن موقع برای من دارویی را تجویز کرد که مؤثر بود و بعد از مدتی دستم خوب شد.

این داستان ادامه دارد...

#کتاب_دریا_شود_آن_رود

BY سپهر پلاستیک پدیده


Share with your friend now:
tgoop.com/sepehrplasticpadide/10

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

A Hong Kong protester with a petrol bomb. File photo: Dylan Hollingsworth/HKFP. Members can post their voice notes of themselves screaming. Interestingly, the group doesn’t allow to post anything else which might lead to an instant ban. As of now, there are more than 330 members in the group. Hashtags are a fast way to find the correct information on social media. To put your content out there, be sure to add hashtags to each post. We have two intelligent tips to give you: A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.” Read now
from us


Telegram سپهر پلاستیک پدیده
FROM American