فردا امتحان میانترم دارم و حس میکنم حالا که علاقهای به خوندن این مباحث ندارم همهچیز خیلی برام طاقتفرساتر بنظر میرسه، درحالیکه نود درصد مباحث رو هم بلدم.
عجیبه، این اون منی نیست که پارسال این موقع وارد این دانشگاه و رشته شدهبود؛ این خیلی بیشتر ازون چیزی که فکرش رو بکنید، اون من نیست.
👍3🤡1
آیا با اینهمه تغییر، هنوز هم از تجربیاتی که این مسیر داره جلوی پام میذاره لذت میبرم یا حاضر به تحملشون هستم؟ قطعا.
من خیلی آدم "تجربه بکن چون تجربه و مواجهه با اتفافات خیلی ارزشمند و نابه"هستم.
من خیلی آدم "تجربه بکن چون تجربه و مواجهه با اتفافات خیلی ارزشمند و نابه"هستم.
👌5🖕1
بیست الی سی نفر از بچههای هفتم، هشتم و نهم اومدن برای بازدید از پژوهشکده و باید ببینینشون؛ محشرن، دیدن دختر بچههای تینیجر اونم مال این دهه تو این تعداد زیاد واقعا برای من هیجانانگیزترین اتفاق ممکن بود، شور و هیجانشون جوگیریشون و حرف زدنشون جدی منو یاد خودم و دوستای اون تایمم میندازه، صرفا با دنیاهای متفاوت و دیدگاههای متفاوتتر.
❤13🤡2
هیچکدومشون علاقهی خاصی ندارن به این مطالب و براشون ارزشگذاری نشده، صرفا با صورتهایی که بابت اینکه از مدرسه بیرونن و تو یه محیط دانشجویی جدید هستن دارن میچرخن این اطراف و به ما نگاه میکنن؛ یکیشون توی آزمایشگاه عصب حیوانیمون حالش بد شده بود و بابت اینکه چرا موشهارو اذیت میکنیم و بهشون دارو تزریق میکنیم زار زار گریه میکرد، یکیشون حالش بد شدهبود و اون یکیشون از "خانومشون" میپرسید تروخدا بهم بگین کی حالش بد شده😭😂
لیترالی دراماسیکر🫶🏼
لیترالی دراماسیکر🫶🏼
👍14
بچههای این سن خیلی برای من ریلیتبلن چون لیترالی تینیجرترییییین شرایط ممکن رو درین سن داشتم و وقتی الان بهشون نگاه میکنم انگار خودمو میبینم توشون😭😭😭😂
👍2
دلم میخواد برم بندر و گوشیمو قبل رسیدن به خونه بندازم تو دریا و با هیچ انسانی در ارتباط نباشم؛ اگه از حشرات نمیترسیدم میگفتم دلم میخواد برم و در جنگل به دور از هر تمدنی زندگی کنم، نه برای همیشه، فقط برای یه مدتی که اروم بگیرم.
متوجهین چی میگم؟
متوجهین چی میگم؟
👍13❤3🤡1
با نرگس داریم لیت نایت واکینگ انجام میدیم تو خیابونای تجریش، داره نمنم بارون میباره و همه چیز خیلی آرومه، گهگداری هستن کساییکه مزاحممون بشن ولی خب فک کنم منتالمون براش مهم نباشه، درحال حاضر داریم لذت میبریم و همهچیز قشنگ و رویاییه.
❤🔥9🖕1
امشب بعد از ساعت دوازده روز تولد نرگس شروع میشه و ما تا همین الان تو خیابوناییم، درحالیکه زیر نمنم بارون منتظر اسنپ بودیم، بوسش کردم و گفتم که ازینکه بدنیا اومده خوشحالم، چون واقعا خوشحالم از بودنش:)))
🔥8🖕1
درحالیکه ارومم دارم بیرون و نگاه میکنم و به این فکر میکنم که امروز چرا عصبانی بودم؟اصلا این روزا چرا انقد عصبانیام؟نمیدونم حقیقتا دلیلش رو پیدا نکردم و اتفاقات محیطی پشت سر هم مدام صبرم رو لبریز کردن و درنهایت هم همش عصبی بودم و قدرت تصمیمگیری نداشتم، نمیدونم این برگشتن و به خودم نگاه کردن باعث میشه که از فردا دیگه عصبانی نباشم یا نه ولی، حداقل الان میدونم که دارم این از کوره در رفتنام رو میبینم و متوجهشون هستم.
❤11🤡1🖕1🤝1
دوستم اومدهبود دم در خونمون تا با هم یه سر بریم بیرون و بعد ازینکه سوار شدم بهم گفت یه پیرزنه داره از پنجره نگاه میکنه و متوجه شدم که پیرزن همسادهی طبقهی اول از پنجره میپادمون🥰🥰
از الان به بعد باید منتظر باشیم تا صاحبخونه بیاد و در مورد رفت و آمد مذکرهای این خونه بهمون تذکر بده🤡
از الان به بعد باید منتظر باشیم تا صاحبخونه بیاد و در مورد رفت و آمد مذکرهای این خونه بهمون تذکر بده🤡
💔12🖕1
خیلی عالیه، توسط یکی از شرکتکنندههای پروژه تهدید شدیم که اگه جواب ازمایشمون رو ندین فلان و بیسارتون میکنم✅
🤯1🖕1
وقتشه برای مطالب جدیدی که میخونم دفترهای جدیدم رو به بردگی خودم دربیارم چرا که اینجوری خیلی فنسیتره💅🏼
🍓3🖕1
الان فهمیدم عروسی اکسمه، اولین دوسپسری که در تاریخ حکومت امام زمان داشتم این بود و فک کنم وقتی بود که دوم راهنمایی بودم، این بشر انقد تاکسیک بود که در یک رابطه تمام اشکال تاکسیک بودن رو نشونم داد و رفت؛ بعد این سلطان من در سن کم به یه علو درجاتی در زمینهی روابط رسیدم که خدا می دونه😂😂
🤣27💔3💅3🖕1
صبح از خواب بیدار شدم، یه ریمیکس از اهنگای ابی گذاشتم، زیر کتری رو روشن کردم و یه صبحونهی ناز خوردم و راه افتادم سمت دانشگاه؛ امروز کاراکتر اصلیام💅🏼
🥰14❤🔥1🤡1💋1🖕1