tgoop.com/siroosshamisa/640
Last Update:
انکار صوفیان
دعوای بزرگان ما چون مولانا و سعدی و حافظ با صوفیان به سبب آموزه های صوفیان نیست زیرا این آموزه با آموزه های عرفانی نزدیک و درآمیخته است؛ دعوا بر سر نهاد صوفیان و خود صوفیان است.
صوفیان صاحب خانقاه و مریدان و درآمدهای سرشار بودند و نوعی سلطنت و حکومت داشتند. (حال آنکه عرفان، فردی است و عارف، تنها و ناشناس) و لذا قدرت آنان را به سوی فساد و نیرنگ و زد و بند با حکومت می کشاند.
علاوه بر این، باید توجه داشت که صوفی و شیخ و واعظ و زاهد بعد از حمله مغول (یعنی قرون هفت و هشت و نهم) وضع خاصی داشت؛ غرق در فساد و ریا بود. در عصر ایلخانان مغول که مردم ایران در فقر و فاقه به سر می بردند، صوفیان و خانقاه ها از همه نظر تحت حمایت حکومت های جبّار بودند و روزانه بین آنان جیره دولتی پخش میشد.
بسیاری از بزرگان این دوره به انتقاد از این صوفیان پرداختهاند:
حمدالله مستوفی در سال ۷۳۰ هجری قمری می نویسد: (اما جماعتی که در این زمان، بر روی روزگار، خود را از مشایخ می شمارند، اغلب چنانند که در حقشان توان گفت: حق سبحانه و تعالی اهل دین و دولت را از شرّ زرق و فریب چنین قوم نگاه دارد و ایشان را و ما را... به برکت اولیای حقیقی، راه راست هدایت کناد.
شمس منشی که در دربار شیخ اویس یکی از ممدوحان حافظ بود، مینویسد: (جمعی شیخ نمایان اند که دعوی شیخی کنند و از رسوم شیخی جز نام نداشته باشند و از تعلیم علوم به واسطه عدم استعداد محترز و از صحبت علما به واسطه تشبّه با جهّال و عوام الناس مجتنب و جز طامات فُشارآمیز نگویند... و ملاقات یک عامی جاهل را به سبب تناسب صوری و معنوی از صحبت هزار فاضل کامل و عالم، دوست تر دارند.)
عناد حافظ با صوفی و شیخ معروف است؛ بزرگترین و معروفترین صوفی زمان حافظ، شاه نعمت الله ولی است که صاحب قدرت و مکنت و حشمت بوده است و لاف و گزاف بسیار در کرامات و خوارق عادات می زده است.
شاه نعمت الله به دنیاداری هم معروف بود. شاه نعمت الله ولی متولد ۷۳۰ حدود یک دهه از حافظ کوچکتر بود اما عمر طولانی داشت و در ۸۳۴ درگذشت. این صوفی را که موسسه فرقه نعمت اللهی است، میتوان نمونه یک صوفی تمام عیار دانست. حافظ به سخره او پرداخته است و این میرساند که در باب صوفیان دیگر هم اعتقادی نداشته است.
جالب است که بعدها همین صوفیان و متشرّعان که همیشه مورد انتقاد حافظ بودند، حافظ را (مال خود) کردند و اشعار او را مطابق آرا خود معنی گذاری نمودند.
اینک غزلی از شاه نعمت الله را که طبق معمول صوفیان، پر از لاف و گزاف و شطح و طامات است با جوابیه طنزآلود حافظ ذکر می کنیم:
شاه:
ما خاک را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم
حافظ:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
صراحتاً شاه نعمت الله ولی را طبیب مدعی (در تعریض جمع به کار میبرند) خوانده است.
منبع: یادداشتهای حافظ
مولف: استاد سیروس شمیسا
نشر: علم
صص: ۴۰_۴۲
BY استاد سیروس شمیسا
Share with your friend now:
tgoop.com/siroosshamisa/640