حکایت
یکی در مسجد سنجار به تطوّع بانگ گفتی به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی. و صاحب مسجد امیری بود عادل نیکسیرت، نمیخواستش که دلآزرده گردد. گفت: ای جوانمرد! این مسجد را مؤذنانند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشتهام. تو را ده دینار میدهم تا جایی دیگر روی.
بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی که اینجا که رفتهام، بیست دینارم همیدهند تا جای دیگر روم و قبول نمیکنم! امیر از خنده بیخود گشت و گفت: زنهار تا نستانی که به پنجاه راضی گردند!
به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گِل
چنان که بانگ درشت تو میخراشد دل
#سعدی
#گلستان
#غلامحسین_یوسفی
@vir486
یکی در مسجد سنجار به تطوّع بانگ گفتی به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی. و صاحب مسجد امیری بود عادل نیکسیرت، نمیخواستش که دلآزرده گردد. گفت: ای جوانمرد! این مسجد را مؤذنانند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشتهام. تو را ده دینار میدهم تا جایی دیگر روی.
بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی که اینجا که رفتهام، بیست دینارم همیدهند تا جای دیگر روم و قبول نمیکنم! امیر از خنده بیخود گشت و گفت: زنهار تا نستانی که به پنجاه راضی گردند!
به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گِل
چنان که بانگ درشت تو میخراشد دل
#سعدی
#گلستان
#غلامحسین_یوسفی
@vir486
چه وطنی است این؟ که کنار میگذارد ،
رازِ چشمانِ زن را،
رمزِ عشق را، از دروسِ مدرسه ...
این چه وطنی است
که میجنگد، با ابر، با باران
بازجویی میکند از گل سرخ؟
نزار قبانی
#شوکران_شعر
https://www.tgoop.com/@shokaran3
رازِ چشمانِ زن را،
رمزِ عشق را، از دروسِ مدرسه ...
این چه وطنی است
که میجنگد، با ابر، با باران
بازجویی میکند از گل سرخ؟
نزار قبانی
#شوکران_شعر
https://www.tgoop.com/@shokaran3
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار.
با ما همراه باشید در کانال شعر و مشاعرهی #شوکران_شعر .
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب از ادب پارسی و جهان.
@shokaran3
با ما همراه باشید در کانال شعر و مشاعرهی #شوکران_شعر .
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب از ادب پارسی و جهان.
@shokaran3
یکچند به مرگ شادمانی کردیم
رخساره به سیلی ارغوانی کردیم
عمری گذراندیم بمردن مردن
مردیم به گمان زندگانی کردیم
فرخییزدی
کانال ادبی ویر
@vir486
رخساره به سیلی ارغوانی کردیم
عمری گذراندیم بمردن مردن
مردیم به گمان زندگانی کردیم
فرخییزدی
کانال ادبی ویر
@vir486
طِیِّ مکان ببین و زمان در سلوکِ شعر
کاین طفل یکشبه رَهِ یک ساله میرود
طفل یکشبه طفل، یکشبه قراءت مشهور طفل یکشبه» به صورت صفت و موصوف است، ولی یك قراءت دیگر و شاید صحیحتر وجود دارد و آن جدا خواندن «طفل» است از یکشبه» به صورت کاین طفل [1] یکشبه ره یکساله میرود. یعنی «یکشبه» قید زمان برای یکساله رفتن نگارنده همین قراءت نامشهور دوم را بیشتر میپسندد به دو دلیل: (۱) طفل یکشبه به صورت صفت و موصوف این اشکال را دارد که عرفاً کسی از طفل یکشبه انتظار راه رفتن ندارد؛ (۲) فرضاً هم که طفل یکشبه ره یکساله را بتواند برود، این ابهام و اشکال باقی است که ره یکساله را در چه زمانی میرود اگر بگوئید یکشبه، دیگر نمیشود، چرا که یکشبه» را به صورت صفت برای طفل خرج کردهاید وقتی نکته حافظ معنی دار میشود که راه یکساله را یکشبه برود و این با قراءت دوم مناسب است.
حافظنامه
#بهاءالدین_خرمشاهی
@vir486
کاین طفل یکشبه رَهِ یک ساله میرود
طفل یکشبه طفل، یکشبه قراءت مشهور طفل یکشبه» به صورت صفت و موصوف است، ولی یك قراءت دیگر و شاید صحیحتر وجود دارد و آن جدا خواندن «طفل» است از یکشبه» به صورت کاین طفل [1] یکشبه ره یکساله میرود. یعنی «یکشبه» قید زمان برای یکساله رفتن نگارنده همین قراءت نامشهور دوم را بیشتر میپسندد به دو دلیل: (۱) طفل یکشبه به صورت صفت و موصوف این اشکال را دارد که عرفاً کسی از طفل یکشبه انتظار راه رفتن ندارد؛ (۲) فرضاً هم که طفل یکشبه ره یکساله را بتواند برود، این ابهام و اشکال باقی است که ره یکساله را در چه زمانی میرود اگر بگوئید یکشبه، دیگر نمیشود، چرا که یکشبه» را به صورت صفت برای طفل خرج کردهاید وقتی نکته حافظ معنی دار میشود که راه یکساله را یکشبه برود و این با قراءت دوم مناسب است.
حافظنامه
#بهاءالدین_خرمشاهی
@vir486
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
سعدی
کانال ادبی ویر
@vir486
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
سعدی
کانال ادبی ویر
@vir486
صبح است، دَمی بر مَیِ گُلرنگ زنیم
وین شیشه نام و ننگ، بر سنگ زنیم
دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم
در زلف دراز و حلقه چنگ زنیم.
جمالالدین ابهری
سده هفتم ق.
منبع:
- جُنگ شعر، دستنویس کتابخانه گنج بخش
سده هشتم ق، برگ 97
- جُنگ اسکندر میرزا، دستنویس موزه بریتانیا
813 ـ 814 ق، برگ 149
- عرفات العاشقین، ج 2، ص 925
این رباعی، در بعضی منابع متأخر، به حکیم عمر خیام هم منسوب شده (رک. طربخانه، ص 71) که به دلایل متعدد از جمله، گواهی منابع قدیمی، انتساب آن به خیام مردود است. از ابهری، یک رباعی زیبای حکیمانه دیگر نیز باقی مانده که آن هم در طی قرون، به کاروان رباعیات خیام پیوسته است.
"چهار خطی"
استادسیدعلیمیرافضلی
کانال ادبی ویر
@vir486
وین شیشه نام و ننگ، بر سنگ زنیم
دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم
در زلف دراز و حلقه چنگ زنیم.
جمالالدین ابهری
سده هفتم ق.
منبع:
- جُنگ شعر، دستنویس کتابخانه گنج بخش
سده هشتم ق، برگ 97
- جُنگ اسکندر میرزا، دستنویس موزه بریتانیا
813 ـ 814 ق، برگ 149
- عرفات العاشقین، ج 2، ص 925
این رباعی، در بعضی منابع متأخر، به حکیم عمر خیام هم منسوب شده (رک. طربخانه، ص 71) که به دلایل متعدد از جمله، گواهی منابع قدیمی، انتساب آن به خیام مردود است. از ابهری، یک رباعی زیبای حکیمانه دیگر نیز باقی مانده که آن هم در طی قرون، به کاروان رباعیات خیام پیوسته است.
"چهار خطی"
استادسیدعلیمیرافضلی
کانال ادبی ویر
@vir486
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار.
با ما همراه باشید در کانال شعر و مشاعرهی #شوکران_شعر .
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب از ادب پارسی و جهان.
@shokaran3
با ما همراه باشید در کانال شعر و مشاعرهی #شوکران_شعر .
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب از ادب پارسی و جهان.
@shokaran3
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
چشم بد از روی تو دور ای صنم
روی مپوشان که بهشتی بود
هر که ببیند چو تو حور ای صنم
حور خطا گفتم اگر خواندمت
ترک ادب رفت و قصور ای صنم
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم
روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنهست و فتور ای صنم
این همه دلبندی و خوبی تو را
موضع ناز است و غرور ای صنم
سروبنی خاسته چون قامتت
تا ننشینیم صبور ای صنم
این همه طوفان به سرم میرود
از جگری همچو تنور ای صنم
سعدی از این چشمه حیوان که خورد
سیر نگردد به مرور ای صنم
سعدی
کانال ادبی ویر
@vir486
چشم بد از روی تو دور ای صنم
روی مپوشان که بهشتی بود
هر که ببیند چو تو حور ای صنم
حور خطا گفتم اگر خواندمت
ترک ادب رفت و قصور ای صنم
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم
روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنهست و فتور ای صنم
این همه دلبندی و خوبی تو را
موضع ناز است و غرور ای صنم
سروبنی خاسته چون قامتت
تا ننشینیم صبور ای صنم
این همه طوفان به سرم میرود
از جگری همچو تنور ای صنم
سعدی از این چشمه حیوان که خورد
سیر نگردد به مرور ای صنم
سعدی
کانال ادبی ویر
@vir486
فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است
من معتقد نیستم که حتی یک داستان از شاهنامه براساس مأخذ شفاهی بوده و حتی اعتقاد دارم که فردوسی از منابع شفاهی بیزار بودهاست و روح علمی آنزمان گفتههای شفاهی را اصلاً سبک و دست پائین میگرفت. نه تنها تمام شاهنامه براساس یک مأخذ نوشتاری است، بلکه مأخذ شاهنامه نیز که شاهنامه ابومنصوری باشد براساس متون پهلوی و فارسی است که پهلوی را آنها به فارسی ترجمه کردهاند. یعنی شاهنامه حتی تا دو سه پشتاش نوشتاری است.
#خالقی_مطلق
کانال ادبی ویر
@vir486
من معتقد نیستم که حتی یک داستان از شاهنامه براساس مأخذ شفاهی بوده و حتی اعتقاد دارم که فردوسی از منابع شفاهی بیزار بودهاست و روح علمی آنزمان گفتههای شفاهی را اصلاً سبک و دست پائین میگرفت. نه تنها تمام شاهنامه براساس یک مأخذ نوشتاری است، بلکه مأخذ شاهنامه نیز که شاهنامه ابومنصوری باشد براساس متون پهلوی و فارسی است که پهلوی را آنها به فارسی ترجمه کردهاند. یعنی شاهنامه حتی تا دو سه پشتاش نوشتاری است.
#خالقی_مطلق
کانال ادبی ویر
@vir486
Forwarded from شوکران شعر
ناخوشآوازی به بانگِ بلند قرآن همیخواند. صاحبدلی بر او بگذشت، گفت: تو را مُشاهره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمتِ خود چندین چرا همیدهی؟ گفت: از بهرِ خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان.
گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی
ببری رونقِ مسلمانی
سعدی
#شوکران_شعر
@shokaran3
گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی
ببری رونقِ مسلمانی
سعدی
#شوکران_شعر
@shokaran3
کانال شعر و مشاعرهی #شوکرانِ شعر.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ار ادب پارسی.
https://www.tgoop.com/@shokaran3
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ار ادب پارسی.
https://www.tgoop.com/@shokaran3
تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای
این روش تازه را تازه بنا کردهای
راه نجات مرا از همه سو بستهای
قطع امید مرا از همه جا کردهای
دوش ز دست رقیب ساغر می خوردهای
من به خطا رفتهام یا تو خطا کردهای
قامت یکتای من گشته دوتا چون هلال
تا تو قرین قمر زلف دوتا کردهای
گر نه تو را دشمنی است با دل مجروح من
خال سیه را چرا غالیه سا کردهای
حلقهٔ آزادگان تن به بلا دادهاند
تا شکن طره را دام بلا کردهای
کار فروبستهام هیچ گشایش ندید
تا گره زلف را کارگشا کردهای
من ز لبت صد هزار بوسه طلب داشتم
هر چه به من دادهای وام ادا کردهای
من به جگر تشنگی ثانی اسکندرم
تا لب جان بخش را آب بقا کردهای
خضر مبارک قدم سبزهٔ خط تو بود
کز اثر مقدمش میل وفا کردهای
با خبر از حال ما هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق آن چه به ما کردهای
شاید اگر خوانمت فتنهٔ دوران شاه
بس که ز قد رسا فتنه بپا کردهای
ناصرِدین شاهِ راد ، آن که بِدو ابر گفت،
معدن و دریا گریست بس که عطا کردهای
آن بت آهو نگاه از تو فروغی رمید
نام خطش را دگر مشک خطا کردهای
فروغی
کانالادبی ویر
@vir486
این روش تازه را تازه بنا کردهای
راه نجات مرا از همه سو بستهای
قطع امید مرا از همه جا کردهای
دوش ز دست رقیب ساغر می خوردهای
من به خطا رفتهام یا تو خطا کردهای
قامت یکتای من گشته دوتا چون هلال
تا تو قرین قمر زلف دوتا کردهای
گر نه تو را دشمنی است با دل مجروح من
خال سیه را چرا غالیه سا کردهای
حلقهٔ آزادگان تن به بلا دادهاند
تا شکن طره را دام بلا کردهای
کار فروبستهام هیچ گشایش ندید
تا گره زلف را کارگشا کردهای
من ز لبت صد هزار بوسه طلب داشتم
هر چه به من دادهای وام ادا کردهای
من به جگر تشنگی ثانی اسکندرم
تا لب جان بخش را آب بقا کردهای
خضر مبارک قدم سبزهٔ خط تو بود
کز اثر مقدمش میل وفا کردهای
با خبر از حال ما هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق آن چه به ما کردهای
شاید اگر خوانمت فتنهٔ دوران شاه
بس که ز قد رسا فتنه بپا کردهای
ناصرِدین شاهِ راد ، آن که بِدو ابر گفت،
معدن و دریا گریست بس که عطا کردهای
آن بت آهو نگاه از تو فروغی رمید
نام خطش را دگر مشک خطا کردهای
فروغی
کانالادبی ویر
@vir486
یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست. گفت: اسب دارم اما سیاه است. گفت: مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟ گفت: چون نخواهم داد همینقدر بهانه بس است.
رسالهٔ دلگشا - عبید زاکانی
کانال ادبی ویر
@vir486
رسالهٔ دلگشا - عبید زاکانی
کانال ادبی ویر
@vir486
نیم نگاهی به
منوچهر آتشی(۱۳۱۰-۱۳۸۴)
به مناسبت ۲۹ آبانماه سالروز درگذشت این شاعر.
آتشی در روستای دهرود دشتستان از توابع بوشهر به دنیا امد.
شعله شوق و شیفتگی به شعر، در وجودش زبانه می کشید.
این شعله سبب شد که
به فایز شاعر شیدا و مردمی
دشتستان روی آورد.
چنانکه فایز را این گونه معرفی میکند:
غزال ناز دشتستان تویی تو
گل شاداب این بستان تویی تو
درخت خشک این صحرا منم من
بهار سبز جاویدان تویی تو
*
آتشی اندکی بعد تحت تاثیر توللی و شهریار قرارگرفت.
او در نیمهی دوم دههی سی نیما را عمیقا درک کرد.
سپس با شاملو و اخوان آشنا شد.
با نشر مجموعه ی آهنگ دیگر شاعری صاحب سبک در شعر نیمایی به حساب آمد.
یکی از اشعارش که شهرت زیادی پیدا کرد.
اسب سفید وحشی بود.
اسب سفید وحشی
بر آخور ایستاده گران سر
اندیشناک سینهی مفلوک دشتها
اندوهناک قلعهی خورشید سوخته
با سر غرورش اما دل با دریغ ریش
در این مجموعه داستان مردی مبارز رابیان میکند که بخاطر حیلهی دشمن و خیانت دوست افسرده و ناامید شده است و اسب نجیب و وفادارش باخشم و خروش اورا به تاختن بر دشمن فرامیخواند.
در اشعار آتشی جغرافیای طبیعی و تاریخی جنوب به گستردگی منعکس شده است.
آتشی در منظومه ی آواز خاک برای از دست رفتن زندگی طبیعی در تقابل با زندگی شهری مرثیه میسراید.
در دیدار فلق به تکرار مضامین اقلیمی میپردازد و یادی میکنداز بدویت معصومی که دیگر نیست.
به طور کلی در آثار آتشی
نگرانی عمومی دیده میشود که استیلای فرهنگ شهری و ماشینی فرهنگ سنتی اقلیمی را با مخاطره روبرو کرده است.
آتشی نگران است که دنیای ماشینی اصالت بومی را کشته ولی چیزی جانشین آن نکرده است .
این شاعر به گرفتاریهای جوامعی که از سنت به مدرنیته عبور میکنند و دوران سرگردانی را سپری میکنند با زبان شعر اشاره میکند.
نگارش :لهراسپ بهرامیان
کانال ادبی ویر
@vir486
منوچهر آتشی(۱۳۱۰-۱۳۸۴)
به مناسبت ۲۹ آبانماه سالروز درگذشت این شاعر.
آتشی در روستای دهرود دشتستان از توابع بوشهر به دنیا امد.
شعله شوق و شیفتگی به شعر، در وجودش زبانه می کشید.
این شعله سبب شد که
به فایز شاعر شیدا و مردمی
دشتستان روی آورد.
چنانکه فایز را این گونه معرفی میکند:
غزال ناز دشتستان تویی تو
گل شاداب این بستان تویی تو
درخت خشک این صحرا منم من
بهار سبز جاویدان تویی تو
*
آتشی اندکی بعد تحت تاثیر توللی و شهریار قرارگرفت.
او در نیمهی دوم دههی سی نیما را عمیقا درک کرد.
سپس با شاملو و اخوان آشنا شد.
با نشر مجموعه ی آهنگ دیگر شاعری صاحب سبک در شعر نیمایی به حساب آمد.
یکی از اشعارش که شهرت زیادی پیدا کرد.
اسب سفید وحشی بود.
اسب سفید وحشی
بر آخور ایستاده گران سر
اندیشناک سینهی مفلوک دشتها
اندوهناک قلعهی خورشید سوخته
با سر غرورش اما دل با دریغ ریش
در این مجموعه داستان مردی مبارز رابیان میکند که بخاطر حیلهی دشمن و خیانت دوست افسرده و ناامید شده است و اسب نجیب و وفادارش باخشم و خروش اورا به تاختن بر دشمن فرامیخواند.
در اشعار آتشی جغرافیای طبیعی و تاریخی جنوب به گستردگی منعکس شده است.
آتشی در منظومه ی آواز خاک برای از دست رفتن زندگی طبیعی در تقابل با زندگی شهری مرثیه میسراید.
در دیدار فلق به تکرار مضامین اقلیمی میپردازد و یادی میکنداز بدویت معصومی که دیگر نیست.
به طور کلی در آثار آتشی
نگرانی عمومی دیده میشود که استیلای فرهنگ شهری و ماشینی فرهنگ سنتی اقلیمی را با مخاطره روبرو کرده است.
آتشی نگران است که دنیای ماشینی اصالت بومی را کشته ولی چیزی جانشین آن نکرده است .
این شاعر به گرفتاریهای جوامعی که از سنت به مدرنیته عبور میکنند و دوران سرگردانی را سپری میکنند با زبان شعر اشاره میکند.
نگارش :لهراسپ بهرامیان
کانال ادبی ویر
@vir486
Forwarded from شوکران شعر
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
شعر پناهگاه من است.
کانال شعر و مشاعرهی شوکرانِ شعر
اینجا از لحظاتت لذت ببر.
https://www.tgoop.com/shokaran3
https://www.tgoop.com/shokaran3
شعر پناهگاه من است.
کانال شعر و مشاعرهی شوکرانِ شعر
اینجا از لحظاتت لذت ببر.
https://www.tgoop.com/shokaran3
https://www.tgoop.com/shokaran3
Telegram
شوکران شعر
کانال شعر و مشاعره پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.
انتخاب و گزینش تکبیتهای ناب ادب پارسی.