غزلیات
#سعدی
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشادهست ولیکن بستهست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر
گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر
این حدیث از سر دردیست که من میگویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
عشق پیرانه سر از من عجبت میآید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر
عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر
سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر
کانال ادبی ویر
@vir486
#سعدی
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشادهست ولیکن بستهست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر
گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر
این حدیث از سر دردیست که من میگویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
عشق پیرانه سر از من عجبت میآید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر
عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر
سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر
کانال ادبی ویر
@vir486
عبدالعلی دستغیب
حافظ را موفقترین شاعران میدانم، گو اینکه افق او، حتی از افق بسیاری شاعران متوسط روزگار ما نیز محدودتر بودهاست (ياللعجب !!) نبوغ حافظ چیزی کاملاً قابل لمس است. هیچیک از شاعرانی که من شناختهام، خواه ایرانی یا فارسی زبان و یا غیر آن و خواه مربوط به اعصار گذشته یا امروز تا - بدین حد عظیم و دور از دسترس نبودهاند. حافظ کوهستان عظیمی است که اگر از دور نظارهاش کنی تنها طرحی کلی از آن به دست میآید، و اگر بدان نزدیک شوی بیآنکه حتی یکی از صخرههایش را فتح بتوانی کرد، طرح کلی آن از دستت بدر میرود.
کانال ادبی ویر
@vir486
حافظ را موفقترین شاعران میدانم، گو اینکه افق او، حتی از افق بسیاری شاعران متوسط روزگار ما نیز محدودتر بودهاست (ياللعجب !!) نبوغ حافظ چیزی کاملاً قابل لمس است. هیچیک از شاعرانی که من شناختهام، خواه ایرانی یا فارسی زبان و یا غیر آن و خواه مربوط به اعصار گذشته یا امروز تا - بدین حد عظیم و دور از دسترس نبودهاند. حافظ کوهستان عظیمی است که اگر از دور نظارهاش کنی تنها طرحی کلی از آن به دست میآید، و اگر بدان نزدیک شوی بیآنکه حتی یکی از صخرههایش را فتح بتوانی کرد، طرح کلی آن از دستت بدر میرود.
کانال ادبی ویر
@vir486
#بیدل_دهلوی
نرگسش وامیکند طومار استغنای ناز
یعنی از مژگان او قد میکشد بالای ناز
سرو او مشکل که گردد مایل آغوش من
خم شدنها بردهاند از گردن مینای ناز
از غبارم میکشد دامن، تماشا کردنی است
عاجزیهای نیاز و بینیازیهای ناز
چشم مستش عین ناز، ابروی مشکین ناز محض
این چه توفان است یارب، ناز بر بالای ناز
کانال ادبی ویر
@vir486
نرگسش وامیکند طومار استغنای ناز
یعنی از مژگان او قد میکشد بالای ناز
سرو او مشکل که گردد مایل آغوش من
خم شدنها بردهاند از گردن مینای ناز
از غبارم میکشد دامن، تماشا کردنی است
عاجزیهای نیاز و بینیازیهای ناز
چشم مستش عین ناز، ابروی مشکین ناز محض
این چه توفان است یارب، ناز بر بالای ناز
کانال ادبی ویر
@vir486
عبدالعلی دستغیب
مولوی «شاعر بالفطره است و بهمین دلیل توفیق او مدیون زبان و فرم کار او نیست. بلکه به عکس زبان و فرم به محتوای شاعرانهی اشعارش به سختی لطمه میزند و آن را از اوج خود به زیر میکشد؛ حتی در دو غزل مشهورش با مطالع (( ای شده غره در جهان دور مشو دور مشو)) و ((یار مرا، عشق جگرخوار مرا)). وی از شمار آن دسته از شاعرانی است که محتوای شاعرانه آثارشان برای بروز و ظهور نیازمند اسباب و وسیلهای نیست. به عبارت دیگر مولوی میتوانستهاست بیاحساس نیاز به فرم و قالب و کلمات خاص و ردیف و قافیه و چه و چه شعر بسراید زیرا او نیاز نداشته است که به انتظار بنشیند تا شعر بیاید برای او فقط عشق کافی بودهاست تا دیگر هر چیز را شعر ببیند و هر صدا را شعر بشنود و «عشق» نیز در ذات او در خمیره اوست. دریغا که قیدهای فرم و قافیه بالهای این عقاب بلند پرواز را بسته بود. چیزی که بارها و بارها فریاد «ملا» را برآورد ((قافیه اندیشم و دلدار من،، قافیه و مفعله را گو همگی باد ببر
، مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا و....))
کانال ادبی ویر
@vir486
مولوی «شاعر بالفطره است و بهمین دلیل توفیق او مدیون زبان و فرم کار او نیست. بلکه به عکس زبان و فرم به محتوای شاعرانهی اشعارش به سختی لطمه میزند و آن را از اوج خود به زیر میکشد؛ حتی در دو غزل مشهورش با مطالع (( ای شده غره در جهان دور مشو دور مشو)) و ((یار مرا، عشق جگرخوار مرا)). وی از شمار آن دسته از شاعرانی است که محتوای شاعرانه آثارشان برای بروز و ظهور نیازمند اسباب و وسیلهای نیست. به عبارت دیگر مولوی میتوانستهاست بیاحساس نیاز به فرم و قالب و کلمات خاص و ردیف و قافیه و چه و چه شعر بسراید زیرا او نیاز نداشته است که به انتظار بنشیند تا شعر بیاید برای او فقط عشق کافی بودهاست تا دیگر هر چیز را شعر ببیند و هر صدا را شعر بشنود و «عشق» نیز در ذات او در خمیره اوست. دریغا که قیدهای فرم و قافیه بالهای این عقاب بلند پرواز را بسته بود. چیزی که بارها و بارها فریاد «ملا» را برآورد ((قافیه اندیشم و دلدار من،، قافیه و مفعله را گو همگی باد ببر
، مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا و....))
کانال ادبی ویر
@vir486
#حسین_پناهی
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره میترسم!
دين را دوست دارم
ولی از كشيشها میترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها میترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زنها میترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آينه میترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم میترسم!
من میترسم، پس هستم
اين چنين میگذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار میترسم!
کانال ادبی ویر
@vir486
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره میترسم!
دين را دوست دارم
ولی از كشيشها میترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها میترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زنها میترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آينه میترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم میترسم!
من میترسم، پس هستم
اين چنين میگذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار میترسم!
کانال ادبی ویر
@vir486
عبدالعلی دستغیب
«ملا» این آزادی مجسمی که در زندان زاده شده بود. این چشمه جوشانی که در فضای تنگ کوزهای محبوس بود افسوس همیشگی من است. - آیا چقدر سالها و سالها باید بگذرند تا سیلان شعر بار دیگر این گونه منفذی به زبانی بگشاید؟ سعدی به عقیده من بزرگترین ناظمی است که تا به امروز زبان فارسی به خود دیده است. بیان منظوم سعدی گاه در لطافت با شعر پهلو می زند.
کانال ادبی ویر
@vir486
«ملا» این آزادی مجسمی که در زندان زاده شده بود. این چشمه جوشانی که در فضای تنگ کوزهای محبوس بود افسوس همیشگی من است. - آیا چقدر سالها و سالها باید بگذرند تا سیلان شعر بار دیگر این گونه منفذی به زبانی بگشاید؟ سعدی به عقیده من بزرگترین ناظمی است که تا به امروز زبان فارسی به خود دیده است. بیان منظوم سعدی گاه در لطافت با شعر پهلو می زند.
کانال ادبی ویر
@vir486
شعر جدید از هر گونه معنی شدن میگریزد. اینکه میگویند شعر باید بیمعنی باشد، حرف چندان بیمعنایی هم نیست. در ایران، جوانان بیسواد و بیاطّلاع این مطلب را به صورت خندهداری درآوردند و گفتند که شعر باید اصلاً معنی نداشته باشد. آن کس که گفت شعر چیزی است که معنی نداشته باشد، منظورش این بود که معنی معیّن و محدود و مشخّص و قابل بیان کردن به عبارت دیگر نداشته باشد. او به صورت دیگر قصدش این بود که بگوید شعر چیزی است که بیش از یک معنی داشته باشد، برای هر کس در هر دورهای از زندگی معنایی داشته باشد، نه اینکه اصلاً معنی نداشته باشد. شعر حافظ و مولوی به یک حساب معنی ندارد، زیرا هیچ معنی مسلّمی و قاطعی بر آنها نمیتوان تحمیل کرد. در نتیجه هزاران معنی دارد.
#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی (۱۳۹۷). این کیمیای هستی. جلد اوّل. چاپ اوّل. تهران: سخن.
کانال ادبی ویر
@vir486
#دکتر_محمدرضا_شفیعی_کدکنی (۱۳۹۷). این کیمیای هستی. جلد اوّل. چاپ اوّل. تهران: سخن.
کانال ادبی ویر
@vir486
#نزار_قبانی
چه وطنی است این؟ که کنار میگذارد ،
رازِ چشمانِ زن را،
رمزِ عشق را، از دروسِ مدرسه ...
این چه وطنی است
که میجنگد، با ابر، با باران
بازجویی میکند از گل سرخ؟
کانال ادبی ویر
@vir486
چه وطنی است این؟ که کنار میگذارد ،
رازِ چشمانِ زن را،
رمزِ عشق را، از دروسِ مدرسه ...
این چه وطنی است
که میجنگد، با ابر، با باران
بازجویی میکند از گل سرخ؟
کانال ادبی ویر
@vir486
#سعدی
من ترکِ مهر اینان در خود نمیشناسم
بگذار تا بیاید بر من جفایِ آنان
#شوکرانِ_شعر
https://www.tgoop.com/shokaran3
من ترکِ مهر اینان در خود نمیشناسم
بگذار تا بیاید بر من جفایِ آنان
#شوکرانِ_شعر
https://www.tgoop.com/shokaran3
Telegram
شوکران شعر
کانال شعر و مشاعره پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.
تفاوت نوستالژی آرکائیک در شعر شاملو و اخوان
#دکترسیناجهاندیده
تفاوت شاملو و اخوان در استفاده از واژگان و حتی ساختارهای نحوی کهن و فراموش شده چیست؟ اخوان در یادآوری واژگان و ساختارهای زبانشناختی از دست رفته از ایدئولوژی ملیگرایی و ناسیونالیسم فرمان میگرفت؛ یعنی نوستالژی او کاملاً ایدئولوژیک بود. او به این دلیل به یاد نمیآورد تا اکنون را با پارههای باستانی تکه تکه شده، تزیین کند؛ او به یاد میآورد تا حسرتی را گوشزد کند و آنچه هست را محکوم به تجاوز دشمنی بداند که هویت ما را از ما گرفته است؛ اخوان نمیپذیرد که هویتها زادهی تخاصم، تصادم و ترکیب هستند و هیچ تمدن خالصی وجود ندارد. او معتقد به ایرانی ناب است همان چیزی که صادق هدایت هم به آن فکر میکرد. اخوان اگرچه تفکر خیامی دارد اما نمیپذیرد که جهان معاصر با اکنونیت خود تخیل میکند. پس یادآوری و بازگشتهای تخیلی اخوان به جهان ایران باستان، نمیتواند یادآوری زیباییشناختی باشد. او به یاد میآورد همچنانکه کسی جوانی خود را به یاد میآورد؛ حسرت اخوان معطوف به فرم و ساختار نیست: به همین دلیل محتوای اثرش را به سمت ایدئولوژی ناسیونالیسم میبرد. به این دلیل است که ملیگریان را شیفتهی کلامش میکند. او حتی رستم و سیاوش و زرتشت را به دفاع از ایدئولوژی ناسیونالیسم به یاد آورد. او خود را فردوسی دیگر گونه میدانست؛ به همین دلیل خوانی دیگر( خوان هشتم) بر هفتخوان شاهنامه افزود تا شکست ایران معاصر چون شکست در برابر دیگری متجاوز و شیاد را نشان دهد. برای اخوان شاید ماجرای دکترمصدق تکرار تراژدی رستم و شغاد بود. از این رو میتوان گفت فلسفهی تاریخ در ذهن اخوان هگلی بود. او فکر میکرد تاریخ معاصر همان تاریخ عصر فردوسی است. به همین دلیل میخواست بین یوش و خراسان راه باز کند.
اما آرکائیسم و باستانگرایی شاملو معطوف به ایدئولوژی ناسیونالیسم نیست. بیشک در یادآوری شاملو از واژگان کهن فارسی، نوشتالژیای پنهان است؛ زیرا بدون نوستالژی نمیتوانست این اتفاق ممکن شود. پس امر نوستالژیک در اخوان و شاملو یگانه است اما این نوستالژی در شاملو خالی از عصبیت ملیگرایی است. شاملو با به کار گیری نثر کهن نمیخواهد به خاطر عظمتهای از دست رفته، نالههای ایدئولوژیک سر دهد که چگونه بر ما ستم رفتهاست. او در واقع نوستالژی مخاطب را در خدمت ساختارهای شعر خود میگیرد. زیرا میداند که خواننده با شنیدن موسیقی نوستالژیک نثر عطار و بیهقی لبخند مست کننده میزند؛ بنابراین همین ذوق و سرمستی نوستالژیک را در شعر خود پنهان میکند. شاملو برعکس اخوان به تلمیحات اسطورهای ایران باستان توجه ندارد. برای او سیاوش و ابراهیم یگانه است. او در دفاع از قهرمان خود میگوید: «آه اسفندیار مغموم! تو را آن به که چشم فروپوشیده باشی.»
اکنون سوال این است: عمل کدام یکی از این دو شاعر، مدرنتر است؟ کدام یک ایدئولوژی را تبدیل به زیباییشناسی و کدام یک زیباییشناسی را تبدیل به ایدئولوژی کرده است؟
پس شاعران در به کار گیری کلمات باستانی به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته دغدغهی ایدئولوژی و فرهنگ دارند و دستهای دیگر دغدغهی زیباییشناختی. شما اگر شاعر هستید جزو کدام دستهاید؟ جزو ناجیان فرهنگی که هراس از دست رفتن آن میرود یا جزو شاعرانی که گذشته باستانی و نیمه مرده را به مثابهی عتیقهای زیباییشناختی به جهان شعر خود راه میدهید.
کانال ادبی ویر
@vir486
#دکترسیناجهاندیده
تفاوت شاملو و اخوان در استفاده از واژگان و حتی ساختارهای نحوی کهن و فراموش شده چیست؟ اخوان در یادآوری واژگان و ساختارهای زبانشناختی از دست رفته از ایدئولوژی ملیگرایی و ناسیونالیسم فرمان میگرفت؛ یعنی نوستالژی او کاملاً ایدئولوژیک بود. او به این دلیل به یاد نمیآورد تا اکنون را با پارههای باستانی تکه تکه شده، تزیین کند؛ او به یاد میآورد تا حسرتی را گوشزد کند و آنچه هست را محکوم به تجاوز دشمنی بداند که هویت ما را از ما گرفته است؛ اخوان نمیپذیرد که هویتها زادهی تخاصم، تصادم و ترکیب هستند و هیچ تمدن خالصی وجود ندارد. او معتقد به ایرانی ناب است همان چیزی که صادق هدایت هم به آن فکر میکرد. اخوان اگرچه تفکر خیامی دارد اما نمیپذیرد که جهان معاصر با اکنونیت خود تخیل میکند. پس یادآوری و بازگشتهای تخیلی اخوان به جهان ایران باستان، نمیتواند یادآوری زیباییشناختی باشد. او به یاد میآورد همچنانکه کسی جوانی خود را به یاد میآورد؛ حسرت اخوان معطوف به فرم و ساختار نیست: به همین دلیل محتوای اثرش را به سمت ایدئولوژی ناسیونالیسم میبرد. به این دلیل است که ملیگریان را شیفتهی کلامش میکند. او حتی رستم و سیاوش و زرتشت را به دفاع از ایدئولوژی ناسیونالیسم به یاد آورد. او خود را فردوسی دیگر گونه میدانست؛ به همین دلیل خوانی دیگر( خوان هشتم) بر هفتخوان شاهنامه افزود تا شکست ایران معاصر چون شکست در برابر دیگری متجاوز و شیاد را نشان دهد. برای اخوان شاید ماجرای دکترمصدق تکرار تراژدی رستم و شغاد بود. از این رو میتوان گفت فلسفهی تاریخ در ذهن اخوان هگلی بود. او فکر میکرد تاریخ معاصر همان تاریخ عصر فردوسی است. به همین دلیل میخواست بین یوش و خراسان راه باز کند.
اما آرکائیسم و باستانگرایی شاملو معطوف به ایدئولوژی ناسیونالیسم نیست. بیشک در یادآوری شاملو از واژگان کهن فارسی، نوشتالژیای پنهان است؛ زیرا بدون نوستالژی نمیتوانست این اتفاق ممکن شود. پس امر نوستالژیک در اخوان و شاملو یگانه است اما این نوستالژی در شاملو خالی از عصبیت ملیگرایی است. شاملو با به کار گیری نثر کهن نمیخواهد به خاطر عظمتهای از دست رفته، نالههای ایدئولوژیک سر دهد که چگونه بر ما ستم رفتهاست. او در واقع نوستالژی مخاطب را در خدمت ساختارهای شعر خود میگیرد. زیرا میداند که خواننده با شنیدن موسیقی نوستالژیک نثر عطار و بیهقی لبخند مست کننده میزند؛ بنابراین همین ذوق و سرمستی نوستالژیک را در شعر خود پنهان میکند. شاملو برعکس اخوان به تلمیحات اسطورهای ایران باستان توجه ندارد. برای او سیاوش و ابراهیم یگانه است. او در دفاع از قهرمان خود میگوید: «آه اسفندیار مغموم! تو را آن به که چشم فروپوشیده باشی.»
اکنون سوال این است: عمل کدام یکی از این دو شاعر، مدرنتر است؟ کدام یک ایدئولوژی را تبدیل به زیباییشناسی و کدام یک زیباییشناسی را تبدیل به ایدئولوژی کرده است؟
پس شاعران در به کار گیری کلمات باستانی به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته دغدغهی ایدئولوژی و فرهنگ دارند و دستهای دیگر دغدغهی زیباییشناختی. شما اگر شاعر هستید جزو کدام دستهاید؟ جزو ناجیان فرهنگی که هراس از دست رفتن آن میرود یا جزو شاعرانی که گذشته باستانی و نیمه مرده را به مثابهی عتیقهای زیباییشناختی به جهان شعر خود راه میدهید.
کانال ادبی ویر
@vir486
#حسین_منزوی
پر گشودیم و به دیوار قفسها خوردیم
وه که در حسرت یک بال پریدن مُردیم
فدیهواریست به زیر قدم گل باری
نیمه جانی که ز چنگال خزان در بردیم
مشت حسرت به نوازش نرسیده خشکید
ناتمامیم که در غنچهی خود پژمردیم
سهم خاکیم لبی از نممان تر نشده
خود گرفتم می صافیم و گرفتم دُردیم
تا چه آریم به کف وقت درو ما که به خاک
جز تنی خسته و قلبی نگران نسپردیم
خم نکردیم سر سرو به فرمان ستم
گر چه با تیشهی توفان ز کمر تا خوردیم
زهرخندی که نچید از لبمان دوزخ نیز
آه از این میوهی تلخی که به بار آوردیم
کانال ادبی ویر
@vir486
پر گشودیم و به دیوار قفسها خوردیم
وه که در حسرت یک بال پریدن مُردیم
فدیهواریست به زیر قدم گل باری
نیمه جانی که ز چنگال خزان در بردیم
مشت حسرت به نوازش نرسیده خشکید
ناتمامیم که در غنچهی خود پژمردیم
سهم خاکیم لبی از نممان تر نشده
خود گرفتم می صافیم و گرفتم دُردیم
تا چه آریم به کف وقت درو ما که به خاک
جز تنی خسته و قلبی نگران نسپردیم
خم نکردیم سر سرو به فرمان ستم
گر چه با تیشهی توفان ز کمر تا خوردیم
زهرخندی که نچید از لبمان دوزخ نیز
آه از این میوهی تلخی که به بار آوردیم
کانال ادبی ویر
@vir486
Forwarded from شوکران شعر
#فردوسی
چو با تخت منبر برابر شود
همه نامِ بوبکر و عمر شود
پیاده شود مردمِ رزمجوی
سوار آنکه لاف آرد و گفتوگوی
#شوکران_شعر
https://www.tgoop.com/shokaran3
چو با تخت منبر برابر شود
همه نامِ بوبکر و عمر شود
پیاده شود مردمِ رزمجوی
سوار آنکه لاف آرد و گفتوگوی
#شوکران_شعر
https://www.tgoop.com/shokaran3
Telegram
شوکران شعر
کانال شعر و مشاعره پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.
.
شادی از دیدگاه فردوسی و خیام
فرزانهٔ توس میفرماید:
چو شادی بکاهی، بکاهد روان؛
خـرد گـردد اندر میان ناتوان!
همیشه خردمندِ اومیدوار
نبیند به جز شادی از روزگار!
و...
به باور خیام هرکس که در این دنیا شاد بزیَد و از زندگی بهره ببرد، پس از مرگش نیز در بهشت خواهد بود. زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به گونه طبیعی نه به کسی ستم میکند و نه اندیشه منفی به دیگران دارد. پس گیتی و مینو برای او بهشت خواهد بود.
گردون نگری ز قد فرسوده ماست
جیحون اثری ز اشک آلوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست.
کانال ادبی ویر
@vir486
شادی از دیدگاه فردوسی و خیام
فرزانهٔ توس میفرماید:
چو شادی بکاهی، بکاهد روان؛
خـرد گـردد اندر میان ناتوان!
همیشه خردمندِ اومیدوار
نبیند به جز شادی از روزگار!
و...
به باور خیام هرکس که در این دنیا شاد بزیَد و از زندگی بهره ببرد، پس از مرگش نیز در بهشت خواهد بود. زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به گونه طبیعی نه به کسی ستم میکند و نه اندیشه منفی به دیگران دارد. پس گیتی و مینو برای او بهشت خواهد بود.
گردون نگری ز قد فرسوده ماست
جیحون اثری ز اشک آلوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست.
کانال ادبی ویر
@vir486
Forwarded from شوکران شعر
#کلیم
هر کس که مایهدار بُود خودنمای نیست
هرگز کسی گلی بر سر باغبان ندید
#شوکران_شعر
https://www.tgoop.com/shokaran3
هر کس که مایهدار بُود خودنمای نیست
هرگز کسی گلی بر سر باغبان ندید
#شوکران_شعر
https://www.tgoop.com/shokaran3
Telegram
شوکران شعر
کانال شعر و مشاعره پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.