Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ پیر بکران
➕ مکان مقدس یهودیان در اصفهان و زیارتگاه مسلمانان +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ مکان مقدس یهودیان در اصفهان و زیارتگاه مسلمانان +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ بازداشتـگاه کهـریزک !
➕از بازداشت شدگان خاک سفید تا معترضان جنبش سبز
➕همه ی روایت ها رو بشنویم. +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕از بازداشت شدگان خاک سفید تا معترضان جنبش سبز
➕همه ی روایت ها رو بشنویم. +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ مغالطهی هوچی گری
📌افراد و گروههای زیادی به یکدیگر اتهام هوچیگری میزنند ، اما از کجا بدانیم واقعا کدام شان هوچی گرند ؟! دو حالت مغالطی را میتوان بعنوان تبلیغات هوچیگرانه تعریف کرد :
▪️حالت اول
📌 در این حالت مغالطهگران به طرف مقابل اتهامی بی اساس وارد میکنند یا اتهامی ثابت نشده ، قابل بحث یا بی ربط را مطرح و در بوق و کرنا میکنند.آنچه که در اینجا مهم ست شلوغ کاری است و الا به صرف دروغ بودن یا بی ربط بودن استدلال نمیتوان شخص را هوچیگر خطاب کرد.هرچند که آن موضوعات هم مهم هستند. تجربه نشان داده اتفاقا کسانی بیشتر اهل شلوغ کاری در این موارد هستند که اساسا اتهام و استدلالی که مطرح میکنند ثابت نشده ، بی ربط و یا حتی از اساس دروغست.
📌رفتار منطقی اینست که هر اتهامی حتی الامکان در دادگاهی صالح بررسی و در صورت اثبات جرم طبق قانون مجازات متخلف اجرا شود و اگر دادگاهی با شرایط لازم تشکیل نمیشود ممکنست لازم باشد موضوع به اطلاع افکار عمومی برسد ، اما شلوغ کاری اضافی مشکلی را حل نمیکند.ممکنست جرم طرف مقابل ثابت شده باشد اما نسبت به فسادهای شخص هوچیگر ناچیز باشد ، در این صورت بزرگنمایی فساد یا ضعف طرف مقابل و راه انداختن غوغای تبلیغاتی میتواند از مظاهر هوچیگری محسوب شود.
📌مثالی کلی برای این حالت از تبلیغات هوچیگرانه ، برنامهها و گزارشهای رسانههای وابسته به حکومت های مستبد ، هنگام افشای یک فساد در کشوری دموکراتیک است ، این رسانه ها که در برابر تاراج ثروت و منابع کشور خود و هدر رفت فرصت های پیشرفت ، برخوردهایی گذرا دارند اما تا حد ممکن سعی میکنند هر تخلف مسئولان کشورهای دموکراتیک را اصطلاحا کش بدهند و در این حالت جنجال به پا شده در کشور دموکراتیک و برکناری احتمالی مسئول متهم که نشانهی حساسیت و قدرت افکار عمومی ست را نشانهی عمق فاجعهی فساد در کشور آزاد ، تفسیر میکنند.
▪️حالت دوم
📌 در این حالت مغالطه کاران شروع به تخریب و ایراد تهمت علیه یک شخص یا یک دستگاه ایدیولوژیک میکنند و سپس هرکس را که میخواهند بی آبرو کنند به آن نسبت میدهند، بخش اول این عملیات ، همان مغالطهی تکرارست.
چرا که در این مرحله چنان تکرار تهمت زیادست که که شنوندگان گمان می کنند حتما این اتهامات بطور کامل ثابت شده است. بی آن که طرف مقابل اجازهی دفاع عادلانهای داشته باشند و در مرحلهی بعد آن واژه خود بخود بار ارزشی میگیرد و افراد با شنیدن آن واژه حس منفی میگیرند.
📌مثال : این بوق های تبلیغی غرب ... ( مگر شرق بوق ندارد ؟! بوقهای شرق که بیشترست و یک طرفه تر )
📌این لیبرال های ... ( انگار همهی مظالم و مفاسد از ابتدای بشر تقصیر لیبرالها بوده و اصولاً لیبرال یعنی شیطان پرست یا چیزی شبیه این ، معمولا افراد نمیدانند لیبرال یعنی چه ؟)
📌سکولارهای فلان ...تروریست های تکفیری - آمریکایی ، مدرنیستی ، غربی ، پوزیتیویستی - صهیونیستی ( انگار نه انگار که ظاهر بدنی ، ادعاهای دینی و بسیاری رفتارهای تروریست های بنیادگرا ، خیلی به بنیادگراهای ظاهرا کمتر- تروریست میماند و علی القاعده این دوستان باید ثابت کنند که با آنها مناسبتی ندارند.
📝 فرهاد طحانی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📌افراد و گروههای زیادی به یکدیگر اتهام هوچیگری میزنند ، اما از کجا بدانیم واقعا کدام شان هوچی گرند ؟! دو حالت مغالطی را میتوان بعنوان تبلیغات هوچیگرانه تعریف کرد :
▪️حالت اول
📌 در این حالت مغالطهگران به طرف مقابل اتهامی بی اساس وارد میکنند یا اتهامی ثابت نشده ، قابل بحث یا بی ربط را مطرح و در بوق و کرنا میکنند.آنچه که در اینجا مهم ست شلوغ کاری است و الا به صرف دروغ بودن یا بی ربط بودن استدلال نمیتوان شخص را هوچیگر خطاب کرد.هرچند که آن موضوعات هم مهم هستند. تجربه نشان داده اتفاقا کسانی بیشتر اهل شلوغ کاری در این موارد هستند که اساسا اتهام و استدلالی که مطرح میکنند ثابت نشده ، بی ربط و یا حتی از اساس دروغست.
📌رفتار منطقی اینست که هر اتهامی حتی الامکان در دادگاهی صالح بررسی و در صورت اثبات جرم طبق قانون مجازات متخلف اجرا شود و اگر دادگاهی با شرایط لازم تشکیل نمیشود ممکنست لازم باشد موضوع به اطلاع افکار عمومی برسد ، اما شلوغ کاری اضافی مشکلی را حل نمیکند.ممکنست جرم طرف مقابل ثابت شده باشد اما نسبت به فسادهای شخص هوچیگر ناچیز باشد ، در این صورت بزرگنمایی فساد یا ضعف طرف مقابل و راه انداختن غوغای تبلیغاتی میتواند از مظاهر هوچیگری محسوب شود.
📌مثالی کلی برای این حالت از تبلیغات هوچیگرانه ، برنامهها و گزارشهای رسانههای وابسته به حکومت های مستبد ، هنگام افشای یک فساد در کشوری دموکراتیک است ، این رسانه ها که در برابر تاراج ثروت و منابع کشور خود و هدر رفت فرصت های پیشرفت ، برخوردهایی گذرا دارند اما تا حد ممکن سعی میکنند هر تخلف مسئولان کشورهای دموکراتیک را اصطلاحا کش بدهند و در این حالت جنجال به پا شده در کشور دموکراتیک و برکناری احتمالی مسئول متهم که نشانهی حساسیت و قدرت افکار عمومی ست را نشانهی عمق فاجعهی فساد در کشور آزاد ، تفسیر میکنند.
▪️حالت دوم
📌 در این حالت مغالطه کاران شروع به تخریب و ایراد تهمت علیه یک شخص یا یک دستگاه ایدیولوژیک میکنند و سپس هرکس را که میخواهند بی آبرو کنند به آن نسبت میدهند، بخش اول این عملیات ، همان مغالطهی تکرارست.
چرا که در این مرحله چنان تکرار تهمت زیادست که که شنوندگان گمان می کنند حتما این اتهامات بطور کامل ثابت شده است. بی آن که طرف مقابل اجازهی دفاع عادلانهای داشته باشند و در مرحلهی بعد آن واژه خود بخود بار ارزشی میگیرد و افراد با شنیدن آن واژه حس منفی میگیرند.
📌مثال : این بوق های تبلیغی غرب ... ( مگر شرق بوق ندارد ؟! بوقهای شرق که بیشترست و یک طرفه تر )
📌این لیبرال های ... ( انگار همهی مظالم و مفاسد از ابتدای بشر تقصیر لیبرالها بوده و اصولاً لیبرال یعنی شیطان پرست یا چیزی شبیه این ، معمولا افراد نمیدانند لیبرال یعنی چه ؟)
📌سکولارهای فلان ...تروریست های تکفیری - آمریکایی ، مدرنیستی ، غربی ، پوزیتیویستی - صهیونیستی ( انگار نه انگار که ظاهر بدنی ، ادعاهای دینی و بسیاری رفتارهای تروریست های بنیادگرا ، خیلی به بنیادگراهای ظاهرا کمتر- تروریست میماند و علی القاعده این دوستان باید ثابت کنند که با آنها مناسبتی ندارند.
📝 فرهاد طحانی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ بوسه ای که زندگی من را عوض کرد!
📌اولین بار که پایم به مدرسه باز شد، کمتر از شش سال سن داشتم و جثه ام کوچک بود. آن وقتها مهد کودک و پیش دبستانی در روستا نبود و دانش آموزان غیررسمی به نام "مستمع آزاد" در کلاس اول می نشستند. جایم آخر کلاس و هم نیمکتی ام سکینه؛ جثه ای درشت و حرکاتی کند داشت. مبتلا به فلج مغزی بود. هیچ کدام از ما توسط معلم و سایر دانش آموزان به حساب نمی آمدیم. کار من این بود که دست سکینه را بگیرم تا بتواند حروف را به سختی بر کاغذ بنویسد. پائیز به آخر نرسیده؛ سکینه خزان شد. کالبد بی جانش را پیچیده در پتو بر تخته گذاشتند. سکینه که رفت من هم دل و دماغی برایم نماند؛ مدرسه را رها کردم. سال بعد که به سن مدرسه رسیدم، هنوز جثه ام ریز بود. با این تصور که هنوز مستمع آزادم، من را بر روی نیمکت آخر کلاس نشاندند.
📌معلم ما خانم معلمی بود تازه کار که از دانشسرای عشایری آمده بود. نامش ثریا در لباس های رنگین عشایری همچون طاووس بود و صورت شادابش در میانه شبستان چارقد و لچک و طرّه زلفهای سیاهش چون خوشه پروین می درخشید. دبستانهای ما هنوز زیر سایه تعلیمات عشایری بودند و خود، از عشایر و دست پرورده آن عشایر زاده دانشمند (قاسم صادقی)که دلبسته طبیعت بود و عاشق زندگی، به شاگردانش گفته بود که با لباس خودشان بر سر کلاس بروند. لباسی پر نقش و نگار با الهام از طبیعت همان منطقه.
📌پائیز و زمستان گذشت و بهار از راه رسید. من دانش آموز رسمی بودم نشسته بر آخرین نیمکت، خاموش و منتظر که نام"مستمع آزاد" را یدک می کشیدم. تعطیلات نوروز که تمام شد معلم شروع به پرسیدن کرد. اما همه درسها در چهارده روز تعطیلی از کله ها پریده بود. کسی جواب نداد. دوباره پرسید. با ترس دست بلند کردم و گفتم:
- خانم اجازه!
-مگر بلدی؟
-خانم اجازه بله
-بفرما
📌برای نخستین مواجهه رسمی با تخته سیاه به پیش تاختم. قامتم به تخته سیاه نمی رسید. با بزرگواری و مهربانی یا شاید ترحم، چهار پایه ای زیر پایم گذاشت و من مسلط، سراسر میدان فراخ تخته سیاه را یک تنه، با سلاح گچ سفید و رگبار کلمات فتح کردم. معلم جیغی کشید و سرخ شد. از خوشحالی بود یا نمی دانم چه، هر چه بود خم شد، مرا بغل کرد و بوسید. مهربانی او در میان امواج عطرآگین گردن آویز میخک دوچندان بر من نشست. مرا بر نیمکت اول نشاند و دفتری از وسایل شخصی خود به من هدیه داد. همان سال شاگرد اول شدم و سالهای دیگر هم(منسوب به دکتر سهراب صادقی فوق تخصص مغز و اعصاب)
🛜تجویز راهبردی:
🔻هوارد گاردنر، استاد دانشگاه هاروارد و روانشناس معروف و معاصر، نظریه ای دارد به نام هوش های چندگانه. او می گوید هوش صرفاً هوش ریاضی یا همان IQ نیست. او اول هشت هوش و در نهایت ده هوش را شناسایی کرد: هوش های موسیقایی، تصویری_فضایی، کلامی_زبانی، جسمی_حرکتی، منطقی_ریاضی، درون فردی، برون فردی، طبیعتگرا، اخلاقی و بالاخره هوش وجودی
🔻آنچه زندگی را هیجانانگیز میکند در واقع این است که افراد مختلف ترکیبی ویژه از هوش ها و استعدادها هستند و از ترکیب یکسانی تشکیل نشدهاند. همه انسانها باهوشاند فقط شکل های متفاوتی از هوش نسبت به هم دارند. همین نکته ساده را اگر بپذیریم سه کار باید بکنیم:
➖1-موفقیت را فقط یک بعدی تعریف نکنیم. اگر بچه ما در ریاضی ضعیف است، ایرادی ندارد. شاید او نویسنده بزرگ جهانی باشد. مگر نویسندگان، ریاضیات خوبی داشته اند؟
➖2-هر فردی را به مثابه یک گلوله استعداد (بسته استعداد کشف نشده) نگاه کنیم. همان بچه کمحرف خجالتی بدلباس شاید بزرگ ترین مجسمه ساز قرن باشد.
➖3-موفقیت های کوچک دیگران -می تواند یک کودک باشد یا کارمند تازه وارد، یک کارآفرین جوان باشد یا یک برنامه نویس 16 ساله- را جدی بگیریم. فراموش نکنیم یک بوسه چه تاثیری می تواند در سرنوشت آدمی بگذارد.
🍥 یکی از تعاریف توسعه این است: افزایش گستره انتخاب افراد از طریق قابلیت ها و محیط توانمندساز. نهادها (به ویژه نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی) را به گونه ای طراحی کنیم که امکان تست و کشف و پرورش استعدادهای متفاوت وجود داشته باشد و نه اینکه همه را یک شکل، یک سان و یک گونه پرورش دهیم. نهادها باید آزادی و گستره انتخاب را افزایش دهند و نه آن که انسان هایی با هوش و استعدادهای مختلف را محدود، محصور و مجبور کنند. مثلا همین که آزادی تغییر رشته وجود داشته باشد کمک می کند فرد بتواند مسیر خودش را در زندگی دوباره پیدا کند نه اینکه گرفتار تصمیمات اشتباه قبلی خود باقی بماند.
❗️شاید من و شما نتوانیم کشورمان را تغییر دهیم، اما می توانیم کمک کنیم ده استعداد کشف نشده، راهشان را در زندگی و کسب وکار پیدا کنند و انتخاب هایشان گسترده تر شود. اینگونه همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. از منظر توسعه، هیچکس مستمع آزاد نیست!
📝 دکتر مجتبی لشکربلوکی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📌اولین بار که پایم به مدرسه باز شد، کمتر از شش سال سن داشتم و جثه ام کوچک بود. آن وقتها مهد کودک و پیش دبستانی در روستا نبود و دانش آموزان غیررسمی به نام "مستمع آزاد" در کلاس اول می نشستند. جایم آخر کلاس و هم نیمکتی ام سکینه؛ جثه ای درشت و حرکاتی کند داشت. مبتلا به فلج مغزی بود. هیچ کدام از ما توسط معلم و سایر دانش آموزان به حساب نمی آمدیم. کار من این بود که دست سکینه را بگیرم تا بتواند حروف را به سختی بر کاغذ بنویسد. پائیز به آخر نرسیده؛ سکینه خزان شد. کالبد بی جانش را پیچیده در پتو بر تخته گذاشتند. سکینه که رفت من هم دل و دماغی برایم نماند؛ مدرسه را رها کردم. سال بعد که به سن مدرسه رسیدم، هنوز جثه ام ریز بود. با این تصور که هنوز مستمع آزادم، من را بر روی نیمکت آخر کلاس نشاندند.
📌معلم ما خانم معلمی بود تازه کار که از دانشسرای عشایری آمده بود. نامش ثریا در لباس های رنگین عشایری همچون طاووس بود و صورت شادابش در میانه شبستان چارقد و لچک و طرّه زلفهای سیاهش چون خوشه پروین می درخشید. دبستانهای ما هنوز زیر سایه تعلیمات عشایری بودند و خود، از عشایر و دست پرورده آن عشایر زاده دانشمند (قاسم صادقی)که دلبسته طبیعت بود و عاشق زندگی، به شاگردانش گفته بود که با لباس خودشان بر سر کلاس بروند. لباسی پر نقش و نگار با الهام از طبیعت همان منطقه.
📌پائیز و زمستان گذشت و بهار از راه رسید. من دانش آموز رسمی بودم نشسته بر آخرین نیمکت، خاموش و منتظر که نام"مستمع آزاد" را یدک می کشیدم. تعطیلات نوروز که تمام شد معلم شروع به پرسیدن کرد. اما همه درسها در چهارده روز تعطیلی از کله ها پریده بود. کسی جواب نداد. دوباره پرسید. با ترس دست بلند کردم و گفتم:
- خانم اجازه!
-مگر بلدی؟
-خانم اجازه بله
-بفرما
📌برای نخستین مواجهه رسمی با تخته سیاه به پیش تاختم. قامتم به تخته سیاه نمی رسید. با بزرگواری و مهربانی یا شاید ترحم، چهار پایه ای زیر پایم گذاشت و من مسلط، سراسر میدان فراخ تخته سیاه را یک تنه، با سلاح گچ سفید و رگبار کلمات فتح کردم. معلم جیغی کشید و سرخ شد. از خوشحالی بود یا نمی دانم چه، هر چه بود خم شد، مرا بغل کرد و بوسید. مهربانی او در میان امواج عطرآگین گردن آویز میخک دوچندان بر من نشست. مرا بر نیمکت اول نشاند و دفتری از وسایل شخصی خود به من هدیه داد. همان سال شاگرد اول شدم و سالهای دیگر هم(منسوب به دکتر سهراب صادقی فوق تخصص مغز و اعصاب)
🛜تجویز راهبردی:
🔻هوارد گاردنر، استاد دانشگاه هاروارد و روانشناس معروف و معاصر، نظریه ای دارد به نام هوش های چندگانه. او می گوید هوش صرفاً هوش ریاضی یا همان IQ نیست. او اول هشت هوش و در نهایت ده هوش را شناسایی کرد: هوش های موسیقایی، تصویری_فضایی، کلامی_زبانی، جسمی_حرکتی، منطقی_ریاضی، درون فردی، برون فردی، طبیعتگرا، اخلاقی و بالاخره هوش وجودی
🔻آنچه زندگی را هیجانانگیز میکند در واقع این است که افراد مختلف ترکیبی ویژه از هوش ها و استعدادها هستند و از ترکیب یکسانی تشکیل نشدهاند. همه انسانها باهوشاند فقط شکل های متفاوتی از هوش نسبت به هم دارند. همین نکته ساده را اگر بپذیریم سه کار باید بکنیم:
➖1-موفقیت را فقط یک بعدی تعریف نکنیم. اگر بچه ما در ریاضی ضعیف است، ایرادی ندارد. شاید او نویسنده بزرگ جهانی باشد. مگر نویسندگان، ریاضیات خوبی داشته اند؟
➖2-هر فردی را به مثابه یک گلوله استعداد (بسته استعداد کشف نشده) نگاه کنیم. همان بچه کمحرف خجالتی بدلباس شاید بزرگ ترین مجسمه ساز قرن باشد.
➖3-موفقیت های کوچک دیگران -می تواند یک کودک باشد یا کارمند تازه وارد، یک کارآفرین جوان باشد یا یک برنامه نویس 16 ساله- را جدی بگیریم. فراموش نکنیم یک بوسه چه تاثیری می تواند در سرنوشت آدمی بگذارد.
🍥 یکی از تعاریف توسعه این است: افزایش گستره انتخاب افراد از طریق قابلیت ها و محیط توانمندساز. نهادها (به ویژه نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی) را به گونه ای طراحی کنیم که امکان تست و کشف و پرورش استعدادهای متفاوت وجود داشته باشد و نه اینکه همه را یک شکل، یک سان و یک گونه پرورش دهیم. نهادها باید آزادی و گستره انتخاب را افزایش دهند و نه آن که انسان هایی با هوش و استعدادهای مختلف را محدود، محصور و مجبور کنند. مثلا همین که آزادی تغییر رشته وجود داشته باشد کمک می کند فرد بتواند مسیر خودش را در زندگی دوباره پیدا کند نه اینکه گرفتار تصمیمات اشتباه قبلی خود باقی بماند.
❗️شاید من و شما نتوانیم کشورمان را تغییر دهیم، اما می توانیم کمک کنیم ده استعداد کشف نشده، راهشان را در زندگی و کسب وکار پیدا کنند و انتخاب هایشان گسترده تر شود. اینگونه همه ما می توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. از منظر توسعه، هیچکس مستمع آزاد نیست!
📝 دکتر مجتبی لشکربلوکی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ عکسی درباره مصادره زن، زندگی، آزادی توسط #نتانیاهو
➕نتانیاهو که با مصادره شعار زن، زندگی، آزادی با مردم ایران سخن می گوید نخست وزیر جایی است که که روی تیشرت سربازانش نوشته شده است: با شلیک به زنان باردار، با یک تیر دو نشان بزنید./ عصر ایران
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕نتانیاهو که با مصادره شعار زن، زندگی، آزادی با مردم ایران سخن می گوید نخست وزیر جایی است که که روی تیشرت سربازانش نوشته شده است: با شلیک به زنان باردار، با یک تیر دو نشان بزنید./ عصر ایران
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ بازخوانی یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ مدرن
➕داستانهایی واقعی از زندگی در شرایط غیر قابل تصور اردوگاههای کار اجباری و اینکه چگونه این زندانها بر تاریخ شکلگیری دولت ملتهای مدرن اثر گذاشت.
▪️بی پلاس +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕داستانهایی واقعی از زندگی در شرایط غیر قابل تصور اردوگاههای کار اجباری و اینکه چگونه این زندانها بر تاریخ شکلگیری دولت ملتهای مدرن اثر گذاشت.
▪️بی پلاس +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ دو تا پدیده ی جالبی که انگار قلب روی تصمیمات ما اثر میزاره نه مغز
➕پدیده ی«the pratfall effect» یا
«اثر سرریز» یا این پدیده میگه مغز ما کسایی که خیلی دوست داره رو در نظر ما بی نقض نشون میده!
➕ و پدیده ی «the Pygmalion effect» این پدیده اینجوریه که فرد اونقدر حرفای تو واسش مهمه که هرچیزی روش تاثیر میزاره (مثلا اگه فرد مهم زندگی اون شخص به تو القا کنه تو فوق العاده ی تو هم این حس درونت به وجود میاد...)
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕پدیده ی«the pratfall effect» یا
«اثر سرریز» یا این پدیده میگه مغز ما کسایی که خیلی دوست داره رو در نظر ما بی نقض نشون میده!
➕ و پدیده ی «the Pygmalion effect» این پدیده اینجوریه که فرد اونقدر حرفای تو واسش مهمه که هرچیزی روش تاثیر میزاره (مثلا اگه فرد مهم زندگی اون شخص به تو القا کنه تو فوق العاده ی تو هم این حس درونت به وجود میاد...)
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ هرات باستان، مستند هرات ، یکی از شهر های بزرگ و زیبای افغانستان
➕ در گذشته های دور گفته میشد که جهان اقیانوسی است و در این اقیانوس مرواریدی است و آن مروارید هرات است. هرات پیش از کشف مسیر دریایی اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت و نقش بزرگی را در بازرگانی میان شبه قاره هند ، خاور میانه ، آسیای مرکزی و اروپا بازی می کرد... +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ در گذشته های دور گفته میشد که جهان اقیانوسی است و در این اقیانوس مرواریدی است و آن مروارید هرات است. هرات پیش از کشف مسیر دریایی اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت و نقش بزرگی را در بازرگانی میان شبه قاره هند ، خاور میانه ، آسیای مرکزی و اروپا بازی می کرد... +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ چرا دروغ میبافی مردک؟!
➕۱۹ جولای ۱۷۳۳، یعنی حدود ۲۹۰ سال پیش، نادر در نبرد سامرا از مشهورترین و ماهرترین فرمانده عثمانی، توپال پاشا شکست خورد. ایرانیان ناگزیر شدند با ۳۰/۰۰۰ کشته و زخمی و ۳۵۰۰ اسیر تا همدان و آقدره عقبنشینی کنند.
➕این نخستین شکست نادر بود. یادآوری میشود که پیش و پس اسلام هیچ امیر، فرمانروا و امیر و شاهی، بیش از نادر، پیروز میدان جنگها نبوده است. نقش شکست سامرا از دید تخریب روحیه ایرانیان، کمتر از شکست چالدران نبود. ولی برای نادر همواره پیروز، این شکست بس عبرتآموز بود.
➕نخست آن که نادر شکست را پذیرفت. او با احضار افسران خود شروع به اعتراف کرد و همه تقصیرها را به گردن گرفت. در عین حال سرنوشت خود و سربازانش را یکسان دانست و دلاوریها و پیروزیهای گذشته را یادآور شد. به آنان قول داد که جبران کند.
➕اعتراف به اشتباه استراتژیک، جایگاه نادر را نزد فرماندهان بالا برد. بهگونهای که همه در چادر فرماندهی اشک ریخته و به او اطمینان دادند که در رویارویی دوباره با توپال پاشا و ترکان عثمانی تا مرز مرگ خواهند جنگید.
➕دوم این که به کاتب و منشی خود، میرزامهدیخان استرآبادی فرمان داد که به همه ولایات، ایالات و رئیسان قبایل نامه نوشته و در خواست اعزام نیرو کند.
➕میرزامهدی بهشیوه دربار صفویه شرحی نگاشت و پس از تعریف و تمجید فراوان از نادر و لشگریانش و ذکر پیروزیهای نادر، در پایان نوشت: اندک چشمزخمی به قسمتی از سپاه سپهر دستگاه نادری رسیده است.
➕چون نادر نامهها را دید، خشمگین شد و برآشفت و به تندی بر سر میرزامهدیخان فریاد کشید؛ مردک این دروغها و یاوهها چیست که از خود بافتی؟! ما شکست خوردهایم. دمار از روزگارمان در آمده و رو به فنا هستیم.
➕واقعگرایی نادر مبنی بر پذیرش شکست، بهویژه اعتراف به اشتباه استراتژیک خویش و در خواست صادقانه و فوری نیرو، با پاسخ مثبت و کلان ایرانیان مواجه شد. چنان که در نبرد سرنوشتساز انتقامی کرکوک، نه تنها شکست سامرا جبران شد بلکه سپاه عثمانی با از دست دادن ۲۰ هزار فرمانده و تفنگچی زبده و بهویژه کشته شدن فرمانده پیر, همواره پیروز و شجاع، توپال عثمان، ناچار به عقبنشینی و قبول شکست شد.
📌لیدل هارت، استراتژیست بریتانیایی دائما میگفت: گام نخست بازیابی برای ارتش شکستخورده، پذیرش شکست از سوی فرمانده کل است. بدون اعتراف به شکست، احتمال بازسازی و نوسازی ممکن نیست. سهل است که زمینهای برای شکستهای بعدی خواهدبود.
▪️منبع: پناهی سمنانی، نادرشاه؛ بازتاب حماسه و فاجعه ملی، انتشارات کتاب نمونه
کتاب جهانگشای نادری نوشتهٔ میرزامهدیخان منشی استرآبادی -منشی و مورخ نادرشاه افشار
📝 یدالله کریمی پور +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕۱۹ جولای ۱۷۳۳، یعنی حدود ۲۹۰ سال پیش، نادر در نبرد سامرا از مشهورترین و ماهرترین فرمانده عثمانی، توپال پاشا شکست خورد. ایرانیان ناگزیر شدند با ۳۰/۰۰۰ کشته و زخمی و ۳۵۰۰ اسیر تا همدان و آقدره عقبنشینی کنند.
➕این نخستین شکست نادر بود. یادآوری میشود که پیش و پس اسلام هیچ امیر، فرمانروا و امیر و شاهی، بیش از نادر، پیروز میدان جنگها نبوده است. نقش شکست سامرا از دید تخریب روحیه ایرانیان، کمتر از شکست چالدران نبود. ولی برای نادر همواره پیروز، این شکست بس عبرتآموز بود.
➕نخست آن که نادر شکست را پذیرفت. او با احضار افسران خود شروع به اعتراف کرد و همه تقصیرها را به گردن گرفت. در عین حال سرنوشت خود و سربازانش را یکسان دانست و دلاوریها و پیروزیهای گذشته را یادآور شد. به آنان قول داد که جبران کند.
➕اعتراف به اشتباه استراتژیک، جایگاه نادر را نزد فرماندهان بالا برد. بهگونهای که همه در چادر فرماندهی اشک ریخته و به او اطمینان دادند که در رویارویی دوباره با توپال پاشا و ترکان عثمانی تا مرز مرگ خواهند جنگید.
➕دوم این که به کاتب و منشی خود، میرزامهدیخان استرآبادی فرمان داد که به همه ولایات، ایالات و رئیسان قبایل نامه نوشته و در خواست اعزام نیرو کند.
➕میرزامهدی بهشیوه دربار صفویه شرحی نگاشت و پس از تعریف و تمجید فراوان از نادر و لشگریانش و ذکر پیروزیهای نادر، در پایان نوشت: اندک چشمزخمی به قسمتی از سپاه سپهر دستگاه نادری رسیده است.
➕چون نادر نامهها را دید، خشمگین شد و برآشفت و به تندی بر سر میرزامهدیخان فریاد کشید؛ مردک این دروغها و یاوهها چیست که از خود بافتی؟! ما شکست خوردهایم. دمار از روزگارمان در آمده و رو به فنا هستیم.
➕واقعگرایی نادر مبنی بر پذیرش شکست، بهویژه اعتراف به اشتباه استراتژیک خویش و در خواست صادقانه و فوری نیرو، با پاسخ مثبت و کلان ایرانیان مواجه شد. چنان که در نبرد سرنوشتساز انتقامی کرکوک، نه تنها شکست سامرا جبران شد بلکه سپاه عثمانی با از دست دادن ۲۰ هزار فرمانده و تفنگچی زبده و بهویژه کشته شدن فرمانده پیر, همواره پیروز و شجاع، توپال عثمان، ناچار به عقبنشینی و قبول شکست شد.
📌لیدل هارت، استراتژیست بریتانیایی دائما میگفت: گام نخست بازیابی برای ارتش شکستخورده، پذیرش شکست از سوی فرمانده کل است. بدون اعتراف به شکست، احتمال بازسازی و نوسازی ممکن نیست. سهل است که زمینهای برای شکستهای بعدی خواهدبود.
▪️منبع: پناهی سمنانی، نادرشاه؛ بازتاب حماسه و فاجعه ملی، انتشارات کتاب نمونه
کتاب جهانگشای نادری نوشتهٔ میرزامهدیخان منشی استرآبادی -منشی و مورخ نادرشاه افشار
📝 یدالله کریمی پور +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ چرا در ایران انباشت سرمایه و دانش نداریم؟
➕چرا تاریخ ایران، با تمام شکوه و عظمتش، همواره در چرخهای از شکوفاییهای زودگذر و فروپاشیهای ناگهانی گرفتار بوده است؟ چه چیزی باعث شده که جامعه ایرانی، برخلاف بسیاری از تمدنهای دیگر، نتواند ثبات و توسعه پایدار را تجربه کند؟ +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕چرا تاریخ ایران، با تمام شکوه و عظمتش، همواره در چرخهای از شکوفاییهای زودگذر و فروپاشیهای ناگهانی گرفتار بوده است؟ چه چیزی باعث شده که جامعه ایرانی، برخلاف بسیاری از تمدنهای دیگر، نتواند ثبات و توسعه پایدار را تجربه کند؟ +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ من #جن عاشق دارم!
▪️حجم تولید مزخرفات روحانیت که رسالت اصلی خودشون و گم کردن!!!!
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
▪️حجم تولید مزخرفات روحانیت که رسالت اصلی خودشون و گم کردن!!!!
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ قصه ناتمام دختری از لندن؛ اسما اسد چگونه بانوی اول سوریه شد؟
➕زمستان 2024، در فرودگاه نظامی دمشق، زنی 49 ساله همراه با همسر و سه فرزندش سوار هواپیمایی شد که مقصدش مسکو بود. صدای انفجارها از دوردست به گوش میرسید و دود سیاه از گوشه و کنار پایتخت به آسمان برمیخاست. این پرواز، پایان داستان شگفتانگیز زنی بود که روزگاری رسانههای غربی او را امید اصلاحات در خاورمیانه میدانستند.... +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕زمستان 2024، در فرودگاه نظامی دمشق، زنی 49 ساله همراه با همسر و سه فرزندش سوار هواپیمایی شد که مقصدش مسکو بود. صدای انفجارها از دوردست به گوش میرسید و دود سیاه از گوشه و کنار پایتخت به آسمان برمیخاست. این پرواز، پایان داستان شگفتانگیز زنی بود که روزگاری رسانههای غربی او را امید اصلاحات در خاورمیانه میدانستند.... +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ به حکومت توصیه میکنم که مبارزه با نسل آینده را بگذارد به بعد از حل و فصل دنیای خارج
📝 دکتر محسن رنانی
📌وقتی یک سیستم زنده وارد مرحله پیری میشود همزمان «کنترلپذیری» و «انعطافپذیری»آن کاهش مییابد.وقتی پیری سیستم عمیق شود، وارد پارادوکس یا ناسازه «غرور و ناتوانی» میشود؛ و از این نقطه است که زوال سیستم آغاز میشود.اضمحلال سیستم بهمعنی ورود سیستم به مرحله خودتخریبی است که مقدمه مرحله چهارم «سقوط» است. وقتی کودک به دنیا میآید بدنش آنچنان منعطف است که میتواند شست پای خودش را بمکد. اما دو سال بعد دیگر چنین کاری برایش ممکن نیست.این کاهش انعطافپذیری در تمام طول عمرش ادامه مییابد تا جایی که در پیری دیگر گردنش هم نمیچرخد و برای دیدن پشتسرش باید تمام قد به عقب برگردد.
📌سازمانها و نظامها نیز اینگونهاند؛ یعنی هرچه از عمرشان بگذرد و ساختارهای قانونی و نهادیشان به سوی انجماد برود، تواناییشان برای گرفتن تصمیماتی از جنس «تحول» کاهش مییابد.مثلا در اوایل انقلاب بهسادگی میشد از اصلاح قانون اساسی سخن گفت و یکبار هم قانون اساسی اصلاح شد. حتی در سالهای گذشته نیز برخی مقامات ارشد از لزوم اصلاح مجدد قانون اساسی سخن گفتند.اما امروز هیچکس در حکومت جرأت طرح چنین درخواستی را ندارد و هر کس هم در بیرون حکومت چنین درخواستی بکند او را به داشتن قصد براندازی متهم میکنند.یعنی حکومت عملا نمیتواند از امکانات بالقوه و قانونیاش برای حفظ انعطافپذیری خود استفاده کند. این یعنی رسیدن سیستم به حد انجماد.
📌همچنین سیستمهای زنده (بدن، سازمان یا نظام)، در دوران جوانی خود،«کنترلپذیری»شان افزایش مییابد و سپس وقتی وارد دوره پیری میشوند کنترلپذیریشان کاهش مییابد. کودک در نوزادی نمیتواند حرکت دستوپای خود را کنترل کند، اما کمیکه رشد کرد، راه میافتد و سپس دوچرخهسواری میکند و بعد در نوجوانی حرکات ژیمناستیک انجام میدهد.اما با ورود به مرحله پیری، دوباره کنترلپذیریاش کاهش مییابد تا جایی که نمیتواند بدون عصا یا کمک دیگران راه رفتن خود را کنترل کند.در دهه اول پس از انقلاب، حکومت نه تنها در اجباری ساختن حجاب بلکه در کنترل گروههای مسلح و حتی در به عقبراندن ارتش متجاوز صدام، و فراتر از آن در مدیریت اقتصاد (کنترل قیمتها، ثبات نرخ دلار و ...)موفق عمل کرد؛ یعنی کنترلپذیریاش بالا بود.امروز تقریباً در بیشتر زمینهها کنترلپذیری را از دست داده است.
📌وقتی یک فرد یا یک ساختار سازمانی یا سیاسی به مرحلهای برسد که همزمان «انعطافپذیری» و «کنترلپذیری»اش پایین بیاید، نشانه مرحله پیری است. حکومت تقریبا در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد این مرحله شده است.اکنون پیرمردی را در نظر بگیرید که وارد مراحل پیشرفته پیری شده است یعنی بدنش، هم انعطافپذیری و هم کنترلپذیری خودش را از دست داده است، اما وقتی میخواهند کمکش کنند،غرورش اجازه نمیدهد و با پرخاشگری دستش را میکشد. این وضعیت را «ناسازه غرور و ناتوانی» میگویند. چنین فردی که اجازه نمیدهد دیگران کمکش کنند، با یک حادثه وارد مرحله اضمحلال میشود؛ مثلا با یک زمین خوردن، لگنش میشکند و زمینگیر میشود تا بمیرد.
📌رفتار حکومت درباره حجاب، در چند سال اخیر، نشانه ورود ساختار سیاسی به مرحله «ناسازه غرور و ناتوانی» است.حکومت، هم میداند(و اگر نمیداند بداند)که دیگر نمیتواند حجاب اجباری را به این نسل تحمیل کند؛ و هم جرأت و توان روانشناختی برای عقبنشینی در این موضوع را ندارد. این وضعیت در حوزههای متعددی نظیر آب، بنزین، فساد، آموزش، آلودگی، سیاستخارجی و ... نیز چنین است.
📌در سال ۲۰۰۹ پارلمان کانادا طرحی را بررسی میکرد که استفاده از موبایل را هنگام رانندگی غیرقانونی کند.پلیس کانادا با تصویب این قانون مخالفت کرد. استدلال پلیس ساده بود: قانونی که پلیس نتواند اجرا کند، هم قانون را بیاعتبار میکند هم پلیس را.پیشبینی میکنم که با اجرای قانون «ترویج فرهنگ عفاف و حجاب»، نظام وارد وضعیت «چگالی ناسازگی» شود؛ یعنی نقطهای که تعارضهای درونی سیستم به حداکثر خود میرسد.من از این جهت که اجرای این قانون ممکن است، در زمانهای که این همه فشار اقتصادی برجامعه است،جامعه را عاصی و کشور را وارد فاز بیثباتی کند مخالفم. در عینحال اجرای آنرا فرصت خوبی میدانم تا حکومت به صورت عریان با وضعیت فرسودگی و پیری و گیرافتادگیاش در «ناسازه غرور و ناتوانی»روبهرو شود؛ شاید موجب بیدار شدن و اصلاح رویهاش شود.
📌توصیه جدی من به حکومت این است که مبارزه با نسل آیندهسازان داخل ایران را بگذارد بعد از حلوفصل مسائل مبارزاتیاش با دنیای خارج به قوه مجریه نیز توصیه میکنم بر قول رئيسجمهور به مردم متعهد بماند و مسئولیت اجرای این قانون را برعهده مدافعان آن بگذارد.
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📝 دکتر محسن رنانی
📌وقتی یک سیستم زنده وارد مرحله پیری میشود همزمان «کنترلپذیری» و «انعطافپذیری»آن کاهش مییابد.وقتی پیری سیستم عمیق شود، وارد پارادوکس یا ناسازه «غرور و ناتوانی» میشود؛ و از این نقطه است که زوال سیستم آغاز میشود.اضمحلال سیستم بهمعنی ورود سیستم به مرحله خودتخریبی است که مقدمه مرحله چهارم «سقوط» است. وقتی کودک به دنیا میآید بدنش آنچنان منعطف است که میتواند شست پای خودش را بمکد. اما دو سال بعد دیگر چنین کاری برایش ممکن نیست.این کاهش انعطافپذیری در تمام طول عمرش ادامه مییابد تا جایی که در پیری دیگر گردنش هم نمیچرخد و برای دیدن پشتسرش باید تمام قد به عقب برگردد.
📌سازمانها و نظامها نیز اینگونهاند؛ یعنی هرچه از عمرشان بگذرد و ساختارهای قانونی و نهادیشان به سوی انجماد برود، تواناییشان برای گرفتن تصمیماتی از جنس «تحول» کاهش مییابد.مثلا در اوایل انقلاب بهسادگی میشد از اصلاح قانون اساسی سخن گفت و یکبار هم قانون اساسی اصلاح شد. حتی در سالهای گذشته نیز برخی مقامات ارشد از لزوم اصلاح مجدد قانون اساسی سخن گفتند.اما امروز هیچکس در حکومت جرأت طرح چنین درخواستی را ندارد و هر کس هم در بیرون حکومت چنین درخواستی بکند او را به داشتن قصد براندازی متهم میکنند.یعنی حکومت عملا نمیتواند از امکانات بالقوه و قانونیاش برای حفظ انعطافپذیری خود استفاده کند. این یعنی رسیدن سیستم به حد انجماد.
📌همچنین سیستمهای زنده (بدن، سازمان یا نظام)، در دوران جوانی خود،«کنترلپذیری»شان افزایش مییابد و سپس وقتی وارد دوره پیری میشوند کنترلپذیریشان کاهش مییابد. کودک در نوزادی نمیتواند حرکت دستوپای خود را کنترل کند، اما کمیکه رشد کرد، راه میافتد و سپس دوچرخهسواری میکند و بعد در نوجوانی حرکات ژیمناستیک انجام میدهد.اما با ورود به مرحله پیری، دوباره کنترلپذیریاش کاهش مییابد تا جایی که نمیتواند بدون عصا یا کمک دیگران راه رفتن خود را کنترل کند.در دهه اول پس از انقلاب، حکومت نه تنها در اجباری ساختن حجاب بلکه در کنترل گروههای مسلح و حتی در به عقبراندن ارتش متجاوز صدام، و فراتر از آن در مدیریت اقتصاد (کنترل قیمتها، ثبات نرخ دلار و ...)موفق عمل کرد؛ یعنی کنترلپذیریاش بالا بود.امروز تقریباً در بیشتر زمینهها کنترلپذیری را از دست داده است.
📌وقتی یک فرد یا یک ساختار سازمانی یا سیاسی به مرحلهای برسد که همزمان «انعطافپذیری» و «کنترلپذیری»اش پایین بیاید، نشانه مرحله پیری است. حکومت تقریبا در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد این مرحله شده است.اکنون پیرمردی را در نظر بگیرید که وارد مراحل پیشرفته پیری شده است یعنی بدنش، هم انعطافپذیری و هم کنترلپذیری خودش را از دست داده است، اما وقتی میخواهند کمکش کنند،غرورش اجازه نمیدهد و با پرخاشگری دستش را میکشد. این وضعیت را «ناسازه غرور و ناتوانی» میگویند. چنین فردی که اجازه نمیدهد دیگران کمکش کنند، با یک حادثه وارد مرحله اضمحلال میشود؛ مثلا با یک زمین خوردن، لگنش میشکند و زمینگیر میشود تا بمیرد.
📌رفتار حکومت درباره حجاب، در چند سال اخیر، نشانه ورود ساختار سیاسی به مرحله «ناسازه غرور و ناتوانی» است.حکومت، هم میداند(و اگر نمیداند بداند)که دیگر نمیتواند حجاب اجباری را به این نسل تحمیل کند؛ و هم جرأت و توان روانشناختی برای عقبنشینی در این موضوع را ندارد. این وضعیت در حوزههای متعددی نظیر آب، بنزین، فساد، آموزش، آلودگی، سیاستخارجی و ... نیز چنین است.
📌در سال ۲۰۰۹ پارلمان کانادا طرحی را بررسی میکرد که استفاده از موبایل را هنگام رانندگی غیرقانونی کند.پلیس کانادا با تصویب این قانون مخالفت کرد. استدلال پلیس ساده بود: قانونی که پلیس نتواند اجرا کند، هم قانون را بیاعتبار میکند هم پلیس را.پیشبینی میکنم که با اجرای قانون «ترویج فرهنگ عفاف و حجاب»، نظام وارد وضعیت «چگالی ناسازگی» شود؛ یعنی نقطهای که تعارضهای درونی سیستم به حداکثر خود میرسد.من از این جهت که اجرای این قانون ممکن است، در زمانهای که این همه فشار اقتصادی برجامعه است،جامعه را عاصی و کشور را وارد فاز بیثباتی کند مخالفم. در عینحال اجرای آنرا فرصت خوبی میدانم تا حکومت به صورت عریان با وضعیت فرسودگی و پیری و گیرافتادگیاش در «ناسازه غرور و ناتوانی»روبهرو شود؛ شاید موجب بیدار شدن و اصلاح رویهاش شود.
📌توصیه جدی من به حکومت این است که مبارزه با نسل آیندهسازان داخل ایران را بگذارد بعد از حلوفصل مسائل مبارزاتیاش با دنیای خارج به قوه مجریه نیز توصیه میکنم بر قول رئيسجمهور به مردم متعهد بماند و مسئولیت اجرای این قانون را برعهده مدافعان آن بگذارد.
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ ایران، کشور تابوها
🔻من گمان نمیکنم هیچ کشوری در دنیا به اندازۀ ایران تابو داشته باشد. در کدام کشور ورود زنان به ورزشگاهها یا دوچرخهسواری آنان در کوچه و خیابان ممنوع است؟ در کدام کشور پوشش زنان این همه داستان و بگیروببند دارد؟ در کدام کشور، «مذاکره»، گیرم با ابلیس مجسم، تابو است؟ در کدام کشور دموکراتیک، انتقاد از سیاستهای کلان کشوری در رسانههای رسمی و مطبوعات، ممنوع است؟ در کدام کشور نشان دادن آلات موسیقی آن کشور در رسانۀ ملی آن کشور ممنوع و تابو است و نباید بشکند؟ آن هم آلات موسیقی سنتی و ملی آن کشور، نه ابزارآلات موسیقی غربی و مدرن.
🔻این روزها همۀ جامعهشناسان و اهل اندیشه و فرهنگ، از پانزده میلیون کامنت در زیر یک پستِ روکمکنی تتلو در اینستاگرام در بهت و حیرت فرورفتهاند. من هم باور نمیکردم تا اینکه به چشم دیدم. خدا میداند چه غم سنگینی روی دلم نشست. تتلو همۀ ما را شکست داد. همۀ مؤسسات فرهنگی و دینی، دانشگاهها، حوزههای علمیه، سازمانها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی بودجهنابودکن، نمازجمعهها، دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگستانها، صداوسیما، وزارت ارشاد و...، هر چه بودجه از بیت المال گرفتهاند باید به جیب مردم برگردانند؛ چون تتلو بدون هیچ زحمتی همۀ آنها را شکست داد. شبکههای اجتماعی هم باید سر به زیر اندازند و خجالت بکشند از این افتضاحی که به بار آمده است. میگویند آن پانزده میلیون کامنت را پانزده میلیون نفر ننوشتهاند. قبول؛ بگو ده میلیون نفر کامنت گذاشتهاند؛ بگو پنج میلیون نفر. کدام ستارۀ موسیقی و کدام هنرمند اصیل ایرانی یا کدام فعال محیط زیست میتواند چند صد کامنت از مردم و جوانان بگیرد؟ ده هزار و صدهزار و یکمیلیون و چند میلیون پیشکش. مقصر کیست؟ مقصر سیاستهایی است که موسیقی سنتی را در ایران تابو کرده است. مقصر صداوسیما است که قیافۀ تار و سهتار و سنتور را از چشم مردم میپوشاند. مقصر آناناند که طعم موسیقی کلاسیک ایرانی و سمفونیهای بتهوون و موتزارت و باخ را به این جوانان نچشاندند تا در این حجم و اندازه دنبال تتلوها نیفتند.
🔻روزیروزگاری در این کشور، پیرهن رنگی یا آستینکوتاه یا تراشیدن ریش برای آقایان تابو بود. شاید الان کسی باور نکند، ولی ما روزگاری را به یاد داریم که شاهنامه در شمار تابوهای نابخشودنی بود. مربی فرهنگی ما در دبیرستان از من و چند دانشآموز دیگر خواسته بود که هر کدام چند بیت از شاهکارهای ادب فارسی را حفظ کنیم و در یک برنامۀ فرهنگی در مدرسه بخوانیم. من ابیات نخست شاهنامه را حفظ کردم. به نام خداوند جان و خرد... وقتی مربی فرهنگی ما فهمید که من میخواهم شاهنامه بخوانم، اسمم را از فهرست برنامه خط زد و در اولین دیدار نیز من را نصیحت کرد و اندرز داد که کتابهای طاغوتی نخوانم.
🔻ایران کشور تابوها است؛ اما همۀ تابوهای بیبنیان دیر یا زود میشکنند. پس این همه هزینه برای حفظ تابوهای ساختگی، چرا؟ تابو آن است که مردم تابو بدانند؛ وگرنه عمری دراز نخواهد داشت. من مرده، شما زنده.
📝 زنده نام رضا بابایی || بازنشر
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
🔻من گمان نمیکنم هیچ کشوری در دنیا به اندازۀ ایران تابو داشته باشد. در کدام کشور ورود زنان به ورزشگاهها یا دوچرخهسواری آنان در کوچه و خیابان ممنوع است؟ در کدام کشور پوشش زنان این همه داستان و بگیروببند دارد؟ در کدام کشور، «مذاکره»، گیرم با ابلیس مجسم، تابو است؟ در کدام کشور دموکراتیک، انتقاد از سیاستهای کلان کشوری در رسانههای رسمی و مطبوعات، ممنوع است؟ در کدام کشور نشان دادن آلات موسیقی آن کشور در رسانۀ ملی آن کشور ممنوع و تابو است و نباید بشکند؟ آن هم آلات موسیقی سنتی و ملی آن کشور، نه ابزارآلات موسیقی غربی و مدرن.
🔻این روزها همۀ جامعهشناسان و اهل اندیشه و فرهنگ، از پانزده میلیون کامنت در زیر یک پستِ روکمکنی تتلو در اینستاگرام در بهت و حیرت فرورفتهاند. من هم باور نمیکردم تا اینکه به چشم دیدم. خدا میداند چه غم سنگینی روی دلم نشست. تتلو همۀ ما را شکست داد. همۀ مؤسسات فرهنگی و دینی، دانشگاهها، حوزههای علمیه، سازمانها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی بودجهنابودکن، نمازجمعهها، دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگستانها، صداوسیما، وزارت ارشاد و...، هر چه بودجه از بیت المال گرفتهاند باید به جیب مردم برگردانند؛ چون تتلو بدون هیچ زحمتی همۀ آنها را شکست داد. شبکههای اجتماعی هم باید سر به زیر اندازند و خجالت بکشند از این افتضاحی که به بار آمده است. میگویند آن پانزده میلیون کامنت را پانزده میلیون نفر ننوشتهاند. قبول؛ بگو ده میلیون نفر کامنت گذاشتهاند؛ بگو پنج میلیون نفر. کدام ستارۀ موسیقی و کدام هنرمند اصیل ایرانی یا کدام فعال محیط زیست میتواند چند صد کامنت از مردم و جوانان بگیرد؟ ده هزار و صدهزار و یکمیلیون و چند میلیون پیشکش. مقصر کیست؟ مقصر سیاستهایی است که موسیقی سنتی را در ایران تابو کرده است. مقصر صداوسیما است که قیافۀ تار و سهتار و سنتور را از چشم مردم میپوشاند. مقصر آناناند که طعم موسیقی کلاسیک ایرانی و سمفونیهای بتهوون و موتزارت و باخ را به این جوانان نچشاندند تا در این حجم و اندازه دنبال تتلوها نیفتند.
🔻روزیروزگاری در این کشور، پیرهن رنگی یا آستینکوتاه یا تراشیدن ریش برای آقایان تابو بود. شاید الان کسی باور نکند، ولی ما روزگاری را به یاد داریم که شاهنامه در شمار تابوهای نابخشودنی بود. مربی فرهنگی ما در دبیرستان از من و چند دانشآموز دیگر خواسته بود که هر کدام چند بیت از شاهکارهای ادب فارسی را حفظ کنیم و در یک برنامۀ فرهنگی در مدرسه بخوانیم. من ابیات نخست شاهنامه را حفظ کردم. به نام خداوند جان و خرد... وقتی مربی فرهنگی ما فهمید که من میخواهم شاهنامه بخوانم، اسمم را از فهرست برنامه خط زد و در اولین دیدار نیز من را نصیحت کرد و اندرز داد که کتابهای طاغوتی نخوانم.
🔻ایران کشور تابوها است؛ اما همۀ تابوهای بیبنیان دیر یا زود میشکنند. پس این همه هزینه برای حفظ تابوهای ساختگی، چرا؟ تابو آن است که مردم تابو بدانند؛ وگرنه عمری دراز نخواهد داشت. من مرده، شما زنده.
📝 زنده نام رضا بابایی || بازنشر
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ تبدیل شدن به یک متخصص چگونه است؟ | گفتگو با علیرضا حق شناس
➕در گفتگو با علیرضا حق شناس عزیز، سعی کردیم به بررسی چگونگی تبدیل شدن به یک متخصص در زمینهای که به آن علاقهمند هستیم بپردازیم. قصد داریم نه تنها به اهمیت تعقیب شغلی که از آن لذت میبریم بپردازیم، بلکه حقایق جالب و روشهای موثر برای دستیابی به مهارتهای تخصصی را نیز بررسی کنیم… +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕در گفتگو با علیرضا حق شناس عزیز، سعی کردیم به بررسی چگونگی تبدیل شدن به یک متخصص در زمینهای که به آن علاقهمند هستیم بپردازیم. قصد داریم نه تنها به اهمیت تعقیب شغلی که از آن لذت میبریم بپردازیم، بلکه حقایق جالب و روشهای موثر برای دستیابی به مهارتهای تخصصی را نیز بررسی کنیم… +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ این کاملاً خیره کننده است، کل ویدئو با این مدل #Al ساخته شده و شبیه گزارشی از یک برنامه تلویزیونی است. چیزی که اکنون 100% واقعی به نظر میرسد و تنها با نوشتن ایجاد شده، برای تولیدش همین چند ماه پیش باید یک شرکت بزرگ منابع گسترده تولید آن را تامین میکرد!
- Gratomic AI Bot -
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
- Gratomic AI Bot -
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ مردم درباره شما چه فکری می کنند؟
▪️اگر نگران تصویر و شهرت خود در دنیای واقعی و مجازی هستید، این ویدیو را تماشا کنید.
▪️ترجمه و صدا: دکتر ایمان فانی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
▪️اگر نگران تصویر و شهرت خود در دنیای واقعی و مجازی هستید، این ویدیو را تماشا کنید.
▪️ترجمه و صدا: دکتر ایمان فانی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی