#سلوک_شیطانی #عقل_ستیزی #شرع_گریزی
👈🏻 آیا ثروت و رفاه، با بندگیِ خداوند متعال تناقض دارد که #ابراهیم_ادهم مجبور شود چنین کند ... ⁉️
🔹 مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله در بخشی از نقد خود بر اکاذیب #عطار نیشابوری ذیل باب احوالات "ابراهیم ادهم" که از مشاهیر صوفیه است، مینویسد:
«عطار در تذکرة الأولياء حکایتی برهم بافته، و #مولوی در "مثنوی دفتر چهارم" آنرا به شعر درآورده که ابراهیم ادهم شبی بر تخت شاهی خفته بود و راه تردد بر روی خود بسته بود، بناگاه صدائی از بام قصر بگوشش رسید، پرسید که این چه صدائی است؟! پاسخ آمد که آشنا است. پرسید: چه مطلبی؟! گفت: شترم را گم کردهام. ابراهیم گفت: "شتر گم کردهای اندر بیابان _ شتر جویی کنی در قصر شاهان!" ندا آمد که همچون تو غافلی که خدای را در تخت زرین و جامه ابریشمین میجوئی، هیهات هیهات که از حقیقت دوری و از راه طلب مهجوری! ابراهیم از این سخن انتباه یافته و راهپیمای حقیقت گردید. ملای رومی در اوائل دفتر چهارم مثنوی گوید:
بر سر تختی شنید آن نیکنام
طقطقی و های و هویی شب ز بام
گامهای تند بر بام سرا
گفت با خود این چنین زَهره کِرا
بانگ زد بر روزن قصر او که کیست
این نباشد آدمی مانا پریست
سر فرو کردند قومی بوالعجب
ما همی گردیم شب بهر طلب
هین چه میجویید گفتند اشتران
گفت اشتر بام بر کی جست هان
پس بگفتندش که تو بر تخت جاه
چون همی جویی ملاقات اله
خود همان بد دیگر او را کس ندید
چون پری از آدمی شد ناپدید ...
🔻دروغ بودن این هم حکایت محتاج به دلیل نیست، زیرا خداجوئی و خداپرستی منافات با تخت و تاج ندارد، و ترك تخت و تاج کردن، و رعيت و مُلك را مهمل گذاردن، و رهبانیت اختیار کردن، این خود بدعت مُحَرمه است و مانند جنیان از مردم ناپدید شدن در این شریعت غرا ممنوع است. امام صادق علیه السلام میفرماید: "از برای عرش پروردگار سایههائی هست که آنرا ساکن نشود مگر کسیکه هَمّی را از مؤمن رفع کند، یا حاجتی از او برآورَد."
➖ قول دیگر این است که: در شکارگاه، آهوئی با ابراهیم ادهم تکلم کرد و او را به ترك دنیا ترغیب نمود، الى آخر آنچه در جای خود نقل کردم در این کتاب، قصههای او را بخوانید و عبرت بگیرید، بالجمله عطار تا شش صفحه برای ابراهیم ادھم کرامت جعل کرده؛ ولی دروغ بودن آن کرامات جای تردید نیست، اگر آهو با او تکلم میکرد، باید او را دلالت بر امام صادق علیه السلام میکرد که در یک عصر بودند، نه اینکه چون قدم در سلوك الى الحق نهاد برود از #فضیل_عیاض که سالها در گَردنهها عُمرِ خود را به راهزنی گذرانیده كما ستعرف في محله، و برود فروع دین خود را از ابوحنیفه تعلم بنماید.❗️سیاه باد روی جهالت.»
📘السيوف البارقه علی هام المتصوفین المارقه، ص ٢٠
ادامه دارد ...
@tazvir2
👈🏻 آیا ثروت و رفاه، با بندگیِ خداوند متعال تناقض دارد که #ابراهیم_ادهم مجبور شود چنین کند ... ⁉️
🔹 مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله در بخشی از نقد خود بر اکاذیب #عطار نیشابوری ذیل باب احوالات "ابراهیم ادهم" که از مشاهیر صوفیه است، مینویسد:
«عطار در تذکرة الأولياء حکایتی برهم بافته، و #مولوی در "مثنوی دفتر چهارم" آنرا به شعر درآورده که ابراهیم ادهم شبی بر تخت شاهی خفته بود و راه تردد بر روی خود بسته بود، بناگاه صدائی از بام قصر بگوشش رسید، پرسید که این چه صدائی است؟! پاسخ آمد که آشنا است. پرسید: چه مطلبی؟! گفت: شترم را گم کردهام. ابراهیم گفت: "شتر گم کردهای اندر بیابان _ شتر جویی کنی در قصر شاهان!" ندا آمد که همچون تو غافلی که خدای را در تخت زرین و جامه ابریشمین میجوئی، هیهات هیهات که از حقیقت دوری و از راه طلب مهجوری! ابراهیم از این سخن انتباه یافته و راهپیمای حقیقت گردید. ملای رومی در اوائل دفتر چهارم مثنوی گوید:
بر سر تختی شنید آن نیکنام
طقطقی و های و هویی شب ز بام
گامهای تند بر بام سرا
گفت با خود این چنین زَهره کِرا
بانگ زد بر روزن قصر او که کیست
این نباشد آدمی مانا پریست
سر فرو کردند قومی بوالعجب
ما همی گردیم شب بهر طلب
هین چه میجویید گفتند اشتران
گفت اشتر بام بر کی جست هان
پس بگفتندش که تو بر تخت جاه
چون همی جویی ملاقات اله
خود همان بد دیگر او را کس ندید
چون پری از آدمی شد ناپدید ...
🔻دروغ بودن این هم حکایت محتاج به دلیل نیست، زیرا خداجوئی و خداپرستی منافات با تخت و تاج ندارد، و ترك تخت و تاج کردن، و رعيت و مُلك را مهمل گذاردن، و رهبانیت اختیار کردن، این خود بدعت مُحَرمه است و مانند جنیان از مردم ناپدید شدن در این شریعت غرا ممنوع است. امام صادق علیه السلام میفرماید: "از برای عرش پروردگار سایههائی هست که آنرا ساکن نشود مگر کسیکه هَمّی را از مؤمن رفع کند، یا حاجتی از او برآورَد."
➖ قول دیگر این است که: در شکارگاه، آهوئی با ابراهیم ادهم تکلم کرد و او را به ترك دنیا ترغیب نمود، الى آخر آنچه در جای خود نقل کردم در این کتاب، قصههای او را بخوانید و عبرت بگیرید، بالجمله عطار تا شش صفحه برای ابراهیم ادھم کرامت جعل کرده؛ ولی دروغ بودن آن کرامات جای تردید نیست، اگر آهو با او تکلم میکرد، باید او را دلالت بر امام صادق علیه السلام میکرد که در یک عصر بودند، نه اینکه چون قدم در سلوك الى الحق نهاد برود از #فضیل_عیاض که سالها در گَردنهها عُمرِ خود را به راهزنی گذرانیده كما ستعرف في محله، و برود فروع دین خود را از ابوحنیفه تعلم بنماید.❗️سیاه باد روی جهالت.»
📘السيوف البارقه علی هام المتصوفین المارقه، ص ٢٠
ادامه دارد ...
@tazvir2
↪️ پیرو مطلب قبل
🔍 نگاهی اجمالی به شخصیت #ابراهیم_ادهم
👤 ابواسحاق، ابراهیم بن اَدهم بن سلیمان بن منصور البلخی العجلی، اهل بلخ و از صوفیان بنام است. وی از طلایه داران تصوف بشمار میآید. درست است كه بيشتر دوران زهد و رياضت او در شام گذشت، ليكن خاطره او نزد زهاد و صوفيه خراسان همواره مثل يك سرمشق باقي ماند. ماجراي توبهای كه او را به ترك سلطنت و به زندگى زاهدانه و صوفيانه كشانيده، در روايات صوفيه رنگ افسانه دارد.
🔻طعن امام صادق علیه السلام به ابراهیم أدهم
جمعى از علمای شيعه نقل كردهاند که ابوحازم عبدالغفار بن حسن گفت: ابراهيم بن ادهم وارد كوفه شد و من همراه او بودم، در دوران منصور دوانقی. اتفاقاٌ در آن موقع امام صادق علیه السلام نيز وارد كوفه گشت و چون خواست كوفه را بقصد مدينه ترك كند، علما و اهل فضل از مردم كوفه او را مشايعت كردند و از جمله كسانى كه به مشايعت آن حضرت آمده بودند #سفيان_ثوری و ابراهيم ادهم بود. مشايعت كنندگان در جلوی آن حضرت حركت میكردند كه ناگاه به شيری برخوردند كه در سر راه بود. ابراهيم ادهم به آن جماعت گفت توقف كنيد تا جعفر بن محمد (عليهم السلام) بيايد ببينيم با اين شير چه میکند. آن حضرت رسيد و روی كرد به شير، و رفت تا به آن شیر رسيد، گوش او را گرفت و از راه دور كرد آنگاه به آن جماعت روی كرده و فرمودند: آگاه باشيد، اگر مردم
خداوند متعال را آنطوری كه شايسته اوست اطاعت میكردند، بارهای خود را بر شير بار مینمودند.
📜 عین الحیات، مجلسی رحمه الله، نشر قدیانی، ص ١١۵۶
✅ کنایه از اینکه مردم اگر دنبال ما بودند، و ديگران را اطاعت نمیکردند، و در پیِ صوفیانی مثل ابراهیم ادهم و سفیان ثوری نمیرفتند، از نعمت ولایت و فیض ما محروم نمیشدند.
"ابراهیم ادهم اگرچه حدودا زمانِ سه امام را درك كرده بود، ولی هرگز شيعه و پيرو اهل بيت نبود، و به موجب پارهای از روايات در مكه با سفيان ثوری و فضيل بن عياض هم نشین بود."
📜 مناقب العارفين، نشر تهران، ١ _ ٧۵
👈🏻 هجويری میگويد: ابراهيم ادهم با ابوحنيفه مرتبط بود و علم از وی آموخته بود. حديث هم از وی روايت كرده است و اين همه نشان میدهد كه وی در مذهب تشیع نبوده است و ادهميان از صوفيان پيروان او بودند.
📜 جواهر غيبي، ص ۷۰۷
⚠️ ابراهیم ادهم، محبوب ابوحنیفه
#عطار نیشابوری در تذکرة الأولياء باب احوالات ابراهيم أدهم آورده: یک روز ابراهیم ادهم پیشِ ابوحنیفه آمد، اصحاب ابوحنیفه وی را بچشم حقارت و تقصیر نگریستند. ابوحنیفه گفت: سیدنا ابراهیم! اصحاب گفتند: این سیادت به چه یافت؟ گفت: بدانکه دائم بخدمت خداوند مشغول بود و ما به خدمت تنهای خود مشغول.
✅ چگونه است که ابوحنیفه، در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام فروگذار نمیکرد، اما ابراهیم ادهم را سید خود مینامید⁉️
💠 ابراهیم أدهم و "رهبانیت"
عطار در تذکرة الاولیاء باب احوالات ابراهیم ادهم آورده: "نقل است که یک روز ابراهیم و #شقیق_بلخی هر دو با هم بودند. شقیق گفت: چرا از خلق میگریزی؟ گفت: دین خویش در کنار گرفتهام و از این شهر بدان شهر و از این سر کوه، بدان سر کوه میگریزم، هرکه مرا بینَد پندارد که حمالم یا وسواس دارم! تا مگر دین از دست ابلیس نگاه دارم و بسلامت، ایمان از دروازه مرگ بیرون برم."
⤴️ پیشتر پیرامون مذمت و نهی از "رهبانیت" مطالبی ارائه شد.
@tazvir2
🔍 نگاهی اجمالی به شخصیت #ابراهیم_ادهم
👤 ابواسحاق، ابراهیم بن اَدهم بن سلیمان بن منصور البلخی العجلی، اهل بلخ و از صوفیان بنام است. وی از طلایه داران تصوف بشمار میآید. درست است كه بيشتر دوران زهد و رياضت او در شام گذشت، ليكن خاطره او نزد زهاد و صوفيه خراسان همواره مثل يك سرمشق باقي ماند. ماجراي توبهای كه او را به ترك سلطنت و به زندگى زاهدانه و صوفيانه كشانيده، در روايات صوفيه رنگ افسانه دارد.
🔻طعن امام صادق علیه السلام به ابراهیم أدهم
جمعى از علمای شيعه نقل كردهاند که ابوحازم عبدالغفار بن حسن گفت: ابراهيم بن ادهم وارد كوفه شد و من همراه او بودم، در دوران منصور دوانقی. اتفاقاٌ در آن موقع امام صادق علیه السلام نيز وارد كوفه گشت و چون خواست كوفه را بقصد مدينه ترك كند، علما و اهل فضل از مردم كوفه او را مشايعت كردند و از جمله كسانى كه به مشايعت آن حضرت آمده بودند #سفيان_ثوری و ابراهيم ادهم بود. مشايعت كنندگان در جلوی آن حضرت حركت میكردند كه ناگاه به شيری برخوردند كه در سر راه بود. ابراهيم ادهم به آن جماعت گفت توقف كنيد تا جعفر بن محمد (عليهم السلام) بيايد ببينيم با اين شير چه میکند. آن حضرت رسيد و روی كرد به شير، و رفت تا به آن شیر رسيد، گوش او را گرفت و از راه دور كرد آنگاه به آن جماعت روی كرده و فرمودند: آگاه باشيد، اگر مردم
خداوند متعال را آنطوری كه شايسته اوست اطاعت میكردند، بارهای خود را بر شير بار مینمودند.
📜 عین الحیات، مجلسی رحمه الله، نشر قدیانی، ص ١١۵۶
✅ کنایه از اینکه مردم اگر دنبال ما بودند، و ديگران را اطاعت نمیکردند، و در پیِ صوفیانی مثل ابراهیم ادهم و سفیان ثوری نمیرفتند، از نعمت ولایت و فیض ما محروم نمیشدند.
"ابراهیم ادهم اگرچه حدودا زمانِ سه امام را درك كرده بود، ولی هرگز شيعه و پيرو اهل بيت نبود، و به موجب پارهای از روايات در مكه با سفيان ثوری و فضيل بن عياض هم نشین بود."
📜 مناقب العارفين، نشر تهران، ١ _ ٧۵
👈🏻 هجويری میگويد: ابراهيم ادهم با ابوحنيفه مرتبط بود و علم از وی آموخته بود. حديث هم از وی روايت كرده است و اين همه نشان میدهد كه وی در مذهب تشیع نبوده است و ادهميان از صوفيان پيروان او بودند.
📜 جواهر غيبي، ص ۷۰۷
⚠️ ابراهیم ادهم، محبوب ابوحنیفه
#عطار نیشابوری در تذکرة الأولياء باب احوالات ابراهيم أدهم آورده: یک روز ابراهیم ادهم پیشِ ابوحنیفه آمد، اصحاب ابوحنیفه وی را بچشم حقارت و تقصیر نگریستند. ابوحنیفه گفت: سیدنا ابراهیم! اصحاب گفتند: این سیادت به چه یافت؟ گفت: بدانکه دائم بخدمت خداوند مشغول بود و ما به خدمت تنهای خود مشغول.
✅ چگونه است که ابوحنیفه، در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام فروگذار نمیکرد، اما ابراهیم ادهم را سید خود مینامید⁉️
💠 ابراهیم أدهم و "رهبانیت"
عطار در تذکرة الاولیاء باب احوالات ابراهیم ادهم آورده: "نقل است که یک روز ابراهیم و #شقیق_بلخی هر دو با هم بودند. شقیق گفت: چرا از خلق میگریزی؟ گفت: دین خویش در کنار گرفتهام و از این شهر بدان شهر و از این سر کوه، بدان سر کوه میگریزم، هرکه مرا بینَد پندارد که حمالم یا وسواس دارم! تا مگر دین از دست ابلیس نگاه دارم و بسلامت، ایمان از دروازه مرگ بیرون برم."
⤴️ پیشتر پیرامون مذمت و نهی از "رهبانیت" مطالبی ارائه شد.
@tazvir2
#عقل_ستیزی #شرع_گریزی #سلوک_شیطانی
❌ نقدِ دکتر زرینکوب بر "زهد و توکلِ" متعارف در میان صوفیه، و تبيين خطای آنان در این امور
📔 دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ١٣
📸 حقیقتِ زهد در کلام امیرالمومنین علیه السلام
@tazvir2
❌ نقدِ دکتر زرینکوب بر "زهد و توکلِ" متعارف در میان صوفیه، و تبيين خطای آنان در این امور
📔 دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ١٣
📸 حقیقتِ زهد در کلام امیرالمومنین علیه السلام
@tazvir2
#عقل_ستیزی #سلوک_شیطانی
✴️ شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله، بنیالعباس را در تقویتِ صوفیه دخيل میداند.
✅ شواهدی بر ادعای ایشان وجود دارد که برخیش پیشتر گذشت. مثلا علاقهٔ #مولوی و پدرش به بنیعباس، جالب توجه بود. یا مدح برخی مشاهیر صوفیه مانند #ابن_عربی و #سعدی درباره متوکل و مستعصم عباسی لعنهم الله؛ که معمولا از طرف سلاطین زمان یا کارگزاران يا وابستگان بدون پاسخ نمیمانْد.
@tazvir2
✴️ شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله، بنیالعباس را در تقویتِ صوفیه دخيل میداند.
✅ شواهدی بر ادعای ایشان وجود دارد که برخیش پیشتر گذشت. مثلا علاقهٔ #مولوی و پدرش به بنیعباس، جالب توجه بود. یا مدح برخی مشاهیر صوفیه مانند #ابن_عربی و #سعدی درباره متوکل و مستعصم عباسی لعنهم الله؛ که معمولا از طرف سلاطین زمان یا کارگزاران يا وابستگان بدون پاسخ نمیمانْد.
@tazvir2
#سلوک_شیطانی #عقل_ستیزی #شرع_گریزی
💥 کلام علامه مجلسی رحمه الله، درباره "توحید"ی که صوفیه به آن معتقد است
⛔️ از حلول و اتحاد، تا رهزنانِ دین ...
👈🏻 ایشان مینویسد:
«در حديث معتبر از امام محمد باقر صلوات الله عليه منقول است: در خلقِ خداوند و غرايبِ خلقت او سخن بگوييد، و در ذات خداوند سخن مگوييد، كه سخن گفتن در ذات خداوند بغير از حيرانى ثمرهاى نمىبخشد. و در حديث ديگر فرمودند كه: در هرچه خواهيد سخن بگوييد و در ذات خداوند متعال سخن مگوييد. و منقول است كه از حضرت على بن الحسين صلوات الله عليه پرسيدند از توحيد و خداشناسى. فرمود كه: خداوند عالميان مىدانست كه در آخرالزمان جماعتى متَعَمِق مُدقق بهم خواهند رسيد، سوره "قل هو الله أحد و آيات سوره حديد" را فرستاده كه خداوند را به اين نحو بشناسند. و كسى كه زياده از اين تفكر نمايد هلاك مى شود. و در حديث ديگر وارد است كه: حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: اوصيا و ائمه، درهايىاند كه از راه متابعت ايشان بخداوند مىتوان رسيد؛ و اگر نه ايشان بودند، خدای را نمىتوانست شناخت؛ و بوسیله ايشان خداوند حجت خود را بر خلق تمام كرده.
👈🏻 و در اين باب احاديث بسيار وارد شده. و اكثر عالَم را شيطان از اين راه فريب داده كه دست از فرموده خداوند و رسول و ائمه علیهم السلام برداشتهاند، و به عقلهاى ضعيف اعتماد نموده و هر طايفهاى خدای تعالی را بنحوى شناختهاند به اعتقاد خود، و همه خطا كردهاند. آخر تفكر نمىنمايند كه اگر عقل مستقل مىبود در اين باب، اين فِرَق بسيار از متكلمين و حُكما كه همه از اهل عقلند چرا در اين باب و در هر بابى دو فرقه با يكديگر موافق نيستند.⁉️چنانكه جمعى از متكلمين به عقل سخيف خويش خداوند متعال را جسم دانستهاند و مىگويند: نورى است از بابت شمس كه مىدرخشد.
🔹و بعضى از صوفيه و مُجسمه، خداوند را به صورت پسر ساده مى دانند. و بعضى به صورت مرد پير ريش سفيد مى دانند. و بعضى خداوند را جسم بزرگى مىدانند بر روى عرش نشسته. و بعضى ديگر از صوفيه و متكلمينِ سُنی، و اكثر نصارا به حلولِ خداوند قايل شدهاند در اشيا.❗️و نصارا در خصوص عيسى قايل شدهاند، و صوفيه حلوليه در جميع چيزها. و خداوند عالميان نصارا را در اكثر قرآن به اين سبب لعن كرده و ايشان را به كفر ياد نموده كه به ساحت خداوند چنين نسبتى مىدهند. و جمع ديگر از صوفيه و سُنیان كه از حلول گريختهاند، به امرى قبيحتر و شنيعتر قايل شدهاند، كه آن اتحاد است. و مىگويند كه: خداوند با همه چيز متحد است، بلكه همه چيز اوست و غير او وجودى ندارد و همين اوست كه به صورتهاى مختلف برآمده، گاه به صورت زيد ظهور مىكند و گاه به صورت عمرو و گاه بصورت سگ و گربه، و گاه به صورت قاذورات!!! چنانچه دريا موج میزند و صورتهاى بسيار از آن ظاهر مىشود و بغير دريا ديگر چيزى نيست؛ كه جهان موجهاى اين درياست، موج و دريا يكى ست؛ غير كجاست؟ و ماهيات ممكنه امور اعتباريه است كه عارض ذات واجب الوجود است. و در جميع كتب و اشعار خود تصريح به امثال كفرها و مزخرفات نمودهاند و جمعى از كفار و مَلاحِدَه هند نيز بعينه همين اعتقاد دارند و كتاب جوك كه براهمه ايشان نوشتهاند در عقايد فاسد خود، مشتمل بر همين مزخرفات است. و لهذا جمعى از اهل اين عصر كه مشرب تصوف دارند آن كتاب را نهايت حرمت مىدارند و از كتابهاى شيعه بيشتر اعتبار مىكنند، و از كتب عقايد شيعه شده است كه بايد همه كس آن را داشته باشد! و جمعى از شيعيان بيچاره را گمان اين است كه ايشان از اهل حق اند و بهترين عالميانند. به نادانى، سخنان ايشان را مىخوانند و كافر مىشوند و گمان ايشان اين است كه هرکس صوفى است البته مذهب او حق است و آنچه گفته است از جانب خداوند گفته است. نمىدانند كه چون كفر و باطل عالم را گرفته بود و اهل حق هميشه منكوب و مخذول بودند، اهل هرصنفى اكثر ايشان تابع باطل بودند و از فِرَق سُنان بودند، و پارهاى از ايشان در لباس تصوف بودند و پارهاى در لباس علما؛ و همچنانچه اكثر علمايى كه كتابهاى ايشان در ميان است كافر بودند و گمراه كننده عالم بودند و قليلى از ايشان كه تابع اهل بيت صلوات الله عليهم بودند بر مذهب حق ماندند، همچنين صوفيه، اكثر ايشان سُنى و اشعرى مذهب و ملعون بودند همان اعتقادات جبر و حلول و تجسم و امثال آن از عقايد فاسده را در كتب و اشعار خود ذكر كردهاند، و در عبادات و اعمال هم طريقه سُنیان را در كتابهاى خود ذكر كردهاند. و اگر ابوحنيفه در كتاب خود ذكر مىكند كه فلان نماز را مىبايد خواند، قبول نمىكنند، اما اگر از #سفيان_ثوری عملى به ايشان رسد، انجام میدهند، با آنكه سفيان ثوری از ابوحنيفه بدتر بوده.
ادامه دارد...
@tazvir2
💥 کلام علامه مجلسی رحمه الله، درباره "توحید"ی که صوفیه به آن معتقد است
⛔️ از حلول و اتحاد، تا رهزنانِ دین ...
👈🏻 ایشان مینویسد:
«در حديث معتبر از امام محمد باقر صلوات الله عليه منقول است: در خلقِ خداوند و غرايبِ خلقت او سخن بگوييد، و در ذات خداوند سخن مگوييد، كه سخن گفتن در ذات خداوند بغير از حيرانى ثمرهاى نمىبخشد. و در حديث ديگر فرمودند كه: در هرچه خواهيد سخن بگوييد و در ذات خداوند متعال سخن مگوييد. و منقول است كه از حضرت على بن الحسين صلوات الله عليه پرسيدند از توحيد و خداشناسى. فرمود كه: خداوند عالميان مىدانست كه در آخرالزمان جماعتى متَعَمِق مُدقق بهم خواهند رسيد، سوره "قل هو الله أحد و آيات سوره حديد" را فرستاده كه خداوند را به اين نحو بشناسند. و كسى كه زياده از اين تفكر نمايد هلاك مى شود. و در حديث ديگر وارد است كه: حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: اوصيا و ائمه، درهايىاند كه از راه متابعت ايشان بخداوند مىتوان رسيد؛ و اگر نه ايشان بودند، خدای را نمىتوانست شناخت؛ و بوسیله ايشان خداوند حجت خود را بر خلق تمام كرده.
👈🏻 و در اين باب احاديث بسيار وارد شده. و اكثر عالَم را شيطان از اين راه فريب داده كه دست از فرموده خداوند و رسول و ائمه علیهم السلام برداشتهاند، و به عقلهاى ضعيف اعتماد نموده و هر طايفهاى خدای تعالی را بنحوى شناختهاند به اعتقاد خود، و همه خطا كردهاند. آخر تفكر نمىنمايند كه اگر عقل مستقل مىبود در اين باب، اين فِرَق بسيار از متكلمين و حُكما كه همه از اهل عقلند چرا در اين باب و در هر بابى دو فرقه با يكديگر موافق نيستند.⁉️چنانكه جمعى از متكلمين به عقل سخيف خويش خداوند متعال را جسم دانستهاند و مىگويند: نورى است از بابت شمس كه مىدرخشد.
🔹و بعضى از صوفيه و مُجسمه، خداوند را به صورت پسر ساده مى دانند. و بعضى به صورت مرد پير ريش سفيد مى دانند. و بعضى خداوند را جسم بزرگى مىدانند بر روى عرش نشسته. و بعضى ديگر از صوفيه و متكلمينِ سُنی، و اكثر نصارا به حلولِ خداوند قايل شدهاند در اشيا.❗️و نصارا در خصوص عيسى قايل شدهاند، و صوفيه حلوليه در جميع چيزها. و خداوند عالميان نصارا را در اكثر قرآن به اين سبب لعن كرده و ايشان را به كفر ياد نموده كه به ساحت خداوند چنين نسبتى مىدهند. و جمع ديگر از صوفيه و سُنیان كه از حلول گريختهاند، به امرى قبيحتر و شنيعتر قايل شدهاند، كه آن اتحاد است. و مىگويند كه: خداوند با همه چيز متحد است، بلكه همه چيز اوست و غير او وجودى ندارد و همين اوست كه به صورتهاى مختلف برآمده، گاه به صورت زيد ظهور مىكند و گاه به صورت عمرو و گاه بصورت سگ و گربه، و گاه به صورت قاذورات!!! چنانچه دريا موج میزند و صورتهاى بسيار از آن ظاهر مىشود و بغير دريا ديگر چيزى نيست؛ كه جهان موجهاى اين درياست، موج و دريا يكى ست؛ غير كجاست؟ و ماهيات ممكنه امور اعتباريه است كه عارض ذات واجب الوجود است. و در جميع كتب و اشعار خود تصريح به امثال كفرها و مزخرفات نمودهاند و جمعى از كفار و مَلاحِدَه هند نيز بعينه همين اعتقاد دارند و كتاب جوك كه براهمه ايشان نوشتهاند در عقايد فاسد خود، مشتمل بر همين مزخرفات است. و لهذا جمعى از اهل اين عصر كه مشرب تصوف دارند آن كتاب را نهايت حرمت مىدارند و از كتابهاى شيعه بيشتر اعتبار مىكنند، و از كتب عقايد شيعه شده است كه بايد همه كس آن را داشته باشد! و جمعى از شيعيان بيچاره را گمان اين است كه ايشان از اهل حق اند و بهترين عالميانند. به نادانى، سخنان ايشان را مىخوانند و كافر مىشوند و گمان ايشان اين است كه هرکس صوفى است البته مذهب او حق است و آنچه گفته است از جانب خداوند گفته است. نمىدانند كه چون كفر و باطل عالم را گرفته بود و اهل حق هميشه منكوب و مخذول بودند، اهل هرصنفى اكثر ايشان تابع باطل بودند و از فِرَق سُنان بودند، و پارهاى از ايشان در لباس تصوف بودند و پارهاى در لباس علما؛ و همچنانچه اكثر علمايى كه كتابهاى ايشان در ميان است كافر بودند و گمراه كننده عالم بودند و قليلى از ايشان كه تابع اهل بيت صلوات الله عليهم بودند بر مذهب حق ماندند، همچنين صوفيه، اكثر ايشان سُنى و اشعرى مذهب و ملعون بودند همان اعتقادات جبر و حلول و تجسم و امثال آن از عقايد فاسده را در كتب و اشعار خود ذكر كردهاند، و در عبادات و اعمال هم طريقه سُنیان را در كتابهاى خود ذكر كردهاند. و اگر ابوحنيفه در كتاب خود ذكر مىكند كه فلان نماز را مىبايد خواند، قبول نمىكنند، اما اگر از #سفيان_ثوری عملى به ايشان رسد، انجام میدهند، با آنكه سفيان ثوری از ابوحنيفه بدتر بوده.
ادامه دارد...
@tazvir2
👆🏻 چنانچه شیخ کلینی رحمه الله بسند معتبر از سدير روايت كرده است: من روزى از مسجد بيرون مى آمدم و حضرت امام محمد باقر عليه السلام داخل مسجد مىشدند. پس دست مرا گرفتند و روی بخانه كعبه كردند و فرمودند كه: مردم مأمور شدهاند از جانب خداوند متعال كه بيايند و اين خانه را طواف كنند و نزد ما آيند و ولايت خود را بر ما عرضه نمايند، چنانچه خداوند عالم مىفرمايد كه: "و انى لغفار لمن تاب و أمن و عمل صالحا ثم اهتدى" یعنی من آمرزندهام كسى را كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل شايسته كند و هدايت بيابد. سپس حضرت اشاره به سينه خود کرده و فرمودند: مراد، هدايت يافتن به ولايت و امامت ماست. اى سَدير مىخواهى كه بتو بنمايم راهزنان و منع كنندگان دين خداوند را⁉️ و نظر فرمود بسوى ابوحنيفه و #سفيان_ثوری که حلقه زده بودند در مسجد، و فرمود: ايشان راهزنان دين خدايند، كه نه هدايتى از جانب خداوند يافتهاند و نه به كتاب خداوند عمل مىنمايند. اگر اين اخابيث و بدترين كفار، در خانههاى خود بنشينند و مردم را گمراه نكنند، مردم بسوى ما خواهند آمد و ما ايشان را از جانب خداوند و رسول او خبر خواهيم داد.
💠 و بسند معتبر ديگر روايت كرده است از شخصى از اهل مكه: روزى سفيان ثورى بمن گفت كه: بيا برويم به نزد جعفربن محمد. (عليهم السلام) با او رفتم. وقتى رسيديم كه حضرت ارادهٔ رفتن بجایی داشتند. سفيان گفت: يا اباعبدالله، خبر ده ما را به خطبهاى كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله در مسجد خَيف خواندند. حضرت فرمود: بگذار بروم كه كارى دارم، و چون برگردم نقل كنم. گفت: بحق خويشى كه با پيغمبر دارى، مرا حديث بگو. حضرت از مرکب پایین آمد و سفيان دوات و قلمى طلبيد، و حضرت فرمود و او نوشت، و بار ديگر بر حضرت عرضه كرد. سپس حضرت سوار شد، و من و سفيان روانه شديم. در راه به او گفتم كه: بگذار كه من در اين حديث نظر كنم. چون ديدم، گفتم: والله كه حضرت يك حقى به گردن تو لازم كرد كه هرگز برطرف نمىشود. گفت: چه چيز؟ گفتم: در اين حديث كه نوشتى، نه پيغمبر فرموده كه: سه چيز است كه هرکس آنها را داشته باشد، دل او كينه به هم نمىرساند يا خيانت در دل او راه نمى يابد: عمل را براى خدا خالص گردانيدن، و خيرخواه امامانِ مسلمانان بودن، و ملازم جماعت مسلمانان بودن؟ اين امامان كه متابعت و خير خواهى ايشان واجب است كيستند⁉️ معاويه و يزيد و مروان بن الحَكَم و اين ملاعينند؟! كه گواهى ايشان را هم قبول نمىتوان كرد و نماز با ايشان نمى توان كرد؟ و ملازم جماعت مسلمانان كه مىبايد بود، كدام جماعتند؟ مُرجئه مراد است كه مىگويند: هرکس نماز نكند و روزه ندارد و غسل جنابت نكند و كعبه را خراب كند و با مادر زنا كند، ايمانش مثل ايمان جبرئيل و ميكائيل است؟ يا مراد قَدَريه است كه میگويند: خداوند هرچه خواهد نمىتواند كرد، و شيطان هرچه خواهد مىتواند كرد؟ يا خوارج مراد است كه على بن ابى طالب را كافر مىدانند و لعنت مىكنند؟ يا غير ايشان از گمراهان؟ گفت: پس شيعه و ائمه ايشان چه مىگويند؟ گفتم: مىگويند كه على بن ابى طالب والله امامى است كه بر ما واجب است خيرخواهى او و ملازمت جماعت اهل بيت او. چون اين را شنيد، حديث را گرفت و پاره كرد و گفت: اين را به كسى نقل مكن. ‼️
❌ والحق اين چنين كفرى و انكار حقى از ابوحنيفه هم صادر نشد، با آن كه او و اتباعش دعواى خلاف نفس و ترك دنيا مىنمايند. و احوال بعضى از اكابر ايشان بعد از اين مذكور خواهد شد. و به اين جهالت و نادانى كه در ميان شيعيان شايع گرديده، رخنه هاى عظيم در اصول و فروع دين به هم رسيده. و #ابن_عربی كه از رؤساى ايشان است، در "فصوص الحكم" گويد كه: ما وصف حق به هيچ وصف نكرديم الا ما عين آن وصف بوديم!!! و حق تعالى وصفِ نفْس خود از براى ما مىفرمود. پس هرگاه كه او را مشاهده كنيم خود را مشاهده كرده باشيم❗️و هرگاه كه او مشاهده ما مىكند مشاهده خود كرده باشد. و در جاى ديگر ترجيح مى دهد مرتبه ولايت را بر مرتبه نبوت، و خود را خاتم الولايه مى گويد و از اينجا ترجيح خود را بر پيغمبران دعوى مىنمايد.
و در فتوحات مى گويد كه: سبحان من أظهر الأشياء و هو عينها. يعنى: منزه خداوندى كه چيزها را ظاهر كرد و او عين همه چيزهاست.
و در جاى ديگر از "فصوص الحكم" خطا نسبت به نوح عليه السلام مىدهد، كه او اشتباه كرد در تبليغ رسالت، و قومش درست رفتند و غرق درياى معرفت شدند. و اگر ايشان را نوح از آن دريا به كنار مىآورد، از درجه بلندى به درجه پستى مى آمدند.‼️ و مكرر در تصانيفش مىگويد كه: زنهار كه مقيد به مذهبى مشو، و نفى هيچ مذهب مكن، و هيچ معبود غير خداوند را از بت و غيره انكار مكن، كه بقدر آنچه از آنها انكار مىكنى از خداى خود انكار كردهاى، و خداوند در همه چيز ظهور دارد.‼️
ادامه دارد...
@tazvir2
💠 و بسند معتبر ديگر روايت كرده است از شخصى از اهل مكه: روزى سفيان ثورى بمن گفت كه: بيا برويم به نزد جعفربن محمد. (عليهم السلام) با او رفتم. وقتى رسيديم كه حضرت ارادهٔ رفتن بجایی داشتند. سفيان گفت: يا اباعبدالله، خبر ده ما را به خطبهاى كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله در مسجد خَيف خواندند. حضرت فرمود: بگذار بروم كه كارى دارم، و چون برگردم نقل كنم. گفت: بحق خويشى كه با پيغمبر دارى، مرا حديث بگو. حضرت از مرکب پایین آمد و سفيان دوات و قلمى طلبيد، و حضرت فرمود و او نوشت، و بار ديگر بر حضرت عرضه كرد. سپس حضرت سوار شد، و من و سفيان روانه شديم. در راه به او گفتم كه: بگذار كه من در اين حديث نظر كنم. چون ديدم، گفتم: والله كه حضرت يك حقى به گردن تو لازم كرد كه هرگز برطرف نمىشود. گفت: چه چيز؟ گفتم: در اين حديث كه نوشتى، نه پيغمبر فرموده كه: سه چيز است كه هرکس آنها را داشته باشد، دل او كينه به هم نمىرساند يا خيانت در دل او راه نمى يابد: عمل را براى خدا خالص گردانيدن، و خيرخواه امامانِ مسلمانان بودن، و ملازم جماعت مسلمانان بودن؟ اين امامان كه متابعت و خير خواهى ايشان واجب است كيستند⁉️ معاويه و يزيد و مروان بن الحَكَم و اين ملاعينند؟! كه گواهى ايشان را هم قبول نمىتوان كرد و نماز با ايشان نمى توان كرد؟ و ملازم جماعت مسلمانان كه مىبايد بود، كدام جماعتند؟ مُرجئه مراد است كه مىگويند: هرکس نماز نكند و روزه ندارد و غسل جنابت نكند و كعبه را خراب كند و با مادر زنا كند، ايمانش مثل ايمان جبرئيل و ميكائيل است؟ يا مراد قَدَريه است كه میگويند: خداوند هرچه خواهد نمىتواند كرد، و شيطان هرچه خواهد مىتواند كرد؟ يا خوارج مراد است كه على بن ابى طالب را كافر مىدانند و لعنت مىكنند؟ يا غير ايشان از گمراهان؟ گفت: پس شيعه و ائمه ايشان چه مىگويند؟ گفتم: مىگويند كه على بن ابى طالب والله امامى است كه بر ما واجب است خيرخواهى او و ملازمت جماعت اهل بيت او. چون اين را شنيد، حديث را گرفت و پاره كرد و گفت: اين را به كسى نقل مكن. ‼️
❌ والحق اين چنين كفرى و انكار حقى از ابوحنيفه هم صادر نشد، با آن كه او و اتباعش دعواى خلاف نفس و ترك دنيا مىنمايند. و احوال بعضى از اكابر ايشان بعد از اين مذكور خواهد شد. و به اين جهالت و نادانى كه در ميان شيعيان شايع گرديده، رخنه هاى عظيم در اصول و فروع دين به هم رسيده. و #ابن_عربی كه از رؤساى ايشان است، در "فصوص الحكم" گويد كه: ما وصف حق به هيچ وصف نكرديم الا ما عين آن وصف بوديم!!! و حق تعالى وصفِ نفْس خود از براى ما مىفرمود. پس هرگاه كه او را مشاهده كنيم خود را مشاهده كرده باشيم❗️و هرگاه كه او مشاهده ما مىكند مشاهده خود كرده باشد. و در جاى ديگر ترجيح مى دهد مرتبه ولايت را بر مرتبه نبوت، و خود را خاتم الولايه مى گويد و از اينجا ترجيح خود را بر پيغمبران دعوى مىنمايد.
و در فتوحات مى گويد كه: سبحان من أظهر الأشياء و هو عينها. يعنى: منزه خداوندى كه چيزها را ظاهر كرد و او عين همه چيزهاست.
و در جاى ديگر از "فصوص الحكم" خطا نسبت به نوح عليه السلام مىدهد، كه او اشتباه كرد در تبليغ رسالت، و قومش درست رفتند و غرق درياى معرفت شدند. و اگر ايشان را نوح از آن دريا به كنار مىآورد، از درجه بلندى به درجه پستى مى آمدند.‼️ و مكرر در تصانيفش مىگويد كه: زنهار كه مقيد به مذهبى مشو، و نفى هيچ مذهب مكن، و هيچ معبود غير خداوند را از بت و غيره انكار مكن، كه بقدر آنچه از آنها انكار مىكنى از خداى خود انكار كردهاى، و خداوند در همه چيز ظهور دارد.‼️
ادامه دارد...
@tazvir2
👆🏻 و مىگويد كه: خداوند هارون را بر گوساله پرستان مسلط نگرداند، آنچنانچه موسى را مسلط گردانيد. تا آنكه حق تعالى در جميع صُوَر معبود شود. و لهذا هيچ نوعى از انواع عالم نماند كه معبود نشد. و مىگويد كه: نصارا براى اين كافرند كه ادعای اتحاد با خداوند را در خصوص عيسى گفتند، و اگر در همه چيز مىگفتند عين توحيد مىبود.‼️ و در يكى از تذكرههاى ايشان آمده كه از #شمس_تبريزى پرسيدند از احوال #مولوی، گفت: اگر از قولش مىپرسى: انما أمره اذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون؛ و اگر از فعلش مىپرسى: كل يوم هو فى شأن؛ و اگر از صفاتش مى پرسى: هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهاده هو الرحمن الرحيم؛ و اگر از ذاتش مى پرسى: ليس كمثله شى ء و هو السميع البصير.‼️ و از اين باب كلمات كه موجب كفر و الحاد است در كتب ايشان بسيار است.
👈🏻 اى عزيزان به انصاف نظر نماييد كه نسبت به ذات مقدس خداوند اين قسم نسبتها رواست⁉️هرگز از پيغمبر و ائمه معصومين صلوات الله عليهم كه پيشوايان دين شمايند اين قسم سخنان صادر شده؟! يا به اصحاب خود راه اين قِسم جرئتها دادهاند؟ خداوند عالميان اين قدر مذمت مىفرمايد نصارا را كه ايشان كافر شدهاند به اين عقايد فاسده. و جمعى نزد حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه آمدند و چنين ذات شريفى را گفتند: تو خدايى!!!!! حضرت ايشان را در چاهها كرد و با دود كُشت. هرگاه چنين شخصیتی را نسبت به الوهيت نتوان داد، العياذ بالله چطور در هر سگ و گربه چنين امرى را قايل توان شد؟ تو كه عين خدايى، كه را عبادت مى كنى؟! و چرا عبادت مى كنى!؟ و از اين جهت است كه اكثر ايشان را اعتقاد اين است كه همين كه اين معنى ظاهر شد، ديگر عبادت ساقط مى شود، و عبادت بنا بر توهم مغايرت است. و به اين معنى برگردانيده اند و تأويل كردهاند اين آيه را كه: "و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين" يعنى: عبادت كن خداوند خود را تا تو را مرگ در رسد. ايشان يقين را به معنى يقين به وحدت موجود بردهاند. چنانچه علامه حلى عليه الرحمه والرضوان در كتاب "كشف الحق و نهج الصدق" فرموده است: خداوند عالميان در چيزى حلول نكرده؛ زيرا كه معلوم است كه چيزى كه در چيزى حلول كند محتاج به محلش مىباشد. و بديهى است كه خداوند به غير خود محتاج نيست. پس اگر خداوند در چيزى حلول كند ممكن خواهد بود، و صوفيه به اين قايل شدهاند و تجويز كردهاند بر خداوند كه در بدن عارفان حلول كند. ببين اين مشايخ را كه تبرك به قبرهاى ايشان مى جويند چه اعتقادی در باب خداوند خود دارند. و گاهى حلول بر خداوند تجويز مى كنند و گاهى خداوند را به اتحاد نسبت مىكنند، و عبادت ايشان رقص كردن است و دست برهم زدن و غِنا و خوانندگى كردن. و خداوند عيب كرده و تشنيع فرموده بر كفار در اين اعمال: "و ما كان صلوتهم عند البيت الا مكاء و تصديقه." يعنى: نبود نماز يا دعاى مشركان نزد خانه كعبه، مگر سوت زدن و دست زدن. و چه غفلت و گمراهى از اين بالاتر مىباشد كه كسى تبرك جويد بجماعتى كه عبادت كنند خداوند را بعبادتى كه خداوند كفار را بر آن عيب كرده. بلى؛ ديده ظاهر ايشان كور نيست؛ ديده دل ايشان كور است. و من (علامه حلی) ديدم جماعتى از صوفيه را در روضه حضرت امام حسين صلوات الله عليه كه ايشان نماز شام گزاردند، بغير يك نفر از ايشان كه او نماز نكرد و نشسته بود. بعد از ساعتى آن جماعت نماز خفتن را كردند و آن شخص نكرد. از يكى از ايشان سؤال كردم كه: اين شخص چرا نماز نكرد؟ گفت: او چه احتياج دارد به نماز؟ او به خدا واصل شده است.‼️ آيا جايز است كه كسى كه بخدا واصل شد ميان خود و خدا حاجبى قرار دهد؟ و نماز حاجب است ميان بنده و خدا! پس بنگر - اى عاقل - و تفكر نما در حال اين جماعت كه اعتقاد ايشان در باب خداوند آن است كه دانستى، و عبادت ايشان آن است كه گفتيم، و عذر ايشان را در ترك
نماز شنيدى، و با اين اعتقادات و اعمال، ايشان را از ابدال مىدانند با اين كه جاهلترين جُهالند. تا اينجا ترجمه كلام علامه رضوان الله عليه بود.
🔸و در اين زمان نيز بسيارى از اين مزخرفات از ايشان مىشنويم. و اين مضامين را در شعرهاى عاشقانه بستند و به دست جلفى چند دادند كه ايشان خوانند و دست زنند و فرياد كنند و بدعتى چند ( كه ان شاء الله بعد از اين بيان خواهد شد) كنند و عبادتش نام نهند. آخر چرا بر خود رحم نمىكنى و دين خود كه سرمايه سعادت ابدى توست در معرض چنين مخاطره مىگذارى كه به يك احتمال، نجات داشته باشى و به صدهزار احتمال، مستحق خُلود در جهنم باشى؟ اگر كسى را گويند كه چاه سرپوشيدهاى در راهى هست، اگرچه اعتماد بر سخن قايل نداشته باشد، به آن راه نمىرود و از راه بىخطر مىرود. تو ادعای تشيع مىكنى، سخن پيشوايان تو در ميان است و جميع آثار ايشان معلوم است. پيرى از ايشان بهتر مىخواهى و مرشدى بهتر از ايشان مىطلبى⁉️ خداوند پيغمبرى فرستاد و فرمود كه: 👇🏻
👈🏻 اى عزيزان به انصاف نظر نماييد كه نسبت به ذات مقدس خداوند اين قسم نسبتها رواست⁉️هرگز از پيغمبر و ائمه معصومين صلوات الله عليهم كه پيشوايان دين شمايند اين قسم سخنان صادر شده؟! يا به اصحاب خود راه اين قِسم جرئتها دادهاند؟ خداوند عالميان اين قدر مذمت مىفرمايد نصارا را كه ايشان كافر شدهاند به اين عقايد فاسده. و جمعى نزد حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه آمدند و چنين ذات شريفى را گفتند: تو خدايى!!!!! حضرت ايشان را در چاهها كرد و با دود كُشت. هرگاه چنين شخصیتی را نسبت به الوهيت نتوان داد، العياذ بالله چطور در هر سگ و گربه چنين امرى را قايل توان شد؟ تو كه عين خدايى، كه را عبادت مى كنى؟! و چرا عبادت مى كنى!؟ و از اين جهت است كه اكثر ايشان را اعتقاد اين است كه همين كه اين معنى ظاهر شد، ديگر عبادت ساقط مى شود، و عبادت بنا بر توهم مغايرت است. و به اين معنى برگردانيده اند و تأويل كردهاند اين آيه را كه: "و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين" يعنى: عبادت كن خداوند خود را تا تو را مرگ در رسد. ايشان يقين را به معنى يقين به وحدت موجود بردهاند. چنانچه علامه حلى عليه الرحمه والرضوان در كتاب "كشف الحق و نهج الصدق" فرموده است: خداوند عالميان در چيزى حلول نكرده؛ زيرا كه معلوم است كه چيزى كه در چيزى حلول كند محتاج به محلش مىباشد. و بديهى است كه خداوند به غير خود محتاج نيست. پس اگر خداوند در چيزى حلول كند ممكن خواهد بود، و صوفيه به اين قايل شدهاند و تجويز كردهاند بر خداوند كه در بدن عارفان حلول كند. ببين اين مشايخ را كه تبرك به قبرهاى ايشان مى جويند چه اعتقادی در باب خداوند خود دارند. و گاهى حلول بر خداوند تجويز مى كنند و گاهى خداوند را به اتحاد نسبت مىكنند، و عبادت ايشان رقص كردن است و دست برهم زدن و غِنا و خوانندگى كردن. و خداوند عيب كرده و تشنيع فرموده بر كفار در اين اعمال: "و ما كان صلوتهم عند البيت الا مكاء و تصديقه." يعنى: نبود نماز يا دعاى مشركان نزد خانه كعبه، مگر سوت زدن و دست زدن. و چه غفلت و گمراهى از اين بالاتر مىباشد كه كسى تبرك جويد بجماعتى كه عبادت كنند خداوند را بعبادتى كه خداوند كفار را بر آن عيب كرده. بلى؛ ديده ظاهر ايشان كور نيست؛ ديده دل ايشان كور است. و من (علامه حلی) ديدم جماعتى از صوفيه را در روضه حضرت امام حسين صلوات الله عليه كه ايشان نماز شام گزاردند، بغير يك نفر از ايشان كه او نماز نكرد و نشسته بود. بعد از ساعتى آن جماعت نماز خفتن را كردند و آن شخص نكرد. از يكى از ايشان سؤال كردم كه: اين شخص چرا نماز نكرد؟ گفت: او چه احتياج دارد به نماز؟ او به خدا واصل شده است.‼️ آيا جايز است كه كسى كه بخدا واصل شد ميان خود و خدا حاجبى قرار دهد؟ و نماز حاجب است ميان بنده و خدا! پس بنگر - اى عاقل - و تفكر نما در حال اين جماعت كه اعتقاد ايشان در باب خداوند آن است كه دانستى، و عبادت ايشان آن است كه گفتيم، و عذر ايشان را در ترك
نماز شنيدى، و با اين اعتقادات و اعمال، ايشان را از ابدال مىدانند با اين كه جاهلترين جُهالند. تا اينجا ترجمه كلام علامه رضوان الله عليه بود.
🔸و در اين زمان نيز بسيارى از اين مزخرفات از ايشان مىشنويم. و اين مضامين را در شعرهاى عاشقانه بستند و به دست جلفى چند دادند كه ايشان خوانند و دست زنند و فرياد كنند و بدعتى چند ( كه ان شاء الله بعد از اين بيان خواهد شد) كنند و عبادتش نام نهند. آخر چرا بر خود رحم نمىكنى و دين خود كه سرمايه سعادت ابدى توست در معرض چنين مخاطره مىگذارى كه به يك احتمال، نجات داشته باشى و به صدهزار احتمال، مستحق خُلود در جهنم باشى؟ اگر كسى را گويند كه چاه سرپوشيدهاى در راهى هست، اگرچه اعتماد بر سخن قايل نداشته باشد، به آن راه نمىرود و از راه بىخطر مىرود. تو ادعای تشيع مىكنى، سخن پيشوايان تو در ميان است و جميع آثار ايشان معلوم است. پيرى از ايشان بهتر مىخواهى و مرشدى بهتر از ايشان مىطلبى⁉️ خداوند پيغمبرى فرستاد و فرمود كه: 👇🏻
"ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا." يعنى: آنچه پيغمبر از براى شما آورده عمل نماييد و آنچه شما را از آن نهى فرموده ترك نماييد. و پيغمبر فرمود: من از ميان شما مىروم و دو چيز عظيم در ميان شما مىگذارم كه اگر به آنها تمسك جوييد و متابعت ايشان نماييد هرگز گمراه نشويد: يكى كتاب خدا و يكى اهل بيت من. و اين دوتا از هم جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. و معنى كتاب را اهل بيت مى دانند. و اهل بيت فرمودند: ما كه از ميان شما مى رويم، احاديث ما در ميان است. رجوع به راويان احاديث ما كنيد. پس ائمه چه تقصير در بيان احكام اصول و فروع دين تو كردند كه تو رجوع به كلام دشمنان ايشان مىكنى و در كلام ايشان نظر مىكنى؟ اميد كه حق سبحانه و تعالى جميع حق طلبان را براه خود هدايت نمايد و ما و جميع شيعيان را بر صراط المستقيم متابعت اهل بيت، درست بدارد، بمحمد و آله الطاهرين.»
📘عین الحیات، نشر قدیانی، ص ٨٩
@tazvir2
📘عین الحیات، نشر قدیانی، ص ٨٩
@tazvir2
#سلوک_شیطانی #عقل_ستیزی
📸 #غزالی با خداوند متعال حرف میزند❗️
✅ پاسخِ دقیق و علمیِ مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله به غزالی
@tazvir2
📸 #غزالی با خداوند متعال حرف میزند❗️
✅ پاسخِ دقیق و علمیِ مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله به غزالی
@tazvir2
Forwarded from کتابخانه صوتی رادیو روات
با سلام و عرض احترام خدمت تمام دوستان عزیز🌺🌹
با نظر به اینکه در این روزگار
خیلی از مردم به دلایل متعدد کمتر کتاب میخوانند
حقیر به این فکر افتادم
که کانالی به اسم کتاب صوتی راه اندازی کنم، تا مطالب متعدد کتب (دینی)را به صورت صوتی در اختیار عزیزان بگذارم،
تا هم خدمت نا چیزی به درگاه سلیمانی امام عصر ارواحنا له الفداء کرده باشم
و هم امر کتاب خوانی را برای عزیزان راحت تر کرده
تا در هر موقعیتی بتوانند گوش کنند
و استفاده کنند..
@kanal_ketab_soti
با نظر به اینکه در این روزگار
خیلی از مردم به دلایل متعدد کمتر کتاب میخوانند
حقیر به این فکر افتادم
که کانالی به اسم کتاب صوتی راه اندازی کنم، تا مطالب متعدد کتب (دینی)را به صورت صوتی در اختیار عزیزان بگذارم،
تا هم خدمت نا چیزی به درگاه سلیمانی امام عصر ارواحنا له الفداء کرده باشم
و هم امر کتاب خوانی را برای عزیزان راحت تر کرده
تا در هر موقعیتی بتوانند گوش کنند
و استفاده کنند..
@kanal_ketab_soti
📸 وقتی #مولوی بر "فلسفه" میتازد
👈🏻 ابوالحسن ندوی مینویسد:
«مولوی معتقد بود علومی که انسان آن را بنا نهاده، و حکمتی که منسوب است به یونان، جز دوری از حقایق و خالق نفعی ندارد، و نتیجهاش جهل مرکب است و غرور و هواهای نفسانی؛ پس هرکس که سعادتش برایش اهمیت دارد، باید کنارهگیری کند از فلسفه که مردم جاهل نامش را حکمت نهادهاند. فلسفه نوری از انوار الهی ندارد، و موجب شک و ظن میگردد، و وَهم و خیال است. اما آن حکمتی که انبیاء نیز داشتند، حکمتی است که به هرکس عطا شود، خیر کثیر شاملش گشته.»
📚رجال الفكر والدعوة في الإسلام، أبو الحسن علي الحسني الندوي، طبع چهار جلدی، جلد اول، "مولانا جلال الدين الرومي مفكر مبتكر ومؤسس علم كلام جديد"
✅ این برداشتِ مولوی از "فلسفه" صحيح است. البته او درد دین نداشته که چنین گفته، بلکه در شرحِ مفصل مولوی گذشت که چون با "علوم ظاهری و اکتسابی" مخالف بوده، و معتقد بوده علم با "کشف و شهود" حاصل میگردد، لذا فلاسفه یکی از طوایفی هستند که وی بر آنان تاخته و طعنها بر آنان زده، و آنان را اسیر علم ظاهری و دنیایی خطاب کرده است، همانطور که اهل "فقه و حدیث" را چنین میپندارد.
@tazvir2
👈🏻 ابوالحسن ندوی مینویسد:
«مولوی معتقد بود علومی که انسان آن را بنا نهاده، و حکمتی که منسوب است به یونان، جز دوری از حقایق و خالق نفعی ندارد، و نتیجهاش جهل مرکب است و غرور و هواهای نفسانی؛ پس هرکس که سعادتش برایش اهمیت دارد، باید کنارهگیری کند از فلسفه که مردم جاهل نامش را حکمت نهادهاند. فلسفه نوری از انوار الهی ندارد، و موجب شک و ظن میگردد، و وَهم و خیال است. اما آن حکمتی که انبیاء نیز داشتند، حکمتی است که به هرکس عطا شود، خیر کثیر شاملش گشته.»
📚رجال الفكر والدعوة في الإسلام، أبو الحسن علي الحسني الندوي، طبع چهار جلدی، جلد اول، "مولانا جلال الدين الرومي مفكر مبتكر ومؤسس علم كلام جديد"
✅ این برداشتِ مولوی از "فلسفه" صحيح است. البته او درد دین نداشته که چنین گفته، بلکه در شرحِ مفصل مولوی گذشت که چون با "علوم ظاهری و اکتسابی" مخالف بوده، و معتقد بوده علم با "کشف و شهود" حاصل میگردد، لذا فلاسفه یکی از طوایفی هستند که وی بر آنان تاخته و طعنها بر آنان زده، و آنان را اسیر علم ظاهری و دنیایی خطاب کرده است، همانطور که اهل "فقه و حدیث" را چنین میپندارد.
@tazvir2
#عقل_ستیزی #شرع_گریزی
✍🏻 علامه مجلسی رحمه الله:
«جمعى از حُكماء كه به پيغمبران و شرع قائل نبودهاند و مدار امور را بر عقل ناقص خود مىگذاشتهاند، به "قِدَم عالم" قائل بودهاند، و به "عقول قديمه" قائل شدهاند و "افلاك" را قديم مىدانند و "هيولاى عناصر" را قديم مىدانند.‼️ و اين مذهب كفر است و مستلزم تكذيب پيغمبران است و متضمن انكار بسيارى از آيات قرآنى است. زيرا كه ايشان را اعتقاد اين است كه هر چيز قديم است، عدم بر او محال است. و "هيولى و صورت افلاك" را قديم مىدانند. پس مىبايد كه برطرف شدن و متفرق شدن افلاك و كواكب محال باشد، و حال آنكه حق تعالى در سوره انشقاق و انفطار و غير آنها از مواقع بسيار مىفرمايد كه: "در قيامت، آسمانها از يكديگر خواهند پاشيد، و متفرق خواهد شد و پيچيده خواهد شد بنحوى كه كاغذ را برهم پيچند؛ و كواكب از يكديگر خواهد پاشيد." و عبارت "فاطر" كه در قرآن و حديث وارد است هم دلالت بر حدوث دارد، زيرا كه در لغت، "فَطر" اختراع كردن و از نو پديد آوردن است.»
📘 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۱۰۸
@tazvir2
✍🏻 علامه مجلسی رحمه الله:
«جمعى از حُكماء كه به پيغمبران و شرع قائل نبودهاند و مدار امور را بر عقل ناقص خود مىگذاشتهاند، به "قِدَم عالم" قائل بودهاند، و به "عقول قديمه" قائل شدهاند و "افلاك" را قديم مىدانند و "هيولاى عناصر" را قديم مىدانند.‼️ و اين مذهب كفر است و مستلزم تكذيب پيغمبران است و متضمن انكار بسيارى از آيات قرآنى است. زيرا كه ايشان را اعتقاد اين است كه هر چيز قديم است، عدم بر او محال است. و "هيولى و صورت افلاك" را قديم مىدانند. پس مىبايد كه برطرف شدن و متفرق شدن افلاك و كواكب محال باشد، و حال آنكه حق تعالى در سوره انشقاق و انفطار و غير آنها از مواقع بسيار مىفرمايد كه: "در قيامت، آسمانها از يكديگر خواهند پاشيد، و متفرق خواهد شد و پيچيده خواهد شد بنحوى كه كاغذ را برهم پيچند؛ و كواكب از يكديگر خواهد پاشيد." و عبارت "فاطر" كه در قرآن و حديث وارد است هم دلالت بر حدوث دارد، زيرا كه در لغت، "فَطر" اختراع كردن و از نو پديد آوردن است.»
📘 عین الحیات، نشر قدیانی، ص ۱۰۸
@tazvir2
#سلوک_شیطانی #عقل_ستیزی #شرع_گریزی
⚠️ شخصی به #بایزید_بسطامی گفت: روز قیامت تمام مردم تحت لوای محمد صلی الله علیه و آله هستند. بایزید گفت: والله که لوای من از لوای محمد بزرگتر است‼️‼️‼️
🔍 در ادامه به اختصار و جامع، قدری به بررسی شخصيت بایزید بسطامی خواهم پرداخت ان شاء الله.
@tazvir2
⚠️ شخصی به #بایزید_بسطامی گفت: روز قیامت تمام مردم تحت لوای محمد صلی الله علیه و آله هستند. بایزید گفت: والله که لوای من از لوای محمد بزرگتر است‼️‼️‼️
🔍 در ادامه به اختصار و جامع، قدری به بررسی شخصيت بایزید بسطامی خواهم پرداخت ان شاء الله.
@tazvir2
Forwarded from قافله سالار ره عشق .s
کانال تخصصی فرق و ادیان در شبکه ایتا
اطلاعات تخصصی نقد فرق و ادیان.
🔸شیعه شناسی
🔹مسیحیت
🔸زرتشت
🔹وهابیت
🔸بهائیت
🔹تصوف
🔸 عرفان های نوظهور
🔹 احمدالحسن
┏━⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
https://eitaa.com/adyanuniv
اطلاعات تخصصی نقد فرق و ادیان.
🔸شیعه شناسی
🔹مسیحیت
🔸زرتشت
🔹وهابیت
🔸بهائیت
🔹تصوف
🔸 عرفان های نوظهور
🔹 احمدالحسن
┏━⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
https://eitaa.com/adyanuniv
🔍 بررسی شخصیت #بایزید بسطامی 1⃣
👤 ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی، معروف به بایزید بسطامی، ملقب به سلطان العارفین در صوفیه، یکی از بزرگترین عرفای قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است. بنا بر برخی منقولات، جَدِّ بایزید بسطامی زرتشتی بود و پدرش یکی از بزرگان بسطام بود.
📙 تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی
💢 برخی او را پایهگذار «سکر و فنا» یعنی مستی و اباحی گری در تصوف میدانند. بر خلاف #جنید_بغدادی که سیره او «صحو» یعنی هوشیاری و تعادل در سلوک بود.
❌ برخی از سران تصوف، مدعی هستند که بایزید از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام بود. همانگونه که #معروف_کرخی را از اصحاب امام هشتم میدانند. (که پیشتر ردش ارائه شد) ➖برای رد و بطلان این ادعا همین بس که وفات بایزید در قرن سوم «سال ۲۶۱ هجری» میباشد، حال آنکه شهادت امام صادق علیه السلام در سال «۱۴۸ هجری» بوده و تفاوت ایشان ۱۱۳ سال میشود و کسی عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ذکر نکرده است، و قرينه و شاهدی نیز بر این ادعا موجود نیست. شیخ عباس قمی رحمه الله مینویسد: "بایزید بسطامی صوفی معروفی است که بحث خدمت کردنش به امام صادق علیه السلام، دروغی بیش نیست."
📜تتمة المنتهی، ص ۴۳
🔹آقا محمد علی کرمانشاهی (بهبهانی) رحمه الله گوید: "محتمل است بایزید بسطامی سقّاى خانه جعفر كذّاب بوده، و بخاطر اسم «جعفر» صوفیه او را سقای خانه امام جعفر صادق علیه السلام معرفی کردند."
📚 خیراتیه، ج١، ص ۶۶
⚠️ شاید بتوان گفت در اهل تصوف، در مبحث «شطحیات» که بمعنای کفرگفتن و سخنان غیرعقلانی است، بایزید در صدر جدول باشد. وی بی پروا سخنانی را بر زبان میراند که باعث شد او را از دایره ایمان خارج کند که شطحیات وی را به تفصیل خواهم آورد. سران صوفیه و بسیاری از عُرفا وی را ستوده و برای او مقام بالایی قائل هستند. تا جایی که او «سلطان العارفین» میدانند. حالات بایزید بسطامی ناشی از «سکر» که همان مستی و عدم تعقل است ناشی گردید. چه آنکه در روایات فراوانی به نعمت عقل و مذمت عدم تعقل تصریح شده است. زیرا اولین قدم برای صوفیگری عدم تعقل است. عقل را که کنار بگذاریم جهل جایگزین آن میشود و جهل یعنی تسلط شیطان به امور.
ادامه دارد...
@tazvir2
👤 ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی، معروف به بایزید بسطامی، ملقب به سلطان العارفین در صوفیه، یکی از بزرگترین عرفای قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است. بنا بر برخی منقولات، جَدِّ بایزید بسطامی زرتشتی بود و پدرش یکی از بزرگان بسطام بود.
📙 تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی
💢 برخی او را پایهگذار «سکر و فنا» یعنی مستی و اباحی گری در تصوف میدانند. بر خلاف #جنید_بغدادی که سیره او «صحو» یعنی هوشیاری و تعادل در سلوک بود.
❌ برخی از سران تصوف، مدعی هستند که بایزید از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام بود. همانگونه که #معروف_کرخی را از اصحاب امام هشتم میدانند. (که پیشتر ردش ارائه شد) ➖برای رد و بطلان این ادعا همین بس که وفات بایزید در قرن سوم «سال ۲۶۱ هجری» میباشد، حال آنکه شهادت امام صادق علیه السلام در سال «۱۴۸ هجری» بوده و تفاوت ایشان ۱۱۳ سال میشود و کسی عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ذکر نکرده است، و قرينه و شاهدی نیز بر این ادعا موجود نیست. شیخ عباس قمی رحمه الله مینویسد: "بایزید بسطامی صوفی معروفی است که بحث خدمت کردنش به امام صادق علیه السلام، دروغی بیش نیست."
📜تتمة المنتهی، ص ۴۳
🔹آقا محمد علی کرمانشاهی (بهبهانی) رحمه الله گوید: "محتمل است بایزید بسطامی سقّاى خانه جعفر كذّاب بوده، و بخاطر اسم «جعفر» صوفیه او را سقای خانه امام جعفر صادق علیه السلام معرفی کردند."
📚 خیراتیه، ج١، ص ۶۶
⚠️ شاید بتوان گفت در اهل تصوف، در مبحث «شطحیات» که بمعنای کفرگفتن و سخنان غیرعقلانی است، بایزید در صدر جدول باشد. وی بی پروا سخنانی را بر زبان میراند که باعث شد او را از دایره ایمان خارج کند که شطحیات وی را به تفصیل خواهم آورد. سران صوفیه و بسیاری از عُرفا وی را ستوده و برای او مقام بالایی قائل هستند. تا جایی که او «سلطان العارفین» میدانند. حالات بایزید بسطامی ناشی از «سکر» که همان مستی و عدم تعقل است ناشی گردید. چه آنکه در روایات فراوانی به نعمت عقل و مذمت عدم تعقل تصریح شده است. زیرا اولین قدم برای صوفیگری عدم تعقل است. عقل را که کنار بگذاریم جهل جایگزین آن میشود و جهل یعنی تسلط شیطان به امور.
ادامه دارد...
@tazvir2
📢 آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله:
«معرفی و ترویج افرادی مثل #بایزید_بسطامی باعث خجالت است...»
✅ متن کامل این خبر:
http://www.shia-news.com/fa/news/38879
@tazvir2
«معرفی و ترویج افرادی مثل #بایزید_بسطامی باعث خجالت است...»
✅ متن کامل این خبر:
http://www.shia-news.com/fa/news/38879
@tazvir2