نمیدانم دقیقا چطور توضیح بدهم؛
اما نه آنقدر ناامیدم که دست از تلاش بردارم و نه آنقدر امیدوار، که بیشتر تلاش کنم.

امروز حالم 100/100 بود
کاملا sad/sad

از کاشتن گل، در باغچه کسایی که قرار نیست به اونا آب بدن دست بردارین.

مامانم وقتی حالش خوب نیست و نیاز داره کنارش باشم در جواب چه خبر میگه "هیچی، نشستم تو خونه‌ی تاریک."
منم الان خیلی "هیچی، نشستم تو خونه‌ی تاریک."

دوست داشتم حوصله داشتم تا جواب تمام محبت‌هاتون رو بدم. اما متاسفانه در حال کنونی من جواب سوال‌های ذهن خودم هم نمیتونم بدم.

‏منو برگردونید زمانی که برای
جوونه زدنِ لوبیای کلاس علوم ذوق میکردیم.

خالی‌ام؛ اما تحمل چیزی را ندارم؛
شوق چیزهایی را دارم؛ اما حوصله‌اش را نه.

تنها بودم...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🌚
𖦼siaho sefide

در موردش ناراحت نیستم، در موردش دلم خیلی شکست.

به موقع بودن مهمه...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘☕️
𖦼siaho sefide

بنظرم اینکه شما آدمیو پیدا کنید که بلدتون باشه یکی از مهم ترین چیزاست
بدونه کی ناراحتید، کی باید بخوابید، کی وقت غذاتونه، کی نباید باهاتون حرف بزنه، کی باید حرف بزنه، چیزای مورد علاقتونو بدونه، چی خوشحالتون میکنه، چی اذیتتون میکنه...

هیچکس اونقدر که تو به خودت فکر میکنی به تو فکر نمیکنه‌‌.

«سکوت آدما نتیجه‌ی خسته شدن از توضیح دادنه‌.»

‏بزرگسالی فقط اونجاش که بهت میگن هرجور خودت صلاح میدونی ولی تو صلاح خودتو نمیدونی.

اما‌ دردناک‌تر از تحمل این‌همه رنج،
این است که ببینی
دنیا کوچک‌ترین اهمیتی هم به رنجی که میبری نمیدهد.

من الان نه تنها به مو وصلم بلکه یه بغض به اندازه قلوه سنگ بزرگ تو گلوم دارم، قفسه سینه‌ام سنگینه، معده‌ام میسوزه، سردرد دارم، حتی توان حرکت هم ندارم، حالا تو باز بیا بگو درست میشه.

نباید بزاری روحت بمیره...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🌝
𖦼siaho sefide

‏نیاز به رفتن دارم، معلق بودن و محو‌ شدن،
باید انسان بودن را به پایان برسانم و ابر بودن را آغاز کنم.

‏«ولی جالبه به جایِ من،
اونایی که مقصر بودن شاکی شدن.»

تو چیزی نگفتی، ولی من همه رو با کارات شنیدم.