BESTDIPLOMACY Telegram 27796
🔵🔴تلاش برای حفظِ ایرانیّت:

ایران پس از شکستِ تیسفون، یکپارچگیِ ارضی و اقتدارِ امپراتوریِ خود را از دست داد، ولی در مقابل به اقتدارِ فرهنگی‌ای دست یافت که پیش از آن هرگز نداشته بود، و از آن پس تا قرن‌ها، یعنی بگوییم تا استقرار حکومت صفویه، قلمروِ ایران قلمروِ فرهنگی ماند و نه ارضی، که عادتاً محدوده‌ی یک کشور به آن شناخته می‌شود. ایران از طاهریان تا صفویه به کجا گفته می‌شد؟ درست معلوم نبود. خراسان برای خود کشوری بود، و فارس و آذربایجان و ری و غیره و غیره نیز هر یک سرزمینی، چه بسا اوقات مجزّا و هر یک خود دارای حکومتی...
مردمانی که در محدوده‌ی این جغرافیا زندگی می‌کرده‌اند، با همه‌ی دوردستی فاصله‌ها و گاه اختلاف لهجه و زبان و گاه تفاوت آیین (شیعه و سنّی) و تفاوت اقلیم و تفاوت حکومت، تابعِ یک جریانِ مشترکِ ایرانیّت می‌شدند که اهمّ آن عبارت بود از زبانِ فارسیِ دَری (به عنوان زبان تفاهمِ کتابی و ادبی و فکری)، نوعی دریافت فرهنگی مشترک (از طریقِ مثل‌ها، مواعظ رایج، و آثار بزرگ ادبی و قصّه‌ها و ادبیات عامّه)، پایبندی به بعضی رسوم و آداب (چون نوروز و اعیاد مولود و فطر و مراسم عروسی و عزا) و به طور کلّی نوعی حافظه‌ی تاریخیِ مشترک که از تاریخ افسانه‌ای ایران ملهم شده بود، و نوعی چشم‌داشت مشابه از آینده که از مجموع تفکّر اسلامی_ایرانی سرچشمه می‌گرفت. خصیصه‌ی فرهنگی ایرانی آن گشت که فرهنگِ ایرانِ اسلامی با فرهنگِ کهنِ ایران پیوند خورد و از همین جا قوم ایرانی از سایر سرزمین‌های مشابه متمایز گشت. ایران دارای مکتبِ خاصّ فرهنگی گشت که با مکتبِ کشورهای دیگر متفاوت است، و همین مکتب که از آسیای مرکزی تا فارس را در بر می‌گرفت و وجه شاخصِ آن «زبان فارسی دری» بود تأثیر داده شد از یک سو به شبه قارّه‌ی هند و کشمیر و از سوی دیگر به آسیای مرکزی و آسیای صغیر و در زمان فاطمیانِ مصر به مصر. زبان فارسی دوّمین زبان عالم اسلام گشت. با پدید آمدن زبان فارسی، مسیرِ تاریخیِ ایران تغییر کرد و استقلال فکری و فرهنگی، و بُعد سیاسی او تسجیل گشت.
در واقع تمدّن ایرانِ پیش از اسلام سنگین‌تر از آن بود و خصلت‌های ایرانی ریشه‌دارتر، که با تغییرِ دین از میان برود. آنچه مربوط به مراسمِ پیچیده‌ و مناسکِ زرتشتی‌گری بود ناپدید شد، ولی آنچه ریشه‌های ملّی داشت بر جای ماند.
اگر پرسیده شود که استعداد و هوش ایرانی، کوشش و عمرِ ایرانی، در چه راهی بیشتر از هر راه به کار افتاده است؟ من جواب خواهم داد: آن راه که بتواند ایرانی بماند. ایرانی در طیّ تاریخِ خود به خواری‌های متعدّد تن در داده است، و از سوی دیگر ابا نداشته است که گاه به گاه جانِ خود را بر کفِ دست نهد، برای آنکه ایرانیّتش حفظ گردد، مانند کانگورو است که بچّه‌ی خود را توی کیسه‌ی شکمِ خود جای می‌دهد و با خود می‌کِشد.
ایرانی صبر بسیار داشته است، توهین و تجاوز خارجی را تحمّل می‌کرده، ولی بی‌جواب نمی‌گذارده است. حساب‌ها در نزد او دیر و زود می‌شده، لیکن سوخت و سوز نمی‌شده! بر اساس همین شیوه بود که ابومسلم کارِ بنی‌امیّه را ساخت و خواجه نصیر کارِ بنی‌عبّاس را، و فردوسی کارِ سلطه‌ی فرهنگیِ دمشق و بغداد را.
ایران اسلامی به این نتیجه رسید که به نژاد کسانی که بر او حکومت می‌کرده‌اند، کاری نداشته باشد، فرق نمی‌کرد که ترک باشد یا مغول و یا قزلباش. خون اهمّیّتی نداشت، مهم آن بود که این خون، رنگِ ایرانی به خود بگیرد، و حکمرانان بر وفقِ سلیقه‌ی او حکم برانند، و به زبانِ او سخن بگویند، و فرهنگِ او را دوست بدارند.
تاریخِ این چهارده قرنِ اخیرِ ایران، تاریخِ تلاشِ فکری و فرهنگی بوده است، مصروف بر آنکه لطمه‌ی مهاجم و خارجی به حدّاقل تنزّل داده شود، از میان تندبادِ حوادث و جنگ‌ها و غارتها، راهی به سوی «تداومِ ایـرانـیّت» بـاز بماند، و هیچ یک از این سوانح، نه یورش، نه اشغال، و نه این اواخر استثمارِ فرنگی، ریشه‌ی آن را قطع نکند که در نظرِ ایرانی: تا ریشه در آب است، امیدِ ثمری هست...

              #ایران_و_تنهایی‌اش

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

T.me/bestdiplomacy



tgoop.com/Bestdiplomacy/27796
Create:
Last Update:

🔵🔴تلاش برای حفظِ ایرانیّت:

ایران پس از شکستِ تیسفون، یکپارچگیِ ارضی و اقتدارِ امپراتوریِ خود را از دست داد، ولی در مقابل به اقتدارِ فرهنگی‌ای دست یافت که پیش از آن هرگز نداشته بود، و از آن پس تا قرن‌ها، یعنی بگوییم تا استقرار حکومت صفویه، قلمروِ ایران قلمروِ فرهنگی ماند و نه ارضی، که عادتاً محدوده‌ی یک کشور به آن شناخته می‌شود. ایران از طاهریان تا صفویه به کجا گفته می‌شد؟ درست معلوم نبود. خراسان برای خود کشوری بود، و فارس و آذربایجان و ری و غیره و غیره نیز هر یک سرزمینی، چه بسا اوقات مجزّا و هر یک خود دارای حکومتی...
مردمانی که در محدوده‌ی این جغرافیا زندگی می‌کرده‌اند، با همه‌ی دوردستی فاصله‌ها و گاه اختلاف لهجه و زبان و گاه تفاوت آیین (شیعه و سنّی) و تفاوت اقلیم و تفاوت حکومت، تابعِ یک جریانِ مشترکِ ایرانیّت می‌شدند که اهمّ آن عبارت بود از زبانِ فارسیِ دَری (به عنوان زبان تفاهمِ کتابی و ادبی و فکری)، نوعی دریافت فرهنگی مشترک (از طریقِ مثل‌ها، مواعظ رایج، و آثار بزرگ ادبی و قصّه‌ها و ادبیات عامّه)، پایبندی به بعضی رسوم و آداب (چون نوروز و اعیاد مولود و فطر و مراسم عروسی و عزا) و به طور کلّی نوعی حافظه‌ی تاریخیِ مشترک که از تاریخ افسانه‌ای ایران ملهم شده بود، و نوعی چشم‌داشت مشابه از آینده که از مجموع تفکّر اسلامی_ایرانی سرچشمه می‌گرفت. خصیصه‌ی فرهنگی ایرانی آن گشت که فرهنگِ ایرانِ اسلامی با فرهنگِ کهنِ ایران پیوند خورد و از همین جا قوم ایرانی از سایر سرزمین‌های مشابه متمایز گشت. ایران دارای مکتبِ خاصّ فرهنگی گشت که با مکتبِ کشورهای دیگر متفاوت است، و همین مکتب که از آسیای مرکزی تا فارس را در بر می‌گرفت و وجه شاخصِ آن «زبان فارسی دری» بود تأثیر داده شد از یک سو به شبه قارّه‌ی هند و کشمیر و از سوی دیگر به آسیای مرکزی و آسیای صغیر و در زمان فاطمیانِ مصر به مصر. زبان فارسی دوّمین زبان عالم اسلام گشت. با پدید آمدن زبان فارسی، مسیرِ تاریخیِ ایران تغییر کرد و استقلال فکری و فرهنگی، و بُعد سیاسی او تسجیل گشت.
در واقع تمدّن ایرانِ پیش از اسلام سنگین‌تر از آن بود و خصلت‌های ایرانی ریشه‌دارتر، که با تغییرِ دین از میان برود. آنچه مربوط به مراسمِ پیچیده‌ و مناسکِ زرتشتی‌گری بود ناپدید شد، ولی آنچه ریشه‌های ملّی داشت بر جای ماند.
اگر پرسیده شود که استعداد و هوش ایرانی، کوشش و عمرِ ایرانی، در چه راهی بیشتر از هر راه به کار افتاده است؟ من جواب خواهم داد: آن راه که بتواند ایرانی بماند. ایرانی در طیّ تاریخِ خود به خواری‌های متعدّد تن در داده است، و از سوی دیگر ابا نداشته است که گاه به گاه جانِ خود را بر کفِ دست نهد، برای آنکه ایرانیّتش حفظ گردد، مانند کانگورو است که بچّه‌ی خود را توی کیسه‌ی شکمِ خود جای می‌دهد و با خود می‌کِشد.
ایرانی صبر بسیار داشته است، توهین و تجاوز خارجی را تحمّل می‌کرده، ولی بی‌جواب نمی‌گذارده است. حساب‌ها در نزد او دیر و زود می‌شده، لیکن سوخت و سوز نمی‌شده! بر اساس همین شیوه بود که ابومسلم کارِ بنی‌امیّه را ساخت و خواجه نصیر کارِ بنی‌عبّاس را، و فردوسی کارِ سلطه‌ی فرهنگیِ دمشق و بغداد را.
ایران اسلامی به این نتیجه رسید که به نژاد کسانی که بر او حکومت می‌کرده‌اند، کاری نداشته باشد، فرق نمی‌کرد که ترک باشد یا مغول و یا قزلباش. خون اهمّیّتی نداشت، مهم آن بود که این خون، رنگِ ایرانی به خود بگیرد، و حکمرانان بر وفقِ سلیقه‌ی او حکم برانند، و به زبانِ او سخن بگویند، و فرهنگِ او را دوست بدارند.
تاریخِ این چهارده قرنِ اخیرِ ایران، تاریخِ تلاشِ فکری و فرهنگی بوده است، مصروف بر آنکه لطمه‌ی مهاجم و خارجی به حدّاقل تنزّل داده شود، از میان تندبادِ حوادث و جنگ‌ها و غارتها، راهی به سوی «تداومِ ایـرانـیّت» بـاز بماند، و هیچ یک از این سوانح، نه یورش، نه اشغال، و نه این اواخر استثمارِ فرنگی، ریشه‌ی آن را قطع نکند که در نظرِ ایرانی: تا ریشه در آب است، امیدِ ثمری هست...

              #ایران_و_تنهایی‌اش

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن

T.me/bestdiplomacy

BY دیپلماسی




Share with your friend now:
tgoop.com/Bestdiplomacy/27796

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Concise While some crypto traders move toward screaming as a coping mechanism, many mental health experts have argued that “scream therapy” is pseudoscience. Scientific research or no, it obviously feels good. To upload a logo, click the Menu icon and select “Manage Channel.” In a new window, hit the Camera icon. Select “New Channel” There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”.
from us


Telegram دیپلماسی
FROM American