✍️ امنیت ملی آمریکا یا امنیت ملی ایران؟
محمدرضا اسلامی
🔵 پیش از آنکه به مرور یادداشت اخیر دکتر محمدفاضلی بپردازیم این چند گزاره را با هم مرور کنیم:
۱- جوانی آس و پاس، با یک چمدان لباس و یک چمدان خرده وسایل از هند وارد خاک آمریکا شد. این جوان هندی البته مستعد و همزمان مشتاق آموختن و تکنولوژی بود. او که در دانشگاه شریفِ هند (IIT) کارشناسی مهندسی متالورژی خوانده بود وقتی که پایش به آمریکا رسید دنبال دکترا خواندن نرفت. بعد از اینکه فوق لیسانس متالورژی را در دانشگاه استنفورد خواند، به دنبال علاقه اش در حوزه مدیریت تکنولوژی رفت و در پنسیلوانیا فوق لیسانس MBA خواند. این آقای سوندار پیچای الان «مدیرعامل (CEO) گوگل» است. سِمت دقیق اش را اگر بخواهیم بخوانیم
Chief executive officer (CEO) of Alphabet Inc. and its subsidiary Google
است. همه ما می دانیم گوگل چیست اما بیایید از منظر امنیت ملی و با نگاه امنیتی به گوگل نگاه کنیم:
✔️گوگل غول تکنولوژی است که بر روی موتورهای جستجوگر، تجارت الکترونیک و هوش مصنوعی متمرکز است.
✔️از منظر «قدرت» گوگل قویترین شرکت دنیا شناخته می شود (referred to as the most powerful company in the world) و جزء پنج غول تکنولوژی در کنار آمازون، اپل، متا و مایکروسافت است.
✔️گوگل بهطور تخمینی دارای بیش از یک میلیون سرور در سراسر جهان است، و روزانه بر روی بیش از یک میلیارد درخواست جستجو، و حدود ۲۴ پتابایت «داده تولید شده توسط کاربران» پردازش انجام میدهد.
✔️الکسا وبگاه گوگل در آمریکا را به عنوان پربازدیدترین وبگاه اینترنت معرفی می کند.
✔️هیچ شرکتی در جهان به اندازه گوگل اطلاعات شخصی/خصوصی از کاربران اینترنت ندارد. به بیان برخی متخصصان، گوگل شما را بهتر از همسرتان می شناسد.
سوندار پیچای، جوان قصه ما، پس از پایان دوره لیسانس وارد خاک آمریکا شد و در ۳۲ سالگی وارد گوگل شد! یعنی یک شهروند «غیرمتولد آمریکا» امروز به چنان گستره وسیعی از اطلاعات مهم دسترسی دارد که زمانی برای سازمانهای جاسوسیِ برتر دنیا هم یک رویا می نمود.
۲- یک جوان عاشق تکنولوژی دیگر که در آفریقای جنوبی متولد شده بود و در ۱۸ سالگی به کانادا رفته بود، برای اولین بار در عمرش در ۲۰ سالگی برای تحصیل وارد خاک آمریکا شد. امروز بر روی زمین در جاده های آمریکا ماشینهای تسلا محصول کارخانه اوست و در آسمان صدها ماهواره استارلینک او در گردش دائم اند. ایلان ماسکِ غیرمتولد آمریکا، امروز از چنان قدرتی در عرصه اطلاعات، حمل و نقل، اقتصاد و سیاست ایالات متحده برخودار است که زمانی تصورش هم برای بسیاری از سناتورهای «متولد آمریکا» یک رویا می نمود.
۳- فرید زکریا، یک جوان مسلمان که در بمبئی هندوستان متولد شده بود، در جوانی وارد دانشگاه Yale شد و امروز از موثرترین چهره ها در حوزه «رسانه» و صاحب برنامه تلویزیونی به نام خودش در شبکه تلویزیونی CNN است...
🔵از این دست مثالها بسیار است (و تا هریس و اوباما امتداد می یابد). اما بگذارید به سراغ یادداشت مهم دکتر محمدفاضلی برویم. او در این یادداشت تحت عنوان «خودتحریمی» (اینجا+) می نویسد:
...«قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» به یکباره همه ایرانیان خارج از کشور که دارای تابعیت هستند (یا فرزندان و همسرانشان تابعیت دارند) را از کارکردن در مشاغل حساس (که تا سطح بخشدار(!) و هر سمت تأثیرگذار دیگری ادامه مییابد) منع میکند... آیا این خودتحریمی نیست؟ آیا هیچ وقت مراکز پژوهشی، عواقب این قانون را بررسی و منتشر کردهاند؟ آیا دلیلی وجود دارد که یک نظام سیاسی تا این حد از افرادی که مهاجرت کردهاند دوری کند و خود را از خدمات آنها محروم کند؟»
🔵در شرایط فعلی اگر دکتر پزشکیان بخواهد از امیرکرمانی برای تصدی وزارت اقتصاد استفاده کند نمی تواند. امیر کرمانی؟ او دارنده مدال طلای المپیاد جهانی فیزیک و فارغالتحصیل دکترای اقتصاد از دانشگاه MIT و دانشیار اقتصاد دانشگاه برکلی است. دکتر پزشکیان اگر بخواهد از حامد قدوسی برای سمت ریاست بانک مرکزی کشور استفاده کند نمی تواند! حامد قدوسی در سال ۱۳۷۵ رتبه یک کنکور سراسری در منطقه ۲ کشور بود. در اروپا دکترای اقتصاد خواند، در MIT پسادکترا گذرانده و در دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poly) دانشیار فاینانس است. مساله امروز ایران اقتصاد است ولی رئیس جمهور ایران نمی تواند از پویا ناظران استفاده کند. آیا #برای_ایران شیفتهتر از امیرکرمانی هست؟ آیا ایرانیتر از حامد قدوسی یا پویا ناظران به آسانی پیدا می شود؟
▪️جناب آقای دکتر پزشکیان؛
با سلام
اینها صرفا چند مثال بود. لطفا آن زمان که به فکر توسعه و «بهره برداری» از «میدان گازی مشترک بین ایران و قطر» هستید، فکری برای این وضعیت کنید. شما «امکان بهره برداری» از منابع انسانی کشورتان را متاسفانه ندارید.
و این بسیار دریغ است.
https://www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
🔵 پیش از آنکه به مرور یادداشت اخیر دکتر محمدفاضلی بپردازیم این چند گزاره را با هم مرور کنیم:
۱- جوانی آس و پاس، با یک چمدان لباس و یک چمدان خرده وسایل از هند وارد خاک آمریکا شد. این جوان هندی البته مستعد و همزمان مشتاق آموختن و تکنولوژی بود. او که در دانشگاه شریفِ هند (IIT) کارشناسی مهندسی متالورژی خوانده بود وقتی که پایش به آمریکا رسید دنبال دکترا خواندن نرفت. بعد از اینکه فوق لیسانس متالورژی را در دانشگاه استنفورد خواند، به دنبال علاقه اش در حوزه مدیریت تکنولوژی رفت و در پنسیلوانیا فوق لیسانس MBA خواند. این آقای سوندار پیچای الان «مدیرعامل (CEO) گوگل» است. سِمت دقیق اش را اگر بخواهیم بخوانیم
Chief executive officer (CEO) of Alphabet Inc. and its subsidiary Google
است. همه ما می دانیم گوگل چیست اما بیایید از منظر امنیت ملی و با نگاه امنیتی به گوگل نگاه کنیم:
✔️گوگل غول تکنولوژی است که بر روی موتورهای جستجوگر، تجارت الکترونیک و هوش مصنوعی متمرکز است.
✔️از منظر «قدرت» گوگل قویترین شرکت دنیا شناخته می شود (referred to as the most powerful company in the world) و جزء پنج غول تکنولوژی در کنار آمازون، اپل، متا و مایکروسافت است.
✔️گوگل بهطور تخمینی دارای بیش از یک میلیون سرور در سراسر جهان است، و روزانه بر روی بیش از یک میلیارد درخواست جستجو، و حدود ۲۴ پتابایت «داده تولید شده توسط کاربران» پردازش انجام میدهد.
✔️الکسا وبگاه گوگل در آمریکا را به عنوان پربازدیدترین وبگاه اینترنت معرفی می کند.
✔️هیچ شرکتی در جهان به اندازه گوگل اطلاعات شخصی/خصوصی از کاربران اینترنت ندارد. به بیان برخی متخصصان، گوگل شما را بهتر از همسرتان می شناسد.
سوندار پیچای، جوان قصه ما، پس از پایان دوره لیسانس وارد خاک آمریکا شد و در ۳۲ سالگی وارد گوگل شد! یعنی یک شهروند «غیرمتولد آمریکا» امروز به چنان گستره وسیعی از اطلاعات مهم دسترسی دارد که زمانی برای سازمانهای جاسوسیِ برتر دنیا هم یک رویا می نمود.
۲- یک جوان عاشق تکنولوژی دیگر که در آفریقای جنوبی متولد شده بود و در ۱۸ سالگی به کانادا رفته بود، برای اولین بار در عمرش در ۲۰ سالگی برای تحصیل وارد خاک آمریکا شد. امروز بر روی زمین در جاده های آمریکا ماشینهای تسلا محصول کارخانه اوست و در آسمان صدها ماهواره استارلینک او در گردش دائم اند. ایلان ماسکِ غیرمتولد آمریکا، امروز از چنان قدرتی در عرصه اطلاعات، حمل و نقل، اقتصاد و سیاست ایالات متحده برخودار است که زمانی تصورش هم برای بسیاری از سناتورهای «متولد آمریکا» یک رویا می نمود.
۳- فرید زکریا، یک جوان مسلمان که در بمبئی هندوستان متولد شده بود، در جوانی وارد دانشگاه Yale شد و امروز از موثرترین چهره ها در حوزه «رسانه» و صاحب برنامه تلویزیونی به نام خودش در شبکه تلویزیونی CNN است...
🔵از این دست مثالها بسیار است (و تا هریس و اوباما امتداد می یابد). اما بگذارید به سراغ یادداشت مهم دکتر محمدفاضلی برویم. او در این یادداشت تحت عنوان «خودتحریمی» (اینجا+) می نویسد:
...«قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» به یکباره همه ایرانیان خارج از کشور که دارای تابعیت هستند (یا فرزندان و همسرانشان تابعیت دارند) را از کارکردن در مشاغل حساس (که تا سطح بخشدار(!) و هر سمت تأثیرگذار دیگری ادامه مییابد) منع میکند... آیا این خودتحریمی نیست؟ آیا هیچ وقت مراکز پژوهشی، عواقب این قانون را بررسی و منتشر کردهاند؟ آیا دلیلی وجود دارد که یک نظام سیاسی تا این حد از افرادی که مهاجرت کردهاند دوری کند و خود را از خدمات آنها محروم کند؟»
🔵در شرایط فعلی اگر دکتر پزشکیان بخواهد از امیرکرمانی برای تصدی وزارت اقتصاد استفاده کند نمی تواند. امیر کرمانی؟ او دارنده مدال طلای المپیاد جهانی فیزیک و فارغالتحصیل دکترای اقتصاد از دانشگاه MIT و دانشیار اقتصاد دانشگاه برکلی است. دکتر پزشکیان اگر بخواهد از حامد قدوسی برای سمت ریاست بانک مرکزی کشور استفاده کند نمی تواند! حامد قدوسی در سال ۱۳۷۵ رتبه یک کنکور سراسری در منطقه ۲ کشور بود. در اروپا دکترای اقتصاد خواند، در MIT پسادکترا گذرانده و در دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poly) دانشیار فاینانس است. مساله امروز ایران اقتصاد است ولی رئیس جمهور ایران نمی تواند از پویا ناظران استفاده کند. آیا #برای_ایران شیفتهتر از امیرکرمانی هست؟ آیا ایرانیتر از حامد قدوسی یا پویا ناظران به آسانی پیدا می شود؟
▪️جناب آقای دکتر پزشکیان؛
با سلام
اینها صرفا چند مثال بود. لطفا آن زمان که به فکر توسعه و «بهره برداری» از «میدان گازی مشترک بین ایران و قطر» هستید، فکری برای این وضعیت کنید. شما «امکان بهره برداری» از منابع انسانی کشورتان را متاسفانه ندارید.
و این بسیار دریغ است.
https://www.tgoop.com/solseghalam
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✍️ دبیرستان به مثابه ماشین کنکور (خط تولید پرورش رتبه های برتر کنکور) یا
مرکز «آموزش مهارت»؟
🔵 بازدید از دبیرستانی که خروجیهای آن فقط برای رفتن به دانشگاه استنفورد/برکلی/UCLA نیست، بلکه به مسأله «بازار کار» هم فکر می کند.
🔵 عملا دبیرستان دولتی فقط به فکر «تربیت مهندس/پزشک» نیست بلکه به «تربیت تکنسین» هم جدی فکر می کند.
دغدغه «مدیر دبیرستان» این نیست که به والدین گزارشِ رتبه های برتر ورودی به دانشگاههای برتر را بدهد. بلکه مدیر دبیرستان به تیمهای ورزشی مدرسه، امکانات جوشکاری، امکانات سی ان سی، کارگاه نجاری، و کارگاه تعمیرات گیربکس خودرو هم فکر می کند.
▪️۴۲ مگ - ۸ دقیقه
#آموزش
#کنکور
#مهارت
www.tgoop.com/solseghalam
مرکز «آموزش مهارت»؟
🔵 بازدید از دبیرستانی که خروجیهای آن فقط برای رفتن به دانشگاه استنفورد/برکلی/UCLA نیست، بلکه به مسأله «بازار کار» هم فکر می کند.
🔵 عملا دبیرستان دولتی فقط به فکر «تربیت مهندس/پزشک» نیست بلکه به «تربیت تکنسین» هم جدی فکر می کند.
دغدغه «مدیر دبیرستان» این نیست که به والدین گزارشِ رتبه های برتر ورودی به دانشگاههای برتر را بدهد. بلکه مدیر دبیرستان به تیمهای ورزشی مدرسه، امکانات جوشکاری، امکانات سی ان سی، کارگاه نجاری، و کارگاه تعمیرات گیربکس خودرو هم فکر می کند.
▪️۴۲ مگ - ۸ دقیقه
#آموزش
#کنکور
#مهارت
www.tgoop.com/solseghalam
✍️نوشابه خوردنهاى جلال آل احمد
🔹متاسفانه امسال هم (همچون سالهای گذشته) متنى در تلگرام و شبکهها دست به دست مى شود به نقل از خانم سيمين دانشور، درباره نوشابه خوردنها و سيگار كشيدنهاى جلال آل احمد.
اينكه جلال او را [سیمین را] هم سيگارى و «نوشابه خور» كرده بود.
و اينكه آل احمد همچون برخى ديگر از دوستان و مراد/مريدانش، بخاطر زياده روی در ميگسارى (و به اصطلاح عرق خورى)، دچار "بيمارى" (هاى مختلف) شد و مُرد.
این متن + را سهند ایرانمهر منتشر کرده است.
🔷 اين متن در كتاب "غروب جلال" نيامده بود و ظاهرا به ویرایش نسخه منتشره در ۱۳۸۴ افزوده شده است.
متاسفانه سهند ایرانمهر قبلا هم این متن را منتشر کرده بود و این برای بار چندم است که بر این وجه آل احمد تاکید می شود.
🔷 در اينكه جلال اهل مراعات شريعت نبوده و در بخش طولانى از عمر كوتاهش، گريزان از مُتدينين بوده ، بحثي نيست. اما اينكه هر نوبت در سالگرد درگذشتش این متن در شبکه های اجتماعی به گردش درآورده شود، محل تعجب و حيرت است.
🔷 اگر كسى مى خواهد از زندگى آل احمد «اين پرده» را پر رنگ كند، تا خيالش راحت شود كه ميخوارگى و ميگسارى مختص خواصِ اهل ادب و سياست و روشنفكران هم بوده، با همان لحن و كلام جلال بايد بهش گفت: حضرت! برو در خلوت خودت هر كاره كه مي خواهى باش، ولي اگر نقل قولی ذكر مى كنى از تاريخ، فقط بر یک وجه از زندگی کسی تاکید چرا؟
🔵 آل احمد در زمان کودکیِ پدربزرگ من و شما می نوشت. او شتابزده مُرد (به تعبیر سیمین دانشور). او انسان کاملی نبود ولی انسان «اهل کوشش» بود. در زمانه ای که سرزمین ایران غرق در بی سوادی و فقر بود او به فکرِ «کاغذ، قلم و انتشار» بود. او دغدغه ایران داشت و تمام وجودش دغدغه «مردمی که اصالت زندگی در آنها هست» بود. (باز تعبیر از سیمین دانشور)
🔵 حال اینهمه سال بعد از مرگ آل احمد جماعتی پیدا می شوند که او را بیرحمانه نقد می کنند. گویی انگار نه انگار که جلال در ۴۶ سالگی عمرش تمام شده و مرده است. فقط ۴۶ سال و آنهمه تولید و تکاپو؟!
🔵 نقد آل احمد ایرادی نیست، ولی گفتن بخشی از احوال او و نگفتن بخشی دیگر، کاری زشت و نابخشودنی است. در اینجا(+) می توانید فایل صوتی کتاب غروب جلال نوشته خانم سیمین دانشور را با صدای ناصر زراعتی بشنوید. در هیچ کجای چاپ نخست کتاب (زمستان ۱۳۶۰ - انتشارات رواق)، متنی که آقای سهند ایرانمهر در کانالش آورده، وجود ندارد. ظاهرا این بخش در ویرایش سال ۱۳۸۴ به کتاب افزوده شده است. شوربختانه شگفت آور است که از میان «آنهمه بحثهای سیمین درباره جلال» امسال نیز سهند ایرانمهر همین بحث مشروب و سیگار جلال را منتشر کرده است.
🔵 از میان صفحات کتاب غروب جلال:
«… یک روز جلال ماشیناش را کنار شالیزار متوقف کرد، و دفترچه یادداشتاش را با مداد از جیب درآورد و مشغول نوشتن شد. به “این کارش” عادت داشتم؛ در داشبورد ماشین، درجیباش و روی میز کنار تختش همیشه “دفترچه و مدادی” آماده داشت، و آنچه به ذهنش می رسید یا آنچه مصاحبانش می گفتند و جالب می نمود یادداشت می کرد.» (دقیقه ۴۷)
«… کسی که با جلال بود هرگز تنها نبود.
در سالیان درازی که ما با هم بودیم من [سیمین] همواره از خویشان و دوستان، دور و دورتر می شدم و به او نزدیک و نزدیکتر!…
او مرا بس بود
وقتی خویشان و دوستان برایم دلسوزی می کردند که «اجاقم کور مانده» تهِ دلم به آنها می خندیدم. چرا که اجاقی روشنتر از اجاقِ من نبود.»
(دقیقه ۵۰:۵۰)
🔵 درباره جلال آل احمد این یادداشت را ملاحظه کنید:
https://www.tgoop.com/solseghalam/1411
🔵 کتاب را بخرید یا فایل صوتیاش را بشنوید. جاهایی که خانم سیمین دانشور درباره سیگار و نوشابه آل احمد سخنی گفته فقط اینهاست:
نوشابه: دقیقه ۸:۰۶
نوشابه: دقیقه ۱۴:۲۸
سیگار: دقیقه ۱۶:۵۱
سیگار: دقیقه ۴۱:۵۹
این چند جمله از قسمت پایانی کتاب غروب جلال:
«…بوسیدمش و بوسیدمش. در این دنیا کمتر زنی اقبالِ مرا داشته که جفتِ مناسب خودش را پیدا کند. مثل دو مرغ مهاجر که همدیگر را یافته باشند، و در یک قفس با یکدیگر همنوا شده باشند، و “این” قفس را برای هم “تحمل پذیر” کرده باشد. تابوت را در آمبولانس گذاشتند و راه افتادیم…»
✍️محمدرضا اسلامی
https://www.tgoop.com/solseghalam
🔹متاسفانه امسال هم (همچون سالهای گذشته) متنى در تلگرام و شبکهها دست به دست مى شود به نقل از خانم سيمين دانشور، درباره نوشابه خوردنها و سيگار كشيدنهاى جلال آل احمد.
اينكه جلال او را [سیمین را] هم سيگارى و «نوشابه خور» كرده بود.
و اينكه آل احمد همچون برخى ديگر از دوستان و مراد/مريدانش، بخاطر زياده روی در ميگسارى (و به اصطلاح عرق خورى)، دچار "بيمارى" (هاى مختلف) شد و مُرد.
این متن + را سهند ایرانمهر منتشر کرده است.
🔷 اين متن در كتاب "غروب جلال" نيامده بود و ظاهرا به ویرایش نسخه منتشره در ۱۳۸۴ افزوده شده است.
متاسفانه سهند ایرانمهر قبلا هم این متن را منتشر کرده بود و این برای بار چندم است که بر این وجه آل احمد تاکید می شود.
🔷 در اينكه جلال اهل مراعات شريعت نبوده و در بخش طولانى از عمر كوتاهش، گريزان از مُتدينين بوده ، بحثي نيست. اما اينكه هر نوبت در سالگرد درگذشتش این متن در شبکه های اجتماعی به گردش درآورده شود، محل تعجب و حيرت است.
🔷 اگر كسى مى خواهد از زندگى آل احمد «اين پرده» را پر رنگ كند، تا خيالش راحت شود كه ميخوارگى و ميگسارى مختص خواصِ اهل ادب و سياست و روشنفكران هم بوده، با همان لحن و كلام جلال بايد بهش گفت: حضرت! برو در خلوت خودت هر كاره كه مي خواهى باش، ولي اگر نقل قولی ذكر مى كنى از تاريخ، فقط بر یک وجه از زندگی کسی تاکید چرا؟
🔵 آل احمد در زمان کودکیِ پدربزرگ من و شما می نوشت. او شتابزده مُرد (به تعبیر سیمین دانشور). او انسان کاملی نبود ولی انسان «اهل کوشش» بود. در زمانه ای که سرزمین ایران غرق در بی سوادی و فقر بود او به فکرِ «کاغذ، قلم و انتشار» بود. او دغدغه ایران داشت و تمام وجودش دغدغه «مردمی که اصالت زندگی در آنها هست» بود. (باز تعبیر از سیمین دانشور)
🔵 حال اینهمه سال بعد از مرگ آل احمد جماعتی پیدا می شوند که او را بیرحمانه نقد می کنند. گویی انگار نه انگار که جلال در ۴۶ سالگی عمرش تمام شده و مرده است. فقط ۴۶ سال و آنهمه تولید و تکاپو؟!
🔵 نقد آل احمد ایرادی نیست، ولی گفتن بخشی از احوال او و نگفتن بخشی دیگر، کاری زشت و نابخشودنی است. در اینجا(+) می توانید فایل صوتی کتاب غروب جلال نوشته خانم سیمین دانشور را با صدای ناصر زراعتی بشنوید. در هیچ کجای چاپ نخست کتاب (زمستان ۱۳۶۰ - انتشارات رواق)، متنی که آقای سهند ایرانمهر در کانالش آورده، وجود ندارد. ظاهرا این بخش در ویرایش سال ۱۳۸۴ به کتاب افزوده شده است. شوربختانه شگفت آور است که از میان «آنهمه بحثهای سیمین درباره جلال» امسال نیز سهند ایرانمهر همین بحث مشروب و سیگار جلال را منتشر کرده است.
🔵 از میان صفحات کتاب غروب جلال:
«… یک روز جلال ماشیناش را کنار شالیزار متوقف کرد، و دفترچه یادداشتاش را با مداد از جیب درآورد و مشغول نوشتن شد. به “این کارش” عادت داشتم؛ در داشبورد ماشین، درجیباش و روی میز کنار تختش همیشه “دفترچه و مدادی” آماده داشت، و آنچه به ذهنش می رسید یا آنچه مصاحبانش می گفتند و جالب می نمود یادداشت می کرد.» (دقیقه ۴۷)
«… کسی که با جلال بود هرگز تنها نبود.
در سالیان درازی که ما با هم بودیم من [سیمین] همواره از خویشان و دوستان، دور و دورتر می شدم و به او نزدیک و نزدیکتر!…
او مرا بس بود
وقتی خویشان و دوستان برایم دلسوزی می کردند که «اجاقم کور مانده» تهِ دلم به آنها می خندیدم. چرا که اجاقی روشنتر از اجاقِ من نبود.»
(دقیقه ۵۰:۵۰)
🔵 درباره جلال آل احمد این یادداشت را ملاحظه کنید:
https://www.tgoop.com/solseghalam/1411
🔵 کتاب را بخرید یا فایل صوتیاش را بشنوید. جاهایی که خانم سیمین دانشور درباره سیگار و نوشابه آل احمد سخنی گفته فقط اینهاست:
نوشابه: دقیقه ۸:۰۶
نوشابه: دقیقه ۱۴:۲۸
سیگار: دقیقه ۱۶:۵۱
سیگار: دقیقه ۴۱:۵۹
این چند جمله از قسمت پایانی کتاب غروب جلال:
«…بوسیدمش و بوسیدمش. در این دنیا کمتر زنی اقبالِ مرا داشته که جفتِ مناسب خودش را پیدا کند. مثل دو مرغ مهاجر که همدیگر را یافته باشند، و در یک قفس با یکدیگر همنوا شده باشند، و “این” قفس را برای هم “تحمل پذیر” کرده باشد. تابوت را در آمبولانس گذاشتند و راه افتادیم…»
✍️محمدرضا اسلامی
https://www.tgoop.com/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
سرکار خانم دکتر صادق مالواجرد
با سلام
ژاپن کشوری است که از هیچ طرف اتصال زمینی با سایر سرزمینهای دنیا ندارد. یعنی ژاپن در هیچ کریدور ترانزیت کالای زمینی دنیا حضور ندارد (و نمی تواند داشته باشد). این بدان معناست که ژاپن به دلیل موقعیت جغرافیاییاش از ترانزیت زمینی کالای بین المللی "حذف" است.
افزون بر این نقص، همه می دانیم که ژاپن از هیچ منبع زیرزمینی (مثل گاز، نفت) نیز برخوردار «نیست». با توجه به این واقعیتهای تلخ، ژاپنیها نسبت به این کارها اقدام کرده اند:
۱- فرودگاه بینالمللی ناریتا با ظرفیت جابجایی 45 میلیون مسافر (لینک+) و سه میلیون تُن بار در سال (لینک+) را توسعه داده اند.
عملا #ناریتا بخشی از ستون فقرات ارتباط بینالمللی ژاپن است. اما افزون بر ناریتا، وزارت امور زیربنایی ژاپن، فرودگاه کانسای را در مجاورت اوساکا بر روی آب (وسط دریا) بنا کرد. این فرودگاه ظرفیت 30 میلیون مسافر در سال را دارد (لینک+). اما اضافه بر اینها، دولت ژاپن در سال 2011 ترمینال بینالمللی فرودگاه هانِدا را نیز با ظرفیت جابجایی 20 میلیون مسافر در سال (لینک+) افتتاح کرد تا بتواند توریستهای ثروتمند چینی را جذب کند. (جمع جبری این سه فرودگاه را ملاحظه کنید. 95 میلیون مسافر هوایی در سال. آنهم برای کشور در گوشه پرت شرق آسیا)
خانم مالواجرد، اگر در پایان دوره چهارساله وزارتتان بتوانید ظرفیت فرودگاه امام را از عدد تحقیر آمیز فعلی (حدود 10میلیون مسافر در سال) «به سمت» عدد 90 میلیون مسافر افزایش دهید، یعنی به زیربنای محرک توسعه ایران کمک کرده اید. وگرنه این چهار سال هم مثل سه سال قبل می گذرد. مثل بذرپاش که آمد و رفت. نگذارید که آمدن و رفتنتان مثل آمدن و رفتن بذرپاش باشد.
۲- امروز که صحبت می کنیم، یک هواپیمای بوئینگ 777 از دوبی به سمت سانفرانسیسکو پرواز خواهد کرد. یکسره 16 ساعت روی هوا خواهد بود و حدود 500 مهندس برنامهنویس کامپیوتر هندی به همراه خانوادههایشان با این هواپیما از دوبی به سمت سلیکنولی خواهند رفت تا در شرکتهای آن منطقه در حوزه فنآوری کار کنند.
همین امروز که صحبت میکنیم یک هواپیمای Airbus A380 نیز همین تعداد مهندس و مدیر هندی را از دوبی به سیاتل (به مایکروسافت و آمازون) خواهد برد.
و همین امروز که صحبت می کنیم یک هواپیمای دیگر هم همین تعداد مدیر و سرمایهگذار هندی را به سمت فرودگاه لس آنجلس خواهد برد.
خانم مالواجرد، این سه پرواز فقط مختص "امروز" نیست! این سه پرواز در تمام هفته در جریان است و سهم مهمی از ترانزیت دانشمندان حوزه فنآوری نصیب فرودگاه دوبی (و اقتصاد امارات) می شود.
«رقابت» باعث شده که مشابه این ۳ پرواز، هر روز از فرودگاه دوحه قطر و استانبول ترکیه هم به سمت ۳ مقصد مذکور در انجام باشد. عظمت گردش مالی و ترانزیت کالا و مسافر را ملاحظه می کنید؟
بله! خانم مالواجرد «ایرانایر» از این گردونه حذف است و این پولی است که «هر روز» در جیب اعراب و ترکیه میرود در حالی که فرودگاه امام در تهران برای چنین پروازهایی (بین هند و آمریکا) ارجحیت دارد. (لینک+)
در این چهار سال فکری برای این موضوعات کنید. آقای پزشکیان در معرض سونامی دیدارها و اطلاعات خواهد بود ولی شما درباره این موارد دائما با ایشان گفتگو کنید.
حق ایران نیست که فرودگاهش اینگونه از عرصه رقابت جهانی حذف باشد. این حق ایران نیست که هواپیمایی ایرانایر اینگونه مظلومانه در برابر رقبای اماراتی، ترکیه ای و قطری بازنده بازی باشد. حافظ می گوید:
سخن درست بگویم، نمی توانم دید/
که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم
درباره این مسائل با آقای پزشکیان صحبت کنید.
حذف بودن ایران از عرصه تجارت هوایی فقط از منظر اقتصادی مهم نیست. بلکه از منظر اثرگذاری بینالمللی نیز مهم است.
ممکن است گفته شود این موارد در اختیار رئیس جمهور نیست و او نمی تواند کاری کند. ولی دکتر پزشکیان حداقل می تواند شرح کند/درک کند ابعاد این درد را.
بازگردیم به ژاپن و حکمرانی ژاپنی: آن کشور پرت در گوشه آسیا دائما در تلاش است که علاوه بر کمیت، «کیفیت» سیستم فرودگاهیاش برتر/موفقتر از فرودگاههای امارات، قطر و ترکیه باشد! (لینک+)
۳- ژاپنیها امکان اتصال به کریدورهای زمینی ترانزیت بین المللی کالا را نداشته اند، ولی سعی کرده اند لااقل در داخل کشور خودشان مدت زمان ترانزیت زمینی را به «حداقل ممکن» برسانند، لذا شبکه قطارهای پرسرعت «شین کانسن» (یا Bullet train) را احداث کرده اند.
در ایران بزرگ حتی یک خط قطار پرسرعت اجرا نشده است.
تلاش کنید در این چهارسال لااقل یک مسیر قطار پرسرعت در کشور اجرایی و افتتاح شود. مسیر تهران به سمت مرکز کشور یا تهران به سمت شرق کشور(مشهد) باید قطار پرسرعت داشته باشد.
زمان به سرعت می گذرد. نگذارید حضور شما در وزارتخانه یک حضور کارمندی باشد. به توسعه این زیربناها بپردازید.
✍️محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
با سلام
ژاپن کشوری است که از هیچ طرف اتصال زمینی با سایر سرزمینهای دنیا ندارد. یعنی ژاپن در هیچ کریدور ترانزیت کالای زمینی دنیا حضور ندارد (و نمی تواند داشته باشد). این بدان معناست که ژاپن به دلیل موقعیت جغرافیاییاش از ترانزیت زمینی کالای بین المللی "حذف" است.
افزون بر این نقص، همه می دانیم که ژاپن از هیچ منبع زیرزمینی (مثل گاز، نفت) نیز برخوردار «نیست». با توجه به این واقعیتهای تلخ، ژاپنیها نسبت به این کارها اقدام کرده اند:
۱- فرودگاه بینالمللی ناریتا با ظرفیت جابجایی 45 میلیون مسافر (لینک+) و سه میلیون تُن بار در سال (لینک+) را توسعه داده اند.
عملا #ناریتا بخشی از ستون فقرات ارتباط بینالمللی ژاپن است. اما افزون بر ناریتا، وزارت امور زیربنایی ژاپن، فرودگاه کانسای را در مجاورت اوساکا بر روی آب (وسط دریا) بنا کرد. این فرودگاه ظرفیت 30 میلیون مسافر در سال را دارد (لینک+). اما اضافه بر اینها، دولت ژاپن در سال 2011 ترمینال بینالمللی فرودگاه هانِدا را نیز با ظرفیت جابجایی 20 میلیون مسافر در سال (لینک+) افتتاح کرد تا بتواند توریستهای ثروتمند چینی را جذب کند. (جمع جبری این سه فرودگاه را ملاحظه کنید. 95 میلیون مسافر هوایی در سال. آنهم برای کشور در گوشه پرت شرق آسیا)
خانم مالواجرد، اگر در پایان دوره چهارساله وزارتتان بتوانید ظرفیت فرودگاه امام را از عدد تحقیر آمیز فعلی (حدود 10میلیون مسافر در سال) «به سمت» عدد 90 میلیون مسافر افزایش دهید، یعنی به زیربنای محرک توسعه ایران کمک کرده اید. وگرنه این چهار سال هم مثل سه سال قبل می گذرد. مثل بذرپاش که آمد و رفت. نگذارید که آمدن و رفتنتان مثل آمدن و رفتن بذرپاش باشد.
۲- امروز که صحبت می کنیم، یک هواپیمای بوئینگ 777 از دوبی به سمت سانفرانسیسکو پرواز خواهد کرد. یکسره 16 ساعت روی هوا خواهد بود و حدود 500 مهندس برنامهنویس کامپیوتر هندی به همراه خانوادههایشان با این هواپیما از دوبی به سمت سلیکنولی خواهند رفت تا در شرکتهای آن منطقه در حوزه فنآوری کار کنند.
همین امروز که صحبت میکنیم یک هواپیمای Airbus A380 نیز همین تعداد مهندس و مدیر هندی را از دوبی به سیاتل (به مایکروسافت و آمازون) خواهد برد.
و همین امروز که صحبت می کنیم یک هواپیمای دیگر هم همین تعداد مدیر و سرمایهگذار هندی را به سمت فرودگاه لس آنجلس خواهد برد.
خانم مالواجرد، این سه پرواز فقط مختص "امروز" نیست! این سه پرواز در تمام هفته در جریان است و سهم مهمی از ترانزیت دانشمندان حوزه فنآوری نصیب فرودگاه دوبی (و اقتصاد امارات) می شود.
«رقابت» باعث شده که مشابه این ۳ پرواز، هر روز از فرودگاه دوحه قطر و استانبول ترکیه هم به سمت ۳ مقصد مذکور در انجام باشد. عظمت گردش مالی و ترانزیت کالا و مسافر را ملاحظه می کنید؟
بله! خانم مالواجرد «ایرانایر» از این گردونه حذف است و این پولی است که «هر روز» در جیب اعراب و ترکیه میرود در حالی که فرودگاه امام در تهران برای چنین پروازهایی (بین هند و آمریکا) ارجحیت دارد. (لینک+)
در این چهار سال فکری برای این موضوعات کنید. آقای پزشکیان در معرض سونامی دیدارها و اطلاعات خواهد بود ولی شما درباره این موارد دائما با ایشان گفتگو کنید.
حق ایران نیست که فرودگاهش اینگونه از عرصه رقابت جهانی حذف باشد. این حق ایران نیست که هواپیمایی ایرانایر اینگونه مظلومانه در برابر رقبای اماراتی، ترکیه ای و قطری بازنده بازی باشد. حافظ می گوید:
سخن درست بگویم، نمی توانم دید/
که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم
درباره این مسائل با آقای پزشکیان صحبت کنید.
حذف بودن ایران از عرصه تجارت هوایی فقط از منظر اقتصادی مهم نیست. بلکه از منظر اثرگذاری بینالمللی نیز مهم است.
ممکن است گفته شود این موارد در اختیار رئیس جمهور نیست و او نمی تواند کاری کند. ولی دکتر پزشکیان حداقل می تواند شرح کند/درک کند ابعاد این درد را.
بازگردیم به ژاپن و حکمرانی ژاپنی: آن کشور پرت در گوشه آسیا دائما در تلاش است که علاوه بر کمیت، «کیفیت» سیستم فرودگاهیاش برتر/موفقتر از فرودگاههای امارات، قطر و ترکیه باشد! (لینک+)
۳- ژاپنیها امکان اتصال به کریدورهای زمینی ترانزیت بین المللی کالا را نداشته اند، ولی سعی کرده اند لااقل در داخل کشور خودشان مدت زمان ترانزیت زمینی را به «حداقل ممکن» برسانند، لذا شبکه قطارهای پرسرعت «شین کانسن» (یا Bullet train) را احداث کرده اند.
در ایران بزرگ حتی یک خط قطار پرسرعت اجرا نشده است.
تلاش کنید در این چهارسال لااقل یک مسیر قطار پرسرعت در کشور اجرایی و افتتاح شود. مسیر تهران به سمت مرکز کشور یا تهران به سمت شرق کشور(مشهد) باید قطار پرسرعت داشته باشد.
زمان به سرعت می گذرد. نگذارید حضور شما در وزارتخانه یک حضور کارمندی باشد. به توسعه این زیربناها بپردازید.
✍️محمدرضا اسلامی
www.tgoop.com/solseghalam
Statista
Japan: Narita Airport terminal passengers 2023 | Statista
In 2023, Narita International Airport handled approximately 32.71 million terminal passengers.
✍️آقای دکتر پزشکیان در نیویورک با نس دیلی و ایلان ماسک دیدار کنید
محمدرضا اسلامی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزارکننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نسدیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.
انتخاب نام "نس دیلی" خوشسلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپاش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.
استارتآپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازیاش). گردش مالی شرکت نسدیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.
جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.
در میانه نشست و در هنگام ناهار به نسدیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفتهای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساختهای. تو به دورترین نقطه جنوب رفتهای و درباره آن برنامه ساختهای، ولی چرا به ایران نیامدهای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️
آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایدهپرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامهی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)
آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلانماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!
عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایدهپرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارتآپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بیواسطه با نسدیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بنسلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.
به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سهتار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارتآپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.
https://www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزارکننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نسدیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.
انتخاب نام "نس دیلی" خوشسلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپاش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.
استارتآپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازیاش). گردش مالی شرکت نسدیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.
جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.
در میانه نشست و در هنگام ناهار به نسدیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفتهای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساختهای. تو به دورترین نقطه جنوب رفتهای و درباره آن برنامه ساختهای، ولی چرا به ایران نیامدهای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️
آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایدهپرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامهی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)
آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلانماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!
عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایدهپرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارتآپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بیواسطه با نسدیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بنسلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.
به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سهتار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارتآپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.
https://www.tgoop.com/solseghalam
✍️ اول مهر و ابرپروژههای ایران
محمدرضا اسلامی
🔵 برای روز اول مهر انتخاب این پوستر ضروری است. اینکه امیدوار باشیم که روزی برسد که محصولات نظام آموزشی کشورمان چنین نباشد. چنین مباد. سِیر واژه ها را ملاحظه کنید: "ابَر پروژه".
پروژه ای که کل آن یک میلیارد دلار هم نبوده (پروژه ای «نیم میلیارد» دلاری!) را ابرپروژه خطاب کردن.
هر کسی که با بدیهیات مفاهیم و ابعاد پروژههای بینالمللی آشنا باشد میداند که در حوزه زیرساخت «پروژه نیم میلیارد دلاری» را ابرپروژه خطاب نمی کنند. اما محصول سیستم آموزشی ما چنین است: همین قدر بیمبالات در انتخاب واژهها و همین قدر غیرمتواضع در آدرس غلط دادن.
در شرایطی که کشورهای اطراف ایران در حال اجرای مگاپروژه های عظیم در حوزه زیربناهای خود هستند (که در این یادداشت تجارت فردا + به آن پرداخته شد) سیستم آموزشی ما میآید و به رئیسجمهور کشور می گوید: ابرپروژه . مفهوم ابرپروژه را در امارات، در ابوظبی و دوبی، در عربستان و ترکیه می بیند ولی پروژه نیم میلیارد دلاری را ابرپروژه معرفی می کند. با همین روش و با همین "تعریف" (Definition) رئیس جمهور کشور را تا سریلانکا می کشانند که برود و ابَرپروژه را افتتاح کند.(!؟)
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. با همین روش و با همین سیاق واژه گزینی، متن خبر را به وب سایت ریاست جمهوری می دهد. در اینجا متن را ملاحظه کنید:
https://president.ir/fa/151410
🔵 سوال اینجاست که چرا سیستم آموزشعالی کشور ما اینگونه و با چنین ادبیاتی سخن می گوید؟ کجای دنیا رئیس جمهور کشور را برای یک پروژه نیممیلیارد دلاری از کشور خارج می کنند؟ آیا نمیفهمند سطح پروژه هایی که #اردوغان افتتاح می کند در چه ترازی است؟ آیا عدد و رقم نمیدانند و نمیفهمند سطح پروژه هایی که بنسلمان و شیخ محمد افتتاح می کنند در چه ترازی است؟ آیا ایران به سطحی رسیده که باید «یک روز کاریِ» رئیس جمهورش را به پروژه نیم میلیارد دلاری اختصاص بدهند؟
مرحوم رئیسی اعتماد میکرد به اینها، و بر سر همان اعتماد هم بود که تا سریلانکا رفت (تا 230 کیلومتری شرق پایتخت این کشور رفت). و بر سر همان اعتماد بود که مرحوم رئیسی تا سد خداآفرین هم رفت برای «افتتاح».
سدی که کل تولید برق آن 200 مگاوات است؛ ارتفاع آن ۶۱ متر است(!) و حجم مخزن آن 1.6 میلیارد مترمکعب است. سدی که در سایر کشورها معاون وزیر نیرو یا حداکثر «وزیر نیرو» باید آن را افتتاح کند. مرحوم رئیسی به خداآفرین رفت و در همان سفر هم جان باخت ولی کسی از برنامهریزانِ آن سفر نپرسید که آیا در سایر کشورهای دنیا هم رئیسجمهور مملکت را برای افتتاح پروژه ای در این سطح و این تراز جابجا می کنند؟
آیا آن هم «ابرپروژه» بود؟
🔵اول مهر است و بازگردیم به دانشگاه و سیستم آموزشی کشورمان.
وقتی نهاد دانشگاه میآید و به راحتی پروژه نیم میلیارد دلاری را «ابر پروژه» خطاب می کند، «این دانشگاه» قرار است چگونه و چه چیزی به فرزندان ایران و نسل آینده بیاموزد؟
چه نسلی از مهندسین را قرار است تربیت کند؟ آیا در دانشگاههای ترکیه هم به نسل جوان مهندسین میآموزند که در توسعه ترکیه، افق فکری خود را برای "ابرپروژه" در چنین ترازی تنظیم کنند؟ آیا نسل جوان اماراتی اینگونه آموزش می بیند؟
🔵 اول مهر است و جای این پرسش هم باقی است که اگر پروژه ای را ابرپروژه خطاب می کنید پس چطور «رئیس دانشکده» مسئولیت اجرایی در آن ابرپروژه داشته است؟ «رئیس دانشکده» یعنی کسی که انبوهی وظایف مشخص در نهاد دانشگاه دارد. او موظف است که به برنامهریزی برای «اعضای هیات علمی» اهتمام داشته باشد. چطور ممکن است که یک نفر هم رئیس دانشکده باشد و هم «همزمان» در ابرپروژه «مسئولیت اجرایی» داشته باشد؟
این چه نهاد دانشگاهی است که به رئیسجمهور آنگونه سخن میگوید و در انجام وظایف آموزشی/پژوهشی خودش هم اینگونه وقت میگذراند؟
🔵اول مهر است و نهاد دانشگاه نیازمند بازنگری جدی در بازتعریف عملکردهای خودش است.
دانشگاه ایرانی باید به روند توسعه کشورهای منطقه با دقت بنگرد. استاد دانشگاه ایرانی باید «اصل وقتش» در دانشگاه باشد. دغدغه اصلی استاد دانشگاه باید آموزش نسل جوان و پژوهش باشد. دغدغه اش حل #مسائل_ایران باشد. در بیرون دانشگاه کارهای «مشاوره ای» بلامانع است ولی «مسئولیتهای اجرایی» در دستگاههای اجرایی؟ (آنهم طولانی مدت؟)
اول مهر است و دانشگاه ایرانی اگر می خواهد که شانههایش زیر بار توسعه کشور قرار گیرد، باید به این سوال بپردازد که دارد چه می کند؟ و جایگاه دانشگاه در «حل مسائل ایران» کجاست؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2421
محمدرضا اسلامی
🔵 برای روز اول مهر انتخاب این پوستر ضروری است. اینکه امیدوار باشیم که روزی برسد که محصولات نظام آموزشی کشورمان چنین نباشد. چنین مباد. سِیر واژه ها را ملاحظه کنید: "ابَر پروژه".
پروژه ای که کل آن یک میلیارد دلار هم نبوده (پروژه ای «نیم میلیارد» دلاری!) را ابرپروژه خطاب کردن.
هر کسی که با بدیهیات مفاهیم و ابعاد پروژههای بینالمللی آشنا باشد میداند که در حوزه زیرساخت «پروژه نیم میلیارد دلاری» را ابرپروژه خطاب نمی کنند. اما محصول سیستم آموزشی ما چنین است: همین قدر بیمبالات در انتخاب واژهها و همین قدر غیرمتواضع در آدرس غلط دادن.
در شرایطی که کشورهای اطراف ایران در حال اجرای مگاپروژه های عظیم در حوزه زیربناهای خود هستند (که در این یادداشت تجارت فردا + به آن پرداخته شد) سیستم آموزشی ما میآید و به رئیسجمهور کشور می گوید: ابرپروژه . مفهوم ابرپروژه را در امارات، در ابوظبی و دوبی، در عربستان و ترکیه می بیند ولی پروژه نیم میلیارد دلاری را ابرپروژه معرفی می کند. با همین روش و با همین "تعریف" (Definition) رئیس جمهور کشور را تا سریلانکا می کشانند که برود و ابَرپروژه را افتتاح کند.(!؟)
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. با همین روش و با همین سیاق واژه گزینی، متن خبر را به وب سایت ریاست جمهوری می دهد. در اینجا متن را ملاحظه کنید:
https://president.ir/fa/151410
🔵 سوال اینجاست که چرا سیستم آموزشعالی کشور ما اینگونه و با چنین ادبیاتی سخن می گوید؟ کجای دنیا رئیس جمهور کشور را برای یک پروژه نیممیلیارد دلاری از کشور خارج می کنند؟ آیا نمیفهمند سطح پروژه هایی که #اردوغان افتتاح می کند در چه ترازی است؟ آیا عدد و رقم نمیدانند و نمیفهمند سطح پروژه هایی که بنسلمان و شیخ محمد افتتاح می کنند در چه ترازی است؟ آیا ایران به سطحی رسیده که باید «یک روز کاریِ» رئیس جمهورش را به پروژه نیم میلیارد دلاری اختصاص بدهند؟
مرحوم رئیسی اعتماد میکرد به اینها، و بر سر همان اعتماد هم بود که تا سریلانکا رفت (تا 230 کیلومتری شرق پایتخت این کشور رفت). و بر سر همان اعتماد بود که مرحوم رئیسی تا سد خداآفرین هم رفت برای «افتتاح».
سدی که کل تولید برق آن 200 مگاوات است؛ ارتفاع آن ۶۱ متر است(!) و حجم مخزن آن 1.6 میلیارد مترمکعب است. سدی که در سایر کشورها معاون وزیر نیرو یا حداکثر «وزیر نیرو» باید آن را افتتاح کند. مرحوم رئیسی به خداآفرین رفت و در همان سفر هم جان باخت ولی کسی از برنامهریزانِ آن سفر نپرسید که آیا در سایر کشورهای دنیا هم رئیسجمهور مملکت را برای افتتاح پروژه ای در این سطح و این تراز جابجا می کنند؟
آیا آن هم «ابرپروژه» بود؟
🔵اول مهر است و بازگردیم به دانشگاه و سیستم آموزشی کشورمان.
وقتی نهاد دانشگاه میآید و به راحتی پروژه نیم میلیارد دلاری را «ابر پروژه» خطاب می کند، «این دانشگاه» قرار است چگونه و چه چیزی به فرزندان ایران و نسل آینده بیاموزد؟
چه نسلی از مهندسین را قرار است تربیت کند؟ آیا در دانشگاههای ترکیه هم به نسل جوان مهندسین میآموزند که در توسعه ترکیه، افق فکری خود را برای "ابرپروژه" در چنین ترازی تنظیم کنند؟ آیا نسل جوان اماراتی اینگونه آموزش می بیند؟
🔵 اول مهر است و جای این پرسش هم باقی است که اگر پروژه ای را ابرپروژه خطاب می کنید پس چطور «رئیس دانشکده» مسئولیت اجرایی در آن ابرپروژه داشته است؟ «رئیس دانشکده» یعنی کسی که انبوهی وظایف مشخص در نهاد دانشگاه دارد. او موظف است که به برنامهریزی برای «اعضای هیات علمی» اهتمام داشته باشد. چطور ممکن است که یک نفر هم رئیس دانشکده باشد و هم «همزمان» در ابرپروژه «مسئولیت اجرایی» داشته باشد؟
این چه نهاد دانشگاهی است که به رئیسجمهور آنگونه سخن میگوید و در انجام وظایف آموزشی/پژوهشی خودش هم اینگونه وقت میگذراند؟
🔵اول مهر است و نهاد دانشگاه نیازمند بازنگری جدی در بازتعریف عملکردهای خودش است.
دانشگاه ایرانی باید به روند توسعه کشورهای منطقه با دقت بنگرد. استاد دانشگاه ایرانی باید «اصل وقتش» در دانشگاه باشد. دغدغه اصلی استاد دانشگاه باید آموزش نسل جوان و پژوهش باشد. دغدغه اش حل #مسائل_ایران باشد. در بیرون دانشگاه کارهای «مشاوره ای» بلامانع است ولی «مسئولیتهای اجرایی» در دستگاههای اجرایی؟ (آنهم طولانی مدت؟)
اول مهر است و دانشگاه ایرانی اگر می خواهد که شانههایش زیر بار توسعه کشور قرار گیرد، باید به این سوال بپردازد که دارد چه می کند؟ و جایگاه دانشگاه در «حل مسائل ایران» کجاست؟
https://www.tgoop.com/solseghalam/2421
Telegram
ارزیابی شتابزده
Audio
قسمت صد و نوزدهم پادکست دغدغه ایران
دانشگاه ایرانی: آن خشت بُوَد که پُر توان زد
کارکرد دانشگاه چیست؟ دانشگاه در ژاپن چه نقشی ایفا میکند و کیفیت و تأکیدات آموزشی و پژوهشی در آن چگونه است؟ دانشگاه آمریکایی چه خصایصی دارد؟ نقطه ضعف و قوت دانشگاه ایرانی در برابر دانشگاههای آمریکایی و ژاپنی چیست؟
دکتر #محمدرضا_اسلامی که تجربه زندگی دانشگاهی در ایران، ژاپن و آمریکا را دارد، بر محور این سؤالات دانشگاه را در سه کشور مقایسه میکند.
⭕کانال ارزیابی شتابزده، نوشتههای محمدرضا اسلامی
حمایت از پادکست دغدغه ایران
دوره «جامعهشناسی برای همه» در پلتفرم هنرستان
شناسه پیپال
[email protected]
موسیقی آغازین
قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی
Email: [email protected]
گوینده: محمد فاضلی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: استودیو آنسو (@onsoustudio)
تاریخ انتشار
مهر هزار و چهارصد و سه
https://www.tgoop.com/dirancast_official
دانشگاه ایرانی: آن خشت بُوَد که پُر توان زد
کارکرد دانشگاه چیست؟ دانشگاه در ژاپن چه نقشی ایفا میکند و کیفیت و تأکیدات آموزشی و پژوهشی در آن چگونه است؟ دانشگاه آمریکایی چه خصایصی دارد؟ نقطه ضعف و قوت دانشگاه ایرانی در برابر دانشگاههای آمریکایی و ژاپنی چیست؟
دکتر #محمدرضا_اسلامی که تجربه زندگی دانشگاهی در ایران، ژاپن و آمریکا را دارد، بر محور این سؤالات دانشگاه را در سه کشور مقایسه میکند.
⭕کانال ارزیابی شتابزده، نوشتههای محمدرضا اسلامی
حمایت از پادکست دغدغه ایران
دوره «جامعهشناسی برای همه» در پلتفرم هنرستان
شناسه پیپال
[email protected]
موسیقی آغازین
قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی
Email: [email protected]
گوینده: محمد فاضلی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: استودیو آنسو (@onsoustudio)
تاریخ انتشار
مهر هزار و چهارصد و سه
https://www.tgoop.com/dirancast_official
✍️ پنسیلوانیا، دوئل اوباما با ایلان ماسک
محمدرضا اسلامی
اوباما راه افتاده و شهر به شهر در پنسیلوانیا سخنرانی می کند. این یکی از ایالتهای تعیین کننده است. کارشناسان می گویند سرنوشت این انتخابات ممکن است با چندهزار رأی (یا حتی کمتر) تعیین شود.
دو طرف ماجرا می دانند که آنچه در این 16 روز آینده رخ میدهد سرنوشتِ ثروت و قدرت را برای هشت سال آینده تعیین خواهد کرد. هریس سرمایه اجتماعی بالایی ندارد. کاریزمای خاصی نداشته (حداقل تا کنون)؛ ولی باراک اوباما از روزگار جوانیاش تا به امروز محبوب قلوب بخشی از شهروندان آمریکا بوده است. او هم از سرمایه اجتماعی و هم از قدرت سخنوری برخوردار است. کاریزمای شخصیت اوباما شاید بتواند کمکی به کامالا هریس کند. بدیهی است که جابجا شدن فردی مثل باراک اوباما با محدودیتهای زیادی همراه است ولی در Pittsburgh و Philadelphia و Scranton هر آنچه در کف داشت گذاشت.
🔵 اما برگ برندهی کمپین دونالد ترامپ، فرایِ کاریزما و سخنوری است! دیروز ایلان ماسک هم عازم میدان نبرد پنسیلوانیا شد و آنجا او هر آنچه که در کف داشت برای دونالد ترامپ مایه گذاشت. ایلان ماسک سخنور خوبی نیست. نه جملهبندیهای فاخر دارد و نه قدرت بلاغت عجیب اوباما را.
اما تاثیر ایلان ماسک بر آرای خاموش احتمالا بیشتر از تاثیر باراک اوباما است. چرا؟ فایل زیر🔻 ویدئوی کامل سخنرانی دیروز ایلان ماسک است. این 92 دقیقه را ملاحظه کنید و بعد مقایسه کنید با سخنرانیهای بلیغ اوباما.
ایلان ماسک بریده و منقطع حرف می زند. توانِ ساختن جمله های بلند را ندارد. تپق می زند. ولی شنوندهی ایلان ماسک، به دنبال شنیدنِ سخنرانیِ فاخر نیست. طیف مخاطبان ایلان ماسک کسانی هستند که قدرتِ «فنآوری» و هوش و بازرگانی را تحسین می کنند. ایلان ماسکی دیروز بر روی صحنه رفته که هفته پیش یک شگفتی حیرت آور در عرصه هوا-فضا را در تاریخ انسان معاصر رقم زده.
برای شنونده، ایلان ماسکی بر روی صحنه است که «یک قلم» ارزش بازار شرکت تسلا از مجموع ارزش بازار «کل شرکتهای خودروسازی دنیا» (شامل تویوتا، فورد، مرسدس-بنز آگِ و …) بیشتر است!
(۷۰۵ میلیارد دلار ارزش بازار تسلا است. لینک + و +).
برای شنونده، ایلان ماسکی بر روی صحنهی حمایت از دونالد ترامپ است که مهمترین «رسانه مدرن» یعنی توئیتر را خرید و نشان داد که فقط «مرد فنآوری و صنعت» نیست بلکه «ذهن اجتماعی فعال» نیز دارد. قدرت توئیتر (X) امروز از قدرت سی.ان.ان بیشتر است.
🔵و شگفت اینجاست که چه شد که دموکراتها (بخوانیم جو بایدن) چنین کسی را از خودشان رنجاندند؟
کسی را که دموکراتها از خود رنجاندند دونالد ترامپ جذب کرد.
حداقل می توان چنین گفت که:
دونالد ترامپ توانست «غنیترین» و «بی نیازترین» مرد روی کره زمین را متقاعد کند که از او حمایت کند.
شنونده می فهمد که ایلان ماسک نیازی به ثروت ندارد. حتی نیازی به شهرت، دیده شدن، یا قدرت هم ندارد. لذا برای شنونده این سوال ذهنی شکل می گیرد که ایلان ماسک در دونالد ترامپ چه دیده که برای حمایت از او 5 ساعت پرواز را از کالیفرنیا متحمل می شود تا به پنسیلوانیا برسد و نود و دو دقیقه چهره به چهره با شهروندان درباره اهمیت انتخاب مجدد ترامپ سخنرانی کند؟
🔵 همه کسانی که دیروز به این سخنرانی آمدند می دانستند که هفته پیش تاریخسازی فضایی ایلان ماسک رقم خورده؛ بازگشت موفق پیشران موشک استارشیپ به سکوی پرتاب باعث حیرت متخصصین عرصه هوا-فضا در اروپا، ژاپن، روسیه و چین شد.
شهروند پنسیلوانیایی در اخبار شنیده که پیشران تقویتی (بوستر) این موشک، پس از پرتاب در ایالت تگزاس آمریکا، مجددا در همان نقطه فرود آمد تا دوباره از آن استفاده شود. رسانه های دنیا نشان دادند که چطور بازوهای روباتیک غولآسا این پیشران را در زمان فرود گرفتند. لحظه ای که بسیاری از دوستداران اکتشافات فضایی را هیجانزده کرد.
بله! ایلان ماسک مرد سخنوری نیست ولی «مرد عمل» است. حداقل در ذهن مخاطب چنین است!
🔵 دقیقهی بیست این ویدئو را ببینید. جایی که جوان پنسیلوانیایی به ایلان ماسک می گوید: من و دوستم در ۲۰ سالگی یک شرکت تاسیس کرده ایم و مطمئنیم که موفق می شویم تو چه «نصیحتی» برای ما و موفقیت ما داری؟ بله، آرای خاموش یعنی همین ها. نسل زد یعنی همین ها.
جمع کردن تک رای های اینها.
🔵دموکراتها بر این گمان هستند که دو انتخابات گذشته نشان داده که مجموع رای شهروندان دموکرات از جمهوریخواه بیشتر است. اما آیا این امر این نوبت هم رخ خواهد داد؟
آیا آرای خاموش در ایالتهای چرخشی به سمت و سوی باراک اوباما خواهد رفت یا درخشندگیِ قدرت صنعت و بازرگانی در ایلان ماسک آرای خاموش را به سمت دونالد ترامپ سوق خواهد داد؟
نتیجه قابل پیش بینی نیست. اما نتیجه هرچه که باشد گویای یک امر است: عرصه سیاست آمریکا، عرصه عرض اندام قدرتهاست.
▪️لینک ویدئو
https://www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
اوباما راه افتاده و شهر به شهر در پنسیلوانیا سخنرانی می کند. این یکی از ایالتهای تعیین کننده است. کارشناسان می گویند سرنوشت این انتخابات ممکن است با چندهزار رأی (یا حتی کمتر) تعیین شود.
دو طرف ماجرا می دانند که آنچه در این 16 روز آینده رخ میدهد سرنوشتِ ثروت و قدرت را برای هشت سال آینده تعیین خواهد کرد. هریس سرمایه اجتماعی بالایی ندارد. کاریزمای خاصی نداشته (حداقل تا کنون)؛ ولی باراک اوباما از روزگار جوانیاش تا به امروز محبوب قلوب بخشی از شهروندان آمریکا بوده است. او هم از سرمایه اجتماعی و هم از قدرت سخنوری برخوردار است. کاریزمای شخصیت اوباما شاید بتواند کمکی به کامالا هریس کند. بدیهی است که جابجا شدن فردی مثل باراک اوباما با محدودیتهای زیادی همراه است ولی در Pittsburgh و Philadelphia و Scranton هر آنچه در کف داشت گذاشت.
🔵 اما برگ برندهی کمپین دونالد ترامپ، فرایِ کاریزما و سخنوری است! دیروز ایلان ماسک هم عازم میدان نبرد پنسیلوانیا شد و آنجا او هر آنچه که در کف داشت برای دونالد ترامپ مایه گذاشت. ایلان ماسک سخنور خوبی نیست. نه جملهبندیهای فاخر دارد و نه قدرت بلاغت عجیب اوباما را.
اما تاثیر ایلان ماسک بر آرای خاموش احتمالا بیشتر از تاثیر باراک اوباما است. چرا؟ فایل زیر🔻 ویدئوی کامل سخنرانی دیروز ایلان ماسک است. این 92 دقیقه را ملاحظه کنید و بعد مقایسه کنید با سخنرانیهای بلیغ اوباما.
ایلان ماسک بریده و منقطع حرف می زند. توانِ ساختن جمله های بلند را ندارد. تپق می زند. ولی شنوندهی ایلان ماسک، به دنبال شنیدنِ سخنرانیِ فاخر نیست. طیف مخاطبان ایلان ماسک کسانی هستند که قدرتِ «فنآوری» و هوش و بازرگانی را تحسین می کنند. ایلان ماسکی دیروز بر روی صحنه رفته که هفته پیش یک شگفتی حیرت آور در عرصه هوا-فضا را در تاریخ انسان معاصر رقم زده.
برای شنونده، ایلان ماسکی بر روی صحنه است که «یک قلم» ارزش بازار شرکت تسلا از مجموع ارزش بازار «کل شرکتهای خودروسازی دنیا» (شامل تویوتا، فورد، مرسدس-بنز آگِ و …) بیشتر است!
(۷۰۵ میلیارد دلار ارزش بازار تسلا است. لینک + و +).
برای شنونده، ایلان ماسکی بر روی صحنهی حمایت از دونالد ترامپ است که مهمترین «رسانه مدرن» یعنی توئیتر را خرید و نشان داد که فقط «مرد فنآوری و صنعت» نیست بلکه «ذهن اجتماعی فعال» نیز دارد. قدرت توئیتر (X) امروز از قدرت سی.ان.ان بیشتر است.
🔵و شگفت اینجاست که چه شد که دموکراتها (بخوانیم جو بایدن) چنین کسی را از خودشان رنجاندند؟
کسی را که دموکراتها از خود رنجاندند دونالد ترامپ جذب کرد.
حداقل می توان چنین گفت که:
دونالد ترامپ توانست «غنیترین» و «بی نیازترین» مرد روی کره زمین را متقاعد کند که از او حمایت کند.
شنونده می فهمد که ایلان ماسک نیازی به ثروت ندارد. حتی نیازی به شهرت، دیده شدن، یا قدرت هم ندارد. لذا برای شنونده این سوال ذهنی شکل می گیرد که ایلان ماسک در دونالد ترامپ چه دیده که برای حمایت از او 5 ساعت پرواز را از کالیفرنیا متحمل می شود تا به پنسیلوانیا برسد و نود و دو دقیقه چهره به چهره با شهروندان درباره اهمیت انتخاب مجدد ترامپ سخنرانی کند؟
🔵 همه کسانی که دیروز به این سخنرانی آمدند می دانستند که هفته پیش تاریخسازی فضایی ایلان ماسک رقم خورده؛ بازگشت موفق پیشران موشک استارشیپ به سکوی پرتاب باعث حیرت متخصصین عرصه هوا-فضا در اروپا، ژاپن، روسیه و چین شد.
شهروند پنسیلوانیایی در اخبار شنیده که پیشران تقویتی (بوستر) این موشک، پس از پرتاب در ایالت تگزاس آمریکا، مجددا در همان نقطه فرود آمد تا دوباره از آن استفاده شود. رسانه های دنیا نشان دادند که چطور بازوهای روباتیک غولآسا این پیشران را در زمان فرود گرفتند. لحظه ای که بسیاری از دوستداران اکتشافات فضایی را هیجانزده کرد.
بله! ایلان ماسک مرد سخنوری نیست ولی «مرد عمل» است. حداقل در ذهن مخاطب چنین است!
🔵 دقیقهی بیست این ویدئو را ببینید. جایی که جوان پنسیلوانیایی به ایلان ماسک می گوید: من و دوستم در ۲۰ سالگی یک شرکت تاسیس کرده ایم و مطمئنیم که موفق می شویم تو چه «نصیحتی» برای ما و موفقیت ما داری؟ بله، آرای خاموش یعنی همین ها. نسل زد یعنی همین ها.
جمع کردن تک رای های اینها.
🔵دموکراتها بر این گمان هستند که دو انتخابات گذشته نشان داده که مجموع رای شهروندان دموکرات از جمهوریخواه بیشتر است. اما آیا این امر این نوبت هم رخ خواهد داد؟
آیا آرای خاموش در ایالتهای چرخشی به سمت و سوی باراک اوباما خواهد رفت یا درخشندگیِ قدرت صنعت و بازرگانی در ایلان ماسک آرای خاموش را به سمت دونالد ترامپ سوق خواهد داد؟
نتیجه قابل پیش بینی نیست. اما نتیجه هرچه که باشد گویای یک امر است: عرصه سیاست آمریکا، عرصه عرض اندام قدرتهاست.
▪️لینک ویدئو
https://www.tgoop.com/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
۲۷ میلیون view برای نیم سطر
(تغییر عکس پروفایل چهره به عکس سکوی پرتاب نیز جالب توجه است)
(تغییر عکس پروفایل چهره به عکس سکوی پرتاب نیز جالب توجه است)
✍️رئیس سابق موساد و استیون سکر
محمدرضا اسلامی
گفتگوی “تأمیر پاردو” که سالها هدایت سرویس اطلاعاتی موساد را در دست داشته با استیون سکر در برنامه هاردتاک بی بی سی، دارای نکات قابل تامل است. [گفتگوی یک کهنه کار امنیتی و از جنس چهره هایی که معمولا از پرده برون نمیآیند.] شنیدن این گفتگو در این روزها ضروری است. ۲ نکته در میان نکات متعدد و در رفت و برگشت بحث میان پاردو و ساکر قابل توجه است:
🔵 ۱- استیون سکِر (مجری) به ترورهای هدفمند و انفجار پیجرها در لبنان اشاره می کند و سپس به «پاردو» یادآوری می کند که او در زمان مسئولیتش دستور قتل دانشمندان هسته ای ایرانی را صادر کرده بوده؛ سپس از او می پرسد: (مجموعا) این ترورها ممکن است اسرائیلی ها را خوشحال کند ولی آیا از «منظر استراتژیک» تفاوت چندانی ایجاد می کند؟
پاردو پاسخ می دهد: ببین من درباره مقطع مسئولیتم در موساد حرفی نمیزنم اما باید بگویم که ترور (Killing and Assassination) مشکل را حل نمی کند.
🔵۲ - استیون از او می پرسد: زمانی که تو مسئول موساد بوده ای تقریبا هر ماه از نتانیاهو می پرسیده ای: «چشم انداز آینده اسرائیل» چیست؟ می خواهیم «نَوه های ما» در چطور کشوری زندگی کنند؟
آیا الان معتقدید که نتانیاهو چشم انداز بلندمدتی برای آینده امن و پایدار اسرائیل در خاورمیانه (Sustainable Future) دارد؟
پاردو پاسخ می دهد: متاسفانه چشم اندازی «نمی بینم و نمی شنوم». و این مشکل بزرگی برای اسرائیل است. ما باید به این فکر کنیم که چه نوع کشوری را در آینده برای فرزندان و نوه هایمان می خواهیم؟ما نمی توانیم مشکل را به درستی حل کنیم و «متاسفانه» تصویر من از آینده تصویر مطلوبی نیست.
▪️▪️▪️▪️▪️
این گفتگو از آن نظر اهمیت دارد که با کسی است که سالها در استخوانبندی امنیتیترین لایه های موساد حضور داشته (او از انتهای یک راه طی شده حرف می زند) ولی اکنون لحن صحبت ناامیدانه او در میانه جنگ بسیار متفاوت است با آن چیزی که از بیرون درباره کشورش دیده می شود.
https://www.tgoop.com/solseghalam
▪️لینک ویدئوی گفتگو با هاردتاک:
https://youtu.be/nI1W7037Kqk?si=RCGWWFWBK47Ce-4U
محمدرضا اسلامی
گفتگوی “تأمیر پاردو” که سالها هدایت سرویس اطلاعاتی موساد را در دست داشته با استیون سکر در برنامه هاردتاک بی بی سی، دارای نکات قابل تامل است. [گفتگوی یک کهنه کار امنیتی و از جنس چهره هایی که معمولا از پرده برون نمیآیند.] شنیدن این گفتگو در این روزها ضروری است. ۲ نکته در میان نکات متعدد و در رفت و برگشت بحث میان پاردو و ساکر قابل توجه است:
🔵 ۱- استیون سکِر (مجری) به ترورهای هدفمند و انفجار پیجرها در لبنان اشاره می کند و سپس به «پاردو» یادآوری می کند که او در زمان مسئولیتش دستور قتل دانشمندان هسته ای ایرانی را صادر کرده بوده؛ سپس از او می پرسد: (مجموعا) این ترورها ممکن است اسرائیلی ها را خوشحال کند ولی آیا از «منظر استراتژیک» تفاوت چندانی ایجاد می کند؟
پاردو پاسخ می دهد: ببین من درباره مقطع مسئولیتم در موساد حرفی نمیزنم اما باید بگویم که ترور (Killing and Assassination) مشکل را حل نمی کند.
🔵۲ - استیون از او می پرسد: زمانی که تو مسئول موساد بوده ای تقریبا هر ماه از نتانیاهو می پرسیده ای: «چشم انداز آینده اسرائیل» چیست؟ می خواهیم «نَوه های ما» در چطور کشوری زندگی کنند؟
آیا الان معتقدید که نتانیاهو چشم انداز بلندمدتی برای آینده امن و پایدار اسرائیل در خاورمیانه (Sustainable Future) دارد؟
پاردو پاسخ می دهد: متاسفانه چشم اندازی «نمی بینم و نمی شنوم». و این مشکل بزرگی برای اسرائیل است. ما باید به این فکر کنیم که چه نوع کشوری را در آینده برای فرزندان و نوه هایمان می خواهیم؟ما نمی توانیم مشکل را به درستی حل کنیم و «متاسفانه» تصویر من از آینده تصویر مطلوبی نیست.
▪️▪️▪️▪️▪️
این گفتگو از آن نظر اهمیت دارد که با کسی است که سالها در استخوانبندی امنیتیترین لایه های موساد حضور داشته (او از انتهای یک راه طی شده حرف می زند) ولی اکنون لحن صحبت ناامیدانه او در میانه جنگ بسیار متفاوت است با آن چیزی که از بیرون درباره کشورش دیده می شود.
https://www.tgoop.com/solseghalam
▪️لینک ویدئوی گفتگو با هاردتاک:
https://youtu.be/nI1W7037Kqk?si=RCGWWFWBK47Ce-4U
✍️ 11 روز تا انتخابات آمریکا: چرا صدای پای ترامپ اینقدر نزدیک است؟
(بحثی در فقر گفتمانی دموکراتها)
محمدرضا اسلامی
🔵 تنها کمتر از دو هفته تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی است و همچنان شانس دونالد ترامپ برای برنده شده بسیار بالاست. نظرسنجی ها نشان می دهند که افت محسوسی که ترامپ بعد از انصراف جو بایدن (و آمدن کامالا هریس) پیدا کرده بود ترمیم شده و در برخی نظرسنجی ها او اندکی بالاتر از کامالا هریس ایستاده است.
از این سوال بگذریم که پیرمردی مانند جو بایدن چگونه با کلهشقی باعث شد که مهمترین بخش از «زمان رقابت» برای زمین زدن دونالد ترامپ هدر برود؛ ولی اکنون وقت آن است که به این سوال بپردازیم که چه شد و چرا ترامپ با وجود آمدن یک زن قاضی در عرصه رقابت، همچنان بر صدر مصطبه نشسته است؟
🔵 قبل از پرداختن تفصیلی به دلایل این بحث باید یک نکته را اذعان کنیم: ترامپ حتی اگر در قدرمطلق آراء (عدد رای) برنده نشود، ولی بازهم برنده این انتخابات است. عملا ترامپ توانسته یک تنه و فراتر از سطح حزب جمهوریخواه با همه ارکان حزب دموکرات آمریکا بجنگد. به بیان دیگر، ترامپ کاری را کرده که در تاریخ آمریکا بی سابقه بوده است: او توانسته خارج از Establishment (خارج از ساختار قدرت) با بخش مهمی از ارکان قدرت در آمریکا درگیر شود و در این درگیری، به آسانی حذف نشود!
عملا نکته مهم درباره ترامپ این نیست که او رای می آورد یا رای نمی آورد، بلکه نکته مهم درباره ترامپ این است که او «مهره حذف شدنی» نبود.
🔵 11 روز مانده به انتخابات وضع در آمریکا چگونه است؟ وضعیت امروز آمریکا مشابه وضعیت ترکیه است در انتخاب اردوغان. مشابه وضعیت انگلستان است در ماجرای رفراندوم برگزیت. یعنی کشور کاملا دو پاره است و تقریبا می توان گفت تا این لحظه وضعیت 50-50 است. تمام سعی دو نامزد بر این است که بر روی ذهن «تصمیم نگرفته ها» (Undecided voter ها) تاثیر بگذارند.
با توجه به شرایط مذکور ذکر این موارد ضروری است:
1️⃣- دانشگاه و دانشجویان
تحرک خاصی در دانشگاهها در حمایت یا عدم حمایت از هیچ یک از دو نامزد مشاهده نمی شود. دلیلش این است که اساسا ساختار نهاد دانشگاه در آمریکا به سمت و سویی رفته که دانشجو عمیقا درگیر دو بحث است: هزینه های تحصیل + آزمون ها.
دانشجوی آمریکایی شدیدا درگیر این است که هزینه شهریه، خوابگاه، تغذیه و... را چگونه تامین کند. همزمان، سیستم آموزشی در آمریکا به گونه ای است که دانشجو در «طول ترم» درگیر کوئیز و تکالیف هفتگی است (بجای اینکه «آخر ترم» درگیر آزمون باشد). یعنی وزن کار تحصیلی دانشجو سرشکن شده به هفته های ترم.
با این اوصاف ذهن دانشجو عملا درگیر «امر دانشجویی» و هزینه هایش است و نهاد دانشگاه چندان محل مناسبی برای کنش سیاسی نیست.
2️⃣- تحسین ثروت و ثروتمندی
جامعه آمریکایی اساسا نسبت به مساله ثروت، منفی نیست. یعنی بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که ثروتمندان «منفور» هستند در میان بخش زیادی از مردم، ثروتمندان «تحسین شده» هستند. این تلقی عمومی به دو دلیل است:
- فرد ثروتمند "توان" خلق ثروت و کارآفرینی داشته.
- وجود افراد ثروتمند در کشور باعث قدرت کشور می شود.
بدیهی است که ممکن است برخی با این دیدگاه همراه نباشند ولی عمده مردم ثروتمند بودنِ ترامپ را امر منفی نمی دانند. حال سخنان باراک اوباما را گوش فرادهید. او دائما وجهِ ثروت ترامپ را می کوبد. دائما می گوید: ای مردم! این آدم همه ی عمرش به فکر خودش بوده و به خودش (و اموالش) پرداخته.
این رویکرد دموکراتها، رویکرد موفقی نبوده است.
3️⃣- فقرِ گفتمانی دموکراتها
مسئله اصلی در کمپین هریس (و اساسا در سطحی بالاتر در میان دموکراتها) این است که گفتمان اینها مبتنی بر «حرف اثرگذار» روی اذهان عمومی نیست. محور فعالیتهای اینها بدگویی درباره دونالد ترامپ (خطر ترامپ) است؛ ولی از خودشان چیزی ندارند که ارایه بدهند. مثلا سخنرانیهای چند روز اخیر هریس را نگاه کنید و محورهای حرفهایش را لیست کنید. عمدتا پیرامون کوبیدن ترامپ است. چه حرفی یا چه پیام ویژه ای برای مردم دارد؟ چه چیزی درش هست که «محرک رای دادن» شود برای بلاتکلیف ها؟
صفحه امروز CNN را ببینیم: یک خبر هست که در آن هریس در پنسیلوانیا ترامپ را فاشسیت و... خطاب کرده. بعد ذیل آن خبر، CNN یک خبر دیگر کار کرده که یک ویدئوی 5 دقیقه ای است با این مضون:
«پیام افرادی که هنوز تصمیم نگرفته اند به هریس و ترامپ:
اینقدر همدیگر را لجنمال نکنید، ما برامون اهمیتی نداره!»
Undecided voter on Harris and Trump:
‘Stop trashing each other, we don’t care'
ویدئو را اینجا ببینید: لینک+
4️⃣-دل بستن به دادگاههای ترامپ
گمان بخشی از بزرگان دموکرات این بود که پرونده های قضایی متعدد (+)، ترامپ را زمینگیر و حذف خواهد کرد. ولی نکرد و این اشتباهی استراتژیک بود.
(ادامه دارد)
https://www.tgoop.com/solseghalam
(بحثی در فقر گفتمانی دموکراتها)
محمدرضا اسلامی
🔵 تنها کمتر از دو هفته تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی است و همچنان شانس دونالد ترامپ برای برنده شده بسیار بالاست. نظرسنجی ها نشان می دهند که افت محسوسی که ترامپ بعد از انصراف جو بایدن (و آمدن کامالا هریس) پیدا کرده بود ترمیم شده و در برخی نظرسنجی ها او اندکی بالاتر از کامالا هریس ایستاده است.
از این سوال بگذریم که پیرمردی مانند جو بایدن چگونه با کلهشقی باعث شد که مهمترین بخش از «زمان رقابت» برای زمین زدن دونالد ترامپ هدر برود؛ ولی اکنون وقت آن است که به این سوال بپردازیم که چه شد و چرا ترامپ با وجود آمدن یک زن قاضی در عرصه رقابت، همچنان بر صدر مصطبه نشسته است؟
🔵 قبل از پرداختن تفصیلی به دلایل این بحث باید یک نکته را اذعان کنیم: ترامپ حتی اگر در قدرمطلق آراء (عدد رای) برنده نشود، ولی بازهم برنده این انتخابات است. عملا ترامپ توانسته یک تنه و فراتر از سطح حزب جمهوریخواه با همه ارکان حزب دموکرات آمریکا بجنگد. به بیان دیگر، ترامپ کاری را کرده که در تاریخ آمریکا بی سابقه بوده است: او توانسته خارج از Establishment (خارج از ساختار قدرت) با بخش مهمی از ارکان قدرت در آمریکا درگیر شود و در این درگیری، به آسانی حذف نشود!
عملا نکته مهم درباره ترامپ این نیست که او رای می آورد یا رای نمی آورد، بلکه نکته مهم درباره ترامپ این است که او «مهره حذف شدنی» نبود.
🔵 11 روز مانده به انتخابات وضع در آمریکا چگونه است؟ وضعیت امروز آمریکا مشابه وضعیت ترکیه است در انتخاب اردوغان. مشابه وضعیت انگلستان است در ماجرای رفراندوم برگزیت. یعنی کشور کاملا دو پاره است و تقریبا می توان گفت تا این لحظه وضعیت 50-50 است. تمام سعی دو نامزد بر این است که بر روی ذهن «تصمیم نگرفته ها» (Undecided voter ها) تاثیر بگذارند.
با توجه به شرایط مذکور ذکر این موارد ضروری است:
1️⃣- دانشگاه و دانشجویان
تحرک خاصی در دانشگاهها در حمایت یا عدم حمایت از هیچ یک از دو نامزد مشاهده نمی شود. دلیلش این است که اساسا ساختار نهاد دانشگاه در آمریکا به سمت و سویی رفته که دانشجو عمیقا درگیر دو بحث است: هزینه های تحصیل + آزمون ها.
دانشجوی آمریکایی شدیدا درگیر این است که هزینه شهریه، خوابگاه، تغذیه و... را چگونه تامین کند. همزمان، سیستم آموزشی در آمریکا به گونه ای است که دانشجو در «طول ترم» درگیر کوئیز و تکالیف هفتگی است (بجای اینکه «آخر ترم» درگیر آزمون باشد). یعنی وزن کار تحصیلی دانشجو سرشکن شده به هفته های ترم.
با این اوصاف ذهن دانشجو عملا درگیر «امر دانشجویی» و هزینه هایش است و نهاد دانشگاه چندان محل مناسبی برای کنش سیاسی نیست.
2️⃣- تحسین ثروت و ثروتمندی
جامعه آمریکایی اساسا نسبت به مساله ثروت، منفی نیست. یعنی بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که ثروتمندان «منفور» هستند در میان بخش زیادی از مردم، ثروتمندان «تحسین شده» هستند. این تلقی عمومی به دو دلیل است:
- فرد ثروتمند "توان" خلق ثروت و کارآفرینی داشته.
- وجود افراد ثروتمند در کشور باعث قدرت کشور می شود.
بدیهی است که ممکن است برخی با این دیدگاه همراه نباشند ولی عمده مردم ثروتمند بودنِ ترامپ را امر منفی نمی دانند. حال سخنان باراک اوباما را گوش فرادهید. او دائما وجهِ ثروت ترامپ را می کوبد. دائما می گوید: ای مردم! این آدم همه ی عمرش به فکر خودش بوده و به خودش (و اموالش) پرداخته.
این رویکرد دموکراتها، رویکرد موفقی نبوده است.
3️⃣- فقرِ گفتمانی دموکراتها
مسئله اصلی در کمپین هریس (و اساسا در سطحی بالاتر در میان دموکراتها) این است که گفتمان اینها مبتنی بر «حرف اثرگذار» روی اذهان عمومی نیست. محور فعالیتهای اینها بدگویی درباره دونالد ترامپ (خطر ترامپ) است؛ ولی از خودشان چیزی ندارند که ارایه بدهند. مثلا سخنرانیهای چند روز اخیر هریس را نگاه کنید و محورهای حرفهایش را لیست کنید. عمدتا پیرامون کوبیدن ترامپ است. چه حرفی یا چه پیام ویژه ای برای مردم دارد؟ چه چیزی درش هست که «محرک رای دادن» شود برای بلاتکلیف ها؟
صفحه امروز CNN را ببینیم: یک خبر هست که در آن هریس در پنسیلوانیا ترامپ را فاشسیت و... خطاب کرده. بعد ذیل آن خبر، CNN یک خبر دیگر کار کرده که یک ویدئوی 5 دقیقه ای است با این مضون:
«پیام افرادی که هنوز تصمیم نگرفته اند به هریس و ترامپ:
اینقدر همدیگر را لجنمال نکنید، ما برامون اهمیتی نداره!»
Undecided voter on Harris and Trump:
‘Stop trashing each other, we don’t care'
ویدئو را اینجا ببینید: لینک+
4️⃣-دل بستن به دادگاههای ترامپ
گمان بخشی از بزرگان دموکرات این بود که پرونده های قضایی متعدد (+)، ترامپ را زمینگیر و حذف خواهد کرد. ولی نکرد و این اشتباهی استراتژیک بود.
(ادامه دارد)
https://www.tgoop.com/solseghalam
CNN
Undecided voter on Harris and Trump: ‘Stop trashing each other, we don’t care’ | CNN Politics
CNN’s John King speaks to undecided voters who attended a CNN town hall with Vice President Kamala Harris in Pennsylvania, about her performance.
✍️8 روز تا انتخابات آمریکا: هزینه دموکراسی در آمریکا چند دلار است؟ چین و روسیه چرا خوشحالند؟
(مروری بر آخرین وضعیت ترامپ و هریس)
محمدرضا اسلامی
🔵 تعطیلی پایان هفته (روزهای شنبه و یکشنبه ای که گذشت) مقارن با بیشترین تحرک کمپینهای انتخاباتی و جابجایی دونالد ترامپ و کامالا هریس در سطح کشور بود. یک ماراتن تمام عیار که واقعا مشخص نیست تیم پزشکی چطور این روزها این دو نامزد را سرپا نگه می دارند و کنترل وضعیت سلامت جسمی و تمرکز ذهنی اینها چگونه است؟
قسمت رسانه ای کمپین ترامپ یک ویدئوی 70ثانیه ای تهیه کرده از یک روز کاریِ دونالد ترامپ در این روزها!
دیدنی است این ویدئوی کوتاه.
اینکه پیرمرد در سن 78سالگی یک روز کاری اش حدود 18 ساعت به طول می انجامد. از ساعتی که از آپارتمانش در خیابان پنجم منهتن نیویورک خارج می شود تا زمانی که باز می گردد. از مصاحبه با فاکس نیوز و چهره های سلبریتی در شبکه های مجازی، تا سخنرانی در ایالتهای کلیدی.
🔵اما این ماراتن، فقط ماراتن جسمی/ذهنی دو نامزد نیست بلکه ماراتنِ خرج کردن برای هزینه های تبلیغات در شبکه های تلویزیونی، تبلیغات در شبکه های مجازی، و برگزاری نشستهای انتخاباتی است. فقط یک قلم پولی که مدیرمالی دو نامزد در اینستاگرام خرج کرده اند شگفت آور است: بنا به گزارش رسمی نیوز ویک، کمپین کامالا هریس در یک بازه سه ماه حدود 55 میلیون دلار به اینستاگرام پول داده تا 36هزار پست تبلیغی در اینستاگرام برای هریس منتشر شود(!). در همین بازه، کمپین دونالد ترامپ 6 میلیون دلار برای 5هزار آگهی تبلیغاتی خرج کرده است (که به شکل محسوسی کمتر از هریس است). لینک +
اینها فقط گوشه هایی از هزینه وحشتناک رقابت انتخاباتی و برگزاری انتخابات در آمریکاست.
🔵مجموع پولی که هر نامزد "جمع" کرده اند چقدر است؟
بنا به گزارش نیویورک پست (+)، مجموعی پولی که کامالا هریس از طرفدارانش دریافت کرده است تا کنون حدود 1390 میلیون دلار ذکر شده است (یعنی 1.39 میلیارد دلار). علت ذکر عددِ پول جمع شده به واحد "میلیون دلار" این است که مقیاس خوبی به دست می دهد برای تحلیلهای بعدی.
لذا از 1390 میلیون دلار پول جمع شده 55 میلیون دلارش نصیب اینستاگرام شده! (یعنی کمتر از 4 درصد از پول جمع شده صرف تبلیغات اینستاگرامی شده).
این دو عدد مقیاس خوبی از سونامی هزینه ها به ما می دهد.
قابل تصور است که فقط «مدیریت مالی و حسابداری» پول جمع شده/خرج شده در این روزها خودش یک سازمان مالی چابک و قوی می طلبد.
در طرف مقابل دونالد ترامپ فقط 1009 میلیون دلار (یعنی 1.09 میلیارد دلار) پول جمع کرده است (یعنی حدودا 27% کمتر از هریس).
🔵هر کاندیدا از چه کسانی پول گرفته اند؟
بنا به گزارشی که خبرگزاری DW آلمان در چند روز اخیر منتشر کرده، در کمپین کامالا هریس 44% پولها توسط مردم اهدا شده و مابقی 56% پول، توسط افراد ثروتمند تامین شده است. (+)
در طرف مقابل در کمپین ترامپ حدود 68% هزینه ها توسط افراد «فوق ثروتمند» (ultrarich ها) تامین شده است و فقط 32% از هزینه های ترامپ توسط مردمِ معمولی طرفدارش تامین شده است.
🔵اما در مجموع چقدر پول باید خرج شود؟
طبق پیش بینی وال استریت ژورنال، پیش بینی می شود که هزینه های انتخابات امسال آمریکا به حدود 16،000 میلیون دلار (16میلیارد دلار) برسد (لینک+). برای داشتن "مقیاسی" از این عدد باید گفت کل سود یک سال شرکت نیسان ژاپن با داشتن 131هزار مهندس و تولید 3میلیون و 200هزار دستگاه خودرو در 2023 معادل 3 میلیارد دلار بوده است (لینک +). یعنی پولی بیش از سود «پنج شرکت نیسان» صرف برگزاری انتخابات در آمریکا می شود.
🔵 این هزاران میلیون دلار پول به علاوه انرژی ذهنی و برنامه ریزی گسترده باید صرف شود تا دموکراسی آمریکایی بتواند "موازنه قدرت" را در میان خودش برقرار کند و در این میانه عالیجناب شی و همچنین رفیق پوتین خرسند و مسرور، این گرفتاریِ آمریکاییها را می بینند و در دل لبخند می زنند.
آنها می دانند که در تمدن چینی و روسی برای «تقسیم قدرت» به چنین ماراتن پرهزینه و انرژیبری نیاز نیست و از اینکه انرژی آمریکاییها هر چهارسال یکبار اینطور مصروف می شود مسرورند!
همین میزان پول را پوتین ترجیح می دهد که صرف ارتشاش کند و شی جین پینگ ترجیح می دهد که این بودجه را صرف بازرگانی چینی کند!
دموکراسی آمریکایی قطعا کامل نیست. «انسان» مدرن از زمانی که به مفهوم تقسیم قدرت رسید سعی و خطای بسیار داشته است و دموکراسی آمریکایی ادامه سعی و خطای بشر است. ولی در این میانه یک چیز واضح است: در تمدن آمریکایی (که انسان مهاجر بنا نهاده) «تعیین تکلیفِ قدرت» نه در درون یک حزب حاکم (مانند حزب کمونیست چین) و نه در پینگ پنگ میان ولادیمیر پوتین با رفیقش دمیتری مدودف، بلکه در درون یک ماراتن نفس گیر تعیین می شود.
هشت روز دیگر تکلیف این ماجرای پیچیده مشخص می شود.
https://www.tgoop.com/solseghalam
(مروری بر آخرین وضعیت ترامپ و هریس)
محمدرضا اسلامی
🔵 تعطیلی پایان هفته (روزهای شنبه و یکشنبه ای که گذشت) مقارن با بیشترین تحرک کمپینهای انتخاباتی و جابجایی دونالد ترامپ و کامالا هریس در سطح کشور بود. یک ماراتن تمام عیار که واقعا مشخص نیست تیم پزشکی چطور این روزها این دو نامزد را سرپا نگه می دارند و کنترل وضعیت سلامت جسمی و تمرکز ذهنی اینها چگونه است؟
قسمت رسانه ای کمپین ترامپ یک ویدئوی 70ثانیه ای تهیه کرده از یک روز کاریِ دونالد ترامپ در این روزها!
دیدنی است این ویدئوی کوتاه.
اینکه پیرمرد در سن 78سالگی یک روز کاری اش حدود 18 ساعت به طول می انجامد. از ساعتی که از آپارتمانش در خیابان پنجم منهتن نیویورک خارج می شود تا زمانی که باز می گردد. از مصاحبه با فاکس نیوز و چهره های سلبریتی در شبکه های مجازی، تا سخنرانی در ایالتهای کلیدی.
🔵اما این ماراتن، فقط ماراتن جسمی/ذهنی دو نامزد نیست بلکه ماراتنِ خرج کردن برای هزینه های تبلیغات در شبکه های تلویزیونی، تبلیغات در شبکه های مجازی، و برگزاری نشستهای انتخاباتی است. فقط یک قلم پولی که مدیرمالی دو نامزد در اینستاگرام خرج کرده اند شگفت آور است: بنا به گزارش رسمی نیوز ویک، کمپین کامالا هریس در یک بازه سه ماه حدود 55 میلیون دلار به اینستاگرام پول داده تا 36هزار پست تبلیغی در اینستاگرام برای هریس منتشر شود(!). در همین بازه، کمپین دونالد ترامپ 6 میلیون دلار برای 5هزار آگهی تبلیغاتی خرج کرده است (که به شکل محسوسی کمتر از هریس است). لینک +
اینها فقط گوشه هایی از هزینه وحشتناک رقابت انتخاباتی و برگزاری انتخابات در آمریکاست.
🔵مجموع پولی که هر نامزد "جمع" کرده اند چقدر است؟
بنا به گزارش نیویورک پست (+)، مجموعی پولی که کامالا هریس از طرفدارانش دریافت کرده است تا کنون حدود 1390 میلیون دلار ذکر شده است (یعنی 1.39 میلیارد دلار). علت ذکر عددِ پول جمع شده به واحد "میلیون دلار" این است که مقیاس خوبی به دست می دهد برای تحلیلهای بعدی.
لذا از 1390 میلیون دلار پول جمع شده 55 میلیون دلارش نصیب اینستاگرام شده! (یعنی کمتر از 4 درصد از پول جمع شده صرف تبلیغات اینستاگرامی شده).
این دو عدد مقیاس خوبی از سونامی هزینه ها به ما می دهد.
قابل تصور است که فقط «مدیریت مالی و حسابداری» پول جمع شده/خرج شده در این روزها خودش یک سازمان مالی چابک و قوی می طلبد.
در طرف مقابل دونالد ترامپ فقط 1009 میلیون دلار (یعنی 1.09 میلیارد دلار) پول جمع کرده است (یعنی حدودا 27% کمتر از هریس).
🔵هر کاندیدا از چه کسانی پول گرفته اند؟
بنا به گزارشی که خبرگزاری DW آلمان در چند روز اخیر منتشر کرده، در کمپین کامالا هریس 44% پولها توسط مردم اهدا شده و مابقی 56% پول، توسط افراد ثروتمند تامین شده است. (+)
در طرف مقابل در کمپین ترامپ حدود 68% هزینه ها توسط افراد «فوق ثروتمند» (ultrarich ها) تامین شده است و فقط 32% از هزینه های ترامپ توسط مردمِ معمولی طرفدارش تامین شده است.
🔵اما در مجموع چقدر پول باید خرج شود؟
طبق پیش بینی وال استریت ژورنال، پیش بینی می شود که هزینه های انتخابات امسال آمریکا به حدود 16،000 میلیون دلار (16میلیارد دلار) برسد (لینک+). برای داشتن "مقیاسی" از این عدد باید گفت کل سود یک سال شرکت نیسان ژاپن با داشتن 131هزار مهندس و تولید 3میلیون و 200هزار دستگاه خودرو در 2023 معادل 3 میلیارد دلار بوده است (لینک +). یعنی پولی بیش از سود «پنج شرکت نیسان» صرف برگزاری انتخابات در آمریکا می شود.
🔵 این هزاران میلیون دلار پول به علاوه انرژی ذهنی و برنامه ریزی گسترده باید صرف شود تا دموکراسی آمریکایی بتواند "موازنه قدرت" را در میان خودش برقرار کند و در این میانه عالیجناب شی و همچنین رفیق پوتین خرسند و مسرور، این گرفتاریِ آمریکاییها را می بینند و در دل لبخند می زنند.
آنها می دانند که در تمدن چینی و روسی برای «تقسیم قدرت» به چنین ماراتن پرهزینه و انرژیبری نیاز نیست و از اینکه انرژی آمریکاییها هر چهارسال یکبار اینطور مصروف می شود مسرورند!
همین میزان پول را پوتین ترجیح می دهد که صرف ارتشاش کند و شی جین پینگ ترجیح می دهد که این بودجه را صرف بازرگانی چینی کند!
دموکراسی آمریکایی قطعا کامل نیست. «انسان» مدرن از زمانی که به مفهوم تقسیم قدرت رسید سعی و خطای بسیار داشته است و دموکراسی آمریکایی ادامه سعی و خطای بشر است. ولی در این میانه یک چیز واضح است: در تمدن آمریکایی (که انسان مهاجر بنا نهاده) «تعیین تکلیفِ قدرت» نه در درون یک حزب حاکم (مانند حزب کمونیست چین) و نه در پینگ پنگ میان ولادیمیر پوتین با رفیقش دمیتری مدودف، بلکه در درون یک ماراتن نفس گیر تعیین می شود.
هشت روز دیگر تکلیف این ماجرای پیچیده مشخص می شود.
https://www.tgoop.com/solseghalam
Newsweek
Harris vastly outspending Trump on social media in election run-up
The Harris campaign's social media spending is many times higher than that of the Trump campaign in the final weeks of the 2024 election.
✍️تفاوت کامالا هریس با هیلاری کلینتون
چهار روز تا انتخابات آمریکا
محمدرضا اسلامی
🔵هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ از دونالد ترامپ شکست خورد. لحظه ای که هواداران هیلاری برای جشن و پایکوبی در ستاد مرکزی او جمع شده بودند ولی متوجه شدند دونالد ترامپ برنده شده، لحظه ای تاریخی بود. یاس موجود در فضا، و نحوه پراکنده شدن جمعیت در سکوت و اشک، لحظه شگفتی بود.
این در حالی بود که آن سال تقریبا همه رهبران دنیا هیلاری را رئیسجمهور آینده ایالات متحده فرض کرده بودند.
یک سال قبل از آن (از میان بزرگان دموکرات) کسی دونالد ترامپ را جدی نگرفته بود. در ۲۰۱۵ و زمانی که ترامپ فعالیتش را شروع کرده بود، رفتار و حرفهایش مایه خنده و بذلهگویی در محافل و مهمانیها بود. دموکراتها به اتکای نظرسنجیها، ترامپ را کم خطر می انگاشتند. اواخر ۲۰۱۵ وقتی که ترامپ برای سخنرانی به مجاورت دانشگاه میشیگان استیت آمده بود به محل سخنرانی رفتم تا او و طرفدارانش را از نزدیک ببینم. همان روز در یادداشتی در خبرآنلاین گزارش آن اجتماع پرشور هواداران ترامپ را نوشتم و توضیح دادم که گفتمان این مرد جدیتر از آن چیزی است که تصور میشود. او شوخی نیست. او با مردم توان "ارتباط" گرفتن دارد.
آن زمان نظرسنجیها حاکی از جلو بودن هیلاری کلینتون بود. و نظرسنجیها خطا نبود. تعداد رای هیلاری ۲ میلیون و ۸۰۰هزار رای بیشتر از آراء ترامپ شد. اما آنچه که باعث برنده شدن ترامپ شد، کالج الکترال بود. جابجایی بسیار هوشمندانه ای که ترامپ در آن روزهای آخر در ایالتهای چرخشی انجام داد، باعث شد کالج الکترال را برنده شود. مثل یک شطرنجباز ماهر که از کیش مات خودش را رهایی داد.
باخت کلینتون باعث شد که کشور آمریکا وارد فضای سیاسی جدیدی شود. فردی با مختصات عجیب و خارج از ساختار سنتی قدرت وارد عرصه قدرت شد و رفتارها و کارهایی کرد که تا پیش از آن از آقای رئیس جمهور مستبعد بود.
🔵هشت سال پس از آن روزها، اکنون سوال این است که آیا کامالا هریس هم شکست خواهد خورد؟ عملکرد هریس در مقایسه با کلینتون چگونه بوده است؟ کدام یک از این دو زن گفتمان جدی تری را به متن جامعه آمریکا وارد کرد؟
امروز در حالی که کمتر از ۴ روز تا انتخابات باقی است، مقایسهٔ عملکرد تبلیغاتی هیلاری کلینتون در انتخابات ۲۰۱۶ با کامالا هریس در انتخابات ۲۰۲۴ ضروری است.
۱. پیامهای انتخاباتی:
• هیلاری کلینتون (۲۰۱۶): کمپین کلینتون بر تجربهٔ گستردهٔ او در سیاست، وزارت خارجه و دولت تأکید داشت و شعار «من با او هستم» را انتخاب کرد که بر حمایت از اولین رئیسجمهور زن آمریکا متمرکز بود.
• کامالا هریس (۲۰۲۴): هریس بدون تاکید بر سابقه حضورش در دولت، بر امید به آینده و اتحاد ملی تأکید دارد و خود را به عنوان مبارزی پرانرژی معرفی میکند که برای حقوق زنان، خدمات مراقبت از کودکان و فرصتهای برابر تلاش میکند.
۲. رویکرد به سیاست هویتی:
• هیلاری کلینتون: بر اهمیت تاریخی نامزدی خود بهعنوان «اولین زن» نامزد حزب دموکرات تأکید داشت و به مسائل مرتبط با حقوق زنان و برابری جنسیتی پرداخت.
• هریس: در حالی که به هویت خود بهعنوان زن سیاهپوست و آسیایی-آمریکایی افتخار میکند، اما تمرکز اصلی کمپین او بر مسائل گستردهتر ملی است و کمتر بر سیاست هویتی (وجه زنانگی) تأکید میکند.
۳. استراتژیهای ارتباطی:
• کلینتون: کمپین او بر استفاده از رسانههای سنتی و دیجیتال برای انتقال پیامهای خود به رأیدهندگان متمرکز بود. در گفتگوهای تلویزیونی شرکت می کرد و با مجریان معروف همصحبت می شد.
• هریس: کمپین هریس از تجربیات گذشته درس گرفته و با استفاده از رسانههای اجتماعی و حضور فعال در جوامع مختلف، سعی در جلب حمایت گستردهتر دارد. (در یادداشت قبل توضیح داده شد که میلیونها دلار در اینستاگرام پول خرج کرده اند و شبکه های اجتماعی را "جدی" گرفته اند)
۴. پاسخ به انتقادات:
• کلینتون: با انتقادات شدیدی از سوی مخالفان مواجه بود و کمپین او در پاسخ به این انتقادات دچار چالش میشد.
• هریس: با توجه به تجربیات گذشته، کمپین هریس استراتژیهای مؤثرتری برای مقابله با انتقادات اتخاذ کرده و سعی در حفظ تمرکز بر پیامهای مثبت دارد.
بهطور کلی، کمپین کامالا هریس با بهرهگیری از تجربیات گذشته و تطبیق با شرایط کنونی، رویکردی متفاوت و بروزتری نسبت به کمپین هیلاری کلینتون اتخاذ کرده است.
🔵گزارههای بالا به چه معناست؟
اینکه مسئله دونالد ترامپ (دقیقتر بخوانیم: گفتمان ترامپ) چقدر در جامعه جدی شده که با وجود این عملکرد بسیار حرفه ای در کمپین هریس، هنوز نظرسنجیها احتمال برنده شدن او را بالا می دانند.
ساعات سرنوشت ساز در حال سپری شدن است و مدیران هر دو کمپین برترین ذهنها و باتجربه ترینهای کشور را بکار گرفته اند.
https://www.tgoop.com/solseghalam
چهار روز تا انتخابات آمریکا
محمدرضا اسلامی
🔵هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ از دونالد ترامپ شکست خورد. لحظه ای که هواداران هیلاری برای جشن و پایکوبی در ستاد مرکزی او جمع شده بودند ولی متوجه شدند دونالد ترامپ برنده شده، لحظه ای تاریخی بود. یاس موجود در فضا، و نحوه پراکنده شدن جمعیت در سکوت و اشک، لحظه شگفتی بود.
این در حالی بود که آن سال تقریبا همه رهبران دنیا هیلاری را رئیسجمهور آینده ایالات متحده فرض کرده بودند.
یک سال قبل از آن (از میان بزرگان دموکرات) کسی دونالد ترامپ را جدی نگرفته بود. در ۲۰۱۵ و زمانی که ترامپ فعالیتش را شروع کرده بود، رفتار و حرفهایش مایه خنده و بذلهگویی در محافل و مهمانیها بود. دموکراتها به اتکای نظرسنجیها، ترامپ را کم خطر می انگاشتند. اواخر ۲۰۱۵ وقتی که ترامپ برای سخنرانی به مجاورت دانشگاه میشیگان استیت آمده بود به محل سخنرانی رفتم تا او و طرفدارانش را از نزدیک ببینم. همان روز در یادداشتی در خبرآنلاین گزارش آن اجتماع پرشور هواداران ترامپ را نوشتم و توضیح دادم که گفتمان این مرد جدیتر از آن چیزی است که تصور میشود. او شوخی نیست. او با مردم توان "ارتباط" گرفتن دارد.
آن زمان نظرسنجیها حاکی از جلو بودن هیلاری کلینتون بود. و نظرسنجیها خطا نبود. تعداد رای هیلاری ۲ میلیون و ۸۰۰هزار رای بیشتر از آراء ترامپ شد. اما آنچه که باعث برنده شدن ترامپ شد، کالج الکترال بود. جابجایی بسیار هوشمندانه ای که ترامپ در آن روزهای آخر در ایالتهای چرخشی انجام داد، باعث شد کالج الکترال را برنده شود. مثل یک شطرنجباز ماهر که از کیش مات خودش را رهایی داد.
باخت کلینتون باعث شد که کشور آمریکا وارد فضای سیاسی جدیدی شود. فردی با مختصات عجیب و خارج از ساختار سنتی قدرت وارد عرصه قدرت شد و رفتارها و کارهایی کرد که تا پیش از آن از آقای رئیس جمهور مستبعد بود.
🔵هشت سال پس از آن روزها، اکنون سوال این است که آیا کامالا هریس هم شکست خواهد خورد؟ عملکرد هریس در مقایسه با کلینتون چگونه بوده است؟ کدام یک از این دو زن گفتمان جدی تری را به متن جامعه آمریکا وارد کرد؟
امروز در حالی که کمتر از ۴ روز تا انتخابات باقی است، مقایسهٔ عملکرد تبلیغاتی هیلاری کلینتون در انتخابات ۲۰۱۶ با کامالا هریس در انتخابات ۲۰۲۴ ضروری است.
۱. پیامهای انتخاباتی:
• هیلاری کلینتون (۲۰۱۶): کمپین کلینتون بر تجربهٔ گستردهٔ او در سیاست، وزارت خارجه و دولت تأکید داشت و شعار «من با او هستم» را انتخاب کرد که بر حمایت از اولین رئیسجمهور زن آمریکا متمرکز بود.
• کامالا هریس (۲۰۲۴): هریس بدون تاکید بر سابقه حضورش در دولت، بر امید به آینده و اتحاد ملی تأکید دارد و خود را به عنوان مبارزی پرانرژی معرفی میکند که برای حقوق زنان، خدمات مراقبت از کودکان و فرصتهای برابر تلاش میکند.
۲. رویکرد به سیاست هویتی:
• هیلاری کلینتون: بر اهمیت تاریخی نامزدی خود بهعنوان «اولین زن» نامزد حزب دموکرات تأکید داشت و به مسائل مرتبط با حقوق زنان و برابری جنسیتی پرداخت.
• هریس: در حالی که به هویت خود بهعنوان زن سیاهپوست و آسیایی-آمریکایی افتخار میکند، اما تمرکز اصلی کمپین او بر مسائل گستردهتر ملی است و کمتر بر سیاست هویتی (وجه زنانگی) تأکید میکند.
۳. استراتژیهای ارتباطی:
• کلینتون: کمپین او بر استفاده از رسانههای سنتی و دیجیتال برای انتقال پیامهای خود به رأیدهندگان متمرکز بود. در گفتگوهای تلویزیونی شرکت می کرد و با مجریان معروف همصحبت می شد.
• هریس: کمپین هریس از تجربیات گذشته درس گرفته و با استفاده از رسانههای اجتماعی و حضور فعال در جوامع مختلف، سعی در جلب حمایت گستردهتر دارد. (در یادداشت قبل توضیح داده شد که میلیونها دلار در اینستاگرام پول خرج کرده اند و شبکه های اجتماعی را "جدی" گرفته اند)
۴. پاسخ به انتقادات:
• کلینتون: با انتقادات شدیدی از سوی مخالفان مواجه بود و کمپین او در پاسخ به این انتقادات دچار چالش میشد.
• هریس: با توجه به تجربیات گذشته، کمپین هریس استراتژیهای مؤثرتری برای مقابله با انتقادات اتخاذ کرده و سعی در حفظ تمرکز بر پیامهای مثبت دارد.
بهطور کلی، کمپین کامالا هریس با بهرهگیری از تجربیات گذشته و تطبیق با شرایط کنونی، رویکردی متفاوت و بروزتری نسبت به کمپین هیلاری کلینتون اتخاذ کرده است.
🔵گزارههای بالا به چه معناست؟
اینکه مسئله دونالد ترامپ (دقیقتر بخوانیم: گفتمان ترامپ) چقدر در جامعه جدی شده که با وجود این عملکرد بسیار حرفه ای در کمپین هریس، هنوز نظرسنجیها احتمال برنده شدن او را بالا می دانند.
ساعات سرنوشت ساز در حال سپری شدن است و مدیران هر دو کمپین برترین ذهنها و باتجربه ترینهای کشور را بکار گرفته اند.
https://www.tgoop.com/solseghalam
YouTube
Hillary Clinton's supporters openly weep
Clinton supporters weep openly - but just across Manhattan, gleeful Trump fans chant 'lock her up' louder and louder as their hero sweeps
✍️ یک روز تا انتخابات آمریکا
محمدرضا اسلامی
سرانجام رسیدیم به یک روز قبل از مهلت انتخابات 2024 و تعیین تکلیف پدیده دونالد ترامپ در دنیای چهارسال آیندۀ انسان.
این کانال 9 سال پیش بخاطر دونالد ترامپ ایجاد شد. آن سال و آن روزها پیگیری مسائل انتخابات باعث شد تا این کانال دریچه گفتگو درباره مسائل انتخابات آمریکا باشد. آن سال، پس از ماهها گفتگو درباره هیلاری کلینتون و ترامپ، در یادداشتی قبل از انتخابات نوشتم که پیشبینیام این است که هیلاری کلینتون بازنده خواهد بود و ترامپ برنده است (هشت سال پیش اینجا +). همان زمان دوستی تماس گرفت و گفت که اشتباه کردی که "پیش بینی" کردی و باید صبر می کردی شاید که ترامپ بازنده شود. گفتم: ترامپ حتی اگر رئیس جمهور هم نشود ولی برندهی این انتخابات بوده است. برنده به این لحاظ که بساط سنتی و عرفی حزب جمهوریخواه را بهم زده است.
ترامپ موفق شد و چهار سال رئیس جمهور شد.
چهار سال پیش هم پس از سلسله گفتگوهایی درباره انتخابات 2020، در یادداشتی در خبرآنلاین نوشتم که ترامپ بازنده خواهد بود و جو بایدن شانس بیشتری برای برنده شدن خواهد داشت (یادداشت چهار سال پیش اینجا+).
در هر دو نوبت گذشته، تلاشم بر این بود که فراتر از سی.ان.ان و فاکس نیوز، مشاهده مردم و گفتگو با شهروندان را در پیش بینی نتیجه انتخابات دخالت دهم. آن «فضا» و حسی که انسان در شهرها و از همصحبتی با مردم می گیرد گاه قویتر از میزگردهای فاکس نیوز و شبکههای خبری است.
آن چه که به استودیوی خبر می رسد پس از چند نوبت فیلتر است ولی آنچه که در شهر می گذرد بدون فیلتر.
🔵 اکنون نوامبر 2024 است و آیا این نوبت هم می توان پیش بینی کرد؟
پاسخ این است که این نوبت با هر دو انتخابات 2016 و 2024 متفاوت است. به قدری رقابت بهم نزدیک است و به قدری همه چیز لب مرزی است که پیش بینی نتیجه بسیار دشوار است. عملا هر دو طرف همهی آنچه در توان داشتند را به میان آورده اند. از ایلان ماسک که روزی یک میلیون دلار خرج کرد (اضافه بر هزینه های پنهانی که کرده!) تا باراک اوباما که با تمام وجود شهر به شهر و کوی به کوی برای تبلیغ و گفتگو رفت.
این بار مسئله فقط انتخاب یک رئیس جمهور نیست بلکه مردم به این نتیجه رسیده اند که به «دو نگاه متفاوت در حکمرانی» (و حتی در سطحی بالاتر، به دو سبک زندگی/دو جهانبینی مختلف) میخواهند رای بدهند.
عملا شهروندی که به دونالد ترامپ رای میدهد با علم به تمام نواقص ترامپ، او را بر می گزیند تا ارزشهای کامالا هریس و باراک اوباما را در عرصه حکمرانی نبیند.
با وجود همه این احوال اما می توان یک پیشبینی داشت. (با وجود آنکه نمی توان گفت نتیجه کالج الکترال چه خواهد شد و نمی توان نتیجه ایالتهای چرخشی را حدس زد ولی) استنباط از بدنه جامعه را به این شکل بیان می کنم:
«عدد رای کامالا هریس از عدد رای ترامپ بیشتر خواهد بود»
دلایلم بر این امر به شرح زیر است:
1- مهاجرت ستون فقرات جامعه آمریکایی است و بخش عمده ای از مهاجران نسل اول (و حتی نسل دوم) با دیدگاههای ترامپ همدل نیستند. عملا دیدگاههای ترامپ مطبوع شهروندانی است که دو-سه نسل در آمریکا مستقر بوده باشند.
عمده کسانی که طی سالهای اخیر گرین کارت گرفته اند یا سیتیزن شده اند، نگاهشان به دیدگاههای دموکراتها نزدیکتر است.
برای آنکه نگاه کمّی به ابعاد این موضوع داشته باشیم ضروری است آمار و ارقام را مرور کنیم:
در سال 2022 حدود یک میلیون نفر در آمریکا گرین کارت (اقامت دائم) گرفته اند.
این عدد در سال 2021 حدود 700هزار نفر بوده است.
(این گزارش را ببینید: لینک+ ؛ و نمودار صدور گرینکارت در چند دهه اخیر را در این نمودار ببینید: لینک+)
با اینکه اضافه شدن یک میلیون نفر در سال به جمعیت یک کشور 340 میلیون نفری عدد بزرگی نیست، ولی گویای این است که «روند مهاجرت» همچنان در آمریکا ادامه دار بوده است.
فراموش نکنیم که درباره انتخاباتی صحبت می کنیم که نتیجه برخی از ایالتها ممکن است با چندهزار یا حتی چندصد رای در کالج الکترال عوض شود.
2- گزارشهای رسمی نشان میدهد که از جمعیت افراد دارای گرین کارت، حدود 8 میلیون نفر طی یک دهه گذشته به سیتیزن تبدیل شده اند(+). این عدد حتی سه درصد جمعیت کل کشور هم نیست، ولی دو انتخابات گذشته نشان داده است که پایگاه رای دموکراتها حدود 6 میلیون رای بیشتر از جمهوریخواهها است.
یعنی 8 میلیون نفر مذکور با اینکه به لحاظ "درصد" عدد بالایی نیست ولی در تغییر موازنه «طرفداران جمهوریخواه نسبت به دموکرات» تاثیر به سزایی داراست.
البته بدیهی است که کل جمعیت شهروندان جدید آمریکا را نباید دموکرات فرض کرد، ولی می توان حدس زد که بخش قابل توجهی از این جمعیت به ترامپ رای نخواهند داد.
▪️▪️▪️
35 ساعت دیگر می توان درباره نتیجه این انتخابات گفتگو کرد!
https://www.tgoop.com/solseghalam
محمدرضا اسلامی
سرانجام رسیدیم به یک روز قبل از مهلت انتخابات 2024 و تعیین تکلیف پدیده دونالد ترامپ در دنیای چهارسال آیندۀ انسان.
این کانال 9 سال پیش بخاطر دونالد ترامپ ایجاد شد. آن سال و آن روزها پیگیری مسائل انتخابات باعث شد تا این کانال دریچه گفتگو درباره مسائل انتخابات آمریکا باشد. آن سال، پس از ماهها گفتگو درباره هیلاری کلینتون و ترامپ، در یادداشتی قبل از انتخابات نوشتم که پیشبینیام این است که هیلاری کلینتون بازنده خواهد بود و ترامپ برنده است (هشت سال پیش اینجا +). همان زمان دوستی تماس گرفت و گفت که اشتباه کردی که "پیش بینی" کردی و باید صبر می کردی شاید که ترامپ بازنده شود. گفتم: ترامپ حتی اگر رئیس جمهور هم نشود ولی برندهی این انتخابات بوده است. برنده به این لحاظ که بساط سنتی و عرفی حزب جمهوریخواه را بهم زده است.
ترامپ موفق شد و چهار سال رئیس جمهور شد.
چهار سال پیش هم پس از سلسله گفتگوهایی درباره انتخابات 2020، در یادداشتی در خبرآنلاین نوشتم که ترامپ بازنده خواهد بود و جو بایدن شانس بیشتری برای برنده شدن خواهد داشت (یادداشت چهار سال پیش اینجا+).
در هر دو نوبت گذشته، تلاشم بر این بود که فراتر از سی.ان.ان و فاکس نیوز، مشاهده مردم و گفتگو با شهروندان را در پیش بینی نتیجه انتخابات دخالت دهم. آن «فضا» و حسی که انسان در شهرها و از همصحبتی با مردم می گیرد گاه قویتر از میزگردهای فاکس نیوز و شبکههای خبری است.
آن چه که به استودیوی خبر می رسد پس از چند نوبت فیلتر است ولی آنچه که در شهر می گذرد بدون فیلتر.
🔵 اکنون نوامبر 2024 است و آیا این نوبت هم می توان پیش بینی کرد؟
پاسخ این است که این نوبت با هر دو انتخابات 2016 و 2024 متفاوت است. به قدری رقابت بهم نزدیک است و به قدری همه چیز لب مرزی است که پیش بینی نتیجه بسیار دشوار است. عملا هر دو طرف همهی آنچه در توان داشتند را به میان آورده اند. از ایلان ماسک که روزی یک میلیون دلار خرج کرد (اضافه بر هزینه های پنهانی که کرده!) تا باراک اوباما که با تمام وجود شهر به شهر و کوی به کوی برای تبلیغ و گفتگو رفت.
این بار مسئله فقط انتخاب یک رئیس جمهور نیست بلکه مردم به این نتیجه رسیده اند که به «دو نگاه متفاوت در حکمرانی» (و حتی در سطحی بالاتر، به دو سبک زندگی/دو جهانبینی مختلف) میخواهند رای بدهند.
عملا شهروندی که به دونالد ترامپ رای میدهد با علم به تمام نواقص ترامپ، او را بر می گزیند تا ارزشهای کامالا هریس و باراک اوباما را در عرصه حکمرانی نبیند.
با وجود همه این احوال اما می توان یک پیشبینی داشت. (با وجود آنکه نمی توان گفت نتیجه کالج الکترال چه خواهد شد و نمی توان نتیجه ایالتهای چرخشی را حدس زد ولی) استنباط از بدنه جامعه را به این شکل بیان می کنم:
«عدد رای کامالا هریس از عدد رای ترامپ بیشتر خواهد بود»
دلایلم بر این امر به شرح زیر است:
1- مهاجرت ستون فقرات جامعه آمریکایی است و بخش عمده ای از مهاجران نسل اول (و حتی نسل دوم) با دیدگاههای ترامپ همدل نیستند. عملا دیدگاههای ترامپ مطبوع شهروندانی است که دو-سه نسل در آمریکا مستقر بوده باشند.
عمده کسانی که طی سالهای اخیر گرین کارت گرفته اند یا سیتیزن شده اند، نگاهشان به دیدگاههای دموکراتها نزدیکتر است.
برای آنکه نگاه کمّی به ابعاد این موضوع داشته باشیم ضروری است آمار و ارقام را مرور کنیم:
در سال 2022 حدود یک میلیون نفر در آمریکا گرین کارت (اقامت دائم) گرفته اند.
این عدد در سال 2021 حدود 700هزار نفر بوده است.
(این گزارش را ببینید: لینک+ ؛ و نمودار صدور گرینکارت در چند دهه اخیر را در این نمودار ببینید: لینک+)
با اینکه اضافه شدن یک میلیون نفر در سال به جمعیت یک کشور 340 میلیون نفری عدد بزرگی نیست، ولی گویای این است که «روند مهاجرت» همچنان در آمریکا ادامه دار بوده است.
فراموش نکنیم که درباره انتخاباتی صحبت می کنیم که نتیجه برخی از ایالتها ممکن است با چندهزار یا حتی چندصد رای در کالج الکترال عوض شود.
2- گزارشهای رسمی نشان میدهد که از جمعیت افراد دارای گرین کارت، حدود 8 میلیون نفر طی یک دهه گذشته به سیتیزن تبدیل شده اند(+). این عدد حتی سه درصد جمعیت کل کشور هم نیست، ولی دو انتخابات گذشته نشان داده است که پایگاه رای دموکراتها حدود 6 میلیون رای بیشتر از جمهوریخواهها است.
یعنی 8 میلیون نفر مذکور با اینکه به لحاظ "درصد" عدد بالایی نیست ولی در تغییر موازنه «طرفداران جمهوریخواه نسبت به دموکرات» تاثیر به سزایی داراست.
البته بدیهی است که کل جمعیت شهروندان جدید آمریکا را نباید دموکرات فرض کرد، ولی می توان حدس زد که بخش قابل توجهی از این جمعیت به ترامپ رای نخواهند داد.
▪️▪️▪️
35 ساعت دیگر می توان درباره نتیجه این انتخابات گفتگو کرد!
https://www.tgoop.com/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
درباره نتیجه انتخابات فردا🔻
آینده آمریکا و خشم متراکم؟
(ساعات آخر قبل از انتخابات 2024)
محمدرضا سلامی
ترامپ الان در ایالت پنسیلوانیا در حال سخنرانی است. ساعت حدود 4 بعدازظهر به وقت شرق آمریکا و 1 بعدازظهر به وقت غرب آمریکاست. یعنی دقیقا در میانۀ روز آخر قبل از رای گیری قرار داریم. جملهای که دونالد ترامپ همین الان بکار برد این است:
«... اگر پنسیلوانیا را ببریم، این انتخابات را برده ایم. اگر "ما" ببریم، نه اینکه "من" ببرم.
چون "ما" می خواهیم برنده شویم و “ما” می خواهیم فکری به حال این کشور کنیم...»
او تا آخرین ساعات خودش را سرحال و سرپا و محکم گرفته و واقعا دارد می جنگد.
🔵عدد رای ترامپ چقدر خواهد بود؟
تعیین تکلیف این انتخابات با کالج الکترال خواهد بود (و نه با تعداد قدرمطلق عدد رأی هر نامزد) ولی سوال اینجاست که برآورد امسال از «تعداد رأی» دونالد ترامپ چقدر است؟
این سؤال ما را به سوالی مهمتر رهنمون خواهد کرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. اما فعلا پاسخ این سوال:
- در انتخابات سال 2016 حدود 63 میلیون نفر به ترامپ رای دادند. (عدد دقیق: 62,984,828)
- در انتخابات سال 2020 حدود 74 میلیون نفر به ترامپ رای دادند. (عدد دقیق: 74,223,975)
یعنی با وجود تمام حملات رسانه ای که به ترامپ در طی 4 سال 2016 تا 2020 انجام شد ولی او در نوبت دوم موفق شد که حدود 11 میلیون و 200هزار «شهروند دیگر» را در حمایت از خودش به پای صندوقهای رای بکشاند. این عدد بسیار بزرگ است!
11 میلیون نفر در کشوری که هر تک رای مهم است.
🔵حال امروز رسیده ایم به انتخابات 2024 و واقعیت این است که کمپین ترامپ در این چند ماه اخیر به شدت موفق عمل کرده است. او یک ویژگی مهم داراست و آن اینکه می تواند با مردم "ارتباط" برقرار کند. پیش بینی ها این است که امسال او شهروندان جدیدی را هم متقاعد کرده که به او رأی بدهند و لذا عدد رأی او به احتمال زیاد از 74 میلیون بیشتر خواهد بود.
🔵 آینده آمریکا پس از این انتخابات
بحث اصلی در فردایِ انتخابات این است که اگر ترامپ شکست بخورد، این خشم متراکم میلیونها هوادارش (و کسانی که گمان می کنند Establishment علیه ترامپ است) چه خواهد شد؟
این انرژی متراکم و این زخم کهنه از 4 سال پیش، چگونه به کنشِ اجتماعی منجر خواهد شد؟
آن 11 میلیون نفری که 4 سال پیش به هواداران ترامپ اضافه شدند و این «احتمالا چند میلیون نفر جدید» آیا خواهند پذیرفت که «انتقال قدرت» مسالمت آمیز شکل بگیرد؟ آنهم در سرزمینی که 350 میلیون اسلحه در خانه های مردم است.
رأی نیاوردنِ ترامپ و شکست او مساله ای است که باراک اوباما و حلقهی پیرامون اوباما "فعلا" بر آن متمرکز شده اند ولی فردای رأی نیاوردن ترامپ، مساله ای بزرگتر و پیچیده تر است! آیا او کسی است که بدون تحمیلِ هزینه های زیاد به کشور کنار برود؟
🔵 آمریکا سرزمینی است که انسانِ مهاجر در آن سعی و خطای بسیار داشته و دموکراسی آمریکایی امری است که در معرض فراز و نشیبهای بسیار بوده است. این دموکراسی کامل نیست ولی محصول تلاش انسان است در ایجاد ساختار برای اداره جامعه.
سوال اساسی این است که انتقال قدرت در فردای انتخابات 5 نوامبر 2024 در این کشور چگونه خواهد بود؟
https://www.tgoop.com/solseghalam
(ساعات آخر قبل از انتخابات 2024)
محمدرضا سلامی
ترامپ الان در ایالت پنسیلوانیا در حال سخنرانی است. ساعت حدود 4 بعدازظهر به وقت شرق آمریکا و 1 بعدازظهر به وقت غرب آمریکاست. یعنی دقیقا در میانۀ روز آخر قبل از رای گیری قرار داریم. جملهای که دونالد ترامپ همین الان بکار برد این است:
«... اگر پنسیلوانیا را ببریم، این انتخابات را برده ایم. اگر "ما" ببریم، نه اینکه "من" ببرم.
چون "ما" می خواهیم برنده شویم و “ما” می خواهیم فکری به حال این کشور کنیم...»
او تا آخرین ساعات خودش را سرحال و سرپا و محکم گرفته و واقعا دارد می جنگد.
🔵عدد رای ترامپ چقدر خواهد بود؟
تعیین تکلیف این انتخابات با کالج الکترال خواهد بود (و نه با تعداد قدرمطلق عدد رأی هر نامزد) ولی سوال اینجاست که برآورد امسال از «تعداد رأی» دونالد ترامپ چقدر است؟
این سؤال ما را به سوالی مهمتر رهنمون خواهد کرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. اما فعلا پاسخ این سوال:
- در انتخابات سال 2016 حدود 63 میلیون نفر به ترامپ رای دادند. (عدد دقیق: 62,984,828)
- در انتخابات سال 2020 حدود 74 میلیون نفر به ترامپ رای دادند. (عدد دقیق: 74,223,975)
یعنی با وجود تمام حملات رسانه ای که به ترامپ در طی 4 سال 2016 تا 2020 انجام شد ولی او در نوبت دوم موفق شد که حدود 11 میلیون و 200هزار «شهروند دیگر» را در حمایت از خودش به پای صندوقهای رای بکشاند. این عدد بسیار بزرگ است!
11 میلیون نفر در کشوری که هر تک رای مهم است.
🔵حال امروز رسیده ایم به انتخابات 2024 و واقعیت این است که کمپین ترامپ در این چند ماه اخیر به شدت موفق عمل کرده است. او یک ویژگی مهم داراست و آن اینکه می تواند با مردم "ارتباط" برقرار کند. پیش بینی ها این است که امسال او شهروندان جدیدی را هم متقاعد کرده که به او رأی بدهند و لذا عدد رأی او به احتمال زیاد از 74 میلیون بیشتر خواهد بود.
🔵 آینده آمریکا پس از این انتخابات
بحث اصلی در فردایِ انتخابات این است که اگر ترامپ شکست بخورد، این خشم متراکم میلیونها هوادارش (و کسانی که گمان می کنند Establishment علیه ترامپ است) چه خواهد شد؟
این انرژی متراکم و این زخم کهنه از 4 سال پیش، چگونه به کنشِ اجتماعی منجر خواهد شد؟
آن 11 میلیون نفری که 4 سال پیش به هواداران ترامپ اضافه شدند و این «احتمالا چند میلیون نفر جدید» آیا خواهند پذیرفت که «انتقال قدرت» مسالمت آمیز شکل بگیرد؟ آنهم در سرزمینی که 350 میلیون اسلحه در خانه های مردم است.
رأی نیاوردنِ ترامپ و شکست او مساله ای است که باراک اوباما و حلقهی پیرامون اوباما "فعلا" بر آن متمرکز شده اند ولی فردای رأی نیاوردن ترامپ، مساله ای بزرگتر و پیچیده تر است! آیا او کسی است که بدون تحمیلِ هزینه های زیاد به کشور کنار برود؟
🔵 آمریکا سرزمینی است که انسانِ مهاجر در آن سعی و خطای بسیار داشته و دموکراسی آمریکایی امری است که در معرض فراز و نشیبهای بسیار بوده است. این دموکراسی کامل نیست ولی محصول تلاش انسان است در ایجاد ساختار برای اداره جامعه.
سوال اساسی این است که انتقال قدرت در فردای انتخابات 5 نوامبر 2024 در این کشور چگونه خواهد بود؟
https://www.tgoop.com/solseghalam