tgoop.com/yaddashthayesiah/554
Last Update:
دوستان میپرسند آیا به هیچ عنوان نمیشود نظریهای برای مشروعیت پادشاهی پروراند؟ البته که میشود. آنچه من از نظریهپردازان کلاسیک تجدد سیاسی میفهمم بیشتر مشروطهسازی پادشاهی است تا نفس پادشاهی. به نظرم نظریه پادشاهی به ما هو پادشاهی را بیشتر باید در انواعی از الهیات یا اسطورههای سیاسی جُست. با این همه شماری از متفکران مدرن و ماقبل مدرن (مثلاً ارسطو) درباره پادشاهی مشروطه نظریاتی دارند. چنان که گفتم از میان مدرنها هگل مهمترینشان است. اما موضوع اصلی ما این نیست. موضوع این است که برای احیاء پادشاهی ایرانی باید به فرهنگ و سنت پادشاهی رجوع کرد. پادشاهیخواهیِ فعلی خالی از هر گونه فرهنگی است! پادشاهی ایرانی لاجرم همواره با دین رایج زمان ارتباطی تنگاتنگ داشته است. پادشاهیخواهی فعلی عبارت است از جنبشی دینستیز! پادشاهیخواهی لاجرم میبایست دیدگاهی همدلانه به تاریخ ایران و هویت ملی داشته باشد. پادشاهیخواهی ایرانی تاریخ دوران اسلامی را لعن میکند و بسیاریشان در ستایش آرامش دوستدار انشاء مینویسند! در واقع پادشاهیخواهی شده است جنبشی سنتستیز! پادشاهیخواهی فعلی ایران در یک کلام بیشتر به ژاکوبنیسمِ راست شبیه است نه به جنبشی محافظهکار. جنبشی است خواهان زیر و رو کردن کل جامعه ایران. این انقلابیگری است نه محافظهکاری! البته فعلاً بیشتر جنگطلبی انقلابیمآب است. از همه مهمتر این که پادشاهیخواهی به عنوان جنبشی محافظهکار باید حافظ و مدافع منافع ملی واحدی سیاسی به نام ایران باشد، اما در عمل پادشاهیخواهی ایرانی انترناسیونالیست است و حافظ منافع اسرائیل و جناحی سیاسی در آمریکا! چند صفحه دیگر میتوان به فهرست این اعوجاجات افزود. فعلاً به همینها بسنده میکنم. جریانی که هیچ نظریهای برای مشروعیت ندارد، بر اجماعی واقعی، پایدار و انداموار استوار نیست، مجبور است فقط به تبلیغات سیاسی و بمبهای اسرائیل متکی باشد. «احیاء» باید از درون جامعه و به شکلی انداموار بیاید نه با بمب!
BY یادداشتهای دفتر سیاه
Share with your friend now:
tgoop.com/yaddashthayesiah/554