Telegram Web
↪️ پیرو مطلب قبل

👈🏻 جالب آنکه "دکتر قاسم غنی" که از قوی‌ترین حافظ پژوهان است، در جای‌جای کتابش که اختصاص به بررسی احوال و افکار #حافظ دارد، به این نکته اشاره کرده که غزل‌های متعددی از حافظ، در واقع مرثیه يا مدایحی‌ست برای شاه ابواسحاق و دولتش _ (مثل غزلی که در مطلب قبل گذشت) _ که فقط برای نمونه چند مورد را انتخاب کردم.

تفاسیر و تأویلات عجیب و غریب از همین غزل‌ها انسان را متحیر می‌کند، و البته روشن می‌سازد که براحتی می‌توان اسطوره ساخت و ديگران را وادار به تعظیم آن نمود.

حال تفأل به همین اشعار و برداشت‌های متعددش سر از کجا که درنیاورده!

@tazvir2
🔻دکتر "علی حصوری" #حافظ پژوه معاصر:

«یکی از نکته هایی که باید به دیده داشت این است که در کهن‌ترین دستنویس‌های حافظ هم شعرها و گاه تمامِ یک یا چند غزل افزوده شده که در پاسخ به حافظ است. به این شکل روشن است که چه بسا شاعرانی در زمان زندگی او و پس از آن در پی پاسخگویی به حافظ برآمده و حتی نام او را در پایان غزل مانند "ای حافظ" در غزل‌هایی که نشان داده‌ایم، آورده باشند. اینکه حافظ در زندگی خود دشمنانی داشته است، از شعرهای شاه #نعمت_الله_ولی و شعری که از رهبر #حروفيه آورده‌ایم روشن می‌شود. آیا آنان در پی پاسخگویی به او و زدن ره دیوان حافظ نبوده‌اند⁉️ اگر اندیشه‌های حافظ را چنان که سزاست بشناسیم، آنگاه درباره‌ سروده‌های او بهتر می‌توان داوری کرد.»

📗حافظ از نگاهی دیگر، ص ٢١

👈🏻 طبق تحقیقات نامبرده، اين نکته بسیار حائز اهمیت است که در برخی یا غالب غزل‌هایی که "ای حافظ" آمده، سراینده حافظ نیست، بلکه شخصی است که یا با او دشمنی داشته، یا در پاسخ به غزلی از حافظ، آن را سروده و در دیوان اضافه شده. البته ایشان شواهد قابل توجهی می‌آورد که در ادامه بحث ارائه می‌کنم ان شاء الله.

@tazvir2
🌟 بمناسبت ولادت با سعادت سیدالأوصیاء امیرالمؤمنین علیه السلام، دو روایتِ ناب و پرمحتوا، مناسب با موضوع کانال، تقدیم می‌کنم:

🔻"کثرتِ" اهل باطل و‌ "اقلیتِ" حق مداران

🔻معنای صحیحِ "زُهد
"

🌸 خدا را شکر که عبد علی‌ام...

@tazvir2
🌹امام المشارق و المغارب🌹

مولا! تو کیستی که نبی، آبروی خلق
معبود را به نام تو سوگند داده است

🔹 #حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست
🔹 از کیسهٔ خلیفه سمرقند داده است
!

@tazvir2
🔍 بررسی شخصيت #حافظ 8⃣

🔹 دکتر زرین‌کوب می‌نویسد:

«توجه به دنياى درون، به آنچه تعلق به دنياى غيب، به دنياى ماوراء حس داشت، خاطر حافظ را كه نمى‌توانست در تنگناى حس محدود بماند برمى‌انگيخت. اين نكته بود كه قلب آكنده از شعر و موسيقى اين حافظ‍‌ جوان را بسوى عرفان مى‌كشانيد. عرفان، كه هم ظاهربينی‌هاى زاهدانِ عارى از شور و حال را طرد مى‌كرد، هم موشكافی‌هاى بى‌حاصل اهل بحث و استدلال را. اين عرفان از تجربه‌هاى صوفيه حاصل مى‌شد، با اقوال و تعاليم آنها ارتباط‍‌ داشت، اما خود را به محدوديت‌هاى اهل خانقاه، به رياضت‌ها و چله‌نشینی‌هاى آنها، و به دكان‌داری‌هاى بعضى مشايخ و پيران آنها مقيد نمى‌كرد. در حلقه‌هاى درس و بحث اهل نظر در آن هنگام هم عوارف المعارف #سهروردى تدريس مى‌شد، هم آراء #عبدالرزاق_كاشانى؛ ذوق عرفانِ عصر نه از آراء بلندى‌گراى گستاخ #ابن_عربی بيگانه بود، نه از سخنان نرم و آرام‌بخش سهروردى. شاعر جوان، كه فكر بلندپروازش از بحث مدرسه و كشفِ "كشاف زمخشری" ملول مى‌شد، آرامش روح خود را در شطحيات تند عُرفا مى‌جست و در اقوال ابهام‌آميز مشايخ. وجود وى در اين ايام، آگنده بود از معانى و افكار عُرفا كه مى‌كوشيدند از راه تفكر و سير ذهنى به همان‌جايى برسند كه صوفيه مى‌رسند از طريق رياضت و سلوك.

🔻حافظ‍‌ جوان، كه طبع ناآرام وى نمى‌گذاشت به هيچ‌چيز سر فرود آورَد، از صحبت مشايخ ظاهرا لذتى نبرد، اما به افكار و آراء آنها علاقه يافت. از اين‌ روی، بى‌آنكه از هيچ پيرى دستگيرى يافته باشد، با مبادى و افكار آنها آشنا شد و مأنوس، اين احتراز از دستگاه شيخ و خانقاه، يك ويژگى شگفت تفكر عرفانى اوست و يك‌دو نسل بعد از او حتى مايۀ اعجاب امثال #جامى هم شده است. اينكه خود وى حتى لازم مى‌يابد اين را هم خاطرنشان كند كه از پيش خود راه بسر منزل عنقا نبرده است نشان مى‌دهد كه چون با پيران عصر رابطه‌اى نداشته است، غالبا وى را همچون كسى كه گمان دارد به هدايت نفس مى‌تواند بحق رسد تلقى مى‌كرده‌اند و اينكه مى‌گويد: «قطع اين مرحله با مرغ سليمان كردم» اما هيچ ذكرى از آن مرغ سليمان نمى‌كند، باز حاكى از آن است كه اين مرغ سليمان اگر چيزى جز هدايت الهى هست با هيچ‌يك از كسانى كه در آن زمان‌ها بعنوان پير و شيخ و مرشد نام و آوازه‌اى داشته‌اند تطبيق نمى‌كند و در هر حال همۀ قراين نشان مى‌دهد كه آنچه حافظ‍‌ بدان تسليم شد تعليم مشايخ بود نه سلسله و خانقاه آنها. حتى وجود خضر هم كه وى «قطع اين مرحله» را «بى‌همرهى» او با «خطر گمراهى» مواجه مى‌بيند در واقع تجسم همين تعليم مشايخ صوفيه است كه شاعر با آن آشنايى دارد. در شعر او آثار اين آشنايى با تعليم مشايخ پيداست و الفاظ‍‌ صوفيه چون پير و ابدال، جمع و تفرقه، ذكر و ورد، محبت و عشق، حجاب و كشف، فقر و قناعت، خرقه و دلق، شطح و طامات، معرفت و فنا، وجد و سماع در كلام او بسيار هست و اين همه حاكى است از آشنايى وى با اين اقوال. شك نيست كه عرفان بيش از فلسفه با ذهن تند سركش وى سازگارى داشته است و از آن گذشته آنچه فكر وى را مشغول مى‌داشته است عبارت بوده است از كلام.

👈🏻 چون‌ و چراهايى كه در آن ايام در خاطر يك حافظ‍‌ جوان مى‌جوشيد شك و ترديدهايى بود كه جوابهاشان را مى‌بايست از "كلام" جست. آيا در پس پردۀ ظاهر، غيبى هست و مشيتى‌؟ آيا با مرگ انسان همه چيز فنا نخواهد شد؟ آيا انسان بعد از مرگ دوباره زنده خواهد شد؟ كلام مى‌كوشيد به اين سؤالها پاسخ بدهد. پاسخ‌هايى كه حافظ‍‌ براى اين مسايل مى‌يافت از آنگونه بود كه " قاضى عضد "* در كتاب "مواقف" می‌داد.»

📘 از کوچه رندان، ص ٣٢

📌 همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، حافظ خراباتی بوده نه خانقاهی، اهل عرفان عملی نبوده و شاید آن را مانع خوش‌باشی‌های خویش می‌دیده است. لذا با کتب صوفیه و تفسیرِ "کشاف" زمخشری و برخی کتب مشاهیر سُنیان مأنوس بوده. اما با ریاضت و خانقاه و قید و بندهای عرفانی میانه‌ای نداشته. "چون و چرا" های او در باب خلقت و مرگ و...، بعضا یادآور #خیام است که بمرور خواهد آمد ان شاء الله.

* قاضی عضد ايجی، سُنی اشعری مذهب بود که با شیعیان بشدت دشمنی داشت و در شیراز بسیار مورد توجه قرار می‌گرفت. همو بود که #ابن_عربی را " اوباش و کذاب" و "حشاش" يعنی مصرف کننده حشیش می‌دانست:

«
یحکی عنه أنه کان کذابا حَشاشا کاوغاد الاوباش.»

📘مصرع التصوف، ص ١٨٢


ادامه دارد ...

@tazvir2
📸 برخی اشعار #حافظ که تأویلات و تفسیراتِ عجیب و عرفانی و توحیدی از آن نموده‌اند، در حالی‌که به تصریح "دکتر غنی" و برخی حافظ پژوهان، این اشعار در مدح "شاه شجاع" است نه کسی دیگر!

بدون شرح ...

@tazvir2
👍1
2025/07/13 11:55:41
Back to Top
HTML Embed Code: