tgoop.com/Experiography/493
Last Update:
💠💠💠 روز 9 مردادماه، بزرگمردی از عرصهی تعلیم و تربیت کشور از میانمان رفت که بر گردن بسیاری از مدارس و البّته بسیاری از مفاهیم رایج تعلیم و تربیت حقّ پدری دارد. مرحوم حاج علیاصغر کرباسچیان (علّامه) پس از 89 سال و عمری تلاش پیگیرانه در آموزش و پرورش کشور، بر اثر سرطان دار فانی را وداع گفت.
مرحوم حاج شیخ علیاصغر کرباسچیان (علّامه) (1293ـ1382) پس از طیّ تحصیلات حوزوی در تهران و قم (1319ـ1334) و بهرهبردن از محضر بزرگانی همچون آیتاللهالعظمی بروجردی و علّامه سیّد محمّدحسین طباطبائی و بهویژه استادانی اخلاقی همچون مرحوم سیّد رضا دربندی و آقابزرگ ساوجی، با هدف تأسیس یکمدرسهی نمونهی مذهبی با رویکردی نوین، به تهران آمد (1334). تدوین رسالهی عملیّهی فارسی (توضیح المسائل) از کارهای آنعالم روشناندیش است. وی با تأثیرپذیری از رهنمودهای استادان برجستهی خود (بهویژه مربّیان اخلاقی) و با حمایت تعدادی از روحانیان و بازاریان متدیّن در سال 1335، دبیرستان علوی را بنیان نهاد و تا پایان عمر، به تربیت دینی فرزندان اینآب و خاک همّت گماشت.
در ادامه، قسمت دوم خاطرهی آقای محمّدمهدی کردستانی، معلّمراهنمای دبیرستان نیکپرور را با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#علی_اصغر_کرباسچیان
🔻#مدرسه_علوی
🔻#محمد_مهدی_کردستانی
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#9_مرداد
☘️ نوار را برایش تهیّه کردم و فرستادم؛ ولی هنوز در درونم این سؤال مانده بود که: این پیرمرد چرا بیخداحافظی سخن تمام کرد؟! راستش را بخواهید، کمی دلخور شده بودم.
یکیدو روز گذشت. باز هم زنگ تلفن به صدا درآمد. با سردی گوشی را برداشتم:
ـ بفرمایید!
ـ سلام علیکم. نوار بهموقع رسید. دست شما درد نکنه! مرحمت.
ـ خواهش...
و گوشی تلفن باز هم بیخداحافظی, سرد و بیروح در دست من ماند. من ماندم و حیرت.
از آنها که بیشتر می شناختندش پرسوجو کردم. سخنرانیهای دیگرش را با حوصله گوش دادم.
مدّتی بعد هم با جمعی به دیدارش رفتیم. تنی که قریب 90 سال، روح پرتلاطمش را این سو و آن سو میکشید، نحیف و زار بود. آن اندازه گفت که ضرورت داشت؛ نه کلامی کم و نه حرفی بیش.
آغاز کرد: ألم نشرح لک صدرک؟!...
با آن لحن در آن سنّ و سال، گویی اوّلین بار بود این آیه را میشنیدم. عجیب بود!
امّا عجیبتر و تأثیرگذارتر، سکوت پرمعنایش بود و نگاه خیرهی پس از آن. سکوتش را قبلاً شنیده بودم و حالا، میدیدم. دیگر دلخوری در کار نبود.
🔸🔹🔶🔹🔸🔸🔹🔶🔹🔸
گرم کار شدهام .گوشی تلفن زنگ میزند. برمی دارم؛ آشناست.
ـ سلام علیکم. أسعدالله ایّامکم و غفر الله لکم. ماشاءالله... .
نزدیک به سهچهار دقیقه سلام و احوالپرسی از همهی خانواده و اجداد و متعلّقین و... . هر چند ثانیه، تکرار ملالآورِ «چه خبر آقا؟»
پاسخ «سلامتی؛ خبری نیست.» و یکسری حرفهای بیمقدار.
از فرط عصبانیّت نزدیک است گوشی را به مغزم بکوبم. هم جان من هم او، در حال بالا آمدن است که بالأخره میگوید: آقای فلانی آنجا هستند؟
با سردی میگویم: خیر.
و سهچهار بار خداحافظی و عذرخواهی میکند که «ببخشید! مزاحم شدم و سلامت باشید و ابلاغ سلام بفرمایید» و... .
گوشی را می گذارم.
🔸🔹🔶🔹🔸🔸🔹🔶🔹🔸
کتابخانه آن صبح پاییزی و آن کلمات آهنین را به یاد میآورم که آن روز جراحت دل بود و امروز راحت جان.
پیر روشن ضمیر! روانت شاد و راهِ روشنِ هدایتت بهراستی پررهرو باد!
📷 توضیح عکس: مرحوم علّامه کرباسچیان در کنار مرحوم استاد سیّد هادی محدّث و آقای مهندس علیاصغر روغنیزاد.
📣 با کلیک بر تجربهنگاری مدارس اسلامی به ما بپیوندید.
✅@Experiography
BY تجرِبهنگاری مدارس اسلامی
![](https://photo2.tgoop.com/u/cdn4.cdn-telegram.org/file/dRtuJw66KlLoJDk4ZjNg6ny3VkP5YiC4kcf2JrTeA2chllOYdiwzdmZdfRyRMYdmz716Dwe_oNMz0eah4FLmvvz2F1AMTj3KeweJK-gzEXYUGvL7Ew5Rf3V4GjZFk72At2jHyoNi7qxalHMYSUQ_iMb-CEsXu_ejj_U0oIDp6lx9tzRKkeo1DrFTXWB7stTVpvr231IUxPwnCGd-MQM3NYSR3r2EuZ03flnkl2Sx1FhMvfeaY64J35uuLx-1XcMEuM9bE7Z3RdNwNeAPgVBotdQ9ds6lr2_qnhNqO6F_BrknZpD6vxFEM-LNVmeMQN45DG7imOZIGNFXeqJsQO6HGg.jpg)
Share with your friend now:
tgoop.com/Experiography/493