Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/EnglishTurboClub/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
رایتینگ و گرامر@EnglishTurboClub P.1191
ENGLISHTURBOCLUB Telegram 1191
🧚‍♂🔤🧚‍♀
@EnglishTurboClub

💢Short Story
✴️Three rabbits

Long ago in Turkey, three rabbit brothers lived with their father and mother in a hole.The two older brothers did not always behave well and did badly in school.
However, the youngest brother always listened to his parents and did his homework.One day, their father said, "My sons, listen to me. You are all now old enough to care for yourselves.
You must go out and dig your own holes. A rabbit's hole is very important!"Without the protection of our holes, we would probably die out! Do your best to make the hole long and narrow
I hope that you will each do well in life and fall in love with nice girl rabbits. But don't move too far from us. We want you to drop by often."The brothers tried to figure out where they should go.
The first young rabbit said "I hate living in a hole! I feel like living in a little house near the field. I'll go there and eat and enjoy myself."He found a box that someone disposed of.
He made a door and two windows. It was a lovely little house.Suddenly, the rabbit saw a fox and went into his house.When the fox saw the little house, he laughed.
In a few seconds, the fox destroyed the house, caught the young rabbit, and ate him.His little house could not keep out a fox.
The second young rabbit also dreamed of living in a house.He told his brother, "I am going to build a house next to a large tree. I can depend on the tree's roots to protect me."Then the young rabbit dashed off to build his house.
He cut off a few branches from the tree to make the roof.He filled up the roots of the tree with leaves and grass. Soon he felt hungry, so he went to look for some food.
The same fox that ate his brother saw the young rabbit.The rabbit dashed off to his house. When he saw the house, the fox laughed.
It was easy for him to catch the rabbit. The roots could not protect the rabbit.The third young rabbit differed from his brothers.He listened to his father's words and dug a long, narrow hole.


✴️سه خرگوش

در زمان های دور در ترکیه سه خرگوش برادر با پدر و مادرشان در یک سوراخ زندگی می کردند. دو برادر بزرگتر همیشه رفتار مناسبی نداشتند و در مدرسه عملکرد بدی داشتند.
اما کوچکترین برادر همیشه به حرف پدر و مادرش گوش می‌داد و تکالیفش را انجام می‌داد. یک روز پدرشان گفت: «پسرانم، به حرف‌های من گوش کنید، اکنون همه شما آنقدر بزرگ شده‌اید که بتوانید از خودتان مراقبت کنید.
شما باید بیرون بروید و لانه های خود را حفر کنید. لانه خرگوش بسیار مهم است!" بدون ایمنی لانه هایمان، احتمالاً می میریم!  تمام تلاش خود را بکنید تا سوراخ بلند و باریک باشد
امیدوارم که هر یک از شما در زندگی به خوبی عمل کنید و عاشق ماده خرگوش های خوبی شوید. اما خیلی از ما دور نشوید. ما می خواهیم اغلب به ما سر بزنید." برادران سعی کردند بفهمند کجا باید بروند
اولین خرگوش جوان گفت: "من از زندگی در چاله متنفرم! می خواهم در خانه ای کوچک نزدیک مزرعه زندگی کنم. می روم آنجا و غذا می خورم و لذت می برم." او جعبه ای را پیدا کرد که یکی آن را دور انداخته بود.
او در و دو پنجره درست کرد. حالا آن یک خانه کوچک دوست داشتنی بود. ناگهان خرگوش روباهی را دید و وارد خانه اش شد. وقتی روباه خانه کوچک را دید خندید.
روباه در چند ثانیه خانه را ویران کرد، خرگوش جوان را گرفت و او را خورد. خانه کوچک او نمی توانست جلوی روباه را بگیرد
خرگوش جوان دوم نیز آرزو داشت در یک خانه زندگی کند. او به برادرش گفت: "من می خواهم در کنار یک درخت بزرگ خانه ای بسازم. می توانم برای محافظت از خودم روی ریشه های درخت حساب کنم." سپس خرگوش جوان برای ساختن خانه اش به سرعت رفت.
چند شاخه از درخت را قطع کرد تا سقف را درست کند، ریشه های درخت را پر از برگ و علف کرد.  خیلی زود احساس گرسنگی کرد، بنابراین به دنبال غذا رفت.
همان روباهی که برادرش را خورد، خرگوش جوان را دید، خرگوش به سمت خانه اش دوید.  روباه وقتی خانه را دید خندید.
گرفتن خرگوش برایش راحت بود.  ریشه ها نمی توانستند از خرگوش محافظت کنند. سومین خرگوش جوان با برادرانش تفاوت داشت. او به سخنان پدرش گوش داد و یک سوراخ باریک و دراز حفر کرد.

@EnglishTurboClub



tgoop.com/EnglishTurboClub/1191
Create:
Last Update:

🧚‍♂🔤🧚‍♀
@EnglishTurboClub

💢Short Story
✴️Three rabbits

Long ago in Turkey, three rabbit brothers lived with their father and mother in a hole.The two older brothers did not always behave well and did badly in school.
However, the youngest brother always listened to his parents and did his homework.One day, their father said, "My sons, listen to me. You are all now old enough to care for yourselves.
You must go out and dig your own holes. A rabbit's hole is very important!"Without the protection of our holes, we would probably die out! Do your best to make the hole long and narrow
I hope that you will each do well in life and fall in love with nice girl rabbits. But don't move too far from us. We want you to drop by often."The brothers tried to figure out where they should go.
The first young rabbit said "I hate living in a hole! I feel like living in a little house near the field. I'll go there and eat and enjoy myself."He found a box that someone disposed of.
He made a door and two windows. It was a lovely little house.Suddenly, the rabbit saw a fox and went into his house.When the fox saw the little house, he laughed.
In a few seconds, the fox destroyed the house, caught the young rabbit, and ate him.His little house could not keep out a fox.
The second young rabbit also dreamed of living in a house.He told his brother, "I am going to build a house next to a large tree. I can depend on the tree's roots to protect me."Then the young rabbit dashed off to build his house.
He cut off a few branches from the tree to make the roof.He filled up the roots of the tree with leaves and grass. Soon he felt hungry, so he went to look for some food.
The same fox that ate his brother saw the young rabbit.The rabbit dashed off to his house. When he saw the house, the fox laughed.
It was easy for him to catch the rabbit. The roots could not protect the rabbit.The third young rabbit differed from his brothers.He listened to his father's words and dug a long, narrow hole.


✴️سه خرگوش

در زمان های دور در ترکیه سه خرگوش برادر با پدر و مادرشان در یک سوراخ زندگی می کردند. دو برادر بزرگتر همیشه رفتار مناسبی نداشتند و در مدرسه عملکرد بدی داشتند.
اما کوچکترین برادر همیشه به حرف پدر و مادرش گوش می‌داد و تکالیفش را انجام می‌داد. یک روز پدرشان گفت: «پسرانم، به حرف‌های من گوش کنید، اکنون همه شما آنقدر بزرگ شده‌اید که بتوانید از خودتان مراقبت کنید.
شما باید بیرون بروید و لانه های خود را حفر کنید. لانه خرگوش بسیار مهم است!" بدون ایمنی لانه هایمان، احتمالاً می میریم!  تمام تلاش خود را بکنید تا سوراخ بلند و باریک باشد
امیدوارم که هر یک از شما در زندگی به خوبی عمل کنید و عاشق ماده خرگوش های خوبی شوید. اما خیلی از ما دور نشوید. ما می خواهیم اغلب به ما سر بزنید." برادران سعی کردند بفهمند کجا باید بروند
اولین خرگوش جوان گفت: "من از زندگی در چاله متنفرم! می خواهم در خانه ای کوچک نزدیک مزرعه زندگی کنم. می روم آنجا و غذا می خورم و لذت می برم." او جعبه ای را پیدا کرد که یکی آن را دور انداخته بود.
او در و دو پنجره درست کرد. حالا آن یک خانه کوچک دوست داشتنی بود. ناگهان خرگوش روباهی را دید و وارد خانه اش شد. وقتی روباه خانه کوچک را دید خندید.
روباه در چند ثانیه خانه را ویران کرد، خرگوش جوان را گرفت و او را خورد. خانه کوچک او نمی توانست جلوی روباه را بگیرد
خرگوش جوان دوم نیز آرزو داشت در یک خانه زندگی کند. او به برادرش گفت: "من می خواهم در کنار یک درخت بزرگ خانه ای بسازم. می توانم برای محافظت از خودم روی ریشه های درخت حساب کنم." سپس خرگوش جوان برای ساختن خانه اش به سرعت رفت.
چند شاخه از درخت را قطع کرد تا سقف را درست کند، ریشه های درخت را پر از برگ و علف کرد.  خیلی زود احساس گرسنگی کرد، بنابراین به دنبال غذا رفت.
همان روباهی که برادرش را خورد، خرگوش جوان را دید، خرگوش به سمت خانه اش دوید.  روباه وقتی خانه را دید خندید.
گرفتن خرگوش برایش راحت بود.  ریشه ها نمی توانستند از خرگوش محافظت کنند. سومین خرگوش جوان با برادرانش تفاوت داشت. او به سخنان پدرش گوش داد و یک سوراخ باریک و دراز حفر کرد.

@EnglishTurboClub

BY رایتینگ و گرامر


Share with your friend now:
tgoop.com/EnglishTurboClub/1191

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Just at this time, Bitcoin and the broader crypto market have dropped to new 2022 lows. The Bitcoin price has tanked 10 percent dropping to $20,000. On the other hand, the altcoin space is witnessing even more brutal correction. Bitcoin has dropped nearly 60 percent year-to-date and more than 70 percent since its all-time high in November 2021. Telegram message that reads: "Bear Market Screaming Therapy Group. You are only allowed to send screaming voice notes. Everything else = BAN. Text pics, videos, stickers, gif = BAN. Anything other than screaming = BAN. You think you are smart = BAN. Done! Now you’re the proud owner of a Telegram channel. The next step is to set up and customize your channel. Clear A Telegram channel is used for various purposes, from sharing helpful content to implementing a business strategy. In addition, you can use your channel to build and improve your company image, boost your sales, make profits, enhance customer loyalty, and more.
from us


Telegram رایتینگ و گرامر
FROM American