SHOHADAY_HOVEIZEH Telegram 22530
شهدای هویزه
📔 #گزارش_به_خاک_هویزه (20) | خاطرات سردار یونس شریفی 🔺 روایتی خواندنی از نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی 🔻 اولین شهید دولت در کجا مجروح و مدتی بعد به شهادت رسید؟ ✍️ یک روز عصر که حامد جرفی به اتاق جنگ در مقر لشکر ۹۲ زرهی رفته بود؛ من در مقر بخشداری هویزه…
📔 #گزارش_به_خاک_هویزه (21) | خاطرات سردار یونس شریفی

🔺 روایتی خواندنی از نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی
🔻 سپاه پاسداران در هویزه چگونه تشکیل شد؟

✍️ بعد از مجروح شدن حامد جرفی [اولین بخشدار هویزه] و انتقال او به تهران، علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان، اصغر گندمکار را به عنوان فرمانده سپاه پاسداران هویزه منصوب کرد و رسماً سپاه پاسداران در هویزه تشکیل شد.

🔹 تا قبل از این هویزه سپاه مستقلی نداشت و ما با اهواز همکاری می کردیم. «اصغر گندمکار» پاسدار و در اهواز مستقر بود که به هویزه آمد؛ اصغر همراه خود یک گروه بیست- سی نفره را هم آورد. مرا به او معرفی کرده بودند و او هم مرا جذب سپاه تازه تأسیس هویزه کرد. اغلب بچه های همراه گندمکار از بچه های مسجد جزائری و مسجد سید مصطفی خمینی بودند. کمی بعد یک گروه از بچه های کازرون به فرماندهی اکبر پیرویان (که بعدها به شهادت رسید) به ما پیوستند. شهید پیرویان دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود. کازرونی ها هم حدود بیست نفر بودند.

🔹 بچه های همراه گندمکار در محل جهاد سازندگی مستقر شدند. کازرونی ها هم در محل دبستان ابن سینا جاگیر شدند. من در همان برخورد اول با گندمکار از او خوشم آمد. روحیه عرفانی خاصی داشت. کارها را تقسیم کردند. مسؤول اطلاعات و عملیات سپاه هویزه «رضا پیرزاد» شد و من هم با ایشان بودم. با یک موتورسیکلت دو ترکه سوار می‌شدیم و به شناسایی می‌رفتیم.

🔹 یکی از اقدامات مهم اصغر گندمکار تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هویزه بود. وی آمد و از میان بچه های بومی هویزه عده ای را گلچین کرد و در محل مجزایی سپاه پاسداران هویزه را تأسیس کرد. این کار در همان اوایل آبان ماه سال ۱۳۵۹ انجام شد. اصغر بـا ایــن کارش یک دوراندیشی و آینده نگری خاصی کرد و نهادی را تأسیس کرد که بعدها منشأ خیرهای بسیاری شد. او با خود فکر کرده بود که نیروهای اعزامی از اهواز، کازرون و جاهای دیگر روزی به هر دلیل هویزه را ترک خواهند کرد و این شهر نیاز به سپاه مستقلی دارد.


🔹 برای مقر سپاه هویزه، اصغر ساختمان مرکز بهداشت را در نظر گرفت و در آنجا سپاه را مستقر کرد. فکر می‌کنم نیروهای بومی جذب شده به این سپاه در مرحله اول حدود ۴۰ نفر بودند که آموزش های فشرده ای دیدند و جذب جنگ شدند.

🔹 در گرماگرم جنگ و شناسایی بودم که نامه ای از الیگودرز به دستم رسید. نامه را برادرم نوشته بود. از سلامتی خانواده و همچنین جنگ زدگی و در به دری گفته بود. ضمناً نوشته بود که دخترم سخت مریض است. الیگودرز سرد بود و زندگی برای کسانی که در خوزستان بوده اند، در آن سرما، سخت بود. دست خانواده ام را خواندم! آنها که خیلی نگران من بودند می‌خواستند با تحریک احساسات پدری ام مرا به الیگودرز بکشانند و به بهانه مریضی دخترم «امل» مرا همانجا پاگیر کنند. برادرم در نامه اش نوشته بود که حداقل بیا و دخترت را ببین! اما جنگ و شناسایی بود و دیگر جایی برای احساسات این چنینی نبود! هر اندازه پدرم اصرار کرد نرفتم و به کارم ادامه دادم. دلم نمی آمد کار را رها کنم و در حالی که دشمن هر آن ممکن است به شهرم حمله کند، سرگرم کارهای شخصی ام باشم. شب‌ها با بچه هایی که از سپاه اهواز به هویزه می آمدند به شناسایی می‌رفتیم. عراقی ها دست به تحرکات جدیدی زده بودند. جنگ داشت وارد مرحله خطرناکی می‌شد.

🔹 یک هفته بعد از نامه اول، نامه دیگری از الیگودرز به دستم رسید که در آن خبر داده بودند برادر کوچکم مریض است و ضمناً دخترم نیز مرده است. از خواندن این نامه کمی به فکر فرو رفتم. نمی دانستم راست می‌گویند و یا می‌خواهند پای مرا از جنگ بیرون بکشند. احساس عجیبی داشتم. در نامه نوشته بودند که حال برادرم خیلی خراب است و اگر زودتر خودم را به او نرسانم ممکن است مثل دخترم از دست برود!

🔹 عبدالزهرا جرفی، پسرعمه ام که از نامه مطلع شد به من گفت، یک روزه برویم الیگودرز و بیاییم. ضرری که ندارد. شاید نامه راست باشد و دخترت مرده و برادرت هم بیمار سخت باشد.
گفتم: دخترم چیزی اش نبود که بخواهد بمیرد. مگر مردن الکی است!
عبدالزهرا گفت: اما شاید هم راست باشد.
این جمله عبدالزهرا تکانم داد و به شدت احساسات پدری ام را شعله ور کرد. با اصغر گندمکار مشورت کردم بلادرنگ گفت: برو!

⬅️ ادامه دارد...

#سردار_شریفی
#شهدای_هویزه
#روایت

* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh



tgoop.com/shohaday_hoveizeh/22530
Create:
Last Update:

📔 #گزارش_به_خاک_هویزه (21) | خاطرات سردار یونس شریفی

🔺 روایتی خواندنی از نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی
🔻 سپاه پاسداران در هویزه چگونه تشکیل شد؟

✍️ بعد از مجروح شدن حامد جرفی [اولین بخشدار هویزه] و انتقال او به تهران، علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان، اصغر گندمکار را به عنوان فرمانده سپاه پاسداران هویزه منصوب کرد و رسماً سپاه پاسداران در هویزه تشکیل شد.

🔹 تا قبل از این هویزه سپاه مستقلی نداشت و ما با اهواز همکاری می کردیم. «اصغر گندمکار» پاسدار و در اهواز مستقر بود که به هویزه آمد؛ اصغر همراه خود یک گروه بیست- سی نفره را هم آورد. مرا به او معرفی کرده بودند و او هم مرا جذب سپاه تازه تأسیس هویزه کرد. اغلب بچه های همراه گندمکار از بچه های مسجد جزائری و مسجد سید مصطفی خمینی بودند. کمی بعد یک گروه از بچه های کازرون به فرماندهی اکبر پیرویان (که بعدها به شهادت رسید) به ما پیوستند. شهید پیرویان دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود. کازرونی ها هم حدود بیست نفر بودند.

🔹 بچه های همراه گندمکار در محل جهاد سازندگی مستقر شدند. کازرونی ها هم در محل دبستان ابن سینا جاگیر شدند. من در همان برخورد اول با گندمکار از او خوشم آمد. روحیه عرفانی خاصی داشت. کارها را تقسیم کردند. مسؤول اطلاعات و عملیات سپاه هویزه «رضا پیرزاد» شد و من هم با ایشان بودم. با یک موتورسیکلت دو ترکه سوار می‌شدیم و به شناسایی می‌رفتیم.

🔹 یکی از اقدامات مهم اصغر گندمکار تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هویزه بود. وی آمد و از میان بچه های بومی هویزه عده ای را گلچین کرد و در محل مجزایی سپاه پاسداران هویزه را تأسیس کرد. این کار در همان اوایل آبان ماه سال ۱۳۵۹ انجام شد. اصغر بـا ایــن کارش یک دوراندیشی و آینده نگری خاصی کرد و نهادی را تأسیس کرد که بعدها منشأ خیرهای بسیاری شد. او با خود فکر کرده بود که نیروهای اعزامی از اهواز، کازرون و جاهای دیگر روزی به هر دلیل هویزه را ترک خواهند کرد و این شهر نیاز به سپاه مستقلی دارد.


🔹 برای مقر سپاه هویزه، اصغر ساختمان مرکز بهداشت را در نظر گرفت و در آنجا سپاه را مستقر کرد. فکر می‌کنم نیروهای بومی جذب شده به این سپاه در مرحله اول حدود ۴۰ نفر بودند که آموزش های فشرده ای دیدند و جذب جنگ شدند.

🔹 در گرماگرم جنگ و شناسایی بودم که نامه ای از الیگودرز به دستم رسید. نامه را برادرم نوشته بود. از سلامتی خانواده و همچنین جنگ زدگی و در به دری گفته بود. ضمناً نوشته بود که دخترم سخت مریض است. الیگودرز سرد بود و زندگی برای کسانی که در خوزستان بوده اند، در آن سرما، سخت بود. دست خانواده ام را خواندم! آنها که خیلی نگران من بودند می‌خواستند با تحریک احساسات پدری ام مرا به الیگودرز بکشانند و به بهانه مریضی دخترم «امل» مرا همانجا پاگیر کنند. برادرم در نامه اش نوشته بود که حداقل بیا و دخترت را ببین! اما جنگ و شناسایی بود و دیگر جایی برای احساسات این چنینی نبود! هر اندازه پدرم اصرار کرد نرفتم و به کارم ادامه دادم. دلم نمی آمد کار را رها کنم و در حالی که دشمن هر آن ممکن است به شهرم حمله کند، سرگرم کارهای شخصی ام باشم. شب‌ها با بچه هایی که از سپاه اهواز به هویزه می آمدند به شناسایی می‌رفتیم. عراقی ها دست به تحرکات جدیدی زده بودند. جنگ داشت وارد مرحله خطرناکی می‌شد.

🔹 یک هفته بعد از نامه اول، نامه دیگری از الیگودرز به دستم رسید که در آن خبر داده بودند برادر کوچکم مریض است و ضمناً دخترم نیز مرده است. از خواندن این نامه کمی به فکر فرو رفتم. نمی دانستم راست می‌گویند و یا می‌خواهند پای مرا از جنگ بیرون بکشند. احساس عجیبی داشتم. در نامه نوشته بودند که حال برادرم خیلی خراب است و اگر زودتر خودم را به او نرسانم ممکن است مثل دخترم از دست برود!

🔹 عبدالزهرا جرفی، پسرعمه ام که از نامه مطلع شد به من گفت، یک روزه برویم الیگودرز و بیاییم. ضرری که ندارد. شاید نامه راست باشد و دخترت مرده و برادرت هم بیمار سخت باشد.
گفتم: دخترم چیزی اش نبود که بخواهد بمیرد. مگر مردن الکی است!
عبدالزهرا گفت: اما شاید هم راست باشد.
این جمله عبدالزهرا تکانم داد و به شدت احساسات پدری ام را شعله ور کرد. با اصغر گندمکار مشورت کردم بلادرنگ گفت: برو!

⬅️ ادامه دارد...

#سردار_شریفی
#شهدای_هویزه
#روایت

* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh

BY شهدای هویزه


Share with your friend now:
tgoop.com/shohaday_hoveizeh/22530

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

With the administration mulling over limiting access to doxxing groups, a prominent Telegram doxxing group apparently went on a "revenge spree." Some Telegram Channels content management tips When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name. How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Joined by Telegram's representative in Brazil, Alan Campos, Perekopsky noted the platform was unable to cater to some of the TSE requests due to the company's operational setup. But Perekopsky added that these requests could be studied for future implementation.
from us


Telegram شهدای هویزه
FROM American