من تماشای تو می‌کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

- ناشناس |شعر۹|

چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم

- وحشی بافقی |شعر۹|

به نفس‌های تو بند است مرا هر نفسی
سایه‌ات کم نشود از سرمان حضرت یار

- محمود احمدی |شعر۹|

«در این پریشانی روزگار،مبادا فراموش کنی دوستت دارم.».

- ناشناس |شعر۹|

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

- ناشناس |شعر۹|

أنت أجمل شيء ینبض بقلبي کل ليلة

«تو قشنگ‌ترین چیزی هستی که هر شب در قلبم می‌تپد»

- محمود درویش |شعر۹|

تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد
گر خام بود اطلس و دیبا گردد

- سعدی |شعر۹|

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را

ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را

- مولانا |شعر۹|

جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست
جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست
این چشم جهان بین مرا در همه عالم
جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست

- عراقی‌ |شعر۹|

من که اصراری ندارم تو خودت مختاری
یا بمان
یا که نرو
یا نگهت میدارم

- محسن مرادی |شعر۹|

کم  نشد بعدِ تو دلداده برایم اما
قول دادم به خیالِ تو خیانت نکنم!

- پروانه حسینی |شعر۹|

نمی‌خواستم دل بکَنم. |شعر۹|

خوشبحال مادرش، هر دم نگاهش میکند
من که دور افتاده هستم از نگاه و روی او

- سارا یوسفی |شعر۹|

تو در کنار خودت نیستی نمیدانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد

- فرامرز عرب عامری |شعر۹|

تو را دوست دارم و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته میکند

- احمد شاملو |شعر۹|

با چشم تو، از هر دو جهان گوشه گرفتیم
مائیم و تو ای جان که جگر گوشهٔ مایی

- شهریار |شعر۹|

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
‏در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

- فاضل نظری |شعر۹|

واقعیت این است که گذشت زمان مرا به تو نزدیک می‌کند.دیروز در جاده به تو فکر می‌کردم و با خودم می‌گفتم که اگر تو اینجا بودی چقدر باهم میخندیدیم.خوب می‌دیدم که تا کجا زندگی روزمره‌ام را پر کرده‌ای،مو به مو به درونم خزیده‌ای!

- آلبر کامو |شعر۹|

حرف ناگفته زیادست ولی میگذریم
آمد و بُرد و زد و خورد، حلالش باشد

- امیر حسین اثنا عشری |شعر۹|

آخرش در کوچه ای خلوت تو را میگیرمت
بوسهٔ مستانه ای بر گونه هایت میزنم

- سارا یوسفی |شعر۹|