‏- از غمگین شدن بدتر؟
+ غمیگن خوابیدن و غمگین بیدار شدن، غمگین غذا خوردن، غمگین زنده بودن.

‏من پذیرفتم ولی باز هم هردفعه بابتش گریه کردم.

پرسید: از عشق چه به دست آوردی؟
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🫀
𖦼siaho sefide

یه وقت‌هایی خسته‌ای خیلی زیاد، احساس میکنی داری غرق میشی، انگیزه‌ای نداری، نه بخاطر حجم کارهایی که انجام دادی بلکه بخاطر حجم افکاری که توی سرت داری و بیرون اومدن از این حالت یکی از سخت‌ترین کارهای ممکنه.

‏هیچ‌کس حوصله حال بدت رو نداره، تنها درباره‌اش گریه کن عزیزم.

‏من واقعا خونه و تنهایی رو دوست دارم، برای خودت کتاب میخونی، فیلم میبینی، قهوه درست میکنی، غذا میخوری، تمیزکاری میکنی، کسی کاری به کارت نداره، تا تلفن رو هم برنداری نمیفهمی در دنیا چه‌خبره که گور باباش.

ما از تحمل کردن به عادت کردن رسیدیم...

یه موقع هایی هست که حال هیچی نی...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🌚
𖦼siaho sefide

بچه‌ها حرف دلشونو راحت میزنن. ما اما نمی‌
تونیم. مثلا من الان دوست‌دارم بگم ببین! من واقعا حالم خوب نیست. غمگینم. باهام حرف بزن. اگه از دستم دلخوری بذار بعد. باهام حرف بزن. اگه سرت شلوغه یه‌کاریش بکن. الان باهام حرف بزن. اگه حرف‌زدن با من برات سخته، امروز رو سختی بکش و باهام حرف بزن.

دیگه مقصد مهم نیست؛
فقط ترک مبدا مهمه.

من در شادترین لحظه های زندگی‌ام نیز، اندوه خاصی را در جایی از وجودم حس میکنم.

نه طاقت خاموشی، نه تابِ سخن داریم!

هر لذتی که میبریم، یا آستینش دراز است یا کوتاه یا گشاد، اما هر غمی که میپوشیم؛ دقیق انگار برای ما بافته اند.

دقیقا همه اتفاقا تو ضعیف ترین ورژنت اتفاق میفته.

یه آدم رو دوبار پیدا نمیکنی...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🤌🏼
𖦼siaho sefide

نباید آدمایی که میفهمنتون، درکتون میکنن، بدون هیچ انتظاری بهتون گوش میدن، هروقت کمک احتیاج دارید کمکتون میکنن، بهتون اهمیت میدن و تمام تلاششونو برای شما میکنن از دست بدید. دنیا پر از آدماییه که شمارو نمیفهمن.

بعد انگشتان دستش را شمرد و گفت این دهمین بار بود، انگشتانم برای بخشیدنت تمام شد.