به من فراق تو غم، درد، چشمِ تَر دادهست
از آنچه حق دلم بود، بیشتر دادهست !
دچار چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر دادهست
از آنچه بر سرم آورده عشق میپرسی ؟
مرا به بند کشیدهست و بال و پر دادهست
مرا توان صبوری هنوز هست، ولی
بس است ! صبر فقط عمر را هدر دادهست ...
#محمد_عزیزی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
از آنچه حق دلم بود، بیشتر دادهست !
دچار چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر دادهست
از آنچه بر سرم آورده عشق میپرسی ؟
مرا به بند کشیدهست و بال و پر دادهست
مرا توان صبوری هنوز هست، ولی
بس است ! صبر فقط عمر را هدر دادهست ...
#محمد_عزیزی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
کرشمههایِ سرِ زلفِ در بناگوشَش
حديثِ دردِ دلم ره نداد در گوشَش !
بيا که سر به فدايت نهادهام، وَرنَه
چنين عزيز ندارم نهاده بر دوشَش ...
نگو که غمزهی من خونِ کس نمیريزد
تو ياد میده اگر میشود فراموشَش
دلم ز پختنِ سودایِ وصل سوخته شد
که هيچ پخته نشد کار من به صد جوشِش ...
ز عشقِ ديدنِ رويت بِمُرد و سير نديد
که گاهِ ديدنِ رويت ز دل بِشُد هوشَش
چنان شدم که نبيند مرا و نشناسد
اگر شبی به غلط دَر کِشم در آغوشَش ...
#امیرخسرو_دهلوی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
حديثِ دردِ دلم ره نداد در گوشَش !
بيا که سر به فدايت نهادهام، وَرنَه
چنين عزيز ندارم نهاده بر دوشَش ...
نگو که غمزهی من خونِ کس نمیريزد
تو ياد میده اگر میشود فراموشَش
دلم ز پختنِ سودایِ وصل سوخته شد
که هيچ پخته نشد کار من به صد جوشِش ...
ز عشقِ ديدنِ رويت بِمُرد و سير نديد
که گاهِ ديدنِ رويت ز دل بِشُد هوشَش
چنان شدم که نبيند مرا و نشناسد
اگر شبی به غلط دَر کِشم در آغوشَش ...
#امیرخسرو_دهلوی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل برجاست، نه دل
این غم که مراست، کوه قاف است، نه غم
آن دل که تو راست، سنگ خاراست، نه دل ...
#رودکی این شعر رو
چیزی بین ۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش سروده !
@Doopaamin : ) ❤️🍀
بی روی توام، نه عقل برجاست، نه دل
این غم که مراست، کوه قاف است، نه غم
آن دل که تو راست، سنگ خاراست، نه دل ...
#رودکی این شعر رو
چیزی بین ۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش سروده !
@Doopaamin : ) ❤️🍀
| دوپــامیــن |
سنا برزنجه – کوچ
میفرمایند که:
ئەگەر پرسیان یارو ها لە کوێ؟
«اگه پرسیدن یارت کجاست؟»
نایژم جێمو هێشت، ئێژم ها ناو ڕێ، گیانە
«نمیگم تنهام گذاشتی، میگم تو راهه»
خەریکە تێتەو بۆ لای یارەکەی
«داره برمیگرده پیش یارش»
نایژم خەریکی لێرە بارەکەی، گیانە
«نمیگم که کوچ کردی و رفتی»
بەرانبەر ماڵمان وەک لێوت سوورە
«جلوی خونهمون بارونِ خون میباره، همرنگ لبات»
من خاس ئەزانم یادم لێت دوورە
«من خوب میدونم از یادت رفتم»
تۆ دڵت خۆش بێ و لێم گەڕێ و بڕۆ
«تو خوب باش، منو ول کن و برو»
ژینم لە سەر ئاو، ماڵ وێرانم ڕۆ
«زندگیم رو آبه و خونه خراب شدم»
ئەگەر پرسیان، چۆن بوو جیا بوون؟
«اگر از دلیل جداییمون پرسیدن»
نایژم بێوەفای، نایژم گشتی تۆ
«نمیگم تو بیوفایی، نمیگم تو مقصر بودی»
ئەیژم ئەو خاس بوو، قەدریم نەزانی
«میگم تو خوب بودی من قدرتو ندونستم»
من ناپیاگ بووم، ئیتر نەیتانی
«من بد بودم اون تحملش تموم شد»
گەر پرسیان، ها لە کوێ ماڵت؟
«اگه پرسیدن نشونی خونهم کجاست؟»
ئەیژم ها لە ناو چاوەکان یارم
«میگم توی چشمای یارمه»
با کەس نەزانێ بێ کەسوکارم
«بذار هیچکس ندونه بی کس و کارم»
با هەر نەزانن ماڵ وێرانمو کرد
«نمیخوام بدونن خونهمو خراب کردی»
با هەر نەزانن بریندارمو کرد
«نمیخوام بدونن زخمیم کردی»
با بڕۆن بێژن شێت و بێ کەسە
«بذار بگن دیوونه و بی کسه»
داماو و تەنیاس هەر مەرگی بەسە
«خسته و تنهاست و منتظر مرگه»
هەی داد و بێ داد، دەرمانم نیە
«ای داد و بیداد، درمانی نیست»
من چاوەڕێ نیم، چاوانم نیە
«من هیچ چشمی ندارم که چشمانتظار باشه»
تۆ دڵت خۆش بێ و لێم گەڕێ و بڕۆ
«تو دلخوش باش، تنهام بذار و برو»
ژینم لەسەر ئاو، ماڵ وێرانم ڕۆ
«زندگیم رو آبه و خونهم خرابه»
@Doopaamin :) ♥️☘️
ئەگەر پرسیان یارو ها لە کوێ؟
«اگه پرسیدن یارت کجاست؟»
نایژم جێمو هێشت، ئێژم ها ناو ڕێ، گیانە
«نمیگم تنهام گذاشتی، میگم تو راهه»
خەریکە تێتەو بۆ لای یارەکەی
«داره برمیگرده پیش یارش»
نایژم خەریکی لێرە بارەکەی، گیانە
«نمیگم که کوچ کردی و رفتی»
بەرانبەر ماڵمان وەک لێوت سوورە
«جلوی خونهمون بارونِ خون میباره، همرنگ لبات»
من خاس ئەزانم یادم لێت دوورە
«من خوب میدونم از یادت رفتم»
تۆ دڵت خۆش بێ و لێم گەڕێ و بڕۆ
«تو خوب باش، منو ول کن و برو»
ژینم لە سەر ئاو، ماڵ وێرانم ڕۆ
«زندگیم رو آبه و خونه خراب شدم»
ئەگەر پرسیان، چۆن بوو جیا بوون؟
«اگر از دلیل جداییمون پرسیدن»
نایژم بێوەفای، نایژم گشتی تۆ
«نمیگم تو بیوفایی، نمیگم تو مقصر بودی»
ئەیژم ئەو خاس بوو، قەدریم نەزانی
«میگم تو خوب بودی من قدرتو ندونستم»
من ناپیاگ بووم، ئیتر نەیتانی
«من بد بودم اون تحملش تموم شد»
گەر پرسیان، ها لە کوێ ماڵت؟
«اگه پرسیدن نشونی خونهم کجاست؟»
ئەیژم ها لە ناو چاوەکان یارم
«میگم توی چشمای یارمه»
با کەس نەزانێ بێ کەسوکارم
«بذار هیچکس ندونه بی کس و کارم»
با هەر نەزانن ماڵ وێرانمو کرد
«نمیخوام بدونن خونهمو خراب کردی»
با هەر نەزانن بریندارمو کرد
«نمیخوام بدونن زخمیم کردی»
با بڕۆن بێژن شێت و بێ کەسە
«بذار بگن دیوونه و بی کسه»
داماو و تەنیاس هەر مەرگی بەسە
«خسته و تنهاست و منتظر مرگه»
هەی داد و بێ داد، دەرمانم نیە
«ای داد و بیداد، درمانی نیست»
من چاوەڕێ نیم، چاوانم نیە
«من هیچ چشمی ندارم که چشمانتظار باشه»
تۆ دڵت خۆش بێ و لێم گەڕێ و بڕۆ
«تو دلخوش باش، تنهام بذار و برو»
ژینم لەسەر ئاو، ماڵ وێرانم ڕۆ
«زندگیم رو آبه و خونهم خرابه»
@Doopaamin :) ♥️☘️
تو مَرتَعی برای چشمهای من میآوری
و من به عمق میرسم.
و در گذارِ تو از من، آن مبادلهی رویا
صورت میگیرد.
با عبوری که با هم از بعدهای سهگانه
حرف میکنیم، و در همین مبادله است که
شعر تکوینش را میشناسد ...
در مبادلهی حجمهای خیال
که از تو میگیرد و به تو میدهد
بیتو من در سطح میمانم و بیمن، تو از ذخایرِ
پنهانت بی توش و توان میآیی !
من اگر از سطح عبور نکنم
عمقِ تو را کی تعریف میکند؟
سهم ِتو از شعر این است که مراتع نگاهِ مرا
بشناسی، وقتی که سقوطِ تو تا صعود،
از چراگاهِ من میگذرد و دلت هرّی میریزد
همانجاست که صدایم میکنی !
صدایِ تو از من پژواک میشود ...
کوه
پژواکِ کسی را بازمیگرداند که صدایش میکند !
#یدالله_رویایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
و من به عمق میرسم.
و در گذارِ تو از من، آن مبادلهی رویا
صورت میگیرد.
با عبوری که با هم از بعدهای سهگانه
حرف میکنیم، و در همین مبادله است که
شعر تکوینش را میشناسد ...
در مبادلهی حجمهای خیال
که از تو میگیرد و به تو میدهد
بیتو من در سطح میمانم و بیمن، تو از ذخایرِ
پنهانت بی توش و توان میآیی !
من اگر از سطح عبور نکنم
عمقِ تو را کی تعریف میکند؟
سهم ِتو از شعر این است که مراتع نگاهِ مرا
بشناسی، وقتی که سقوطِ تو تا صعود،
از چراگاهِ من میگذرد و دلت هرّی میریزد
همانجاست که صدایم میکنی !
صدایِ تو از من پژواک میشود ...
کوه
پژواکِ کسی را بازمیگرداند که صدایش میکند !
#یدالله_رویایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
نیست ما را شب وصل تو میسّر زیرا
که شب تیره شود روز، چو رخ بنمایی ...
#همام_تبریزی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
که شب تیره شود روز، چو رخ بنمایی ...
#همام_تبریزی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
هوا هوای تازه، فصل راز و نیازه
از اینجا تا شهر غم، راهی دور و درازه !
هوای امروز آبیه. عالیه. هوای شادیه. قشنگه. رنگارنگه.
از همه رنگه ...
تا میتونی بخند که کم پیش میاد این خوشحالیِ ملی ...
همچنین تشکر میکنیم از #حضرت_حافظ که نشون دادن چرا قرنهاست مرد مورد اعتماد فالهای ماست !
خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل ...
از اینجا تا شهر غم، راهی دور و درازه !
هوای امروز آبیه. عالیه. هوای شادیه. قشنگه. رنگارنگه.
از همه رنگه ...
تا میتونی بخند که کم پیش میاد این خوشحالیِ ملی ...
همچنین تشکر میکنیم از #حضرت_حافظ که نشون دادن چرا قرنهاست مرد مورد اعتماد فالهای ماست !
خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل ...
گر بارِ غم اینست که من میکشم از تو
بالله ! که اگر کوه شوم از کمر اُفتم ...
#هلالی_جغتایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
بالله ! که اگر کوه شوم از کمر اُفتم ...
#هلالی_جغتایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
فکر نمیکردی که با دیدنِ هر شبِ ماه
جاپای تو در من ژرفتر میشود؟
فکر نمیکردی که از آن پس من
آب را در رودخانهها خون میدیدم ؟
و درختان را در فشارآوردنِ دلتنگیام
شکنجه میدادم ؟
آیا عشق توفان و باران ناگهانی نیست
که پرندهای را در شب،
به پنجره و در و دیوار میکوبد ؟
#شهرام_شیدایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
جاپای تو در من ژرفتر میشود؟
فکر نمیکردی که از آن پس من
آب را در رودخانهها خون میدیدم ؟
و درختان را در فشارآوردنِ دلتنگیام
شکنجه میدادم ؟
آیا عشق توفان و باران ناگهانی نیست
که پرندهای را در شب،
به پنجره و در و دیوار میکوبد ؟
#شهرام_شیدایی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
ما سه نفر بودیم !
دستهامان بی سایه، سایههامان بر دیوار
و چشمهامان رو به ردِ پایِ پرندگانی
که در اوقاتِ رویاها رفته بودند !
بعد هم اندکی باران آمد ...
ما دلمان برای خواندن
یک ترانهی معمولی تنگ شده بود،
اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.
سالها بعد، از مادران مویهنشین شنیدیم ؛
هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود !
میگویند سال، سالِ کبوتر بود.
ما دونفر بودیم !
یادهامان در خانه، خوابهامان از دریا
و لبهامان تشنه
تنها به نام یکی پیاله از انعکاس نوشانوش !
بعد هم اندکی باران آمد ...
ما دلمان برای دیدن
یک رخسارهی آشنا تنگ شده بود،
اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.
سالها بعد، از مادران مویهنشین شنیدیم ؛
هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود !
میگویند سال، سالِ چاقو بود.
ما یک نفر بودیم !
بعد هم اندکی باران آمد ...
#سیدعلی_صالحی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
دستهامان بی سایه، سایههامان بر دیوار
و چشمهامان رو به ردِ پایِ پرندگانی
که در اوقاتِ رویاها رفته بودند !
بعد هم اندکی باران آمد ...
ما دلمان برای خواندن
یک ترانهی معمولی تنگ شده بود،
اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.
سالها بعد، از مادران مویهنشین شنیدیم ؛
هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود !
میگویند سال، سالِ کبوتر بود.
ما دونفر بودیم !
یادهامان در خانه، خوابهامان از دریا
و لبهامان تشنه
تنها به نام یکی پیاله از انعکاس نوشانوش !
بعد هم اندکی باران آمد ...
ما دلمان برای دیدن
یک رخسارهی آشنا تنگ شده بود،
اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.
سالها بعد، از مادران مویهنشین شنیدیم ؛
هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود !
میگویند سال، سالِ چاقو بود.
ما یک نفر بودیم !
بعد هم اندکی باران آمد ...
#سیدعلی_صالحی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
به حریم خلوت خود !
محمدرضا شجریان
آواز : استاد محمدرضا شجریان
دستگاه ماهور / گوشه چهارپایه
شعر : #هاتف_اصفهانی
به حریم خلوت خود شبی
چه شود نهفته بخوانیام ؟
به کنار من بنشینی و
به کنار خود بنشانیام ...
من اگر چه پیرم و ناتوان
تو ز آستان خودت مران !
که گذشته در غمت ای جوان
همه روزگار جوانیام ...
@Doopaamin : ) ❤️🍀
دستگاه ماهور / گوشه چهارپایه
شعر : #هاتف_اصفهانی
به حریم خلوت خود شبی
چه شود نهفته بخوانیام ؟
به کنار من بنشینی و
به کنار خود بنشانیام ...
من اگر چه پیرم و ناتوان
تو ز آستان خودت مران !
که گذشته در غمت ای جوان
همه روزگار جوانیام ...
@Doopaamin : ) ❤️🍀
من نگاه کن ! نگاه کن !
به بستر رگان من
ببین چگونه موج میزند، غمت میان آن
چو گیسوان بافته ...
ز پشت من گذر مکن !
که راه شوم دردهایِ جانگزاست.
و درد شیهه میکشد،
گذر مکن ! نگه مکن !
که درد شیهه میکشد،
میان بندبندِ نایِ استخوانِ تو
کجاست ؟
کجاست جادههای خواب ؟
کجاست راز سر به مهر خامشی ؟
کجاست شهر ناشناس عطرهای ناب ؟
مرا میان جنگل بلور دستهای خود پناه ده !
به زهر مرگبار بوسه ،التیام ده !
مرا، مرا، بکش، بکش
نجات ده ! نجات ده ...
تو ای فریب راستین !
و آنچه رفت و رفت
رفت، رفت و در من است، بر آب ده ...
#نصرت_رحمانی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
به بستر رگان من
ببین چگونه موج میزند، غمت میان آن
چو گیسوان بافته ...
ز پشت من گذر مکن !
که راه شوم دردهایِ جانگزاست.
و درد شیهه میکشد،
گذر مکن ! نگه مکن !
که درد شیهه میکشد،
میان بندبندِ نایِ استخوانِ تو
کجاست ؟
کجاست جادههای خواب ؟
کجاست راز سر به مهر خامشی ؟
کجاست شهر ناشناس عطرهای ناب ؟
مرا میان جنگل بلور دستهای خود پناه ده !
به زهر مرگبار بوسه ،التیام ده !
مرا، مرا، بکش، بکش
نجات ده ! نجات ده ...
تو ای فریب راستین !
و آنچه رفت و رفت
رفت، رفت و در من است، بر آب ده ...
#نصرت_رحمانی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
ترنج
محسن نامجو
گفتا : من آن ترنجم، کاندر جهان نگنجم !
گفتم : به از ترنجی ... لیکن بدست نایی !
گفتا : تو از کجایی؟ کآشفته مینمایی
گفتم : منم غریبی از شهر آشنایی ...
گفتا : سرِ چه داری؟ کز سر خبر نداری !
گفتم : بر آستانت دارم سر گدایی ...
#خواجوی_کرمانی | @Doopaamin
گفتم : به از ترنجی ... لیکن بدست نایی !
گفتا : تو از کجایی؟ کآشفته مینمایی
گفتم : منم غریبی از شهر آشنایی ...
گفتا : سرِ چه داری؟ کز سر خبر نداری !
گفتم : بر آستانت دارم سر گدایی ...
#خواجوی_کرمانی | @Doopaamin
در مسیر بیابان حجاز جوانی را دیدم که به پشت صخرهای رفت تا ادرار کند. چون بازآمد گفت :
بر تختهسنگی ادرار کردم که پندارم نشانی بود بر گوری.
پیرمردی در کاروان بود، گفت :
آن قبر عُجیف باشد !
جوان گریست و منقلب شد.
او را گفتند از چه گریستی ؟
گفت : عجیف از مُقَربان به خلیفه بود و هیبتی مخوف داشت. روزی با زوجهام بر آستان در ایستاده بودیم عجیف سوار بر اسب خود بود و چون مرا دید مغرور و بیمحابا با شمشیر خود ضربهای به درب خانه من زد. مرا هولی عظیم گرفت و بر خود ادرار کردم و از این رو در برابر زوجه خود خجل شدم و عجیف بر این وحشت من میخندید، بالله، ندانسته بودم که روزی بیآنکه بدانم او را این چنین در پس صخرهای در بیابان حجاز، ملاقات خواهم کرد !
محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء
#راغب_اصفهانی
@Doopaamin : ) ❤️🍀
بر تختهسنگی ادرار کردم که پندارم نشانی بود بر گوری.
پیرمردی در کاروان بود، گفت :
آن قبر عُجیف باشد !
جوان گریست و منقلب شد.
او را گفتند از چه گریستی ؟
گفت : عجیف از مُقَربان به خلیفه بود و هیبتی مخوف داشت. روزی با زوجهام بر آستان در ایستاده بودیم عجیف سوار بر اسب خود بود و چون مرا دید مغرور و بیمحابا با شمشیر خود ضربهای به درب خانه من زد. مرا هولی عظیم گرفت و بر خود ادرار کردم و از این رو در برابر زوجه خود خجل شدم و عجیف بر این وحشت من میخندید، بالله، ندانسته بودم که روزی بیآنکه بدانم او را این چنین در پس صخرهای در بیابان حجاز، ملاقات خواهم کرد !
محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء
#راغب_اصفهانی
@Doopaamin : ) ❤️🍀
وقتی از خاکهای حاصلخیز
ارثِ ما وزنِ گاوآهن ماست
چه تفاوت که صاحبان زمین
تخمِ لقِّ کدام بیپدرند ...
#حسین_صفا | @Doopaamin : ) ❤️🍀
ارثِ ما وزنِ گاوآهن ماست
چه تفاوت که صاحبان زمین
تخمِ لقِّ کدام بیپدرند ...
#حسین_صفا | @Doopaamin : ) ❤️🍀
همچو سهراب مرا رستم غم کشت و سپس
چاک زد سینه و اظهار پشیمانی کرد ...
#عارف_قزوینی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
چاک زد سینه و اظهار پشیمانی کرد ...
#عارف_قزوینی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
می بخور و به دامنم پاک بکن دهان و لب
تا نکنم از این سپس دعوی پاکدامنی ...
ای که سوار میروی ترکش ناز بر کمر
زین چه که غمزه میزنی، تیر چرا نمیزنی ؟
دل که بسوخت در غمت، طعنه چه میزنی دگر ؟
شیشهی نازک مرا سنگ مزن که بشکنی !
#امیرخسرو_دهلوی | @Doopaamin : ) ❤️🍀
تا نکنم از این سپس دعوی پاکدامنی ...
ای که سوار میروی ترکش ناز بر کمر
زین چه که غمزه میزنی، تیر چرا نمیزنی ؟
دل که بسوخت در غمت، طعنه چه میزنی دگر ؟
شیشهی نازک مرا سنگ مزن که بشکنی !
#امیرخسرو_دهلوی | @Doopaamin : ) ❤️🍀