#طنزیمات_ادبی
نقیضه
«در کشور ما رونق اگر نیست ربا هست»
هر گوشه ی آن دزدی و نیرنگ و ریا هست
ما جنبه ی شادی و خوشی هیچ نداریم
هر قدر بخواهی عوضش درد و بلا هست
اندوه به «سیما»ی وطن سایه فکنده است
تنها خبرِ مرگ، در اخبار «صدا» هست
المنه لَله که در این شهرِ پر از پول
در حومه ی ما هر دو قدم شصت گدا هست
ماندیم همه عمر اگر رهروِ ناکام
دور و برمان راهزنِ کامروا هست
در گوشه کنار دِه ما، شکر خدا را
از عهدِ گذشته، دو سه تن از عُقلا هست
دادند بشارت که درِ میکده باز است
یعنی که مرا درد اگر هست، دوا هست!
#خالوراشد
@rashedansari
@tanz20 👈
نقیضه
«در کشور ما رونق اگر نیست ربا هست»
هر گوشه ی آن دزدی و نیرنگ و ریا هست
ما جنبه ی شادی و خوشی هیچ نداریم
هر قدر بخواهی عوضش درد و بلا هست
اندوه به «سیما»ی وطن سایه فکنده است
تنها خبرِ مرگ، در اخبار «صدا» هست
المنه لَله که در این شهرِ پر از پول
در حومه ی ما هر دو قدم شصت گدا هست
ماندیم همه عمر اگر رهروِ ناکام
دور و برمان راهزنِ کامروا هست
در گوشه کنار دِه ما، شکر خدا را
از عهدِ گذشته، دو سه تن از عُقلا هست
دادند بشارت که درِ میکده باز است
یعنی که مرا درد اگر هست، دوا هست!
#خالوراشد
@rashedansari
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
گفتیم نه غربی ونه شرقی هستیم
بر گردن ظلم ارّه برقی هستیم
شد ارزش پول مملکت یک به هزار
بنگر! که چگونه در ترّقی هستیم
#مهدی_مباشر
@tanz20
گفتیم نه غربی ونه شرقی هستیم
بر گردن ظلم ارّه برقی هستیم
شد ارزش پول مملکت یک به هزار
بنگر! که چگونه در ترّقی هستیم
#مهدی_مباشر
@tanz20
#طنزیمات_ادبی
سحر با باد میگفتم حدیث صورت و سیلی
ندا آمد که فعلا صبر کن تا بعدِ تعطیلی
الا ای دولت طالع که دایم در پی جنگی
چه فرقی میکند جنگ شما با جنگ تحمیلی؟
کسی هرگز نزد سیلی به زیر گوش قدرت ها
چنانکه با ظرافت ضربه زد آقای استیلی!
اگر از بنده میپرسی سیاست را رها کن، چون...
دخالت کردن بیجاست در دعوای فامیلی
زمانی ترسم از بی دانشی و بی سوادی بود
ولی ترسم شده حالا شروع سال تحصیلی
ندارد طاقت این دردها را هیچ انسانی
اگر چه بیمه های آدمی باشند تکمیلی
من از ریش و سیبیلِ توأمان بسیار میترسم
نمیترسم ولی بسیار از افراد سیبیلی
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به جای بودن از این خاک، بودم کاش از شیلی
#مهدی_خضری
@greenmehdi
@tanz20 👈
سحر با باد میگفتم حدیث صورت و سیلی
ندا آمد که فعلا صبر کن تا بعدِ تعطیلی
الا ای دولت طالع که دایم در پی جنگی
چه فرقی میکند جنگ شما با جنگ تحمیلی؟
کسی هرگز نزد سیلی به زیر گوش قدرت ها
چنانکه با ظرافت ضربه زد آقای استیلی!
اگر از بنده میپرسی سیاست را رها کن، چون...
دخالت کردن بیجاست در دعوای فامیلی
زمانی ترسم از بی دانشی و بی سوادی بود
ولی ترسم شده حالا شروع سال تحصیلی
ندارد طاقت این دردها را هیچ انسانی
اگر چه بیمه های آدمی باشند تکمیلی
من از ریش و سیبیلِ توأمان بسیار میترسم
نمیترسم ولی بسیار از افراد سیبیلی
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به جای بودن از این خاک، بودم کاش از شیلی
#مهدی_خضری
@greenmehdi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
از برکتِ انقلاب بهمن
اوضاع ردیف و روبراه است
مردم همه سرخوشند و مسرور
سیما و صدای ما گواه است
ناچیز ؛ تورم و گرانی
صد ؛ رتبه ی شاخصِ رفاه است
در هر طرفی وفور نعمت
هر گوشه پُر از گل و گیاه است
هر آینه گاومان به زایش
انگار همیشه پا بماه است
آزادی مان به حدِ کافیست
( البته زیادیش گناه است)
آسوده به دیرِ خود نصارا
درویش امان به خانقاه است
هر شخص کمی بِاختلاسد!
معدوم به حکم دادگاه است
ایضاً که عدالت قضایی
اسباب امیدِ بی پناه است
هر صنعت و معدن و تجارت
در دستِ توانگر سپاه است
با توسعه ی هوا فضامان
میمون دو سه تا بِروی ماه است
هر کس بجز این اگر بگوید
مزدورِ ترامپِ رو سیاه است
آن شایعه های دشمنان هم
باور بکنید اشتباه است ....
در کُل همه چیز خوب و عالی
مانند همان زمان شاه است!
#محمد_رضا_صادقی
@tanz20
از برکتِ انقلاب بهمن
اوضاع ردیف و روبراه است
مردم همه سرخوشند و مسرور
سیما و صدای ما گواه است
ناچیز ؛ تورم و گرانی
صد ؛ رتبه ی شاخصِ رفاه است
در هر طرفی وفور نعمت
هر گوشه پُر از گل و گیاه است
هر آینه گاومان به زایش
انگار همیشه پا بماه است
آزادی مان به حدِ کافیست
( البته زیادیش گناه است)
آسوده به دیرِ خود نصارا
درویش امان به خانقاه است
هر شخص کمی بِاختلاسد!
معدوم به حکم دادگاه است
ایضاً که عدالت قضایی
اسباب امیدِ بی پناه است
هر صنعت و معدن و تجارت
در دستِ توانگر سپاه است
با توسعه ی هوا فضامان
میمون دو سه تا بِروی ماه است
هر کس بجز این اگر بگوید
مزدورِ ترامپِ رو سیاه است
آن شایعه های دشمنان هم
باور بکنید اشتباه است ....
در کُل همه چیز خوب و عالی
مانند همان زمان شاه است!
#محمد_رضا_صادقی
@tanz20
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
پیشانی اَر ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
#فروغ_فرخزاد
(هشت دی۱۳۱۳ _ بیستوچهار بهمن ۱۳۴۵)
@tanz20
پیشانی اَر ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
#فروغ_فرخزاد
(هشت دی۱۳۱۳ _ بیستوچهار بهمن ۱۳۴۵)
@tanz20
#طنزیمات_ادبی
مرگ در کپّه آی میچسبد
دوغ با لپه آی میچسبد
اسکناس از خزانهای برسد
قدر یک چپه آی میچسبد
جا نباشد، قضای حاجت هم
پشت یک تپه آی میچسبد
شرمسارم که بی ادب شدهام
ناخوشاحوال، بیمه میخواهد
غاز لاغر، ولیمه میخواهد
تابه دنبال املتی کوچک
گوجهای نصفه نیمه میخواهد
ناتراز است گاز شهر و تنور
چوب و یک خرده هیمه میخواهد
باز شیرین تر از رطب شدهام
آسمان با غرنبهاش خوب است
هر که پرزور، سنبهاش خوب است
توپ پر باد هر کجا دیدی
مطمئنا تلنبهاش خوب است
نامدیری خوش اشتها میگفت
زیرمیزی، قلنبهاش خوب است
مثل هر شب دچار تب شدهام
سیر و کاهو و مرزه کودآلود
مُردم از این هوای دودالود
شهرِ بی باغ و باد و شانه بسر
علتش مافیای سودآلود
کوچه بی برق بود و افتادم
پا و آرنج و رخ ، کبود آلود
درب و داغان نان شب شده ام
سکه در ذات خود فنر دارد
شک ندارم دلار پر دارد
خودروام ریپ میزند هر روز
خوش به احوال آن که خر دارد
زندگی چیست؟ پاسخش این است
آن چه هر لحظه دردسر دارد
من که بدجور جان به لب شدهام
#مصطفی_مشایخی
@tanz20
مرگ در کپّه آی میچسبد
دوغ با لپه آی میچسبد
اسکناس از خزانهای برسد
قدر یک چپه آی میچسبد
جا نباشد، قضای حاجت هم
پشت یک تپه آی میچسبد
شرمسارم که بی ادب شدهام
ناخوشاحوال، بیمه میخواهد
غاز لاغر، ولیمه میخواهد
تابه دنبال املتی کوچک
گوجهای نصفه نیمه میخواهد
ناتراز است گاز شهر و تنور
چوب و یک خرده هیمه میخواهد
باز شیرین تر از رطب شدهام
آسمان با غرنبهاش خوب است
هر که پرزور، سنبهاش خوب است
توپ پر باد هر کجا دیدی
مطمئنا تلنبهاش خوب است
نامدیری خوش اشتها میگفت
زیرمیزی، قلنبهاش خوب است
مثل هر شب دچار تب شدهام
سیر و کاهو و مرزه کودآلود
مُردم از این هوای دودالود
شهرِ بی باغ و باد و شانه بسر
علتش مافیای سودآلود
کوچه بی برق بود و افتادم
پا و آرنج و رخ ، کبود آلود
درب و داغان نان شب شده ام
سکه در ذات خود فنر دارد
شک ندارم دلار پر دارد
خودروام ریپ میزند هر روز
خوش به احوال آن که خر دارد
زندگی چیست؟ پاسخش این است
آن چه هر لحظه دردسر دارد
من که بدجور جان به لب شدهام
#مصطفی_مشایخی
@tanz20
#طنزیمات_ادبی
اهل فضلم، اهل علم ام، با سوادم، دکترم
از معانی و بیان و منطق و حکمت پُرم
هندِ معنا را به علم خود ماهاتما گاندی ام
هم به بنگال سخن رابیندرانات تاگورم
عالم احکام دینم، صاحب ده کارتخوان
در امور علم و تقوا نیز صاحب کنترم
روزوشب در راه کسب علم می ریزم عرق
مزه دارم، خوشخوراکم، تخمه های سنقرم
با تمام احترامی که براشان قائلم
صحبت می، باشد از دست عزیزان می خورم
بست کپسول و شلنگم نی ازینم نی از آن
باعث پیوند گاز وآتشم رگلاتورم
فارس میدان عشقم هم بلوچم هم عرب
هم لک ام. هم ترک هستم، کرد هستم، هم لرم
اتلتیکم، بارسلونایم، رئالم، سیتی ام
آرسنالم، اف ث کلن ام، چلسی ام،پاختاکورم
نان من هرچند آجر شد بدست عده ای
زیر دندان همانها نیستم نان، آجرم
ناامید از چرخ دوران نیستم، از آنکه گفت-
دائما یکسان نباشد حال دوران دلخورم.
دیده ام نادیدنی های فراوانی که من
شاهد شبهای عشقم، روشنم، آباژورم
بس نماز صبح ها را با تیمم خوانده ام
آن مسلمانم که اهل حمله ی گازانبرم
«این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمت است»
چاتمرام آسایشه قیرخ ایکه ایل دور قاچورَم(۱)
ترجمه این عبارت ترکی:
به آسایش نمی رسم با اینکه چهل و دو سال است دارم دو دو می زنم
#جواد_نوری
@sharashoobam
@tanz20👈
اهل فضلم، اهل علم ام، با سوادم، دکترم
از معانی و بیان و منطق و حکمت پُرم
هندِ معنا را به علم خود ماهاتما گاندی ام
هم به بنگال سخن رابیندرانات تاگورم
عالم احکام دینم، صاحب ده کارتخوان
در امور علم و تقوا نیز صاحب کنترم
روزوشب در راه کسب علم می ریزم عرق
مزه دارم، خوشخوراکم، تخمه های سنقرم
با تمام احترامی که براشان قائلم
صحبت می، باشد از دست عزیزان می خورم
بست کپسول و شلنگم نی ازینم نی از آن
باعث پیوند گاز وآتشم رگلاتورم
فارس میدان عشقم هم بلوچم هم عرب
هم لک ام. هم ترک هستم، کرد هستم، هم لرم
اتلتیکم، بارسلونایم، رئالم، سیتی ام
آرسنالم، اف ث کلن ام، چلسی ام،پاختاکورم
نان من هرچند آجر شد بدست عده ای
زیر دندان همانها نیستم نان، آجرم
ناامید از چرخ دوران نیستم، از آنکه گفت-
دائما یکسان نباشد حال دوران دلخورم.
دیده ام نادیدنی های فراوانی که من
شاهد شبهای عشقم، روشنم، آباژورم
بس نماز صبح ها را با تیمم خوانده ام
آن مسلمانم که اهل حمله ی گازانبرم
«این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمت است»
چاتمرام آسایشه قیرخ ایکه ایل دور قاچورَم(۱)
ترجمه این عبارت ترکی:
به آسایش نمی رسم با اینکه چهل و دو سال است دارم دو دو می زنم
#جواد_نوری
@sharashoobam
@tanz20👈
#طنزیمات_ادبی
افسوس که پَندِ پیر را گم کردید
هر چارهٔ ناگزیر را گم کردید
در عصرِ نشان و بلد و گوگلمَپ
ای بیخردان مسیر را گم کردید!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
افسوس که پَندِ پیر را گم کردید
هر چارهٔ ناگزیر را گم کردید
در عصرِ نشان و بلد و گوگلمَپ
ای بیخردان مسیر را گم کردید!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
شولای شرف به قامت آویخته است
با رنج و فشار هم در آمیخته است
سالار ترین ساقی عالم "پدر" است
از بس که برای ما عرق ریخته است
#تورج_میرزا
@yallanchi
@tanz20 👈
شولای شرف به قامت آویخته است
با رنج و فشار هم در آمیخته است
سالار ترین ساقی عالم "پدر" است
از بس که برای ما عرق ریخته است
#تورج_میرزا
@yallanchi
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
یک عمر تو را نشاند بر کول خودش
داده به تو از گندم محصول خودش
با این همه زحمت که کشیده باید
جوراب خرید؟ آنهم از پول خودش؟
#محمود_برزین
افسوس جهان به کام دارا شده است
دانا شده هر کسی توانا شده است
دیشب چه یواشکی پدر آمد و خفت
گویا سبدش بدون کالا شده است
#خالو_راشد
ای عشق و امید و غیرت آموختهها
ای چشم به جیب خالیاش دوختهها
یک خسته نباشید به او هدیه دهید
روز پدر است ای «پدرسوخته»ها
#مجتبى_صادقی
@tanz20 👈
یک عمر تو را نشاند بر کول خودش
داده به تو از گندم محصول خودش
با این همه زحمت که کشیده باید
جوراب خرید؟ آنهم از پول خودش؟
#محمود_برزین
افسوس جهان به کام دارا شده است
دانا شده هر کسی توانا شده است
دیشب چه یواشکی پدر آمد و خفت
گویا سبدش بدون کالا شده است
#خالو_راشد
ای عشق و امید و غیرت آموختهها
ای چشم به جیب خالیاش دوختهها
یک خسته نباشید به او هدیه دهید
روز پدر است ای «پدرسوخته»ها
#مجتبى_صادقی
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
طنزنامهی خواندنی استاد
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
برای دوست عزیزم سیّدابراهیم نبوی -حفظه الله فی الدارین-
خدمت مستطاب ذوالتکریم
حضرت شیخ، سیّد ابراهیم
به تو از جانب تمامی خلق
یک «سلام علیکم» از ته حلق
یک «سلام علیک» طولانی
سرش اینجا، تهش بریتانی
یک «سلام» قرین به سوز جگر
چون سلام شیوخ بر منبر
بعد اظهار دوستی و سلام
دارد این بنده چار پنج کلام
تو که در طنز صاحب نظری
مگر از کار ملک بیخبری؟
طنز، گفتند پایه میخواهد
نقد پرمایه ...یه میخواهد
در جهانی که مایهاش سختیست
...یه هم از ادات بدبختیست
شد بسی آدم گرانمایه
کلّهپا با هزار من ...یه
[صحبت از ...یه است و شیرین است
شعر ...ی که گفتهاند این است!]
تو در این روزگار وانفسا
داخل باغ نیستی چه بسا
شده در خطبههای آدینه
هتک اهل قلم نهادینه
فیالمثل شخص «اکبر گنجی»
-گرچه از حرف بنده میرنجی-
میشود عاقبت هدر خونش
میگذارند دستکم کو...
اکبر گنجی آشنای من است
یار دیرین و باوفای من است
میکنم کیف از نوشتهی او
صحبت تازه و برشتهی او
مینویسند، حیف، بعد عدم
روی گورش «شهید راه قلم»!-
آنچنان مرگ و اینچنین مرده
هرکه گفته شهید ... خورده!
*
تو که در نقد و طنز استادی
نه که از هفت دولت آزادی
مینویسی در آریا و نشاط
تند و بیاحتیاط و با افراط
به خیالت که توی سوئیسی
که خودت دلبخواه بنویسی
تو که یکدفعه پنج-شش هفته
چوب در پاچهات فرو رفته
تو که زندان کشیدهای اخوی
طعم آن را چشیدهای اخوی
میرسد ناگهان یکی الکی
از همین بچّههای «دهنمکی»
مینماید تو را میان گذر
امر معروف و نهی از منکر
آلت فعل او زبان خوش است
رویش البته یککمی ترش است
میشود بیخت از زمین کنده
میروی لای دست «پوینده»
*
بود رانندهای زمان قدیم
شوفر خطّ شوش-شابدولعظیم
در وصيّت نوشت با فرزند
که بیا بشنو از پدر این پند
گر مسافر تو را کند تحسین
که: «برو تندتر» نکن تمکین
میل دارد هر آدمی لابد
که رسد زودتر به مقصد خود
تو به گفتار خلق گوش نده
برو آهسته، گاز توش نده
اسب شد مبتلا به جفتک و گو...
اشتر آهسته میرود شب و روز
رفتم آهسته بنده تا مادرید
تند رفت آن یکی به قم نرسید
*
خانمی دوستدار شعر و سرود
از قضا پیش بنده آمده بود
گفتمش «بحث شعر شیرین است
ویژگیهای شعر خوب این است:
محکم و آبدار و پابرجا
گرم و احساسی و بلند و رسا»
خانم از گفتههای من رنجید
سرخ شد، بعد ازآنکه لب ورچید،
گفت: ای بیحیا، چه پررویی
وصف ... است این که میگویی!
هر کسی حرف را -غنی و فقیر-
میکند طبق میل خود تفسیر
بالاخص طنز را که هست مدام
پر از ایهام و نکته و ابهام
گر نویسی ز کفش و دمپایی
باز برمیخورد به یک جایی
شب، نویسی ز آدمی مرده
صبح، بینی به «زنده» برخورده
در مذمّت اهل زمانه گوید -لعنهم الله-
نشوی شادمان اگر گهگه
خلق گویند بهبه و چهچه
این جماعت که شاد و خندانند
داخل آدمت نمیدانند
آنکه میگفت: «آفرین پسرک»
گوید ار مبتلا شوی «بهدرک»!
آنکه گوید: «دم فلانی گرم»
گوید آن روز «باشه، دندش نرم»!
باشد اکنون به نرخ زر ورقت
توی زندان «قصر» ... لقت
در حکایت شمسالواعظین، کی جان به در برد و رجوع به حکایت شیرین ...
گفته بودی جناب «شمسالوا»
که «عظین»ش نشد در آنجا جا-
چرت و پرت مرا پسندیده
به افاضات بنده خندیده
خود ایشان کنار دفتر توس
متّهم شد به خائن و جاسوس
حضرتش، وقت آمدن سر کار
شد مواجه به لشکر «انصار»
اندر آن تنگنای بیم و امید
ریش او هم به داد او نرسید
آن یکی یا یکی از افرادش
سر پایی نمود ارشادش
زان وقایع اگر چه جان در برد
لیکن البته چند مشتی خورد
آن برادر اگر چه مشت زدش
کرد مردی، نزد به جای بدش!
لطمه اصلاً به پایهاش نزدند
هیچ مشتی به ...اش نزدند
مانده آن مشت هم به طالع سعد
مطمئناً برای دفعهی بعد!
به چه دردی، بگو که فیالغایه
میخورد سردبیر بی...!؟
در فواید ... و لزوم محافظت از آن فرماید:
مردمان را در این جهان، فرزند!
نیست چون ... چیزی ارزشمند
مرد را در جهان ز خشک و ز تر
نیست چیزی ز ...ـایه واجبتر
ران مرغ آیت لوندی اوست
«تخم» او رمز سربلندی اوست
پیش فرزانگان ز عصر حجر
دنبلان بوده از جگر بهتر
گر کنی همنشین با نخودش
تره هم میرود به تخم خودش
هی به تخمت حواله دادی مفت
تخم اگر بشکند چه خواهی گفت؟
گر نخواهی رسد به ... خراش
حافظ بیضهی حکومت باش!
در اعتذار و ختم کلام فرماید:
الغرض، بنده خیرخواه توأم
مخلص لطف گاهگاه توأم
«سین، الف، نونِ» مهربان منی
نور چشمی، عزیز جان منی
یککمی تند میروی گاهی
ورنه خوبی، گلی، ملی، ماهی
شعر ما باعث مرارت شد
عذر میخواهم ار جسارت شد
بهر تعظیم میشود دولّا
دوستدار صمیمیات «مُلّا»
استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد 🌿🌿
(پانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۸ - دهم آذر ۱۳۹۷)
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
این وضع، سزای اینچنین خانه نبود
خوشبختی ما قصه و افسانه نبود
ما هیچ، ولی هایده هم میفهمید
بدبختی ما گناه بیگانه نبود
#علی_تقیزاده
@ali44900
@tanz20 👈
این وضع، سزای اینچنین خانه نبود
خوشبختی ما قصه و افسانه نبود
ما هیچ، ولی هایده هم میفهمید
بدبختی ما گناه بیگانه نبود
#علی_تقیزاده
@ali44900
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
سفره
#طنزیمات_ادبی
رنج و غم بیحساب خوردن
یک جرعه مسِ مذاب خوردن
در ماه حرام، قتل کردن
ماه رمضان شراب خوردن
از کاسهء سگ و بلکه بدتر!
از ظرف ترامپ، آب خوردن
آبِ لجن کثیفِ بدبو
از لولهء فاضلاب خوردن
رفتن به مبال و چیزی آنجا
-بر روی شما گلاب- خوردن
در اینستاگرام به خاطر لایک
قر دادن و پیچ و تاب خوردن
ده مرتبه تیر غیب خوردن
ایضاً دو سه تا شهاب خوردن
بعد از متلک، دو فحش ناجور
از دلبرِ بد حجاب خوردن
"ما را همه شب" که تا برَد خواب
یک عالمه قرصخواب خوردن
از هیچ خری رکب نخوردن
امّا رکب از رکاب خوردن
مثل حسنک به دار رفتن
با قرمطیان کباب خوردن
هرشام به جای اسپاگتی
ده متر کِش و طناب خوردن!
یک پیک عرق میان انظار
با شازده احتجاب خوردن
بیکار نشسته مثل دولت
هر روز غم حباب خوردن
یک عمر دو لقمه نان خالی
با استرس و عذاب خوردن
از حقّ خودت سوال کردن
اردنگی در جواب خوردن
باتوم و چماق و چوب و تیشه
بی قدرت انتخاب خوردن
کفگرگی و مشت و پنجه هرشب
در داخل تختخواب خوردن
دارد بخدا شرف که نانی
از سفرهء انقلاب خوردن!
#عباس_احمدی
@abbasahmadi57
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
رنج و غم بیحساب خوردن
یک جرعه مسِ مذاب خوردن
در ماه حرام، قتل کردن
ماه رمضان شراب خوردن
از کاسهء سگ و بلکه بدتر!
از ظرف ترامپ، آب خوردن
آبِ لجن کثیفِ بدبو
از لولهء فاضلاب خوردن
رفتن به مبال و چیزی آنجا
-بر روی شما گلاب- خوردن
در اینستاگرام به خاطر لایک
قر دادن و پیچ و تاب خوردن
ده مرتبه تیر غیب خوردن
ایضاً دو سه تا شهاب خوردن
بعد از متلک، دو فحش ناجور
از دلبرِ بد حجاب خوردن
"ما را همه شب" که تا برَد خواب
یک عالمه قرصخواب خوردن
از هیچ خری رکب نخوردن
امّا رکب از رکاب خوردن
مثل حسنک به دار رفتن
با قرمطیان کباب خوردن
هرشام به جای اسپاگتی
ده متر کِش و طناب خوردن!
یک پیک عرق میان انظار
با شازده احتجاب خوردن
بیکار نشسته مثل دولت
هر روز غم حباب خوردن
یک عمر دو لقمه نان خالی
با استرس و عذاب خوردن
از حقّ خودت سوال کردن
اردنگی در جواب خوردن
باتوم و چماق و چوب و تیشه
بی قدرت انتخاب خوردن
کفگرگی و مشت و پنجه هرشب
در داخل تختخواب خوردن
دارد بخدا شرف که نانی
از سفرهء انقلاب خوردن!
#عباس_احمدی
@abbasahmadi57
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
ما که رسوای جهانیم ، چه بایدن،چه ترامپ
ناامید از همگانیم، چه بایدن چه ترامپ
یک دم آسوده نماندیم ز باران بلا
داغدار و نگرانیم چه بایدن، چه ترامپ
ثروت ما همگی خرج اَتینا شده است
آفت افتاده به جانیم،چه بایدن، جه ترامپ
گیوه ی پاره و جیب تهی ما شاهد
روز وشب در پی نانیم، چه بایدن،چه ترامپ
مَرکب ما شده یک کهنه پراید حلبی
باز هم شیر ژیانیم، چه بایدن،چه ترامپ
زندگی پشت به ما کرده، که چندین سال است
فکر مرگ دگرانیم، چه بایدن، چه ترامپ
ما برای همه دنیا، چه صغیر وچه کبیر
دائم الخط ونشانیم، چه بایدن، چه ترامپ
ملّت ِ دور ز شادابی وشادی شده ایم
مجمع غمزدگانیم ، چه بایدن، چه ترامپ
هر کجاجنگ وکتک کاری وجنجال به پاست
هیزم ِ آتش آنیم، چه بایدن، چه ترامپ
دیدن وگفتن و خندیدن ما ممنوع است
در سکوت وخفقانیم، چه بایدن، چه ترامپ
ای هیولای گرانی ! تو نترسان ما را
خودمان بار گرانیم، چه بایدن، چه ترامپ
به کجا میرود و میرسد این روز سیاه
تا که خوابیم ندانیم، چه بایدن، چه ترامپ
#مهین_خادمی
@tanz20
ما که رسوای جهانیم ، چه بایدن،چه ترامپ
ناامید از همگانیم، چه بایدن چه ترامپ
یک دم آسوده نماندیم ز باران بلا
داغدار و نگرانیم چه بایدن، چه ترامپ
ثروت ما همگی خرج اَتینا شده است
آفت افتاده به جانیم،چه بایدن، جه ترامپ
گیوه ی پاره و جیب تهی ما شاهد
روز وشب در پی نانیم، چه بایدن،چه ترامپ
مَرکب ما شده یک کهنه پراید حلبی
باز هم شیر ژیانیم، چه بایدن،چه ترامپ
زندگی پشت به ما کرده، که چندین سال است
فکر مرگ دگرانیم، چه بایدن، چه ترامپ
ما برای همه دنیا، چه صغیر وچه کبیر
دائم الخط ونشانیم، چه بایدن، چه ترامپ
ملّت ِ دور ز شادابی وشادی شده ایم
مجمع غمزدگانیم ، چه بایدن، چه ترامپ
هر کجاجنگ وکتک کاری وجنجال به پاست
هیزم ِ آتش آنیم، چه بایدن، چه ترامپ
دیدن وگفتن و خندیدن ما ممنوع است
در سکوت وخفقانیم، چه بایدن، چه ترامپ
ای هیولای گرانی ! تو نترسان ما را
خودمان بار گرانیم، چه بایدن، چه ترامپ
به کجا میرود و میرسد این روز سیاه
تا که خوابیم ندانیم، چه بایدن، چه ترامپ
#مهین_خادمی
@tanz20
Forwarded from طنزیمات ادبی
شعر طنز اشتراکی
#طنزیمات_ادبی
دوش دیدم شرری در وسط بستان بود
پچ پچ و همهمه و فتنه ی بی پایان بود
سردرختی و زمینی همه درگیر نزاع
گوییا باغ درافتاده به صد بحران بود
خربزه سینه سپر کرد به دروازه ی باغ
تیم را خیر سرش نقش اولیور کان بود
دوش در باغ، میان علمای میوه
همه ی بحث و سخن بر سر بادمجان بود
اولین میوه که اقرارِ ولایت کرد اوست
من گمانم که خیار است که با ایمان بود
نارگیلی به دومن ریش و سه کیلو تسبیح
گفت در هند پدر خانم من سلطان بود
من هلو بودم و فردوس برین جایم بود
پس چرا عاقبتِ من عقب نیسان بود؟!
حال پیداست که بیچاره کدو، تنبل نیست
مشکل باغ فقط کیویِ بی وجدان بود
پینه بر ناصیه ی سیب زمینی دیدم
زاهد خاک نشین منتظر غفران بود
حبّذا انبه که در حلق چه راحت می رفت
واقعا مثل لبو خوردن آن آسان بود
هندوانه وسط آمد پی شیرین کاری
با دوصد شور فقط منتظر دندان بود
کرد توهین عجیبی به وی اما کیوی
کیوی از روز ازل میوه که نه، حیوان بود
پیچ میخورد به صد فحش خیار چنبر
مثل طفلی به سر کوچه و بی تنبان بود
کمرش خم شد از اندیشه ی پول و غم نان
موز می خورد و دوای کمر او آن بود
موز می خواست از آن راه سوی کعبه رود
غافل از اینکه رهش جانب ترکستان بود
گوجه هم آمد و رخساره بر افروخته بود
گفت کوبیده چرا در بغل ریحان بود
اشبه الناس الی الگوجه، همین خرمالوست
کاین دو را شکل و شمایل به نظر یکسان بود
ازغم دوست به نارنج فشار آمد سخت
آب او بر همه پاشید و بسی گریان بود
فلفل از موعظه در رفت و به دوزخ افتاد
زین سبب تخم و تبارش همگی سوزان بود
بود انگور ولی کافر حربی زیرا
موجب وسوسه ی خیل خداجویان بود
طالبی نیز تقاضای چهل درصد داشت
گفت این توصیه ی دکتری ایشان بود
آه از کینه ی زردک ، بخدا این مردک
همچنان شیعه ی اولاد ابوسفیان بود
ای چغندر تو دگر فخر به شلغم نفروش!
شلغم از فیض کلم صاحب صد عنوان بود
ما مریدان پیازیم که در فقر و فنا
خرقه ای داشت که وا رفته و بس ارزان بود...
الغرض قشقرقی شد که فواکه له و په
بحث بین علما یکسره در جریان بود
بس بگشتم که بپرسم سبب غائله چیست
مفتی باغ دراین مسئله سرگردان بود
در نهایت نظر باغ به اجماع رسید
رای آن مجمع تشخیص به بادمجان بود
#جواد_نوری
#مهران_حسینی
@javadam_noori
@insta_tanz_mehranhoseini
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
دوش دیدم شرری در وسط بستان بود
پچ پچ و همهمه و فتنه ی بی پایان بود
سردرختی و زمینی همه درگیر نزاع
گوییا باغ درافتاده به صد بحران بود
خربزه سینه سپر کرد به دروازه ی باغ
تیم را خیر سرش نقش اولیور کان بود
دوش در باغ، میان علمای میوه
همه ی بحث و سخن بر سر بادمجان بود
اولین میوه که اقرارِ ولایت کرد اوست
من گمانم که خیار است که با ایمان بود
نارگیلی به دومن ریش و سه کیلو تسبیح
گفت در هند پدر خانم من سلطان بود
من هلو بودم و فردوس برین جایم بود
پس چرا عاقبتِ من عقب نیسان بود؟!
حال پیداست که بیچاره کدو، تنبل نیست
مشکل باغ فقط کیویِ بی وجدان بود
پینه بر ناصیه ی سیب زمینی دیدم
زاهد خاک نشین منتظر غفران بود
حبّذا انبه که در حلق چه راحت می رفت
واقعا مثل لبو خوردن آن آسان بود
هندوانه وسط آمد پی شیرین کاری
با دوصد شور فقط منتظر دندان بود
کرد توهین عجیبی به وی اما کیوی
کیوی از روز ازل میوه که نه، حیوان بود
پیچ میخورد به صد فحش خیار چنبر
مثل طفلی به سر کوچه و بی تنبان بود
کمرش خم شد از اندیشه ی پول و غم نان
موز می خورد و دوای کمر او آن بود
موز می خواست از آن راه سوی کعبه رود
غافل از اینکه رهش جانب ترکستان بود
گوجه هم آمد و رخساره بر افروخته بود
گفت کوبیده چرا در بغل ریحان بود
اشبه الناس الی الگوجه، همین خرمالوست
کاین دو را شکل و شمایل به نظر یکسان بود
ازغم دوست به نارنج فشار آمد سخت
آب او بر همه پاشید و بسی گریان بود
فلفل از موعظه در رفت و به دوزخ افتاد
زین سبب تخم و تبارش همگی سوزان بود
بود انگور ولی کافر حربی زیرا
موجب وسوسه ی خیل خداجویان بود
طالبی نیز تقاضای چهل درصد داشت
گفت این توصیه ی دکتری ایشان بود
آه از کینه ی زردک ، بخدا این مردک
همچنان شیعه ی اولاد ابوسفیان بود
ای چغندر تو دگر فخر به شلغم نفروش!
شلغم از فیض کلم صاحب صد عنوان بود
ما مریدان پیازیم که در فقر و فنا
خرقه ای داشت که وا رفته و بس ارزان بود...
الغرض قشقرقی شد که فواکه له و په
بحث بین علما یکسره در جریان بود
بس بگشتم که بپرسم سبب غائله چیست
مفتی باغ دراین مسئله سرگردان بود
در نهایت نظر باغ به اجماع رسید
رای آن مجمع تشخیص به بادمجان بود
#جواد_نوری
#مهران_حسینی
@javadam_noori
@insta_tanz_mehranhoseini
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
روزی اگر زمان به عقب رفت
لَختی در آن دقایقِ بشکوه
امروز را ببین زِ سرِ کوه
برگرد کُنجِ غار، محمد!
والا پیامدار، محمد!
#حسین_جنتی
@h_jannati
@tanz20 👈
روزی اگر زمان به عقب رفت
لَختی در آن دقایقِ بشکوه
امروز را ببین زِ سرِ کوه
برگرد کُنجِ غار، محمد!
والا پیامدار، محمد!
#حسین_جنتی
@h_jannati
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
خدایا سوختی با سوز بهمن ماه،باغی را
برای کرم شب تابی شکستی چلچراغی را
در این میدان که باید گوی سبقت از رقیبان بُرد
کَرَم کردی،به ما انداختی اسبِ چُلاغی را
فلک چرخید و قاف از هیبت سیمرغ خالی شد
نشاندی جای ققنوس اساطیری،کلاغی را
کدامین بیشه را دیدی که از شیرانِ در بندش
بخواهی گوش بسپارند فرمان الاغی را
خدایا این چه تدبیر است در کار جهانداری؟
رساندی تا مقام شاهبازی،جوجه زاغی را
در این تاریخِ سرتاسر عزا،شادی نمیبینم
که داغی تازه پوشانده ست روی کهنه داغی را
نشستی جای حق،ای کاش برمیخاستی یارب
که حق روشن کند در خانه ی مردم اجاقی را
#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈
خدایا سوختی با سوز بهمن ماه،باغی را
برای کرم شب تابی شکستی چلچراغی را
در این میدان که باید گوی سبقت از رقیبان بُرد
کَرَم کردی،به ما انداختی اسبِ چُلاغی را
فلک چرخید و قاف از هیبت سیمرغ خالی شد
نشاندی جای ققنوس اساطیری،کلاغی را
کدامین بیشه را دیدی که از شیرانِ در بندش
بخواهی گوش بسپارند فرمان الاغی را
خدایا این چه تدبیر است در کار جهانداری؟
رساندی تا مقام شاهبازی،جوجه زاغی را
در این تاریخِ سرتاسر عزا،شادی نمیبینم
که داغی تازه پوشانده ست روی کهنه داغی را
نشستی جای حق،ای کاش برمیخاستی یارب
که حق روشن کند در خانه ی مردم اجاقی را
#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
برای ناشنوایان که پند لازم نیست
برای بیشرفان قید و بند لازم نیست
کبوتران همه دارند بال و پر ، دیگر
بلیط متروی تهران پرند لازم نیست
کسی که پخمه نباشد برای اثباتش
ستاد و حوزه ، بگیر و ببند لازم نیست
به هر کجا نظر افتاد ردّ پای شماست
به تپّه ها نزن این قدْر گند لازم نیست
گرفته گریهام از خطّ فقر و بیکاری
ببند نیش و نزن پوزخند، لازم نیست
برای دادنِ حق السّکوت ! یارانه
نه طعنهای و نه منّت ، گزند لازم نیست
برای قُم مونوریل است از ضروریّات
قطار بُردنِ تا بیرجند لازم نیست
لباس گُرگ به اندامتان برازنده است
شبان برای شما گوسفند لازم نیست
شنیدهام عربی گفت تور مشهد مفت
بلیط کشورِ تایلند چند؟ لازم نیست!
پیام مردم ایران خطاب با مسئول؛
بیا و این همه خالی نبند! لازم نیست!
#مهدی_خداپرست
@m_khodaparast1
@tanz20 👈
برای ناشنوایان که پند لازم نیست
برای بیشرفان قید و بند لازم نیست
کبوتران همه دارند بال و پر ، دیگر
بلیط متروی تهران پرند لازم نیست
کسی که پخمه نباشد برای اثباتش
ستاد و حوزه ، بگیر و ببند لازم نیست
به هر کجا نظر افتاد ردّ پای شماست
به تپّه ها نزن این قدْر گند لازم نیست
گرفته گریهام از خطّ فقر و بیکاری
ببند نیش و نزن پوزخند، لازم نیست
برای دادنِ حق السّکوت ! یارانه
نه طعنهای و نه منّت ، گزند لازم نیست
برای قُم مونوریل است از ضروریّات
قطار بُردنِ تا بیرجند لازم نیست
لباس گُرگ به اندامتان برازنده است
شبان برای شما گوسفند لازم نیست
شنیدهام عربی گفت تور مشهد مفت
بلیط کشورِ تایلند چند؟ لازم نیست!
پیام مردم ایران خطاب با مسئول؛
بیا و این همه خالی نبند! لازم نیست!
#مهدی_خداپرست
@m_khodaparast1
@tanz20 👈