همه‌ی دخترا احتمالا یه دوستِ پسر دارن که باهاش این شرطو می‌ذارن که اگه اوضاع زندگیشون خیلی سخت و غیرقابل کنترل شد اون بیاد بگیرتشون و فرار کنن🫱🏼‍🫲🏽

یه حقیقت تلخ در مورد عمل لیزیک یا حذف عینک وجود داره و‌اون اینه که شما دیگه نمی‌تونین عمیقا چشماتونو بمالین چون انگار تیزی رفته توش😀💔

سردرد دیگه جون ما رو گرفت دهن ما رو هم گایید👍🏼👍🏼👍🏼👍🏼

چقد این بچه‌ی احمق بوسی بوسیه، چیکارش کنم💔

اب حموم یجور دیگه ادمو خوشگل می‌کنه، قبول دارین؟
اصا خوشگل می‌شم مهربون می‌شم به دنبا لبخند می‌زنم، ینی مثلا منو وسط جنگ درحالیکه دارم ادم می‌کشم بردارن بندازن تو حموم وقتی بیرون بیام سر شمشیرم گل می‌کارم به همه گل می‌دم🥰🌸

نشست‌های نقد و بررسی کتاب (۷)

میز تخصصی علوم شناختی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدّنی برگزار می‌کند:


📚 نشست نقد و بررسی کتاب
«جغرافیای اندیشه: چگونه آسیایی‌ها و غربی‌ها متفاوت از هم می‌اندیشند و چرا؟»

📝نویسنده کتاب:
ریچارد اِ. نیسبت


🎤 سخنرانان:
💢دکتر جبار رحمانی
💢دکتر ماندانا سجادی



👤دبیر نشست:
دکتر لیلا اردبیلی


🗓 سه‌شنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۴٠۳
🕗 ساعت ۱۶ تا ۱۸

🔸شرکت در این رویداد برای عموم علاقه‌مندان، به هر دو صورت حضوری و مجازی، آزاد است.


📌آدرس: خیابان پاسداران، خیابان شهید مومن‌نژاد، پلاک ۱۲۴، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدّنی، سالن فارابی


🔗لینک حضور مجازی در نشست:

b2n.ir/icscs

🙎‍♀ارتباط با ادمین
@ShokufaCog
🔗لینک گروه

@ICSCSCogGroup

امروز داریم می‌ریم اینجا، می‌خوایم بریم این دوتا خوشگلو بوسی بوسی کنیم و باهاشون حرف بزنیم، شاید به جبار رحمانی بگم عاشقتم خوشگله، نمی‌دونم بذار ببینم چی می‌شه😔

در واقع مشکلی که بزرگ شدن زیر دست خانواده‌ی عشق نورز یا رسمی نشناس دوست داشتن و محبت، بوجود میاره اینه که دیگه خودتم نمی‌تونی به راحتی احساساتی که داری رو تشخیص بدی و به سرکوب اون می‌پردازی و شروع به نادیده گرفتن یا عصبانی شدن ازش می‌کنی.

انگشترامو ببینین فعلا^^

امروز تو مترو یه پسره‌ای می‌خواست بهمون توپ بفروشه، گفت بیا خواهرم بخر عالیه گفتم چیکارش کنم گفت هیچی با دوست‌دخترت بازی کن بعد گفت نه ببخشید دوس پسرت، منم گفتم نه همون دوس‌دختر عالیه.
می‌خواستم بهش بگم من و دوس‌دخترم چهارتا توپ داریم که باهاش بازی کنیم نیازی به این چیزای فیک نداریم، حیف که دلم به‌حال معصومیتش سوخت😔💔

Awakenings
من به بیماری‌های روان و عصبی علاقه زیادی دارم اما این فیلم همه موارد مورد علاقه من رو توش خودش داشت. از نقد سیستمی پزشکی در مقابل بیماری‌ها تا بیمارها، رفتارها، خانواده و عشق.
(براساس داستان واقعی)

اینکه رابین‌ویلیامز با بیماری‌ای شبیه به بیمار‌های توی این فیلم مبتلا شده و مرده واقعا حیرت‌انگیزه. آدم رو صد برابر اشک‌ میندازه:
پیکر مردهٔ او در اوت ۲۰۱۴ در ۶۳ سالگی در خانه‌اش در پرادایس کی، کالیفرنیا پیدا شد.[۷] دلیل مرگ او خودکشی اعلام شد. به گفته همسر بیوه‌اش، تشخیص داده شد که ویلیامز به بیماری پارکینسون مبتلاست، و همچنین افسردگی، اضطراب و پارانویای فزاینده‌ای را تجربه کرده بود.[۸] کالبدشکافی حاکی از «بیماری اجسام لویی مبهم» بود، و متخصصانِ زوال عقل اجسام لویی گفتند که علائمش با زوال عقل با اجسام لویی مطابقت دارد.[۹][۱۰][۱۱]

این فیلم، این فییییلم از بهترین فیلم‌هایی بود که من در عمر خودم دیدم، سه باز نگاهش کردم و هر سه‌بارش چشمه ی اشکم خشک نمی‌شد، نه چون محتواش غمگینه ها نه، چون انقدر همدلی و وجهه‌ی انسانی انسان‌هارو صاف و زیبا نشون می‌ده که تو نمی‌فهمی کی درگیرش شدی و کی خودتو بخشی از فیلم دیدی.
محشره.

چیز مهمی که این فیلم نشون داد اهمیت روابط انسانی بود. جوری که بیمارا تشنه‌ی کمی احساس خوشحالی و هیجان بودن متاثر کننده بود. دارو روی بیمارا اثر گذاشت ولی چیزی که درمان بیمارها رو ادامه دار می‌کرد روابط انسانی، احساس و دوستی بود. چیزی که بهشون بفهمونه که اونا زنده‌ان و نفس می‌کشن. نشون داد بیمارای روانی فقط بیمارن؛ بیمار بودنشون به این معنی نیست که زنده نیستن. اون‌ها فقط پزشکی رو می‌خواستن تا بهشون توجه کنه و الگوهای رفتاریشون رو درک کنه.
با اینکه ناراحت‌کننده بود ولی خیلی فیلم تاثیرگذاری بود؛ خیلی:))

یادش بخیر:)))))))

اینکه شما به هدف سکس بیای جلو و بگی سکس می‌خوام سگش صد شرف داره به اینکه بگی من دوس دارم باهات وارد رابطه بشم چون از طرز تفکر و اندیشه‌ات خوشم اومده ولی جلو چشماتو کس و کون گرفته‌باشه.

تو یه تیکه از این تدلسو، یکی ازین بازیکنا می‌ره برا باباش و دوستاش برای بازی بعدیشون که با منچسترسیتی‌عه بلیط بگیره، بعد روز مسابقه رو نشون می‌دن که باباهه نشسته رو صندلیای وی‌ا‌ی‌پی منچسترسیتی می‌گه پسر فوتبالیست داشتن اینهه، فقط حیف که تو تیم اشتباهیه:)))

بابای من در مواجهه با پیشرفت‌های من چون اونی که اون می‌خواسته نشده:

واقعا خدا اونروزی رو نیاره که با یکی بری بیرون و طرف نذاره نفس بکشی و‌ یه بند بخواد خودشو‌ بهت‌ قالب کنه، یکم از در و دیوار حرف بزن عزیزم من انقدم مشتاق نیستم تورو‌ درین‌حد عمیق بشناسم🙏🏻🙏🏻🙏🏻