tgoop.com/tabarshenasi_ketab/18652
Last Update:
🔹هایدگر روباه
نوشتهی هانا آرنت
(Heidegger the Fox)
ترجمهی محمدسعید حنایی کاشانی
منبع: مجلهی بخارا، ویژهنامهی هانا آرنت، شماره ۵۸، سال ۸۵، صص۳۸۴ - ۳۸۳.
هایدگر با غرور بسیار میگوید: «مردم میگویند که هایدگر روباه است». داستان حقیقی هایدگر روباه این است: روزی روزگاری روباهی بود که آن قدر از موذیگری بیبهره بود که نه تنها در تلهها گرفتار میشد بلکه حتی از گفتن فرق تله و غیرتله نیز ناتوان بود. این روباه به ناتوانی دیگری نیز دچار بود. خز پوستش عیب داشت و بنابراین او در برابر سختیهای زندگی روباهها به طور کامل از محافظ طبیعی بیبهره بود. این روباه بعد از آنکه تمامی جوانی خود را صرف گشتن در اطراف تلههای مردم کرد و یک تکه از پوستش هم سالم نماند، تصمیم گرفت از جهان روباهها نیز کناره بگیرد و برای خودش سوراخی دست و پا کند. او با وجود تجربهی گسترده و باورنکردنی خود از افتادن در تلهها، و نادانی تکان دهندهاش از فرق میان تلهها و غیرتلهها به اندیشهای کاملاً تازه و ناشنیده در میان روباهها رسید: او از سوراخ خود تله ساخت. او خودش را تو سوراخ جا داد و آن را مانند سوراخی معمولی ساخت ــ نه از روی حیلهگری، بلکه به این دلیل که او همیشه گمان میکرد که تلههای دیگران سوراخهایشان بود - و سپس تصمیم گرفت که به شیوهی خودش موذی شود و این تله را که خودش ساخته بود و تنها مناسب خودش بود برای دیگران نامناسب سازد. این باز ثابت میکرد که چقدر نادانی او از تلهها زیاد است: هیچکس در تلهی او نمیرفت، چون خودش در آن نشسته بود این مسأله او را آزار میداد با این همه، همه میدانند که همهی روباهها با وجود موذیگریشان گهگاه در تله گرفتار میشوند. چرا تلهی روباه - به ویژه تلهای که روباهی ساخته باشد که بیش از هر روباه دیگر به تله افتاده است - نباید با تلههای انسانها و شکارچیها رقابت کند؟ بدیهی است به این دلیل که این تله چندانکه باید به وضوح نشان نمیداد که تله بود و بنابراین به ذهن روباه ما گذشت که تله خود را به زیبایی بیاراید و نشانههای کاملاً واضحی در همه جا بر آن بیاویزد که کاملاً به وضوح بگوید: «همه بیایید اینجا؛ این تله است، زیباترین تلهای که در دنیاست». از همین نکته معلوم بود که هیچ روباهی اشتباهی گذارش به این تله نمیافتاد. با این همه، بسیاری آمدند زیرا این تله سوراخ روباه ما بود، و اگر شما میخواستید او را ببینید خانهاش همانجا بود و شما باید به تلهی او قدم میگذاشتید. البته، همه بجز روباه ما میتوانستند باز از آن بیرون بیایند. این تله دقیقاً به اندازهی قامت خودش بود. اما این روباه که در این تله زندگی میکرد مغرورانه میگفت: «بسیاری برای دیدنـم بـه تـلـهام قـدم میگذارند چون من از همهی روباهها بهتر شدهام». و حقیقتی نیز در این سخن بود: هیچکس ماهیت تلهها را بهتر از کسی نمیشناسد که تمام عمر طولانی خویش را در تلهای می نشیند.
@tabarshenasi_ketab
BY تبارشناسی کتاب
Share with your friend now:
tgoop.com/tabarshenasi_ketab/18652