tgoop.com/Cmorghgrom30/274
Last Update:
.
💢 ما و میوهی ممنوعه 💢
مدرنیته ما را در خود غرق کرده است.
حتی بنیادگرایان و سنتگرایان هم در آن غرقند و ناخودآگاه مدرن میاندیشند و میزیند.
نتیجهی قهری این زیست، شک است.
شک در باورهایی که نیاکان ما به راحتی می پذیرفتند.
و اینک ماییم و شکهایمان.
ماییم و تزاحم باورهایمان با واقعیتهای اطرافمان.
وقتی به نیاکان خود مینگریم، از سادهاندیشی و ساده زیستی آنان در حیرت می شویم:
با دخیل بستن به سقاخانهی محلشان امید شفای بیمار صعب العلاجشان را داشتند.
و اکنون آن سقاخانه یا برچیده شده است و یا یادگاری شده است برای تمسخر پیشینیان.
چرا ما سخت باورپذیرتر شدهایم؟
بیشک جواب این سوال یک کلمه است: مدرنیته.
مدرنیته و تمام جنود نرمافزاری و سختافزاری آن چون عقلانیت انتقادی، علوم تجربی، تکنولوژیهای ارتباطی، گردش سریع و پرحجم اطلاعات، و ...
آیا مدرنیته و جنودش بارمزگشایی از هر آنچه رازآلود می نمود، میرود تا از همه چیز "تقدسزدایی" کند؟
آیا "امر قدسی" افسونی بیش نبوده است که باطلالسحر "علم" آن را از دامان بشریت میزداید؟
آیا خدا مرده است؟
آیا دین جایش را به علم سپرده است؟
روزگارانی بود که خدا همه جا بود:
باران و خشکسالی را خدا می فرستاد.
زلزله را و سکون زمین را.
بیماری و درمان را.
و ....
علم آمد و قدم به قدم با کشفیات خود، خدا را به عقب راند و برای هر پدیدهای علتی مادی تبیین کرد؛
در عرصه ی اخلاق بجای "اخلاق دینی"، "اخلاق سکولار" را تجویز کرد:
راستگویی خوب است نه برای نرفتن به جهنم. بلکه خوب است چون بیشترین منفعت را به ارمغان میآورد،
و ایضا دیگر فضایل اخلاقی.
در ساحت جان و روان نیز بجای آرامش و سکونی که دین به انسان می داد، مدرنیته جلسات مشاوره با روانشناس و روانکاو را توصیه میکرد.
و
آنگاه که انسان می پنداشت خدا مرده است، خدا چهره نمود؛
در فیزیک: هایزنبرگ از عدم قطعیت گفت، و اینشتین از تاس انداختن خدا (و تو بگو استجابت دعای نیمه شب یک داعی). و الکترو دینامیک کوانتمی از خالی نبودن خلا سخن به میان آورد و ایجاد و اعدام ذرات، و "اثر کاسیمیر" و "ثابت کیهانی" و "ماده تاریک" و ... نشان داد صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی.
در حوزه اخلاق: فجایع دهشتناکی چون دو جنگ جهانی و فاصله های بزرگ بین اغنیا و فقرا و ... گواهی بر ناکارآمدی اخلاق سکولار داد.
و در روانشناسی: کسانی چون اروین یالوم از خلاهای وجودی انسان گفتند؛ تنهایی، مرگ، بیمعنایی، و رهاشدگی.
و بدینسان انسان، خدا را در دل ذرات دید و در اعماق جان یافت و به او بازگشت.
ولی او از میوه ممنوعهی "مدرنیته" خورده بود و این بازگشت، خود را با صورتک کریه "صهیونیسم" و "داعش" و "صلیبیگری" و "هندوهای افراطی" و "بوداییهای افراطی" نمایش داد.
تا مگر فرزند آدم کلماتی از خدایش بگیرد و خدا این بازگشتش را بپذیرد.
و اینک ای دوستان عزیزتر از جان
بیاییم با یاری هم کلمات خدا را بیابیم و راه باریکتر از موی هدایت را بپوییم. باشد که سیمرغی باشیم در پی سیمرغ حقیقت که همه چیز را همگان دانند.
مطالب عنوان شده در اینجا که بیش از ۲۰،۰۰۰ بار دیده شده است و اینجا میتواند همان کلید زیست مومنانه در دنیای مدرن باشد که البته حرف آخر نیست و می تواند با کمک شما عزیزان تصحیح یا کاملتر شود. قطعا نظرات شما عزیزان پس از دسته بندی منعکس خواهد شد و در ادامه ی راه موثر خواهد بود.
سی به مجاز است و در این راه هزاران نیز کم. مرغان دیگر را به این پرواز دعوت کنیم.
@Cmorghgrom30
.
BY سی مرغ
Share with your friend now:
tgoop.com/Cmorghgrom30/274