⚠️ شخصی به #بایزید_بسطامی گفت: روز قیامت تمام مردم تحت لوای محمد (صلی الله علیه و آله) هستند. بایزید گفت: والله که لوای من از لوای محمد بزرگتر است!
📜 شرح شطحيات، ص ۱۳۳
📢 آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله:
«حرف هایی از بایزید بسطامی نقل شده که انسان واقعاً خنده اش می گیرد و هیچ توجیه و تأویلی نمی پذیرد...»
👈🏻 منبع خبر:
http://www.shia-news.com/fa/news/38879
@tazvir2
📜 شرح شطحيات، ص ۱۳۳
📢 آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله:
«حرف هایی از بایزید بسطامی نقل شده که انسان واقعاً خنده اش می گیرد و هیچ توجیه و تأویلی نمی پذیرد...»
👈🏻 منبع خبر:
http://www.shia-news.com/fa/news/38879
@tazvir2
🔍 بررسی شخصیت #بایزید بسطامی 2⃣
✅ در قسمت قبل اشاره شد که بایزید بسطامی از سران تصوف، و در صدر کسانی است که سخنان کفرآمیز و شیطانی یا «شطحیات» میگفتند. حال به بررسی سخنان این صوفی مشهور که بر مبنای «سکر و فناء» بوده است میپردازیم.
⚠️ بایزید بسطامی خالق هفت آسمان و زمین:
بایزید گوید: «چون بحقّ رسيدم، مرا دو حلّه در پوشيد و بمن گفت كه اى بايزيد بیآفرين! گفتم: نخواهم. گفت: اى بايزيد! هيچ چيز نگوئى كه بباش، إلا كه بباشد. بایزید گوید: آنگاه بيافريدم هفت آسمان چون اين آسمان و هفت زمين چون اين زمين، و درياها با موج چون اين درياها، و كوهها شوامخ چون اين كوهها. چون دانستم كه به هرچه خواهم قادرم، بدانستم كه اين همه كه بمن داد، در ملك او يك ذره نقصان نشد. جمله بگذاشتم. آنگاه با ذات او شدم. با حقّ بحقّ گشتم، بى من من او شدم و او من. ديگر او چنان شد كه او بود، چنانكه او بود همچنان شد، «سبحانه! سبحانه!»
📘شرح شطحيات، ص ۱۴۶
🔍 علاوه بر اینکه بایزید در ابتدا برای آفریدنِ زمین و آسمان ناز کرده، در سخنان فوق دو نکته مهم به چشم میخورد: "یکی خالقیت و دوم فناء في الله." اما ادعای خالقیت از بایزید بس شگفت آور است. بایزید چنان در اطاعت شیطان پیش رفته است که صفتی را که حتی اشرف مخلوقات و أئمه معصومین علیهم السلام از خودشان سلب نمودند، برای خود ادعا نمودهست. لذا دلیل آوردن حقیر برای کذبِ بایزید در خلقت عالم، از سخن بایزید مضحکتر است. 👈🏻 اما ادعای فناء که در سخن فوق از بایزید دیده شد، او گوید: «من و خدا یکی شدیم و او من شد و من او.» پیشتر در ردِ "فناء فی الله، و عدم سنخیت و شباهت بین خالق و مخلوق" گفتیم و ریشه این عقیده باطل را بررسی کردیم که دیگر تکرار نمیکنم. هرچند این ادعا اختصاص به بایزید ندارد، بلکه ادعای اتحاد با ذات حق تعالی، در سخنان بسیاری از عارفان متقدم و متأخر و معاصر قابل مشاهده است.
🔍 اما لازمه فناء این است که خداوند متعال جسم باشد و با مخلوق سنخیت و تشبیه داشته باشد، که تمام اینها طبق روایات کفر و باطل است. بعنوان نمونه:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ أَسْأَلُهُ عَنِ الْجِسْمِ وَ الصُّورَةِ فَکَتَبَ سُبْحَانَ مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ.
✍🏻 راوی گوید: عریضه به امام موسی کاظم (علیه السلام) نوشتم و او را از جسم و صورت که مُشَبهه میگویند سؤال نمودم. حضرت در جواب نوشت که: پاک و منزه است آنکه چیزی مانند او نیست، نه جسم است و نه صورت.
📜 التوحید، صدوق رحمه الله، باب ۶، حدیث ۳
➖عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَا آمَنَ بِی مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیِهِ کَلَامِی وَ مَا عَرَفَنِی مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی وَ مَا عَلَی دِینِی مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِیَاسَ فِی دِینِی.
✍🏻 حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرش، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند که خدای جل جلاله بمن فرمود: بمن نَگِرویده هرکس کلام مرا برای خود تفسیر و بیان کرده، و مرا نشناخته هرکس مرا به آفریدگانم تشبیه نموده، و بر دین من نیست هرکس قیاس را در دین من استعمال کرده و بکار داشته است.
📜 التوحید، صدوق رحمه الله، باب ۲، حدیث ۲۳
✅ حال مشخص شد که بایزید بسطامی در اوج حالت شیطانی بوده که چنین سخنانی را بر زبان رانده و کفریات صریح او هیچ توجیه و تأویلی ندارد.
ادامه دارد.....
@tazvir2
✅ در قسمت قبل اشاره شد که بایزید بسطامی از سران تصوف، و در صدر کسانی است که سخنان کفرآمیز و شیطانی یا «شطحیات» میگفتند. حال به بررسی سخنان این صوفی مشهور که بر مبنای «سکر و فناء» بوده است میپردازیم.
⚠️ بایزید بسطامی خالق هفت آسمان و زمین:
بایزید گوید: «چون بحقّ رسيدم، مرا دو حلّه در پوشيد و بمن گفت كه اى بايزيد بیآفرين! گفتم: نخواهم. گفت: اى بايزيد! هيچ چيز نگوئى كه بباش، إلا كه بباشد. بایزید گوید: آنگاه بيافريدم هفت آسمان چون اين آسمان و هفت زمين چون اين زمين، و درياها با موج چون اين درياها، و كوهها شوامخ چون اين كوهها. چون دانستم كه به هرچه خواهم قادرم، بدانستم كه اين همه كه بمن داد، در ملك او يك ذره نقصان نشد. جمله بگذاشتم. آنگاه با ذات او شدم. با حقّ بحقّ گشتم، بى من من او شدم و او من. ديگر او چنان شد كه او بود، چنانكه او بود همچنان شد، «سبحانه! سبحانه!»
📘شرح شطحيات، ص ۱۴۶
🔍 علاوه بر اینکه بایزید در ابتدا برای آفریدنِ زمین و آسمان ناز کرده، در سخنان فوق دو نکته مهم به چشم میخورد: "یکی خالقیت و دوم فناء في الله." اما ادعای خالقیت از بایزید بس شگفت آور است. بایزید چنان در اطاعت شیطان پیش رفته است که صفتی را که حتی اشرف مخلوقات و أئمه معصومین علیهم السلام از خودشان سلب نمودند، برای خود ادعا نمودهست. لذا دلیل آوردن حقیر برای کذبِ بایزید در خلقت عالم، از سخن بایزید مضحکتر است. 👈🏻 اما ادعای فناء که در سخن فوق از بایزید دیده شد، او گوید: «من و خدا یکی شدیم و او من شد و من او.» پیشتر در ردِ "فناء فی الله، و عدم سنخیت و شباهت بین خالق و مخلوق" گفتیم و ریشه این عقیده باطل را بررسی کردیم که دیگر تکرار نمیکنم. هرچند این ادعا اختصاص به بایزید ندارد، بلکه ادعای اتحاد با ذات حق تعالی، در سخنان بسیاری از عارفان متقدم و متأخر و معاصر قابل مشاهده است.
🔍 اما لازمه فناء این است که خداوند متعال جسم باشد و با مخلوق سنخیت و تشبیه داشته باشد، که تمام اینها طبق روایات کفر و باطل است. بعنوان نمونه:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ أَسْأَلُهُ عَنِ الْجِسْمِ وَ الصُّورَةِ فَکَتَبَ سُبْحَانَ مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ.
✍🏻 راوی گوید: عریضه به امام موسی کاظم (علیه السلام) نوشتم و او را از جسم و صورت که مُشَبهه میگویند سؤال نمودم. حضرت در جواب نوشت که: پاک و منزه است آنکه چیزی مانند او نیست، نه جسم است و نه صورت.
📜 التوحید، صدوق رحمه الله، باب ۶، حدیث ۳
➖عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَا آمَنَ بِی مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیِهِ کَلَامِی وَ مَا عَرَفَنِی مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی وَ مَا عَلَی دِینِی مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِیَاسَ فِی دِینِی.
✍🏻 حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرش، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند که خدای جل جلاله بمن فرمود: بمن نَگِرویده هرکس کلام مرا برای خود تفسیر و بیان کرده، و مرا نشناخته هرکس مرا به آفریدگانم تشبیه نموده، و بر دین من نیست هرکس قیاس را در دین من استعمال کرده و بکار داشته است.
📜 التوحید، صدوق رحمه الله، باب ۲، حدیث ۲۳
✅ حال مشخص شد که بایزید بسطامی در اوج حالت شیطانی بوده که چنین سخنانی را بر زبان رانده و کفریات صریح او هیچ توجیه و تأویلی ندارد.
ادامه دارد.....
@tazvir2
👍1
#عقل_ستیزی #شرع_گریزی #سلوک_شیطانی
↪️ در مطالب پیش آمد که آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله، بزرگداشت برای #بایزید_بسطامی را خجالت آور دانسته و سخنان او را غیرقابل توجیه و تأویل؛ بد نیست در راستای این مطلب، چند نمونه از این سخنان را از نظر بگذرانیم.
❌ #عطار نیشابوری آورده که بایزید گفت:
«سی سال خدای را میطلبیدم، چون بنگریستم او طالب بود و من مطلوب.»❗️
«مریدی گفته بود، عجب دارم از کسی که خدای را شناسد و اطاعت و عبادت نکند. بایزید گفت: عجب دارم از کسی که او را بشناسد و اطاعت کند.»❗️
📚 تذکره الاولیاء، چاپ نیکلسون، ج۱، ص ١۴٢ و ص ۱۵۵
👈🏻 در شرح حال بایزید نوشتهاند که او اهل عبادت نبود، و کسی در این باره از او پرسید و او خشمگین شد و گفت، «زهد و معرفت از من منشعب میگردد.»!!!!
🔹شخصی سَجادهای برای او فرستاد. او آن را برگرداند و گفت: «من سجاده نمیخواهم، مُتَکایی بفرست تا بر آن تکیه کنم.»!!!!!
📚 النّور من کلمات ابی طیفور، ج ۱، ص۱۴۳ و ص ١۴۴
✅ پینوشت:
الف) به گفته دکتر زرینکوب، کتابِ فوق، یکی از منابع مهم درباره بایزید است.
ب) شطحيات بایزید، ناشی از اعتقادش به "حلول و اتحاد" است.
@tazvir2
↪️ در مطالب پیش آمد که آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله، بزرگداشت برای #بایزید_بسطامی را خجالت آور دانسته و سخنان او را غیرقابل توجیه و تأویل؛ بد نیست در راستای این مطلب، چند نمونه از این سخنان را از نظر بگذرانیم.
❌ #عطار نیشابوری آورده که بایزید گفت:
«سی سال خدای را میطلبیدم، چون بنگریستم او طالب بود و من مطلوب.»❗️
«مریدی گفته بود، عجب دارم از کسی که خدای را شناسد و اطاعت و عبادت نکند. بایزید گفت: عجب دارم از کسی که او را بشناسد و اطاعت کند.»❗️
📚 تذکره الاولیاء، چاپ نیکلسون، ج۱، ص ١۴٢ و ص ۱۵۵
👈🏻 در شرح حال بایزید نوشتهاند که او اهل عبادت نبود، و کسی در این باره از او پرسید و او خشمگین شد و گفت، «زهد و معرفت از من منشعب میگردد.»!!!!
🔹شخصی سَجادهای برای او فرستاد. او آن را برگرداند و گفت: «من سجاده نمیخواهم، مُتَکایی بفرست تا بر آن تکیه کنم.»!!!!!
📚 النّور من کلمات ابی طیفور، ج ۱، ص۱۴۳ و ص ١۴۴
✅ پینوشت:
الف) به گفته دکتر زرینکوب، کتابِ فوق، یکی از منابع مهم درباره بایزید است.
ب) شطحيات بایزید، ناشی از اعتقادش به "حلول و اتحاد" است.
@tazvir2
🔍 بررسی شخصیت #بایزید_بسطامی 3⃣
👈🏻 با توجه به قرآن و روایات، برترین شخصیت عوالم وجود، رسول اکرم اسلام صلی الله علیه و آله میباشد. بعنوان نمونه میتوان این روایت را یادآور شد:
📝 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ ذَكَرَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ قَالَ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا بَرَأَ اَللَّهُ نَسَمَةً خَيْراً مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
✍🏻 امیرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند: خداوند بندهای بهتر از محمّد (صلی الله علیه و آله) نیافریده است.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ۱ _ ۴۴٠
🔹 همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام با آن مقام و عظمت و فضیلت، در مقام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چنین میفرماید:
«انا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمّدٍ صلی الله علیه و آله» یعنی من بنده اى از بندگان محمدم.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ١ _ ٨٩
🔸 مرحوم علامه مجلسی رحمه الله، در رساله اعتقادات خود با تکیه به روایات مینویسد:
«واجب است كه به تمامی پيامبران و اينكه آنها بر حق و همه معصوم از گناه بودهاند، ايمان داشته باشی، و انكار نُبُوّت ايشان و بدگويی و استهزاء و تحقير ايشان موجب كُفر است.»
📜 مناهج الحق و النجاه، باب ۵
↩️ نتیجه تا به اینجا، دونکته مهم است:
اول آنکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله برترین شخصیت عوالم وجود است. دوم آنکه تحقیر و استهزاء پیامبران الهی کفر است.
حال به این سخنان بایزید بسطامی توجه کنید:
❌ شخصی به بایزید بسطامی گفت: روز قیامت تمام مردم تحت لوای محمد صلی الله علیه و آله هستند. بایزید گفت: والله که لوای من از لوای محمد بزرگتر است!
من در دریایی غسل کردم که تمام انبیاء در ساحل آن معطل بودند.❗️
📜 شرح شطحیات، ص ۱۳۲ _ ١٣٣
بایزید خود را از تمام پیامبران الهی حتی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله برتر میدانست. وقتی شخصیتی مثل امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید "من عبد رسول اکرم اسلام هستم" تکلیف بقیه روشن است. اینکه بایزید میگوید "در دریایی که من غسل کردم تمام انبیاء در ساحلش معطل بودند." آیا تحقیر و استهزاء پیامبران نیست⁉️
ادامه دارد...
@tazvir2
👈🏻 با توجه به قرآن و روایات، برترین شخصیت عوالم وجود، رسول اکرم اسلام صلی الله علیه و آله میباشد. بعنوان نمونه میتوان این روایت را یادآور شد:
📝 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ ذَكَرَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ قَالَ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا بَرَأَ اَللَّهُ نَسَمَةً خَيْراً مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
✍🏻 امیرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند: خداوند بندهای بهتر از محمّد (صلی الله علیه و آله) نیافریده است.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ۱ _ ۴۴٠
🔹 همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام با آن مقام و عظمت و فضیلت، در مقام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چنین میفرماید:
«انا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمّدٍ صلی الله علیه و آله» یعنی من بنده اى از بندگان محمدم.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ١ _ ٨٩
🔸 مرحوم علامه مجلسی رحمه الله، در رساله اعتقادات خود با تکیه به روایات مینویسد:
«واجب است كه به تمامی پيامبران و اينكه آنها بر حق و همه معصوم از گناه بودهاند، ايمان داشته باشی، و انكار نُبُوّت ايشان و بدگويی و استهزاء و تحقير ايشان موجب كُفر است.»
📜 مناهج الحق و النجاه، باب ۵
↩️ نتیجه تا به اینجا، دونکته مهم است:
اول آنکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله برترین شخصیت عوالم وجود است. دوم آنکه تحقیر و استهزاء پیامبران الهی کفر است.
حال به این سخنان بایزید بسطامی توجه کنید:
❌ شخصی به بایزید بسطامی گفت: روز قیامت تمام مردم تحت لوای محمد صلی الله علیه و آله هستند. بایزید گفت: والله که لوای من از لوای محمد بزرگتر است!
من در دریایی غسل کردم که تمام انبیاء در ساحل آن معطل بودند.❗️
📜 شرح شطحیات، ص ۱۳۲ _ ١٣٣
بایزید خود را از تمام پیامبران الهی حتی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله برتر میدانست. وقتی شخصیتی مثل امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید "من عبد رسول اکرم اسلام هستم" تکلیف بقیه روشن است. اینکه بایزید میگوید "در دریایی که من غسل کردم تمام انبیاء در ساحلش معطل بودند." آیا تحقیر و استهزاء پیامبران نیست⁉️
ادامه دارد...
@tazvir2
↪️ ادامه از مطالب قبل
🔻 نظر علامه #طباطبایی و سید محمد حسین #طهرانی درباره #بایزید_بسطامی
جناب طهرانی از قول علامه طباطبایی نقل میکند:
«حضرت جواد علیه السلام با بایزید بسطامى مشغول بازى کردن بودند. بازى مخصوصى که یکى مخفى شود و دیگرى باید او را جستجو کند و پیدا کند. (بازى قایم با شک) بنا شد حضرت جواد علیه السلام پنهان شوند و بایزید آن حضرت را پیدا کند. حضرت پنهان شدند و بایزید هرچه کرد و هرجاى عالم را گشت آن حضرت را پیدا نکرد. یک همچنین چیزى بعنوان کرامت براى حضرت جواد نقل مىکنند. آن وقت گویا حضرت جواد از تهِ قلبِ بایزید صدا زدند: من این جا هستم! شما کجا را مىگردید؟ این قضیّه را الآن درست بخاطرم نیست که کجا دیدهام؛ مردّد است پیش بنده بین کتاب "طرائق الحقائق" و کتاب "نفحات الأنس" جامى.»
📘 مهر تابان، ص ۳۳۰، چاپ: نور ملکوت قرآن
⚠️ عجیب است. نمیدانیم آیا جناب طهرانی در نسبت دادن این سخنان به علامه طباطبایی صادق بوده است یا مانند موارد دیگر دست به جعل و تحریف زده است. به هر حال انتظار میرود علامه طباطبایی به کتب صوفیه «طرائق الحقایق» و «نفحات الانس» که پر است از کذب و جعل، استناد نمیکرد. امام جواد علیه السلام چرا باید با بایزید بازی کند⁉️ در اینکه آیا امام بازی میکند یا نه فعلا بحثی نمیکنیم. زیرا روایاتی دال بر این است که امام معصوم لهو و لعب و بازی ندارد:
«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ وَ أَقْبَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ صَغِیرٌ وَ مَعَهُ عَنَاقٌ مَکِّیَّةٌ وَ هُوَ یَقُولُ لَهَا اسْجُدِی لِرَبِّکِ فَأَخَذَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ بِأَبِی وَ أُمِّی مَنْ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ.»
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ۱ _ ٣١١
💠 اما در همان دو کتابی که علامه طباطبایی نقل کرده هم چنین چیزی یافت نشد. نکته مهم در این افسانه این است که فرض شده بایزید بسطامی عارفی اهل حقّ بوده و با امام جواد (علیه السلام) ملاقات کرده است؛ قادر بوده است تمام عالم را بگردد؛ حضرت در قلب بایزید پنهان شدهاند! با توجه به آنچه که از بایزید بیان کردیم، قطعا این ادعا کذب و افسانهای بیش نیست.
همچنین جناب طهرانی میگوید:
«بایزید بسطامی از فرائد عصر خود بود. هرچند او از کسانی بود که دارای شطحیات بود. آن شطحیات هم از روی غلبه شوق و حالت فناء بود و موجب طعن و کفر او نمیشود.»‼️
📗 روح مجرد، ص ۴۶۷، انتشارات علامه طباطبایی
❌ این سخن که «بایزید در حالت فناء بوده که چنین کفریاتی گفته و قابل توجیه است» یعنی صدها آیه و روایت را دور بریزیم تا کلمات بایزید را توجیه کنیم. کدام شریعت و آیینی اجازه داده به بهانه فناء، کفر و سخنان شیطانی بگوییم؟ جناب طهرانی خودش به بهانههای سست و عوامانه، به خیل عظیمی طعن و کنایه زده، بعد توقع داشته که بدلیل سخنان کفرآمیز بایزید، کسی او را طعن نکند !!!!
ادامه دارد...
@tazvir2
🔻 نظر علامه #طباطبایی و سید محمد حسین #طهرانی درباره #بایزید_بسطامی
جناب طهرانی از قول علامه طباطبایی نقل میکند:
«حضرت جواد علیه السلام با بایزید بسطامى مشغول بازى کردن بودند. بازى مخصوصى که یکى مخفى شود و دیگرى باید او را جستجو کند و پیدا کند. (بازى قایم با شک) بنا شد حضرت جواد علیه السلام پنهان شوند و بایزید آن حضرت را پیدا کند. حضرت پنهان شدند و بایزید هرچه کرد و هرجاى عالم را گشت آن حضرت را پیدا نکرد. یک همچنین چیزى بعنوان کرامت براى حضرت جواد نقل مىکنند. آن وقت گویا حضرت جواد از تهِ قلبِ بایزید صدا زدند: من این جا هستم! شما کجا را مىگردید؟ این قضیّه را الآن درست بخاطرم نیست که کجا دیدهام؛ مردّد است پیش بنده بین کتاب "طرائق الحقائق" و کتاب "نفحات الأنس" جامى.»
📘 مهر تابان، ص ۳۳۰، چاپ: نور ملکوت قرآن
⚠️ عجیب است. نمیدانیم آیا جناب طهرانی در نسبت دادن این سخنان به علامه طباطبایی صادق بوده است یا مانند موارد دیگر دست به جعل و تحریف زده است. به هر حال انتظار میرود علامه طباطبایی به کتب صوفیه «طرائق الحقایق» و «نفحات الانس» که پر است از کذب و جعل، استناد نمیکرد. امام جواد علیه السلام چرا باید با بایزید بازی کند⁉️ در اینکه آیا امام بازی میکند یا نه فعلا بحثی نمیکنیم. زیرا روایاتی دال بر این است که امام معصوم لهو و لعب و بازی ندارد:
«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ وَ أَقْبَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ صَغِیرٌ وَ مَعَهُ عَنَاقٌ مَکِّیَّةٌ وَ هُوَ یَقُولُ لَهَا اسْجُدِی لِرَبِّکِ فَأَخَذَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ بِأَبِی وَ أُمِّی مَنْ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ.»
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ۱ _ ٣١١
💠 اما در همان دو کتابی که علامه طباطبایی نقل کرده هم چنین چیزی یافت نشد. نکته مهم در این افسانه این است که فرض شده بایزید بسطامی عارفی اهل حقّ بوده و با امام جواد (علیه السلام) ملاقات کرده است؛ قادر بوده است تمام عالم را بگردد؛ حضرت در قلب بایزید پنهان شدهاند! با توجه به آنچه که از بایزید بیان کردیم، قطعا این ادعا کذب و افسانهای بیش نیست.
همچنین جناب طهرانی میگوید:
«بایزید بسطامی از فرائد عصر خود بود. هرچند او از کسانی بود که دارای شطحیات بود. آن شطحیات هم از روی غلبه شوق و حالت فناء بود و موجب طعن و کفر او نمیشود.»‼️
📗 روح مجرد، ص ۴۶۷، انتشارات علامه طباطبایی
❌ این سخن که «بایزید در حالت فناء بوده که چنین کفریاتی گفته و قابل توجیه است» یعنی صدها آیه و روایت را دور بریزیم تا کلمات بایزید را توجیه کنیم. کدام شریعت و آیینی اجازه داده به بهانه فناء، کفر و سخنان شیطانی بگوییم؟ جناب طهرانی خودش به بهانههای سست و عوامانه، به خیل عظیمی طعن و کنایه زده، بعد توقع داشته که بدلیل سخنان کفرآمیز بایزید، کسی او را طعن نکند !!!!
ادامه دارد...
@tazvir2
↪️ با توجه به مطالبی که گذشت، بخوانید:
📢 نظر آیت الله #بهجت، درباره چند تن از صوفیه و #بایزید_بسطامی
ایشان میگوید:
«ما نمیتوانیم از گفتههای امثال #ابن_عربی متابعت کنیم و هرچه گفتند بپذیریم و بگوییم حق است. ما باید در اعتقاد و عمل تابع انبیاء و اوصیا باشیم. اما اینکه بگوییم: اینها کافرند و تناکح و تناسل با آنها جایز نیست، این را هم نمیتوانیم بگوئیم؛ زیرا آنها به نماز و روزه التزام داشتهاند. حرفهای آنها، قابل تأویل است.‼️ مثل بایزید و #جنید_بغدادی که دارای شطحیات بودهاند، و بطور کلّی در مورد افرادی که نمیدانیم چگونه بودهاند و عاقبتشان چه شده. اگر مخالف اهل بیت بودهاند که ما هم مخالف آنان هستیم. زیرا ملاک ثقلین است.»
📚 در محضر بهجت، جلد ۲، ص ۱۱۶_۱۱۷
✅ با این مبنای آیت الله بهجت، که مثأثر از مبنای سید علی #قاضی است، باید به تمام کفار و مشرکین مژده دهیم که هیچ جای نگرانی نیست، سخنان شما قابل تأویل است. آیا این ممکن است که بیجهت برای سخنانی کفرآمیز تأویل و توجیه بتراشیم⁉️ آیا اهل بیت علیهم السلام چنین میکردند⁉️
🔹 اینکه آیت الله بهجت گفتهاند: "اینها اهل نماز و روزه بودهاند و ما نمیدانیم چگونه افرادی بودهاند." سخنی بس عجیب و عوامانه است که حقیر را به حیرت واداشت !!! مگر ملاک نماز و روزه است ⁉️ ضمن اینکه اتفاقا این جماعت تارک شریعت و قائل به اباحیگری بودهاند، کدام نماز و روزه؟! ( شواهد کثیری گذشت.) 👈🏻 شاید آیت الله بهجت ندانسته این جماعت چگونه بودهاند (که میدانسته، و اگر نمیدانسته چرا قولی بلاعلم را منتشر نموده و بدون آگاهی دربارهشان نظر داده؟! بگذریم که چشمبرزخی نیز درباره ایشان ادعا شده و کسی که چشم برزخی داشته، چرا نباید بداند؟!) اما ما که میدانیم و مثل روز برای ما روشن است که این جماعتِ لامذهب چگونه بودهاند. باعث تأسف است که یک فقیه مشهور درصدد توجیه و تأویلِ کفریات مُشتی صوفیِ لامذهب کافر باشد که مخالف و یا دشمن اهل بیت علیهم السلام بودهاند، و با "نمیدانیم _ نمیتوانیم" آنان را تبرئه کند، آنهم در بحثهای مهمِ توحید و ولایت.
✅ توجه شود که عمده فعالیت ایشان در "فقه" بوده، و ذوالفنون نبودهاند. لذا اینکه برخی توقع دارند یک فقیه باید همه چيز بداند تفکری غلط است. زیرا "فقه" یک شاخه تخصصی است که فینفسه از امور دیگر جداست. هرچند محال نیست که مانند بسیاری از علمای بزرگ شیعه، یک فقیه، ذوالفنون نیز باشد. لذا آیت الله بهجت با کلامی متشابه، خیل کثیری را درباره سران تصوف به اشتباه انداخت، همانطور که در بحث "مهدویت" چنین کرد.
◻️ناگفته نماند که یک فقیه، با توجه به روایاتی که در اختیار دارد، براحتی میتواند تشخیص دهد چه کسی کفر میگوید یا نه؟! حتی اگر در رجال و شناخت مشاهیر تخصصی نداشته باشد. همین مسئله بر حیرت ما درباره کلامِ مذکورِ آیت الله بهجت میافزاید، که با توجه به تأثیر ایشان از سیره سید علی #قاضی، عجیب نیز نمینماید.
ادامه دارد ...
@tazvir2
📢 نظر آیت الله #بهجت، درباره چند تن از صوفیه و #بایزید_بسطامی
ایشان میگوید:
«ما نمیتوانیم از گفتههای امثال #ابن_عربی متابعت کنیم و هرچه گفتند بپذیریم و بگوییم حق است. ما باید در اعتقاد و عمل تابع انبیاء و اوصیا باشیم. اما اینکه بگوییم: اینها کافرند و تناکح و تناسل با آنها جایز نیست، این را هم نمیتوانیم بگوئیم؛ زیرا آنها به نماز و روزه التزام داشتهاند. حرفهای آنها، قابل تأویل است.‼️ مثل بایزید و #جنید_بغدادی که دارای شطحیات بودهاند، و بطور کلّی در مورد افرادی که نمیدانیم چگونه بودهاند و عاقبتشان چه شده. اگر مخالف اهل بیت بودهاند که ما هم مخالف آنان هستیم. زیرا ملاک ثقلین است.»
📚 در محضر بهجت، جلد ۲، ص ۱۱۶_۱۱۷
✅ با این مبنای آیت الله بهجت، که مثأثر از مبنای سید علی #قاضی است، باید به تمام کفار و مشرکین مژده دهیم که هیچ جای نگرانی نیست، سخنان شما قابل تأویل است. آیا این ممکن است که بیجهت برای سخنانی کفرآمیز تأویل و توجیه بتراشیم⁉️ آیا اهل بیت علیهم السلام چنین میکردند⁉️
🔹 اینکه آیت الله بهجت گفتهاند: "اینها اهل نماز و روزه بودهاند و ما نمیدانیم چگونه افرادی بودهاند." سخنی بس عجیب و عوامانه است که حقیر را به حیرت واداشت !!! مگر ملاک نماز و روزه است ⁉️ ضمن اینکه اتفاقا این جماعت تارک شریعت و قائل به اباحیگری بودهاند، کدام نماز و روزه؟! ( شواهد کثیری گذشت.) 👈🏻 شاید آیت الله بهجت ندانسته این جماعت چگونه بودهاند (که میدانسته، و اگر نمیدانسته چرا قولی بلاعلم را منتشر نموده و بدون آگاهی دربارهشان نظر داده؟! بگذریم که چشمبرزخی نیز درباره ایشان ادعا شده و کسی که چشم برزخی داشته، چرا نباید بداند؟!) اما ما که میدانیم و مثل روز برای ما روشن است که این جماعتِ لامذهب چگونه بودهاند. باعث تأسف است که یک فقیه مشهور درصدد توجیه و تأویلِ کفریات مُشتی صوفیِ لامذهب کافر باشد که مخالف و یا دشمن اهل بیت علیهم السلام بودهاند، و با "نمیدانیم _ نمیتوانیم" آنان را تبرئه کند، آنهم در بحثهای مهمِ توحید و ولایت.
✅ توجه شود که عمده فعالیت ایشان در "فقه" بوده، و ذوالفنون نبودهاند. لذا اینکه برخی توقع دارند یک فقیه باید همه چيز بداند تفکری غلط است. زیرا "فقه" یک شاخه تخصصی است که فینفسه از امور دیگر جداست. هرچند محال نیست که مانند بسیاری از علمای بزرگ شیعه، یک فقیه، ذوالفنون نیز باشد. لذا آیت الله بهجت با کلامی متشابه، خیل کثیری را درباره سران تصوف به اشتباه انداخت، همانطور که در بحث "مهدویت" چنین کرد.
◻️ناگفته نماند که یک فقیه، با توجه به روایاتی که در اختیار دارد، براحتی میتواند تشخیص دهد چه کسی کفر میگوید یا نه؟! حتی اگر در رجال و شناخت مشاهیر تخصصی نداشته باشد. همین مسئله بر حیرت ما درباره کلامِ مذکورِ آیت الله بهجت میافزاید، که با توجه به تأثیر ایشان از سیره سید علی #قاضی، عجیب نیز نمینماید.
ادامه دارد ...
@tazvir2
#سلوک_شیطانی #عقل_ستیزی
💥فقیه متبحر شیعه، ملامحمد طاهر قمی* رحمه الله، مینویسد:
«در کتاب "تذکرة الأولياء" #عطار نیشابوری مذکور است: "یکی از #بایزید_بسطامی پرسید چرا نماز شب نمیخوانی؟! در جواب گفت: مرا فراغت نماز شب نیست، من گِرد ملکوت میگردم و هرجا افتادهای است، او را دست میگیرم."❗️و باز عطار در کتاب مذکور گفته که "بایزید از بسطام بیرون رفت، سی سال در بادیه شام و شامات و عرب میگردید و ریاضت میکشید و بیخوابی و گرسنگی پیش گرفت و صد و سیزده پیر را خدمت کرد."
👈🏻 مخفی نماند که این سرگردانی بایزید در بادیه شامات، دلیلست بر اینکه او سُنی ناصبی بوده وغرضش فریب بیعقلان وناصبيان شام بوده که اگر غرضش دین میبود، میبایست که ساکن مدینه شود و استفاده خداشناسی و خدا پرستی از اهل بیت علیهم السلام نماید.»
📓تحفة الاخيار، ص ٣٩۵ _ ٣٩۶
✅ سپس ایشان در ادامه، بعد از نقلِ مطالبی از بایزید، میگوید:
«در کفر بایزید شکی نیست، بلکه در کفرِ کسی که او را کافر نداند، باید تأمل نمود.»
* در کانال "خرقه تَزویر ٣" ذیل بحث " #صوفیه_در_صفویه " تفصيلا به شخصیت و خدمات ایشان خواهم پرداخت ان شاء الله.
@tazvir2
💥فقیه متبحر شیعه، ملامحمد طاهر قمی* رحمه الله، مینویسد:
«در کتاب "تذکرة الأولياء" #عطار نیشابوری مذکور است: "یکی از #بایزید_بسطامی پرسید چرا نماز شب نمیخوانی؟! در جواب گفت: مرا فراغت نماز شب نیست، من گِرد ملکوت میگردم و هرجا افتادهای است، او را دست میگیرم."❗️و باز عطار در کتاب مذکور گفته که "بایزید از بسطام بیرون رفت، سی سال در بادیه شام و شامات و عرب میگردید و ریاضت میکشید و بیخوابی و گرسنگی پیش گرفت و صد و سیزده پیر را خدمت کرد."
👈🏻 مخفی نماند که این سرگردانی بایزید در بادیه شامات، دلیلست بر اینکه او سُنی ناصبی بوده وغرضش فریب بیعقلان وناصبيان شام بوده که اگر غرضش دین میبود، میبایست که ساکن مدینه شود و استفاده خداشناسی و خدا پرستی از اهل بیت علیهم السلام نماید.»
📓تحفة الاخيار، ص ٣٩۵ _ ٣٩۶
✅ سپس ایشان در ادامه، بعد از نقلِ مطالبی از بایزید، میگوید:
«در کفر بایزید شکی نیست، بلکه در کفرِ کسی که او را کافر نداند، باید تأمل نمود.»
* در کانال "خرقه تَزویر ٣" ذیل بحث " #صوفیه_در_صفویه " تفصيلا به شخصیت و خدمات ایشان خواهم پرداخت ان شاء الله.
@tazvir2
👍1
↪️ پیرو مطالب قبل
👈🏻 عالِمِ متبحر، شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله، در جواب کسانی که میگویند: " #بایزید_بسطامی و امثاله، از سرِ وجد و جذبه و حالِ توحیدی آن سخنان را میگفتند." مینویسد:
«ما بایزید را از حلقه اسلام بیرون میدانیم و تأویلات و رکیکاتِ مریدان او را پسِ معرکه میاندازیم، برای اینکه کثرتِ شوق و مجذوبیتِ بایزید، از رسول خدا و على مرتضى علیهم السلام بیشتر نبوده، و هرگز چنین کلماتی در مقام شوقِ لقای پروردگار از آنها بروز نکرده. این تأويلات، گِرِهی از کارِ بایزید نگشاید و او را از غرقابِ الحاد بیرون نمیآورد. اگر راه تأویل تا به این اندازه توسعه داشته باشد، کفر هیج کافری ثابت نشود.»
📙کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٨٨
✅ کلامی دقیق، لطيف و عاِلمانه
🌹 رضوان الله علیه
@tazvir2
👈🏻 عالِمِ متبحر، شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله، در جواب کسانی که میگویند: " #بایزید_بسطامی و امثاله، از سرِ وجد و جذبه و حالِ توحیدی آن سخنان را میگفتند." مینویسد:
«ما بایزید را از حلقه اسلام بیرون میدانیم و تأویلات و رکیکاتِ مریدان او را پسِ معرکه میاندازیم، برای اینکه کثرتِ شوق و مجذوبیتِ بایزید، از رسول خدا و على مرتضى علیهم السلام بیشتر نبوده، و هرگز چنین کلماتی در مقام شوقِ لقای پروردگار از آنها بروز نکرده. این تأويلات، گِرِهی از کارِ بایزید نگشاید و او را از غرقابِ الحاد بیرون نمیآورد. اگر راه تأویل تا به این اندازه توسعه داشته باشد، کفر هیج کافری ثابت نشود.»
📙کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٨٨
✅ کلامی دقیق، لطيف و عاِلمانه
🌹 رضوان الله علیه
@tazvir2
#سلوک_شیطانی #عقل_ستیزی #شرع_گریزی
🔍 بررسی شخصیت #بایزید_بسطامی 4⃣
🕋 مسئله وجوب "حج و روزه" بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست. آنقدر وجوب این دو روشن است که نیازی به ادله قرآنی و روایی نیست، هرچند در مطالب پیش مفصل به این مطلب پرداختم. از طرفی به کسانی که بیهوده و بی دلیل این فرائض را نقض کنند، وعده عذاب داده شده است. حال به مطلب ذیل توجه نمایید:
#عطار نیشابوری مینویسد:
«نقل است که بایزید یکبار قصد حج کرد. چون بیرون شد بازگشت. گفتند: هرگز هیچ عزم نقض نکردهای این چرا بود؟ گفت: روی براه نهادم. زنگی دیدم، تیغی کشیده که اگر بازگشتی نیکو! و الا سرت از تن جدا کنم. پس مرا گفت: «ترکت الله ببسطام و قصدت البیت الحرام،» خدای را به بسطام بگذاشتی و قصد کعبه کردی.؟»
📔تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی
❌ ملاحظه کنید چگونه اقطاب صوفیه فرائض را به سخره گرفته و نقض عبادات میکنند. این سخن که «خداوند در شهر و خانه خودت است، نه در مکه» هنوز هم رایج است و اغلب با دلایل شیطانی نقض حج میکنند. خوب است قائلین به این سخن، نگاهی به سفرهای حج توسط حجج الهی بیاندازند، تا ببینند چگونه با خشوع و خضوع روی به حج مینهادند.
🚫 روزهخواری بایزید در روز روشن
عطار نیشابوری مینویسد:
«بایزید مدتی در سفر بود و سپس با جماعتی روی به بسطام نهاد. خبر در شهر افتاد. اهل بسطام به دور جایی به استقبال شدند. بایزید را مراعات ایشان مشغول خواست کرد و از حق باز میماند. چون نزدیک او رسیدند، شیخ قرصی از آستین بگرفت و رمضان بود. به خوردن ایستاد. جمله آن بدیدند، از وی برگشتند. شیخ اصحاب را گفت: ندیدند، مسالهای از شریعت کار بستم همه خلق مرا رد کردند.»
📔 تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی
❌ این چه عابد و عارفیست که ظرفیت استقبال مردم را ندارد و با وجود چند نفر از خداوند متعال غافل میشود؟ ضمن اینکه کدام شرعی اجازه داده به دلیل چنین مسئله مضحکی روزهخواری کنیم؟ آیا وی با شریعت اسلام و عذاب و کفاره روزه خواری عمدی آشنا نبوده است؟ عجبا از چنین عارفی که با سنت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بیگانه بوده است!
🔘 شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است:
أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عِمْرَانَ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ حَمَّادٍ الرَّازِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ رُوحُ الْإِیمَانِ مِنْهُ.
✍🏻 امام صادق عليه السّلام فرمودند: هرکس یک روز از ماه مبارک رمضان را عمدا و بدون عذر افطار کند (در طی آن چیزی بخورد) روح ایمان از او خارج میشود.❗
📙ثواب الأعمال عقاب الاعمال، صدوق رحمه الله، نشر: شریف رضی، ص ٢۶٣
ادامه دارد...
@tazvir2
🔍 بررسی شخصیت #بایزید_بسطامی 4⃣
🕋 مسئله وجوب "حج و روزه" بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست. آنقدر وجوب این دو روشن است که نیازی به ادله قرآنی و روایی نیست، هرچند در مطالب پیش مفصل به این مطلب پرداختم. از طرفی به کسانی که بیهوده و بی دلیل این فرائض را نقض کنند، وعده عذاب داده شده است. حال به مطلب ذیل توجه نمایید:
#عطار نیشابوری مینویسد:
«نقل است که بایزید یکبار قصد حج کرد. چون بیرون شد بازگشت. گفتند: هرگز هیچ عزم نقض نکردهای این چرا بود؟ گفت: روی براه نهادم. زنگی دیدم، تیغی کشیده که اگر بازگشتی نیکو! و الا سرت از تن جدا کنم. پس مرا گفت: «ترکت الله ببسطام و قصدت البیت الحرام،» خدای را به بسطام بگذاشتی و قصد کعبه کردی.؟»
📔تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی
❌ ملاحظه کنید چگونه اقطاب صوفیه فرائض را به سخره گرفته و نقض عبادات میکنند. این سخن که «خداوند در شهر و خانه خودت است، نه در مکه» هنوز هم رایج است و اغلب با دلایل شیطانی نقض حج میکنند. خوب است قائلین به این سخن، نگاهی به سفرهای حج توسط حجج الهی بیاندازند، تا ببینند چگونه با خشوع و خضوع روی به حج مینهادند.
🚫 روزهخواری بایزید در روز روشن
عطار نیشابوری مینویسد:
«بایزید مدتی در سفر بود و سپس با جماعتی روی به بسطام نهاد. خبر در شهر افتاد. اهل بسطام به دور جایی به استقبال شدند. بایزید را مراعات ایشان مشغول خواست کرد و از حق باز میماند. چون نزدیک او رسیدند، شیخ قرصی از آستین بگرفت و رمضان بود. به خوردن ایستاد. جمله آن بدیدند، از وی برگشتند. شیخ اصحاب را گفت: ندیدند، مسالهای از شریعت کار بستم همه خلق مرا رد کردند.»
📔 تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی
❌ این چه عابد و عارفیست که ظرفیت استقبال مردم را ندارد و با وجود چند نفر از خداوند متعال غافل میشود؟ ضمن اینکه کدام شرعی اجازه داده به دلیل چنین مسئله مضحکی روزهخواری کنیم؟ آیا وی با شریعت اسلام و عذاب و کفاره روزه خواری عمدی آشنا نبوده است؟ عجبا از چنین عارفی که با سنت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بیگانه بوده است!
🔘 شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است:
أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عِمْرَانَ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ حَمَّادٍ الرَّازِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ رُوحُ الْإِیمَانِ مِنْهُ.
✍🏻 امام صادق عليه السّلام فرمودند: هرکس یک روز از ماه مبارک رمضان را عمدا و بدون عذر افطار کند (در طی آن چیزی بخورد) روح ایمان از او خارج میشود.❗
📙ثواب الأعمال عقاب الاعمال، صدوق رحمه الله، نشر: شریف رضی، ص ٢۶٣
ادامه دارد...
@tazvir2
❤1
💢 شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله:
«از غرائب آنکه میرزا ابوالقاسم مشهور به #میرزا_بابا که قطب سلسله #ذهبیه است کتابی بنام "قوائم الأنوار" تألیف کرده و خواسته روی ذهبیه را سفید کند، بدتر سیاه کرده. در آن کتاب گفته: سلطان #بایزید_بسطامی از غير اختیار میگفت: "ليس في جبتي سوى الله _ در زیر عبایم جز خدای نیست." و #حلاج از غير شعور میگفت: "أنا الحق" و بعد از اینکه او را کشتند و سوزاندند، چون خاکسترش در دجله ریختند، حباباتی تشکیل داده شد به شکل الله الله، و خونی که از او بر زمین میریخت نقش "أنا الحق" میبست.‼️
چه بی حیایی و بی شرمی است که این کلمات کفر را بر زبان جاری میکنند، سپس معذرت میطلبند که از روی اختیار و شعور نبوده!!! اولا این دروغ است که از روی اختیار نبوده و شاهد بر دروغ بودنش کفریات دیگر بایزید و حلاج که ذکر گردیده؛ و ثانيا بر فرض صدق، آیا اعلی درجه جذبات و غایتِ ترقی سالک، خارج شدن او از حد عقل و شعور و اختیار و تکلم به کلمات کفر و هذیان است⁉️ آیا صاحب شرع چنین اجازهای داده؟! معاذ الله. خون معصومین نقش اناالحق نبست، اما خون این صوفی کافر ...»
📘 کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٩۵
@tazvir2
«از غرائب آنکه میرزا ابوالقاسم مشهور به #میرزا_بابا که قطب سلسله #ذهبیه است کتابی بنام "قوائم الأنوار" تألیف کرده و خواسته روی ذهبیه را سفید کند، بدتر سیاه کرده. در آن کتاب گفته: سلطان #بایزید_بسطامی از غير اختیار میگفت: "ليس في جبتي سوى الله _ در زیر عبایم جز خدای نیست." و #حلاج از غير شعور میگفت: "أنا الحق" و بعد از اینکه او را کشتند و سوزاندند، چون خاکسترش در دجله ریختند، حباباتی تشکیل داده شد به شکل الله الله، و خونی که از او بر زمین میریخت نقش "أنا الحق" میبست.‼️
چه بی حیایی و بی شرمی است که این کلمات کفر را بر زبان جاری میکنند، سپس معذرت میطلبند که از روی اختیار و شعور نبوده!!! اولا این دروغ است که از روی اختیار نبوده و شاهد بر دروغ بودنش کفریات دیگر بایزید و حلاج که ذکر گردیده؛ و ثانيا بر فرض صدق، آیا اعلی درجه جذبات و غایتِ ترقی سالک، خارج شدن او از حد عقل و شعور و اختیار و تکلم به کلمات کفر و هذیان است⁉️ آیا صاحب شرع چنین اجازهای داده؟! معاذ الله. خون معصومین نقش اناالحق نبست، اما خون این صوفی کافر ...»
📘 کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، ص ٩۵
@tazvir2
👈🏻 در باب احوالات #بایزید_بسطامی سخن بسیار است که پیشتر تفصيلا به آن پرداختم و آنچه گذشت خلاصهای بود برای آگاهی مخاطبینی که بتازگی وارد کانال شدهاند. حتی #عطار نیشابوری که از نقل هیچ جعل و کذبی إبا نداشته، شرم کرده قصهٔ معراج رفتن بایزید را نقل کند، اما #میرزا_بابا قطب #ذهبیه در کتابی که مذکور شد آن را آورده.
📢 شخصیت بعدی که مفصل به بررسی آن خواهم پرداخت ان شاء الله، #حافظ است، و خواهیم دانست که آیا اشعار او تفسیر قرآن و روایات است، یا مرامنامه تصوف و عرفان.
@tazvir2
📢 شخصیت بعدی که مفصل به بررسی آن خواهم پرداخت ان شاء الله، #حافظ است، و خواهیم دانست که آیا اشعار او تفسیر قرآن و روایات است، یا مرامنامه تصوف و عرفان.
@tazvir2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❌ گاهی افرادی مانند جناب آقای #فرحزاد عجولانه و از روی احساسات #حافظ را چنان تقدس میبخشند که بزرگانِ صوفیه چنین نکردهاند! مردم نیز بدون تحقیق و صِرف اینکه یک سخنران در صدا و سیما چنین گفته، این مطلب را وحی و غیرقابل خدشه میپندارند.
📢 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
«شیعه بودن حافظ در شیراز، مثل سُنی بودن یک شخص در قم است که امری بعید و غیرعادی است. برخی به چند شعر در دیوان او برای تشیع حافظ استناد میکنند که این ابیات در نسخههای کهن نبوده، بعدا به آن اضافه شده است.»
📚 جرعه ای از دریا، جلد ٢، ص ٣٠٠
💢 شیخ جواد خراسانی رحمه الله مینویسد:
«علت اینکه عارفان و صوفیان به اشعار حافظ علاقهمندند، این است که وی صوفی طریقتی و خراباتی بوده است.»
📗البدعة و التَحَرُف، ص ٢٠٤
@tazvir2
📢 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
«شیعه بودن حافظ در شیراز، مثل سُنی بودن یک شخص در قم است که امری بعید و غیرعادی است. برخی به چند شعر در دیوان او برای تشیع حافظ استناد میکنند که این ابیات در نسخههای کهن نبوده، بعدا به آن اضافه شده است.»
📚 جرعه ای از دریا، جلد ٢، ص ٣٠٠
💢 شیخ جواد خراسانی رحمه الله مینویسد:
«علت اینکه عارفان و صوفیان به اشعار حافظ علاقهمندند، این است که وی صوفی طریقتی و خراباتی بوده است.»
📗البدعة و التَحَرُف، ص ٢٠٤
@tazvir2
🔍 بررسی شخصيت #حافظ 1⃣
👈🏻 قبل از ورود به اشعار و مشرب و مذهب وی، بیان نکاتی از حال و هوای دوران حافظ که قرن هشتم بوده ضروری است. زیرا از جهتی به فهم برخی از اشعار او کمک میکند، از جهتی مشرب وی را تا حد زیادی روشن مینماید. محققین برجسته حوزه ادبیات_تصوف برآنند که "برخی" از اشعار حافظ و "برخی" ابعاد شخصیتی او در ابهام است و نمیتوان صراحتی برای آن یافت. مثلا دکتر زرینکوب میگوید: "نه در مسجد اثری از او یافت میشود، نه در خانقاه." (مقدمه از کوچه رندان) یعنی حافظ اهل مسجد نبوده و صوفیِ فرقهای هم نبوده؛ و از جهتِ همین ابهامات است که تأویلات عجیب و غریب در اشعار او بیان کردهاند. مثلا چند نمونه جالب (که ما را بیاد تأویلات عرفانی_دینی برخی کارشناسان میاندازد) را دکتر قاسم غنی بیان میکند و در نمونههایی تعجب میکند که مضمون شعر و مقصود شاعر در این شعر روشن است، چه نیاز به این تأویلات⁉️
🔹بعنوان نمونه، ایشان مینویسد:
«محمد بن محمد دارابی، در کتاب "لطیفه غیبیه" که در حل مشکلات و معضلات ابیات حافظ نوشته، در شرح این بیت:
ماه کنعانی من مسند مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
مینویسد: "یعنی ای نَفسْ، مسند مصر که عبارت از عالم تجرید است که جبروت و ملکوت و لاهوت باشد، در تصرف تو درآمد، به سبب ربطی که به آن عالم بهم رسانیده، وقت آن است که زندان تن را واگذاری و پرواز روح نمایی، که الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر."
اما بیت مذکور اشاره به حادثهای تاریخی در دوره سلطنت شاه شجاع دارد که وزیر وی بدلیل یک سوءتفاهم و بدخواهی رقیبش، بدستور شاه به زندان افتاد و بعد از روشن شدن ماجرا، از زندان نجات یافت. حافظ که به این وزیر ارادت داشته، این شعر را برای او سروده. 😁
نمونهای دیگر که ناظر به اصطلاح طبی و آداب مِیخواری بعقیده اطبای قدیم است، این بیت است که:
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وين بحث با ثلاثه غساله میرود
که نویسنده "لطیفه غیبیه" این بیت را به مراحل تصفیه سهگانه قلب، و صفای روح، و پاک شدن از رذائل اخلاقی تفسیر میکند (خزعبلاتش زیاد است و نمیآورم) اما بیت مذکور مضمون این مطلب است: "شرب النبيذ علي الطعام ثلثة، فيها الشفاء و صحة الأبدان. و قيل القدح الأول یکسر العطش، والثاني یمری الطعام، و الثالث يفرح النفس، و مازاد علي ذلک فضل _ محاظرات، ج١، ص ٣٢٣" که اشاره به مراتب نوشیدن مِی دارد.»😁
📘 بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ص ٢٢
❌ آری، از این تأویلات فراوان است و در عصر ما نیز برخی دست و پا میزنند برای اشعاری که یا مربوط به تاریخ است، یا شراب، یا #شاهد_بازی و امثالهم، تأویلات قرآنی_حدیثی بتراشند. شاید بیشترین تأویلی که مرا بخنده واداشت، تطبیق یکی از اشعار حافظ بر مصائب امام حسین علیهم السلام بود‼️ که جناب #موسوی_مطلق زحمتش را کشیده بود. چیزی که حافظ و مذهب او و عصرش، کاملا با آن بیگانه بوده است.
ادامه دارد ...
@tazvir2
👈🏻 قبل از ورود به اشعار و مشرب و مذهب وی، بیان نکاتی از حال و هوای دوران حافظ که قرن هشتم بوده ضروری است. زیرا از جهتی به فهم برخی از اشعار او کمک میکند، از جهتی مشرب وی را تا حد زیادی روشن مینماید. محققین برجسته حوزه ادبیات_تصوف برآنند که "برخی" از اشعار حافظ و "برخی" ابعاد شخصیتی او در ابهام است و نمیتوان صراحتی برای آن یافت. مثلا دکتر زرینکوب میگوید: "نه در مسجد اثری از او یافت میشود، نه در خانقاه." (مقدمه از کوچه رندان) یعنی حافظ اهل مسجد نبوده و صوفیِ فرقهای هم نبوده؛ و از جهتِ همین ابهامات است که تأویلات عجیب و غریب در اشعار او بیان کردهاند. مثلا چند نمونه جالب (که ما را بیاد تأویلات عرفانی_دینی برخی کارشناسان میاندازد) را دکتر قاسم غنی بیان میکند و در نمونههایی تعجب میکند که مضمون شعر و مقصود شاعر در این شعر روشن است، چه نیاز به این تأویلات⁉️
🔹بعنوان نمونه، ایشان مینویسد:
«محمد بن محمد دارابی، در کتاب "لطیفه غیبیه" که در حل مشکلات و معضلات ابیات حافظ نوشته، در شرح این بیت:
ماه کنعانی من مسند مصر آنِ تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
مینویسد: "یعنی ای نَفسْ، مسند مصر که عبارت از عالم تجرید است که جبروت و ملکوت و لاهوت باشد، در تصرف تو درآمد، به سبب ربطی که به آن عالم بهم رسانیده، وقت آن است که زندان تن را واگذاری و پرواز روح نمایی، که الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر."
اما بیت مذکور اشاره به حادثهای تاریخی در دوره سلطنت شاه شجاع دارد که وزیر وی بدلیل یک سوءتفاهم و بدخواهی رقیبش، بدستور شاه به زندان افتاد و بعد از روشن شدن ماجرا، از زندان نجات یافت. حافظ که به این وزیر ارادت داشته، این شعر را برای او سروده. 😁
نمونهای دیگر که ناظر به اصطلاح طبی و آداب مِیخواری بعقیده اطبای قدیم است، این بیت است که:
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وين بحث با ثلاثه غساله میرود
که نویسنده "لطیفه غیبیه" این بیت را به مراحل تصفیه سهگانه قلب، و صفای روح، و پاک شدن از رذائل اخلاقی تفسیر میکند (خزعبلاتش زیاد است و نمیآورم) اما بیت مذکور مضمون این مطلب است: "شرب النبيذ علي الطعام ثلثة، فيها الشفاء و صحة الأبدان. و قيل القدح الأول یکسر العطش، والثاني یمری الطعام، و الثالث يفرح النفس، و مازاد علي ذلک فضل _ محاظرات، ج١، ص ٣٢٣" که اشاره به مراتب نوشیدن مِی دارد.»😁
📘 بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ص ٢٢
❌ آری، از این تأویلات فراوان است و در عصر ما نیز برخی دست و پا میزنند برای اشعاری که یا مربوط به تاریخ است، یا شراب، یا #شاهد_بازی و امثالهم، تأویلات قرآنی_حدیثی بتراشند. شاید بیشترین تأویلی که مرا بخنده واداشت، تطبیق یکی از اشعار حافظ بر مصائب امام حسین علیهم السلام بود‼️ که جناب #موسوی_مطلق زحمتش را کشیده بود. چیزی که حافظ و مذهب او و عصرش، کاملا با آن بیگانه بوده است.
ادامه دارد ...
@tazvir2
❤1
🔍 بررسی شخصيت #حافظ 2⃣
👈🏻 دکتر "زرین کوب" مینویسد:
«روایات تذکرهنویسان درباره حافظ نه اصالت دارد نه قابل اعتماد است. بیشتر قصههایی است که فقط طبع افسانهجوی خیالپرستان را قانع میکند، و ظاهرا آن همه را ساختهاند تا بعضی نکتههای مبهم و اسرارآمیز را که در شعر وی هست تفسیر کرده باشند. در صحت آنچه راجع به زندگی وی در روایات "دولتشاه و جامی، و میرخواند" آمده، جای شک هست و افسانهآمیز میباشد. از مآخذ قدیمیتر هم که در دست هست، جز نقل و ضبط پارهای ابیات یا غزلهای وی _ بعضی اوقات حتی بدون ذکر گوینده_ چیزی بدست نمیآید. از خود دیوان هم پارهای اشعار را میتوان یافت، که با حوادث و نامآوران عصر ارتباط دارد. وضع دیوان او نابسامان است، آنگونه که از مقدمه دیوان برمیآید، دیوان او سالها بعد از مرگش جمع شده و و هیچیک از نسخ دیوان نیست که در زمان حیاتش جمع شده باشد. قدیمیترین نسخه، بیست سال بعد از مرگش نوشته شده که نسخهای کامل نیست. با اینهمه، بین نسخی که چاپ شده، فقط نسخهای که "قزوینی و قاسم غنی" چاپ کردهاند میتواند مرجع یک تحقیق واقع گردد. در دیگر نسخهها دخل و تصرف واقع شده و قابل اطمینان نیست.
🔹علاوه بر نسخ موجود که با چالش روبرو میباشد، یک مشکل دیگر ابهام برخی اشعار اوست که نمیتوان از آن معنای صریحی برداشت نمود. درست است که در پارهای اشعار، اشارت مبهم به اوضاع و احوال عصر است و در برخی موارد نیز ممدوح را با اوصاف معشوق یاد کرده است و بسا که معشوق او جز یک پادشاه یا وزیر وقت نباشد. به جهت همین ابهامات است که از قدیم، شارحان دست به تأویل شعر او زدهاند و گهگاه آن را ترجمان اسرار و افکار صوفیه ساختهاند. درست است که انتساب حافظ به سلسلههای طریقت محل تردید است، اما آشنایی او با ادب و زبان صوفیه درست است، و این موارد است که بعضی اشعار وی را دشوار میکند و محل تردید. بدین گونه از میان اشعاری که در آنها سادهترین اشارات به احوال زمانه، در کنار پیچیدهترین رموز حکمت و عرفان واقع میگردد.»
📕از کوچه رندان، ص ١٢ _ ١۴
✅ لازم به ذکر است که مخاطب گرامی توجه نماید، طبق تصریح دکتر زرینکوب تا بدین جا:
➖در اشعار حافظ دخل و تصرف شکل گرفته.
➖برخی مطالب درباره وی افسانهآمیز است.
➖غالب اشعار وی در مدح شاه و وزیر است که شارحان آن را به امور معنوی و عرفانی ربط دادهاند.
➖حافظ صوفی فرقهای نبوده، اما با آداب و آیین تصوف آشنا بوده است.
➖تأویلات زیادی در اشعار او شده که بیاساس است.
➖تنها نسخه چاپی مورد اعتماد از دیوان او، نسخه "قزوینی و قاسم غنی" است.
❌ دکتر قاسم غنی مینویسد:
«تأویلات عجیبهای در اشعار حافظ نمودهاند. و خواهم گفت که چگونه به عادیترین و روشنترین صحبتهای او، معانی و تفاسیر عجیب و غریب دادهاند.»
📙 بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ص ٢۴
ادامه دارد...
@tazvir2
👈🏻 دکتر "زرین کوب" مینویسد:
«روایات تذکرهنویسان درباره حافظ نه اصالت دارد نه قابل اعتماد است. بیشتر قصههایی است که فقط طبع افسانهجوی خیالپرستان را قانع میکند، و ظاهرا آن همه را ساختهاند تا بعضی نکتههای مبهم و اسرارآمیز را که در شعر وی هست تفسیر کرده باشند. در صحت آنچه راجع به زندگی وی در روایات "دولتشاه و جامی، و میرخواند" آمده، جای شک هست و افسانهآمیز میباشد. از مآخذ قدیمیتر هم که در دست هست، جز نقل و ضبط پارهای ابیات یا غزلهای وی _ بعضی اوقات حتی بدون ذکر گوینده_ چیزی بدست نمیآید. از خود دیوان هم پارهای اشعار را میتوان یافت، که با حوادث و نامآوران عصر ارتباط دارد. وضع دیوان او نابسامان است، آنگونه که از مقدمه دیوان برمیآید، دیوان او سالها بعد از مرگش جمع شده و و هیچیک از نسخ دیوان نیست که در زمان حیاتش جمع شده باشد. قدیمیترین نسخه، بیست سال بعد از مرگش نوشته شده که نسخهای کامل نیست. با اینهمه، بین نسخی که چاپ شده، فقط نسخهای که "قزوینی و قاسم غنی" چاپ کردهاند میتواند مرجع یک تحقیق واقع گردد. در دیگر نسخهها دخل و تصرف واقع شده و قابل اطمینان نیست.
🔹علاوه بر نسخ موجود که با چالش روبرو میباشد، یک مشکل دیگر ابهام برخی اشعار اوست که نمیتوان از آن معنای صریحی برداشت نمود. درست است که در پارهای اشعار، اشارت مبهم به اوضاع و احوال عصر است و در برخی موارد نیز ممدوح را با اوصاف معشوق یاد کرده است و بسا که معشوق او جز یک پادشاه یا وزیر وقت نباشد. به جهت همین ابهامات است که از قدیم، شارحان دست به تأویل شعر او زدهاند و گهگاه آن را ترجمان اسرار و افکار صوفیه ساختهاند. درست است که انتساب حافظ به سلسلههای طریقت محل تردید است، اما آشنایی او با ادب و زبان صوفیه درست است، و این موارد است که بعضی اشعار وی را دشوار میکند و محل تردید. بدین گونه از میان اشعاری که در آنها سادهترین اشارات به احوال زمانه، در کنار پیچیدهترین رموز حکمت و عرفان واقع میگردد.»
📕از کوچه رندان، ص ١٢ _ ١۴
✅ لازم به ذکر است که مخاطب گرامی توجه نماید، طبق تصریح دکتر زرینکوب تا بدین جا:
➖در اشعار حافظ دخل و تصرف شکل گرفته.
➖برخی مطالب درباره وی افسانهآمیز است.
➖غالب اشعار وی در مدح شاه و وزیر است که شارحان آن را به امور معنوی و عرفانی ربط دادهاند.
➖حافظ صوفی فرقهای نبوده، اما با آداب و آیین تصوف آشنا بوده است.
➖تأویلات زیادی در اشعار او شده که بیاساس است.
➖تنها نسخه چاپی مورد اعتماد از دیوان او، نسخه "قزوینی و قاسم غنی" است.
❌ دکتر قاسم غنی مینویسد:
«تأویلات عجیبهای در اشعار حافظ نمودهاند. و خواهم گفت که چگونه به عادیترین و روشنترین صحبتهای او، معانی و تفاسیر عجیب و غریب دادهاند.»
📙 بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ص ٢۴
ادامه دارد...
@tazvir2
🔍 بررسی شخصيت #حافظ 3⃣
👈🏻 تأثیر فضای شیراز، بر اشعار حافظ
❇️ دکتر زرینکوب مینویسد:
«حافظ در زمان حکمران محبوب شیراز، "شاه ابواسحق" جوان بود. با هوای سکرانگیر شیراز و شادخواری شاه ابواسحق، گویی هیچ مشکلی وجود نداشت. عیاشی شاه وی را نزد مردم محبوب کرده بود. #عبید_زاکانی شاعر طنزسرا نیز در این ایام در شیراز بسر میبرد که درباره خوشباشیهای شاه نیز شعری دارد. البته پهلوانان و رندان و کدخداها که "کلو" نامیده میشدند، در قدرتطلبی و شوکت شاه بیتأثیر نبودند. اما به هر حال شاه، از ناحیه شورش برخی حاکمان، و حتی همین پهلوانان و رندان در امان نبود و به مردم شیراز اعتماد چندانی نداشت. این پهلوانان و رندان، از نام و ننگ عاری نداشتند و کارشان لوطی بازی بود و شرارت. نه ملاحظه شرع آنان را محدود میکرد نه پند و ملامت عامه. آنان نه از غارت و شبگردی رویگردان بودند نه از تهدید و آدمکشی. شهر آکنده بود از خانههای فساد و خرابات. شراب و بنگ و حشیش بین آنان رایج بود، بعلاوه #شاهد_بازی و زنبارگی! خرابات شهر که "بیت لطف" خوانده میشد، از تندرویهای این رندان آباد بود، و متشرعین نزد این طایفه آماج طعن بودند و کنایه و تمسخر؛
🔹حتی نزد افرادِ خیلی جدی و موقر هم شاید این لاابالیگری سرمشقی تلقی میشد برای بیقیدیِ عارفانه! و یک حالت غبطه برای آنان بوجود میآمد. با این همه نمیتوان تمام فضای شیراز را متهم به این امور نمود، و بهار شیراز و عطر مستکننده نارنج آن، و طبیعت زیبای آن، و تفرجگاههای آن که شاعران را به یاد #سعدی میانداخت، به شهر جلوه زیبایی داده بود. شاید از همین جهت بود که حافظ دائم در شیراز ماند. مساجد و اوقاف نیز در شهر جای خود را داشت. عدهای به اهل مسجد مباهات میکردند و عدهای به صوفیه؛ بر تربت مشایخ و گوشههای مساجد، زاهدان گوشهگیر جلوه میکردند و تربت سید احمد معروف به" شاهچراغ" نزد عامه حرمت فوقالعادهای داشت. مساجد و مجالس وعظ که گاهی سبب توبه عدهای میگشت، از دعاوی صوفیانهٔ زهاد شهر خالی نبود. در همین دوره یک درویش معروف خراسانی بنام "شیخ رستم" فعال بود که در خانقاهها خدمت میکرد ولی از سفره خانقاه چیزی نمیخورد، و شبها به کوچه میرفت و بر دُکانها دست را به خرقه در میکشید و دهان میگشود و هرکس لقمهای در دهانش مینهاد تا سیر میگشت. یک شیخ نابینا در بقعه شاهچراغ تعبیر خواب مینمود و مدعی بود که یوسف پیامبر این علم را به او داده! عدهای در تمام عمرشان از زاویه خانقاه بیرون نمیآمدند. در بازار افرادی بودند که در دکانشان محفل صوفیانه برقرار بود که عالِم و صوفی را جلب میکرد. ناگفته نماند که در این فضا، آزاداندیشی و چون و چرا در کار خداوند نوعی رندی تلقی میشد❗️و چون و چراهای فلسفی بقدری نزد زهاد منفور بود که یک تن از دانشمندان وقتی سخنی گفت که بوی حرفههای فلسفی میداد، فوری پشیمان شد و استادش گفت باید نکاح با زنت را تجدید کنی!!! این دانشمند، "قوام الدین عبدالله" استاد حافظ بود.
💠 مذهب غالب مردم آیین "شافعی و حنفی" بود، که شیعه نیز وجود داشته. اما بیشتر مردم صوفی مشرب بودند. خانقاههای صوفیه پر بود از عشقهای منحرف و شاهدبازی، که بیماری آن عصر بود! خرابات نیز سرشار بود از فسق و عيش!»
📕از کوچه رندان، مقدمه تا ص ١٢
✅ شواهد، براحتی فضایی از شیراز در عصر حافظ را بدست میدهد که مفهوم "صوفیمشربی و خرابات و رندی و شاهدبازی" را که حافظ در اشعارش به کرات استفاده کرده بقدری روشن مینماید که بینیاز از تأویل است. مذهب رسمی اهل شهر هم که به تصریح دکتر زرینکوب "حنفی و شافعی" بوده است.
ادامه دارد ...
@tazvir2
👈🏻 تأثیر فضای شیراز، بر اشعار حافظ
❇️ دکتر زرینکوب مینویسد:
«حافظ در زمان حکمران محبوب شیراز، "شاه ابواسحق" جوان بود. با هوای سکرانگیر شیراز و شادخواری شاه ابواسحق، گویی هیچ مشکلی وجود نداشت. عیاشی شاه وی را نزد مردم محبوب کرده بود. #عبید_زاکانی شاعر طنزسرا نیز در این ایام در شیراز بسر میبرد که درباره خوشباشیهای شاه نیز شعری دارد. البته پهلوانان و رندان و کدخداها که "کلو" نامیده میشدند، در قدرتطلبی و شوکت شاه بیتأثیر نبودند. اما به هر حال شاه، از ناحیه شورش برخی حاکمان، و حتی همین پهلوانان و رندان در امان نبود و به مردم شیراز اعتماد چندانی نداشت. این پهلوانان و رندان، از نام و ننگ عاری نداشتند و کارشان لوطی بازی بود و شرارت. نه ملاحظه شرع آنان را محدود میکرد نه پند و ملامت عامه. آنان نه از غارت و شبگردی رویگردان بودند نه از تهدید و آدمکشی. شهر آکنده بود از خانههای فساد و خرابات. شراب و بنگ و حشیش بین آنان رایج بود، بعلاوه #شاهد_بازی و زنبارگی! خرابات شهر که "بیت لطف" خوانده میشد، از تندرویهای این رندان آباد بود، و متشرعین نزد این طایفه آماج طعن بودند و کنایه و تمسخر؛
🔹حتی نزد افرادِ خیلی جدی و موقر هم شاید این لاابالیگری سرمشقی تلقی میشد برای بیقیدیِ عارفانه! و یک حالت غبطه برای آنان بوجود میآمد. با این همه نمیتوان تمام فضای شیراز را متهم به این امور نمود، و بهار شیراز و عطر مستکننده نارنج آن، و طبیعت زیبای آن، و تفرجگاههای آن که شاعران را به یاد #سعدی میانداخت، به شهر جلوه زیبایی داده بود. شاید از همین جهت بود که حافظ دائم در شیراز ماند. مساجد و اوقاف نیز در شهر جای خود را داشت. عدهای به اهل مسجد مباهات میکردند و عدهای به صوفیه؛ بر تربت مشایخ و گوشههای مساجد، زاهدان گوشهگیر جلوه میکردند و تربت سید احمد معروف به" شاهچراغ" نزد عامه حرمت فوقالعادهای داشت. مساجد و مجالس وعظ که گاهی سبب توبه عدهای میگشت، از دعاوی صوفیانهٔ زهاد شهر خالی نبود. در همین دوره یک درویش معروف خراسانی بنام "شیخ رستم" فعال بود که در خانقاهها خدمت میکرد ولی از سفره خانقاه چیزی نمیخورد، و شبها به کوچه میرفت و بر دُکانها دست را به خرقه در میکشید و دهان میگشود و هرکس لقمهای در دهانش مینهاد تا سیر میگشت. یک شیخ نابینا در بقعه شاهچراغ تعبیر خواب مینمود و مدعی بود که یوسف پیامبر این علم را به او داده! عدهای در تمام عمرشان از زاویه خانقاه بیرون نمیآمدند. در بازار افرادی بودند که در دکانشان محفل صوفیانه برقرار بود که عالِم و صوفی را جلب میکرد. ناگفته نماند که در این فضا، آزاداندیشی و چون و چرا در کار خداوند نوعی رندی تلقی میشد❗️و چون و چراهای فلسفی بقدری نزد زهاد منفور بود که یک تن از دانشمندان وقتی سخنی گفت که بوی حرفههای فلسفی میداد، فوری پشیمان شد و استادش گفت باید نکاح با زنت را تجدید کنی!!! این دانشمند، "قوام الدین عبدالله" استاد حافظ بود.
💠 مذهب غالب مردم آیین "شافعی و حنفی" بود، که شیعه نیز وجود داشته. اما بیشتر مردم صوفی مشرب بودند. خانقاههای صوفیه پر بود از عشقهای منحرف و شاهدبازی، که بیماری آن عصر بود! خرابات نیز سرشار بود از فسق و عيش!»
📕از کوچه رندان، مقدمه تا ص ١٢
✅ شواهد، براحتی فضایی از شیراز در عصر حافظ را بدست میدهد که مفهوم "صوفیمشربی و خرابات و رندی و شاهدبازی" را که حافظ در اشعارش به کرات استفاده کرده بقدری روشن مینماید که بینیاز از تأویل است. مذهب رسمی اهل شهر هم که به تصریح دکتر زرینکوب "حنفی و شافعی" بوده است.
ادامه دارد ...
@tazvir2
📸 #جامی صاحب "نفحات الأنس" بیست و پنج سال بعد از مرگ #حافظ بدنیا آمده، و بدلیل نزدیک بودنش به عصر حافظ، خودش یک پیرمردی که حافظ را دیده بوده را ملاقات کرده، و بسیار به احوال حافظ آشناست. وی مینویسد:
👈🏻 «معلوم نیست حافظ دست ارادت به پیر یا قطب سلسلهای داده باشد، اما اشعار وی چنان بر مشرب تصوف واقع شده است که هیچکس را آن اتفاق نیفتاده. یکی از عزیزانِ سلسله خواجگان ( #نقشبندیه) فرموده که هیچ دیوانی بهتر از دیوان حافظ برای صوفیان نیست.»
✅ این تصریحاتِ اعاظم صوفیه را که به احوال و اشعار حافظ آگاه و مسلط بودهاند را، با نظرات برخی کارشناسان صدا و سیما درباره شخصیت و دیوان حافظ مقایسه کنید.
@tazvir2
👈🏻 «معلوم نیست حافظ دست ارادت به پیر یا قطب سلسلهای داده باشد، اما اشعار وی چنان بر مشرب تصوف واقع شده است که هیچکس را آن اتفاق نیفتاده. یکی از عزیزانِ سلسله خواجگان ( #نقشبندیه) فرموده که هیچ دیوانی بهتر از دیوان حافظ برای صوفیان نیست.»
✅ این تصریحاتِ اعاظم صوفیه را که به احوال و اشعار حافظ آگاه و مسلط بودهاند را، با نظرات برخی کارشناسان صدا و سیما درباره شخصیت و دیوان حافظ مقایسه کنید.
@tazvir2
🔍 بررسی شخصيت #حافظ 4⃣
🔵 افسانهسازیها
🔻دکتر زرینکوب مینویسد:
«شیرازی که نزد شاعران عصر، بهشت روی زمین تلقی میشد، و از درب و دیوار آن موج طرب و عشرت رندان برمیآمد، شاهد جنب و جوش شاعری جوان بنام شمس الدین محمد بود که بعدها خواجه حافظ نامیده شد. وی در دوران جوانی از ثروت و مکنت هم نصیبی داشت. بنا بر روایتی، وی در جوانی فقیر، و شاغل در نانوایی بوده که به موجب طبع شعرش، سخنانی میگفت که مایه استهزاء دیگران میشد. یک شب امیرمؤمنان (علیه السلام) را در خواب دیده و از برکت ایشان طبع موزون یافته، و فردای آن روز شعرش مایه پسند همگان شده. اما این افسانهای بیش نیست. ظاهرا در قرون بعد از حافظ جعل شده. در دوره حافظ افرادی بودهاند که حالاتی برایشان نقل شده، و شاید این همین مطلب به پیدایش افسانههایی درباره حافظ کمک کرده باشد. مثلا در همان دوره یک عارفی بنام نجم الدین خباز که در نحو و صرف قوی بوده، محل رجوع اهل علم بوده که حتی در نانوایی هم به او رجوع میکردهاند.
👤 یک شمس الدین محمد هم بوده که بیسواد بوده و در نزد مردم گاهی اشعارش با قرآن و حدیث موافق میآمده؛ او خانقاه داشته و اهل عبادت و تهجد بوده. بنظر اینها را بهم آمیختهاند تا افسانهای شبیه به #سعدی برای حافظ نیز بسازند. این نوع ادعاها در شیراز بیسابقه نبوده است. حافظی که نه در خاندان عالِمان دینی، و نه در خانقاههای صوفیه پرورش یافته بود، طبیعی بود که نزد عوام سخنانش ترجمان غيب تلقی شود. همین عوام بودند که از کسی که اوقاتش در تجسس دیوانهای عرب و مطالعه کتب ادبی میگذشته، یک حافظ قرآنِ صاحب علم لدنی بسازد. اینها افسانهسازی است که به شرق و اسلامیان نیز اختصاص نداشته. در همان دوران حیات حافظ، در ایتالیا زنی پاسا بود بنام "کاترین" که میگفتند خواندن و نوشتن را از طریق الهام ربانی فرا گرفته! اما معمولا این نوع کرامات دیرتر از موقع ضبط شده است، یعنی یکی دو قرن بعد. به هر حال حافظ نه بیسواد بود، نه فقیر. اینکه او را "خواجه" گفتهاند، بدلیل رفاه و ثروت خانوادگی او بوده، نه چیز دیگر.»
📘 از کوچه رندان، مقدمه، ص ١٢ _ ١۵
ادامه دارد ...
@tazvir2
🔵 افسانهسازیها
🔻دکتر زرینکوب مینویسد:
«شیرازی که نزد شاعران عصر، بهشت روی زمین تلقی میشد، و از درب و دیوار آن موج طرب و عشرت رندان برمیآمد، شاهد جنب و جوش شاعری جوان بنام شمس الدین محمد بود که بعدها خواجه حافظ نامیده شد. وی در دوران جوانی از ثروت و مکنت هم نصیبی داشت. بنا بر روایتی، وی در جوانی فقیر، و شاغل در نانوایی بوده که به موجب طبع شعرش، سخنانی میگفت که مایه استهزاء دیگران میشد. یک شب امیرمؤمنان (علیه السلام) را در خواب دیده و از برکت ایشان طبع موزون یافته، و فردای آن روز شعرش مایه پسند همگان شده. اما این افسانهای بیش نیست. ظاهرا در قرون بعد از حافظ جعل شده. در دوره حافظ افرادی بودهاند که حالاتی برایشان نقل شده، و شاید این همین مطلب به پیدایش افسانههایی درباره حافظ کمک کرده باشد. مثلا در همان دوره یک عارفی بنام نجم الدین خباز که در نحو و صرف قوی بوده، محل رجوع اهل علم بوده که حتی در نانوایی هم به او رجوع میکردهاند.
👤 یک شمس الدین محمد هم بوده که بیسواد بوده و در نزد مردم گاهی اشعارش با قرآن و حدیث موافق میآمده؛ او خانقاه داشته و اهل عبادت و تهجد بوده. بنظر اینها را بهم آمیختهاند تا افسانهای شبیه به #سعدی برای حافظ نیز بسازند. این نوع ادعاها در شیراز بیسابقه نبوده است. حافظی که نه در خاندان عالِمان دینی، و نه در خانقاههای صوفیه پرورش یافته بود، طبیعی بود که نزد عوام سخنانش ترجمان غيب تلقی شود. همین عوام بودند که از کسی که اوقاتش در تجسس دیوانهای عرب و مطالعه کتب ادبی میگذشته، یک حافظ قرآنِ صاحب علم لدنی بسازد. اینها افسانهسازی است که به شرق و اسلامیان نیز اختصاص نداشته. در همان دوران حیات حافظ، در ایتالیا زنی پاسا بود بنام "کاترین" که میگفتند خواندن و نوشتن را از طریق الهام ربانی فرا گرفته! اما معمولا این نوع کرامات دیرتر از موقع ضبط شده است، یعنی یکی دو قرن بعد. به هر حال حافظ نه بیسواد بود، نه فقیر. اینکه او را "خواجه" گفتهاند، بدلیل رفاه و ثروت خانوادگی او بوده، نه چیز دیگر.»
📘 از کوچه رندان، مقدمه، ص ١٢ _ ١۵
ادامه دارد ...
@tazvir2