tgoop.com/yaddashthayesiah/543
Last Update:
آقای علی صاحب الحواشی نقدی به نقد من به اپوزیسیون نوشته است که در بالا متنش را آوردم. اینک پاسخ من:
اول. آنچه من از واژه براندازی میفهم انقلابی سراسری علیه نظام حاکم است نظیر آنچه در سال ۵۷ رخ داد. من چنین چیزی را نه ممکن میدانم نه مطلوب. بنده هم فکر کنم اگر تغییری صورت بگیرد کم و بیش مشابه آنچه در شوروی رخ داد خواهد بود. بخشهایی از درون سیستم عامل تغییر خواهند شد. شخصیتهای سیاسی خارج از حکومت نیز باید کمک کنند و در نهایت با توافقاتی وضعیت را به سمت حداقلهای دموکراتیک هدایت کنند. در این انتقال جمهوری اسلامی حفظ میشود یا به کلی تبدیل به حکومتی دیگر خواهد شد؟ بستگی دارد به حوادث و خردمندی خود حکومت اما هر دو حالت امکان دارد. به هر حال حرف من دقیقاً این بود که تغییر در ایران با توافق در بالا انجام خواهد شد و نه براندازی به شکلی که در سال ۵۷ رخ داد.
دوم. غرب واحدی سیاسی نیست که دشمن یا دوست ما باشد. غرب نام یک تمدن است. لابد منظورتان دولتهای غربی بود. دولتهای غربی دشمن ما نیستند. اما خوشبینی افراطی به سیاست آنها هم خردمندانه نیست. نیروی میهندوست باید سیاست خود را در داخل پیش ببرد و در این راستا به موقعش حتماً مذاکره و مراوده با دولتهای غربی داشته باشد. اما انتظار آخرالزمانی برای این که آمریکا برای ما براندازی کند طیره عقل است.
سوم. اما صحبت من نه درباره دولتهای غربی، که درباره اسرائیل بود. دولت اسرائیل دشمن ایران فعلی است و در راستای این دشمنی دارد بخشی از اپوزیسیون را به بازی میگیرد. اسرائیل به دنبال بیثباتی در ایران است و این مطلوب من نیست. مطلوب هیچ نیروی واقعاً میهندوستی نیست و نباید باشد. منافع و اهداف اسرائیل با منافع و اهداف ما یکی نیست. من نمیتوانم به دولتی که افسارش دست بنیادگرایان یهود است اعتماد کنم و فکر کنم اینها خیرخواه ایران هستند. بنیادگرایانی که ایران را «عمالیق» میدانند. صهیونیستهایی که در خارج تبلیغ میکنند تغییر نام ایران از «پرشیا» به «ایران» زیر تاثیر نازیسم بود و لهذا ایران ریشهای فاشیستی دارد (چیزی که به کلی دروغ است). این تبلیغات را من در غرب به دقت دنبال میکنم و دارم میبینم اسرائیل و مدافعانش چه خطی را دنبال میکنند. به هیچ وجه حاضر نیستم در چنین جبههای قرار بگیرم.
چهارم. در مابقی مطالب فکر کنم اختلافی نباشد. من هم به شدت نگران وضعیتی هستم که روسیه در دهه نود پیدا کرد. به همین دلیل میگویم هیجانزده نباید باشیم. تصور روسهای لیبرال این بود که با به آغوش کشیدن آمریکا و دوستی با ناتو به اضافه بازار آزاد در داخل همه مشکلات روسیه حل میشود. اما پیامد آن هیجانزدگی تضعیف و تحقیر روسیه و بحران اقتصادی در داخل بود که نتیجهاش در نهایت تولد پوتین و پوتینگرایی در روسیه شد. مشابه این وضعیت در ایران پس از جمهوری اسلامی هم میتواند به وجود بیاید. ایران باید رابطه عادی با آمریکا و غرب داشته باشد و در داخل هم باید به نظام بازار آزاد برسد. اما این جراحی و تغییر میبایست با تدبیر و دوراندیشی و به دور از هیجانزدگی انجام شود.
BY یادداشتهای دفتر سیاه
Share with your friend now:
tgoop.com/yaddashthayesiah/543