Telegram Web
‏دلم برات تنگ میشه، ولی باید فراموشت کنم.
این روزای سختم که تموم بشه، من میمونم و یه مشت آدم از چشم افتاده.
این archive story اینستاگرام هم جای ناراحت کننده ایه.
روح او پاره بود؛ روح من سوخته! اما وقتی باهم بودیم زخم‌هایمان کمی کم‌تر درد می‌کردند. وقتی باهم بودیم تحمل گذشته، به دردناکی همیشه نبود.
چمیدونم والا؛ شاید اگه میموندی و نمی‌رفتی همه‌چی درست میشد.
‏عزیزم من فصل ۵ زندگیمم تو فصل ۳ بودی انقدر ریکوئست نده.
از‌ وسعت‌ تنهایی‌ام آنقدر‌ بگویم،
تنها‌ کس‌ِ من‌ بودی‌ و‌ من هیچکسِ‌ تو..
یه افسانه ژاپنی هست که میگه یه نخ سرخ رنگ هست که انسان رو به نیمه گمشده‌اش وصل میکنه این افسانه میگه دو نفری که با این نخ سرخ رنگ به هم وصل شده باشن فرقی نمیکنه چقدر دور، بالاخره یه روزی به هم میرسن این نخ ممکنه گره بخوره، کش بیاد ولی هیچوقت پاره نمیشه.
انسان‌ها شبیه هم عمر نمی‌کنند؛ یکی زندگی می‌کند، یکی تحمّل!
💛🌛
‏بغل کن مرا چنان
که هیچکس نفهمد زخم؛ روی تن من بود، یا تو.
‏+ تا کی؟
- تا وقتی‌‌که یکی بیاد، بشه به تنهایی ترجیحش‌داد.
آخرش یه دختر 50 کیلویی بهت زور میگه حالا هی وزنه بزن.
بنظرم یکی از بهترین هنرای انسان رها کردنه، که من توش فاجعم.
و منی که در میان دردهایم، تو را درمان دیدم!
گاهی سنگین‌ترین باری که آدم به دوش می‌کشه، فکر هایِ تو سرشه.
2025/01/31 22:49:08
Back to Top
HTML Embed Code: