نکتهای در مورد سخنان و بحثهای دوست گرامی مصطفی مهرآئین
رحیم محمدی
۱۴ تیر ۱۴۰۳
من هم تعدادی از فایلهای سخنرانی و گفتگوهای دوست گرامی آقای مصطفی مهرآئین را گوش دادهام. بنابراین لازم میدانم نکتهای در مورد عقبگاهِ بحثها و سخنان ایشان عرض کنم.
در واقع ایشان موقعیت و شرایط جامعه ایران و سیاست ایرانی را با آنچه که در کتابهای ترجمهای و انگلیسی خوانده یکی میداند و به سادگی آنها را به اینجا و اوضاع آدمهای اینجا تعمیم میدهد.
اساساً این تعمیم سادهانگاری و خطاست. زیرا استفاده از نظرات و مفاهیم آنها در مورد اینجا و آدمهای اینجا، صد نوع احتیاط اندیشهای و مفهومی نیاز دارد که اگر نباشد، خواننده و گوینده را به گمراهی میبرد.
چنین خطایی یک زمان با سادهانگاری روشنفکران چپ در ایران آغاز شد و گذشت زمان نیز اندکی از خطا بودن آن تعمیمها و انطباقهای ناروا را روشن کرده است.
یکی از پیشنیازها و ضروریات استفادهی درست از نظریات و مفاهیم متفکران اروپایی و کتابها و مقالات ترجمهای در مورد اینجا، این است که خواننده و گوینده، تاریخ ایران را، دست کم تاریخ معاصر ایران را اندیشیده باشد، باز تأکید میکنم "اندیشیده باشد" نه فقط به صورت سطحی خوانده باشد، تا درکی مفهومی از شکستهای تکوین انسان جدید ایرانی و جامعه و سیاست اینجایی پیدا کرده باشد، همینطور درکی از وجوه خاص بودگی جامعه ایرانی و این انسانی که در "اینجا و اکنون" زندگی میکند پیدا کرده باشد تا بتواند با احتیاط و با ایجاد تغییراتی در مفاهیم و نظریات آنها، از آنها برای توضیح جامعه ایرانی و انسان ایرانی بهرهای ببرد.
در غیر اینصورت استفادهی خام و بدون تغییر از آنها خود شخص را به گمراهی شناختی و نظری میبرد و خیال میکند آنچه فهمیده و میگوید، حقیقت است و چنان با شدّت و غلظت سخن میگوید که گویا به حقیقتی پنهان دست یافته است و دیگران از این مهم بیخبرند.
مقداری روشنتر بگویم؛ جهانِ هانا آرنت و امثال او، نسبتی با جهانِ ایرانی و انسان اینجایی ندارد و تعمیم ناروایِ نتایج و مفاهیم آنها به اینجا نادانی و گمراهی است و مخاطبان و شنوندگان این بحثها را هم گمراه میکند.
#مصطفی_مهرآئین
تلگرام جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi
واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
رحیم محمدی
۱۴ تیر ۱۴۰۳
من هم تعدادی از فایلهای سخنرانی و گفتگوهای دوست گرامی آقای مصطفی مهرآئین را گوش دادهام. بنابراین لازم میدانم نکتهای در مورد عقبگاهِ بحثها و سخنان ایشان عرض کنم.
در واقع ایشان موقعیت و شرایط جامعه ایران و سیاست ایرانی را با آنچه که در کتابهای ترجمهای و انگلیسی خوانده یکی میداند و به سادگی آنها را به اینجا و اوضاع آدمهای اینجا تعمیم میدهد.
اساساً این تعمیم سادهانگاری و خطاست. زیرا استفاده از نظرات و مفاهیم آنها در مورد اینجا و آدمهای اینجا، صد نوع احتیاط اندیشهای و مفهومی نیاز دارد که اگر نباشد، خواننده و گوینده را به گمراهی میبرد.
چنین خطایی یک زمان با سادهانگاری روشنفکران چپ در ایران آغاز شد و گذشت زمان نیز اندکی از خطا بودن آن تعمیمها و انطباقهای ناروا را روشن کرده است.
یکی از پیشنیازها و ضروریات استفادهی درست از نظریات و مفاهیم متفکران اروپایی و کتابها و مقالات ترجمهای در مورد اینجا، این است که خواننده و گوینده، تاریخ ایران را، دست کم تاریخ معاصر ایران را اندیشیده باشد، باز تأکید میکنم "اندیشیده باشد" نه فقط به صورت سطحی خوانده باشد، تا درکی مفهومی از شکستهای تکوین انسان جدید ایرانی و جامعه و سیاست اینجایی پیدا کرده باشد، همینطور درکی از وجوه خاص بودگی جامعه ایرانی و این انسانی که در "اینجا و اکنون" زندگی میکند پیدا کرده باشد تا بتواند با احتیاط و با ایجاد تغییراتی در مفاهیم و نظریات آنها، از آنها برای توضیح جامعه ایرانی و انسان ایرانی بهرهای ببرد.
در غیر اینصورت استفادهی خام و بدون تغییر از آنها خود شخص را به گمراهی شناختی و نظری میبرد و خیال میکند آنچه فهمیده و میگوید، حقیقت است و چنان با شدّت و غلظت سخن میگوید که گویا به حقیقتی پنهان دست یافته است و دیگران از این مهم بیخبرند.
مقداری روشنتر بگویم؛ جهانِ هانا آرنت و امثال او، نسبتی با جهانِ ایرانی و انسان اینجایی ندارد و تعمیم ناروایِ نتایج و مفاهیم آنها به اینجا نادانی و گمراهی است و مخاطبان و شنوندگان این بحثها را هم گمراه میکند.
#مصطفی_مهرآئین
تلگرام جامعه ایرانی:
https://www.tgoop.com/RahimMohamadi
واتساپ جامعه ایرانی:
https://chat.whatsapp.com/IxZpaituwxd9KpX9d8trxi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
ادب آداب دارد
محمد زینالی اناری
- از نظر نوربرت الیاس، فرایند مدرنیته نوعی گسترش آداب است، کدها و جزئیات نظام جدید به تدریج و بر اساس نهادها خلق می شود. افراد در جریان مشارکت همدلانه، در درون آن روابط هم شکل شده، به حاملهای کدهای اخلاقی و آداب چندین نهادی تبدیلی می شوند که زندگی شان از خلال آن می گذرد. مثال اعلی مدرسه، نهاد مدرن نوسازی اجتماعی جامعه ایرانی، ما را در خود می بلعد تا از ما فردی جدی، اهل دقت و ریاضت، محاسبه گر با مهارت های ارتباطی و اخلاقی بسازد. بعد از بیرون جهیدن از آن جزو سنخ شاگردان فلان مدرسه یا حتی فلان دانشگاه محسوب می شویم و با ورودمان در نهادهای دیگر کشور ممکن است دیگران را هم با فرهنگ مدرسه یا دانشگاه مان همشکل کنیم.
- سالها در مدرسه هایی با معلمانی الگوبخش درس خواندم. در فرهنگ خویشاوندی محلات، کانون های فرهنگی، هیئت های قرآنی و انجمن های هنری اردبیل رشد و نمو کرده ام و هم شکلی من با اغلب افرادی بود که نمود جدیت، ادب و آرامش بوده و خود به خود شکل خاصی به من بخشیده اند. اما در دوره هایی که با بچه های مدرسه های دیگر همکلاس می شدم یا در محیط های شغلی با سایر اشکال رفتاری متغیر مواجه می شدم، تحمل کدهای اخلاقی و آداب خشن و سلطه گرانه بر من دشوار بوده است. یک فرد عادی ساکن همین شهر و درس خوانده در مدرسه و دانشگاه، در میان افرادی بودم که گاه تحمل شوخی ها، رفتارهای جنسیت زده، تابوهایی که بیشتر به فرهنگ احساسات بدوی شبیه بوده و گاه تا پایان وقت کاری خسته و دلزده ام ساخته تا بی طرفی و تنهایی اختیار کرده حسرت گذشته های اخلاقی و ساکت این شهر را بخورم.
- نهاد سیاسی هم چنین بوده، وقتی در کودکی کتاب های مذهبی و ادبی می خواندم، نکوهش از دروغ گفتن، امانتداری و ارزش های متعدد اخلاقی چنان بر من وارد شده که همواره زندگی با دو صحنه ی متعدد بر من دشوار شده است. در حالی که همین الآن که می نویسم، از دالان وحشتی از دروغ های افرادی به ظاهر معتبر و محترم رد می شوم و وعده هایی که برای همکاری و غیره گرفته ام، به صورت نخودسیاه و سرکار گذاشتن بوده است. این را در همین هفته های اخیر در دنیای سیاست و انتخاب رئیس جمهور هم دیدم. دروغ بستن، جک ساختن و تحقیر و مسخره همدیگر که هجو و آلودگی اش برای فردی که با رسوب های اخلاقی صوفیان و حکمای اردبیل بزرگ شده به شدت ویران کننده است. می گویند ایران مدرن، اما وحشت از بی اخلاقی انسان ها و گروه های سیاسی و ایدئولوژیک مرا آزرده و ویران می سازد و از هر طرف که می روم، جز وحشتم نمی افزاید؛ زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت.
@thing
محمد زینالی اناری
- از نظر نوربرت الیاس، فرایند مدرنیته نوعی گسترش آداب است، کدها و جزئیات نظام جدید به تدریج و بر اساس نهادها خلق می شود. افراد در جریان مشارکت همدلانه، در درون آن روابط هم شکل شده، به حاملهای کدهای اخلاقی و آداب چندین نهادی تبدیلی می شوند که زندگی شان از خلال آن می گذرد. مثال اعلی مدرسه، نهاد مدرن نوسازی اجتماعی جامعه ایرانی، ما را در خود می بلعد تا از ما فردی جدی، اهل دقت و ریاضت، محاسبه گر با مهارت های ارتباطی و اخلاقی بسازد. بعد از بیرون جهیدن از آن جزو سنخ شاگردان فلان مدرسه یا حتی فلان دانشگاه محسوب می شویم و با ورودمان در نهادهای دیگر کشور ممکن است دیگران را هم با فرهنگ مدرسه یا دانشگاه مان همشکل کنیم.
- سالها در مدرسه هایی با معلمانی الگوبخش درس خواندم. در فرهنگ خویشاوندی محلات، کانون های فرهنگی، هیئت های قرآنی و انجمن های هنری اردبیل رشد و نمو کرده ام و هم شکلی من با اغلب افرادی بود که نمود جدیت، ادب و آرامش بوده و خود به خود شکل خاصی به من بخشیده اند. اما در دوره هایی که با بچه های مدرسه های دیگر همکلاس می شدم یا در محیط های شغلی با سایر اشکال رفتاری متغیر مواجه می شدم، تحمل کدهای اخلاقی و آداب خشن و سلطه گرانه بر من دشوار بوده است. یک فرد عادی ساکن همین شهر و درس خوانده در مدرسه و دانشگاه، در میان افرادی بودم که گاه تحمل شوخی ها، رفتارهای جنسیت زده، تابوهایی که بیشتر به فرهنگ احساسات بدوی شبیه بوده و گاه تا پایان وقت کاری خسته و دلزده ام ساخته تا بی طرفی و تنهایی اختیار کرده حسرت گذشته های اخلاقی و ساکت این شهر را بخورم.
- نهاد سیاسی هم چنین بوده، وقتی در کودکی کتاب های مذهبی و ادبی می خواندم، نکوهش از دروغ گفتن، امانتداری و ارزش های متعدد اخلاقی چنان بر من وارد شده که همواره زندگی با دو صحنه ی متعدد بر من دشوار شده است. در حالی که همین الآن که می نویسم، از دالان وحشتی از دروغ های افرادی به ظاهر معتبر و محترم رد می شوم و وعده هایی که برای همکاری و غیره گرفته ام، به صورت نخودسیاه و سرکار گذاشتن بوده است. این را در همین هفته های اخیر در دنیای سیاست و انتخاب رئیس جمهور هم دیدم. دروغ بستن، جک ساختن و تحقیر و مسخره همدیگر که هجو و آلودگی اش برای فردی که با رسوب های اخلاقی صوفیان و حکمای اردبیل بزرگ شده به شدت ویران کننده است. می گویند ایران مدرن، اما وحشت از بی اخلاقی انسان ها و گروه های سیاسی و ایدئولوژیک مرا آزرده و ویران می سازد و از هر طرف که می روم، جز وحشتم نمی افزاید؛ زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت.
@thing
Forwarded from یادداشت
۹ ژوئن، ۱۷.۵۵.aac
11.1 MB
سنت مادری در اردبیل
محمد زینالی اناری
نقد و بررسی کتاب «من عروس بودم» نوشته توران قربانی صادق، مهین تاج جباری و رویا علیزاده؛ نشر سارات
به زبان ترکی
@ardabilnote
@thing
محمد زینالی اناری
نقد و بررسی کتاب «من عروس بودم» نوشته توران قربانی صادق، مهین تاج جباری و رویا علیزاده؛ نشر سارات
به زبان ترکی
@ardabilnote
@thing
Forwarded from یادداشت
بالیغلی.aac
7.4 MB
Forwarded from یادداشت
اردبیل؛ شهر سرزنده
محمد زینالی اناری
عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟
تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.
اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بیسر و سامان دارد؟
اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)
@ardabilnote
@thing
محمد زینالی اناری
عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟
تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.
اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بیسر و سامان دارد؟
اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)
@ardabilnote
@thing
Forwarded from Ehsan Aqababaee
راهنمای عملی پژوهش روایی در علوم اجتماعی - اطراف
https://atraf.ir/shop-3/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%87%d8%a7/%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%b8%d8%b1%db%8c/%d9%be%da%98%d9%88%d9%87%d8%b4-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b9%d9%84%d9%88%d9%85-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c/
https://atraf.ir/shop-3/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%87%d8%a7/%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%b8%d8%b1%db%8c/%d9%be%da%98%d9%88%d9%87%d8%b4-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b9%d9%84%d9%88%d9%85-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c/
اطراف
راهنمای عملی پژوهش روایی در علوم اجتماعی - اطراف
در «راهنمای عملی پژوهش روایی در علوم اجتماعی» با قصههایی که در جامعه میشنوید سروکار دارید و راه و رسم گفتن و تحلیل و تفسیر چنین قصههایی را یاد میگیرید.
Forwarded from سیاست شناسی
❇️✴️ رسم غلط سخنرانی در همایشها را براندازید...
✍ امیر دبیری مهر
جناب آقای پزشکیان
با سلام
بنده از دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی تا روحانی بواسطه کارم در اغلب همایش هایی که روسای جمهور حضور داشتند حاضر بودم و با اطلاع و اشراف کامل عرض می کنم که دعوت از رییس جمهور برای شرکت و سخنرانی در همایش ها برای سخنرانی دامی است که سالهاست بورورکراسی کشور برای روسای جمهور پهن کرده که اگر یک فایده داشته باشد -که من شک دارم- هزار و یک ضرر و هزینه های سرسام آور برای بیت المال دارد. سخنان تکراری ،سهو لسانی ،اتلاف وقت رییس جمهور ،هزینه های میلیاردی حفاظت و تشریفات و پذیرایی و..از جمله آفات این جلسات است.
ضمن اینکه به تدریج رییس جمهور را به سمت سخنان عوامانه و وعده های پوچ سوق می دهد و به بدخواهان هم بهانه لجن پراکنی می دهد و از همه زیانبارتر کاستن از وقت رییس جمهور برای شنیدن وخواندن و فکر کردن به منظور تصمیم گیری های درست است.
روسای جمهور کشورهای پیشرفته در طول سال بیشتر از دو یا سه سخنرانی آن هم از روی متن انجام نمی دهند. بنابر این به جنابعالی توصیه می کنم این رسم غلط را بر اندازید و دعوت های مکرر را نپذیرید و به کارهایی بپردازید که مردم انتظار دارند که حتما سخنرانی در این فهرست نیست .
ایام عزت مستدام
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍ امیر دبیری مهر
جناب آقای پزشکیان
با سلام
بنده از دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی تا روحانی بواسطه کارم در اغلب همایش هایی که روسای جمهور حضور داشتند حاضر بودم و با اطلاع و اشراف کامل عرض می کنم که دعوت از رییس جمهور برای شرکت و سخنرانی در همایش ها برای سخنرانی دامی است که سالهاست بورورکراسی کشور برای روسای جمهور پهن کرده که اگر یک فایده داشته باشد -که من شک دارم- هزار و یک ضرر و هزینه های سرسام آور برای بیت المال دارد. سخنان تکراری ،سهو لسانی ،اتلاف وقت رییس جمهور ،هزینه های میلیاردی حفاظت و تشریفات و پذیرایی و..از جمله آفات این جلسات است.
ضمن اینکه به تدریج رییس جمهور را به سمت سخنان عوامانه و وعده های پوچ سوق می دهد و به بدخواهان هم بهانه لجن پراکنی می دهد و از همه زیانبارتر کاستن از وقت رییس جمهور برای شنیدن وخواندن و فکر کردن به منظور تصمیم گیری های درست است.
روسای جمهور کشورهای پیشرفته در طول سال بیشتر از دو یا سه سخنرانی آن هم از روی متن انجام نمی دهند. بنابر این به جنابعالی توصیه می کنم این رسم غلط را بر اندازید و دعوت های مکرر را نپذیرید و به کارهایی بپردازید که مردم انتظار دارند که حتما سخنرانی در این فهرست نیست .
ایام عزت مستدام
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
چرخه ناممکن زندگی
محمد زینالی اُناری
زندگی در خاورمیانه ناتمام ؛ اساساً آن چه که بشود به آن زندگی گفت و زندگی نامید، رخ نمی دهد. شاید دست نیافتنی باشد اگر بگوئیم معنا و مفهوم زندگی هر چه باشد، آرامش و ثبات از مهمات آن است. باید آرامشی باشد و طمأنینه ای، شبیه آن چه در کتاب آسمانی بهشت نامیده شده، که بتوان آن را زندگی نامید. اما این شیء دست نیافتنی یا گمشده خاورمیانه برای تقریبا هر انسانی دست نیافتنی است. آرامش آن چیزی است که در تمام زندگی به آن نیاز داریم و مهم ترین جایی که باید آن را در زندگی درونی کنیم، دوره کودکی است. اما دوره کودکی در خاورمیانه برای دختر و پسر خردسال سرشار از خشم های پدرسالارانه و طردهای مادرانه است.
شاید از نبود همین شیء باشد که خشم مانند اسطوره ای سراسر خاورمیانه را فرا گرفته است، اما نوع ترکیبی و پیچیده این خشم و طرد، در جنگ هایی رخ می دهد که خاورمیانه را فرا گرفته است. اثر بازتابی این خشم و طرد با صلح طرفین جنگ یا توافقی مثل آن چه دو کشوری می نامند، تمام نمی شود. اضطراب مانند صدا است و موج آن تا مدتی طولانی نامیرا است. به این نحو، زندگی سراسر خشم و اضطراب خاورمیانه را فرا می گیرد و مانند اپیدمی ای مسری که ریشه ای تاریخی و اسطوره ای دارد، چرخه زندگی در آن را ناممکن می سازد. دیروز کودکان سردشت و حلبچه، امروز کودکان غزه و خدای ناکرده فردا شهر و کشوری دیگر تقاص این عنصر پلید و شیطانی خشم و کین را می پردازند.
خشم و کین، به شیطانی سیاه و جاودانه می ماند؛ ماده ای نیست که بگوئیم امروز در ضمیر یک کودک مسلمان انباشته می شود و ممکن است فردا در همان کیش و میان مردم همان شهر و قوم بماند. خشم و کین در جهان مانند انرژی برآمده از هسته اتم و مولکول نفت، ماهیتی چون انرژی داشته و در میان انسان ها رد و بدل می شود. همچون پول است، به ارزش تبدیل می شود و در میان انسان های جهان مثل اضطرابی رد و بدل می شود. انسان ها آن را دیرزمانی در دل امپراطوری های هراس انگیز و خانواده های پدرسالار تولید کرده اند و برای بشریت به یادگار گذاشته اند و با ساختن پاساژها و بلوارهای طولانی و داشتن خانه ها و خودروهای رویایی و آنتیک از بین نمی رود.
بعید است بتوانیم از دست انسانی که احساس امنیت و قدرتمندی را به جای این که از آرامش نهاد بشری بجوید به دنبال آن است که از ابزارهای رنگارنگ و حتی ترسناک خود تدارک ببیند. کسی نیست به او بگوید این همه هیمنه و دستگاه تدارک می بینی که چه کار کنی؟ اگر خشم را با خشم و چشم غره را با چشم زخم جواب بدهی، جز این که در دل کودکان کینه و نفرت بکاری چه قدرتی کسب می کنی؟ چه کسی توانسته است از طریق خشونت به آرامش دست بیاید؟ باید بیدار شد و دانست که فراتر از روانشناسان امروزی، کتاب مقدس بهشت و امنیت را درسایه آرامش درونی و رضایت قلبی انسان نوید داده است نه چیز دیگری و آن فراهم نمی شود مگر این که کودکان امروز، چه فرزند دوست مان باشند چه فرزند دشمنان طعم آن را بچشند.
@thing
محمد زینالی اُناری
زندگی در خاورمیانه ناتمام ؛ اساساً آن چه که بشود به آن زندگی گفت و زندگی نامید، رخ نمی دهد. شاید دست نیافتنی باشد اگر بگوئیم معنا و مفهوم زندگی هر چه باشد، آرامش و ثبات از مهمات آن است. باید آرامشی باشد و طمأنینه ای، شبیه آن چه در کتاب آسمانی بهشت نامیده شده، که بتوان آن را زندگی نامید. اما این شیء دست نیافتنی یا گمشده خاورمیانه برای تقریبا هر انسانی دست نیافتنی است. آرامش آن چیزی است که در تمام زندگی به آن نیاز داریم و مهم ترین جایی که باید آن را در زندگی درونی کنیم، دوره کودکی است. اما دوره کودکی در خاورمیانه برای دختر و پسر خردسال سرشار از خشم های پدرسالارانه و طردهای مادرانه است.
شاید از نبود همین شیء باشد که خشم مانند اسطوره ای سراسر خاورمیانه را فرا گرفته است، اما نوع ترکیبی و پیچیده این خشم و طرد، در جنگ هایی رخ می دهد که خاورمیانه را فرا گرفته است. اثر بازتابی این خشم و طرد با صلح طرفین جنگ یا توافقی مثل آن چه دو کشوری می نامند، تمام نمی شود. اضطراب مانند صدا است و موج آن تا مدتی طولانی نامیرا است. به این نحو، زندگی سراسر خشم و اضطراب خاورمیانه را فرا می گیرد و مانند اپیدمی ای مسری که ریشه ای تاریخی و اسطوره ای دارد، چرخه زندگی در آن را ناممکن می سازد. دیروز کودکان سردشت و حلبچه، امروز کودکان غزه و خدای ناکرده فردا شهر و کشوری دیگر تقاص این عنصر پلید و شیطانی خشم و کین را می پردازند.
خشم و کین، به شیطانی سیاه و جاودانه می ماند؛ ماده ای نیست که بگوئیم امروز در ضمیر یک کودک مسلمان انباشته می شود و ممکن است فردا در همان کیش و میان مردم همان شهر و قوم بماند. خشم و کین در جهان مانند انرژی برآمده از هسته اتم و مولکول نفت، ماهیتی چون انرژی داشته و در میان انسان ها رد و بدل می شود. همچون پول است، به ارزش تبدیل می شود و در میان انسان های جهان مثل اضطرابی رد و بدل می شود. انسان ها آن را دیرزمانی در دل امپراطوری های هراس انگیز و خانواده های پدرسالار تولید کرده اند و برای بشریت به یادگار گذاشته اند و با ساختن پاساژها و بلوارهای طولانی و داشتن خانه ها و خودروهای رویایی و آنتیک از بین نمی رود.
بعید است بتوانیم از دست انسانی که احساس امنیت و قدرتمندی را به جای این که از آرامش نهاد بشری بجوید به دنبال آن است که از ابزارهای رنگارنگ و حتی ترسناک خود تدارک ببیند. کسی نیست به او بگوید این همه هیمنه و دستگاه تدارک می بینی که چه کار کنی؟ اگر خشم را با خشم و چشم غره را با چشم زخم جواب بدهی، جز این که در دل کودکان کینه و نفرت بکاری چه قدرتی کسب می کنی؟ چه کسی توانسته است از طریق خشونت به آرامش دست بیاید؟ باید بیدار شد و دانست که فراتر از روانشناسان امروزی، کتاب مقدس بهشت و امنیت را درسایه آرامش درونی و رضایت قلبی انسان نوید داده است نه چیز دیگری و آن فراهم نمی شود مگر این که کودکان امروز، چه فرزند دوست مان باشند چه فرزند دشمنان طعم آن را بچشند.
@thing
Forwarded from جامعه شناسی سیاسی (Hossein Bashiri kivi)
انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده
حسین بشیری کیوی
#جامعه_شناس
✍چهار سال پیش در چنین روزهایی انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا برگزار می شد ترامپ رئیسجمهور وقت به مصاف بایدن_اوباما رفته بود. هیجان انتخاباتی بیش از آمریکا در ایران مشهود بود از یک طرف براندازان در آرزوی انتخاب مجدد ترامپ بودند که هر روز حلقه تحریم ها را افزایش می داد و رادیکال های جمهوری اسلامی از کیهان شریعتمداری تا پایداری ها روزه سکوت گرفته بودند. اصلاح طلبان تحلیل می کردند و حتی مشارکت فعال داشتند که بایدن_اوباما پیروز شود که در نهایت بایدن_اوباما پیروز انتخابات شد و جمهوری اسلامی هم نفسی تازه کرد.
✍ولی در انتخابات پیش رو که در ۱۵ آبان برگزار می شود هیجان دوره قبل در ایران وجود ندارد مثل اینکه شهروندان به رئیسجمهور پزشکیان اعتماد کرده اند که ترامپ یا بایدن تفاوتی باهم ندارد و هر که باشد مذاکره خواهد کرد.
✍انتخابات ترامپ و هریس از ابعاد مختلف قابل تحلیل است نظرسنجی ها از شرایط برابر با واریانس خیلی کم به نفع هریس انتخابات را پیش بینی می کنند ولی قماربازها ۲وسوم به سود ترامپ شرط بندی کرده اند در واقع قماربازها درست در نقطه مقابل نظرسنجی ها قرار گرفته اند اگر ترامپ پیروز شود مراکز نظرسنجی باید در نوع روش شناسی تجدید نظر کند و به سمت تجربه گرایی از نوع قماربازها میل کنند. در هر روی انتخابات ۱۵ آبان نشان خواهد داد که تجربه قماربازها با واقعیت جامعه منطبق است یا همچنان می توان بر نظرسنجی ها اعتماد کرد.
https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
حسین بشیری کیوی
#جامعه_شناس
✍چهار سال پیش در چنین روزهایی انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا برگزار می شد ترامپ رئیسجمهور وقت به مصاف بایدن_اوباما رفته بود. هیجان انتخاباتی بیش از آمریکا در ایران مشهود بود از یک طرف براندازان در آرزوی انتخاب مجدد ترامپ بودند که هر روز حلقه تحریم ها را افزایش می داد و رادیکال های جمهوری اسلامی از کیهان شریعتمداری تا پایداری ها روزه سکوت گرفته بودند. اصلاح طلبان تحلیل می کردند و حتی مشارکت فعال داشتند که بایدن_اوباما پیروز شود که در نهایت بایدن_اوباما پیروز انتخابات شد و جمهوری اسلامی هم نفسی تازه کرد.
✍ولی در انتخابات پیش رو که در ۱۵ آبان برگزار می شود هیجان دوره قبل در ایران وجود ندارد مثل اینکه شهروندان به رئیسجمهور پزشکیان اعتماد کرده اند که ترامپ یا بایدن تفاوتی باهم ندارد و هر که باشد مذاکره خواهد کرد.
✍انتخابات ترامپ و هریس از ابعاد مختلف قابل تحلیل است نظرسنجی ها از شرایط برابر با واریانس خیلی کم به نفع هریس انتخابات را پیش بینی می کنند ولی قماربازها ۲وسوم به سود ترامپ شرط بندی کرده اند در واقع قماربازها درست در نقطه مقابل نظرسنجی ها قرار گرفته اند اگر ترامپ پیروز شود مراکز نظرسنجی باید در نوع روش شناسی تجدید نظر کند و به سمت تجربه گرایی از نوع قماربازها میل کنند. در هر روی انتخابات ۱۵ آبان نشان خواهد داد که تجربه قماربازها با واقعیت جامعه منطبق است یا همچنان می توان بر نظرسنجی ها اعتماد کرد.
https://www.tgoop.com/azadikhojastehazadi
Forwarded from یادداشت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نکته: جامعه شناسی تجربه pinned «تعارض منافع پزشکان ایرانی (ص۱) محمد زینالی اُناری بحث درباره کارآمدی و ناکارآمدی سیسم بهداشت در جامعه ایرانی، یک نقطه ثقل دارد و آن کارکرد یا ساختار دولتی بهداشت در ایران است. اگر از منظر جامعه شناسی به سیستم بهداشت نگاه کنیم، این سیستم دارای یک عاملیت انسانی…»
نکته: جامعه شناسی تجربه pinned «✅ رمز ماندگاری #روز_دانشجو چیست؟ 🖋 محمد زینالی اُناری - کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر اگر از روز به توپ بستن مجلس که روز مهمی در جنبش مشروطه است، بگذریم، روز به تفنگبستن دانشگاه هم روزی تأثیرگذار در برانگیختن انقلاب اسلامی بود که آن را میراثدار…»
روز دانشجو.aac
14 MB
دانشجو در محاصره شغال ها
محمد زینالی اناری
مراسم روز دانشجو، ۱۹ آذر، دانشکده پرستاری و مامایی اردبیل
@thing
محمد زینالی اناری
مراسم روز دانشجو، ۱۹ آذر، دانشکده پرستاری و مامایی اردبیل
@thing