📚 چاپ دوم منتشر شد.
📙 مشخصات کتاب:
عنوان: تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه
نویسنده: مَتیو آلِن
مترجم: محمدرضا سلیمی
موضوع: استدلال و نگارش نقادانه
ناشر: اختران
نوبت چاپ: دوم
سال چاپ: تیر ۱۴۰۳
تعداد صفحه: ۲۸۸
قطع: رقعی
قیمت: ۲۲۰۰۰۰ تومان
مخاطب: علاقهمندان به مبحث استدلال و نگارش نقادانه
متیو آلن در این کتاب به این سوال مهم و اساسی پاسخ میدهد:
«چگونه هوشمندانه بیندیشیم و نقادانه بنویسیم؟»
لینک خرید اینترنتی کتاب با ۲۰ درصد تخفیف
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
📙 مشخصات کتاب:
عنوان: تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه
نویسنده: مَتیو آلِن
مترجم: محمدرضا سلیمی
موضوع: استدلال و نگارش نقادانه
ناشر: اختران
نوبت چاپ: دوم
سال چاپ: تیر ۱۴۰۳
تعداد صفحه: ۲۸۸
قطع: رقعی
قیمت: ۲۲۰۰۰۰ تومان
مخاطب: علاقهمندان به مبحث استدلال و نگارش نقادانه
متیو آلن در این کتاب به این سوال مهم و اساسی پاسخ میدهد:
«چگونه هوشمندانه بیندیشیم و نقادانه بنویسیم؟»
لینک خرید اینترنتی کتاب با ۲۰ درصد تخفیف
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
📙 از کتاب «تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه» چه میآموزیم؟
مَتیو آلِن در کتاب «تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه» ما را به دنیای استدلال و استدلالورزی میبرد و با این مهارت کاملاً آشنا میکند. او به ما انواع استدلال و ویژگیهایشان را یاد میدهد و میگوید چگونه استدلالی محکم، معتبر و موجه بسازیم. او به ما شیوههای تحلیل و نقد استدلال را با استفاده از «الگوی ساختار تحلیلی» و «سؤالهای تحلیلی» برای برنامهریزیِ ساخت و ارائهی استدلال میآموزد: به ما میگوید چگونه هوشمندانه موضوعات را عمیق، جامعنگرانه و بهدقت بررسی کنیم؛ نقادانه اطلاعات را جمعآوری، تحلیل و ارزیابی کنیم؛ چیزی را بدیهی فرض نکنیم؛ و هوشمندانه استدلال را به بافت آن ربط دهیم. او رابطهی «تحقیق»، «استدلال» و «تحلیل» و همچنین ارتباط «استدلال» با «دانش» و «اطلاعات» را که لازمهی استدلال مؤثر هستند شرح میدهد ــ کجا، چگونه و چقدر اطلاعات را برای ساخت و ارائهی استدلالمان جمعآوری و چطور آنها را تحلیل و ارزیابی کنیم.
متیو آلن معتقد است استدلال و دانش بینالاذهانیاند؛ یعنی در استدلال اطلاعات بین نویسنده و خواننده یا گوینده و شنونده ردوبدل و درنهایت ادعایی پذیرفته یا رد میشود. او باور دارد تفکر هوشمندانه، اساساً، با نسبیگرایی اجتماعی همنشین است: استدلال و دانش بینالاذهانی پدید میآیند و ادامه مییابند (اطلاعات و ادعاها بین افراد ردوبدل و نهایتاً نتیجهای پذیرفته یا رد میشود). درواقع، او میگوید فرایند استدلال یکطرفه نیست و استدلالکننده باید به مخاطب و شرایطش نیز توجه کند. به همین دلیل، به «بافت» استدلال اهمیت ویژهای میدهد.
او در این کتاب به ما میفهماند که تفکر هوشمندانه و نقادانه صرفاً «مهارت» و «دانش» نیست، بلکه «نگرش» نیز هست؛ یعنی اینکه نگاهمان باید نقادانه باشد، نه اینکه صرفاً انبوهی از مفاهیم و خرده دانشها و مهارتهای نقادانه را در ذهنمان انباشته کنیم. نگرش نقادانه در تعامل با دیگران و سبک زندگی روزمره خودش را نشان میدهد. درواقع، با نگرش نقادانه، دانش نقادانه به مهارت واقعی و مؤثر نقادانه بدل میشود.
خلاصه، با مطالعهی این کتاب میفهمیم که «تفکر هوشمندانه چیست»، «چگونه هوشمندانه بیندیشیم»، «چرا باید هوشمندانه بیندیشیم» و «چگونه نقادانه بفهمیم و بنویسیم». این کتاب چند ویژگی دارد که عبارتاند از:
● مهارت «تحلیل نقادانه» را دقیق و با مثالهای متنوع آموزش میدهد؛
● به «بافت» استدلال (بهویژه به مخاطب و شرایط او) زیاد اهمیت میدهد؛
● استدلال را با «سؤالهای نقادانه» بهدقت تحلیل و ارزیابی میکند؛
● شیوههای تحلیل و ارزیابی نقادانهی استدلال را به ما میآموزد؛
● مثالها، سؤالها و تمرینهای متنوع و فراوانی را همراه با پاسخهایشان فراهم میکند؛
● در پایان، سؤالهایی را مطرح میکند تا خواننده ترغیب شود بار دیگر کتاب را مرور و مفاهیم و نکات مهم آن را یادآوری کند.
کتاب تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه ده فصل دارد. نویسنده در آخرین فصل، که درواقع به ویرایش نخست آن اضافه شده، مطالب و نکتههای آن را در قالب تحلیل یک مقالهی طولانیْ جمعبندی و عملاً به کار میبندد. در آخر هم به ترتیب پاسخنامه، واژهنامه و راهنمای مهارتهای مهم میآیند. هرچند مخاطبان این کتاب دانشجویان و دانشآموزان سال آخر متوسطه هستند، نویسنده آن را بهگونهای نوشته است که تمام علاقهمندان به «تفکر نقادانه»، بهخصوص موضوع مهم استدلال، میتوانند از آن بهرهمند شوند. اگر بهدنبال منبعی هستید که مبحث «استدلال» را «تحلیلگرانه» و «نقادانه» به شما بیاموزد و به شما یاد بدهد که چگونه از طريق استدلالورزی «هوشمندانه بیندیشید» و «نقادانه بنویسید»، این کتاب نیاز شما را در این زمینه برآورده میکند.
📝بخشی از مقدمهی مترجم، محمدرضا سلیمی
@wikifallacy
مَتیو آلِن در کتاب «تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه» ما را به دنیای استدلال و استدلالورزی میبرد و با این مهارت کاملاً آشنا میکند. او به ما انواع استدلال و ویژگیهایشان را یاد میدهد و میگوید چگونه استدلالی محکم، معتبر و موجه بسازیم. او به ما شیوههای تحلیل و نقد استدلال را با استفاده از «الگوی ساختار تحلیلی» و «سؤالهای تحلیلی» برای برنامهریزیِ ساخت و ارائهی استدلال میآموزد: به ما میگوید چگونه هوشمندانه موضوعات را عمیق، جامعنگرانه و بهدقت بررسی کنیم؛ نقادانه اطلاعات را جمعآوری، تحلیل و ارزیابی کنیم؛ چیزی را بدیهی فرض نکنیم؛ و هوشمندانه استدلال را به بافت آن ربط دهیم. او رابطهی «تحقیق»، «استدلال» و «تحلیل» و همچنین ارتباط «استدلال» با «دانش» و «اطلاعات» را که لازمهی استدلال مؤثر هستند شرح میدهد ــ کجا، چگونه و چقدر اطلاعات را برای ساخت و ارائهی استدلالمان جمعآوری و چطور آنها را تحلیل و ارزیابی کنیم.
متیو آلن معتقد است استدلال و دانش بینالاذهانیاند؛ یعنی در استدلال اطلاعات بین نویسنده و خواننده یا گوینده و شنونده ردوبدل و درنهایت ادعایی پذیرفته یا رد میشود. او باور دارد تفکر هوشمندانه، اساساً، با نسبیگرایی اجتماعی همنشین است: استدلال و دانش بینالاذهانی پدید میآیند و ادامه مییابند (اطلاعات و ادعاها بین افراد ردوبدل و نهایتاً نتیجهای پذیرفته یا رد میشود). درواقع، او میگوید فرایند استدلال یکطرفه نیست و استدلالکننده باید به مخاطب و شرایطش نیز توجه کند. به همین دلیل، به «بافت» استدلال اهمیت ویژهای میدهد.
او در این کتاب به ما میفهماند که تفکر هوشمندانه و نقادانه صرفاً «مهارت» و «دانش» نیست، بلکه «نگرش» نیز هست؛ یعنی اینکه نگاهمان باید نقادانه باشد، نه اینکه صرفاً انبوهی از مفاهیم و خرده دانشها و مهارتهای نقادانه را در ذهنمان انباشته کنیم. نگرش نقادانه در تعامل با دیگران و سبک زندگی روزمره خودش را نشان میدهد. درواقع، با نگرش نقادانه، دانش نقادانه به مهارت واقعی و مؤثر نقادانه بدل میشود.
خلاصه، با مطالعهی این کتاب میفهمیم که «تفکر هوشمندانه چیست»، «چگونه هوشمندانه بیندیشیم»، «چرا باید هوشمندانه بیندیشیم» و «چگونه نقادانه بفهمیم و بنویسیم». این کتاب چند ویژگی دارد که عبارتاند از:
● مهارت «تحلیل نقادانه» را دقیق و با مثالهای متنوع آموزش میدهد؛
● به «بافت» استدلال (بهویژه به مخاطب و شرایط او) زیاد اهمیت میدهد؛
● استدلال را با «سؤالهای نقادانه» بهدقت تحلیل و ارزیابی میکند؛
● شیوههای تحلیل و ارزیابی نقادانهی استدلال را به ما میآموزد؛
● مثالها، سؤالها و تمرینهای متنوع و فراوانی را همراه با پاسخهایشان فراهم میکند؛
● در پایان، سؤالهایی را مطرح میکند تا خواننده ترغیب شود بار دیگر کتاب را مرور و مفاهیم و نکات مهم آن را یادآوری کند.
کتاب تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه ده فصل دارد. نویسنده در آخرین فصل، که درواقع به ویرایش نخست آن اضافه شده، مطالب و نکتههای آن را در قالب تحلیل یک مقالهی طولانیْ جمعبندی و عملاً به کار میبندد. در آخر هم به ترتیب پاسخنامه، واژهنامه و راهنمای مهارتهای مهم میآیند. هرچند مخاطبان این کتاب دانشجویان و دانشآموزان سال آخر متوسطه هستند، نویسنده آن را بهگونهای نوشته است که تمام علاقهمندان به «تفکر نقادانه»، بهخصوص موضوع مهم استدلال، میتوانند از آن بهرهمند شوند. اگر بهدنبال منبعی هستید که مبحث «استدلال» را «تحلیلگرانه» و «نقادانه» به شما بیاموزد و به شما یاد بدهد که چگونه از طريق استدلالورزی «هوشمندانه بیندیشید» و «نقادانه بنویسید»، این کتاب نیاز شما را در این زمینه برآورده میکند.
📝بخشی از مقدمهی مترجم، محمدرضا سلیمی
@wikifallacy
تفاوت قضاوت نقادانه و قضاوت ارزشی (ارزشداوری)
critical judgement vs. value judgement
📝 محمدرضا سلیمی
قضاوت نقادانه یعنی تحلیل و ارزیابی ایدهها و ادعاها بر مبنای معیارهای عینی و مشخص. در قضاوت نقادانه هدف ما ارزیابی «اعتبار» و «درستی» یک ادعاست که در آن پیشفرضهایمان را به پرسش میگیریم و دیدگاهها و شواهد گوناگون را ارزیابی میکنیم. درواقع، قضاوت نقادانه یعنی ارزیابی نقاط ضعف و قوت اطلاعات به منظور دستیابی به یک تصمیم معقول و منطقی.
قضاوت ارزشی یا ارزشداوری یعنی اینکه بر اساس باورها، ارزشها، احساسات، آرزوها، نگرشها، تجربهها، ترجیحات و سوگیریهای شخصی نظرات و عقایدمان را دربارهی موضوع یا موقعیتی خاص بیان کنیم. قضاوت ارزشی «ذهنی» است، اما قضاوت نقادانه «عینی»؛ یعنی در قضاوت نقادانه ما بر اساس معیارهای مشخص قضاوت میکنیم، اما در قضاوت ارزشی ترجیحات و تجربههای شخصی و هیجانات و هنجارهای فرهنگیمان را دخالت میدهیم. درواقع، هدف قضاوت ارزشی بیان ترجیحات شخصی دربارهی یک موضوع یا یک موقعیت خاص است.
خلاصه، قضاوت نقادانه بر ارزیابی منطقی اطلاعات بر مبنای معیارهایی مشخص تاکید میکند، درحالیکه قضاوت ارزشی بر اساس ارزشها و نگرشهای شخصی شکل میگیرد. قضاوت ارزشی مستلزم آموزش و تمرین خاصی نیست، درحالیکه قضاوت نقادانه مستلزم آموزش و تمرین است. قضاوت نقادانه به این معنا نیست که ما صرفاً نظرمان را بیان کنیم. هر دو نوع قضاوت در تصمیمگیری و انتخابهای ما نقش بسزای ایفا میکنند.
برای مثال، اگر من فیلمی را تماشا کنم و بگویم که این فیلم خستهکننده است؛ حتی اگر فیلم خوبی باشد، هیچکس نمیتواند بگوید که قضاوت من اشتباه است و حق با «منتقدان حرفهای» است. شما نیز میتوانید با نظر من مخالفت کنید، اما این صرفاً نظر خود شماست. قضاوت نقادانه فراتر از بیان ترجیحات و سلیقههاست. اما قضاوت نقادانه مبنا و معیارهایی دارد که مستلزم داشتن «دانش» و «خبرگی» است. اینکه فقط بگوییم من «این را دوست دارم» یا «آن را دوست ندارم» کافی نیست. قضاوت نقادانه باید با معیارهایی مشخص، معقول و مرتبط صورت گیرد تا آن را «قضاوت نقادانه» بنامیم. درواقع، قضاوت نقادانه مستلزم برداشتن «گامهای فکری» است.
📙 خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
critical judgement vs. value judgement
📝 محمدرضا سلیمی
قضاوت نقادانه یعنی تحلیل و ارزیابی ایدهها و ادعاها بر مبنای معیارهای عینی و مشخص. در قضاوت نقادانه هدف ما ارزیابی «اعتبار» و «درستی» یک ادعاست که در آن پیشفرضهایمان را به پرسش میگیریم و دیدگاهها و شواهد گوناگون را ارزیابی میکنیم. درواقع، قضاوت نقادانه یعنی ارزیابی نقاط ضعف و قوت اطلاعات به منظور دستیابی به یک تصمیم معقول و منطقی.
قضاوت ارزشی یا ارزشداوری یعنی اینکه بر اساس باورها، ارزشها، احساسات، آرزوها، نگرشها، تجربهها، ترجیحات و سوگیریهای شخصی نظرات و عقایدمان را دربارهی موضوع یا موقعیتی خاص بیان کنیم. قضاوت ارزشی «ذهنی» است، اما قضاوت نقادانه «عینی»؛ یعنی در قضاوت نقادانه ما بر اساس معیارهای مشخص قضاوت میکنیم، اما در قضاوت ارزشی ترجیحات و تجربههای شخصی و هیجانات و هنجارهای فرهنگیمان را دخالت میدهیم. درواقع، هدف قضاوت ارزشی بیان ترجیحات شخصی دربارهی یک موضوع یا یک موقعیت خاص است.
خلاصه، قضاوت نقادانه بر ارزیابی منطقی اطلاعات بر مبنای معیارهایی مشخص تاکید میکند، درحالیکه قضاوت ارزشی بر اساس ارزشها و نگرشهای شخصی شکل میگیرد. قضاوت ارزشی مستلزم آموزش و تمرین خاصی نیست، درحالیکه قضاوت نقادانه مستلزم آموزش و تمرین است. قضاوت نقادانه به این معنا نیست که ما صرفاً نظرمان را بیان کنیم. هر دو نوع قضاوت در تصمیمگیری و انتخابهای ما نقش بسزای ایفا میکنند.
برای مثال، اگر من فیلمی را تماشا کنم و بگویم که این فیلم خستهکننده است؛ حتی اگر فیلم خوبی باشد، هیچکس نمیتواند بگوید که قضاوت من اشتباه است و حق با «منتقدان حرفهای» است. شما نیز میتوانید با نظر من مخالفت کنید، اما این صرفاً نظر خود شماست. قضاوت نقادانه فراتر از بیان ترجیحات و سلیقههاست. اما قضاوت نقادانه مبنا و معیارهایی دارد که مستلزم داشتن «دانش» و «خبرگی» است. اینکه فقط بگوییم من «این را دوست دارم» یا «آن را دوست ندارم» کافی نیست. قضاوت نقادانه باید با معیارهایی مشخص، معقول و مرتبط صورت گیرد تا آن را «قضاوت نقادانه» بنامیم. درواقع، قضاوت نقادانه مستلزم برداشتن «گامهای فکری» است.
📙 خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
جلسهی کتابخوانی تفکر نقادانه
محل برگزاری: گوگلمیت
شنبهها ساعت ۹ شب
لینک ورود به جلسه شنبه ۱۳ مرداد
http://meet.google.com/xsm-dujt-iow
شرکت در این جلسات آزاد است.
گروه کتابخوانی تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/Criticalthinkingbookreading
محل برگزاری: گوگلمیت
شنبهها ساعت ۹ شب
لینک ورود به جلسه شنبه ۱۳ مرداد
http://meet.google.com/xsm-dujt-iow
شرکت در این جلسات آزاد است.
گروه کتابخوانی تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/Criticalthinkingbookreading
Google
Real-time meetings by Google. Using your browser, share your video, desktop, and presentations with teammates and customers.
تفکر عادتی چیست؟
habitual thinking
📝 محمدرضا سلیمی
ما هر روز با مشکلاتی مواجه میشویم که نمیتوانیم با تفکر معمولی آنها را حلوفصل کنیم. تفکر معمولی یا «تفکر عادتی» نمیتواند راهحلهای درست، مناسب و منطقی برای اینگونه مشکلات در اختیار ما قرار دهد. تفکر عادتی شیوهای از تفکر است که ما به آن عادت کردهایم و هر روز آن را بهکار میگیریم، بدون اینکه دربارهی آن بیندیشیم. این نوع تفکر بر مبنای مفاهیم ذهنی و شرایط محیطی به طور خودکار عمل میکند. تفکر عادتی حاصل پرورش باورها، کلیشهها و الگوهای فکری است که به مرور زمان در ذهنمان شکل دادهایم و هرگز آنها را به پرسش نمیگیریم. ما مدام فکر میکنیم کی از خواب بیدار شویم، چه وقت صبحانه بخوریم، چه بخوریم، چه بپوشیم، چطور سر کار برویم و در محل کار هم طبق عادت همیشگی کارهایمان را انجام میدهیم. ما در حین فعالیتهای روزانه با مسائلی مواجه میشویم که نمیتوانیم با تفکر عادتی یا تفکر معمولی آنها حل کنیم، زیرا این نوع مسائل به شیوهای از تفکر نیاز دارند که به آن «تفکر نقادانه» میگویند.
📙خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم
@wikifallacy
habitual thinking
📝 محمدرضا سلیمی
ما هر روز با مشکلاتی مواجه میشویم که نمیتوانیم با تفکر معمولی آنها را حلوفصل کنیم. تفکر معمولی یا «تفکر عادتی» نمیتواند راهحلهای درست، مناسب و منطقی برای اینگونه مشکلات در اختیار ما قرار دهد. تفکر عادتی شیوهای از تفکر است که ما به آن عادت کردهایم و هر روز آن را بهکار میگیریم، بدون اینکه دربارهی آن بیندیشیم. این نوع تفکر بر مبنای مفاهیم ذهنی و شرایط محیطی به طور خودکار عمل میکند. تفکر عادتی حاصل پرورش باورها، کلیشهها و الگوهای فکری است که به مرور زمان در ذهنمان شکل دادهایم و هرگز آنها را به پرسش نمیگیریم. ما مدام فکر میکنیم کی از خواب بیدار شویم، چه وقت صبحانه بخوریم، چه بخوریم، چه بپوشیم، چطور سر کار برویم و در محل کار هم طبق عادت همیشگی کارهایمان را انجام میدهیم. ما در حین فعالیتهای روزانه با مسائلی مواجه میشویم که نمیتوانیم با تفکر عادتی یا تفکر معمولی آنها حل کنیم، زیرا این نوع مسائل به شیوهای از تفکر نیاز دارند که به آن «تفکر نقادانه» میگویند.
📙خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم
@wikifallacy
📄 سوءارتباط چیست؟ چگونه شکل میگیرد؟ چه پیامدهایی دارد؟ و چگونه از آن اجتناب کنیم؟
📝 محمدرضا سلیمی
سوءارتباط یعنی ناتوانی در تبادل درست، دقیق و شفاف اطلاعات و ایدهها بین دو یا چند نفر که به اختلاف، دعوا و سوءتفاهم منجر میشود و پیامدهای ناخوشایندی در پی دارد. سوءارتباط به دلایل گوناگون شکل میگیرد، از تفاوت زبانی و فرهنگی گرفته تا پیامهای مبهم، هوش هیجانی پایین، ناتوانی در گوش دادن همدلانه و بازخورد نامناسب.
لازم است بدانیم که منشا تمام انواع سوءارتباطها هوش هیجانی پایین است. بنابراین، لازمهی پیشگیری از سوءارتباط تقویت هوش هیجانی افراد در محل کار است. ازاینرو، پیشنهاد میشود مدیران و کارفرمایان از طریق برگزاری دورهی پرورش هوش هیجانی سوءارتباطها را بین کارمندانشان کاهش دهند.
سوءارتباط به دلایل گوناگون شکل میگیرد. در اینجا به هفت مورد اشاره میکنیم:
۱. پیشفرضهای غلط
۲. زبان ایهام
۳. هوش هیجانی پایین
۴. ناتوانی در گوش دادن همدلانه
۵. سوال نکردن
۶. بازخورد نادرست
۷. تشخیص ندادن بافت گفتوگو
زمانی که ما نمیدانیم در چه زمانی و در چه مکانی و با چه کسانی چگونه ارتباط برقرار کنیم، سوءارتباط شکل میگیرد. بنابراین، توجه به مخاطب و شرایط و نیازهای او در ارتباط صحیح بسیار حائز اهمیت است. سوءارتباط پیامدهای منفی متعددی در پی دارد، از جمله:
۱. کاهش بهرهوری
۲. ضعف در تصمیمگیری
۳. سوءتفاهم
۴. اختلاف و دعوا
۵. از دست رفتن فرصتها
۶. مستهلک شدن توان و تفکر کارمندان در محل کار
همانطور که گفته شد گوش دادن همدلانه یکی از راههای پیشگیری از سوءارتباطهاست. در گوش دادن همدلانه ما توجهمان را کاملاً به طرف مقابل متمرکز میکنیم. درواقع، در گوش دادن همدلانه نه تنها به حرفهای طرف مقابل خوب توجه میکنیم، بلکه خودمان را جای او میگذاریم؛ یعنی نه تنها خیال میکنیم که اگر جای او بودیم چه میکردیم یا چه احساسی داشتیم، بلکه سعی میکنیم از طریق «پرسشگری»، «بازخورد مناسب» و «همدلی فکری» بفهمیم منشا احساساتش کجاست.
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
📝 محمدرضا سلیمی
سوءارتباط یعنی ناتوانی در تبادل درست، دقیق و شفاف اطلاعات و ایدهها بین دو یا چند نفر که به اختلاف، دعوا و سوءتفاهم منجر میشود و پیامدهای ناخوشایندی در پی دارد. سوءارتباط به دلایل گوناگون شکل میگیرد، از تفاوت زبانی و فرهنگی گرفته تا پیامهای مبهم، هوش هیجانی پایین، ناتوانی در گوش دادن همدلانه و بازخورد نامناسب.
لازم است بدانیم که منشا تمام انواع سوءارتباطها هوش هیجانی پایین است. بنابراین، لازمهی پیشگیری از سوءارتباط تقویت هوش هیجانی افراد در محل کار است. ازاینرو، پیشنهاد میشود مدیران و کارفرمایان از طریق برگزاری دورهی پرورش هوش هیجانی سوءارتباطها را بین کارمندانشان کاهش دهند.
سوءارتباط به دلایل گوناگون شکل میگیرد. در اینجا به هفت مورد اشاره میکنیم:
۱. پیشفرضهای غلط
۲. زبان ایهام
۳. هوش هیجانی پایین
۴. ناتوانی در گوش دادن همدلانه
۵. سوال نکردن
۶. بازخورد نادرست
۷. تشخیص ندادن بافت گفتوگو
زمانی که ما نمیدانیم در چه زمانی و در چه مکانی و با چه کسانی چگونه ارتباط برقرار کنیم، سوءارتباط شکل میگیرد. بنابراین، توجه به مخاطب و شرایط و نیازهای او در ارتباط صحیح بسیار حائز اهمیت است. سوءارتباط پیامدهای منفی متعددی در پی دارد، از جمله:
۱. کاهش بهرهوری
۲. ضعف در تصمیمگیری
۳. سوءتفاهم
۴. اختلاف و دعوا
۵. از دست رفتن فرصتها
۶. مستهلک شدن توان و تفکر کارمندان در محل کار
همانطور که گفته شد گوش دادن همدلانه یکی از راههای پیشگیری از سوءارتباطهاست. در گوش دادن همدلانه ما توجهمان را کاملاً به طرف مقابل متمرکز میکنیم. درواقع، در گوش دادن همدلانه نه تنها به حرفهای طرف مقابل خوب توجه میکنیم، بلکه خودمان را جای او میگذاریم؛ یعنی نه تنها خیال میکنیم که اگر جای او بودیم چه میکردیم یا چه احساسی داشتیم، بلکه سعی میکنیم از طریق «پرسشگری»، «بازخورد مناسب» و «همدلی فکری» بفهمیم منشا احساساتش کجاست.
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
روز پزشک را به تمام پزشکان کشورمان، بهخصوص پزشکانی که در این کانال در خدمتشان هستیم، تبریک میگویم و برای این عزیزان آرزوی سلامت و موفقیت میکنم. 💐💐
چگونه «مغالطهی نرخ پایه» پایههای ازدواج را سست میکند؟
📝 محمدرضا سلیمی
دانیل کانمن، بنیانگذار خطاهای شناختی و پدربزرگ اقتصاد رفتاری، دو بار ازدواج کرد: بار اول با آیرا کانمن و بار دوم با آن تِرِزمن. ازدواج اول کانمن به طلاق منجر شد. او مجدداً در سال ۱۹۷۸ با آن تِرِزمن، روانشناس شناختی، ازدواج کرد. یک روز دانیل کانمن خطاب به همسر دومش، آن تِرِزمن، میگوید مغالطهی نرخ پایه در کمین ماست؛ باید مواظب این خطا در زندگی مشترکمان باشیم.
منظور دانیل کانمن چیست؟
تصور کنید مردی درخواست همسرش را به هر دلیلی رد میکند، اما اگر همان درخواست از طرف پدر یا مادرش مطرح شود میپذیرد. این رویداد به دعوا و تنش بین این زوج منجر میشود، و حتی ممکن است در مواردی به طلاق بینجامد. چرا این اتفاق میافتد؟ چون همسر این مرد به نرخ پایه و آمارهای عینی در زندگی مشترکشان توجه نمیکند. درواقع، او از نرخ پایه و اطلاعات عینی در زندگی مشترکشان غافل است.
مغالطهی نرخ پایه یا غفلت از نرخ پایه چیست؟
مغالطهی نرخ پایه یا غفلت از نرخ پایه نوعی سوگیری است که در آن افراد تمایل دارند اطلاعات عینی و آماری را کلاً نادیده بگیرند و صرفاً به موارد خاص توجه کنند. ذهن ما تمایل دارد به اظهار نظرهای شخصی و اطلاعات فردی توجه کند تا به اطلاعات عینی و آماری. مغالطهی نرخ پایه زمانی اتفاق میافتد که ما با دو نوع اطلاعات مواجه هستیم: اطلاعات خاص و اطلاعات نرخ پایه. در این حالت ما اطلاعات نرخ پایه را که عینی و آماری هستند نادیده میگیریم و فقط به اطلاعات خاص توجه میکنیم.
برای مثال، ما تصور میکنیم چون فرزندمان (اطلاعات خاص) در مدرسهی تیزهوشان درس میخواند صددرصد در رشتهی پزشکی در دانشگاه قبول میشود، و دانشآموزان باهوش دیگر (اطلاعات آماری یا نرخ پایه) را که در مدارس تیزهوشان، مدارس عادی، مدارس غیرانتفاعی و مدارس نمونه دولتی در سراسر کشور درس میخوانند کلاً نادیده میگیریم.
نرخ پایه یعنی فراوانی یا احتمال اتفاق افتادن رویداد یا حادثهای بدون دخالت دادن خطاهای شناختی از قبیل اثر تاخر، میانبر ذهنی دسترسی و همانندی، تعمیم شتابزده و خطای شناختی موفقیت (خطای بقا).
در موقعیتی که پیشتر شرح دادیم گفتیم که همسر این مرد از نرخ پایه در زندگی مشترکشان غافل است. منظور این است که او در طول زندگی مشترک از شوهرش درخواستهای فراوانی کرده که با کمال میل و طیب خاطر به آنها پاسخ مثبت داده است، اما او صرفاً به یک درخواست که با پاسخ منفی مواجه شده توجه میکند.
از طرف دیگر، ممکن است در طول زندگی پدر یا مادر همسرش درخواستهای فراوانی کردهاند که با پاسخ منفی فرزندش مواجه شده است. در اینجا باز هم او به نرخ پایه توجه نمیکند؛ یعنی نمیداند که ممکن است پدر و مادر همسرش درخواستهای فراوانی از فرزندش کردهاند و او پاسخ منفی داده است.
خطاهای شناختی متعددی در شکلگیری مغالطهی نرخ پایه نقش دارند. در اینجا به دو مورد اشاره میکنیم: «اثر تاخر» و «میانبر ذهنی دسترسی». زمانی که ذهن تمایل دارد به آخرین اطلاعات توجه و بر آنها تمرکز کند، خطای تاخر اتفاق میافتد. در مثال بالا، همسر مرد صرفاً به آخرین درخواست که به آن پاسخ منفی داده شده توجه میکند و به درخواستهایی که قبلاً به آنها پاسخ مثبت داده شدهاند توجه نمیکند.
همچنین، میانبر ذهنی دسترسی در شکلگیری مغالطهی نرخ پایه نقش اساسی دارد. میانبر ذهنی دسترسی یعنی تمایل ذهن به توجه به سریعترین، آسانترین، راحتترین و، به بیان بهتر، دردسترسترین اطلاعات در تصمیمگیری.
آشنایی با «مغالطهها و خطاهای شناختی در ازدواج و طلاق» سبب میشود که زوجها از خطاها و دامهایی که در زندگی مشترک در کمینشان هستند آگاه شوند و با ذهنآگاهی، هوشیاری و کاربست آموزههای تفکر نقادانه در دام این خطاها نیفتند.
📚 منابع:
📕 خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم
📘 ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری: پیامدها و راهحلها
@wikifallacy
📝 محمدرضا سلیمی
دانیل کانمن، بنیانگذار خطاهای شناختی و پدربزرگ اقتصاد رفتاری، دو بار ازدواج کرد: بار اول با آیرا کانمن و بار دوم با آن تِرِزمن. ازدواج اول کانمن به طلاق منجر شد. او مجدداً در سال ۱۹۷۸ با آن تِرِزمن، روانشناس شناختی، ازدواج کرد. یک روز دانیل کانمن خطاب به همسر دومش، آن تِرِزمن، میگوید مغالطهی نرخ پایه در کمین ماست؛ باید مواظب این خطا در زندگی مشترکمان باشیم.
منظور دانیل کانمن چیست؟
تصور کنید مردی درخواست همسرش را به هر دلیلی رد میکند، اما اگر همان درخواست از طرف پدر یا مادرش مطرح شود میپذیرد. این رویداد به دعوا و تنش بین این زوج منجر میشود، و حتی ممکن است در مواردی به طلاق بینجامد. چرا این اتفاق میافتد؟ چون همسر این مرد به نرخ پایه و آمارهای عینی در زندگی مشترکشان توجه نمیکند. درواقع، او از نرخ پایه و اطلاعات عینی در زندگی مشترکشان غافل است.
مغالطهی نرخ پایه یا غفلت از نرخ پایه چیست؟
مغالطهی نرخ پایه یا غفلت از نرخ پایه نوعی سوگیری است که در آن افراد تمایل دارند اطلاعات عینی و آماری را کلاً نادیده بگیرند و صرفاً به موارد خاص توجه کنند. ذهن ما تمایل دارد به اظهار نظرهای شخصی و اطلاعات فردی توجه کند تا به اطلاعات عینی و آماری. مغالطهی نرخ پایه زمانی اتفاق میافتد که ما با دو نوع اطلاعات مواجه هستیم: اطلاعات خاص و اطلاعات نرخ پایه. در این حالت ما اطلاعات نرخ پایه را که عینی و آماری هستند نادیده میگیریم و فقط به اطلاعات خاص توجه میکنیم.
برای مثال، ما تصور میکنیم چون فرزندمان (اطلاعات خاص) در مدرسهی تیزهوشان درس میخواند صددرصد در رشتهی پزشکی در دانشگاه قبول میشود، و دانشآموزان باهوش دیگر (اطلاعات آماری یا نرخ پایه) را که در مدارس تیزهوشان، مدارس عادی، مدارس غیرانتفاعی و مدارس نمونه دولتی در سراسر کشور درس میخوانند کلاً نادیده میگیریم.
نرخ پایه یعنی فراوانی یا احتمال اتفاق افتادن رویداد یا حادثهای بدون دخالت دادن خطاهای شناختی از قبیل اثر تاخر، میانبر ذهنی دسترسی و همانندی، تعمیم شتابزده و خطای شناختی موفقیت (خطای بقا).
در موقعیتی که پیشتر شرح دادیم گفتیم که همسر این مرد از نرخ پایه در زندگی مشترکشان غافل است. منظور این است که او در طول زندگی مشترک از شوهرش درخواستهای فراوانی کرده که با کمال میل و طیب خاطر به آنها پاسخ مثبت داده است، اما او صرفاً به یک درخواست که با پاسخ منفی مواجه شده توجه میکند.
از طرف دیگر، ممکن است در طول زندگی پدر یا مادر همسرش درخواستهای فراوانی کردهاند که با پاسخ منفی فرزندش مواجه شده است. در اینجا باز هم او به نرخ پایه توجه نمیکند؛ یعنی نمیداند که ممکن است پدر و مادر همسرش درخواستهای فراوانی از فرزندش کردهاند و او پاسخ منفی داده است.
خطاهای شناختی متعددی در شکلگیری مغالطهی نرخ پایه نقش دارند. در اینجا به دو مورد اشاره میکنیم: «اثر تاخر» و «میانبر ذهنی دسترسی». زمانی که ذهن تمایل دارد به آخرین اطلاعات توجه و بر آنها تمرکز کند، خطای تاخر اتفاق میافتد. در مثال بالا، همسر مرد صرفاً به آخرین درخواست که به آن پاسخ منفی داده شده توجه میکند و به درخواستهایی که قبلاً به آنها پاسخ مثبت داده شدهاند توجه نمیکند.
همچنین، میانبر ذهنی دسترسی در شکلگیری مغالطهی نرخ پایه نقش اساسی دارد. میانبر ذهنی دسترسی یعنی تمایل ذهن به توجه به سریعترین، آسانترین، راحتترین و، به بیان بهتر، دردسترسترین اطلاعات در تصمیمگیری.
آشنایی با «مغالطهها و خطاهای شناختی در ازدواج و طلاق» سبب میشود که زوجها از خطاها و دامهایی که در زندگی مشترک در کمینشان هستند آگاه شوند و با ذهنآگاهی، هوشیاری و کاربست آموزههای تفکر نقادانه در دام این خطاها نیفتند.
📚 منابع:
📕 خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم
📘 ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری: پیامدها و راهحلها
@wikifallacy
سخنرانی در گوگلمیت
موضوع: تفکر مفهومی
conceptual thinking
سخنران: محمدرضا سلیمی
🗓 زمان: چهارشنبه، ۷ شهریور
🕘 ساعت: ۹ شب
مفاهیم ابزار تفکر هستند. همانطور که ما از طریق هوا نفس میکشیم، از طریق مفاهیم فکر میکنیم. درواقع، مفهومها اجزای سازندهی تفکر ما را تشکیل میدهند. آشنایی با تفکر مفهومی ما را توانمند میسازد که چگونه مفاهیم انتزاعی و ذهنی را به هم ربط دهیم و ایدههای نو خلق کنیم. تفکر مفهومی یعنی توانایی تشخیص الگوها و ارتباطها بین مفاهیم و موقعیتهایی که در ظاهر و بهطور آشکار به هم ربط ندارند. این نوع تفکر به ما کمک میکند موقعیتهای پیچیده را شناسایی و مشکلات را حل کنیم. پژوهشگران، نویسندگان، مدیران و معلمان از جمله افرادی هستند که باید این نوع تفکر را در کنار تفکر نقادانه بیاموزند.
در این سخنرانی به این سوالها پاسخ میدهیم:
۱. مفهوم (concept) چیست و چه تفاوتی با انگاره (idea) دارد؟
۲. مفاهیم چگونه ساخته میشوند؟
۳. چگونه مفاهیم را نقادانه شفافسازی کنیم؟
۴. چگونه «منطق مفاهیم» را دریابیم؟
۵. چگونه از طریق مفاهیم فکر میکنیم؟
۶. تفکر مفهومی چیست؟
۷. تفکر مفهومی (conceptual thinking) چه ارتباطی با تفکر بافتاری یا تفکر متنگرا (contextual thinking) دارد؟
۸. چگونه از طریق تفکر مفهومی ایدههای نو خلق میکنیم؟
۹. چگونه از طریق تفکر مفهومی بین رشتهها ارتباط ایجاد میکنیم؟ برای مثال، چگونه مفاهیم رشتهی روانشناسی و مفاهیم رشتهی اقتصاد را به ربط میدهیم و رشتهی اقتصاد رفتاری را ایجاد میکنیم؟
۱۰. چگونه مغالطههای واژگان تهی (empty words fallacy)، بینش (insight fallacy)، مدواژه (buzz word) تثلیث (trinity fallacy) و اشتراک لفظ (equivocation fallacy) ما را در درک درست مفاهیم فریب میدهند؟
۱۱. چگونه اثر بافت (context effect) به ما کمک میکند مفاهیم را بهتر درک کنیم یا سبب میشود دچار سوءتفاهم شویم؟
اثر بافت نوعی سوگیری شناختی است که توصیف میکند چگونه درک ما از یک محرک، یک موقعیت یا یک مفهوم تحت تاثیر عوامل محیط قرار میگیرد. ما معمولاً تمایل داریم با توجه به بافت و شرایط محیط به محرکها واکنش نشان دهیم. به این تمایل و سوگیری «اثر بافت» میگویند. اثر بافت مانند شمشیر دولبه است، هم «سازنده» است و هم «مخرب»؛ هم «فرصت» است و هم «تهدید».
منابع سخنرانی:
1. https://thefunctionalba.com/2021/09/what-is-conceptual-thinking/
2. https://www2.gov.bc.ca/assets/gov/careers/for-job-seekers/about-competencies/behavioural-competencies/tc_conceptual_thinking.pdf
3. https://www.linkedin.com/advice/1/how-do-you-communicate-your-conceptual-clarity#:~:text=Conceptual%20clarity%20means%20having%20a,%2C%20chair%2C%20or%20dog)
لینک ورود به جلسه 👇
meet.google.com/rpc-zbfq-rfa
ساعت ورود: ۸:۵۰، چهارشنبه شب
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
موضوع: تفکر مفهومی
conceptual thinking
سخنران: محمدرضا سلیمی
🗓 زمان: چهارشنبه، ۷ شهریور
🕘 ساعت: ۹ شب
مفاهیم ابزار تفکر هستند. همانطور که ما از طریق هوا نفس میکشیم، از طریق مفاهیم فکر میکنیم. درواقع، مفهومها اجزای سازندهی تفکر ما را تشکیل میدهند. آشنایی با تفکر مفهومی ما را توانمند میسازد که چگونه مفاهیم انتزاعی و ذهنی را به هم ربط دهیم و ایدههای نو خلق کنیم. تفکر مفهومی یعنی توانایی تشخیص الگوها و ارتباطها بین مفاهیم و موقعیتهایی که در ظاهر و بهطور آشکار به هم ربط ندارند. این نوع تفکر به ما کمک میکند موقعیتهای پیچیده را شناسایی و مشکلات را حل کنیم. پژوهشگران، نویسندگان، مدیران و معلمان از جمله افرادی هستند که باید این نوع تفکر را در کنار تفکر نقادانه بیاموزند.
در این سخنرانی به این سوالها پاسخ میدهیم:
۱. مفهوم (concept) چیست و چه تفاوتی با انگاره (idea) دارد؟
۲. مفاهیم چگونه ساخته میشوند؟
۳. چگونه مفاهیم را نقادانه شفافسازی کنیم؟
۴. چگونه «منطق مفاهیم» را دریابیم؟
۵. چگونه از طریق مفاهیم فکر میکنیم؟
۶. تفکر مفهومی چیست؟
۷. تفکر مفهومی (conceptual thinking) چه ارتباطی با تفکر بافتاری یا تفکر متنگرا (contextual thinking) دارد؟
۸. چگونه از طریق تفکر مفهومی ایدههای نو خلق میکنیم؟
۹. چگونه از طریق تفکر مفهومی بین رشتهها ارتباط ایجاد میکنیم؟ برای مثال، چگونه مفاهیم رشتهی روانشناسی و مفاهیم رشتهی اقتصاد را به ربط میدهیم و رشتهی اقتصاد رفتاری را ایجاد میکنیم؟
۱۰. چگونه مغالطههای واژگان تهی (empty words fallacy)، بینش (insight fallacy)، مدواژه (buzz word) تثلیث (trinity fallacy) و اشتراک لفظ (equivocation fallacy) ما را در درک درست مفاهیم فریب میدهند؟
۱۱. چگونه اثر بافت (context effect) به ما کمک میکند مفاهیم را بهتر درک کنیم یا سبب میشود دچار سوءتفاهم شویم؟
اثر بافت نوعی سوگیری شناختی است که توصیف میکند چگونه درک ما از یک محرک، یک موقعیت یا یک مفهوم تحت تاثیر عوامل محیط قرار میگیرد. ما معمولاً تمایل داریم با توجه به بافت و شرایط محیط به محرکها واکنش نشان دهیم. به این تمایل و سوگیری «اثر بافت» میگویند. اثر بافت مانند شمشیر دولبه است، هم «سازنده» است و هم «مخرب»؛ هم «فرصت» است و هم «تهدید».
منابع سخنرانی:
1. https://thefunctionalba.com/2021/09/what-is-conceptual-thinking/
2. https://www2.gov.bc.ca/assets/gov/careers/for-job-seekers/about-competencies/behavioural-competencies/tc_conceptual_thinking.pdf
3. https://www.linkedin.com/advice/1/how-do-you-communicate-your-conceptual-clarity#:~:text=Conceptual%20clarity%20means%20having%20a,%2C%20chair%2C%20or%20dog)
لینک ورود به جلسه 👇
meet.google.com/rpc-zbfq-rfa
ساعت ورود: ۸:۵۰، چهارشنبه شب
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
The Functional BA
What is conceptual thinking ? - The Functional BA
During the course of the project a large amount of information would be generated. Some of this information might be disconnected so you would have to apply conceptual thinking skills in order to understand this information. Conceptual thinking is defined…
📄 مغالطهی چوپان دروغگو
Crying Wolf Fallacy
📝 محمدرضا سلیمی
همهی ما داستان چوپان دروغگو را شنیدهایم. داستان از این قرار است که روزی چوپانی بیسبب فریاد میکرد: «گرگ آمد! گرگ آمد!» مردم برای نجات چوپان و گوسفندان به سوی او میدویدند، اما چوپان میخندید و مردم میفهمیدند که او دروغ میگوید. از قضا روزی گرگی به گلّه زد. چوپان فریاد کرد و کمک خواست. مردم گمان کردند که باز هم دروغ میگوید. هر چه فریاد کرد، هیچکس به کمک او نرفت. چوپان دروغگو تنها ماند و گرگ گوسفندانش را درید.
در این داستان دو نکتهی اخلاقی نهفته است:
نکتهی اول: از دادن هشدار یا اخطارهای کاذب پی در پی اکیداً خودداری کنید. هشدار یا اخطار کاذب پی در پی به «خستگی هشدار» یا «خستگی اخطار» منجر میشود. خستگی هشدار یا خستگی اخطار پدیدهای روانشناختی است که سبب میشود افراد احساسشان را نسبت به خطرات قریبالوقع و مسئولیتهایشان بهخاطر اخطارهای پی در پی از دست بدهند. درواقع، در خستگی اخطار افراد از اخطارهای کاذبِ پیدرپی خسته میشوند و نسبت به آنها واکنش نشان نمیدهند.
نکتهی دوم: خیال نکنید بهخاطر هشدارهای کاذب قبلی آخرین هشدار یا اخطاری که به شما میدهند نیز کاذب است.
نکتهی دوم از نکتهی اول مهمتر است. نکتهی دوم به یک مغالطه اشاره میکند: مغالطهی چوپان دروغگو. مغالطهی چوپان دروغگو زمانی اتفاق میافتد که ما بهخاطر دروغهایی که قبلاً از افراد شنیدهایم خیال میکنیم آخرین ادعایشان هم دروغ است و آن را جدی نمیگیریم، درحالیکه ممکن است به نفعمان باشد و لازم باشد دربارهی آن تحقیق و اقدام کنیم. درواقع، ممکن است آنها دربارهی موضوعی صحبت کنند یا به ما هشدار بدهند که به نفعمان باشد، اما ما آن را نادیده میگیریم.
مسلماً، در داستان چوپان دروغگو فقط چوپان ضرر نکرد؛ افرادی هم که تصور میکردند آخرین درخواست چوپان برای نجات گوسفندانش کاذب است ضرر کردند. درواقع، خودشان را از شیر، گوشت و پشم گوسفندان محروم کردند.
مغالطهی چوپان دروغگو از خطای شناختی استقرا نشئت میگیرد. به زبان ساده، استقرا یعنی نتیجهگیری کلی از چند نمونه یا داده؛ هرچه دادهها متنوعتر، مناسبتر و تعدادشان بیشتر باشد؛ نتیجهگیری احتمالی درستتر است. خطای استقرا یعنی نتیجهگیری نادرست، ناقص و قطعی از اطلاعات و دادههای نامناسب، نامنظم، مبهم و کم. درواقع، خطای استقرا زمانی اتفاق میافتد که از دادههای بسیار اندک نتیجهگیری کنیم و آن را تعمیم دهیم.
📙 زبان فریبکار: ۶۰۰ مغالطه در استدلال (در دست تالیف)
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
Crying Wolf Fallacy
📝 محمدرضا سلیمی
همهی ما داستان چوپان دروغگو را شنیدهایم. داستان از این قرار است که روزی چوپانی بیسبب فریاد میکرد: «گرگ آمد! گرگ آمد!» مردم برای نجات چوپان و گوسفندان به سوی او میدویدند، اما چوپان میخندید و مردم میفهمیدند که او دروغ میگوید. از قضا روزی گرگی به گلّه زد. چوپان فریاد کرد و کمک خواست. مردم گمان کردند که باز هم دروغ میگوید. هر چه فریاد کرد، هیچکس به کمک او نرفت. چوپان دروغگو تنها ماند و گرگ گوسفندانش را درید.
در این داستان دو نکتهی اخلاقی نهفته است:
نکتهی اول: از دادن هشدار یا اخطارهای کاذب پی در پی اکیداً خودداری کنید. هشدار یا اخطار کاذب پی در پی به «خستگی هشدار» یا «خستگی اخطار» منجر میشود. خستگی هشدار یا خستگی اخطار پدیدهای روانشناختی است که سبب میشود افراد احساسشان را نسبت به خطرات قریبالوقع و مسئولیتهایشان بهخاطر اخطارهای پی در پی از دست بدهند. درواقع، در خستگی اخطار افراد از اخطارهای کاذبِ پیدرپی خسته میشوند و نسبت به آنها واکنش نشان نمیدهند.
نکتهی دوم: خیال نکنید بهخاطر هشدارهای کاذب قبلی آخرین هشدار یا اخطاری که به شما میدهند نیز کاذب است.
نکتهی دوم از نکتهی اول مهمتر است. نکتهی دوم به یک مغالطه اشاره میکند: مغالطهی چوپان دروغگو. مغالطهی چوپان دروغگو زمانی اتفاق میافتد که ما بهخاطر دروغهایی که قبلاً از افراد شنیدهایم خیال میکنیم آخرین ادعایشان هم دروغ است و آن را جدی نمیگیریم، درحالیکه ممکن است به نفعمان باشد و لازم باشد دربارهی آن تحقیق و اقدام کنیم. درواقع، ممکن است آنها دربارهی موضوعی صحبت کنند یا به ما هشدار بدهند که به نفعمان باشد، اما ما آن را نادیده میگیریم.
مسلماً، در داستان چوپان دروغگو فقط چوپان ضرر نکرد؛ افرادی هم که تصور میکردند آخرین درخواست چوپان برای نجات گوسفندانش کاذب است ضرر کردند. درواقع، خودشان را از شیر، گوشت و پشم گوسفندان محروم کردند.
مغالطهی چوپان دروغگو از خطای شناختی استقرا نشئت میگیرد. به زبان ساده، استقرا یعنی نتیجهگیری کلی از چند نمونه یا داده؛ هرچه دادهها متنوعتر، مناسبتر و تعدادشان بیشتر باشد؛ نتیجهگیری احتمالی درستتر است. خطای استقرا یعنی نتیجهگیری نادرست، ناقص و قطعی از اطلاعات و دادههای نامناسب، نامنظم، مبهم و کم. درواقع، خطای استقرا زمانی اتفاق میافتد که از دادههای بسیار اندک نتیجهگیری کنیم و آن را تعمیم دهیم.
📙 زبان فریبکار: ۶۰۰ مغالطه در استدلال (در دست تالیف)
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
❓چگونه پی ببریم داریم نقادانه فکر میکنیم؟
📝 محمدرضا سلیمی
اولین گام فکری در نقادانه اندیشیدن «پرسشگری» است. اگر در مواجهه با موضوعات و مسائلِ مهم متواضعانه، منصفانه و شجاعانه سؤالهای درست و بهجا مطرح کنیم و زود هر باوری را نپذیریم و، همچنین، در دفاع از ادعاهایمان دلایل و شواهد مرتبط، موجه و کافی بیاوریم؛ داریم نقادانه میاندیشیم. همچنین، نقادانه اندیشیدن مستلزم منصفانه فکر کردن و اجتناب از تعصب، خودمحوری و جامعهمحوری است. همینطور، زمانی که با تفکر کند (سیستم ۲ تفکر) مفاهیم و مفروضات را درست و دقیق وارسی و راستیآزمایی میکنیم و سعی میکنیم با دلایل منطقی مخاطب را قانع کنیم، داریم نقادانه میاندیشیم. وقتی تلاش میکنیم سخنانمان را شفاف بیان کنیم یا سخنان دیگران را به طور شفاف بفهمیم، داریم نقادانه فکر میکنیم. نقادانه اندیشیدن مستلزم پرسشگری، استدلال و پذیرفتن نتایج آن است. هرگاه با سؤالهای نقادانه باورهای خودمان و باورهای دیگران را به چالش میکشیم، داریم نقادانه میاندیشیم.
📙 خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم (ص ۸۸)
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
📝 محمدرضا سلیمی
اولین گام فکری در نقادانه اندیشیدن «پرسشگری» است. اگر در مواجهه با موضوعات و مسائلِ مهم متواضعانه، منصفانه و شجاعانه سؤالهای درست و بهجا مطرح کنیم و زود هر باوری را نپذیریم و، همچنین، در دفاع از ادعاهایمان دلایل و شواهد مرتبط، موجه و کافی بیاوریم؛ داریم نقادانه میاندیشیم. همچنین، نقادانه اندیشیدن مستلزم منصفانه فکر کردن و اجتناب از تعصب، خودمحوری و جامعهمحوری است. همینطور، زمانی که با تفکر کند (سیستم ۲ تفکر) مفاهیم و مفروضات را درست و دقیق وارسی و راستیآزمایی میکنیم و سعی میکنیم با دلایل منطقی مخاطب را قانع کنیم، داریم نقادانه میاندیشیم. وقتی تلاش میکنیم سخنانمان را شفاف بیان کنیم یا سخنان دیگران را به طور شفاف بفهمیم، داریم نقادانه فکر میکنیم. نقادانه اندیشیدن مستلزم پرسشگری، استدلال و پذیرفتن نتایج آن است. هرگاه با سؤالهای نقادانه باورهای خودمان و باورهای دیگران را به چالش میکشیم، داریم نقادانه میاندیشیم.
📙 خانوادهی خردمند: چگونه در خانواده نقادانه بیندیشیم (ص ۸۸)
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
کژپیوندی ذهنی چیست؟ چگونه شکل میگیرد؟ چه پیامدهایی دارد؟ و چگونه از آن اجتناب کنیم؟
Mental Misattribution
📝 محمدرضا سلیمی
سوال: زمانی که احساس بدی دارید یا برای شما اتفاق بدی میافتد، چه کسی را مقصر و مسئول آن میدانید؟
ما انسانها معمولاً قادر نیستیم منشا احساسات، رفتار و افکارمان را درست و دقیق مشخص کنیم. درواقع، بیشتر اوقات احساسات، رفتار و افکارمان را به منابع و عوامل نادرست و نامناسب پیوند میدهیم. به این پدیده «کژپیوندی ذهنی» میگویند.
۱. کژپیوندی ذهنی چیست؟ کژپیوندی ذهنی نوعی خطای شناختی است که در آن ما تمایل داریم احساسات، افکار و رفتارمان را به منابع و عوامل نامناسب و نادرست نسبت دهیم. برای مثال، اگر فردی منشا احساسات ناخوشایند و رفتار نادرست خود را به همسرش نسبت بدهد و او را مقصر بداند، در دام «خطای کژپیوندی ذهنی» افتاده است.
برای فهم درست و دقیق کژپیوندی ذهنی، لازم است با اصطلاح «روانشناسی اِسناد» آشنا شویم. روانشناسی اِسناد به این سوال مهم و اساسی پاسخ میدهد: افراد چگونه علت و منشا رویدادها و رفتارها را تبیین و تفسیر میکنند؟
طبق نظریهی روانشناسی اِسناد ما تمایل داریم موفقیتهایمان را به عوامل درونی مانند هوش، تلاش و شخصیتمان ربط بدهیم و موفقیتهای دیگران را به عوامل بیرونی مانند شانس، موقعیت، محیط و روابط نسبت بدهیم. برای مثال، اگر ما در امتحانات نمرات عالی کسب کنیم، آن را به تلاش و استعداد خودمان نسبت میدهیم. اما اگر دیگران نمرات عالی بگیرند، آن را به عوامل بیرونی مانند شانس یا آسان بودن امتحان ربط میدهیم. طبق این نظریه ما همچنین تمایل داریم شکستهایمان را به عوامل بیرونی و شکستهای دیگران را به عوامل درونی نسبت بدهیم.
۲. کژپیوندی ذهنی چگونه شکل میگیرد؟ یکی از عوامل شکلگیری کژپیوندی ذهنی تحریفهای شناختی است. تحریفهای شناختی شکل افراطگونهی خطاهای شناختیاند که معمولاً به افسردگی، استرس و اضطراب منجر میشوند. درواقع، تفاوت تحریف شناختی و خطای شناختی این است که تحریفهای شناختی افراطگونه، اغراقآمیز، شخصی، منحصربهفرد و بسیار مخرباند. برای مثال، فیلتر کردن نوعی تحریف شناختی است که در آن فرد تمام نقاط مثبت دیگران را کلاً نادیده میگیرد، و تمام تمرکزش روی نقاط منفی آنهاست. تفکر سیاهوسفید، تعمیم افراطی، فاجعهسازی و شخصیسازی از دیگر انواع تعریفهای شناختی هستند.
۳. کژپیوندی ذهنی چه پیامدهایی دارد؟ کژپیوندی پیامدهای متعددی به دنبال دارد، از جمله:
۱. روابط ناسالم
۲. سوءتفاهم
۳. مشاجره و دعوا
۴. سوءادراک
۵. به خطر افتادن سلامت روان
۶. تکرار شکست در زندگی
ازآنجاکه کژپیوندی ذهنی سبب میشود عوامل بیرونی را منشا شکستهایمان بدانیم و بههیچوجه خودمان را مقصر نمیدانیم، شکستها تکرار میشوند. حتی اگر سرمان هم به سنگ بخورد، باز هم اشتباهاتمان را تکرار میکنیم. این ویژگی ماهیت موذیانهی کژپیوندی ذهنی را بهخوبی نشان میدهد.
۴. چگونه از کزپیوندی ذهنی اجتناب کنیم؟ ما نمیتوانیم به طور کامل از شر خطای کژپیوندی ذهنی خلاص شویم، چون ما مدام احساسات، افکار و رفتار ناخوشایندمان را به عوامل خارجی نسبت میدهیم. بااینحال، میتوانیم با گامهای فکری پیامدهای آن را کاهش دهیم. گامهای فکری که میتوانند آسیبهای این خطای شناختی را کاهش دهند عبارتاند از:
۱. آگاهی از خطای کژپیوندی ذهنی
۲. تمرین ذهنآگاهی و خودآگاهی
۳. تمرین خویشتننگری یا درونکاوی
۴. به چالش کشیدن باورها و پیشفرضها
کژپیوندی ذهنی یک خطای شناختی رایج است که زندگی ما را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد. این خطای شناختی روابط و سلامت روان ما را به خطر میاندازد. بنابراین، لازم است با تقویت خودآگاهی، جمعآگاهی، سازمانآگاهی، ذهنآگاهی، خویشتننگری و به چالش کشیدن پیشفرضها و باورها آسیبهای این خطای شناختی را کاهش دهیم.
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
Mental Misattribution
📝 محمدرضا سلیمی
سوال: زمانی که احساس بدی دارید یا برای شما اتفاق بدی میافتد، چه کسی را مقصر و مسئول آن میدانید؟
ما انسانها معمولاً قادر نیستیم منشا احساسات، رفتار و افکارمان را درست و دقیق مشخص کنیم. درواقع، بیشتر اوقات احساسات، رفتار و افکارمان را به منابع و عوامل نادرست و نامناسب پیوند میدهیم. به این پدیده «کژپیوندی ذهنی» میگویند.
۱. کژپیوندی ذهنی چیست؟ کژپیوندی ذهنی نوعی خطای شناختی است که در آن ما تمایل داریم احساسات، افکار و رفتارمان را به منابع و عوامل نامناسب و نادرست نسبت دهیم. برای مثال، اگر فردی منشا احساسات ناخوشایند و رفتار نادرست خود را به همسرش نسبت بدهد و او را مقصر بداند، در دام «خطای کژپیوندی ذهنی» افتاده است.
برای فهم درست و دقیق کژپیوندی ذهنی، لازم است با اصطلاح «روانشناسی اِسناد» آشنا شویم. روانشناسی اِسناد به این سوال مهم و اساسی پاسخ میدهد: افراد چگونه علت و منشا رویدادها و رفتارها را تبیین و تفسیر میکنند؟
طبق نظریهی روانشناسی اِسناد ما تمایل داریم موفقیتهایمان را به عوامل درونی مانند هوش، تلاش و شخصیتمان ربط بدهیم و موفقیتهای دیگران را به عوامل بیرونی مانند شانس، موقعیت، محیط و روابط نسبت بدهیم. برای مثال، اگر ما در امتحانات نمرات عالی کسب کنیم، آن را به تلاش و استعداد خودمان نسبت میدهیم. اما اگر دیگران نمرات عالی بگیرند، آن را به عوامل بیرونی مانند شانس یا آسان بودن امتحان ربط میدهیم. طبق این نظریه ما همچنین تمایل داریم شکستهایمان را به عوامل بیرونی و شکستهای دیگران را به عوامل درونی نسبت بدهیم.
۲. کژپیوندی ذهنی چگونه شکل میگیرد؟ یکی از عوامل شکلگیری کژپیوندی ذهنی تحریفهای شناختی است. تحریفهای شناختی شکل افراطگونهی خطاهای شناختیاند که معمولاً به افسردگی، استرس و اضطراب منجر میشوند. درواقع، تفاوت تحریف شناختی و خطای شناختی این است که تحریفهای شناختی افراطگونه، اغراقآمیز، شخصی، منحصربهفرد و بسیار مخرباند. برای مثال، فیلتر کردن نوعی تحریف شناختی است که در آن فرد تمام نقاط مثبت دیگران را کلاً نادیده میگیرد، و تمام تمرکزش روی نقاط منفی آنهاست. تفکر سیاهوسفید، تعمیم افراطی، فاجعهسازی و شخصیسازی از دیگر انواع تعریفهای شناختی هستند.
۳. کژپیوندی ذهنی چه پیامدهایی دارد؟ کژپیوندی پیامدهای متعددی به دنبال دارد، از جمله:
۱. روابط ناسالم
۲. سوءتفاهم
۳. مشاجره و دعوا
۴. سوءادراک
۵. به خطر افتادن سلامت روان
۶. تکرار شکست در زندگی
ازآنجاکه کژپیوندی ذهنی سبب میشود عوامل بیرونی را منشا شکستهایمان بدانیم و بههیچوجه خودمان را مقصر نمیدانیم، شکستها تکرار میشوند. حتی اگر سرمان هم به سنگ بخورد، باز هم اشتباهاتمان را تکرار میکنیم. این ویژگی ماهیت موذیانهی کژپیوندی ذهنی را بهخوبی نشان میدهد.
۴. چگونه از کزپیوندی ذهنی اجتناب کنیم؟ ما نمیتوانیم به طور کامل از شر خطای کژپیوندی ذهنی خلاص شویم، چون ما مدام احساسات، افکار و رفتار ناخوشایندمان را به عوامل خارجی نسبت میدهیم. بااینحال، میتوانیم با گامهای فکری پیامدهای آن را کاهش دهیم. گامهای فکری که میتوانند آسیبهای این خطای شناختی را کاهش دهند عبارتاند از:
۱. آگاهی از خطای کژپیوندی ذهنی
۲. تمرین ذهنآگاهی و خودآگاهی
۳. تمرین خویشتننگری یا درونکاوی
۴. به چالش کشیدن باورها و پیشفرضها
کژپیوندی ذهنی یک خطای شناختی رایج است که زندگی ما را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد. این خطای شناختی روابط و سلامت روان ما را به خطر میاندازد. بنابراین، لازم است با تقویت خودآگاهی، جمعآگاهی، سازمانآگاهی، ذهنآگاهی، خویشتننگری و به چالش کشیدن پیشفرضها و باورها آسیبهای این خطای شناختی را کاهش دهیم.
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
سخنرانی در گوگلمیت
موضوع: تفکر سیلویی (تفکر جزیرهای)
Silo Thinking
سخنران: محمدرضا سلیمی
🗓 زمان: سهشنبه ۲۰ شهریور
🕘 ساعت: ۹ شب
در این سخنرانی شما با این مفاهیم آشنا میشوید:
۱. تفکر سیلویی
۲. تفکر سیستمی
۳. تفکر موازی
۴. اثر سیلو
۵. سندروم سیلو
۶. سیلوهای سازمانی
۷. مدیریت دانش
۸. اطلاعاتگریزی
۹. خطای شناختی اِسناد خصمانه
۱۰. خطای شناختی استقلال
۱۱. خطای شناختی گروه خودی
۱۲. خطای شناختی اطلاعات مشترک
تصور کنید بخشهای مختلف یک سازمان یا یک شرکت مایل نیستند اطلاعاتشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در این سازمان یا شرکت مدیران و کارمندان فقط به بخشهای خود میاندیشند و خیال میکنند بخشهای دیگر دشمنانی هستند که میخواهند آنها را شکست دهند. در این سازمان سیستم مدیریت جزیرهای است. در سیستم مدیریت جزیرهای مدیران و کارمندان هر بخش قادر نیستند یا تمایل ندارند با بخشهای دیگر ارتباط اطلاعاتی داشته باشند و دانششان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
همیشه شکستهایمان از جهل و نادانی یا دانش کم ما نشئت نمیگیرند؛ گاهی اوقات شکستهای ما بهخاطر دانش بیشازحد ماست؛ دانشی که مایل نیستیم با دیگران به اشتراک بگذاریم. بهعبارتدیگر، این تفکر یا ذهنیت سیلویی است که عامل شکست ماست.
تفکر سیلویی یا ذهنیت سیلویی یعنی چه؟ شاید تنها تصوری که ما از مفهوم سیلو داریم این است که سیلوها مخازن بزرگ سربسته برای ذخیرهی غلات و مواد غذایی برای انسان و دام هستند که به طور مجزا و جزیرهای بدون اینکه با هم در ارتباط و تعامل باشند در کنار هم قرار دارند. با این تصور میتوان حدس زد که تفکر سیلویی یعنی چه. تفکر سیلویی یعنی اجتناب از به اشتراک گذاشتن اطلاعات با دیگران. تفکر سیلویی استعارهای است که شباهت سیلوهای سازمانی را با سیلوهای غلات به ما القا میکند.
در این سخنرانی ابتدا چهار نوع سرمایه یعنی سرمایهی مادی، سرمایهی انسانی، سرمایهی اجتماعی و سرمایهی نمادین را بهاختصار شرح و سپس به این سوالها بهاجمال پاسخ میدهیم.
۱. تفکر سیلویی (تفکر جزیرهای) چیست و چگونه شکل میگیرد؟
۲. تفکر سیلویی چه پیامدهایی دارد؟
۳. چرا افراد تمایل ندارند اطلاعاتشان را در محل کار به اشتراک بگذارند؟
۴. چگونه افراد را تشویق کنیم که در محل کار اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند؟
۵. مدیریت دانش چیست؟
۶. چگونه دانش افراد را برای به اشتراک گذاشتن مدیریت کنیم؟
۷. چرا در دنیای مدرن لازم است اطلاعاتمان را به اشتراک بگذاریم؟
۸. چگونه دانشمان را به اشتراک بگذاریم؟
۹. اثر سیلو چیست و چگونه کسبوکارها را تهدید میکند؟
۱۰. کدام خطاهای شناختی تفکر سیلویی را تشدید میکنند؟
۱۱. سندروم سیلو چیست و چه هشداری به ما میدهد؟
۱۲. چگونه با کمک تفکر موازی و تفکر سیستمی با تفکر سیلویی مقابله کنیم؟
تفکر سیستمی و تفکر موازی مانند پادزهر برای خنثی کردن آسیبهای تفکر سیلویی عمل میکنند.
اثر سیلو (silo effect) نوعی خطای شناختی است که در آن فقدان ارتباط اطلاعاتی بین بخشهای یک سازمان باعث تعامل ضعیف، هزینههای اضافی، کاهش اعتماد و ایجاد خصومت و تقابل بین کارمندان و مدیران در آن سازمان میشود و درنهایت سبب کاهش بهرهوری و نوآوری میشود.
سندروم سیلو (silo syndrome) چیست؟ واژهی انگلیسی syndrome از واژهی یونانی sundramein گرفته شده که به معنی با هم دویدن است. واژهی sundramein از دو بخش sun و dramein تشکیل شده است. sun یعنی با هم (together) و dramein یعنی دویدن (run). بنابراین، واژهی یونانی sundramein یعنی با هم دویدن (run together).
سندروم به مجموعهای از علائم یا نشانههای قابل تشخیص گفته میشود که با هم ظاهر میشوند و به یک بیماری یا شرایط خاص مرتبطاند. درواقع، سندروم به مجموعهای از نشانهها گفته میشود که با هم یک ناهنجاری یا یک وضعیت خاصی را ایجاد میکنند.
سندروم سیلو مجموعهای از علائم هستند که نشان میدهند افراد در بخشهای مختلف سازمان تمایل ندارند اطلاعاتشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و یک شرایط بحرانی خاصی را برای سازمان ایجاد میکنند. این نشانهها عبارتاند از کورذهنی، تنگنظری، استقلالطلبی، تکبر، تقابل، خصومت، بیاعتمادی و... این وضعیت شرکتها و سازمانها را با شکست مواجه میکند.
منابع سخنرانی:
1. https://executivesupportmagazine.com/the-silo-syndrome
2. https://www.linkedin.com/pulse/silo-effect-eric-hoy
3. https://miro.com/blog/overcome-silo-mentality/#:~:text=Silo%20mentality%20is%20when%20different,term%20goals%20from%20being%20accomplished
4. https://www.toolshero.com/problem-solving/parallel-thinking
۵. شش کلاه تفکر، ادوارد دوبونو
لینک ورود به جلسه👇
meet.google.com/ghu-vvet-xja
ساعت ورود: ۸:۵۰
https://www.tgoop.com/wikifallacy
موضوع: تفکر سیلویی (تفکر جزیرهای)
Silo Thinking
سخنران: محمدرضا سلیمی
🗓 زمان: سهشنبه ۲۰ شهریور
🕘 ساعت: ۹ شب
در این سخنرانی شما با این مفاهیم آشنا میشوید:
۱. تفکر سیلویی
۲. تفکر سیستمی
۳. تفکر موازی
۴. اثر سیلو
۵. سندروم سیلو
۶. سیلوهای سازمانی
۷. مدیریت دانش
۸. اطلاعاتگریزی
۹. خطای شناختی اِسناد خصمانه
۱۰. خطای شناختی استقلال
۱۱. خطای شناختی گروه خودی
۱۲. خطای شناختی اطلاعات مشترک
تصور کنید بخشهای مختلف یک سازمان یا یک شرکت مایل نیستند اطلاعاتشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در این سازمان یا شرکت مدیران و کارمندان فقط به بخشهای خود میاندیشند و خیال میکنند بخشهای دیگر دشمنانی هستند که میخواهند آنها را شکست دهند. در این سازمان سیستم مدیریت جزیرهای است. در سیستم مدیریت جزیرهای مدیران و کارمندان هر بخش قادر نیستند یا تمایل ندارند با بخشهای دیگر ارتباط اطلاعاتی داشته باشند و دانششان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
همیشه شکستهایمان از جهل و نادانی یا دانش کم ما نشئت نمیگیرند؛ گاهی اوقات شکستهای ما بهخاطر دانش بیشازحد ماست؛ دانشی که مایل نیستیم با دیگران به اشتراک بگذاریم. بهعبارتدیگر، این تفکر یا ذهنیت سیلویی است که عامل شکست ماست.
تفکر سیلویی یا ذهنیت سیلویی یعنی چه؟ شاید تنها تصوری که ما از مفهوم سیلو داریم این است که سیلوها مخازن بزرگ سربسته برای ذخیرهی غلات و مواد غذایی برای انسان و دام هستند که به طور مجزا و جزیرهای بدون اینکه با هم در ارتباط و تعامل باشند در کنار هم قرار دارند. با این تصور میتوان حدس زد که تفکر سیلویی یعنی چه. تفکر سیلویی یعنی اجتناب از به اشتراک گذاشتن اطلاعات با دیگران. تفکر سیلویی استعارهای است که شباهت سیلوهای سازمانی را با سیلوهای غلات به ما القا میکند.
در این سخنرانی ابتدا چهار نوع سرمایه یعنی سرمایهی مادی، سرمایهی انسانی، سرمایهی اجتماعی و سرمایهی نمادین را بهاختصار شرح و سپس به این سوالها بهاجمال پاسخ میدهیم.
۱. تفکر سیلویی (تفکر جزیرهای) چیست و چگونه شکل میگیرد؟
۲. تفکر سیلویی چه پیامدهایی دارد؟
۳. چرا افراد تمایل ندارند اطلاعاتشان را در محل کار به اشتراک بگذارند؟
۴. چگونه افراد را تشویق کنیم که در محل کار اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند؟
۵. مدیریت دانش چیست؟
۶. چگونه دانش افراد را برای به اشتراک گذاشتن مدیریت کنیم؟
۷. چرا در دنیای مدرن لازم است اطلاعاتمان را به اشتراک بگذاریم؟
۸. چگونه دانشمان را به اشتراک بگذاریم؟
۹. اثر سیلو چیست و چگونه کسبوکارها را تهدید میکند؟
۱۰. کدام خطاهای شناختی تفکر سیلویی را تشدید میکنند؟
۱۱. سندروم سیلو چیست و چه هشداری به ما میدهد؟
۱۲. چگونه با کمک تفکر موازی و تفکر سیستمی با تفکر سیلویی مقابله کنیم؟
تفکر سیستمی و تفکر موازی مانند پادزهر برای خنثی کردن آسیبهای تفکر سیلویی عمل میکنند.
اثر سیلو (silo effect) نوعی خطای شناختی است که در آن فقدان ارتباط اطلاعاتی بین بخشهای یک سازمان باعث تعامل ضعیف، هزینههای اضافی، کاهش اعتماد و ایجاد خصومت و تقابل بین کارمندان و مدیران در آن سازمان میشود و درنهایت سبب کاهش بهرهوری و نوآوری میشود.
سندروم سیلو (silo syndrome) چیست؟ واژهی انگلیسی syndrome از واژهی یونانی sundramein گرفته شده که به معنی با هم دویدن است. واژهی sundramein از دو بخش sun و dramein تشکیل شده است. sun یعنی با هم (together) و dramein یعنی دویدن (run). بنابراین، واژهی یونانی sundramein یعنی با هم دویدن (run together).
سندروم به مجموعهای از علائم یا نشانههای قابل تشخیص گفته میشود که با هم ظاهر میشوند و به یک بیماری یا شرایط خاص مرتبطاند. درواقع، سندروم به مجموعهای از نشانهها گفته میشود که با هم یک ناهنجاری یا یک وضعیت خاصی را ایجاد میکنند.
سندروم سیلو مجموعهای از علائم هستند که نشان میدهند افراد در بخشهای مختلف سازمان تمایل ندارند اطلاعاتشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و یک شرایط بحرانی خاصی را برای سازمان ایجاد میکنند. این نشانهها عبارتاند از کورذهنی، تنگنظری، استقلالطلبی، تکبر، تقابل، خصومت، بیاعتمادی و... این وضعیت شرکتها و سازمانها را با شکست مواجه میکند.
منابع سخنرانی:
1. https://executivesupportmagazine.com/the-silo-syndrome
2. https://www.linkedin.com/pulse/silo-effect-eric-hoy
3. https://miro.com/blog/overcome-silo-mentality/#:~:text=Silo%20mentality%20is%20when%20different,term%20goals%20from%20being%20accomplished
4. https://www.toolshero.com/problem-solving/parallel-thinking
۵. شش کلاه تفکر، ادوارد دوبونو
لینک ورود به جلسه👇
meet.google.com/ghu-vvet-xja
ساعت ورود: ۸:۵۰
https://www.tgoop.com/wikifallacy
Executive Support Magazine
The Silo Syndrome
Cathy Harris explains how to move from “silo syndrome” to “powerful network”
📙 خلاصهی کتاب شش کلاه تفکر
Six Thinking Hats
ادوارد دوبونو در کتاب شش کلاه تفکر با ارائهی تکنیک شش کلاه تفکر سعی میكند به كسانی كه میخواهند گروهی تصمیم بگیرند یا مسئلهای را حل کنند بياموزد كه تکبعدی، تدافعی و تهاجمی فکر نکنند؛ به تفكر خود وسعت بدهند و سپس به راههای خلاق بينديشند. و درنهایت با یک هماهنگی مدبرانه نتايج را طبقهبندی و در تصميمگيری و حل مسئله از آن استفاده كنند.
در تکنیک شش کلاه تفکر افراد با گذاشتن هر یک از کلاهها بر سرشان طرز تفکرشان را بر اساس رنگ کلاهشان تغییر میدهند. درواقع، در شش کلاه تفکر افراد سعی میکنند نقش ایفا کنند. یکی از مهمترین موانع تفکر در زمینههای مختلف عملکرد تدافعی و تهاجمی ماست. با گذاشتن هریک از این کلاهها بر سرمان این فرصت را به خودمان میدهیم تا بدون تعصب و پیشداوری و در نقش خصوصیات فردیِ آن کلاه دربارهی موضوعات مختلف بیندیشیم و نظرمان را بیان کنیم.
دوستانی که مایلاند در جلسهی سخنرانی روز سهشنبه ۲۰ شهریور شرکت کنند قبل از ورود به جلسه به خلاصهی کتاب شش کلاه تفکر گوش کنند تا با تفکر موازی آشنا شوند.
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
Six Thinking Hats
ادوارد دوبونو در کتاب شش کلاه تفکر با ارائهی تکنیک شش کلاه تفکر سعی میكند به كسانی كه میخواهند گروهی تصمیم بگیرند یا مسئلهای را حل کنند بياموزد كه تکبعدی، تدافعی و تهاجمی فکر نکنند؛ به تفكر خود وسعت بدهند و سپس به راههای خلاق بينديشند. و درنهایت با یک هماهنگی مدبرانه نتايج را طبقهبندی و در تصميمگيری و حل مسئله از آن استفاده كنند.
در تکنیک شش کلاه تفکر افراد با گذاشتن هر یک از کلاهها بر سرشان طرز تفکرشان را بر اساس رنگ کلاهشان تغییر میدهند. درواقع، در شش کلاه تفکر افراد سعی میکنند نقش ایفا کنند. یکی از مهمترین موانع تفکر در زمینههای مختلف عملکرد تدافعی و تهاجمی ماست. با گذاشتن هریک از این کلاهها بر سرمان این فرصت را به خودمان میدهیم تا بدون تعصب و پیشداوری و در نقش خصوصیات فردیِ آن کلاه دربارهی موضوعات مختلف بیندیشیم و نظرمان را بیان کنیم.
دوستانی که مایلاند در جلسهی سخنرانی روز سهشنبه ۲۰ شهریور شرکت کنند قبل از ورود به جلسه به خلاصهی کتاب شش کلاه تفکر گوش کنند تا با تفکر موازی آشنا شوند.
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
مدیریت دانش.pdf
2.1 MB
📖 مدیریت دانش
knowledge management
تعداد صفحه: ۵۱
✅ بعد از مطالعهی این کتابچه میتوانید به این سوالها پاسخ دهید:
۱. دانش چیست؟
۲. از دیدگاه مدیریت دانش چند نوع دانش وجود دارد؟
۳. ریشهی مدیریت دانش کجاست؟
۴. مدیریت دانش چیست؟
۵ چرا مدیریت دانش مهم است؟
.
۶. فرایند اجرای مدیریت دانش شامل چه مراحلی است؟
۷. مهمترین اهداف مدیریت دانش چیست؟
۸. بُعد اصلی مدیریت دانش چیست؟
۹. مدیریت دانش چه مزایایی دارد؟
۱۰. وظایف مدیر دانش چیست؟
۱۱. گامهای اجرایی و پیادهسازی مدیریت دانش چیست؟
✅ دوستانی که مایلاند در جلسهی سخنرانی روز سهشنبه ۲۰ شهریور با موضوع تفکر سیلویی شرکت کنند این کتابچه را مطالعه کنند.
لینک ورود به جلسه 👇
http://meet.google.com/ghu-vvet-xja
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
knowledge management
تعداد صفحه: ۵۱
✅ بعد از مطالعهی این کتابچه میتوانید به این سوالها پاسخ دهید:
۱. دانش چیست؟
۲. از دیدگاه مدیریت دانش چند نوع دانش وجود دارد؟
۳. ریشهی مدیریت دانش کجاست؟
۴. مدیریت دانش چیست؟
۵ چرا مدیریت دانش مهم است؟
.
۶. فرایند اجرای مدیریت دانش شامل چه مراحلی است؟
۷. مهمترین اهداف مدیریت دانش چیست؟
۸. بُعد اصلی مدیریت دانش چیست؟
۹. مدیریت دانش چه مزایایی دارد؟
۱۰. وظایف مدیر دانش چیست؟
۱۱. گامهای اجرایی و پیادهسازی مدیریت دانش چیست؟
✅ دوستانی که مایلاند در جلسهی سخنرانی روز سهشنبه ۲۰ شهریور با موضوع تفکر سیلویی شرکت کنند این کتابچه را مطالعه کنند.
لینک ورود به جلسه 👇
http://meet.google.com/ghu-vvet-xja
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
تفاوت استدلال علِّی و استدلال از راه علامت
reasoning from cause vs. reasoning by sign
📝 محمدرضا سلیمی
مثال ۱: تب علامت عفونت است، نه علت عفونت؛ علت عفونت ارگانیسمی مانند ویروس، باکتری، قارچ یا انگل است که از طریق هوا، آب آلوده، نیش حشرات، سرنگ آلوده یا تنفس وارد بدن میشود و عفونت ایجاد میکند. البته، تب شدید میتواند علت نرفتن دانشآموز به مدرسه باشد.
مثال ۲: دود علامت آتش است، نه علت آتشسوزی؛ علت آتشسوزی ممکن است نور شدید خورشید، یک بطری آب معدنی در یک علفزار خشک (که مانند ذرهبین عمل میکند) در یک تابستان بسیار گرم باشد. البته، دود علت آلودگی هواست.
با این دو مثال بهراحتی متوجه میشویم که تفاوت استدلال علِّی و استدلال از راه علامت چیست. استدلال از راه علامت نوعی استدلال استقرایی است که ارتباط بین دو رویداد یا دو پدیدهی مرتبط به هم را نمایان میکند. این استدلال اثبات میکند که حضور یا غیبت یک چیز دال بر حضور یا غیبت چیز دیگری است. بهعبارتدیگر، حضور یک ویژگی دال بر حضور ویژگی دیگری است. بهقول سعدی: «رنگ رخساره نشان میدهد از سر ضمیر.»
استدلال از راه علامت نشان میدهد که یک رویداد علت رویداد دیگر نیست، بلکه علامت آن است. برای مثال، پرچمی که تکان میخورد نشان میدهد که باد میوزد، اما علت وزیدن باد اختلاف فشار هوا بین دو منطقه است.
در استدلال علِّی «مقدمه»ها بیانگر «علت» و «نتیجه» بیانگر «معلولی» است که از آن «علت» منتج میشود. مثال: «دیر از خواب بیدار شدم، چون ساعت زنگ نزد.»
در استدلال علِّی برخی از رویدادهای علِّی لازم و برخی دیگر کافیاند. برای مثال، اگر من ادعا کنم که اکسیژن برای روشن کردن آتش لازم است، منظورم این نیست که اکسیژن باعث روشن شدن آتش میشود. بنابراین، اکسیژن شرط لازم است؛ شرط کافی این است که کبریت روشنی را روی کاغذ بیندازیم تا روشن شود. اما کبریت شرط لازم نیست، زیرا با نور خورشید و یک ذرهبین هم میشود آتش روشن کرد.
❓چرا تشخیص تمایز استدلال علِّی از استدلال از راه علامت مهم است؟
گاهی اوقات ما علت مشکلات را با علامتشان اشتباه میگیریم و تلاش میکنیم برای حل مشکلات نشانههایشان را برطرف کنیم. دراینصورت مشکلات به قوت خود باقی میمانند و ما موقتاً علامتهایشان را حذف کردهایم. بهعبارتدیگر، بهجای اینکه مسئله را حل کنیم، صورت مسئله را پاک میکنیم. درواقع، بهجای اینکه «علتدرمانی» کنیم، «علامتدرمانی» میکنیم.
برای مثال، بسیاری از مشکلات اعصاب و روان ما از تفکر نادرست ما نشئت میگیرند. حال اگر بهجای اینکه افکارمان را تغییر دهیم یا اصلاح کنیم، داروهای اعصاب و روان مصرف کنیم؛ مشکلمان را به طور ریشهای و اساسی حل نکردهایم و حکایت همچنان باقیست...
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
reasoning from cause vs. reasoning by sign
📝 محمدرضا سلیمی
مثال ۱: تب علامت عفونت است، نه علت عفونت؛ علت عفونت ارگانیسمی مانند ویروس، باکتری، قارچ یا انگل است که از طریق هوا، آب آلوده، نیش حشرات، سرنگ آلوده یا تنفس وارد بدن میشود و عفونت ایجاد میکند. البته، تب شدید میتواند علت نرفتن دانشآموز به مدرسه باشد.
مثال ۲: دود علامت آتش است، نه علت آتشسوزی؛ علت آتشسوزی ممکن است نور شدید خورشید، یک بطری آب معدنی در یک علفزار خشک (که مانند ذرهبین عمل میکند) در یک تابستان بسیار گرم باشد. البته، دود علت آلودگی هواست.
با این دو مثال بهراحتی متوجه میشویم که تفاوت استدلال علِّی و استدلال از راه علامت چیست. استدلال از راه علامت نوعی استدلال استقرایی است که ارتباط بین دو رویداد یا دو پدیدهی مرتبط به هم را نمایان میکند. این استدلال اثبات میکند که حضور یا غیبت یک چیز دال بر حضور یا غیبت چیز دیگری است. بهعبارتدیگر، حضور یک ویژگی دال بر حضور ویژگی دیگری است. بهقول سعدی: «رنگ رخساره نشان میدهد از سر ضمیر.»
استدلال از راه علامت نشان میدهد که یک رویداد علت رویداد دیگر نیست، بلکه علامت آن است. برای مثال، پرچمی که تکان میخورد نشان میدهد که باد میوزد، اما علت وزیدن باد اختلاف فشار هوا بین دو منطقه است.
در استدلال علِّی «مقدمه»ها بیانگر «علت» و «نتیجه» بیانگر «معلولی» است که از آن «علت» منتج میشود. مثال: «دیر از خواب بیدار شدم، چون ساعت زنگ نزد.»
در استدلال علِّی برخی از رویدادهای علِّی لازم و برخی دیگر کافیاند. برای مثال، اگر من ادعا کنم که اکسیژن برای روشن کردن آتش لازم است، منظورم این نیست که اکسیژن باعث روشن شدن آتش میشود. بنابراین، اکسیژن شرط لازم است؛ شرط کافی این است که کبریت روشنی را روی کاغذ بیندازیم تا روشن شود. اما کبریت شرط لازم نیست، زیرا با نور خورشید و یک ذرهبین هم میشود آتش روشن کرد.
❓چرا تشخیص تمایز استدلال علِّی از استدلال از راه علامت مهم است؟
گاهی اوقات ما علت مشکلات را با علامتشان اشتباه میگیریم و تلاش میکنیم برای حل مشکلات نشانههایشان را برطرف کنیم. دراینصورت مشکلات به قوت خود باقی میمانند و ما موقتاً علامتهایشان را حذف کردهایم. بهعبارتدیگر، بهجای اینکه مسئله را حل کنیم، صورت مسئله را پاک میکنیم. درواقع، بهجای اینکه «علتدرمانی» کنیم، «علامتدرمانی» میکنیم.
برای مثال، بسیاری از مشکلات اعصاب و روان ما از تفکر نادرست ما نشئت میگیرند. حال اگر بهجای اینکه افکارمان را تغییر دهیم یا اصلاح کنیم، داروهای اعصاب و روان مصرف کنیم؛ مشکلمان را به طور ریشهای و اساسی حل نکردهایم و حکایت همچنان باقیست...
آموزش تفکر نقادانه
@wikifallacy
Audio
📙 نسخهی کامل فایل صوتی کتاب تفکر انتقادی
مولف: جی. اس. بیکر
مترجم: محسن پناهی و علی مهدینژاد
مدت: ۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم فایل: ۶۵ مگابایت
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
مولف: جی. اس. بیکر
مترجم: محسن پناهی و علی مهدینژاد
مدت: ۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم فایل: ۶۵ مگابایت
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
Audio
خطای شناختی چیست؟ فرایندهای نادرست و ناخودآگاه ذهن انسان که در تصمیمگیری مزاحمت ایجاد میکند.
در اپیزودهای بعدی میخواهیم:
✔️چند مفهوم پایه را توضیح بدهیم و به چند سوال اساسی درباره شناخت و خطاهای شناختی پاسخ دهیم.
✔️ خطاهای شناختی را معرفی کنیم و آنها را شرح دهیم.
✔️ در پایان با تمرین و مرور خطاهای شناختی بتوانیم به خوبی آنها را یاد بگیریم تا در تصمیمگیری عملکرد بهتری داشته باشیم.
⏰ مدت زمان: ۴:۱۷ دقیقه
📚منبع: کتاب ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری/محمدرضا سلیمی
📌برای کمک به فهم بیشتر موضوع در هر اپیزود ممکنه از تجربههای شخصی، رویدادهای واقعی و مثالهایی خارج از متن کتاب گفته شود.
@TheDailyLaws
در اپیزودهای بعدی میخواهیم:
✔️چند مفهوم پایه را توضیح بدهیم و به چند سوال اساسی درباره شناخت و خطاهای شناختی پاسخ دهیم.
✔️ خطاهای شناختی را معرفی کنیم و آنها را شرح دهیم.
✔️ در پایان با تمرین و مرور خطاهای شناختی بتوانیم به خوبی آنها را یاد بگیریم تا در تصمیمگیری عملکرد بهتری داشته باشیم.
⏰ مدت زمان: ۴:۱۷ دقیقه
📚منبع: کتاب ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری/محمدرضا سلیمی
📌برای کمک به فهم بیشتر موضوع در هر اپیزود ممکنه از تجربههای شخصی، رویدادهای واقعی و مثالهایی خارج از متن کتاب گفته شود.
@TheDailyLaws
📄 سوگیری استقلال
autonomy bias
📝 محمدرضا سلیمی
استقلال فکری¹ فضیلتی است که شخص مسئولیت ابتکار عمل در زندگی و تفکر خود را بر عهده میگیرد. متفکران نقاد خودشان تعیین میکنند چه تصمیمی بگیرند؛ آنها خودشان دربارهی موضوعات و موقعیتها تا دستیابی به نتیجه و راهحل نهایی میاندیشند و تصمیم میگیرند. اما سوال این است که تاچهحد ما مجازیم مستقل بیندیشیم و خودمان بهتنهایی تصمیم بگیریم. آیا در هر شرایطی باید خودمان واکسن کرونا بسازیم؟ آیا باید در تمام زمینهها خودکفا باشیم؟ آیا نباید در تصمیمگیری با دیگران مشورت کنیم و از آنها کمک بخواهیم؟ مسلماً، استقلال فکری مشورت کردن با دیگران را برای تصمیمگیری بهتر نفی نمیکند.
ما انسانها تمایل داریم برای باورها، تجربهها، ترجیحات و دانش خودمان بیشازحد ارزش قائل شویم و آنها را محور کارهایمان قرار دهیم. حتی اگر تجربهها و توصیههای دیگران به ما کمک کنند بهتر تصمیم بگیریم، آنها را کاملاً نادیده میگیریم و تجربهها و ترجیحات خودمان را ملاک تصمیمگیری قرار میدهیم. این تمایل از سوگیری استقلال یا استقلالطلبی نشئت میگیرد.
سوگیری استقلال (استقلالطلبی) زمانی اتفاق میافتد که ما تمایل داریم صرفاً بر مبنای تجربیات، ترجیحات و دانش خودمان تصمیم بگیریم و نصیحتهای دیگران را، حتی اگر به نفعمان باشد، کاملاً نادیده بگیریم. سوگیری استقلال نتیجهی استقلالطلبی بیشازحد ماست. استقلالطلبی یکی از نیازهای مهم روانی ما انسانهاست، اما در مواقعی این تمایل به ما آسیب میزند.
ما تمایل داریم مسئولیت تمام تصمیمهایمان را خودمان بر عهده بگیریم، و دوست نداریم دیگران دربارهی تصمیمهایمان ما را نصیحت کنند و به ما راهحل بدهند. در سوگیری استقلال ما خیال میکنیم دیگران میخواهند با توصیهها و نصیحتهایشان ما را کنترل و در کارهایمان دخالت کنند.
مدیران و مسئولان از جمله افرادی هستند که در دام خطای استقلال میافتند. نوجوانان نیز مستعد این خطای شناختی هستند. استقلالطلبی اوج دورهی بلوغ نوجوانان است. این تمایل ممکن است موجب فاصله گرفتن آنها از خانوادهشان بشود. اینجاست که والدین باید بسیار مراقب باشند و با آگاهی از خطای شناختی استقلال و با رفتار درست و منطقی مانع طرد شدن و منزوی شدن فرزندانشان در خانواده شوند.
📙 ۱۰۱ سوگیری در سیاست (در دست تالیف)
@wikifallacy
autonomy bias
📝 محمدرضا سلیمی
استقلال فکری¹ فضیلتی است که شخص مسئولیت ابتکار عمل در زندگی و تفکر خود را بر عهده میگیرد. متفکران نقاد خودشان تعیین میکنند چه تصمیمی بگیرند؛ آنها خودشان دربارهی موضوعات و موقعیتها تا دستیابی به نتیجه و راهحل نهایی میاندیشند و تصمیم میگیرند. اما سوال این است که تاچهحد ما مجازیم مستقل بیندیشیم و خودمان بهتنهایی تصمیم بگیریم. آیا در هر شرایطی باید خودمان واکسن کرونا بسازیم؟ آیا باید در تمام زمینهها خودکفا باشیم؟ آیا نباید در تصمیمگیری با دیگران مشورت کنیم و از آنها کمک بخواهیم؟ مسلماً، استقلال فکری مشورت کردن با دیگران را برای تصمیمگیری بهتر نفی نمیکند.
ما انسانها تمایل داریم برای باورها، تجربهها، ترجیحات و دانش خودمان بیشازحد ارزش قائل شویم و آنها را محور کارهایمان قرار دهیم. حتی اگر تجربهها و توصیههای دیگران به ما کمک کنند بهتر تصمیم بگیریم، آنها را کاملاً نادیده میگیریم و تجربهها و ترجیحات خودمان را ملاک تصمیمگیری قرار میدهیم. این تمایل از سوگیری استقلال یا استقلالطلبی نشئت میگیرد.
سوگیری استقلال (استقلالطلبی) زمانی اتفاق میافتد که ما تمایل داریم صرفاً بر مبنای تجربیات، ترجیحات و دانش خودمان تصمیم بگیریم و نصیحتهای دیگران را، حتی اگر به نفعمان باشد، کاملاً نادیده بگیریم. سوگیری استقلال نتیجهی استقلالطلبی بیشازحد ماست. استقلالطلبی یکی از نیازهای مهم روانی ما انسانهاست، اما در مواقعی این تمایل به ما آسیب میزند.
ما تمایل داریم مسئولیت تمام تصمیمهایمان را خودمان بر عهده بگیریم، و دوست نداریم دیگران دربارهی تصمیمهایمان ما را نصیحت کنند و به ما راهحل بدهند. در سوگیری استقلال ما خیال میکنیم دیگران میخواهند با توصیهها و نصیحتهایشان ما را کنترل و در کارهایمان دخالت کنند.
مدیران و مسئولان از جمله افرادی هستند که در دام خطای استقلال میافتند. نوجوانان نیز مستعد این خطای شناختی هستند. استقلالطلبی اوج دورهی بلوغ نوجوانان است. این تمایل ممکن است موجب فاصله گرفتن آنها از خانوادهشان بشود. اینجاست که والدین باید بسیار مراقب باشند و با آگاهی از خطای شناختی استقلال و با رفتار درست و منطقی مانع طرد شدن و منزوی شدن فرزندانشان در خانواده شوند.
📙 ۱۰۱ سوگیری در سیاست (در دست تالیف)
@wikifallacy
سخنرانی در گوگلمیت
موضوع: مغالطههای قلعهی حیوانات
Animal Farm Fallacies
سخنران: محمدرضا سلیمی
🗓 زمان: سهشنبه ۱۰ مهر
🕗 ساعت: ۸ شب
رمان قلعهی حیوانات (Animal Farm)، شاهکار جورج اورول، منبع بسیار مناسبی برای یادگیری و آموزش خطاهای شناختی و مغالطههاست. خواننده با مطالعهی این کتاب متوجه خواهد شد که چگونه خوکها با کمک سگها و گوسفندان موفق شدند حیوانات مزرعه را فریب دهند تا بتوانند بر آنها حکومت کنند. در این رمان میتوانیم حداقل ۶۰ مغالطه بیابیم که عمدتاً خوکها (بهویژه اِسکویلِر، مالهکش معروف قلعهی حیوانات)، باکسر (اسب زحمتکش مزرعه)، سگها و گوسفندان مرتکب میشوند. شرح تمام این مغالطهها در یک جلسه امکانپذیر نیست.
در این جلسه به ۴۴ مغالطه که حیوانات، بهویژه خوکها، در مزرعه مرتکب میشوند اشاره میکنیم و آنها را به اختصار شرح میدهیم. البته، برخی از این مغالطهها همپوشانی دارند. این مغالطهها عبارتاند از:
۱. توسل به تجربه (توسل به سن)
۲. توسل به عواطف
۳. توسل به ترس
۴. توسل به شعار (قافیه بهجای دلیل)
۵. توسل به آینده
۶. توسل به جهل
۷. توسل به ترحم
۸. توسل به تهدید
۹. توسل به تلاش
۱۰. توسل به انزجار
۱۱. توسل به نفرت
۱۲. توسل به ناباوری شخصی
۱۳. علت کاذب
۱۴. معلول کاذب
۱۵. برابری کاذب
۱۶. دوراهی کاذب (مغالطهی یا...یا...)
۱۷. اعتراف کاذب
۱۸. تفکر سیاهوسفید
۱۹. مغالطهی تعمیم کلی
۲۰. مغالطهی سادهسازی
۲۱. مغالطهی تبانی (زدوبند)
۲۲. مغالطهی فرار به جلو
.
۲۳. مغالطهی گواهی
۲۴. مغالطهی ژرفنمایی
۲۵. مغالطهی تکرار
۲۶. مغالطهی پارازیت
۲۷. مغالطهی حقیقت ناقص
۲۸. مغالطهی زبان عاطفی
۲۹. مغالطهی اطاعت کورکورانه
۳۰. مغالطهی سختکوشی
۳۱. مغالطهی مالهکشی
۳۲. مغالطهی آماری
۳۳. مغالطهی اقتدار
۳۴. مغالطهی خبرگی
۳۵. مغالطهی تغییر
۳۶. مغالطهی ابطالناپذیری
.
۳۷. مغالطهی مقصر (سپر بلا)
۳۸. مغالطهی سوال موذیانه
۳۹. مغالطهی نامگذاری
۴۰. مغالطهی اپوزیسیون
۴۱. مغالطهی منتقد خائن
۴۲. مغالطهی معنوی
۴۳. مغالطهی مسموم کردن چاه
۴۴. مغالطهی بازیابی تعریف
رمان قلعهی حیوانات دربارهی گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی صاحب مزرعه، آقای جونز، را از مزرعهاش فراری میدهند تا خودشان ادارهی مزرعه را بهدست بگیرند و «برابری» و «رفاه» را در مزرعه ایجاد کنند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها در دست دارند، اما پس از مدتی این گروه نیز به رهبری خوکی به نام ناپلئون همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه میپردازند و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند. نکتهی مهم اخلاقی این رمان این است که قدرت مطلقه و غرور بیشازحد فسادآور است و کاریزما و شهرت افراد مبارز را به تباهی میکشاند. برای اطلاعات بیشتر دربارهی رمان قلعهی حیوانات به سایت زیر مراجعه کنید. 👇
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87_%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA
✅ ضمناً فایلهای صوتی کتاب قلعهی حیوانات در همین کانال به اشتراک گذاشته میشود. لطفاً قبل از ورود به جلسه به این فایلها گوش کنید.
لینک ورود به جلسه 👇
meet.google.com/juu-bghd-jeg
ساعت ورود: ۷:۵۵ دقیقه، سهشنبه شب
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
موضوع: مغالطههای قلعهی حیوانات
Animal Farm Fallacies
سخنران: محمدرضا سلیمی
🗓 زمان: سهشنبه ۱۰ مهر
🕗 ساعت: ۸ شب
رمان قلعهی حیوانات (Animal Farm)، شاهکار جورج اورول، منبع بسیار مناسبی برای یادگیری و آموزش خطاهای شناختی و مغالطههاست. خواننده با مطالعهی این کتاب متوجه خواهد شد که چگونه خوکها با کمک سگها و گوسفندان موفق شدند حیوانات مزرعه را فریب دهند تا بتوانند بر آنها حکومت کنند. در این رمان میتوانیم حداقل ۶۰ مغالطه بیابیم که عمدتاً خوکها (بهویژه اِسکویلِر، مالهکش معروف قلعهی حیوانات)، باکسر (اسب زحمتکش مزرعه)، سگها و گوسفندان مرتکب میشوند. شرح تمام این مغالطهها در یک جلسه امکانپذیر نیست.
در این جلسه به ۴۴ مغالطه که حیوانات، بهویژه خوکها، در مزرعه مرتکب میشوند اشاره میکنیم و آنها را به اختصار شرح میدهیم. البته، برخی از این مغالطهها همپوشانی دارند. این مغالطهها عبارتاند از:
۱. توسل به تجربه (توسل به سن)
۲. توسل به عواطف
۳. توسل به ترس
۴. توسل به شعار (قافیه بهجای دلیل)
۵. توسل به آینده
۶. توسل به جهل
۷. توسل به ترحم
۸. توسل به تهدید
۹. توسل به تلاش
۱۰. توسل به انزجار
۱۱. توسل به نفرت
۱۲. توسل به ناباوری شخصی
۱۳. علت کاذب
۱۴. معلول کاذب
۱۵. برابری کاذب
۱۶. دوراهی کاذب (مغالطهی یا...یا...)
۱۷. اعتراف کاذب
۱۸. تفکر سیاهوسفید
۱۹. مغالطهی تعمیم کلی
۲۰. مغالطهی سادهسازی
۲۱. مغالطهی تبانی (زدوبند)
۲۲. مغالطهی فرار به جلو
.
۲۳. مغالطهی گواهی
۲۴. مغالطهی ژرفنمایی
۲۵. مغالطهی تکرار
۲۶. مغالطهی پارازیت
۲۷. مغالطهی حقیقت ناقص
۲۸. مغالطهی زبان عاطفی
۲۹. مغالطهی اطاعت کورکورانه
۳۰. مغالطهی سختکوشی
۳۱. مغالطهی مالهکشی
۳۲. مغالطهی آماری
۳۳. مغالطهی اقتدار
۳۴. مغالطهی خبرگی
۳۵. مغالطهی تغییر
۳۶. مغالطهی ابطالناپذیری
.
۳۷. مغالطهی مقصر (سپر بلا)
۳۸. مغالطهی سوال موذیانه
۳۹. مغالطهی نامگذاری
۴۰. مغالطهی اپوزیسیون
۴۱. مغالطهی منتقد خائن
۴۲. مغالطهی معنوی
۴۳. مغالطهی مسموم کردن چاه
۴۴. مغالطهی بازیابی تعریف
رمان قلعهی حیوانات دربارهی گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی صاحب مزرعه، آقای جونز، را از مزرعهاش فراری میدهند تا خودشان ادارهی مزرعه را بهدست بگیرند و «برابری» و «رفاه» را در مزرعه ایجاد کنند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها در دست دارند، اما پس از مدتی این گروه نیز به رهبری خوکی به نام ناپلئون همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه میپردازند و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند. نکتهی مهم اخلاقی این رمان این است که قدرت مطلقه و غرور بیشازحد فسادآور است و کاریزما و شهرت افراد مبارز را به تباهی میکشاند. برای اطلاعات بیشتر دربارهی رمان قلعهی حیوانات به سایت زیر مراجعه کنید. 👇
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87_%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA
✅ ضمناً فایلهای صوتی کتاب قلعهی حیوانات در همین کانال به اشتراک گذاشته میشود. لطفاً قبل از ورود به جلسه به این فایلها گوش کنید.
لینک ورود به جلسه 👇
meet.google.com/juu-bghd-jeg
ساعت ورود: ۷:۵۵ دقیقه، سهشنبه شب
آموزش تفکر نقادانه
https://www.tgoop.com/wikifallacy
Wikipedia
قلعه حیوانات
رمانی از جُرج اوروِل نویسنده انگلیسی