YOUNESSHOKRKHAH Telegram 56655
به استقبال ناخوانده‌ها
🔸
##هادی_خانیکی
١. از ١۴ فروردین ١۴٠١ که روشن شد سرطان پانکراس ناخوانده به مهمانی من آمده است، تاکنون تلاش کرده‌ام که فهم و رویارویی‌ام را با زندگی در پرتو این همنشینی بازخوانی و بازآفرینی کنم. جهان زیست سرطانی و پساسرطانی دنیایی دیگر است؛ دنیایی که هر گوشه و هر لحظه‌اش معنایی متفاوت با ایام آرام و به روال دارد. در این یک و نیم سال تا آنجا که توانستم از این مواجهه نوشتم و گفتم که مجموعه "به روزنامه ایام" در روزنامه اعتماد بخشی از آن سرطان‌نوشته‌هاست و اکنون در حال انتشار مستقل آن هستم.
٢. مدتی این مثنوی تاخیر شد و طبیعتا سرشت بهبودی و پرتاب‌شدگی به زندگی متعارف هم مایه غفلت از آن نوع زیستن و تاخیر در نوشتن شد. دیروز آقای بیک از روزنامه اعتماد خواسته احیای آن ستون را داشت؛ پذیرفتم که موضوعی بیابم و سعی کنم دردنوشته‌هایی را از همان سنخ و البته با جانمایه امید به صورت منظم به دست چاپ بسپارم.
٣. به دنبال ناخوانده‌ای بودم که همین روزها از راه رسیده بود؛ تنها رضایت میزبان را می‌خواستم که این همنشینی و همزیستی را بهانه نوشتن دوباره کنم که حاصل شد. همسرم که همیشه همراهم بوده و هست در همین روزها همدرد من هم شده است. روشن شد او که مثل من و بسیاری از نزدیکان و آشنایان دور و نزدیک هنوز داغدار مرگ برادرزاده جوانش سهیل ابوفاضلی است، میزبان سرطان شده است. موضوع را دوباره با او در میان گذاشتم و او جز لبخند و رضایت چیزی نداشت. دیروز با هم‌سفر درد و درمان را آغاز کردیم، باز شنبه شب و مطب دکتر پیام آزاده، ‌دوست آنکولوژیست و دردشناس و درمانگر. شب سرد زمستان و سفر دونفره به همان کوچه و مکانی که در ١۴ فروردین ١۴٠١ با هم رفتیم. این بار او بیمار جدید بود و من همراه بیمار؛ جاها و نقش‌ها عوض شده بود، آن بار او سخن صریح پزشک را درباره بیماری من شنید و دم برنیاورد و در همه جا به جای من درد کشید و صبر ورزید و این بار نوبت من بود که این بار را به دوش بگیرم. او لحظه‌ای غافل نشد و از هیچ خدمتی دریغ نکرد، آیا من خواهم توانست چون او باشم؟ امید دارم.
۴. در همدردی و با همدردی، "سرطان" عادی می‌شود به‌ویژه آنکه می‌توان با گفت‌وگوهای همدردانه "سرطان" را مهمانی دانست که اگرچه ناخوانده است اما همه داشته‌ها و نداشته‌هایت را سامان می‌بخشد و از هر چه در خانه وجودت هست، فرصت می‌سازد: فرصت "اخلاقی زیستن"، فرصت "به هستی گسترش‌پذیر اندیشیدن"، فرصت"کوتاهی زمان را فهمیدن و فرصت "کارها و مسوولیت‌های به زمین مانده را دیدن". پس باید از سرطان انگ‌زدایی کرد و به آن به عنوان شتاب‌دهنده خیر و مهر و بازدارنده شر و مهر نگاه کرد. همسرم شریک بی‌ادعای این دنیای بین "دو جهانی»"است. دنیای عادی و دیدنی و دنیایی ناخوانده و نادیدنی. دنیای نخست فانی است و دنیای دوم باقی و برای آمد و شد میان این دو دنیا، رنج عذاب نیست، بیدارگر است.
۵. خانم پماچودرون "از جان و دل زیستن در جهانی رنجور" را به خوبی در کتاب خواندنی "به استقبال ناخوانده‌ها" روایت می‌کند. او می‌گوید وقتی سروکله وقایع ناخوانده در زندگی‌مان پیدا می‌شود، گرفتار نشدن در الگوهای رفتاری بسیار دشوار است... ما به هیچ وجه محکوم به شکست نیستیم چون فارغ از تمامی شرایط و پیشامدها می‌توانیم از همین لحظه تلاش خود را برای تغییر آغاز کنیم. همیشه کاری هست که بتوانیم برای تغییر عادت‌های رفتاری‌مان انجام بدهیم. فقط کافی است این بار به جای آنکه رنج‌مان را با نشان دادن رفتاری از روی عادت تشدید کنیم در این جریان وقفه‌ای بیندازیم. تجربه‌ای دیگر با هم آغاز کرده‌ایم؛ تجربه‌ای با همسرم در خلاف‌آمد عادت. تجربه‌ای که نه در خود فرو رفتن است و نه از رنج دیگران فراموش کردن، تجربه همدردی در گفت‌وگو و گفت وگو در همدردی و البته در پناه بردن به دامان لطف خداوند.



tgoop.com/younesshokrkhah/56655
Create:
Last Update:

به استقبال ناخوانده‌ها
🔸
##هادی_خانیکی
١. از ١۴ فروردین ١۴٠١ که روشن شد سرطان پانکراس ناخوانده به مهمانی من آمده است، تاکنون تلاش کرده‌ام که فهم و رویارویی‌ام را با زندگی در پرتو این همنشینی بازخوانی و بازآفرینی کنم. جهان زیست سرطانی و پساسرطانی دنیایی دیگر است؛ دنیایی که هر گوشه و هر لحظه‌اش معنایی متفاوت با ایام آرام و به روال دارد. در این یک و نیم سال تا آنجا که توانستم از این مواجهه نوشتم و گفتم که مجموعه "به روزنامه ایام" در روزنامه اعتماد بخشی از آن سرطان‌نوشته‌هاست و اکنون در حال انتشار مستقل آن هستم.
٢. مدتی این مثنوی تاخیر شد و طبیعتا سرشت بهبودی و پرتاب‌شدگی به زندگی متعارف هم مایه غفلت از آن نوع زیستن و تاخیر در نوشتن شد. دیروز آقای بیک از روزنامه اعتماد خواسته احیای آن ستون را داشت؛ پذیرفتم که موضوعی بیابم و سعی کنم دردنوشته‌هایی را از همان سنخ و البته با جانمایه امید به صورت منظم به دست چاپ بسپارم.
٣. به دنبال ناخوانده‌ای بودم که همین روزها از راه رسیده بود؛ تنها رضایت میزبان را می‌خواستم که این همنشینی و همزیستی را بهانه نوشتن دوباره کنم که حاصل شد. همسرم که همیشه همراهم بوده و هست در همین روزها همدرد من هم شده است. روشن شد او که مثل من و بسیاری از نزدیکان و آشنایان دور و نزدیک هنوز داغدار مرگ برادرزاده جوانش سهیل ابوفاضلی است، میزبان سرطان شده است. موضوع را دوباره با او در میان گذاشتم و او جز لبخند و رضایت چیزی نداشت. دیروز با هم‌سفر درد و درمان را آغاز کردیم، باز شنبه شب و مطب دکتر پیام آزاده، ‌دوست آنکولوژیست و دردشناس و درمانگر. شب سرد زمستان و سفر دونفره به همان کوچه و مکانی که در ١۴ فروردین ١۴٠١ با هم رفتیم. این بار او بیمار جدید بود و من همراه بیمار؛ جاها و نقش‌ها عوض شده بود، آن بار او سخن صریح پزشک را درباره بیماری من شنید و دم برنیاورد و در همه جا به جای من درد کشید و صبر ورزید و این بار نوبت من بود که این بار را به دوش بگیرم. او لحظه‌ای غافل نشد و از هیچ خدمتی دریغ نکرد، آیا من خواهم توانست چون او باشم؟ امید دارم.
۴. در همدردی و با همدردی، "سرطان" عادی می‌شود به‌ویژه آنکه می‌توان با گفت‌وگوهای همدردانه "سرطان" را مهمانی دانست که اگرچه ناخوانده است اما همه داشته‌ها و نداشته‌هایت را سامان می‌بخشد و از هر چه در خانه وجودت هست، فرصت می‌سازد: فرصت "اخلاقی زیستن"، فرصت "به هستی گسترش‌پذیر اندیشیدن"، فرصت"کوتاهی زمان را فهمیدن و فرصت "کارها و مسوولیت‌های به زمین مانده را دیدن". پس باید از سرطان انگ‌زدایی کرد و به آن به عنوان شتاب‌دهنده خیر و مهر و بازدارنده شر و مهر نگاه کرد. همسرم شریک بی‌ادعای این دنیای بین "دو جهانی»"است. دنیای عادی و دیدنی و دنیایی ناخوانده و نادیدنی. دنیای نخست فانی است و دنیای دوم باقی و برای آمد و شد میان این دو دنیا، رنج عذاب نیست، بیدارگر است.
۵. خانم پماچودرون "از جان و دل زیستن در جهانی رنجور" را به خوبی در کتاب خواندنی "به استقبال ناخوانده‌ها" روایت می‌کند. او می‌گوید وقتی سروکله وقایع ناخوانده در زندگی‌مان پیدا می‌شود، گرفتار نشدن در الگوهای رفتاری بسیار دشوار است... ما به هیچ وجه محکوم به شکست نیستیم چون فارغ از تمامی شرایط و پیشامدها می‌توانیم از همین لحظه تلاش خود را برای تغییر آغاز کنیم. همیشه کاری هست که بتوانیم برای تغییر عادت‌های رفتاری‌مان انجام بدهیم. فقط کافی است این بار به جای آنکه رنج‌مان را با نشان دادن رفتاری از روی عادت تشدید کنیم در این جریان وقفه‌ای بیندازیم. تجربه‌ای دیگر با هم آغاز کرده‌ایم؛ تجربه‌ای با همسرم در خلاف‌آمد عادت. تجربه‌ای که نه در خود فرو رفتن است و نه از رنج دیگران فراموش کردن، تجربه همدردی در گفت‌وگو و گفت وگو در همدردی و البته در پناه بردن به دامان لطف خداوند.

BY عرصه‌های‌ ارتباطی


Share with your friend now:
tgoop.com/younesshokrkhah/56655

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The group’s featured image is of a Pepe frog yelling, often referred to as the “REEEEEEE” meme. Pepe the Frog was created back in 2005 by Matt Furie and has since become an internet symbol for meme culture and “degen” culture. How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Telegram iOS app: In the “Chats” tab, click the new message icon in the right upper corner. Select “New Channel.” Activate up to 20 bots There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”.
from us


Telegram عرصه‌های‌ ارتباطی
FROM American