SQL Server

وقتی DBA باشی و سرورها قهر می‌کنن! 🤷‍♂️

یکی از ویژگی‌های بارز یه DBA خفن، خونسردی و اعتماد به نفس در لحظه بحرانه. اگه تو شرایط اضطراری بخوای استرس بگیری، همه‌چی رو بدتر می‌کنی. 🥶 این یه اصله.

چند سال پیش، سرورهای ما یهو قهر کردن و عجیب غریب کند شدن. 🐢 جای من وسط سالن بود و از اونجایی که سیستممون سراسری بود، تلفن‌های واحد داشت سوراخ می‌شد 📞 و حضوری هم ملت قطاری می‌اومدن کنارم. 🏃‍♂️

خلاصه شروع کردیم به مانیتورینگ که ببینیم قضیه از چه قراره. یهو به خودم اومدم دیدم دور مانیتورم ۲۵ تا کله چیده شده! 👨‍👩‍👧‍👦 از هر واحدی یکی! یه لحظه احساس کردم تو یه آکواریومم و همه اومدن ماهی‌گیری! 🐟

اول به همه گفتم برن سر جاشون که من حداقل بتونم نفس بکشم. هنوز داشتم دنبال دلیل اصلی می‌گشتم که مدیرمون اومد و با قاطعیت گفت: «اول باید Linked Serverها رو قطع کنی! مشکل از اونجاست.» 😤

گفتم: «مدیر، ربطی به اونا نداره.» 🤔 گفت: «همینی که من میگم!» 😠 منم دیگه با آرامش گفتم: «من این کارو نمی‌کنم. بذارید کارم رو بکنم.» ✋

خلاصه با مدیر هم بحث کردم و رفت. کار رو اصلاح کردم و مشکل حل شد. ✅

بعد تو جلسه، مدیر برگشت گفت: «چرا حرف منو گوش نکردی؟» 🤨 گفتم: «چون شما تخصص این کار رو ندارید و در مواقع بحران، صلاحیت ندارید به من بگید چیکار کنم. من اینجا هستم که از تخصصم استفاده کنم. یا به من اعتماد دارید یا ندارید. اگه دارید، دیگه تو کارم دخالت نکنید.» 😉 ( البته بعدش هم همچنان اونجا مشغول به کار بودم 😁 . خداروشکر این فضا وجود داشت که بتونیم این مدلی صحبت کنیم)

این خاطره رو گفتم که بگم نداشتن استرس و همچنین اعتماد به نفس داشتن توی لحظات بحرانی، حرف اول رو می‌زنه. 💯

شما چه تجربه یا خاطره مشابهی دارید؟ برامون بنویسید! 👇

👍24❤4👌2👏1🤔1

www.tgoop.com/sql_server/844

1.69K viewsHamidreza, Aug 25 at 05:34

وقتی DBA باشی و سرورها قهر می‌کنن! 🤷‍♂️

یکی از ویژگی‌های بارز یه DBA خفن، خونسردی و اعتماد به نفس در لحظه بحرانه. اگه تو شرایط اضطراری بخوای استرس بگیری، همه‌چی رو بدتر می‌کنی. 🥶 این یه اصله.

چند سال پیش، سرورهای ما یهو قهر کردن و عجیب غریب کند شدن. 🐢 جای من وسط سالن بود و از اونجایی که سیستممون سراسری بود، تلفن‌های واحد داشت سوراخ می‌شد 📞 و حضوری هم ملت قطاری می‌اومدن کنارم. 🏃‍♂️

خلاصه شروع کردیم به مانیتورینگ که ببینیم قضیه از چه قراره. یهو به خودم اومدم دیدم دور مانیتورم ۲۵ تا کله چیده شده! 👨‍👩‍👧‍👦 از هر واحدی یکی! یه لحظه احساس کردم تو یه آکواریومم و همه اومدن ماهی‌گیری! 🐟

اول به همه گفتم برن سر جاشون که من حداقل بتونم نفس بکشم. هنوز داشتم دنبال دلیل اصلی می‌گشتم که مدیرمون اومد و با قاطعیت گفت: «اول باید Linked Serverها رو قطع کنی! مشکل از اونجاست.» 😤

گفتم: «مدیر، ربطی به اونا نداره.» 🤔 گفت: «همینی که من میگم!» 😠 منم دیگه با آرامش گفتم: «من این کارو نمی‌کنم. بذارید کارم رو بکنم.» ✋

خلاصه با مدیر هم بحث کردم و رفت. کار رو اصلاح کردم و مشکل حل شد. ✅

بعد تو جلسه، مدیر برگشت گفت: «چرا حرف منو گوش نکردی؟» 🤨 گفتم: «چون شما تخصص این کار رو ندارید و در مواقع بحران، صلاحیت ندارید به من بگید چیکار کنم. من اینجا هستم که از تخصصم استفاده کنم. یا به من اعتماد دارید یا ندارید. اگه دارید، دیگه تو کارم دخالت نکنید.» 😉 ( البته بعدش هم همچنان اونجا مشغول به کار بودم 😁 . خداروشکر این فضا وجود داشت که بتونیم این مدلی صحبت کنیم)

این خاطره رو گفتم که بگم نداشتن استرس و همچنین اعتماد به نفس داشتن توی لحظات بحرانی، حرف اول رو می‌زنه. 💯

شما چه تجربه یا خاطره مشابهی دارید؟ برامون بنویسید! 👇

BY SQL Server