tgoop.com/CiMDB/2814
Last Update:
شنهای گرم ساحل را زیر پاهایش به خوبی حس میکرد. تعدادی شن به کف پایش چسبیده بود و پوست ضخیم آن را لمس میکرد. یک موج بزرگ غلتید و کوچک و کوچک و کوچکتر شد و روی پاهایش را پوشاند؛ صدای امواج دریا با صدای برخورد آب به پاهایش در هم آمیخت و بعد لحظهای ساکت شد تا موج بعدی از راه برسد.
او در آن هنگام ایهب بود که در دوردستها به دنبال نهنگ سفید میگشت؛ ولی هر چه که بود آبی بیکران دریا بود و آفتاب.
آفتابی که بر موهای کمپشتش میتابید و گرما را هدیه میداد.
ناگهان در میان امواج عشقش را دید که نحیف و رنجور بر روی آب شناور است و آنگاه بود که به خانهی سرد و شلوغ خود برگشت.
باران میبارید، خبری از خورشید داغِ کنارِ ساحل نبود.
خواست برخیزد اما پاهایش تحمل نداشت. مقالهی کنار دستش را برداشت و شروع به خواندن کرد.
نهنگ سفید هیچ احساسی نداشت، تنها میخواست حواس ایهب را از غمهایش پرت کند.
غمی که مانند امواج ساحل تنها عشقش را به سوی او میآورد.
غمی که باعث شده بود از یاد ببرد که نهنگ سفید احساس ندارد.
غمی که خودش یک حس بزرگ بود.
هنگامی که سعی میکرد عشقش را از یاد ببرد،
دخترش را دید که قد کشیده بود و همراه قد کشیدنش نفرتش هم بزرگ شده بود؛ نفرتی که از او آغاز شده بود.
دختری که از نظرش تنها کار خوب زندگیاش بود، دختری که او را تبدیل به نهنگ سفید کرد.
در سینهاش چیزی شروع به فشردن کرد، عرق تمام لباسش را خیس کرده بود، چشمهایش پر از اشک و خون بود و دردی که تمام این سالها تحمل کرده بود در سینه اش متمرکز شده بود و میتپید.
برای آخرین بار داستان ایهب را گوش میکرد و برای آخرین بار دور شدن از عشق را غم انگیز میدانست.
او اکنون آنقدر بزرگ شده بود که برای تبدیل شدن به نهنگ آماده باشد و برای همیشه به عمق دریاها شنا کند.
•متن
ارسالی از مهتاب 🌝
The Whale (2022) • Movie
-----------------------------------------
CiMDB
BY CiMDB
Share with your friend now:
tgoop.com/CiMDB/2814