YADDASHTHAYESIAH Telegram 542
در مواجهه با عرصه تحولات انسانی، نمی‌توان "باید و نباید" به میان آورد!

علی صاحب‌الحواشی

در طب فرنگیِ قرن نوزدهمی آموزه‌ای بود که برای بیمارِ تب‌دار، پایین آوردن تب را مخرب می‌دانست. این تصور وجود داشت که تب، دفاع بدن است و درپی‌اش بهبودی می‌آید (یحتمل از الگوی ذات‌الریه پنوموککی برگرفته شده بود).
پُست آقای مینا مرا یاد آن داوری پزشکی قدیمی انداخت. در این زمينه نکات چندی به نظرم می‌رسد:

۱) براندازی "می‌شود"، نه آن‌ که براندازی"می‌کنند"! لااقل در برابر این نظام هیچ کنشگر حادِ برانداز وجود ندارد، توده‌های میلیونی مردم‌اند که به‌جان آمده‌اند و هیچ نمی‌کنند جز اعتراض و گهگاه انفجارهای خیابانی. مثل زمان شاه نیست که اقسام تشکیلات سازمان‌یافته با نظم تشکیلاتی پولادین و رزمندگانی جان‌برکف باشند برای جنگ‌مسلحانه براندازانه.

۲) نمی‌توان روبه مردم به‌ستوه آمده گفت: :بُزَک نمیر بهار میاد!"، می‌شود گفت ولی اثرش خشم نسبت به گوینده، توسط مخاطبین می‌شود. البته متوجه هستم که آقای مینا "حدیث‌نفس" می‌گویند نه که نسخه بپیچند؛ اما این‌جور نوشته‌ها گهگاه ناگزیر حالت توصیه‌ای هم پیدا می‌کند.

۳) درباره فقدان یک اپوزیسیون قابل، همگان هم‌داستانند. گویا فحاشی هم از لوازم اپوزیسیون بودن است که همه جریانها از جمله پادشاهی خواهان بدان مبتلا هستند.‌

۴) من با این نگاه تلویحی و نیم‌گفته‌ای که در بن یادداشت آقای میناست و "غرب" را انگار دشمن "ایران" می‌داند مخالفم. یک ایرانِ آزاد و سکولار و باثبات قطعا متحد "غرب" خواهد بود: ایرانیان پسامشروطیت غربگرایانند، کم یا بیش؛ آنان روسوفیل نیستند، اعتنا و الفتی هم به آفاق شرق دور ندارند. چشم ایرانیان خیره به "غرب" است، از زمان مشروطیت به این‌سو چنین بوده است. حالا دیگر وارد این بحث جذاب و چالشی نمی‌شوم که "ایران" از زمان هخامنشیان تا امروز به سمت "غرب" نگاه می‌کرده و همواره از روایح غربی نیز تاثیر می‌پذیرفته است، مثلا به کانون تمدن‌هندی‌ در سمت شرق، اعتنای چندانی نداشت.
نکته اینجاست که "غرب" نگران بی‌ثباتی ایرانِ پساجمهوری‌اسلامی است، درست همان‌طور که همه ما هم نگران آن هستیم.
البته یک فرق بین اسرائیل با "غرب" هست: برخلاف "غرب"، اسرائیل، ایرانِ بی‌ثباتِ بدون‌نظام ولایت‌فقیه را به این نظام مستقر ترجیح می‌دهد، در حالی‌که "غرب" درست عکس این را ترجیح می‌دهد.

۴) من با عقیده "اتحاد عقل" آقای مینا کاملا موافقم. اما متاسفانه رو به "طبیعت" نمی‌توان "باید" گفت! منتها با ایشان موافقم که انگاری تحرکاتی به سوی این "اتحاد عقل" در میان نخبگان فکری (که برخی از درونیان نظامند) در حال وقوع است.
با این‌وجود، به نظر می‌رسد که آقای مینا از یک تکه پازل مهم غفلت نمودند و آن تکوین و استقرارِ اولیگارشی‌های تبهکار است که همین حالا هم نقش رانه‌ای‌شان را ایفا می‌کنند. این‌ها را رهبری به‌عنوان "گروه‌های ذینفع" (vested interest groups) برای خودش ساخت تا حمایت‌اش بکنند ولی اینک فشار آن‌ها را روی خودش نیز احساس می‌کند، آنقدر که برای به سلطنت رساندن پسرش باید حمایت آن‌ها را جلب بکند، یا لااقل هراسان از کارشکنی آن‌ها باشد. اینان آن غولی هستند که او ساخت و سپس از چراغ‌جادو رها نمود تا یاریش بکنند ولی دیگر چندان به‌فرمانش نیستند و فردا برای جانشین‌اش "تعیین‌تکلیف" خواهند کرد! نابود کردن این مافیاهای غول‌جادو پروژه‌ای دشوارتر از "اتحاد عقل" آقای میناست.

۵) دست‌آخر انحلال جمهوری‌اسلامی نکبت‌بار، به‌نظر می‌رسد که به فروپاشی اتحادشوروی شبیه‌تر بشود تا به سقوط پهلوی‌ها، یعنی مثل شوروی، این نظام نیز در باتلاق کثافتی که خود برآورده است فروخواهد رفت! منتها در شوروی هم غول‌جادوهای مافیایی تکوین‌یافته در دوران برژنف، کار را دست گرفتند تا فضاحت یلتسین و سپس گانگستریسمِ خونیِ پوتین برآمد.

یک فرق هست! اینتلیجنسیای ایران خیلی پرملات است، اتحاد شوروی در آستانه فروپاشی "اینتلیجنسیا" نداشت که پرملات یا بی‌ملات باشد. اما این‌که چنین اینتلیجنسیایی تا چه‌حد می‌تواند در "اتحاد عقل" پیش‌رو نقش کنشگریِ تاثیرگذار داشته باشد، روشن‌ نیست.

ادامه مطلب اینجاست

کانال نویسنده

لینک مطلب بابک مینا در کانال یادداشت‌های دفتر سیاه



tgoop.com/yaddashthayesiah/542
Create:
Last Update:

در مواجهه با عرصه تحولات انسانی، نمی‌توان "باید و نباید" به میان آورد!

علی صاحب‌الحواشی

در طب فرنگیِ قرن نوزدهمی آموزه‌ای بود که برای بیمارِ تب‌دار، پایین آوردن تب را مخرب می‌دانست. این تصور وجود داشت که تب، دفاع بدن است و درپی‌اش بهبودی می‌آید (یحتمل از الگوی ذات‌الریه پنوموککی برگرفته شده بود).
پُست آقای مینا مرا یاد آن داوری پزشکی قدیمی انداخت. در این زمينه نکات چندی به نظرم می‌رسد:

۱) براندازی "می‌شود"، نه آن‌ که براندازی"می‌کنند"! لااقل در برابر این نظام هیچ کنشگر حادِ برانداز وجود ندارد، توده‌های میلیونی مردم‌اند که به‌جان آمده‌اند و هیچ نمی‌کنند جز اعتراض و گهگاه انفجارهای خیابانی. مثل زمان شاه نیست که اقسام تشکیلات سازمان‌یافته با نظم تشکیلاتی پولادین و رزمندگانی جان‌برکف باشند برای جنگ‌مسلحانه براندازانه.

۲) نمی‌توان روبه مردم به‌ستوه آمده گفت: :بُزَک نمیر بهار میاد!"، می‌شود گفت ولی اثرش خشم نسبت به گوینده، توسط مخاطبین می‌شود. البته متوجه هستم که آقای مینا "حدیث‌نفس" می‌گویند نه که نسخه بپیچند؛ اما این‌جور نوشته‌ها گهگاه ناگزیر حالت توصیه‌ای هم پیدا می‌کند.

۳) درباره فقدان یک اپوزیسیون قابل، همگان هم‌داستانند. گویا فحاشی هم از لوازم اپوزیسیون بودن است که همه جریانها از جمله پادشاهی خواهان بدان مبتلا هستند.‌

۴) من با این نگاه تلویحی و نیم‌گفته‌ای که در بن یادداشت آقای میناست و "غرب" را انگار دشمن "ایران" می‌داند مخالفم. یک ایرانِ آزاد و سکولار و باثبات قطعا متحد "غرب" خواهد بود: ایرانیان پسامشروطیت غربگرایانند، کم یا بیش؛ آنان روسوفیل نیستند، اعتنا و الفتی هم به آفاق شرق دور ندارند. چشم ایرانیان خیره به "غرب" است، از زمان مشروطیت به این‌سو چنین بوده است. حالا دیگر وارد این بحث جذاب و چالشی نمی‌شوم که "ایران" از زمان هخامنشیان تا امروز به سمت "غرب" نگاه می‌کرده و همواره از روایح غربی نیز تاثیر می‌پذیرفته است، مثلا به کانون تمدن‌هندی‌ در سمت شرق، اعتنای چندانی نداشت.
نکته اینجاست که "غرب" نگران بی‌ثباتی ایرانِ پساجمهوری‌اسلامی است، درست همان‌طور که همه ما هم نگران آن هستیم.
البته یک فرق بین اسرائیل با "غرب" هست: برخلاف "غرب"، اسرائیل، ایرانِ بی‌ثباتِ بدون‌نظام ولایت‌فقیه را به این نظام مستقر ترجیح می‌دهد، در حالی‌که "غرب" درست عکس این را ترجیح می‌دهد.

۴) من با عقیده "اتحاد عقل" آقای مینا کاملا موافقم. اما متاسفانه رو به "طبیعت" نمی‌توان "باید" گفت! منتها با ایشان موافقم که انگاری تحرکاتی به سوی این "اتحاد عقل" در میان نخبگان فکری (که برخی از درونیان نظامند) در حال وقوع است.
با این‌وجود، به نظر می‌رسد که آقای مینا از یک تکه پازل مهم غفلت نمودند و آن تکوین و استقرارِ اولیگارشی‌های تبهکار است که همین حالا هم نقش رانه‌ای‌شان را ایفا می‌کنند. این‌ها را رهبری به‌عنوان "گروه‌های ذینفع" (vested interest groups) برای خودش ساخت تا حمایت‌اش بکنند ولی اینک فشار آن‌ها را روی خودش نیز احساس می‌کند، آنقدر که برای به سلطنت رساندن پسرش باید حمایت آن‌ها را جلب بکند، یا لااقل هراسان از کارشکنی آن‌ها باشد. اینان آن غولی هستند که او ساخت و سپس از چراغ‌جادو رها نمود تا یاریش بکنند ولی دیگر چندان به‌فرمانش نیستند و فردا برای جانشین‌اش "تعیین‌تکلیف" خواهند کرد! نابود کردن این مافیاهای غول‌جادو پروژه‌ای دشوارتر از "اتحاد عقل" آقای میناست.

۵) دست‌آخر انحلال جمهوری‌اسلامی نکبت‌بار، به‌نظر می‌رسد که به فروپاشی اتحادشوروی شبیه‌تر بشود تا به سقوط پهلوی‌ها، یعنی مثل شوروی، این نظام نیز در باتلاق کثافتی که خود برآورده است فروخواهد رفت! منتها در شوروی هم غول‌جادوهای مافیایی تکوین‌یافته در دوران برژنف، کار را دست گرفتند تا فضاحت یلتسین و سپس گانگستریسمِ خونیِ پوتین برآمد.

یک فرق هست! اینتلیجنسیای ایران خیلی پرملات است، اتحاد شوروی در آستانه فروپاشی "اینتلیجنسیا" نداشت که پرملات یا بی‌ملات باشد. اما این‌که چنین اینتلیجنسیایی تا چه‌حد می‌تواند در "اتحاد عقل" پیش‌رو نقش کنشگریِ تاثیرگذار داشته باشد، روشن‌ نیست.

ادامه مطلب اینجاست

کانال نویسنده

لینک مطلب بابک مینا در کانال یادداشت‌های دفتر سیاه

BY یادداشت‌های دفتر سیاه


Share with your friend now:
tgoop.com/yaddashthayesiah/542

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Add up to 50 administrators On June 7, Perekopsky met with Brazilian President Jair Bolsonaro, an avid user of the platform. According to the firm's VP, the main subject of the meeting was "freedom of expression." As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.” The public channel had more than 109,000 subscribers, Judge Hui said. Ng had the power to remove or amend the messages in the channel, but he “allowed them to exist.” Telegram Channels requirements & features
from us


Telegram یادداشت‌های دفتر سیاه
FROM American