Forwarded from اتچ بات
🔹 چرا ایرانیان تاریخ خود را نمیخوانند؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
فیاض زاهد تحلیلگر سیاسی و استاد تاریخ دانشگاه معتقد است که کتابهای درسی ما هر روز بیشتر از پیش غیر ایرانی میشود آنچنان که دانشآموزان ایرانی بر خلاف دانشآموزان اروپایی بسیار کم تر به پیشینه تاریخی خود توجه دارند. تجربه معلمان تاریخ نیز از بیتوجهی فزاینده نسبت به این امر در کلاسهای درس حکایت میکند. روشن است که بخشی از این بیاعتنایی را میتوان در نسبت با کاهش احساس میهن دوستی در میان ایرانیان توضیح داد که بیش از همه در افزایش مهاجرتها و گرایش به جهانوطنی جلوهگر شده است. اما بهراستی چرا ما امروزه کمتر تاریخ خود را میخوانیم؟
✅ شکاف تاریخی؛ دولت- ملت: مطابق نظریه کاتوزیان، حکومت در ایران از آنجا که متکی بر طبقات اجتماعی نبوده و در آن اراده پادشاه تنها منبع قانونگذاری و تنظیم روابط سیاسی تلقی میشده است نتوانسته به مشارکت شهروندان در نصب، نقد و عزل حاکمان بینجامد (دموکراسی). شکاف تاریخی؛ دولت- ملت نیز زاییده چنین شرایطی است که توانسته با نابود کردن اعتماد عمومی به افول حس میهن دوستی در میان ایرانیان منجر شود.
✅ پیدایش دوگانه؛ امت- ملت: انقلاب ۵۷ مبتنی بر خوانش سیاسی از اسلام و با داعیه عدالتگستری و ظلمستیزی از طریق صدور انقلاب به پیروزی رسید. از آن پس بود که این دوگانه شکل گرفت و آرمان رهایی امت اسلامی از چنگال امپریالیسم جهانی در قانون اساسی نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی تجلی یافت. اینک اما چهاردهه است که دوگانه غیرکارکردی؛ امت- ملت نه تنها نتوانسته به آرمان نخستین خود جامه عمل بپوشاند بلکه با کمرنگ کردن همبستگی ملی موجب کند شدن روند توسعه و افول احساس وطندوستی شده است.
✅ نقالی تاریخ بهجای نقادی تاریخ: خوانش تاریخ در ایران صرفا به نقالی آن فروکاسته شده و به روایتگری مجموعهای از حوادث مرتبط با فرادستان محدود مانده است (تاریخ شاهان)، در حالیکه همین تاریخ از روایت نقش فرودستان و فاعلیت آنها غفلت کرده است (تاریخ مردم). روشن است که اگر نقادی تاریخ به معنای نگاه جامعه شناختی به رویدادهای گذشته با هدف کشف منطق حاکم بر دورههای تاریخی و آشناییزدایی از آنها (کشف نظم در بینظمیها، و قاعده در استثناها) در مدارس و جامعه حاکم شود اشتیاق به تاریخ فزونی خواهد یافت.
✅ ناکامی در تلفیق میان سه فرهنگ: ایرانیان از دو سده پیش تا کنون میراثدار؛ ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت به عنوان فرهنگهای نهادینه شده در ضمیر جمعی خود محسوب میشوند. حکومتها در اینمیان اما بهجای مجال دادن به مردم برای ایجاد سازگاری میان این سه فرهنگ کوشیدهاند تا برخی را به نفع یکی مصادره و از عرصه عمومی حذف نمایند. تلاشهایی که در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی انجام گرفت و به نتایجی متضاد با خواست حاکمان انجامید. برای ملت بی پناه اما؛ شیزوفرنی فرهنگی، افول میهندوستی، و بیاعتمادی عمومی تنها ارمغان نامبارک این بیتدبیری ها بوده است.
@solati_mehran
#تاریخ
#توسعه
#میهن_دوستی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
فیاض زاهد تحلیلگر سیاسی و استاد تاریخ دانشگاه معتقد است که کتابهای درسی ما هر روز بیشتر از پیش غیر ایرانی میشود آنچنان که دانشآموزان ایرانی بر خلاف دانشآموزان اروپایی بسیار کم تر به پیشینه تاریخی خود توجه دارند. تجربه معلمان تاریخ نیز از بیتوجهی فزاینده نسبت به این امر در کلاسهای درس حکایت میکند. روشن است که بخشی از این بیاعتنایی را میتوان در نسبت با کاهش احساس میهن دوستی در میان ایرانیان توضیح داد که بیش از همه در افزایش مهاجرتها و گرایش به جهانوطنی جلوهگر شده است. اما بهراستی چرا ما امروزه کمتر تاریخ خود را میخوانیم؟
✅ شکاف تاریخی؛ دولت- ملت: مطابق نظریه کاتوزیان، حکومت در ایران از آنجا که متکی بر طبقات اجتماعی نبوده و در آن اراده پادشاه تنها منبع قانونگذاری و تنظیم روابط سیاسی تلقی میشده است نتوانسته به مشارکت شهروندان در نصب، نقد و عزل حاکمان بینجامد (دموکراسی). شکاف تاریخی؛ دولت- ملت نیز زاییده چنین شرایطی است که توانسته با نابود کردن اعتماد عمومی به افول حس میهن دوستی در میان ایرانیان منجر شود.
✅ پیدایش دوگانه؛ امت- ملت: انقلاب ۵۷ مبتنی بر خوانش سیاسی از اسلام و با داعیه عدالتگستری و ظلمستیزی از طریق صدور انقلاب به پیروزی رسید. از آن پس بود که این دوگانه شکل گرفت و آرمان رهایی امت اسلامی از چنگال امپریالیسم جهانی در قانون اساسی نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی تجلی یافت. اینک اما چهاردهه است که دوگانه غیرکارکردی؛ امت- ملت نه تنها نتوانسته به آرمان نخستین خود جامه عمل بپوشاند بلکه با کمرنگ کردن همبستگی ملی موجب کند شدن روند توسعه و افول احساس وطندوستی شده است.
✅ نقالی تاریخ بهجای نقادی تاریخ: خوانش تاریخ در ایران صرفا به نقالی آن فروکاسته شده و به روایتگری مجموعهای از حوادث مرتبط با فرادستان محدود مانده است (تاریخ شاهان)، در حالیکه همین تاریخ از روایت نقش فرودستان و فاعلیت آنها غفلت کرده است (تاریخ مردم). روشن است که اگر نقادی تاریخ به معنای نگاه جامعه شناختی به رویدادهای گذشته با هدف کشف منطق حاکم بر دورههای تاریخی و آشناییزدایی از آنها (کشف نظم در بینظمیها، و قاعده در استثناها) در مدارس و جامعه حاکم شود اشتیاق به تاریخ فزونی خواهد یافت.
✅ ناکامی در تلفیق میان سه فرهنگ: ایرانیان از دو سده پیش تا کنون میراثدار؛ ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت به عنوان فرهنگهای نهادینه شده در ضمیر جمعی خود محسوب میشوند. حکومتها در اینمیان اما بهجای مجال دادن به مردم برای ایجاد سازگاری میان این سه فرهنگ کوشیدهاند تا برخی را به نفع یکی مصادره و از عرصه عمومی حذف نمایند. تلاشهایی که در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی انجام گرفت و به نتایجی متضاد با خواست حاکمان انجامید. برای ملت بی پناه اما؛ شیزوفرنی فرهنگی، افول میهندوستی، و بیاعتمادی عمومی تنها ارمغان نامبارک این بیتدبیری ها بوده است.
@solati_mehran
#تاریخ
#توسعه
#میهن_دوستی
Telegram
attach 📎
Audio
ارزشهای جهانی چگونه تغییر میکنند؟
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی به شرح بخش نخست از آرای رونالد اینگلهارت در کتاب تکامل فرهنگی؛ تغییر ارزشها و استحاله جهان پرداخته است. عناوین مطرح شده در این نوبت عبارتاند از:
🔸 نوسازی تکاملی و تغییر فرهنگی
🔸 ظهور ارزشهای فرامادی در غرب و جهان
🔸 الگوهای فرهنگی جهانی
🔸 پایان سکولار شدن؟
زمان فایل: ۴۰ دقیقه
پنجم شهریور ۱۴۰۳
@solati_mehran
#تکامل_فرهنگی
#رونالد_اینگلهارت
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی به شرح بخش نخست از آرای رونالد اینگلهارت در کتاب تکامل فرهنگی؛ تغییر ارزشها و استحاله جهان پرداخته است. عناوین مطرح شده در این نوبت عبارتاند از:
🔸 نوسازی تکاملی و تغییر فرهنگی
🔸 ظهور ارزشهای فرامادی در غرب و جهان
🔸 الگوهای فرهنگی جهانی
🔸 پایان سکولار شدن؟
زمان فایل: ۴۰ دقیقه
پنجم شهریور ۱۴۰۳
@solati_mehran
#تکامل_فرهنگی
#رونالد_اینگلهارت
🔹 اهمیت تفکر انتقادی در آموزشوپرورش
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
آموزشوپرورش یک دستگاه حقیقتساز است. دستگاهی که میکوشد تا با پوشاندن جامهی حقیقت به قامت برخی از گزارههای آموزشی و تربیتی در سنین پایین، نسلی با رفتار پیشبینیپذیر و قابل کنترل را پرورش دهد. اهمیت این موضوع بهحدی است که جامعه شناسی مانند لویی آلتوسر دستگاه آموزشوپرورش را یکی از سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت میداند که توانسته با نهادینه کردن ارزشهای نظام سرمایهداریجهانی، به تداوم آن کمک نماید و جامعه شناس دیگری همچون پییر بوردیو، نظام آموزشوپرورش را عامل مهم بازتولید نابرابریهای اجتماعی معرفی میکند.
آموزشوپرورش یک دستگاه حقیقتساز است چون میتواند برخی از منویات ساختار قدرت را در قالب کتابهای درسی و برنامههای پرورشی به عنوان امور بدیهی و بینیاز از اندیشیدن به مخاطبان خود عرضه و انتظار پیروی از آنانرا داشته باشد. البته پرواضح است که به دلیل ناسازگاری میان خردهنظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و خانواده در ایران، نظام رسمی آموزشوپرورش کشور هرگز نتوانسته به اندازه کافی برنامههای ساختار قدرت را اجرایی و در نسلهای آینده نهادینه سازد. برخی از واقعیتهای موجود در نظام آموزشی کشور به شرح زیر میباشند:
✅ پدیده کنکور که به باور جامعهشناسان اکنون به یک سامانه نظمآفرین برای زندگی دانشآموزان تبدیل شده و تدارک کسب آمادگی برای موفقیت در آن از؛ تاکید بر دروس خاص در مدارسابتدایی و رقابت برای قبولی در مدارس تیزهوشان گرفته تا برنامهریزی برای مطالعه و یادگیری روشهای تندخوانی و تستزنی به یک امر بدیهی مبدل شده است. در عوض مدارس هیچ برنامهای برای آموزش مشارکتی مهارتهای زندگی نداشته و عملا نسلی تکساحتی، غیر اجتماعی و فاقد حداقل قابل قبولی از جامعهپذیری را به عرصه زیستجمعی تحویل میدهند.
✅ لزوم رعایت رفتار استاندارد از سوی دانشآموزان در زمینههایی از قبیل نوع پوشش، آرایش مو و سلوک رفتاری به عنوان یک حقیقت بدیهی، منجر به محو شدن تفاوتهای فردی در نظم ایدئولوژیک مدارس و حاکمیت نوعی یکدستسازی مکانیکی شده است. در همین راستا مسئولان مدارس محدودیتهای نامتعارفی را برای دانشآموزان متفاوت فراهم آورده و این امر را جزء افتخارات خود محسوب میکنند.
✅ در ارائه برنامههای پرورشی مفروض اصلی عبارت از تصور کودکان به عنوان لوح سفید، و لزوم هدایت یکسویه و شعارزده آنها میباشد. از همینرو است که روشهای غیرمشارکتی در تربیت، به محور نظام آموزشی تبدیل، و سعی شده تا با بمباران تبلیغی دانشآموزان با برخی آموزههای ناکارآمد پرورشی، نسلی تابع و خاضع در برابر ساختار قدرت تربیت شود. تلاشهایی که نه تنها موفق نبوده بلکه به دلیل نادیده انگاشتن واقعیتهای اجتماعی موجب شکلگیری شخصیتی دوگانه در میان دانشآموزان شده است.
🔹 نکته پایانی: در ایران امروز بسیاری از عرصههای فرهنگی - اجتماعی از جمله نظام آموزشوپرورش به جولانگاه تاختوتاز دولت و بازار تبدیل شده و از وظیفه ذاتی خود یعنی پرورش انسانهایی شجاع، مسئول و خودآیین باز ماندهاند. از همینرو ترویج تفکر انتقادی در مدارس میتواند اعتماد به نفس بیشتری برای دانشآموزان در این مصاف نابرابر به ارمغان آورد.
@solati_mehran
#تفکر_انتقادی
#آموزش_و_پرورش
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
آموزشوپرورش یک دستگاه حقیقتساز است. دستگاهی که میکوشد تا با پوشاندن جامهی حقیقت به قامت برخی از گزارههای آموزشی و تربیتی در سنین پایین، نسلی با رفتار پیشبینیپذیر و قابل کنترل را پرورش دهد. اهمیت این موضوع بهحدی است که جامعه شناسی مانند لویی آلتوسر دستگاه آموزشوپرورش را یکی از سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت میداند که توانسته با نهادینه کردن ارزشهای نظام سرمایهداریجهانی، به تداوم آن کمک نماید و جامعه شناس دیگری همچون پییر بوردیو، نظام آموزشوپرورش را عامل مهم بازتولید نابرابریهای اجتماعی معرفی میکند.
آموزشوپرورش یک دستگاه حقیقتساز است چون میتواند برخی از منویات ساختار قدرت را در قالب کتابهای درسی و برنامههای پرورشی به عنوان امور بدیهی و بینیاز از اندیشیدن به مخاطبان خود عرضه و انتظار پیروی از آنانرا داشته باشد. البته پرواضح است که به دلیل ناسازگاری میان خردهنظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و خانواده در ایران، نظام رسمی آموزشوپرورش کشور هرگز نتوانسته به اندازه کافی برنامههای ساختار قدرت را اجرایی و در نسلهای آینده نهادینه سازد. برخی از واقعیتهای موجود در نظام آموزشی کشور به شرح زیر میباشند:
✅ پدیده کنکور که به باور جامعهشناسان اکنون به یک سامانه نظمآفرین برای زندگی دانشآموزان تبدیل شده و تدارک کسب آمادگی برای موفقیت در آن از؛ تاکید بر دروس خاص در مدارسابتدایی و رقابت برای قبولی در مدارس تیزهوشان گرفته تا برنامهریزی برای مطالعه و یادگیری روشهای تندخوانی و تستزنی به یک امر بدیهی مبدل شده است. در عوض مدارس هیچ برنامهای برای آموزش مشارکتی مهارتهای زندگی نداشته و عملا نسلی تکساحتی، غیر اجتماعی و فاقد حداقل قابل قبولی از جامعهپذیری را به عرصه زیستجمعی تحویل میدهند.
✅ لزوم رعایت رفتار استاندارد از سوی دانشآموزان در زمینههایی از قبیل نوع پوشش، آرایش مو و سلوک رفتاری به عنوان یک حقیقت بدیهی، منجر به محو شدن تفاوتهای فردی در نظم ایدئولوژیک مدارس و حاکمیت نوعی یکدستسازی مکانیکی شده است. در همین راستا مسئولان مدارس محدودیتهای نامتعارفی را برای دانشآموزان متفاوت فراهم آورده و این امر را جزء افتخارات خود محسوب میکنند.
✅ در ارائه برنامههای پرورشی مفروض اصلی عبارت از تصور کودکان به عنوان لوح سفید، و لزوم هدایت یکسویه و شعارزده آنها میباشد. از همینرو است که روشهای غیرمشارکتی در تربیت، به محور نظام آموزشی تبدیل، و سعی شده تا با بمباران تبلیغی دانشآموزان با برخی آموزههای ناکارآمد پرورشی، نسلی تابع و خاضع در برابر ساختار قدرت تربیت شود. تلاشهایی که نه تنها موفق نبوده بلکه به دلیل نادیده انگاشتن واقعیتهای اجتماعی موجب شکلگیری شخصیتی دوگانه در میان دانشآموزان شده است.
🔹 نکته پایانی: در ایران امروز بسیاری از عرصههای فرهنگی - اجتماعی از جمله نظام آموزشوپرورش به جولانگاه تاختوتاز دولت و بازار تبدیل شده و از وظیفه ذاتی خود یعنی پرورش انسانهایی شجاع، مسئول و خودآیین باز ماندهاند. از همینرو ترویج تفکر انتقادی در مدارس میتواند اعتماد به نفس بیشتری برای دانشآموزان در این مصاف نابرابر به ارمغان آورد.
@solati_mehran
#تفکر_انتقادی
#آموزش_و_پرورش
🔹 چرا نظام حکمرانی کشور ناکارآمد است؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ برخی از صاحبنظران یکی از نارساییهای عمده در نظام حکمرانی مملکت را فقدان نگاه سیستمی به مولفههای نقشآفرین در مدیریت کشور میدانند. به عبارت دیگر ایشان معتقدند که نگاه سیاستگذاران به تحولات کشور بیش از اندازه بخشی، جزئینگرانه و فاقد توجه به کلیت امور است. نگرشی که موجب موازیسازی، بیبرنامهگی و ناهماهنگی در هدایت کشور به سوی توسعه شده است.
✅ در نگاه سیستمی جامعه به مثابه نظامی تصور میشود که از خردهنظامهای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده تشکیل شده است. همچنین میان این عرصهها نوعی ارتباط دو سویه و متقابل وجود دارد که برای هر دو طرف ضروری و برای کلیت سیستم کارکردی میباشد. نظامی از کارآمدی برخوردار است که این روابط متقابل به نفع یکی از خردهنظام ها یکطرفه و از پویایی لازم تهی نشده باشد.
✅ اکنون اگر به طور مثال روابط میان عرصههای سیاست و فرهنگ را در نظر بگیریم روشن است که منطق سیاست عبارت از قدرت و منطق فرهنگ عبارت از گفتوگو میباشد. حال اگر سیاست بکوشد تا منطق خود را بر فرهنگ تحمیل کرده و در عرصههای فرهنگی از ابزارهای سرهنگی استفاده کند در کلیت روابط سیستم و کارآمدی آن مشکل ایجاد میشود.
✅ سیاستگذاران نظام سیاسی ایران اما به دلیل ابتلا به عارضه اراده گرایی برای کلیت سیستم و خرده نظامهای آن پویایی کارکردی قائل نبوده و بیشتر نگاهی شخصیتانگار (personification) به آن دارند. در این نگرش سیستم مانند انسان واجد اراده است و باید متناسب با ایدئولوژی حاکم تصمیم بگیرد.
✅ بر این اساس نظام سیاسی ایدئولوژیک خود را محق میداند که بیاعتنا به منطق ذاتی عرصههای اقتصاد، فرهنگ و خانواده در آنها مداخله کند. دخالتی که نه تنها باعث بهبود امور و کیفیت بخشی به کارکرد این خردهنظام ها نمیشود بلکه کلیت سیستم را دچار بحران میکند.
✅ اقتصاد دستوری به معنای قیمتگذاری برای کالاها، تعیین سبک زندگی شهروندان و مداخله در عرصه پوشش، سانسور در حوزه کتاب، سینما و مطبوعات، سفارشی کردن عرصه فرهنگ و هنر، هدایت دستوری دانشگاه برای اسلامی شدن و تجاریسازی از نمونههای این پدیده به شمار میرود.
✅ همچنین پمپاژ تبلیغات ایدئولوژیک در مدارس بیاعتنا به خواستها و علایق کودکان و نوجوانان، نقض مکرر حقوق شهروندی و بیتوجهی به حق انتخاب آزادانه افراد، مداخله در حریم خصوصی خانوادهها از نوع موسیقی و برگزاری مهمانی گرفته تا نقض کنترل جمعیت و تشویق به فرزندآوری هم ازدیگر مصادیق این تجربه محسوب میشود.
🔹 نکته پایانی: تا زمانی که نظام حکمرانی کشور به این عقلانیت دست نیابد که باید به استقلال نهادها احترام گذاشته و از مداخله سیاسی در آنها اجتناب نماید نمیتوان نسبت به ایجاد کارآمدی در سیستم امیدوار بود. اتلاف منابع، سقوط سرمایه اجتماعی، بیاعتمادی عمومی و نارضایتی همگانی هم از دیگر نتایج این ناکارآمدی مزمن در همه این سالها بوده است.
@solati_mehran
#نگاه_سیستمی
#نظام_سیاسی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ برخی از صاحبنظران یکی از نارساییهای عمده در نظام حکمرانی مملکت را فقدان نگاه سیستمی به مولفههای نقشآفرین در مدیریت کشور میدانند. به عبارت دیگر ایشان معتقدند که نگاه سیاستگذاران به تحولات کشور بیش از اندازه بخشی، جزئینگرانه و فاقد توجه به کلیت امور است. نگرشی که موجب موازیسازی، بیبرنامهگی و ناهماهنگی در هدایت کشور به سوی توسعه شده است.
✅ در نگاه سیستمی جامعه به مثابه نظامی تصور میشود که از خردهنظامهای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده تشکیل شده است. همچنین میان این عرصهها نوعی ارتباط دو سویه و متقابل وجود دارد که برای هر دو طرف ضروری و برای کلیت سیستم کارکردی میباشد. نظامی از کارآمدی برخوردار است که این روابط متقابل به نفع یکی از خردهنظام ها یکطرفه و از پویایی لازم تهی نشده باشد.
✅ اکنون اگر به طور مثال روابط میان عرصههای سیاست و فرهنگ را در نظر بگیریم روشن است که منطق سیاست عبارت از قدرت و منطق فرهنگ عبارت از گفتوگو میباشد. حال اگر سیاست بکوشد تا منطق خود را بر فرهنگ تحمیل کرده و در عرصههای فرهنگی از ابزارهای سرهنگی استفاده کند در کلیت روابط سیستم و کارآمدی آن مشکل ایجاد میشود.
✅ سیاستگذاران نظام سیاسی ایران اما به دلیل ابتلا به عارضه اراده گرایی برای کلیت سیستم و خرده نظامهای آن پویایی کارکردی قائل نبوده و بیشتر نگاهی شخصیتانگار (personification) به آن دارند. در این نگرش سیستم مانند انسان واجد اراده است و باید متناسب با ایدئولوژی حاکم تصمیم بگیرد.
✅ بر این اساس نظام سیاسی ایدئولوژیک خود را محق میداند که بیاعتنا به منطق ذاتی عرصههای اقتصاد، فرهنگ و خانواده در آنها مداخله کند. دخالتی که نه تنها باعث بهبود امور و کیفیت بخشی به کارکرد این خردهنظام ها نمیشود بلکه کلیت سیستم را دچار بحران میکند.
✅ اقتصاد دستوری به معنای قیمتگذاری برای کالاها، تعیین سبک زندگی شهروندان و مداخله در عرصه پوشش، سانسور در حوزه کتاب، سینما و مطبوعات، سفارشی کردن عرصه فرهنگ و هنر، هدایت دستوری دانشگاه برای اسلامی شدن و تجاریسازی از نمونههای این پدیده به شمار میرود.
✅ همچنین پمپاژ تبلیغات ایدئولوژیک در مدارس بیاعتنا به خواستها و علایق کودکان و نوجوانان، نقض مکرر حقوق شهروندی و بیتوجهی به حق انتخاب آزادانه افراد، مداخله در حریم خصوصی خانوادهها از نوع موسیقی و برگزاری مهمانی گرفته تا نقض کنترل جمعیت و تشویق به فرزندآوری هم ازدیگر مصادیق این تجربه محسوب میشود.
🔹 نکته پایانی: تا زمانی که نظام حکمرانی کشور به این عقلانیت دست نیابد که باید به استقلال نهادها احترام گذاشته و از مداخله سیاسی در آنها اجتناب نماید نمیتوان نسبت به ایجاد کارآمدی در سیستم امیدوار بود. اتلاف منابع، سقوط سرمایه اجتماعی، بیاعتمادی عمومی و نارضایتی همگانی هم از دیگر نتایج این ناکارآمدی مزمن در همه این سالها بوده است.
@solati_mehran
#نگاه_سیستمی
#نظام_سیاسی
Audio
توسعه یا دموکراسی؟ اولویت با کدام است؟
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی به شرح بخش دوم از آرای رونالد اینگلهارت در کتاب تکامل فرهنگی؛ تغییر ارزشها و استحاله جهان پرداخته است. عناوین مطرح شده در این نوبت عبارتاند از:
🔸 زنانه شدن جامعه
🔸 توسعه و دموکراسی
🔸 عوامل تاثیر گذار بر نشاط
🔸 روند معکوس انقلاب خاموش
زمان فایل: ۴۲ دقیقه
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
@solati_mehran
#توسعه
#دموکراسی
#اینگلهارت
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی به شرح بخش دوم از آرای رونالد اینگلهارت در کتاب تکامل فرهنگی؛ تغییر ارزشها و استحاله جهان پرداخته است. عناوین مطرح شده در این نوبت عبارتاند از:
🔸 زنانه شدن جامعه
🔸 توسعه و دموکراسی
🔸 عوامل تاثیر گذار بر نشاط
🔸 روند معکوس انقلاب خاموش
زمان فایل: ۴۲ دقیقه
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
@solati_mehran
#توسعه
#دموکراسی
#اینگلهارت
🔹 ده تفاوت میان ایران و کره جنوبی در مسیر توسعه یافتگی!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ایران و کره جنوبی اگرچه از نظر وسعت و منابع طبیعی به شدت با یکدیگر متفاوتاند ولی در دوران کنونی بسیار با هم مقایسه میشوند. شاید به این دلیل که رویدادهای بعد از سال ۱۹۷۹ و دهه های متعاقب آن در سرنوشت هر دو مملکت بسیار تاثیر گذار بوده است. در ایران انقلاب ۵۷ مسیر کاملا تازه و پیشبینی ناپذیری را فراروی کشور قرار داد ولی در کره ترور ژنرال پارک تحول مهمی در گذار کشور از اقتدارگرایی به دموکراسی، و تعمیق توسعهیافتگی آن محسوب میشود. شاید به جرئت بتوان گفت در این مدت دو سرزمین دقیقا روی دو پیکان با جهتهای کاملا مخالف حرکت کردهاند بهطوری که اگر از امروز به مدت ۲۱ سال رشد مداوم ۱۰ درصدی داشته باشیم تازه به وضعیت امروز کره جنوبی میرسیم. حال با این اوصاف میکوشیم تا به برخی از تفاوتهای دو کشور در مسیر توسعهیافتگی اشاره کنیم:
✅ کره جنوبی در چهل سال اخیر کوشیده تا بخشی از نظم اقتصادبنیاد جهانی باشد و به افزایش سهم خود از آن بپردازد در حالیکه ایران در اینمدت سعی کرده تا با تردید در اوضاع جهان داعیه تغییر و مدیریت آنرا داشته باشد!
✅ کره جنوبی اقتصاد خود را بر بنیان سرمایهداری بنا کرد و رشد اقتصادی را اولویت خویش قرار داد اما اقتصاد ایران با تاثیر پذیری از اندیشههای چپ به دولتی کردن همه بخشها و نهادینه کردن ناکارآمدیها رسید!
✅ کره جنوبی با تقویت بخش خصوصی (شرکتهایی مانند هیوندای و سامسونگ) آنها را شریک اقتصادی خود قرار داد ولی ایران با تضعیف بخش خصوصی آنها را در اقتصاد دولتی ناکارآمد منحل کرد!
✅ در کره جنوبی یارانهها به تولیدکنندگان بخش خصوصی تعلق گرفته و باعث رونق تولید در شرکتهای چندملیتی شدند در حالیکه در ایران یارانه.ها به مصرف کننده داده شد و در هجوم تورم افسار گسیخته هرز رفت!
✅ کره جنوبی در دوگانه؛ رشد/ عدالت، اولویت را به رشد اقتصادی داد و در نهایت با ایجاد دولت رفاه به عدالت نیز دست یافت در حالیکه ایران اولویت را به عدالت داد و با ناکامی در دستیابی به توسعه، فقر را عادلانه در میان مردم توزیع کرد!
✅ کره جنوبی به دلیل فقدان نفت و سایر منابع طبیعی موفق شد در سراسر کشور نهضت تولید و کارآفرینی ایجاد کند در حالیکه ایران با اتکای به درآمد بادآورده نفت کارآفرینی و بخش خصوصی واقعی را نابود کرد!
✅ کره جنوبی حاکمیت یگانه دارد و در ساختار سیاسی آن رئیسجمهور بالاترین مقام کشور محسوب میشود حال آنکه در ایران نوعی حاکمیت دوگانه و ساختار موازی وجود دارد که مانع اصلی بر سر راه توسعهیافتگی محسوب میشود!
✅ کره جنوبی از سرمایهداری آغاز کرد و به دولت رفاه رسید که در آن رشد اقتصادی با کاهش فاصله طبقاتی و ضریب جینی همراه شد در حالیکه ایران از اقتصاد دولتی شروع کرد و با کاهش رشد اقتصادی به افزایش نابرابری و بیعدالتی رسید!
✅ کره جنوبی در اقتصاد استراتژی توسعه صادرات را برگزید و توانست به بازارهای جهانی برای تولیدات خود دسترسی یابد در حالیکه ایران با فهم نادرست درباره خودکفایی استراتژی جایگزینی واردات را انتخاب کرد و شانس خود را برای جهانیشدن اقتصاد از دست داد!
✅ کره جنوبی در چهاردهه گذشته از یک حکمرانی خوب (دولت اقتدارگرای با ظرفیت) به یک حکمرانی بهتر (دولت دموکراتیک) گذر کرد در حالیکه ما در ایران هرگز از وجود یک حکومت با ظرفیت برخوردار نبودهایم!
@solati_mehran
#توسعه
#ایران
#کره_جنوبی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ایران و کره جنوبی اگرچه از نظر وسعت و منابع طبیعی به شدت با یکدیگر متفاوتاند ولی در دوران کنونی بسیار با هم مقایسه میشوند. شاید به این دلیل که رویدادهای بعد از سال ۱۹۷۹ و دهه های متعاقب آن در سرنوشت هر دو مملکت بسیار تاثیر گذار بوده است. در ایران انقلاب ۵۷ مسیر کاملا تازه و پیشبینی ناپذیری را فراروی کشور قرار داد ولی در کره ترور ژنرال پارک تحول مهمی در گذار کشور از اقتدارگرایی به دموکراسی، و تعمیق توسعهیافتگی آن محسوب میشود. شاید به جرئت بتوان گفت در این مدت دو سرزمین دقیقا روی دو پیکان با جهتهای کاملا مخالف حرکت کردهاند بهطوری که اگر از امروز به مدت ۲۱ سال رشد مداوم ۱۰ درصدی داشته باشیم تازه به وضعیت امروز کره جنوبی میرسیم. حال با این اوصاف میکوشیم تا به برخی از تفاوتهای دو کشور در مسیر توسعهیافتگی اشاره کنیم:
✅ کره جنوبی در چهل سال اخیر کوشیده تا بخشی از نظم اقتصادبنیاد جهانی باشد و به افزایش سهم خود از آن بپردازد در حالیکه ایران در اینمدت سعی کرده تا با تردید در اوضاع جهان داعیه تغییر و مدیریت آنرا داشته باشد!
✅ کره جنوبی اقتصاد خود را بر بنیان سرمایهداری بنا کرد و رشد اقتصادی را اولویت خویش قرار داد اما اقتصاد ایران با تاثیر پذیری از اندیشههای چپ به دولتی کردن همه بخشها و نهادینه کردن ناکارآمدیها رسید!
✅ کره جنوبی با تقویت بخش خصوصی (شرکتهایی مانند هیوندای و سامسونگ) آنها را شریک اقتصادی خود قرار داد ولی ایران با تضعیف بخش خصوصی آنها را در اقتصاد دولتی ناکارآمد منحل کرد!
✅ در کره جنوبی یارانهها به تولیدکنندگان بخش خصوصی تعلق گرفته و باعث رونق تولید در شرکتهای چندملیتی شدند در حالیکه در ایران یارانه.ها به مصرف کننده داده شد و در هجوم تورم افسار گسیخته هرز رفت!
✅ کره جنوبی در دوگانه؛ رشد/ عدالت، اولویت را به رشد اقتصادی داد و در نهایت با ایجاد دولت رفاه به عدالت نیز دست یافت در حالیکه ایران اولویت را به عدالت داد و با ناکامی در دستیابی به توسعه، فقر را عادلانه در میان مردم توزیع کرد!
✅ کره جنوبی به دلیل فقدان نفت و سایر منابع طبیعی موفق شد در سراسر کشور نهضت تولید و کارآفرینی ایجاد کند در حالیکه ایران با اتکای به درآمد بادآورده نفت کارآفرینی و بخش خصوصی واقعی را نابود کرد!
✅ کره جنوبی حاکمیت یگانه دارد و در ساختار سیاسی آن رئیسجمهور بالاترین مقام کشور محسوب میشود حال آنکه در ایران نوعی حاکمیت دوگانه و ساختار موازی وجود دارد که مانع اصلی بر سر راه توسعهیافتگی محسوب میشود!
✅ کره جنوبی از سرمایهداری آغاز کرد و به دولت رفاه رسید که در آن رشد اقتصادی با کاهش فاصله طبقاتی و ضریب جینی همراه شد در حالیکه ایران از اقتصاد دولتی شروع کرد و با کاهش رشد اقتصادی به افزایش نابرابری و بیعدالتی رسید!
✅ کره جنوبی در اقتصاد استراتژی توسعه صادرات را برگزید و توانست به بازارهای جهانی برای تولیدات خود دسترسی یابد در حالیکه ایران با فهم نادرست درباره خودکفایی استراتژی جایگزینی واردات را انتخاب کرد و شانس خود را برای جهانیشدن اقتصاد از دست داد!
✅ کره جنوبی در چهاردهه گذشته از یک حکمرانی خوب (دولت اقتدارگرای با ظرفیت) به یک حکمرانی بهتر (دولت دموکراتیک) گذر کرد در حالیکه ما در ایران هرگز از وجود یک حکومت با ظرفیت برخوردار نبودهایم!
@solati_mehran
#توسعه
#ایران
#کره_جنوبی
Forwarded from اتچ بات
🔹 چرا در عرصه آموزش و پرورش شکست خوردهایم؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ رجبعلی برزویی، رئیس دانشگاه فرهنگیان در جشنواره تخصصی تدریس برتر خطاب به دانشجومعلمان گفته است؛ در کنار تدریس به دانشآموزان اخلاق را یاد دهید، وطندوستی را بیاموزید. مردم در برخی از کشورهای اروپایی از پنجره خانه پرچمشان را میآویزند. برزویی همچنین در فراز دیگری از سخنرانیاش با بیان اهمیت نخبگی از ورود نخبگان به آموزش و پرورش سخن گفته و آینده ایشان را روشن میبیند. در این مجال اما میخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا دانشگاه فرهنگیان در دستیابی به این اهداف ناکام مانده است؟
✅ آموزش نیازمند خلق موقعیت یادگیری و فهم متقابل معلمان و دانشآموزان از یکدیگر در این مسیر است. اینچنین است که دو طرف در تجربه یادگیری مشارکت ورزیده و در یک رابطه برابر و افقی از یکدیگر میآموزند و سطح خود را ارتقاء میبخشند. شوربختانه به نظر میرسد در نظام آموزش و پرورش رسمی کشور یادگیری همچنان در معنای برقراری یک رابطه یکطرفه، عمودی و توام با اعمال اقتدار از سوی معلم تصور میشود.
✅ اخلاق بیش از آموزش به برقراری روابط آزادانه و مسئولانه در عرصه جامعه نیازمند است. اگر دین به جای حمایت از اخلاق با سیاست در آمیخته و سودای توجیه بندگی و فرمانبری شهروندان را داشته باشد، اگر آموزههای ایدئولوژیک در قامت شبه علم عرصه را بر علم تنگ نمایند، اگر مسئولان نتوانند نماد راستگویی و درستکاری باشند، و اگر با سقوط سرمایه اجتماعی و افول اعتماد عمومی مواجه شده باشیم دیگر چگونه میتوانیم بهراحتی آموزش اخلاق توصیه نماییم؟
✅ ایران در دوران مدرن تجربه نظامهای سیاسی مصادرهگر را داشته است، به این معنا که به رغم برخورداری ایرانیان از مولفههای ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت امکان تلفیق آزادانه آنها از سوی شهروندان کمتر فراهم شده است. واقعیت ایناست که در عصر پهلویها با مصادره اسلامیت به نفع ایرانیت و مدرنیت، و در دوره جمهوری اسلامی با مصادره ایرانیت و مدرنیت به نفع اسلامیت مواجه بودهایم. روشن است که بخش مهمی از افول میهندوستی و حتی اسلامخواهی در میان ایرانیان ناشی از این اجبارها میباشد.
✅ دانشگاه فرهنگیان بر خلاف شعار جذب نخبگان در عمل مرکزی برای تربیت گلخانهای معلمان میباشد. سهم زیاد مصاحبه عقیدتی- سیاسی در پذیرش دانشجویان، سختگیری فوقالعاده در انتخاب مدرسان، بیمهری نسبت به دانشجو معلمان پرسشگر و دغدغهمند، و تلاش برای کانالیزه کردن اذهان دانشجویان به سمت و سوی آموزههای ایدئولوژیک از نمونههای نفی آشکار نخبگی در این دانشگاه محسوب میشود.
🔹 نکته پایانی: تا زمانی که اولویت نظام آموزشی نه تربیت شهروندانی خودآیین، متعهد و قانونگرا بلکه پرورش نسلی وفادار به نظام سیاسی در سایه پمپاژ ارزشهای ایدئولوژیک باشد انتظار تربیت دانشآموزانی که دغدغه اخلاق، علمآموزی و میهندوستی را داشته باشند به غایت بیهوده است. همچنین تا زمانی که مسئولان دانشگاه فرهنگیان با جدیت جدایی دانشجویان از تحولات اجتماعی - سیاسی جامعه و شکلگیری نوعی آموزش گلخانهای را پیگیری میکنند سخن گفتن از نخبهپروری صرفا یک بلوف مدیریتی تلقی میشود.
@solati_mehran
#توسعه
#دانشگاه_فرهنگیان
#آموزش_و_پرورش
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ رجبعلی برزویی، رئیس دانشگاه فرهنگیان در جشنواره تخصصی تدریس برتر خطاب به دانشجومعلمان گفته است؛ در کنار تدریس به دانشآموزان اخلاق را یاد دهید، وطندوستی را بیاموزید. مردم در برخی از کشورهای اروپایی از پنجره خانه پرچمشان را میآویزند. برزویی همچنین در فراز دیگری از سخنرانیاش با بیان اهمیت نخبگی از ورود نخبگان به آموزش و پرورش سخن گفته و آینده ایشان را روشن میبیند. در این مجال اما میخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا دانشگاه فرهنگیان در دستیابی به این اهداف ناکام مانده است؟
✅ آموزش نیازمند خلق موقعیت یادگیری و فهم متقابل معلمان و دانشآموزان از یکدیگر در این مسیر است. اینچنین است که دو طرف در تجربه یادگیری مشارکت ورزیده و در یک رابطه برابر و افقی از یکدیگر میآموزند و سطح خود را ارتقاء میبخشند. شوربختانه به نظر میرسد در نظام آموزش و پرورش رسمی کشور یادگیری همچنان در معنای برقراری یک رابطه یکطرفه، عمودی و توام با اعمال اقتدار از سوی معلم تصور میشود.
✅ اخلاق بیش از آموزش به برقراری روابط آزادانه و مسئولانه در عرصه جامعه نیازمند است. اگر دین به جای حمایت از اخلاق با سیاست در آمیخته و سودای توجیه بندگی و فرمانبری شهروندان را داشته باشد، اگر آموزههای ایدئولوژیک در قامت شبه علم عرصه را بر علم تنگ نمایند، اگر مسئولان نتوانند نماد راستگویی و درستکاری باشند، و اگر با سقوط سرمایه اجتماعی و افول اعتماد عمومی مواجه شده باشیم دیگر چگونه میتوانیم بهراحتی آموزش اخلاق توصیه نماییم؟
✅ ایران در دوران مدرن تجربه نظامهای سیاسی مصادرهگر را داشته است، به این معنا که به رغم برخورداری ایرانیان از مولفههای ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت امکان تلفیق آزادانه آنها از سوی شهروندان کمتر فراهم شده است. واقعیت ایناست که در عصر پهلویها با مصادره اسلامیت به نفع ایرانیت و مدرنیت، و در دوره جمهوری اسلامی با مصادره ایرانیت و مدرنیت به نفع اسلامیت مواجه بودهایم. روشن است که بخش مهمی از افول میهندوستی و حتی اسلامخواهی در میان ایرانیان ناشی از این اجبارها میباشد.
✅ دانشگاه فرهنگیان بر خلاف شعار جذب نخبگان در عمل مرکزی برای تربیت گلخانهای معلمان میباشد. سهم زیاد مصاحبه عقیدتی- سیاسی در پذیرش دانشجویان، سختگیری فوقالعاده در انتخاب مدرسان، بیمهری نسبت به دانشجو معلمان پرسشگر و دغدغهمند، و تلاش برای کانالیزه کردن اذهان دانشجویان به سمت و سوی آموزههای ایدئولوژیک از نمونههای نفی آشکار نخبگی در این دانشگاه محسوب میشود.
🔹 نکته پایانی: تا زمانی که اولویت نظام آموزشی نه تربیت شهروندانی خودآیین، متعهد و قانونگرا بلکه پرورش نسلی وفادار به نظام سیاسی در سایه پمپاژ ارزشهای ایدئولوژیک باشد انتظار تربیت دانشآموزانی که دغدغه اخلاق، علمآموزی و میهندوستی را داشته باشند به غایت بیهوده است. همچنین تا زمانی که مسئولان دانشگاه فرهنگیان با جدیت جدایی دانشجویان از تحولات اجتماعی - سیاسی جامعه و شکلگیری نوعی آموزش گلخانهای را پیگیری میکنند سخن گفتن از نخبهپروری صرفا یک بلوف مدیریتی تلقی میشود.
@solati_mehran
#توسعه
#دانشگاه_فرهنگیان
#آموزش_و_پرورش
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔹 چرا انقلاب ۵۷ برای ایرانیان دموکراسی نیاورد؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ انقلابها با نوید آیندهای درخشان و سودای آفرینش یک جامعه ایدهآل فرا میرسند. تودهها نیز به امید فردایی بهتر که در آن آشتی دوگانههایی مانند پیشرفت و عدالت، دین و دنیا، آزادی و برابری امکانپذیر باشد خیابان را تسخیر و به امواج انقلاب میپیوندند. اما واقعیت این است که تاکنون انقلابها نتوانستهاند به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند. البته انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنی نبوده و قادر نشده با ارائه یک گفتمان دموکراتیک، برای ایرانیان دموکراسی به ارمغان بیاورد. دستکم شاید به دلایل زیر:
✅ تداوم انقلابهای جهانی: انقلاب اسلامی تداوم خروش دگرگونیهایی بود که در اواخر دهه ۱۹۶۰ جهان را فرا گرفت، از پایتختهای اروپایی که جولانگاه نسل جوان انقلابی شده بودند تا مستعمرات پیشین که جنگهای چریکی در دستور کار آنها قرار داشتند. روشنفکران ایرانی هم از این الگو پیروی کرده و توجه خود را بیش از پیش متوجه جهان سوم ساخته بودند. تجربه موفق انقلابهای الجزایر و کوبا در کنار شکست اخلاقی امریکا در ویتنام این دسته از روشنفکران را تشویق میکرد که بخشی از این جنبش انقلابی فراگیر باشند.
✅ تجویز خشونت از سوی برخی روشنفکران: در روزگاری که چپ گفتمان غالب بر کشورهای جهان سوم محسوب میشد روشنفکران ایرانی هم دغدغه آزادی از سلطه امپریالیسمای را داشتند که توانسته بود با استعمار نو آنها را به انقیاد بکشاند. در مواجهه با این دشمن فریبکار و با الهام از آموزههای سارتر و فانون، برخی از روشنفکران ایرانی کوشیدند تا بهرهگیری از خشونت مشروع علیه حکومت پهلوی را به عنوان نماد این نوع از استعمار تئوریزه نمایند. به عنوان مثال حاج سید جوادی آشکارا بر ضرورت انبار کردن مهمات جهت پیروزی در مبارزه تاکید میکرد.
✅ غرب در مسیر انحطاط: روشنفکران این دوره با استناد به آثار توینبی و اشپنگلر مدعی بودند که غرب در مسیر انحطاط است و متفکران آن دیار این حقیقت را حتی پیش از ما دریافتهاند. آوردن نقل قول هایی از سارتر، مارکوزه و فروم نیز بساط زوال فروشی غرب را در ایران پر رونقتر ساخته بود. از آل احمد و شریعتی تا داریوش آشوری و احسان نراقی هم روشنفکرانی بودند که در این کوره میدمیدند. پرسش اساسی این بود که؛ اگر غرب در حال زوال و انحطاط است چگونه میتوان به دموکراسی آن تاسی جست و از آن به مثابه یک ارمغان بهره گرفت؟! شاید بازگشت به خویش تجویز بهتری باشد.
✅ روشنفکران و دغدغه اصالت: در این دوره روشنفکران ایرانی با بهرهگیری گسترده از مفهوم امپریالیسم فرهنگی به دنبال تجویز نسخه ای از بومیگرایی بودند. تهدید غرب صرفا تفوق صنعتی آشکار آنها نبود بلکه خطر بزرگ.تر در تلاش آنها در کنترل رشد فکری ملل عقبافتاده خلاصه میشد. بر همین اساس رسالت روشنفکران جهان سومی معطوف به مبارزه با این خطر از راه تبلیغ فرهنگی جدید و آرمانی نو بود. دغدغه اصالت در آثار شریعتی، هزارخانی و کسمایی در حقیقت شکوه از توانمندی گذشته ما در ساختن چیزهایی بود که صرفا به ما تعلق داشت. محصولاتی که اگر چه بهترین نبودند ولی نشان اصالت ما را بر خود داشتند.
🔹 نکته پایانی: جوانانی که در فیلم این چنین پرحرارت بر انتخاب نخست وزیر ضد امپریالیستی تاکید می ورزند مهدی بازرگان را نشانه رفته.اند. او که معتقد بود بر خلاف آیت الله خمینی، اسلام را برای ایران می خواهد و بیش از امت دغدغه ملت را دارد. کرین برینتون در کالبد شکافی چهار انقلاب کنارهگیری میانهروها در دوران تکوین نظام پساانقلابی را با تاسی از تجربه انقلابهای انگلیس، امریکا، فرانسه و روسیه پیش بینی کرده است بنابراین شاید بتوان گفت که استعفای بازرگان نتیجه محتوم انقلاب بود.
@solati_mehran
#انقلاب_۵۷
#دموکراسی
#بومی_گرایی
#دغدغه_اصالت
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ انقلابها با نوید آیندهای درخشان و سودای آفرینش یک جامعه ایدهآل فرا میرسند. تودهها نیز به امید فردایی بهتر که در آن آشتی دوگانههایی مانند پیشرفت و عدالت، دین و دنیا، آزادی و برابری امکانپذیر باشد خیابان را تسخیر و به امواج انقلاب میپیوندند. اما واقعیت این است که تاکنون انقلابها نتوانستهاند به وعدههای خود جامه عمل بپوشانند. البته انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنی نبوده و قادر نشده با ارائه یک گفتمان دموکراتیک، برای ایرانیان دموکراسی به ارمغان بیاورد. دستکم شاید به دلایل زیر:
✅ تداوم انقلابهای جهانی: انقلاب اسلامی تداوم خروش دگرگونیهایی بود که در اواخر دهه ۱۹۶۰ جهان را فرا گرفت، از پایتختهای اروپایی که جولانگاه نسل جوان انقلابی شده بودند تا مستعمرات پیشین که جنگهای چریکی در دستور کار آنها قرار داشتند. روشنفکران ایرانی هم از این الگو پیروی کرده و توجه خود را بیش از پیش متوجه جهان سوم ساخته بودند. تجربه موفق انقلابهای الجزایر و کوبا در کنار شکست اخلاقی امریکا در ویتنام این دسته از روشنفکران را تشویق میکرد که بخشی از این جنبش انقلابی فراگیر باشند.
✅ تجویز خشونت از سوی برخی روشنفکران: در روزگاری که چپ گفتمان غالب بر کشورهای جهان سوم محسوب میشد روشنفکران ایرانی هم دغدغه آزادی از سلطه امپریالیسمای را داشتند که توانسته بود با استعمار نو آنها را به انقیاد بکشاند. در مواجهه با این دشمن فریبکار و با الهام از آموزههای سارتر و فانون، برخی از روشنفکران ایرانی کوشیدند تا بهرهگیری از خشونت مشروع علیه حکومت پهلوی را به عنوان نماد این نوع از استعمار تئوریزه نمایند. به عنوان مثال حاج سید جوادی آشکارا بر ضرورت انبار کردن مهمات جهت پیروزی در مبارزه تاکید میکرد.
✅ غرب در مسیر انحطاط: روشنفکران این دوره با استناد به آثار توینبی و اشپنگلر مدعی بودند که غرب در مسیر انحطاط است و متفکران آن دیار این حقیقت را حتی پیش از ما دریافتهاند. آوردن نقل قول هایی از سارتر، مارکوزه و فروم نیز بساط زوال فروشی غرب را در ایران پر رونقتر ساخته بود. از آل احمد و شریعتی تا داریوش آشوری و احسان نراقی هم روشنفکرانی بودند که در این کوره میدمیدند. پرسش اساسی این بود که؛ اگر غرب در حال زوال و انحطاط است چگونه میتوان به دموکراسی آن تاسی جست و از آن به مثابه یک ارمغان بهره گرفت؟! شاید بازگشت به خویش تجویز بهتری باشد.
✅ روشنفکران و دغدغه اصالت: در این دوره روشنفکران ایرانی با بهرهگیری گسترده از مفهوم امپریالیسم فرهنگی به دنبال تجویز نسخه ای از بومیگرایی بودند. تهدید غرب صرفا تفوق صنعتی آشکار آنها نبود بلکه خطر بزرگ.تر در تلاش آنها در کنترل رشد فکری ملل عقبافتاده خلاصه میشد. بر همین اساس رسالت روشنفکران جهان سومی معطوف به مبارزه با این خطر از راه تبلیغ فرهنگی جدید و آرمانی نو بود. دغدغه اصالت در آثار شریعتی، هزارخانی و کسمایی در حقیقت شکوه از توانمندی گذشته ما در ساختن چیزهایی بود که صرفا به ما تعلق داشت. محصولاتی که اگر چه بهترین نبودند ولی نشان اصالت ما را بر خود داشتند.
🔹 نکته پایانی: جوانانی که در فیلم این چنین پرحرارت بر انتخاب نخست وزیر ضد امپریالیستی تاکید می ورزند مهدی بازرگان را نشانه رفته.اند. او که معتقد بود بر خلاف آیت الله خمینی، اسلام را برای ایران می خواهد و بیش از امت دغدغه ملت را دارد. کرین برینتون در کالبد شکافی چهار انقلاب کنارهگیری میانهروها در دوران تکوین نظام پساانقلابی را با تاسی از تجربه انقلابهای انگلیس، امریکا، فرانسه و روسیه پیش بینی کرده است بنابراین شاید بتوان گفت که استعفای بازرگان نتیجه محتوم انقلاب بود.
@solati_mehran
#انقلاب_۵۷
#دموکراسی
#بومی_گرایی
#دغدغه_اصالت
Telegram
attach 📎
🔹 ضرورت خوانش حافظ در افق امروز
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ بیستم مهرماه روز حافظ است و به همین مناسبت مراسم حافظخوانی و موسیقی در محافل و مجالسی در سراسر ایران برپا میشود. من توفیق انس دیرینه و عمیق با حافظ نداشتهام ولی حدود بیست سال پیش با جوانی همسفر بودم که فقط دیوانی از او را به همراه داشت و میگفت هر زمان که دچار دلمردگی میشود سوار بر اتوبوس مسیر طولانی تهران تا شیراز را میپیماید تا به نشاط و آرامشی مجدد دست یابد. آن زمان بود که دریافتم چه ذخائری در فرهنگ این سرزمین نهفته است.
✅ اما به نظر میرسد که در ایران ما همچنان در کمند حافظ، سعدی، مثنوی و شاهنامهخوانی گرفتار ماندهایم. درست است که توجه به این مواریث فرهنگی در جامعه و محافل و مجالس آن بسیار است ولی این نمیتواند غایت بهرهگیری ما از این سرمایههای فرهنگی محسوب شود. به طور مثال در جامعهای که به شدت از وجود آفات دینی همچون اجبار و تظاهر رنج میبرد، در کشوری که هویت ملی دچار مناقشه بوده و به نسلهای آتی منتقل نمیشود، در سرزمینی که همچنان با برخی خوانشهای قشری و تنگنظرانه از خدا و دین مواجهیم و ... این حافظ، سعدی، فردوسی و مولوی هستند که میتوانند با پشتوانه نفوذ عمیق خود در فرهنگ مردمان این مرزوبوم، راهی به سوی تحقق جامعهای انسانیتر و اخلاقیتر بگشایند.
✅ همه اینها هم در گرو حرکت به سوی خوانشهایی از سنت در افق مدرنیته است. به عبارت سادهتر باید حافظ و سایر سرمایههای فرهنگی کشور را به روزگار امروزین خود بیاوریم و از آنها درمانی برای دردهای خود بجوییم. ظریفی میگفت غربیان اگر چه امروز بسیار مدرناند ولی فوق العاده سنتی نیز هستند! دلیلاش هم ایناست که بر خلاف بیاعتنایی بسیاری از کشورها به میراث فرهنگی خود، در دوران پس از رنسانس به گذشته خود بازگشته و آن را در افق امروز و آینده روایت کردهاند.
✅ گواهاش هم عبارت از بازخوانیهای متعدد از فلاسفه یونان همچون افلاطون و ارسطو و همچنین حکمای قرون وسطی از جمله آگوستین و آکویناس میباشد. اما به نظر میرسد ما نتوانستهایم در این مسیر گامهای بلندی به سوی بازخوانی تاریخ خود در افق امروز و نیازهای آن برداریم. از همینرو همچنان گفتمان غالب جامعه ما توجه مراسمی و مناسکی به گذشته خویش است. اگر تا دیروز زیر کرسیهای قدیمی تفالی به حافظ میزدیم امروزه در کافی شاپها چنین میکنیم.
✅ این نشان میدهد که ما هنوز چندان از جای خود نجنبیدهایم. هنوز به تاریخی بودن مسائل خود و ضرورت خوانش جدید از گذشته پی نبردهایم. هنوز هم توجه به سنت را با توقف در سنت اشتباه میگیریم. و همین است که اگر چه زمانه ما دگرگون شده است، هنوز هم مسائل ما تکرار دوران گذشته هستند. بنابراین به نظر میرسد لازمه جستوجوی راهی برای خروج از وضع پرآسیب کنونی که شباهتهایی با زمانه حافظ نیز دارد نیازمند حرکت به سوی آمیزش افقهای امروز و دیروز ماست. خوانشهایی از سنت که میتواند هم گذشته ما را معنادار سازد و هم آینده ما را استوار!
#حافظ
#سنت
#مدرنیته
@solati_mehran
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ بیستم مهرماه روز حافظ است و به همین مناسبت مراسم حافظخوانی و موسیقی در محافل و مجالسی در سراسر ایران برپا میشود. من توفیق انس دیرینه و عمیق با حافظ نداشتهام ولی حدود بیست سال پیش با جوانی همسفر بودم که فقط دیوانی از او را به همراه داشت و میگفت هر زمان که دچار دلمردگی میشود سوار بر اتوبوس مسیر طولانی تهران تا شیراز را میپیماید تا به نشاط و آرامشی مجدد دست یابد. آن زمان بود که دریافتم چه ذخائری در فرهنگ این سرزمین نهفته است.
✅ اما به نظر میرسد که در ایران ما همچنان در کمند حافظ، سعدی، مثنوی و شاهنامهخوانی گرفتار ماندهایم. درست است که توجه به این مواریث فرهنگی در جامعه و محافل و مجالس آن بسیار است ولی این نمیتواند غایت بهرهگیری ما از این سرمایههای فرهنگی محسوب شود. به طور مثال در جامعهای که به شدت از وجود آفات دینی همچون اجبار و تظاهر رنج میبرد، در کشوری که هویت ملی دچار مناقشه بوده و به نسلهای آتی منتقل نمیشود، در سرزمینی که همچنان با برخی خوانشهای قشری و تنگنظرانه از خدا و دین مواجهیم و ... این حافظ، سعدی، فردوسی و مولوی هستند که میتوانند با پشتوانه نفوذ عمیق خود در فرهنگ مردمان این مرزوبوم، راهی به سوی تحقق جامعهای انسانیتر و اخلاقیتر بگشایند.
✅ همه اینها هم در گرو حرکت به سوی خوانشهایی از سنت در افق مدرنیته است. به عبارت سادهتر باید حافظ و سایر سرمایههای فرهنگی کشور را به روزگار امروزین خود بیاوریم و از آنها درمانی برای دردهای خود بجوییم. ظریفی میگفت غربیان اگر چه امروز بسیار مدرناند ولی فوق العاده سنتی نیز هستند! دلیلاش هم ایناست که بر خلاف بیاعتنایی بسیاری از کشورها به میراث فرهنگی خود، در دوران پس از رنسانس به گذشته خود بازگشته و آن را در افق امروز و آینده روایت کردهاند.
✅ گواهاش هم عبارت از بازخوانیهای متعدد از فلاسفه یونان همچون افلاطون و ارسطو و همچنین حکمای قرون وسطی از جمله آگوستین و آکویناس میباشد. اما به نظر میرسد ما نتوانستهایم در این مسیر گامهای بلندی به سوی بازخوانی تاریخ خود در افق امروز و نیازهای آن برداریم. از همینرو همچنان گفتمان غالب جامعه ما توجه مراسمی و مناسکی به گذشته خویش است. اگر تا دیروز زیر کرسیهای قدیمی تفالی به حافظ میزدیم امروزه در کافی شاپها چنین میکنیم.
✅ این نشان میدهد که ما هنوز چندان از جای خود نجنبیدهایم. هنوز به تاریخی بودن مسائل خود و ضرورت خوانش جدید از گذشته پی نبردهایم. هنوز هم توجه به سنت را با توقف در سنت اشتباه میگیریم. و همین است که اگر چه زمانه ما دگرگون شده است، هنوز هم مسائل ما تکرار دوران گذشته هستند. بنابراین به نظر میرسد لازمه جستوجوی راهی برای خروج از وضع پرآسیب کنونی که شباهتهایی با زمانه حافظ نیز دارد نیازمند حرکت به سوی آمیزش افقهای امروز و دیروز ماست. خوانشهایی از سنت که میتواند هم گذشته ما را معنادار سازد و هم آینده ما را استوار!
#حافظ
#سنت
#مدرنیته
@solati_mehran
🔹 نقش روشنفکران دینی در توسعهیافتگی مالزی!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ پس از اوجگیری نقشآفرینی روشنفکران دینی در دهه هفتاد شمسی در ایران، این جریان از دهه هشتاد رو به افول نهاد و با مهاجرت برخی چهرههای شاخص آن مانند عبدالکریم سروش به خارج کشور در عمل به محاق رفت. کار به جایی رسید که وجوه پارادوکسیکال نهفته در تعبیر روشنفکری دینی هم به ترجیعبند سخن مخالفان تبدیل و به تدریج از این نحله اعتبارزدایی شد.
✅ نسیم نعمتیزاده در کتاب خود با عنوان دین و نوسازی که در حقیقت رساله دکترای ایشان است کوشیده تا به بررسی تطبیقی نسبت میان دین و مدرنیزاسیون در ایران و مالزی بپردازد.
✅ وی در این کتاب نشان میدهد که اگر مالزی آغوش بازتری به روی نوسازی گشوده و در نتیجه، هم به پیشرفت اقتصادی رسیده، و هم با ایجاد تلفیق کارآمدی میان سنت و مدرنیته توانسته به مرزهای تجربه موفقیت آمیز مدرنیت در ژاپن نزدیک شود، تا حد زیادی مرهون نقش و جایگاه ممتاز روشنفکران دینی در این کشور مسلمان آسیای جنوب شرقی بوده است.
✅ نعمتیزاده با معرفی روحانیت به عنوان اصلیترین نهاد مخالف مدرنیته از دوره قاجار تاکنون، تصریح میکند که اگر روشنفکران دینی قادر بودند تا مانند مالزی فرصت مناسبتر و مجال فراختری برای فعالیت بیابند داستان توسعهیافتگی در ایران میتوانست به فرجام خوشایندتری دست یابد.
✅ همچنین وی نشان میدهد که حضور یک دولت توسعهگرا در بستری از تساهل مذهبی در جامعه چند قومیتی مالزی، این امکان را فراهم آورد که حتی روشنفکران سکولار هم امکان فعالیت جدی داشته باشند (حال آنکه در ایران چهاردهه اخیر نه تنها روشنفکران دینی از عرصه عمومی رانده شدهاند بلکه حتی روشنفکران سکولار دوران مشروطه هم با اتهاماتی از قبیل فراماسونری و جیره خواری بیگانگان مواجه بودهاند!).
✅ نکته شگفت انگیز کتاب نعمتیزاده آنجا است که نشان میدهد همراهی مخالفان نوسازی در مالزی، با روشنفکران دینی این کشور نهایتا به نفع دو طرف تمام شده و به یک نتیجه برد- برد انجامیده است. یعنی نه تنها مالزی به روی پیشرفت اقتصادی آغوش گشوده است بلکه مدافعان اسلامی سازی دانشگاه، بانک و جامعه هم توانستهاند ایدههای خود را در یک فضای رقابتی و مسالمتآمیز پیگیری و عملیاتی نمایند.
✅ نتیجه آنکه به تصریح جامعهشناسان در حالیکه پروژه اسلامیسازی علوم در ایران، با آمیخته شدن به سیاست حذف منتقدین همچنان ناکارآمد و در مراحل نخست خود جا خوش کرده است، اندیشمندان مالزی اکنون پیشرفت قابل توجهی در تحقق علوم انسانی اسلامی داشتهاند.
✅ متاسفانه سیاست حذف روشنفکران دینی از عرصه عمومی ایران طی دو دهه اخیر نتایج خسارتباری به همراه داشته است. اگر چه ممکن است در بادی امر حاکمیت از حذف این روشنفکران به عنوان یک کانون منتقد و دردسر ساز خرسند باشد ولی در نگاهی دوراندیشانهتر باید پذیرفت که محو تلاشهای نوگرایانه برای حفظ دینداری در عصر چیرگی سکولاریسم، برای کارآمدی یک حکومت دینی میتواند بسیار زیانبار باشد.
✅ به هر حال تجربه جهانی نشان میدهد که؛ توسعه را به بها میدهند نه به بهانه! و اگر امروز شاهد توسعهیافتگی همهجانبه مالزی در ابعاد اقتصادی- فرهنگی هستیم، و به عکس همچنان در دستیابی به یک توافق کلان بر سر چرایی و چگونگی توسعهیافتگی ایران در جا میزنیم، باید به دلایلی از این دست هم نظری بیفکنیم.
@solati_mehran
#مالزی
#توسعه
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
✅ پس از اوجگیری نقشآفرینی روشنفکران دینی در دهه هفتاد شمسی در ایران، این جریان از دهه هشتاد رو به افول نهاد و با مهاجرت برخی چهرههای شاخص آن مانند عبدالکریم سروش به خارج کشور در عمل به محاق رفت. کار به جایی رسید که وجوه پارادوکسیکال نهفته در تعبیر روشنفکری دینی هم به ترجیعبند سخن مخالفان تبدیل و به تدریج از این نحله اعتبارزدایی شد.
✅ نسیم نعمتیزاده در کتاب خود با عنوان دین و نوسازی که در حقیقت رساله دکترای ایشان است کوشیده تا به بررسی تطبیقی نسبت میان دین و مدرنیزاسیون در ایران و مالزی بپردازد.
✅ وی در این کتاب نشان میدهد که اگر مالزی آغوش بازتری به روی نوسازی گشوده و در نتیجه، هم به پیشرفت اقتصادی رسیده، و هم با ایجاد تلفیق کارآمدی میان سنت و مدرنیته توانسته به مرزهای تجربه موفقیت آمیز مدرنیت در ژاپن نزدیک شود، تا حد زیادی مرهون نقش و جایگاه ممتاز روشنفکران دینی در این کشور مسلمان آسیای جنوب شرقی بوده است.
✅ نعمتیزاده با معرفی روحانیت به عنوان اصلیترین نهاد مخالف مدرنیته از دوره قاجار تاکنون، تصریح میکند که اگر روشنفکران دینی قادر بودند تا مانند مالزی فرصت مناسبتر و مجال فراختری برای فعالیت بیابند داستان توسعهیافتگی در ایران میتوانست به فرجام خوشایندتری دست یابد.
✅ همچنین وی نشان میدهد که حضور یک دولت توسعهگرا در بستری از تساهل مذهبی در جامعه چند قومیتی مالزی، این امکان را فراهم آورد که حتی روشنفکران سکولار هم امکان فعالیت جدی داشته باشند (حال آنکه در ایران چهاردهه اخیر نه تنها روشنفکران دینی از عرصه عمومی رانده شدهاند بلکه حتی روشنفکران سکولار دوران مشروطه هم با اتهاماتی از قبیل فراماسونری و جیره خواری بیگانگان مواجه بودهاند!).
✅ نکته شگفت انگیز کتاب نعمتیزاده آنجا است که نشان میدهد همراهی مخالفان نوسازی در مالزی، با روشنفکران دینی این کشور نهایتا به نفع دو طرف تمام شده و به یک نتیجه برد- برد انجامیده است. یعنی نه تنها مالزی به روی پیشرفت اقتصادی آغوش گشوده است بلکه مدافعان اسلامی سازی دانشگاه، بانک و جامعه هم توانستهاند ایدههای خود را در یک فضای رقابتی و مسالمتآمیز پیگیری و عملیاتی نمایند.
✅ نتیجه آنکه به تصریح جامعهشناسان در حالیکه پروژه اسلامیسازی علوم در ایران، با آمیخته شدن به سیاست حذف منتقدین همچنان ناکارآمد و در مراحل نخست خود جا خوش کرده است، اندیشمندان مالزی اکنون پیشرفت قابل توجهی در تحقق علوم انسانی اسلامی داشتهاند.
✅ متاسفانه سیاست حذف روشنفکران دینی از عرصه عمومی ایران طی دو دهه اخیر نتایج خسارتباری به همراه داشته است. اگر چه ممکن است در بادی امر حاکمیت از حذف این روشنفکران به عنوان یک کانون منتقد و دردسر ساز خرسند باشد ولی در نگاهی دوراندیشانهتر باید پذیرفت که محو تلاشهای نوگرایانه برای حفظ دینداری در عصر چیرگی سکولاریسم، برای کارآمدی یک حکومت دینی میتواند بسیار زیانبار باشد.
✅ به هر حال تجربه جهانی نشان میدهد که؛ توسعه را به بها میدهند نه به بهانه! و اگر امروز شاهد توسعهیافتگی همهجانبه مالزی در ابعاد اقتصادی- فرهنگی هستیم، و به عکس همچنان در دستیابی به یک توافق کلان بر سر چرایی و چگونگی توسعهیافتگی ایران در جا میزنیم، باید به دلایلی از این دست هم نظری بیفکنیم.
@solati_mehran
#مالزی
#توسعه
Telegram
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران.pdf
7.4 MB
.
و دوباره «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
این چند روز فایل کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» دوباره در فضای مجازی به چرخش درآمده است. برای خود من هم عجیب بود. شاید به این علت که با توجه به شرایط امروز ایران و منطقه، درستی نگاه این کتاب و پیشبینیهای شانزده سال پیش آن، اکنون دیگر کاملا آشکار شده است.
فایل پیدیاف رایگان آن را در بالا گذاشتهام. فرصت کردید شما هم برگابرگی داشته باشید. بویژه نامه آغازین آن به مقامات، هنوز هم خواندنی است.
«قصه کوتاه من و مناقشه اتمی» را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/nuclear-conflict-short-story/
نسخه چاپی کتاب هم در پیوند زیر در دسترس است:
https://renani.net/texts/books/nuclear-conflict-printed/
.
.
و دوباره «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
این چند روز فایل کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» دوباره در فضای مجازی به چرخش درآمده است. برای خود من هم عجیب بود. شاید به این علت که با توجه به شرایط امروز ایران و منطقه، درستی نگاه این کتاب و پیشبینیهای شانزده سال پیش آن، اکنون دیگر کاملا آشکار شده است.
فایل پیدیاف رایگان آن را در بالا گذاشتهام. فرصت کردید شما هم برگابرگی داشته باشید. بویژه نامه آغازین آن به مقامات، هنوز هم خواندنی است.
«قصه کوتاه من و مناقشه اتمی» را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/nuclear-conflict-short-story/
نسخه چاپی کتاب هم در پیوند زیر در دسترس است:
https://renani.net/texts/books/nuclear-conflict-printed/
.
.
🔹 چرخه عمر نظام جمهوری اسلامی چه مراحلی را طی کرده است؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
محسن رنانی در کتاب؛ اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران آورده است: به طور کلی مراحل عمر یک نظام سیاسی تاسیسی مانند جمهوری اسلامی را میتوان به ده مرحله تقسیم کرد: تاسیس، کودکی، رشد، بلوغ، تکامل، تعادل، اشرافیت، بوروکراسی خوشخیم، بوروکراسی بدخیم، و مرگ.
از تاسیس تا بلوغ، مراحل جوانی یک سیستم، و از اشرافیت تا مرگ، مراحل کهولت محسوب میشود. در دوره جوانی یک نظام، ظرفیت درونی یعنی همان انرژی حیاتی سیستم با سرعت در حال افزایش است. پس از طی دوره جوانی روند افزایش این انرژی کند میشود تا در دوره تعادل سیستم، به حداکثر خود برسد. از آن پس بهتدریج انرژی حیاتی سیستم رو به کاهش میگذارد و هر چه نظام در مراحل کهولت خود بیشتر پیش برود این انرژیها بیشتر از دست میرود تا سیستم در نقطهای متوقف شود.
✅ جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ تاسیس و سپس وارد دوره کودکی خود شد. انعطاف پذیری سیستم در این مرحله به قدری زیاد بود که حادثهای مانند تسخیر سفارت امریکا توانست کشور را به دام بحرانی ژرف بکشاند. ورود کشور به عرصه جنگ تحمیلی و سپس درگیریهای خونین داخلی بعد از خرداد ۶۰ نیز نشان داد که سیستم از ضریب کنترل پذیری پایینی برخوردار است!
✅ با یکدست شدن قدرت در دهه شصت نظام از کنترلپذیری بیشتری برخوردار شد. در این میان افزایش همبستگی اجتماعی و کاهش شکاف تاریخی ملت- دولت که به دنبال رویداد انقلاب و جنگ اتفاق افتاده بود توانست مقادیر زیادی انرژی را وارد سیستم کرده و جمهوری اسلامی را به مراحل رشد و بلوغ برساند!
✅ پایان جنگ، بازنگری قانون اساسی و فرارسیدن دوران سازندگی نشان از ورود کشور به دوران تکامل خود داشت. بهکارگیری ظرفیتهای معطل مانده زمان جنگ موجب افزایش قابلیت های درونی ارتقای سیستم شد. اما فقدان آمادگی کافی جامعه برای اجرای برنامههای توسعه اقتصادی موجبات افزایش تورم، کاهش ظرفیت خرسندی سیستم و شکلگیری نوعی بیتعادلی شد!
✅ رویداد دوم خرداد ۷۶، وقوع جمهوری سوم و دستیابی سیستم به نوعی تعادل پایدار را نوید میداد. در این دوره افزایش انعطافپذیری سیستم تا حدی به کاهش کنترل پذیری آن انجامید. رشد ضریب حاکمیت قانون به افزایش انرژی درونی، ظرفیتهای درونی ارتقاء و افزایش ظرفیت خرسندی سیستم انجامید و فصل نوینی را در گسترش مشارکت مردم و تقویت جامعه مدنی گشود!
✅ جمهوری اسلامی بعد از پیامدهای انتخابات ۸۸ و به ویژه گسترش تحریمها به سرعت به مرحله کهولت رسید. از آن پس مهندسی انتخابات از ورود نیروها و ظرفیتهای جدید به سیستم جلوگیری کرد و تحریمها انرژی حیاتی آن را تحلیل برد. نظام از انعطافپذیری خود کاست و کنترل پذیری بیشتری از خود بروز داد. اشرافیت و بوروکراسی بدخیم نیز موجبات افزایش نابرابریها، ناکارآمدیها، عدم پاسخگویی و انباشت نارضایتیها را فراهم آورد!
🔹 نکته پایانی: در شرایطی که نظام سیاسی در ایران فقط طی چهاردهه از تاسیس به کهولت رسیده و انرژی درونی، ظرفیتهای ارتقاء و توانایی ایجاد رضایت در میان شهروندان را از دست داده است پرسش از امکان زایندگی سیستم بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. به اجمال میتوان گفت شاید تنها یک دگرگونی پیشبینیناپذیر با ابعادی پیچیده و پیامدهایی ناشناخته بتواند موجب جهشی در سیستم و خروج آن از وضعیتی شود که در آن گرفتار آمده است!
@solati_mehran
#جمهوری_اسلامی
#سیستم
#توسعه
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
محسن رنانی در کتاب؛ اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران آورده است: به طور کلی مراحل عمر یک نظام سیاسی تاسیسی مانند جمهوری اسلامی را میتوان به ده مرحله تقسیم کرد: تاسیس، کودکی، رشد، بلوغ، تکامل، تعادل، اشرافیت، بوروکراسی خوشخیم، بوروکراسی بدخیم، و مرگ.
از تاسیس تا بلوغ، مراحل جوانی یک سیستم، و از اشرافیت تا مرگ، مراحل کهولت محسوب میشود. در دوره جوانی یک نظام، ظرفیت درونی یعنی همان انرژی حیاتی سیستم با سرعت در حال افزایش است. پس از طی دوره جوانی روند افزایش این انرژی کند میشود تا در دوره تعادل سیستم، به حداکثر خود برسد. از آن پس بهتدریج انرژی حیاتی سیستم رو به کاهش میگذارد و هر چه نظام در مراحل کهولت خود بیشتر پیش برود این انرژیها بیشتر از دست میرود تا سیستم در نقطهای متوقف شود.
✅ جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ تاسیس و سپس وارد دوره کودکی خود شد. انعطاف پذیری سیستم در این مرحله به قدری زیاد بود که حادثهای مانند تسخیر سفارت امریکا توانست کشور را به دام بحرانی ژرف بکشاند. ورود کشور به عرصه جنگ تحمیلی و سپس درگیریهای خونین داخلی بعد از خرداد ۶۰ نیز نشان داد که سیستم از ضریب کنترل پذیری پایینی برخوردار است!
✅ با یکدست شدن قدرت در دهه شصت نظام از کنترلپذیری بیشتری برخوردار شد. در این میان افزایش همبستگی اجتماعی و کاهش شکاف تاریخی ملت- دولت که به دنبال رویداد انقلاب و جنگ اتفاق افتاده بود توانست مقادیر زیادی انرژی را وارد سیستم کرده و جمهوری اسلامی را به مراحل رشد و بلوغ برساند!
✅ پایان جنگ، بازنگری قانون اساسی و فرارسیدن دوران سازندگی نشان از ورود کشور به دوران تکامل خود داشت. بهکارگیری ظرفیتهای معطل مانده زمان جنگ موجب افزایش قابلیت های درونی ارتقای سیستم شد. اما فقدان آمادگی کافی جامعه برای اجرای برنامههای توسعه اقتصادی موجبات افزایش تورم، کاهش ظرفیت خرسندی سیستم و شکلگیری نوعی بیتعادلی شد!
✅ رویداد دوم خرداد ۷۶، وقوع جمهوری سوم و دستیابی سیستم به نوعی تعادل پایدار را نوید میداد. در این دوره افزایش انعطافپذیری سیستم تا حدی به کاهش کنترل پذیری آن انجامید. رشد ضریب حاکمیت قانون به افزایش انرژی درونی، ظرفیتهای درونی ارتقاء و افزایش ظرفیت خرسندی سیستم انجامید و فصل نوینی را در گسترش مشارکت مردم و تقویت جامعه مدنی گشود!
✅ جمهوری اسلامی بعد از پیامدهای انتخابات ۸۸ و به ویژه گسترش تحریمها به سرعت به مرحله کهولت رسید. از آن پس مهندسی انتخابات از ورود نیروها و ظرفیتهای جدید به سیستم جلوگیری کرد و تحریمها انرژی حیاتی آن را تحلیل برد. نظام از انعطافپذیری خود کاست و کنترل پذیری بیشتری از خود بروز داد. اشرافیت و بوروکراسی بدخیم نیز موجبات افزایش نابرابریها، ناکارآمدیها، عدم پاسخگویی و انباشت نارضایتیها را فراهم آورد!
🔹 نکته پایانی: در شرایطی که نظام سیاسی در ایران فقط طی چهاردهه از تاسیس به کهولت رسیده و انرژی درونی، ظرفیتهای ارتقاء و توانایی ایجاد رضایت در میان شهروندان را از دست داده است پرسش از امکان زایندگی سیستم بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. به اجمال میتوان گفت شاید تنها یک دگرگونی پیشبینیناپذیر با ابعادی پیچیده و پیامدهایی ناشناخته بتواند موجب جهشی در سیستم و خروج آن از وضعیتی شود که در آن گرفتار آمده است!
@solati_mehran
#جمهوری_اسلامی
#سیستم
#توسعه
🔹 موانع شادکامی ایرانیان در دوران معاصر!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند درک باک با عنوان سیاست شادکامی را می خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه های هیمالیا مواجه می شوید. در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، شادکامی ناخالص ملی خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!
درک باک مولفه های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می کند؛
حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ
اما جامعه ایران در دوران معاصر مسیر پر فراز و فرودی را برای دستیابی به شادکامی پیموده ولی همچنان در عمل تلخکام باقی مانده است. تاریخ ستبری که بیش از چراغ بودن به مثابه ترمزی بر سر راه توسعهیافتگی عمل کرده و دوگانههای تئوریکی که نتوانستهاند به فصل مشترکی از همکاری دولت - ملت تبدیل شوند. در این میان اگر چه حکومتها در بسیاری از موارد کوشیده اند تا با اتکا به قدرت فائقه این جدالها را به نفع یکطرف خاتمه دهند ولی واقعیت ایناست که تداوم بحرانها و ناکارآمدیها از شکستی فاحش در پایانبخشیدن به این نزاعهای تاریخی حکایت دارد. به این دوگانهها نظری میافکنیم:
✅ جدال شرع و عرف: این نزاع همچنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقیاست هر چند که در دوره پهلویها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است. تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است. اگر شادکامی را نوعی رضایتمندی از نحوه زیستجمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که تاکنون از دستیابی به آن ناتوان بودهایم.
✅ جدال امت و ملت: از حدود چهار دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم. دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی داشته است. اینکه باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهم ترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده اند. واقعیت ایناست که در همه این سالها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون شاید اندکی روشن شده باشد که به دلیل کمبود منابع به ناچار باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم.
✅ جدال اسلام و غرب: پس از آنکه انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو دیگری متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت. از آن پس بود که این دیگریها خود را صرفا با عینک تیره آموزههای ایدئولوژیک نگریستند. دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانهها، تشکلهای مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شده و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخلهای که موجبات جدی کاهش رضایتمندی در میان ایرانیان را فراهم آورده است.
✅ جدال انتصاب و انتخاب: این نزاع همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب میشود. چالشی بر سر نقشآفرینی مردم در اموری همچون قانونگذاری، شرکت در انتخابات، و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را کنترل شده، و حکومت را الهی میداند. واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت بیش از چهاردهه از انقلاب، احساس بیقدرتی شهروندان از ایجاد تغییرات معنادار به دلیل تودرتویی نهادی، کاهش قدرت نهادهای انتخابی، و عقب ماندن نظام سیاسی از تحولات پرشتاب اجتماعی به کانون نارضایتیهای جمعی تبدیل شده است.
@solati_mehran
#شادکامی
#جدال
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند درک باک با عنوان سیاست شادکامی را می خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه های هیمالیا مواجه می شوید. در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، شادکامی ناخالص ملی خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!
درک باک مولفه های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می کند؛
حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ
اما جامعه ایران در دوران معاصر مسیر پر فراز و فرودی را برای دستیابی به شادکامی پیموده ولی همچنان در عمل تلخکام باقی مانده است. تاریخ ستبری که بیش از چراغ بودن به مثابه ترمزی بر سر راه توسعهیافتگی عمل کرده و دوگانههای تئوریکی که نتوانستهاند به فصل مشترکی از همکاری دولت - ملت تبدیل شوند. در این میان اگر چه حکومتها در بسیاری از موارد کوشیده اند تا با اتکا به قدرت فائقه این جدالها را به نفع یکطرف خاتمه دهند ولی واقعیت ایناست که تداوم بحرانها و ناکارآمدیها از شکستی فاحش در پایانبخشیدن به این نزاعهای تاریخی حکایت دارد. به این دوگانهها نظری میافکنیم:
✅ جدال شرع و عرف: این نزاع همچنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقیاست هر چند که در دوره پهلویها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است. تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است. اگر شادکامی را نوعی رضایتمندی از نحوه زیستجمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که تاکنون از دستیابی به آن ناتوان بودهایم.
✅ جدال امت و ملت: از حدود چهار دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم. دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی داشته است. اینکه باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهم ترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده اند. واقعیت ایناست که در همه این سالها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون شاید اندکی روشن شده باشد که به دلیل کمبود منابع به ناچار باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم.
✅ جدال اسلام و غرب: پس از آنکه انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو دیگری متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت. از آن پس بود که این دیگریها خود را صرفا با عینک تیره آموزههای ایدئولوژیک نگریستند. دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانهها، تشکلهای مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شده و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخلهای که موجبات جدی کاهش رضایتمندی در میان ایرانیان را فراهم آورده است.
✅ جدال انتصاب و انتخاب: این نزاع همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب میشود. چالشی بر سر نقشآفرینی مردم در اموری همچون قانونگذاری، شرکت در انتخابات، و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را کنترل شده، و حکومت را الهی میداند. واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت بیش از چهاردهه از انقلاب، احساس بیقدرتی شهروندان از ایجاد تغییرات معنادار به دلیل تودرتویی نهادی، کاهش قدرت نهادهای انتخابی، و عقب ماندن نظام سیاسی از تحولات پرشتاب اجتماعی به کانون نارضایتیهای جمعی تبدیل شده است.
@solati_mehran
#شادکامی
#جدال
Audio
🔹 مهران صولتی در نشست معرفی کتاب؛ از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای نوشته؛ علی اصغر سیدآبادی به بیان درسهایی از تجربه محمد مصدق برای ایران امروز پرداخته است:
🔺 توسعه در گرو گذار از نقالی تاریخ به نقادی تاریخ است
🔺 اسطورهها حذف و محو نمیشوند
🔺 در ایران لیبرالیسم بر دموکراسی اولویت دارد
🔺 پوپولیسم و تله بنیانگذار در تجربه مصدق
🔺 توسعه نیازمند ائتلاف سازی است نه قهرمانپروری
🔺 در جهان امروز شعار؛ هم شرقی، هم غربی کارآمد است نه شعار؛ نه شرقی، نه غربی
🔺 دموکراسی بدون رعایت قانون به هرجومرج میانجامد
🔺 در دنیای امروز خودکفایی و استقلال اقتصادی نه ممکن است نه مطلوب
🔺 یک توافق خوب همیشه در دسترس نیست
زمان فایل: ۲۰ دقیقه
دهم آبانماه ۱۴۰۳
کافه ویرگول
@solati_mehran
#مصدق_تاریخی
#مصدق_اسطورهای
#علی_اصغر_سیدآبادی
🔺 توسعه در گرو گذار از نقالی تاریخ به نقادی تاریخ است
🔺 اسطورهها حذف و محو نمیشوند
🔺 در ایران لیبرالیسم بر دموکراسی اولویت دارد
🔺 پوپولیسم و تله بنیانگذار در تجربه مصدق
🔺 توسعه نیازمند ائتلاف سازی است نه قهرمانپروری
🔺 در جهان امروز شعار؛ هم شرقی، هم غربی کارآمد است نه شعار؛ نه شرقی، نه غربی
🔺 دموکراسی بدون رعایت قانون به هرجومرج میانجامد
🔺 در دنیای امروز خودکفایی و استقلال اقتصادی نه ممکن است نه مطلوب
🔺 یک توافق خوب همیشه در دسترس نیست
زمان فایل: ۲۰ دقیقه
دهم آبانماه ۱۴۰۳
کافه ویرگول
@solati_mehran
#مصدق_تاریخی
#مصدق_اسطورهای
#علی_اصغر_سیدآبادی
✔️ دوباره ترامپ و جهان پس از این
✍️ سهند ایرانمهر
🔸 دونالد ترامپ چهل و هفتمین رییسجمهور آمریکا شد. ترامپ معمولاً سیاست خارجی خود را با محوریت منافع اقتصادی و توافقهای دوطرفه صورتبندی میکند و دل خوشی از تعهدات بینالمللی چندجانبه ندارد. تشدید رقابتهای جهانی و تداوم سیاستهای ملیگرایانه و تودهای او بسیاری از چالشهای دور قبلی ریاستجمهوری او را عمیقتر خواهد کرد. نگاه ترامپ به اروپا نه نگاه به یک متحد استراتژیک که قلمداد کردن آن به عنوان یک رقیب تجاری است. ترامپ پیشتر هم خواهان حمایت مالی بیشتر اروپا از ناتو و منتقد نوع روابط تجاری ان با ایالات متحده بود بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران توسعهطلبی روسیه و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، خبری به شدت نامبارک است.
🔸 اگرچه رویکرد ترامپ در قبال روسیه دوگانه و متناقض به نظر میرسد اما پوتین به احتمال زیاد امروز را روز خوبی میداند زیرا ترامپ، زلنسکی را شارلاتانی میداند که به بهانه حمله روسیه در حال سرکیسه کردن آمریکاییهاست درحالیکه همواره از ضرورت بهبود روابط با روسیه و ایجاد توافق صلح سخن گفته است. اروپا اینجا هم بازنده بازی انتخابات آمریکاست و اوکراین هم به میزان زیادی از حمایتهایی که در دوران بایدن از آن برخوردار بود محروم خواهد شد. این مساله هم، دردسر تازهای است که گریبان اروپا را خواهد گرفت.
🔸 عربستان و امارات در دوره اول ترامپ شرکای خوبی برای او بودند و در فاصله میان دور قبلی ریاست جمهوری او تا امروز، پروژههای خوب و سودآوری را برای شرکتهای او تدارک دیدند. آنها اینبار هم یا عقد قراردادهای نظامی و تجاری رابطه نزدیکتری با آمریکا خواهند داشت و همچنانکه توافق ابراهیم را با همراهی با یکدیگر آغاز کردند احتمالا پس از پایان دور اخیر بحران غزه، کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با مشارکت اسراییل و حمایت آمریکا به عنوان مکمل توافق ابراهیم در صدر اولویتهایشان خواهد بود.
🔸 ترامپ در حمایت از اسراییل همیشه مصمم و جدی بوده و آرزوهای اسراییل در معادلات سیاسی، اقتصادی منطقهای را خیلی زود برآورده کرده با این حال بعید است که در دوران او، نتانیاهو بتواند همچنان برطبل گزینه تداوم رویکرد نظامی پرهزینه بکوبد.
🔸 پیروزی ترامپ برای ایران هم چالشبرانگیز خواهد بود. ترامپ در دوره قبل از برجام خارج شد و سختترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. رویکرد او در قبال ایران کمتر نظامی و بیشتر اقتصادی و سیاسی است. با درنظرگرفتن تحولات مهم پس از جنگ غزه، ایران دوران ترامپ دوم در مقایسه با ایران دوران ترامپ اول، وضعیت به مراتب دشوارتری خواهد داشت بالاخص آنکه ترامپ نشان داده که مواجهه با او مستلزم ریسکپذیریهای ملموس و غیرقابل پیشبینی است.
🔸 چینیها چندان از پیروزی ترامپ خشنود نیستند زیرا ترامپی که در خاطره دارند مواضع تند و سختگیرانهای علیه چین داشت و به منزله جرقهای در انبار باروتی بود که عملا به جنگ تجاری میان این کشور و امریکا تبدیل شد. دوران ترامپ برای چین دوران محدودیتهای تجاری و تکنولوژی و مواضع سرسختانه و حمایتی از تایوان، کرهجنوبی و ژاپن خواهد بود اگرچه این صدای آشنای ترامپ دوباره در گوش این سه کشور طنینانداز خواهد شد که:«هزینههای امنیتیتان را خودتان باید بپردازید».
🔸 قدرت گرفتن دوباره ترامپ زمینه را برای برآمدن رهبران اقتدارگرا و کاهش همکاریهای بینالمللی در مسایل جهانی و قطبی شدن بیشتر جهان و افزایش چالشها در مسیر تجارت و امنیت فراهم خواهد کرد هرچند ائتلافهای منطقهای دوباره رونق خواهند گرفت.
🔸 آمریکای دوران ترامپ هم در دوران جدید قدرت گرفتن او، چندان برکنار از چالشها نخواهد بود. پیروزی ترامپ به میزان زیادی ناشی از زبان عامی و ادبیات ضد نخبهگرایی بود که به شدت برای تودههای ناراضی از ساختارهای سنتی دموکراسی و ارزشهای لیبرال، جذاب بود این همان پیشبینی بود که «کریستوفر لش» در کتاب «فرهنگ خودشیفتگی» و «شانتال موف» در کتاب «درباره امر سیاسی» نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند و یاشا مونک، تعبیر«مردم علیه دموکراسی» را برای آن بکار برده بود.
🔸 وضعیتی بغرنج که ناشی از ناامیدی توده مردم از نخبگان و ساختارهای قانونی است و در آن، میان دموکراسی (حکومت توده ها) و لیبرالیسم (حکمیت قانون و حقوق فردی) فاصلهای چالش برانگیز میافتد آن هم به نفع رهبرانی که به نام مردم علیه نخبگان میخیزند. اینجاست که طبق توصیف کارل اشمیت، متفکرسیاسی آلمانی، احساس ناامنی در تودهها آنها را به سمت رهبران مقتدری سوق میدهد که با طرح ایدئولوژیهای ملی و برجسته کردن تهدیدهای داخلی و خارجی، یک «ما»ی ملی را علیه رقبای داخلی و خارجی خود ایجاد میکنند و لیبرال دموکراسی را به چالش میکشند.
@solati_mehran
@sahandiranmehr
✍️ سهند ایرانمهر
🔸 دونالد ترامپ چهل و هفتمین رییسجمهور آمریکا شد. ترامپ معمولاً سیاست خارجی خود را با محوریت منافع اقتصادی و توافقهای دوطرفه صورتبندی میکند و دل خوشی از تعهدات بینالمللی چندجانبه ندارد. تشدید رقابتهای جهانی و تداوم سیاستهای ملیگرایانه و تودهای او بسیاری از چالشهای دور قبلی ریاستجمهوری او را عمیقتر خواهد کرد. نگاه ترامپ به اروپا نه نگاه به یک متحد استراتژیک که قلمداد کردن آن به عنوان یک رقیب تجاری است. ترامپ پیشتر هم خواهان حمایت مالی بیشتر اروپا از ناتو و منتقد نوع روابط تجاری ان با ایالات متحده بود بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران توسعهطلبی روسیه و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، خبری به شدت نامبارک است.
🔸 اگرچه رویکرد ترامپ در قبال روسیه دوگانه و متناقض به نظر میرسد اما پوتین به احتمال زیاد امروز را روز خوبی میداند زیرا ترامپ، زلنسکی را شارلاتانی میداند که به بهانه حمله روسیه در حال سرکیسه کردن آمریکاییهاست درحالیکه همواره از ضرورت بهبود روابط با روسیه و ایجاد توافق صلح سخن گفته است. اروپا اینجا هم بازنده بازی انتخابات آمریکاست و اوکراین هم به میزان زیادی از حمایتهایی که در دوران بایدن از آن برخوردار بود محروم خواهد شد. این مساله هم، دردسر تازهای است که گریبان اروپا را خواهد گرفت.
🔸 عربستان و امارات در دوره اول ترامپ شرکای خوبی برای او بودند و در فاصله میان دور قبلی ریاست جمهوری او تا امروز، پروژههای خوب و سودآوری را برای شرکتهای او تدارک دیدند. آنها اینبار هم یا عقد قراردادهای نظامی و تجاری رابطه نزدیکتری با آمریکا خواهند داشت و همچنانکه توافق ابراهیم را با همراهی با یکدیگر آغاز کردند احتمالا پس از پایان دور اخیر بحران غزه، کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با مشارکت اسراییل و حمایت آمریکا به عنوان مکمل توافق ابراهیم در صدر اولویتهایشان خواهد بود.
🔸 ترامپ در حمایت از اسراییل همیشه مصمم و جدی بوده و آرزوهای اسراییل در معادلات سیاسی، اقتصادی منطقهای را خیلی زود برآورده کرده با این حال بعید است که در دوران او، نتانیاهو بتواند همچنان برطبل گزینه تداوم رویکرد نظامی پرهزینه بکوبد.
🔸 پیروزی ترامپ برای ایران هم چالشبرانگیز خواهد بود. ترامپ در دوره قبل از برجام خارج شد و سختترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. رویکرد او در قبال ایران کمتر نظامی و بیشتر اقتصادی و سیاسی است. با درنظرگرفتن تحولات مهم پس از جنگ غزه، ایران دوران ترامپ دوم در مقایسه با ایران دوران ترامپ اول، وضعیت به مراتب دشوارتری خواهد داشت بالاخص آنکه ترامپ نشان داده که مواجهه با او مستلزم ریسکپذیریهای ملموس و غیرقابل پیشبینی است.
🔸 چینیها چندان از پیروزی ترامپ خشنود نیستند زیرا ترامپی که در خاطره دارند مواضع تند و سختگیرانهای علیه چین داشت و به منزله جرقهای در انبار باروتی بود که عملا به جنگ تجاری میان این کشور و امریکا تبدیل شد. دوران ترامپ برای چین دوران محدودیتهای تجاری و تکنولوژی و مواضع سرسختانه و حمایتی از تایوان، کرهجنوبی و ژاپن خواهد بود اگرچه این صدای آشنای ترامپ دوباره در گوش این سه کشور طنینانداز خواهد شد که:«هزینههای امنیتیتان را خودتان باید بپردازید».
🔸 قدرت گرفتن دوباره ترامپ زمینه را برای برآمدن رهبران اقتدارگرا و کاهش همکاریهای بینالمللی در مسایل جهانی و قطبی شدن بیشتر جهان و افزایش چالشها در مسیر تجارت و امنیت فراهم خواهد کرد هرچند ائتلافهای منطقهای دوباره رونق خواهند گرفت.
🔸 آمریکای دوران ترامپ هم در دوران جدید قدرت گرفتن او، چندان برکنار از چالشها نخواهد بود. پیروزی ترامپ به میزان زیادی ناشی از زبان عامی و ادبیات ضد نخبهگرایی بود که به شدت برای تودههای ناراضی از ساختارهای سنتی دموکراسی و ارزشهای لیبرال، جذاب بود این همان پیشبینی بود که «کریستوفر لش» در کتاب «فرهنگ خودشیفتگی» و «شانتال موف» در کتاب «درباره امر سیاسی» نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند و یاشا مونک، تعبیر«مردم علیه دموکراسی» را برای آن بکار برده بود.
🔸 وضعیتی بغرنج که ناشی از ناامیدی توده مردم از نخبگان و ساختارهای قانونی است و در آن، میان دموکراسی (حکومت توده ها) و لیبرالیسم (حکمیت قانون و حقوق فردی) فاصلهای چالش برانگیز میافتد آن هم به نفع رهبرانی که به نام مردم علیه نخبگان میخیزند. اینجاست که طبق توصیف کارل اشمیت، متفکرسیاسی آلمانی، احساس ناامنی در تودهها آنها را به سمت رهبران مقتدری سوق میدهد که با طرح ایدئولوژیهای ملی و برجسته کردن تهدیدهای داخلی و خارجی، یک «ما»ی ملی را علیه رقبای داخلی و خارجی خود ایجاد میکنند و لیبرال دموکراسی را به چالش میکشند.
@solati_mehran
@sahandiranmehr
با دختران ایران مهربانتر باشیم!
🔹 نامه سرگشاده انجمن اسلامی معلمان سبزوار به رئیس جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر پزشکیان، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیت
اینروزها اخبار ناگواری از وضعیت نوجوانان در مدارس کشور به گوش میرسد. گویا بعد از خودکشی اندوهبار آرزو خاوری اینبار آیناز کریمی در کازرون هم به زندگی خود خاتمه داده است. خبرهای انتشار یافته حاکی از آن است که سختگیریهای انجام گرفته در مدارس، نقش مهمی در رقم خوردن این رویدادهای تراژیک داشته است. اگر چه خودکشی پدیدهای پیچیده بوده و نمیتوان آن را صرفا" به عملکرد مدارس فروکاست، ولی واقعیت تاسفبار این است که نظام آموزشوپرورش کنونی از درک تحولات نسلی و تغییرات شتابان اجتماعی در کشور عمیقا" ناتوان است.
اگرچه نوجوانان معمولا" از پویاییهای فراوانی متناسب با سنوسال خود برخوردارند ولی جنبش اعتراضی ۱۴۰۱ تاثیراتی ژرف بر این روحیات بهجا گذاشت. فاعلیت نوجوانان در این رویداد به اوج خود رسید و جلوههایی متفاوت از رفتار این نسل در ابعادی وسیع نمایان شد. متاسفانه بر خلاف آنچه انتظار میرفت، نظام رسمی آموزشوپرورش نه تنها این تحول بنیادی را به رسمیت نشناخت و خود را با آن همراه نکرد، بلکه کوشید تا همچنان از روشهای ناکارآمد و نخنما شده سابق در مواجهه با دانشآموزان بهره گیرد.
امروزه مدارس بسیاری در کشور همچنان از فقدان حداقلهایی مانند مشاورین کارآزموده و با تجربه رنج برده و دانشآموزان به دلیل نبود برنامهای برای آموختن مهارتهای زندگی در قبال دشواریهای زیستن در جامعهای سرشار از تناقض به حال خود رها شدهاند. این در حالی است که ترجیع بند سخنان شما در ایام تبلیغات انتخابات عبارت از لزوم توجه بیشتر به دختران و پسران این مرزو بوم بود و اینکه بسیاری از آسیبهای اجتماعی موجود نتیجه بهکارگیری روشهای اشتباه تربیتی در مواجهه با این نسل میباشد.
اکنون باید پرسید در حالی که رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی ایجاب میکند تا معاونت پرورشی وزارتخانه به کانونی برای مواجهه حرفهای و کارشناسی با مشکلات نوجوانان در مدارس و جامعه تبدیل شود اصرار بر صرف هزینههای گزاف جهت پمپاژ آموزههای ایدئولوژیک در مدارس چه توجیهی دارد؟ روشن است که اگر چه روایتها در جهان رسانهزده کنونی اهمیت دارند، ولی بیاعتنایی نسبت به نارساییهای موجود باعث بیاعتمادی فزاینده به روایتهای ارائه شده میشود.
در پایان، انجمن اسلامی معلمان سبزوار با درک شرایط خطیر کنونی از جنابعالی به عنوان رئیس شورای عالی آموزشوپرورش میخواهد تا با ورود دغدغهمندانه در این عرصه، شرایط مناسبتری را برای تعلیم و تربیت فرزندان ایران زمین فراهم نمایید.
۱۹ آبانماه ۱۴۰۳
انجمن اسلامی معلمان سبزوار
@solati_mehran
@aemsabzevar
🔹 نامه سرگشاده انجمن اسلامی معلمان سبزوار به رئیس جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر پزشکیان، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیت
اینروزها اخبار ناگواری از وضعیت نوجوانان در مدارس کشور به گوش میرسد. گویا بعد از خودکشی اندوهبار آرزو خاوری اینبار آیناز کریمی در کازرون هم به زندگی خود خاتمه داده است. خبرهای انتشار یافته حاکی از آن است که سختگیریهای انجام گرفته در مدارس، نقش مهمی در رقم خوردن این رویدادهای تراژیک داشته است. اگر چه خودکشی پدیدهای پیچیده بوده و نمیتوان آن را صرفا" به عملکرد مدارس فروکاست، ولی واقعیت تاسفبار این است که نظام آموزشوپرورش کنونی از درک تحولات نسلی و تغییرات شتابان اجتماعی در کشور عمیقا" ناتوان است.
اگرچه نوجوانان معمولا" از پویاییهای فراوانی متناسب با سنوسال خود برخوردارند ولی جنبش اعتراضی ۱۴۰۱ تاثیراتی ژرف بر این روحیات بهجا گذاشت. فاعلیت نوجوانان در این رویداد به اوج خود رسید و جلوههایی متفاوت از رفتار این نسل در ابعادی وسیع نمایان شد. متاسفانه بر خلاف آنچه انتظار میرفت، نظام رسمی آموزشوپرورش نه تنها این تحول بنیادی را به رسمیت نشناخت و خود را با آن همراه نکرد، بلکه کوشید تا همچنان از روشهای ناکارآمد و نخنما شده سابق در مواجهه با دانشآموزان بهره گیرد.
امروزه مدارس بسیاری در کشور همچنان از فقدان حداقلهایی مانند مشاورین کارآزموده و با تجربه رنج برده و دانشآموزان به دلیل نبود برنامهای برای آموختن مهارتهای زندگی در قبال دشواریهای زیستن در جامعهای سرشار از تناقض به حال خود رها شدهاند. این در حالی است که ترجیع بند سخنان شما در ایام تبلیغات انتخابات عبارت از لزوم توجه بیشتر به دختران و پسران این مرزو بوم بود و اینکه بسیاری از آسیبهای اجتماعی موجود نتیجه بهکارگیری روشهای اشتباه تربیتی در مواجهه با این نسل میباشد.
اکنون باید پرسید در حالی که رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی ایجاب میکند تا معاونت پرورشی وزارتخانه به کانونی برای مواجهه حرفهای و کارشناسی با مشکلات نوجوانان در مدارس و جامعه تبدیل شود اصرار بر صرف هزینههای گزاف جهت پمپاژ آموزههای ایدئولوژیک در مدارس چه توجیهی دارد؟ روشن است که اگر چه روایتها در جهان رسانهزده کنونی اهمیت دارند، ولی بیاعتنایی نسبت به نارساییهای موجود باعث بیاعتمادی فزاینده به روایتهای ارائه شده میشود.
در پایان، انجمن اسلامی معلمان سبزوار با درک شرایط خطیر کنونی از جنابعالی به عنوان رئیس شورای عالی آموزشوپرورش میخواهد تا با ورود دغدغهمندانه در این عرصه، شرایط مناسبتری را برای تعلیم و تربیت فرزندان ایران زمین فراهم نمایید.
۱۹ آبانماه ۱۴۰۳
انجمن اسلامی معلمان سبزوار
@solati_mehran
@aemsabzevar
🔹 چرا سند چشمانداز ۲۰ ساله کشور شکست خورد؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
۱۳ آبانماه ۱۳۸۲ سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی در دولت محمدخاتمی به تصویب رسید و دو سال بعد در دولت محمود احمدینژاد وارد فاز اجرایی شد. مطابق این سند قرار بود ایران تا سال ۱۴۰۴ به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی دست یابد. اما با گذشت بیش از بیست سال از ترسیم این افق نه تنها اهداف اعلام شده محقق نشده بلکه با یکهتازی عربستان و ترکیه در منطقه ایران به جایگاههای بسیار پایینتری در مقایسه با ظرفیتهای فراوان خود رضایت داده است. اما چرا این سند دچار شکستی اینچنین فاحش شد؟
✅ خروج کشور از مدار توسعه: اگر چه تا انتهای دهه هشتاد کلیت شاخصهای اقتصادی کشور در حال رشد بود ولی با اجرایی شدن تحریم فروش نفت و مبادلات بانک مرکزی ایران وارد دوره گمشده اقتصاد خود یعنی دهه ۹۰ شد. در همان ابتدا اگرچه نظام سیاسی با تندادن به انتخاب حسن روحانی نشان داد که مایل به خروج از بنبست تحریمهاست ولی با عدم پایبندی به الزامات سیاسی- اقتصادی رفع تحریمها، و خروج ترامپ از برجام کابوسی به نام دهه ۹۰ برای اقتصاد ایران رقم خورد.
✅ مخاطرات توسعهیافتگی برای حکومت: طبقه متوسط موتور محرکه توسعه در جهان امروز بهشمار میرود. طبقهای که به تعبیر اینگلهارت از ارزشهای بقا به ارزشهای ابراز وجود گذر کرده و مطالبات جدیدی را مطرح میسازند. این طبقه اگر چه تا سال ۸۸ رشدی صعودی داشت ولی حضور گسترده آن در عرصه اعتراضات بعد از انتخابات اینسال زنگ خطر را برای نظام سیاسی مستقر به صدا درآورد. بعد از آن بود که ایران در سایه تحریمها و احساس خطر حکومت تجربه افول این نیروی اجتماعی توسعهگرا را به چشم دید.
✅ فقدان پایبندی به الزامات توسعه: توسعهیافتگی در جهان امروز نه امری تصادفی بلکه عمیقا مبتنی بر قواعدی مانند رفتار سیاسی محاسبه پذیر، روابط سازنده با دنیا، قائل بودن به نظم اقتصادبنیاد، و تولید فزاینده ثروت ملی است. اما آنچه تاکنون از جمهوری اسلامی دیدهایم فقدان آشکار وفاداری به این الزامات بوده است. همان نظام سیاسی که با تکیه بر استثناگرایی بهجای قاعدهگرایی، آرمانطلبی بهجای واقعنگری، حضور نظامی بهجای حضور اقتصادی، و انگارههای ایدئولوژیک بهجای دادههای علمی میکوشد تا بیاعتنا به ظرفیتهای خود داعیه حاکمیت نظم جدیدی را در جهان امروز داشته باشد.
✅ غلبه روایتها بر واقعیتها: جمهوری اسلامی در طول حیات خود بیش از ساختارها بر کنشها، و بیش از واقعیتها بر روایتها تاکید داشته است. همان ارادهگرایی که بیش از همه در نگارش سند چشمانداز هویداست. اینکه چگونه میتوان با تکیه بر مجموعهای از آرزوها و بدون ترسیم سازوکاری از تحول در سیاست داخلی و خارجی متناسب با فرآیندهای پرشتاب جهانی داعیه دستیابی به جایگاه اول منطقه در همه حوزهها را داشت بیش از همه ناشی از شناخت اندک از ظرفیتهای حکمرانی در ایران کنونی است. امری که موجبات ناکارآمدی فزاینده در دهههای اخیر را فراهم آورده است.
@solati_mehran
#توسعه
#چشمانداز
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
۱۳ آبانماه ۱۳۸۲ سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی در دولت محمدخاتمی به تصویب رسید و دو سال بعد در دولت محمود احمدینژاد وارد فاز اجرایی شد. مطابق این سند قرار بود ایران تا سال ۱۴۰۴ به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی دست یابد. اما با گذشت بیش از بیست سال از ترسیم این افق نه تنها اهداف اعلام شده محقق نشده بلکه با یکهتازی عربستان و ترکیه در منطقه ایران به جایگاههای بسیار پایینتری در مقایسه با ظرفیتهای فراوان خود رضایت داده است. اما چرا این سند دچار شکستی اینچنین فاحش شد؟
✅ خروج کشور از مدار توسعه: اگر چه تا انتهای دهه هشتاد کلیت شاخصهای اقتصادی کشور در حال رشد بود ولی با اجرایی شدن تحریم فروش نفت و مبادلات بانک مرکزی ایران وارد دوره گمشده اقتصاد خود یعنی دهه ۹۰ شد. در همان ابتدا اگرچه نظام سیاسی با تندادن به انتخاب حسن روحانی نشان داد که مایل به خروج از بنبست تحریمهاست ولی با عدم پایبندی به الزامات سیاسی- اقتصادی رفع تحریمها، و خروج ترامپ از برجام کابوسی به نام دهه ۹۰ برای اقتصاد ایران رقم خورد.
✅ مخاطرات توسعهیافتگی برای حکومت: طبقه متوسط موتور محرکه توسعه در جهان امروز بهشمار میرود. طبقهای که به تعبیر اینگلهارت از ارزشهای بقا به ارزشهای ابراز وجود گذر کرده و مطالبات جدیدی را مطرح میسازند. این طبقه اگر چه تا سال ۸۸ رشدی صعودی داشت ولی حضور گسترده آن در عرصه اعتراضات بعد از انتخابات اینسال زنگ خطر را برای نظام سیاسی مستقر به صدا درآورد. بعد از آن بود که ایران در سایه تحریمها و احساس خطر حکومت تجربه افول این نیروی اجتماعی توسعهگرا را به چشم دید.
✅ فقدان پایبندی به الزامات توسعه: توسعهیافتگی در جهان امروز نه امری تصادفی بلکه عمیقا مبتنی بر قواعدی مانند رفتار سیاسی محاسبه پذیر، روابط سازنده با دنیا، قائل بودن به نظم اقتصادبنیاد، و تولید فزاینده ثروت ملی است. اما آنچه تاکنون از جمهوری اسلامی دیدهایم فقدان آشکار وفاداری به این الزامات بوده است. همان نظام سیاسی که با تکیه بر استثناگرایی بهجای قاعدهگرایی، آرمانطلبی بهجای واقعنگری، حضور نظامی بهجای حضور اقتصادی، و انگارههای ایدئولوژیک بهجای دادههای علمی میکوشد تا بیاعتنا به ظرفیتهای خود داعیه حاکمیت نظم جدیدی را در جهان امروز داشته باشد.
✅ غلبه روایتها بر واقعیتها: جمهوری اسلامی در طول حیات خود بیش از ساختارها بر کنشها، و بیش از واقعیتها بر روایتها تاکید داشته است. همان ارادهگرایی که بیش از همه در نگارش سند چشمانداز هویداست. اینکه چگونه میتوان با تکیه بر مجموعهای از آرزوها و بدون ترسیم سازوکاری از تحول در سیاست داخلی و خارجی متناسب با فرآیندهای پرشتاب جهانی داعیه دستیابی به جایگاه اول منطقه در همه حوزهها را داشت بیش از همه ناشی از شناخت اندک از ظرفیتهای حکمرانی در ایران کنونی است. امری که موجبات ناکارآمدی فزاینده در دهههای اخیر را فراهم آورده است.
@solati_mehran
#توسعه
#چشمانداز
🔹 زندگی به مثابه سیاست چگونه امکانپذیر است؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
در تاریخ جوامع مختلف همیشه روزهایی وجود داشتهاند که فشار سرکوب مانع از شکلگیری فعالیتهای سیاسی متعارف همچون تظاهرات، انتخابات آزاد یا فعالیت حزبی شده است. در چنین ایامی مفهوم زندگی به مثابه سیاست پدیدار میشود و زیستن روزمره مردم بیش از پیش سیاسی میشود. به طور مثال در روزهای سرکوب بعد از ۲۸ مرداد، شعر نو به ابزاری برای بیان آزادی و نه گفتن به استبداد تبدیل شده بود (شعر زمستان اخوان نمونهای از این اشعار بهشمار میرود.)
در زندگی به مثابه سیاست بسیاری از کنشهای تکراری و بیاهمیت رنگ و طعم مقاومت پیدا میکنند و برای دیگران هم الهامبخش میشوند. آنچنان که به یک زبان مشترک و نمادین در میان مردم تبدیل میشوند. البته جامعه برای ورود به میدان این مبارزه نمادین نیازمند آمادگیهایی است که آصف بیات برخی از الزامات آن را بیان کرده است.
نویسنده کتاب زندگی به مثابه سیاست با ذکر ویژگیهای سیاستورزی در خاورمیانه کوشیده است تا از امکانات نهفته در زندگی شهروندان این منطقه برای تاثیرگذاری بر سیاستهای حکومتهایشان پرده بردارد. وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
✅ شاد بودن: برای جامعهای که در آن غمناکی روند مشارکت اجتماعی را به حاشیه برده، و ناامیدی شهروندان را از پیگیری مطالبات خود بازداشته است، شادی امری سیاسی، و از جلوههای مقاومت در برابر نظم مسلط محسوب میشود. در چنین وضعیتی شادی وجهی اجتماعی یافته و به افزایش اعتماد عمومی می انجامد. شاد بودن همچنین مبداء هر گونه فعالیت تحولخواهانه محسوب میشود زیرا هیچ جامعهای با شهروندان افسرده و غمگین روی توسعهیافتگی را ندیده است.
✅ مسئولیت پذیری: برخلاف این باور رایج که با انجام ندادن وظایف روزمره اداری میتوان به حاکمیت ضربه زد واقعیت ایناست که انجام مسئولانه و منتقدانه وظایف شهروندی اساس تحولخواهی محسوب میشود. از همینرو کسانی که با بیمبالاتی به دنبال مسولیتگریزی و منفعتطلبی هستند نمیتوانند راهبر خوبی برای تغییر شرایط موجود باشند. در روزگار به بنبست رسیدن بسیاری از آرزوها تنها میتوان به کسانی امید بست که با درک مسئولیتهای خطیر شهروندی میکوشند تا جامعه را حتی اندکی به سمتوسوی وضعیت بهتر هدایت کنند.
✅ نگاه سیاسی: پیش از آنکه سیاست اینچنین به مسائل زرد و نگرشهای منفعتطلبانه آلوده شود، پدیدهای ارزشمند و متکی بر مقولهای به نام خیر عمومی تلقی میشد. چنین سیاستی قرار بود که زندگی را برای همگان دلپذیرتر و قابل تحملتر سازد. همچنین بنا بود که سیاستمداران حقایق و ارزشهایی از جمله منافع ملی، مدیریت عقلانی، عدالت، و دموکراسی را بر منافع شخصی و جناحی مقدم بدانند. نگاه سیاسی به معنای دغدغه داشتن برای مردم و سایر آرمانهای بلند انسانی است حتی اگر امروز هم کاری از ما ساخته نباشد. بالاخره روزی فرا میرسد که راهی گشوده یا ساخته خواهد شد
@solati_mehran
#زندگی_به_مثابه_سیاست
#آصف_بیات
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
در تاریخ جوامع مختلف همیشه روزهایی وجود داشتهاند که فشار سرکوب مانع از شکلگیری فعالیتهای سیاسی متعارف همچون تظاهرات، انتخابات آزاد یا فعالیت حزبی شده است. در چنین ایامی مفهوم زندگی به مثابه سیاست پدیدار میشود و زیستن روزمره مردم بیش از پیش سیاسی میشود. به طور مثال در روزهای سرکوب بعد از ۲۸ مرداد، شعر نو به ابزاری برای بیان آزادی و نه گفتن به استبداد تبدیل شده بود (شعر زمستان اخوان نمونهای از این اشعار بهشمار میرود.)
در زندگی به مثابه سیاست بسیاری از کنشهای تکراری و بیاهمیت رنگ و طعم مقاومت پیدا میکنند و برای دیگران هم الهامبخش میشوند. آنچنان که به یک زبان مشترک و نمادین در میان مردم تبدیل میشوند. البته جامعه برای ورود به میدان این مبارزه نمادین نیازمند آمادگیهایی است که آصف بیات برخی از الزامات آن را بیان کرده است.
نویسنده کتاب زندگی به مثابه سیاست با ذکر ویژگیهای سیاستورزی در خاورمیانه کوشیده است تا از امکانات نهفته در زندگی شهروندان این منطقه برای تاثیرگذاری بر سیاستهای حکومتهایشان پرده بردارد. وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
✅ شاد بودن: برای جامعهای که در آن غمناکی روند مشارکت اجتماعی را به حاشیه برده، و ناامیدی شهروندان را از پیگیری مطالبات خود بازداشته است، شادی امری سیاسی، و از جلوههای مقاومت در برابر نظم مسلط محسوب میشود. در چنین وضعیتی شادی وجهی اجتماعی یافته و به افزایش اعتماد عمومی می انجامد. شاد بودن همچنین مبداء هر گونه فعالیت تحولخواهانه محسوب میشود زیرا هیچ جامعهای با شهروندان افسرده و غمگین روی توسعهیافتگی را ندیده است.
✅ مسئولیت پذیری: برخلاف این باور رایج که با انجام ندادن وظایف روزمره اداری میتوان به حاکمیت ضربه زد واقعیت ایناست که انجام مسئولانه و منتقدانه وظایف شهروندی اساس تحولخواهی محسوب میشود. از همینرو کسانی که با بیمبالاتی به دنبال مسولیتگریزی و منفعتطلبی هستند نمیتوانند راهبر خوبی برای تغییر شرایط موجود باشند. در روزگار به بنبست رسیدن بسیاری از آرزوها تنها میتوان به کسانی امید بست که با درک مسئولیتهای خطیر شهروندی میکوشند تا جامعه را حتی اندکی به سمتوسوی وضعیت بهتر هدایت کنند.
✅ نگاه سیاسی: پیش از آنکه سیاست اینچنین به مسائل زرد و نگرشهای منفعتطلبانه آلوده شود، پدیدهای ارزشمند و متکی بر مقولهای به نام خیر عمومی تلقی میشد. چنین سیاستی قرار بود که زندگی را برای همگان دلپذیرتر و قابل تحملتر سازد. همچنین بنا بود که سیاستمداران حقایق و ارزشهایی از جمله منافع ملی، مدیریت عقلانی، عدالت، و دموکراسی را بر منافع شخصی و جناحی مقدم بدانند. نگاه سیاسی به معنای دغدغه داشتن برای مردم و سایر آرمانهای بلند انسانی است حتی اگر امروز هم کاری از ما ساخته نباشد. بالاخره روزی فرا میرسد که راهی گشوده یا ساخته خواهد شد
@solati_mehran
#زندگی_به_مثابه_سیاست
#آصف_بیات
🔹 ده تفاوت میان سنگاپور و ایران در مسیر توسعهیافتگی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ سنگاپور جزیره کوچکی در جنوب شرقی آسیا میان مالزی و اندونزی است که وسعتی کمتر از نصف جزیره قشم ایران را داراست. کشوری که بدون هیچ یک از منابع طبیعی و حتی زمین کافی برای کشاورزی توانسته به یکی از جلوههای معجزه اقتصادی آسیا تبدیل شود. صادرات سنگاپور اکنون بیش از پنج برابر ایران است، سالیانه پذیرای ۲۰ میلیون توریست بوده و جزء پنج کشور کم فساد جهان است. مردم این کشور لی کوانیو نخست وزیر اسبق را معمار توسعه سنگاپور میدانند. اما چه تفاوتهایی میان ایران و سنگاپور در مسیر توسعهیافتگی وجود دارد؟
✅ رهبران توسعهگرا: در حالیکه سنگاپور در سایه دولتی توسعهگرا فقط طی نیم قرن به پیشرفتهای شایانی دست یافت رهبران ایران با نفی توسعه، حکمرانی ایدئولوژیک، و توهم مدیریت جهان فرسنگها کشور را به عقب راندهاند.
✅ حاکمیت قانون: سنگاپور قانون را سنگبنای ساخت جامعه نوین خود قرار داد و از برابری همگان در مقابل آن دفاع کرد، در حالیکه قانون در ایران بیشتر به عنوان ابزاری برای محدودسازی جامعه از سوی حکومت جلوهگر شده است.
✅ جهانیشدن اقتصاد: در حالیکه سنگاپور از استراتژی توسعه صادرات دفاع کرده و گام به گام اقتصاد خود را جهانی کرده است ایران همچنان با پایبندی به ایده خودکفایی و استراتژی جایگزینی واردات در مسیر انزوای اقتصاد خود گام بر میدارد.
✅ انضباط اجتماعی: سنگاپور در نیم قرن اخیر توانسته با جلب اعتماد مردم نوعی انضباط اجتماعی را در راستای پرورش ملتی قانونمند، منظم و توسعهگرا به مرحله اجرا در آورد حال آنکه آشفتگی حکمرانی در ایران و افزایش شکاف دولت - ملت نتیجهای متفاوت برای ما رقم زده است.
✅ مزیت جغرافیایی: در حالیکه سنگاپور بدون هیچگونه مزیت جدی و صرفا به دلیل قرار گرفتن در مسیر کشتیرانی جهانی توانسته به توسعه پایدار دست یابد ایران هرگز نتوانسته از موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک خود برای عبور کریدورهای ترانزیتی منطقه از ایران بهره ببرد.
✅ آموزش و پرورش کارآمد: سنگاپور با سرمایهگذاری سنگین در آموزش همگانی، فراهم آوردن عدالت آموزشی و برقراری رابطه تنگاتنگ میان آموزش با بازار توانسته به پیشرفتهای عظیمی دست یابد در حالیکه آموزش و پرورش در ایران همچنان ایدئولوژیک، فاقد توانایی مهارتافزایی و بهدور از تحولات جهانی است.
✅ روابط سازنده با جهان: در حالیکه سنگاپور با پذیرش نظم جهانی کوشیده است تا از رهگذر ارتباط مناسب با همه کشورها توسعه اقتصادی را در آغوش کشد ایران سعی کرده با نفی نظم جهانی و به عنوان یک کشور استثنائی و پیشبینی ناپذیر روابطی تنشزا با جهان داشته باشد
✅ شایستهسالاری: سنگاپور بدون تاکید بر تربیت نیروی انسانی متخصص و برقراری یک سیستم شایسته گزین نمیتوانست جایگاهی در اقتصاد جهانی داشته باشد ولی ایران با ذبح کردن شایسته سالاری در پای اطاعتگرایی و ارادهسالاری خود را از یک بوروکراسی کارآمد محروم کرده است.
✅ عملگرایی: در حالیکه سنگاپور برای تحقق یک دولت باظرفیت به این سخن تاریخی دنگ شیائوپینگ عمل کرده است که؛ مهم نیست که گربه سیاه یا سفید باشد، گربه باید موش بگیرد، ایران همچنان با ایدئولوژیگرایی از برقراری روابط مناسب با غرب پرهیز میکند.
✅ خصوصیسازی: سنگاپور کوشیده است تا در یک فرآیند تدریجی و شفاف بخش خصوصی را تقویت و از آن حمایت کند در حالیکه قصه پر غصه خصوصیسازی در ایران به ورود نهادهای شبه نظامی به عرصه اقتصاد و خصولتی سازی آن انجامیده است.
@solati_mehran
#ایران
#سنگاپور
#توسعه
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ سنگاپور جزیره کوچکی در جنوب شرقی آسیا میان مالزی و اندونزی است که وسعتی کمتر از نصف جزیره قشم ایران را داراست. کشوری که بدون هیچ یک از منابع طبیعی و حتی زمین کافی برای کشاورزی توانسته به یکی از جلوههای معجزه اقتصادی آسیا تبدیل شود. صادرات سنگاپور اکنون بیش از پنج برابر ایران است، سالیانه پذیرای ۲۰ میلیون توریست بوده و جزء پنج کشور کم فساد جهان است. مردم این کشور لی کوانیو نخست وزیر اسبق را معمار توسعه سنگاپور میدانند. اما چه تفاوتهایی میان ایران و سنگاپور در مسیر توسعهیافتگی وجود دارد؟
✅ رهبران توسعهگرا: در حالیکه سنگاپور در سایه دولتی توسعهگرا فقط طی نیم قرن به پیشرفتهای شایانی دست یافت رهبران ایران با نفی توسعه، حکمرانی ایدئولوژیک، و توهم مدیریت جهان فرسنگها کشور را به عقب راندهاند.
✅ حاکمیت قانون: سنگاپور قانون را سنگبنای ساخت جامعه نوین خود قرار داد و از برابری همگان در مقابل آن دفاع کرد، در حالیکه قانون در ایران بیشتر به عنوان ابزاری برای محدودسازی جامعه از سوی حکومت جلوهگر شده است.
✅ جهانیشدن اقتصاد: در حالیکه سنگاپور از استراتژی توسعه صادرات دفاع کرده و گام به گام اقتصاد خود را جهانی کرده است ایران همچنان با پایبندی به ایده خودکفایی و استراتژی جایگزینی واردات در مسیر انزوای اقتصاد خود گام بر میدارد.
✅ انضباط اجتماعی: سنگاپور در نیم قرن اخیر توانسته با جلب اعتماد مردم نوعی انضباط اجتماعی را در راستای پرورش ملتی قانونمند، منظم و توسعهگرا به مرحله اجرا در آورد حال آنکه آشفتگی حکمرانی در ایران و افزایش شکاف دولت - ملت نتیجهای متفاوت برای ما رقم زده است.
✅ مزیت جغرافیایی: در حالیکه سنگاپور بدون هیچگونه مزیت جدی و صرفا به دلیل قرار گرفتن در مسیر کشتیرانی جهانی توانسته به توسعه پایدار دست یابد ایران هرگز نتوانسته از موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک خود برای عبور کریدورهای ترانزیتی منطقه از ایران بهره ببرد.
✅ آموزش و پرورش کارآمد: سنگاپور با سرمایهگذاری سنگین در آموزش همگانی، فراهم آوردن عدالت آموزشی و برقراری رابطه تنگاتنگ میان آموزش با بازار توانسته به پیشرفتهای عظیمی دست یابد در حالیکه آموزش و پرورش در ایران همچنان ایدئولوژیک، فاقد توانایی مهارتافزایی و بهدور از تحولات جهانی است.
✅ روابط سازنده با جهان: در حالیکه سنگاپور با پذیرش نظم جهانی کوشیده است تا از رهگذر ارتباط مناسب با همه کشورها توسعه اقتصادی را در آغوش کشد ایران سعی کرده با نفی نظم جهانی و به عنوان یک کشور استثنائی و پیشبینی ناپذیر روابطی تنشزا با جهان داشته باشد
✅ شایستهسالاری: سنگاپور بدون تاکید بر تربیت نیروی انسانی متخصص و برقراری یک سیستم شایسته گزین نمیتوانست جایگاهی در اقتصاد جهانی داشته باشد ولی ایران با ذبح کردن شایسته سالاری در پای اطاعتگرایی و ارادهسالاری خود را از یک بوروکراسی کارآمد محروم کرده است.
✅ عملگرایی: در حالیکه سنگاپور برای تحقق یک دولت باظرفیت به این سخن تاریخی دنگ شیائوپینگ عمل کرده است که؛ مهم نیست که گربه سیاه یا سفید باشد، گربه باید موش بگیرد، ایران همچنان با ایدئولوژیگرایی از برقراری روابط مناسب با غرب پرهیز میکند.
✅ خصوصیسازی: سنگاپور کوشیده است تا در یک فرآیند تدریجی و شفاف بخش خصوصی را تقویت و از آن حمایت کند در حالیکه قصه پر غصه خصوصیسازی در ایران به ورود نهادهای شبه نظامی به عرصه اقتصاد و خصولتی سازی آن انجامیده است.
@solati_mehran
#ایران
#سنگاپور
#توسعه