tgoop.com/sociology_of_sport/12050
Last Update:
تمامِ امروز فکر می کردم، چقدر از شخصیت ژاور در بینوایان متنفر هستم...
کاملا به این فکر می کردم اگر بخواهم در جهت متعالی شدن گام بردارم، سعی می کنم تا آخر عمرم دوستی سازی کنم، کمک بگیرم و صیقلی برای تمام زمختی ها و اظهارِ وجودهای بی جهت باشم.
خیلی وقت هست به این فکر می کنم واقعا دوران آدم هایی که با کنترل گری، ادای افراد مسئولیت پذیر را در می آورند و تک کنشگر در زندگی همگان می شوند، گذشته است.
افرادی مانند افلاطون که به پاسداران حق ازدواج نمی داد.
افرادی مانند کشیش ها که با تقدس گراییِ بی مورد، بهشت را به مردم می فروختند و عوض کم کردن بارِ زندگی، بارِ بیشتری بر دوش مردم می گذاشتند.
افرادی که در سازمان ها در جایگاهِ حراست اغلب، قرار می گیرند.
در نهایت همگان، افرادی هستند که در تنهایی خویش در رنج و عذاب به سر می برند.
حرکت در مسیرِ خودخواهی، با روکشِ قانون مداری، از آن ها افرادی می سازد که نه تنها در نهایت، قانون هم درست اجرا نمی کنند بلکه مانعِ رشد و فلج شدن تگ تک اعضای یک جامعه می شوند.
کنشگری دنیای ضد خشونت، همیشه برایم کاری مورد علاقه بوده است.
صحبت های تلفنی با دوست، مدیتیشن و طبیعت گردی و دوری از نگاهی تک بعدی و تقدس گرایی ریاکارانه، می تواند اندیشه ساز رشدِ خلاق برای هر فرد و به وجود آورنده محیطی سلامت باشد.
جنبش هایی که در لبنان در دهه اخیر شکل می گرفت، همیشه مرا به تفکر فرو می برد، که چطور معترضین حتی به روح انسان هم اهمیت می دهند و با شادی و رقص در خیابان، از فشار عصبی بر دیگری می کاهند.
در دنیای اتوماتیک، که نیاز هر انسان اغلب با موبایل هم حل می شود، انگار همه چیز، دست به دستِ هم داده است تا وجودِ انسان را بگیرد.
وجودی که فهمِ موجودیتِ الهیِ انسان به آن وابسته است.
در موسیقی ای شنیدم که بهترین دارو برای هرانسان، وجودِ انسانِ دیگری است.
آنچه که متأسفانه در نظام های امروزی، بوجود آمده است، استفاده از عقلانیتِ ابزاری در بدست آوردن منابع بیشتر در هر لحظه است، این وضعیت حتی منجر به کم رنگ شدنِ نظام های نئو سوسیالیست نیز شده است.
در دنیای جدید، انسان، در چنین فضای ریاکارانه ای که همه چیز را رو به تباهی می کِشد، فرو می رود.
دچار یک دور باطل در جامعه با ادعای حفظ محیط زیست و عملا برخورد با تخریبِ روز افزونِ آن هستیم.
با انسان هایی روبرو می شویم که به نامِ کمک، دروغ می گویند و بی اخلاقی و سوداگری می کنند.
افرادی که عقلانیتِ صرف با باطنی ریاکارانه دارند، میانجی های خوبی در دنیای آدم ها نیستند.
این افراد نگهبانانِ جهنمی می شوند که برای خود و دیگران ایجاد می کنند.
تمامِ امروز به این فکر می کردم، چقدر می شود این افراد را در دنیای خودشان، درک کرد؟
چقدر می شود این افراد را تقلیل داد و جابجا کرد و از مردم دور کرد تا جامعه، نفس بکشد؟
چقدر می شود در به تعادل رساندن آنها نقش ایفا کرد؟
به همه این ها که فکر می کردم، نقش وجودِ زنانگی را موثر دیدم.
شاید پاسخ تمام این سوالات این باشد که نقشِ زن و مادر بودن در نظام های اجتماعی پررنگ شود.
در ساختارها به زنان، جایگاه های میانجی گری بیشتری تعلق گیرد.
کاملا بر این باورم هیچکس، بیشتر از یک زنِ در نقشِ مادر، درک از ارزش انسانیِ هر نفر در خانواده، ندارد.
در نیم نگاهی به بُعدِ زنانه در خلقت، نگه دارنده ی شالوده اجتماعِ انسانی را وجودِ نوعی دیگر از انسان می دانم که فریاد می کشد و فریادرسی می کند...
عشق می ورزد و فریادِ نیازِ عشق سر می دهد...
با تمامِ سخت گیری هایی که مانعِ بوجود آمدنِ خانواده می شود، مبارزه می کند...
روابط را تسهیل می کند و از دو قطبی های دنیای مردانه، عبور می کند...
عدمِ حضورِ انرژیِ مادرانه، در اجتماع به نابودیِ زندگی، بیش از وقوعِ هر جنگی، اثر می بخشد، طوری که دیگر نیاز به حتی درگیری و کشتاری هم نیست.
این یعنی بی هزینه تمام کردن و سودِ خالص یکصد درصدی اما واقعا به نفع چه کسی!؟
#۱۴۰۳.۱۱.۱۳
#تقویتِ باور به انرژیِ مادرانه
#مهسا حاجیلی
https://www.tgoop.com/+hYr9QCfvw480YmU0
BY مطالعات فمینیستی تفسیری پرگمتیستی بارویکرد فرودبه زمین
Share with your friend now:
tgoop.com/sociology_of_sport/12050